This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کوردستان_تسلیت
نمیدانم تا کی باید واژه تسلیت را به کوردستان هدیه کنیم!نمیدانم تا کی باید با یک تسلیت از مرگ کوردها هر بار به گونه ای بگذریم...
گویا کورد بودن تاوانش مرگیست مظلومانه!
جنابانی که هر روز به فکر محکم تر چسپیدن بر مسند قدرت هستید این روزها کدام گوشه و کناری لم زده این؟
آقای نماینده بی کفایتی که امروز زار و زمان را به هم دوختی بلکه رزومه ای از خودت پیدا کنی و بازهم با ادعایی پوچ و الکی چهار سال بر کرسی قدرت بنشینی و شکم گنده کنی امروز کجایی تا ببینی بخاطر نالایقی توست که بازهم کوردستان امروز داغ بر پیشانی اش نشست؟
کولبر و مرگ کولبران...
در کوردستان واژه ای بیگانه نیست و گویا باید عاقبتش به مرگ بینجامد!
پدری که در سرمای سخت این روزها و این شب ها باید تپه ها و کوه هایی را در اعماق برف و کولاک و بوران طی کند بلکه بتواند لقمه ای نان حلال سر سفره داشته باشد.
کولبری یعنی کوه ها فاصله با به جان خریدن حقارت، یعنی شهامت و شجاعت...
بازهم #مرگ #کولبر این بار در روستای "نی" از توابع #مریوان
دو برادر که در ارتفاعات #ته_ته در میان سرمای طاقت فرسا و زیر آوار برف و کولاک با باری از رنج و ستم شجاعانه دنبال کسب روزی حلال بودند یکی از آنها از شدت سرما جان باخت و دیگری زیر آوار برف گرفتار و پس از گذشت ۲۴ ساعت هنوز خبری از وی نیست و صدایش را بهمن پوشانده و هر لحظه از سکوتش دنیایی درد و فریاد است...
آقایان مسول،آقایان نماینده،آقایان عاشق قدرت،کجایید؟ این مردم گناهشان چیست؟این مردم تاوانشان چیست؟!
میان دعاهایتان به خدا هم بگویید کوردها اینگونه مظلومانه به سمت تو رهسپار میشوند...
نخواهی که باشد دلت دردمند
دل دردمندان برآور زبند
ره نیک مردان آزاده گیر
چو ایستاده ای دست افتاده گیر
یادداشت #قانع #نیک_نفس
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
نمیدانم تا کی باید واژه تسلیت را به کوردستان هدیه کنیم!نمیدانم تا کی باید با یک تسلیت از مرگ کوردها هر بار به گونه ای بگذریم...
گویا کورد بودن تاوانش مرگیست مظلومانه!
جنابانی که هر روز به فکر محکم تر چسپیدن بر مسند قدرت هستید این روزها کدام گوشه و کناری لم زده این؟
آقای نماینده بی کفایتی که امروز زار و زمان را به هم دوختی بلکه رزومه ای از خودت پیدا کنی و بازهم با ادعایی پوچ و الکی چهار سال بر کرسی قدرت بنشینی و شکم گنده کنی امروز کجایی تا ببینی بخاطر نالایقی توست که بازهم کوردستان امروز داغ بر پیشانی اش نشست؟
کولبر و مرگ کولبران...
در کوردستان واژه ای بیگانه نیست و گویا باید عاقبتش به مرگ بینجامد!
پدری که در سرمای سخت این روزها و این شب ها باید تپه ها و کوه هایی را در اعماق برف و کولاک و بوران طی کند بلکه بتواند لقمه ای نان حلال سر سفره داشته باشد.
کولبری یعنی کوه ها فاصله با به جان خریدن حقارت، یعنی شهامت و شجاعت...
بازهم #مرگ #کولبر این بار در روستای "نی" از توابع #مریوان
دو برادر که در ارتفاعات #ته_ته در میان سرمای طاقت فرسا و زیر آوار برف و کولاک با باری از رنج و ستم شجاعانه دنبال کسب روزی حلال بودند یکی از آنها از شدت سرما جان باخت و دیگری زیر آوار برف گرفتار و پس از گذشت ۲۴ ساعت هنوز خبری از وی نیست و صدایش را بهمن پوشانده و هر لحظه از سکوتش دنیایی درد و فریاد است...
آقایان مسول،آقایان نماینده،آقایان عاشق قدرت،کجایید؟ این مردم گناهشان چیست؟این مردم تاوانشان چیست؟!
میان دعاهایتان به خدا هم بگویید کوردها اینگونه مظلومانه به سمت تو رهسپار میشوند...
نخواهی که باشد دلت دردمند
دل دردمندان برآور زبند
ره نیک مردان آزاده گیر
چو ایستاده ای دست افتاده گیر
یادداشت #قانع #نیک_نفس
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
خوشبختی چند روزه ...
در اوج شادی با دلخوشی فراوان زندگی میکردم، از من بعنوان نخبه یاد میشد و همین برچسپ مشوقی بی نظیر بود برای ادامه راه موفقیت و پیمودن مسیر ترقی ام.
دنیا به کامم بود،با هر غصه ای میخندیدم، ادعای خوشبختی داشتم، پس از سختی های فراوان کم کم به انتظار نشستن و نگریستن به نتایج سختی هایم بودم، خونوادم برام آستین بالا زدن، یه خبرهایی بود! تا اینکه قاطعیت بخشیده شد و قرار شد از این به بعد از تنهایی تو غربت و کشوری اون ور دنیا در بیام!
پس از ماه ها به زادگاهم برگشتم، نامزدی کردم و نهایتا عروسی و یه دنیا خوشی! پدر و مادرم تو پوست خودشون نمیگنجیدن که پسرشون مردی شده واسه خودش و قراره از پس یه زندگی دو نفره اونم تو یه کشور دیگه بر بیاد و این واسه من یه دنیا ارزش داشت، اهدافم رو گسترده تر کردم، به رویاهام وسعت بخشیدم، یه زندگی آروم و پر از خوشی و اهداف بزرگ در انتظاره...
تصمیم گرفتم دیگه با همسرم به خونه خودمون برگردیم، کانادا مقصدمون بود، ادامه تحصیل،پیشرفت،زندگی با یه فرهنگ دیگه و هزاران فکر دیگه تو سرم!
بار و بُنه سفر رو بستیم و تو اوج خوشحالی با پدر و مادرم رو بوسی کردیم، برامون اسفند دود کردن،با ذکر چند تا صلوات و بوسه ای بر قرآن برامون آرزوی خوشبختی کردن!
راهی فرودگاه شدیم، پس از اندکی انتظار سوار هواپیما شده و با همسفرامون آشنا شدیم،هرکدام از آنها مقصد و اهدافی داشتن، اما همه شون از نخبگان و اندیشمندان بودن،خوشحال بودم که کشورم همچین جوونایی رو پرورش داده!
بچه های قد و نیم قد، قهقه خنده هاشون فضا رو پر کرده بود!
پس از مدت کوتاهی سخنگو به صدا در آمد و همگی آماده پرواز شدیم!
پس از سکوت اندکی که در فضا حاکم بود یک آن هواپیما سقوط کرد!
هیچکس از دلیلش چیزی متوجه نشد!
چشم هایم سنگینی میکرد، دیگه نتونستم چشمامو باز کنم، شاید این لحظه بزرگترین آرزوم دیدن همسرم برای بار آخر بود! اما چه فایده دیگر محقق نشد!
چند روزیه تو همون شوک موندم، میگن ما مردیم! ولی من باور نمیکنم،قرار نبود اتفاقی بیفته!
ما که گناهی نکردیم،چرا باید اینجوری بمیریم؟
ولی دیگه چشمامو نمیتونم باز کنم، صدایی از کسی در نمیاد!
هرچند سختمه ولی کمکم باورم شده دیگه نیستم و نیستیم!
گویا نخبگان گناهشان همین نخبه بودنشان است، شاید اینا نباید باشن...
ما دیگه از همون آسمون به ملکوت پیوستیم و راهی دنیای دیگر شدیم، اما حس خوشبختی رو تجربه کردم حداقل واسه چندین روز!
راستش نمیدونم الان حال پدر و مادرم چی میتونه باشه!
میگن اشتباهی ما مردیم، یه خبرای عجیبیه،اونا اشتباهی زدن ولی ما واقعا مُردیم!
برامون آرزوی مغفرت و خوشبختی کنید!
میگن ما شهیدیم ولی خدا خودش بهترین داوره...
یادداشت: #قانع #نیک_نفس
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
در اوج شادی با دلخوشی فراوان زندگی میکردم، از من بعنوان نخبه یاد میشد و همین برچسپ مشوقی بی نظیر بود برای ادامه راه موفقیت و پیمودن مسیر ترقی ام.
دنیا به کامم بود،با هر غصه ای میخندیدم، ادعای خوشبختی داشتم، پس از سختی های فراوان کم کم به انتظار نشستن و نگریستن به نتایج سختی هایم بودم، خونوادم برام آستین بالا زدن، یه خبرهایی بود! تا اینکه قاطعیت بخشیده شد و قرار شد از این به بعد از تنهایی تو غربت و کشوری اون ور دنیا در بیام!
پس از ماه ها به زادگاهم برگشتم، نامزدی کردم و نهایتا عروسی و یه دنیا خوشی! پدر و مادرم تو پوست خودشون نمیگنجیدن که پسرشون مردی شده واسه خودش و قراره از پس یه زندگی دو نفره اونم تو یه کشور دیگه بر بیاد و این واسه من یه دنیا ارزش داشت، اهدافم رو گسترده تر کردم، به رویاهام وسعت بخشیدم، یه زندگی آروم و پر از خوشی و اهداف بزرگ در انتظاره...
تصمیم گرفتم دیگه با همسرم به خونه خودمون برگردیم، کانادا مقصدمون بود، ادامه تحصیل،پیشرفت،زندگی با یه فرهنگ دیگه و هزاران فکر دیگه تو سرم!
بار و بُنه سفر رو بستیم و تو اوج خوشحالی با پدر و مادرم رو بوسی کردیم، برامون اسفند دود کردن،با ذکر چند تا صلوات و بوسه ای بر قرآن برامون آرزوی خوشبختی کردن!
راهی فرودگاه شدیم، پس از اندکی انتظار سوار هواپیما شده و با همسفرامون آشنا شدیم،هرکدام از آنها مقصد و اهدافی داشتن، اما همه شون از نخبگان و اندیشمندان بودن،خوشحال بودم که کشورم همچین جوونایی رو پرورش داده!
بچه های قد و نیم قد، قهقه خنده هاشون فضا رو پر کرده بود!
پس از مدت کوتاهی سخنگو به صدا در آمد و همگی آماده پرواز شدیم!
پس از سکوت اندکی که در فضا حاکم بود یک آن هواپیما سقوط کرد!
هیچکس از دلیلش چیزی متوجه نشد!
چشم هایم سنگینی میکرد، دیگه نتونستم چشمامو باز کنم، شاید این لحظه بزرگترین آرزوم دیدن همسرم برای بار آخر بود! اما چه فایده دیگر محقق نشد!
چند روزیه تو همون شوک موندم، میگن ما مردیم! ولی من باور نمیکنم،قرار نبود اتفاقی بیفته!
ما که گناهی نکردیم،چرا باید اینجوری بمیریم؟
ولی دیگه چشمامو نمیتونم باز کنم، صدایی از کسی در نمیاد!
هرچند سختمه ولی کمکم باورم شده دیگه نیستم و نیستیم!
گویا نخبگان گناهشان همین نخبه بودنشان است، شاید اینا نباید باشن...
ما دیگه از همون آسمون به ملکوت پیوستیم و راهی دنیای دیگر شدیم، اما حس خوشبختی رو تجربه کردم حداقل واسه چندین روز!
راستش نمیدونم الان حال پدر و مادرم چی میتونه باشه!
میگن اشتباهی ما مردیم، یه خبرای عجیبیه،اونا اشتباهی زدن ولی ما واقعا مُردیم!
برامون آرزوی مغفرت و خوشبختی کنید!
میگن ما شهیدیم ولی خدا خودش بهترین داوره...
یادداشت: #قانع #نیک_نفس
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در گوشه و کنار فعالیت های #روزمره خود هر از گاهی یادی کنیم از کسی که #خالق هفت آسمان و زمین است، کسی که #مهر به بندگانش را هیچگاه فراموش نکرده و تحت هیچ شرایطی هیچکدام از آنها را #تنها نمیگذارد.
خداوندی که #یکتاست، خداوندی که بی شریک و بی نیاز است؛ خالقی که #صبرش بی اندازه است!
در کنار تمام صفات زیبای اللهی ما چگونه #بنده ای برایش بوده ایم؟!
گاهی لازم است با خود #خلوت کنیم و تمامی مشکلات جامعه را #واکاوی کنیم؛ شاید با این نگرش بتوانیم به آنچه که اتفاق میفتد بیشتر راه #خداشناسی را در پیش بگیریم و به آغوشش بازگردیم.
تنها یک #ویروس، جهانی را #متحول و متعجب نمود و هزاران نفر را به کام #مرگ فرستاد!
وقت آن رسیده به درگاهش #سجده کرده و از تمام کم کاری و بی مهری هایمان توبه کنیم.
تنها اوست که #رحمان است و #تواب،طلب آمرزش و بخشش را از او داشته باشیم.
او #الله است، خالق تمام زیبایی های این دنیا...
✍🏻 #قانع #نیک نفس
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
🍀🍀من ماسک می زنم🍀🍀
خداوندی که #یکتاست، خداوندی که بی شریک و بی نیاز است؛ خالقی که #صبرش بی اندازه است!
در کنار تمام صفات زیبای اللهی ما چگونه #بنده ای برایش بوده ایم؟!
گاهی لازم است با خود #خلوت کنیم و تمامی مشکلات جامعه را #واکاوی کنیم؛ شاید با این نگرش بتوانیم به آنچه که اتفاق میفتد بیشتر راه #خداشناسی را در پیش بگیریم و به آغوشش بازگردیم.
تنها یک #ویروس، جهانی را #متحول و متعجب نمود و هزاران نفر را به کام #مرگ فرستاد!
وقت آن رسیده به درگاهش #سجده کرده و از تمام کم کاری و بی مهری هایمان توبه کنیم.
تنها اوست که #رحمان است و #تواب،طلب آمرزش و بخشش را از او داشته باشیم.
او #الله است، خالق تمام زیبایی های این دنیا...
✍🏻 #قانع #نیک نفس
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
🍀🍀من ماسک می زنم🍀🍀
دیواندره تسلیت!
در طول چند ماه گذشته دیواندره هر روز رخت عزایی تازه به تن کرد.
بزرگ مردان و شیرزنان این دیار هر روز یکی پس از دیگری رخت آخرت بر تن کرده و این شهر را حزین و سوگ بار نمودند.
شاید در باورمان نمیگنجید و به دور از تصور هر کدام از ماها بود که روزی اینچنین در سوگ این عزیزان بنشینیم.
براستی که دنیای بی رحمیست، محبوبان این دیار از میان ما رفتند و فقط داغ رفتنشان بر سینه همه ما حک شد.
تاریخ دیواندره هیچگاه یاد آنها را فراموش نخواهد کرد.
نبی پهلوانی؛ انسانی شریف و بی آلایش، شوفری که تمام این شهر با خوش رویی و اخلاق حسنه اش آشنا بودند.
محمدکریم دلاوری، غیور مردی که همه ما با دستان پرتلاش و جلابخشش خاطراتی را داشتیم.
کاک عزیز احمدی؛ شاعر بدیهه سرا، خوش اخلاق و مردی که با درد مردم آشنا بود و تمام این دردها را با اشعاری بی نظیر ابراز مینمود.
محمدعلی خان غفاری؛ مردی که آوازه شجاعت و شهامتش منطقه را فرا گرفته بود.
حاج صدیق زارعی؛ انسانی شریف و شایسته که تمام عمر خویش را صرف مردم داری نمود و در کنار مردم ماندن گویا رسالت حیاتش بود و به خوبی توانست رسالتش را پیش ببرد.
محمدسعید نصیری(سهعی داف)؛ کاک سعید پرتلاش و زحمتکشی که در کمال ناباوری از میان ما رفت و خوش رویی و آوای دلنشین خویش را به یادگار بر جای گذاشت.
یدالله احمدی؛ بزرگ مردی از روستای بابارار که نجابت او زبانزد خاص و عام بود.
پروین امیرحسنی؛ بانوی مهربانی ها، شیرزنی از دیار کرفتو و از خاندانی با اصالت که با رفتنش بسیاری از مردمان منطقه را سیاه پوش کرد.
حسین یاری؛ مردی مهربان، مردمدار و دلسوز که وفاتش تلخ ترین خبر برای مردمان این شهر بود.
ماموستا ملا محمود عبدی؛ شمار زیادی از مردمان شهر و شهرستان با وی آشنا بودند، اخلاق حسنه، صلح جو و پیگیر مشکلات مردم که در میان بی مهری های روزگار او نیز مردم این دیار را در سوگ خود نشاند.
و کاک انور پناهیده؛ معلم دلسوز، با اخلاق و کوهنوردی که امروز تمام شهر در سوگ از دست دادنش سیاه پوش شده اند.
کاک انور از جمله مردان خوشنام، متعصب و باغیرت دیواندره بود که متاسفانه دیروز در اثر ایست قلبی آسمانی شد.
درس ایثار، فداکاری، انسانیت و مهربانی را آموختند؛ عهدشان با مردم راستین بود و امروز همین مردم هر روز در محافل از بزرگ منشی هایشان یاد میکنند.
دنیا فانیست و همه ما باید روزی سفید پوش از آن رخت سفر ببندیم و خوشا به حال آنانکه غبا عزت در میان مردم زندگی کنند، یک رنگ باشند و صداقت را پیشه کنند.
روحتان شاد و یادتان تا ابد در دلهایمان زنده خواهد ماند...🖤
گلچین روزگار عجب با سلیقه است
میچیند آن گلی که به عالم نمونه است
هر گل را که به چمن بیشتر میدهد صفا
گلچین روزگار امانش نمی دهد
عزادارتان: #قانع #نیک_نفس
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
🍀🍀من ماسک می زنم🍀🍀
در طول چند ماه گذشته دیواندره هر روز رخت عزایی تازه به تن کرد.
بزرگ مردان و شیرزنان این دیار هر روز یکی پس از دیگری رخت آخرت بر تن کرده و این شهر را حزین و سوگ بار نمودند.
شاید در باورمان نمیگنجید و به دور از تصور هر کدام از ماها بود که روزی اینچنین در سوگ این عزیزان بنشینیم.
براستی که دنیای بی رحمیست، محبوبان این دیار از میان ما رفتند و فقط داغ رفتنشان بر سینه همه ما حک شد.
تاریخ دیواندره هیچگاه یاد آنها را فراموش نخواهد کرد.
نبی پهلوانی؛ انسانی شریف و بی آلایش، شوفری که تمام این شهر با خوش رویی و اخلاق حسنه اش آشنا بودند.
محمدکریم دلاوری، غیور مردی که همه ما با دستان پرتلاش و جلابخشش خاطراتی را داشتیم.
کاک عزیز احمدی؛ شاعر بدیهه سرا، خوش اخلاق و مردی که با درد مردم آشنا بود و تمام این دردها را با اشعاری بی نظیر ابراز مینمود.
محمدعلی خان غفاری؛ مردی که آوازه شجاعت و شهامتش منطقه را فرا گرفته بود.
حاج صدیق زارعی؛ انسانی شریف و شایسته که تمام عمر خویش را صرف مردم داری نمود و در کنار مردم ماندن گویا رسالت حیاتش بود و به خوبی توانست رسالتش را پیش ببرد.
محمدسعید نصیری(سهعی داف)؛ کاک سعید پرتلاش و زحمتکشی که در کمال ناباوری از میان ما رفت و خوش رویی و آوای دلنشین خویش را به یادگار بر جای گذاشت.
یدالله احمدی؛ بزرگ مردی از روستای بابارار که نجابت او زبانزد خاص و عام بود.
پروین امیرحسنی؛ بانوی مهربانی ها، شیرزنی از دیار کرفتو و از خاندانی با اصالت که با رفتنش بسیاری از مردمان منطقه را سیاه پوش کرد.
حسین یاری؛ مردی مهربان، مردمدار و دلسوز که وفاتش تلخ ترین خبر برای مردمان این شهر بود.
ماموستا ملا محمود عبدی؛ شمار زیادی از مردمان شهر و شهرستان با وی آشنا بودند، اخلاق حسنه، صلح جو و پیگیر مشکلات مردم که در میان بی مهری های روزگار او نیز مردم این دیار را در سوگ خود نشاند.
و کاک انور پناهیده؛ معلم دلسوز، با اخلاق و کوهنوردی که امروز تمام شهر در سوگ از دست دادنش سیاه پوش شده اند.
کاک انور از جمله مردان خوشنام، متعصب و باغیرت دیواندره بود که متاسفانه دیروز در اثر ایست قلبی آسمانی شد.
درس ایثار، فداکاری، انسانیت و مهربانی را آموختند؛ عهدشان با مردم راستین بود و امروز همین مردم هر روز در محافل از بزرگ منشی هایشان یاد میکنند.
دنیا فانیست و همه ما باید روزی سفید پوش از آن رخت سفر ببندیم و خوشا به حال آنانکه غبا عزت در میان مردم زندگی کنند، یک رنگ باشند و صداقت را پیشه کنند.
روحتان شاد و یادتان تا ابد در دلهایمان زنده خواهد ماند...🖤
گلچین روزگار عجب با سلیقه است
میچیند آن گلی که به عالم نمونه است
هر گل را که به چمن بیشتر میدهد صفا
گلچین روزگار امانش نمی دهد
عزادارتان: #قانع #نیک_نفس
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
🍀🍀من ماسک می زنم🍀🍀
وقتی #ناعدالتی های این دنیا و اختلافات فاحش میان آدمیان و انسان ها هر روز بیشتر به چشم خواهد آمد، نمیتوان #سکوت کرد و ننوشت.
شاید نگاه کردن به این کلیپ بجز حرص و #نگرانی حس دیگری را به مخاطب القا نخواهد کرد؛
دختر بچه ای که تندی فلفل روی زبانش را تنها یک #اسکناس تسکین میدهد.
گویا عده ای فقط آدمند و بویی از انسان بودن نبرده اند، هیچ #حیوانی به حیوانی نمیدارد روا آنچه که این نامردان بر جان این طفل معصوم در آورده اند.
#اشک هایش از شدت تندی فلفل فرو ریخت اما #غرورش را حفظ کرد و به روی خود نیاورد که چه دردی را تحمل میکند. درد #فقر، درد بی پناهی و درد بیچارگی...
غرورش را به مانند بسیاری برای چندرغازی #نابود نکرد، آنهایی که وامدار دیگران بوده و سینه خم کردن جزو رسالت های اصلیشان به حساب خواهد آمد، با تحمل این درد #قدرتش را به رخ این نامرد کشید.
و چه بسیارند در جامعه ما، در #شهر ما و در همین حوالی و نزدیکی هایمان کودکانی که تمام #آرزویشان بر چند عدد اسکناس خلاصه شده و دیدن آن #روحشان را ارضا میکند.
#انسان باشیم، آدمیت مادرزادی به همه ما رسیده، اگر نمیتوانیم دستی بگیریم، #تحقیر نکنیم جامعه فقرا و تنگدستان را، حقارت نابودی جایگاه انسانیست.
و جمله آخر؛ اگر #حیوانی را سراغ دارید که اینچنین بلایی را بر سر همنوع خود خواهد آورد معرفی کنید تا اشرف #مخلوقات از تنهایی در عذاب نباشد!
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چین است و آن چون
یکی را میدهی صد ناز و نعمت
یکی را نان جو آلوده در خون
✍🏻 #قانع #نیک_نفس
@Asoi_Divandare
شاید نگاه کردن به این کلیپ بجز حرص و #نگرانی حس دیگری را به مخاطب القا نخواهد کرد؛
دختر بچه ای که تندی فلفل روی زبانش را تنها یک #اسکناس تسکین میدهد.
گویا عده ای فقط آدمند و بویی از انسان بودن نبرده اند، هیچ #حیوانی به حیوانی نمیدارد روا آنچه که این نامردان بر جان این طفل معصوم در آورده اند.
#اشک هایش از شدت تندی فلفل فرو ریخت اما #غرورش را حفظ کرد و به روی خود نیاورد که چه دردی را تحمل میکند. درد #فقر، درد بی پناهی و درد بیچارگی...
غرورش را به مانند بسیاری برای چندرغازی #نابود نکرد، آنهایی که وامدار دیگران بوده و سینه خم کردن جزو رسالت های اصلیشان به حساب خواهد آمد، با تحمل این درد #قدرتش را به رخ این نامرد کشید.
و چه بسیارند در جامعه ما، در #شهر ما و در همین حوالی و نزدیکی هایمان کودکانی که تمام #آرزویشان بر چند عدد اسکناس خلاصه شده و دیدن آن #روحشان را ارضا میکند.
#انسان باشیم، آدمیت مادرزادی به همه ما رسیده، اگر نمیتوانیم دستی بگیریم، #تحقیر نکنیم جامعه فقرا و تنگدستان را، حقارت نابودی جایگاه انسانیست.
و جمله آخر؛ اگر #حیوانی را سراغ دارید که اینچنین بلایی را بر سر همنوع خود خواهد آورد معرفی کنید تا اشرف #مخلوقات از تنهایی در عذاب نباشد!
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چین است و آن چون
یکی را میدهی صد ناز و نعمت
یکی را نان جو آلوده در خون
✍🏻 #قانع #نیک_نفس
@Asoi_Divandare
Telegram
attach 📎