🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
🔷گویند:
➖ #دهقانی مقداری #گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. #پیرمرد شادمان گوشه های دامن را گره زده و میرفت و در راه با #پرودرگار خود سخن میگفت : ای گشاینده گره های #ناگشوده ، گره از گره های #زندگی ما بگشای . . .
➖در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و #گندمها به #زمین ریخت. او با ناراحتی گفت :
🌷من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز؟🌷
🍃آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟🍃
➖و نشست تا #گندمها را از #زمین جمع کند که در کمال #ناباوری دید ، دانه های گندم بر روی ظرفی از #طلا ریخته است!
➖ندا آمد که :
🌷تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه . . .🌷
✨ مفتاح راه ، همراه لحظه هایتان.
🌸🌸🌸⏬⏬⏬⏬⏬🌸🌸🌸
کانال اهلسنت شهرستان بیجار.
1_ خطبه های نماز جمعه اهلسنت شهرستان بیجار.
2_ مباحث ومطالب دینی اهل سنت. و رفع شبهات.
3_ مراسمات اهل سنت شهرستان بیجار.
جهت طرح سوال وجواب به آیدی @matafeyar مراجعه فرماید.
https://t.me/ahlesonnatebijar
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
🔷گویند:
➖ #دهقانی مقداری #گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. #پیرمرد شادمان گوشه های دامن را گره زده و میرفت و در راه با #پرودرگار خود سخن میگفت : ای گشاینده گره های #ناگشوده ، گره از گره های #زندگی ما بگشای . . .
➖در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و #گندمها به #زمین ریخت. او با ناراحتی گفت :
🌷من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز؟🌷
🍃آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟🍃
➖و نشست تا #گندمها را از #زمین جمع کند که در کمال #ناباوری دید ، دانه های گندم بر روی ظرفی از #طلا ریخته است!
➖ندا آمد که :
🌷تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه . . .🌷
✨ مفتاح راه ، همراه لحظه هایتان.
🌸🌸🌸⏬⏬⏬⏬⏬🌸🌸🌸
کانال اهلسنت شهرستان بیجار.
1_ خطبه های نماز جمعه اهلسنت شهرستان بیجار.
2_ مباحث ومطالب دینی اهل سنت. و رفع شبهات.
3_ مراسمات اهل سنت شهرستان بیجار.
جهت طرح سوال وجواب به آیدی @matafeyar مراجعه فرماید.
https://t.me/ahlesonnatebijar
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
Telegram
اهل سنت شهرستان بیجار.
.
(((جهت ارتباط با ادمین. طرح سوال وجوابدهی . انتقاد ویا پیشنهاد به آیدی @matafeyar مراجعه فرمایید))).
(((جهت ارتباط با ادمین. طرح سوال وجوابدهی . انتقاد ویا پیشنهاد به آیدی @matafeyar مراجعه فرمایید))).
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔅فیلم سینمایی #زندگی_نامه استاد #حسن_زیرک به صورت سریالی🔅
#قسمت_اول
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
#قسمت_اول
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
#زندگی_کنیم
در تصویر بالا درس بزرگی نهفته است، حتی اگر واقعاً اتفاق نیفتاده باشد
فردی که کارش برگزاری مسابقات سرعت سگها بود، برای تنوع یک یوزپلنگ را به مسابقه آورد. ولی با کمال تعجب در هنگام مسابقه یوزپلنگ از جایش تکان نخورد و سگها با تمام توان میدویدند. یوزپلنگ فقط نگاه میکرد ..
وقتی از این فرد پرسیدند پس چرا یوزپلنگ در مسابقه شرکت نکرد؛ پاسخ جالبی داد:
گاهی تلاش برای اینکه ثابت کنی تو بهترین هستی توهین به خودت است.
همیشه و همهجا لازم نیست خودت را به همه ثابت کنی
گاهی سکوت در برابر برخی آدمها، بهترین پاسخ است
اگر اطمینان داری که راه درست را انتخاب کردی، به راهت ادامه بده؛ مهم نیست دیگران دربارهات چه فکری میکنند، لازم نیست مرتب خودت را اثبات کنی
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
در تصویر بالا درس بزرگی نهفته است، حتی اگر واقعاً اتفاق نیفتاده باشد
فردی که کارش برگزاری مسابقات سرعت سگها بود، برای تنوع یک یوزپلنگ را به مسابقه آورد. ولی با کمال تعجب در هنگام مسابقه یوزپلنگ از جایش تکان نخورد و سگها با تمام توان میدویدند. یوزپلنگ فقط نگاه میکرد ..
وقتی از این فرد پرسیدند پس چرا یوزپلنگ در مسابقه شرکت نکرد؛ پاسخ جالبی داد:
گاهی تلاش برای اینکه ثابت کنی تو بهترین هستی توهین به خودت است.
همیشه و همهجا لازم نیست خودت را به همه ثابت کنی
گاهی سکوت در برابر برخی آدمها، بهترین پاسخ است
اگر اطمینان داری که راه درست را انتخاب کردی، به راهت ادامه بده؛ مهم نیست دیگران دربارهات چه فکری میکنند، لازم نیست مرتب خودت را اثبات کنی
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
Forwarded from بیجار پلاس
𝕓𝕚𝕛𝕒𝕣_𝕡𝕝𝕦𝕤
#زندگی_جریان_دارد❤️
📷عکس از تولد اولین نوزاد از مادر کرونایی در بیمارستان #بیجار😍
درودها بر تمام پرسنل زحمتکش بخش بهداشت و درمان شهرستان🌹🌹🌹🌹
#بیجار_قدردان_شماست❤️
رویدادهای بیجار👇🏻
https://t.me/joinchat/AAAAAFRrHsfx-4ZsDloBgQ
#زندگی_جریان_دارد❤️
📷عکس از تولد اولین نوزاد از مادر کرونایی در بیمارستان #بیجار😍
درودها بر تمام پرسنل زحمتکش بخش بهداشت و درمان شهرستان🌹🌹🌹🌹
#بیجار_قدردان_شماست❤️
رویدادهای بیجار👇🏻
https://t.me/joinchat/AAAAAFRrHsfx-4ZsDloBgQ
در قهوهخانه ساده بالای کوه، سفارش املت دادیم. کنار دست فروشنده نوشته بود: ما را در اینستاگرام ملاقات کنید. فکر کردم در کجای دنیا میشود اینچنین املت خوشمزهای پیدا کرد
که فروشندهاش هم تا این حد به روز باشد؟ چون من تا حدی دنیا دیده هستم، به تجربه میگویم هیچجا…
هنگام برگشتن خانمی با ظاهری زیبا و مرتب در حال فروختن گل بود. آنقدر ظاهر باکلاسی داشت که برای خرید گل پنجره را باز کردیم. شخصیت با وقاری داشت. وقتی گفتیم به شما نمیآید گل بفروشید، با کلامی تکاندهنده گفت: بیکس هستم، اما ناکس نیستم. زندگی را باید با شرافت گذراند. کجای دنیا میتوان این سطح از فلسفه و حکمت را، در کلام یک گلفروش یافت؟
به خانه که رسیدیم همسرم یادش افتاد چیزهایی را نخریده است. به سوپری نزدیک خانه رفتم و خرید کردم. دست کردم دیدم کیف پولم همراهم نیست. گفتم ببخشید پول نیاوردم، میروم بیاورم و در حالیکه مبلغ کالایی که خریده بودم کم نبود،
مغازهدار با اصرار گفت نه آقا قابل شما را ندارد ببرید و با کلامی جدی و قاطع کالا را به من داد.
تشکر کردم و در راه خانه فکر کردم کجای دنیا چنین اعتمادی به یک غریبه وجود دارد؟ تازه پول را هم که آوردم فروشنده با تعجب گفت: چه عجلهای بود؟
شب در حالیکه با لپتاپ کار میکردم، یکباره صدای آکاردئون یکی از ترانههای خاطرهانگیز را سر داد. در کوچه نوازندهای با زیباترین حالت و مهارتی خاص مینواخت. به دنبال صدا رفتم و پنجره را باز کردم. یکی آمد و به او نزدیک شد و گفت از طبقه هشتم آمدم پایین فقط بهخاطر این ملودی قشنگی که میزنی. با رضایت پولی به او داد و رفت. حساب کردم دیدم پولی که در این کوچه گرفت را اگر در ده کوچه گرفته باشد، درآمد ماهانه خوبی دارد. در کجای دنیا کسی میتواند در کوچهای سرودی را سر دهد؟ من جایی ندیدهام.
میتوان همه رخدادهای بالا را منفی دید.
چرا باید خانمی باوقار گل بفروشد؟
چرا فردی که به کامپیوتر وارد است باید بالای کوه املت درست کند؟
چرا باید نوازندهای ماهر در کوچه بنوازد؟
و از این دست نگاههای منفی که خیلیها دارند.
اما هیچ راه حلی هم ندارند که مثلا این مرد اگر در کوچه ننوازد، چه مشکلی حل خواهد شد؟
و آیا نگاههای منفی ما کمکی به حل مشکلات دنیا میکند؟
من هر چه را دیدم #مثبت میدیدم.
بعضی از ما چیزهایی را برای خودمان ذهنی کردهایم در حالیکه در عمل وجود ندارند و آنچه را نیز که وجود دارد، چشم ما نمیبیند و ذهن ما درک نمیکند. مثلا آدمها را به دو گروه “باکلاس” و” بیکلاس” تقسیم کردهایم! ماکسیما، لكسوس و بنز با کلاس و پیکان و پراید بیکلاسند!
حالا در جاده گیر کنید، به هردلیل، چه تمام شدن بنزین، چه خرابی ماشین…امتحان کنید حتی یک ماکسیما و لكسوس و بنز بهخاطر کمک به شما توقف نمیکند و اگر کسی به کمکتان بیاید یا پیکان دارد یا پراید یا وانت… کدام باکلاسترند؟
میتوانید به رخدادهای یکروز عادی از #زندگی فکر کنید، در آن تلخ و شیرین بسیار وجود دارد...
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
🍀🍀من ماسک می زنم🍀🍀
که فروشندهاش هم تا این حد به روز باشد؟ چون من تا حدی دنیا دیده هستم، به تجربه میگویم هیچجا…
هنگام برگشتن خانمی با ظاهری زیبا و مرتب در حال فروختن گل بود. آنقدر ظاهر باکلاسی داشت که برای خرید گل پنجره را باز کردیم. شخصیت با وقاری داشت. وقتی گفتیم به شما نمیآید گل بفروشید، با کلامی تکاندهنده گفت: بیکس هستم، اما ناکس نیستم. زندگی را باید با شرافت گذراند. کجای دنیا میتوان این سطح از فلسفه و حکمت را، در کلام یک گلفروش یافت؟
به خانه که رسیدیم همسرم یادش افتاد چیزهایی را نخریده است. به سوپری نزدیک خانه رفتم و خرید کردم. دست کردم دیدم کیف پولم همراهم نیست. گفتم ببخشید پول نیاوردم، میروم بیاورم و در حالیکه مبلغ کالایی که خریده بودم کم نبود،
مغازهدار با اصرار گفت نه آقا قابل شما را ندارد ببرید و با کلامی جدی و قاطع کالا را به من داد.
تشکر کردم و در راه خانه فکر کردم کجای دنیا چنین اعتمادی به یک غریبه وجود دارد؟ تازه پول را هم که آوردم فروشنده با تعجب گفت: چه عجلهای بود؟
شب در حالیکه با لپتاپ کار میکردم، یکباره صدای آکاردئون یکی از ترانههای خاطرهانگیز را سر داد. در کوچه نوازندهای با زیباترین حالت و مهارتی خاص مینواخت. به دنبال صدا رفتم و پنجره را باز کردم. یکی آمد و به او نزدیک شد و گفت از طبقه هشتم آمدم پایین فقط بهخاطر این ملودی قشنگی که میزنی. با رضایت پولی به او داد و رفت. حساب کردم دیدم پولی که در این کوچه گرفت را اگر در ده کوچه گرفته باشد، درآمد ماهانه خوبی دارد. در کجای دنیا کسی میتواند در کوچهای سرودی را سر دهد؟ من جایی ندیدهام.
میتوان همه رخدادهای بالا را منفی دید.
چرا باید خانمی باوقار گل بفروشد؟
چرا فردی که به کامپیوتر وارد است باید بالای کوه املت درست کند؟
چرا باید نوازندهای ماهر در کوچه بنوازد؟
و از این دست نگاههای منفی که خیلیها دارند.
اما هیچ راه حلی هم ندارند که مثلا این مرد اگر در کوچه ننوازد، چه مشکلی حل خواهد شد؟
و آیا نگاههای منفی ما کمکی به حل مشکلات دنیا میکند؟
من هر چه را دیدم #مثبت میدیدم.
بعضی از ما چیزهایی را برای خودمان ذهنی کردهایم در حالیکه در عمل وجود ندارند و آنچه را نیز که وجود دارد، چشم ما نمیبیند و ذهن ما درک نمیکند. مثلا آدمها را به دو گروه “باکلاس” و” بیکلاس” تقسیم کردهایم! ماکسیما، لكسوس و بنز با کلاس و پیکان و پراید بیکلاسند!
حالا در جاده گیر کنید، به هردلیل، چه تمام شدن بنزین، چه خرابی ماشین…امتحان کنید حتی یک ماکسیما و لكسوس و بنز بهخاطر کمک به شما توقف نمیکند و اگر کسی به کمکتان بیاید یا پیکان دارد یا پراید یا وانت… کدام باکلاسترند؟
میتوانید به رخدادهای یکروز عادی از #زندگی فکر کنید، در آن تلخ و شیرین بسیار وجود دارد...
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
🍀🍀من ماسک می زنم🍀🍀
در قهوهخانه ساده بالای کوه، سفارش املت دادیم. کنار دست فروشنده نوشته بود: ما را در اینستاگرام ملاقات کنید. فکر کردم در کجای دنیا میشود اینچنین املت خوشمزهای پیدا کرد
که فروشندهاش هم تا این حد به روز باشد؟ چون من تا حدی دنیا دیده هستم، به تجربه میگویم هیچجا…
هنگام برگشتن خانمی با ظاهری زیبا و مرتب در حال فروختن گل بود. آنقدر ظاهر باکلاسی داشت که برای خرید گل پنجره را باز کردیم. شخصیت با وقاری داشت. وقتی گفتیم به شما نمیآید گل بفروشید، با کلامی تکاندهنده گفت: بیکس هستم، اما ناکس نیستم. زندگی را باید با شرافت گذراند. کجای دنیا میتوان این سطح از فلسفه و حکمت را، در کلام یک گلفروش یافت؟
به خانه که رسیدیم همسرم یادش افتاد چیزهایی را نخریده است. به سوپری نزدیک خانه رفتم و خرید کردم. دست کردم دیدم کیف پولم همراهم نیست. گفتم ببخشید پول نیاوردم، میروم بیاورم و در حالیکه مبلغ کالایی که خریده بودم کم نبود،
مغازهدار با اصرار گفت نه آقا قابل شما را ندارد ببرید و با کلامی جدی و قاطع کالا را به من داد.
تشکر کردم و در راه خانه فکر کردم کجای دنیا چنین اعتمادی به یک غریبه وجود دارد؟ تازه پول را هم که آوردم فروشنده با تعجب گفت: چه عجلهای بود؟
شب در حالیکه با لپتاپ کار میکردم، یکباره صدای آکاردئون یکی از ترانههای خاطرهانگیز را سر داد. در کوچه نوازندهای با زیباترین حالت و مهارتی خاص مینواخت. به دنبال صدا رفتم و پنجره را باز کردم. یکی آمد و به او نزدیک شد و گفت از طبقه هشتم آمدم پایین فقط بهخاطر این ملودی قشنگی که میزنی. با رضایت پولی به او داد و رفت. حساب کردم دیدم پولی که در این کوچه گرفت را اگر در ده کوچه گرفته باشد، درآمد ماهانه خوبی دارد. در کجای دنیا کسی میتواند در کوچهای سرودی را سر دهد؟ من جایی ندیدهام.
میتوان همه رخدادهای بالا را منفی دید.
چرا باید خانمی باوقار گل بفروشد؟
چرا فردی که به کامپیوتر وارد است باید بالای کوه املت درست کند؟
چرا باید نوازندهای ماهر در کوچه بنوازد؟
و از این دست نگاههای منفی که خیلیها دارند.
اما هیچ راه حلی هم ندارند که مثلا این مرد اگر در کوچه ننوازد، چه مشکلی حل خواهد شد؟
و آیا نگاههای منفی ما کمکی به حل مشکلات دنیا میکند؟
من هر چه را دیدم #مثبت میدیدم.
بعضی از ما چیزهایی را برای خودمان ذهنی کردهایم در حالیکه در عمل وجود ندارند و آنچه را نیز که وجود دارد، چشم ما نمیبیند و ذهن ما درک نمیکند. مثلا آدمها را به دو گروه “باکلاس” و” بیکلاس” تقسیم کردهایم! ماکسیما، لكسوس و بنز با کلاس و پیکان و پراید بیکلاسند!
حالا در جاده گیر کنید، به هردلیل، چه تمام شدن بنزین، چه خرابی ماشین…امتحان کنید حتی یک ماکسیما و لكسوس و بنز بهخاطر کمک به شما توقف نمیکند و اگر کسی به کمکتان بیاید یا پیکان دارد یا پراید یا وانت… کدام باکلاسترند؟
میتوانید به رخدادهای یکروز عادی از #زندگی فکر کنید، در آن تلخ و شیرین بسیار وجود دارد...
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
🍀🍀من ماسک می زنم🍀🍀
که فروشندهاش هم تا این حد به روز باشد؟ چون من تا حدی دنیا دیده هستم، به تجربه میگویم هیچجا…
هنگام برگشتن خانمی با ظاهری زیبا و مرتب در حال فروختن گل بود. آنقدر ظاهر باکلاسی داشت که برای خرید گل پنجره را باز کردیم. شخصیت با وقاری داشت. وقتی گفتیم به شما نمیآید گل بفروشید، با کلامی تکاندهنده گفت: بیکس هستم، اما ناکس نیستم. زندگی را باید با شرافت گذراند. کجای دنیا میتوان این سطح از فلسفه و حکمت را، در کلام یک گلفروش یافت؟
به خانه که رسیدیم همسرم یادش افتاد چیزهایی را نخریده است. به سوپری نزدیک خانه رفتم و خرید کردم. دست کردم دیدم کیف پولم همراهم نیست. گفتم ببخشید پول نیاوردم، میروم بیاورم و در حالیکه مبلغ کالایی که خریده بودم کم نبود،
مغازهدار با اصرار گفت نه آقا قابل شما را ندارد ببرید و با کلامی جدی و قاطع کالا را به من داد.
تشکر کردم و در راه خانه فکر کردم کجای دنیا چنین اعتمادی به یک غریبه وجود دارد؟ تازه پول را هم که آوردم فروشنده با تعجب گفت: چه عجلهای بود؟
شب در حالیکه با لپتاپ کار میکردم، یکباره صدای آکاردئون یکی از ترانههای خاطرهانگیز را سر داد. در کوچه نوازندهای با زیباترین حالت و مهارتی خاص مینواخت. به دنبال صدا رفتم و پنجره را باز کردم. یکی آمد و به او نزدیک شد و گفت از طبقه هشتم آمدم پایین فقط بهخاطر این ملودی قشنگی که میزنی. با رضایت پولی به او داد و رفت. حساب کردم دیدم پولی که در این کوچه گرفت را اگر در ده کوچه گرفته باشد، درآمد ماهانه خوبی دارد. در کجای دنیا کسی میتواند در کوچهای سرودی را سر دهد؟ من جایی ندیدهام.
میتوان همه رخدادهای بالا را منفی دید.
چرا باید خانمی باوقار گل بفروشد؟
چرا فردی که به کامپیوتر وارد است باید بالای کوه املت درست کند؟
چرا باید نوازندهای ماهر در کوچه بنوازد؟
و از این دست نگاههای منفی که خیلیها دارند.
اما هیچ راه حلی هم ندارند که مثلا این مرد اگر در کوچه ننوازد، چه مشکلی حل خواهد شد؟
و آیا نگاههای منفی ما کمکی به حل مشکلات دنیا میکند؟
من هر چه را دیدم #مثبت میدیدم.
بعضی از ما چیزهایی را برای خودمان ذهنی کردهایم در حالیکه در عمل وجود ندارند و آنچه را نیز که وجود دارد، چشم ما نمیبیند و ذهن ما درک نمیکند. مثلا آدمها را به دو گروه “باکلاس” و” بیکلاس” تقسیم کردهایم! ماکسیما، لكسوس و بنز با کلاس و پیکان و پراید بیکلاسند!
حالا در جاده گیر کنید، به هردلیل، چه تمام شدن بنزین، چه خرابی ماشین…امتحان کنید حتی یک ماکسیما و لكسوس و بنز بهخاطر کمک به شما توقف نمیکند و اگر کسی به کمکتان بیاید یا پیکان دارد یا پراید یا وانت… کدام باکلاسترند؟
میتوانید به رخدادهای یکروز عادی از #زندگی فکر کنید، در آن تلخ و شیرین بسیار وجود دارد...
🌸
🍃🌺🌻
╭─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╮
✅ @pangeh ✍
╰─═ঊঈ🌷 ঊঈ═─╯
🍃🌺🌻
🌸
کانال پەنجە پەنجەڴەل
🍀🍀من ماسک می زنم🍀🍀
🍂
مرگ بر #مرگ
درود بر #زندگی
حق: چند شب پیش خانهی خواهرم بودم؛ آبجیخدیجه. خانهشان در یکی از محلههای قدیمی سعادتآباد است؛ هم همسایهی حزباللهی دارند و هم همسایههایی با افکار و عقاید مخالف. القصه! نزدیکای ساعت بیست و یک، شعارهای پنجرهای شروع شد و آنقدر با شدت و حدت که ما اگر نمیخواستیم هم، باز شعارها را میشنیدیم. یک گروه شعارهایی از قبیل مرگ بر دیکتاتور میدادند و گروه دیگر شعارهایی نظیر مرگ بر منافق. دقایقی به همین منوال گذشت تا اینکه شعارها نامأنوس شد. «مرگ بر»ش را میفهمیدم ولی شق آخر شعار، خیلی مفهوم نبود. رفتم بالکن. خواهرم هم آمد. حالا دیگر شعارها را واضح میشنیدم: مرگ بر میعادی، مرگ بر حسنوند، مرگ بر علیمی، مرگ بر دهقانی. داشتم در ذهنم سبکسنگین میکردم که میعادی و حسنوند و علیمی و دهقانی، اگر از شمار مسئولین نظام هستند، پس چرا من تا به حال اسمشان را نشنیدهام و اگر از سران ضد انقلابند، پس چرا اینقدر مهجور؛ که خواهرم به دادم رسید: «در این محله همسایهها کم و بیش همدیگر را میشناسند. از حادثهی اوین به این طرف، شبها گاهی علیه هم #شعار میدهند. اولین شبی که شعارها کشیده شد به نام خانوادگی همسایهها، اولش فکر کردم شاید دارند با هم #شوخی میکنند اما هر چه بیشتر دقت کردم، فهمیدم نخیر! قضیه مثل اینکه خیلی هم #جدی است و همسایهها با بغض تمام دارند مرگ را نثار یکدیگر میکنند.»
▪️
نه! برای #ایران عزیز ما هیچ چیز بدتر از این متصور نیست. گمانم این روزها دشمن فقط دنبال ایجاد شکاف بین مردم و نظام نیست؛ در صدد این هم هست که خود مردم را نیز به جان هم بیندازد. این اختلافافکنی با شعار شروع میشود لیکن در شعار محدود نمیماند. سر همین هم هست که تو میبینی در سلف فلان دانشگاه، کار کشیده شده به زد و خورد خود دانشجوها با هم.
▪️
#دشمن را میتوان درک کرد که چرا مدام در تنور انواع و اقسام دوقطبیها میدمد. ملت وقتی دو تکه شود و حاکمیت وقتی به واسطهی ندانمکاری رسانههایش؛ صدا و سیمایش، خبرگزاریهایش، روزنامههایش فقط طرف یک تکه از ملت را بگیرد، خب این دشمن را وسوسه میکند به تحریم بیشتر، به تهدید بیشتر و به تحرکات شوم تروریستی بیشتر.
▪️
همیشه که قطعا نه؛ اما برخی از مواقع تو اتفاقا باید #میانه را بگیری. همه اگر فقط دنبال سبز کردن حرف خودمان باشیم، قبل از میعادی و حسنوند و علیمی و دهقانی، فیالواقع علیه همهی ایران و همهی ایرانیها شعار مرگ سر دادهایم.
▪️
برای این خاک، خونها ریخته شده. بیاییم و قرارمان را عوض مرگ، بر زندگی بگذاریم...
#حسین_قدیانی
مرگ بر #مرگ
درود بر #زندگی
حق: چند شب پیش خانهی خواهرم بودم؛ آبجیخدیجه. خانهشان در یکی از محلههای قدیمی سعادتآباد است؛ هم همسایهی حزباللهی دارند و هم همسایههایی با افکار و عقاید مخالف. القصه! نزدیکای ساعت بیست و یک، شعارهای پنجرهای شروع شد و آنقدر با شدت و حدت که ما اگر نمیخواستیم هم، باز شعارها را میشنیدیم. یک گروه شعارهایی از قبیل مرگ بر دیکتاتور میدادند و گروه دیگر شعارهایی نظیر مرگ بر منافق. دقایقی به همین منوال گذشت تا اینکه شعارها نامأنوس شد. «مرگ بر»ش را میفهمیدم ولی شق آخر شعار، خیلی مفهوم نبود. رفتم بالکن. خواهرم هم آمد. حالا دیگر شعارها را واضح میشنیدم: مرگ بر میعادی، مرگ بر حسنوند، مرگ بر علیمی، مرگ بر دهقانی. داشتم در ذهنم سبکسنگین میکردم که میعادی و حسنوند و علیمی و دهقانی، اگر از شمار مسئولین نظام هستند، پس چرا من تا به حال اسمشان را نشنیدهام و اگر از سران ضد انقلابند، پس چرا اینقدر مهجور؛ که خواهرم به دادم رسید: «در این محله همسایهها کم و بیش همدیگر را میشناسند. از حادثهی اوین به این طرف، شبها گاهی علیه هم #شعار میدهند. اولین شبی که شعارها کشیده شد به نام خانوادگی همسایهها، اولش فکر کردم شاید دارند با هم #شوخی میکنند اما هر چه بیشتر دقت کردم، فهمیدم نخیر! قضیه مثل اینکه خیلی هم #جدی است و همسایهها با بغض تمام دارند مرگ را نثار یکدیگر میکنند.»
▪️
نه! برای #ایران عزیز ما هیچ چیز بدتر از این متصور نیست. گمانم این روزها دشمن فقط دنبال ایجاد شکاف بین مردم و نظام نیست؛ در صدد این هم هست که خود مردم را نیز به جان هم بیندازد. این اختلافافکنی با شعار شروع میشود لیکن در شعار محدود نمیماند. سر همین هم هست که تو میبینی در سلف فلان دانشگاه، کار کشیده شده به زد و خورد خود دانشجوها با هم.
▪️
#دشمن را میتوان درک کرد که چرا مدام در تنور انواع و اقسام دوقطبیها میدمد. ملت وقتی دو تکه شود و حاکمیت وقتی به واسطهی ندانمکاری رسانههایش؛ صدا و سیمایش، خبرگزاریهایش، روزنامههایش فقط طرف یک تکه از ملت را بگیرد، خب این دشمن را وسوسه میکند به تحریم بیشتر، به تهدید بیشتر و به تحرکات شوم تروریستی بیشتر.
▪️
همیشه که قطعا نه؛ اما برخی از مواقع تو اتفاقا باید #میانه را بگیری. همه اگر فقط دنبال سبز کردن حرف خودمان باشیم، قبل از میعادی و حسنوند و علیمی و دهقانی، فیالواقع علیه همهی ایران و همهی ایرانیها شعار مرگ سر دادهایم.
▪️
برای این خاک، خونها ریخته شده. بیاییم و قرارمان را عوض مرگ، بر زندگی بگذاریم...
#حسین_قدیانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
·÷±‡±ИĪ$ĦƚЄ🩵♏ÂИҚØRÐĪ±‡±÷·
🎙#حسن زیرک
🎼 #زندگی روستا
💙🌸
🎙#حسن زیرک
🎼 #زندگی روستا
💙🌸