گروهی برای ابطال
#سحر ✅
#جادو ✅
#طلسم⚫️
#بخت بستن 🔷
#تمام بیماریهای لاعلاج⚪️
🔶با روش قران درمانی ورقیه شرعی
❌❌❌❌❌❌❌❌
#تذکر🔴 ما 👇🏿👇🏿
#ساحر
#دعانویس و
#رمال و
#کف بین و
#فال گیر
#استخاره گیر نیستیم
❌❌❌❌❌❌❌❌
#توجه_کنید_مناظره نداریم فقط مشاوره رایگان فی سبیل الله⚪️🔴
✅ عزیزان تازه وارد قوانین گروه رو اول مطالعه کنند
✅✅✅✅
🔵ما با قران درمانی وباذن الله متعال کار میکنیم .
✅✅✅✅✅
https://t.me/joinchat/AAAAAEGn6vpSj9GgDqQ-BQ
#سحر ✅
#جادو ✅
#طلسم⚫️
#بخت بستن 🔷
#تمام بیماریهای لاعلاج⚪️
🔶با روش قران درمانی ورقیه شرعی
❌❌❌❌❌❌❌❌
#تذکر🔴 ما 👇🏿👇🏿
#ساحر
#دعانویس و
#رمال و
#کف بین و
#فال گیر
#استخاره گیر نیستیم
❌❌❌❌❌❌❌❌
#توجه_کنید_مناظره نداریم فقط مشاوره رایگان فی سبیل الله⚪️🔴
✅ عزیزان تازه وارد قوانین گروه رو اول مطالعه کنند
✅✅✅✅
🔵ما با قران درمانی وباذن الله متعال کار میکنیم .
✅✅✅✅✅
https://t.me/joinchat/AAAAAEGn6vpSj9GgDqQ-BQ
#فوری
🛑طبق اعلام فوری وزارت بهداشت:
کُردستان هم،بمانندخوزستان و کرمانشاه در وضعیت #قرمز کُرونایی قرار گرفتهاست!!
🚨اعلام وضـعـیت قـرمــز شـایـد بـرای بـعـضـی از مـا قـابـل درک نـبـاشـه
🚨فقط آنقدری بهتون بگم وضعیت قرمز یعنی:
خواهر،برادرو عزیز یکی فوت میکنه، ولی نمیتونه خودش دفنش کُنه!
🚨وضعیت قرمز یعنی:
بیمار هستی ولی بیمارستان جا نداره شما رو بستری کُنه!
🚨وضعیت قرمز یعنی:
برادرت کُرونا گرفته ولی نمی تونی بری پیشش چون برگردی بچه ات هم میگیره!
🚨وضعیت قرمز یعنی:
مادر پیرت رو تنها تو خونه قرنطینه کردی ولی از ترس این که نکُنه خودت مبتلا باشی و بهش انتقال بدی نتونی بری پیشش.
🚨الان در کُردستان وضعیت قرمز اعلام شده!
❌بُحران یعنی چه؟!
یعنی درحال حاضر #تمام تختهای iCu بیمارستانها پُرشده و جایی برای مریض جدید ندارند!
حتی #پدرومادر شما دوست عزیز❌
🚨بیائید بـا کـمـک هـم و بـا رعـایـت کردن اصول بـهـداشـتـی و مونـدن در خونـه نگذاریــم شاهد مرگ عزیزانمان باشیم🚨
✴️به همهی گروههاتون بفرستید🙏🏻
#همه_با_هم_علیه_کرونا
#بیجار_متحد_علیه_کرونا
📡کانال بیجار⚅⚀👇🏻👇🏻
https://t.me/joinchat/AAAAAFRrHsfx-4ZsDloBgQ
🛑طبق اعلام فوری وزارت بهداشت:
کُردستان هم،بمانندخوزستان و کرمانشاه در وضعیت #قرمز کُرونایی قرار گرفتهاست!!
🚨اعلام وضـعـیت قـرمــز شـایـد بـرای بـعـضـی از مـا قـابـل درک نـبـاشـه
🚨فقط آنقدری بهتون بگم وضعیت قرمز یعنی:
خواهر،برادرو عزیز یکی فوت میکنه، ولی نمیتونه خودش دفنش کُنه!
🚨وضعیت قرمز یعنی:
بیمار هستی ولی بیمارستان جا نداره شما رو بستری کُنه!
🚨وضعیت قرمز یعنی:
برادرت کُرونا گرفته ولی نمی تونی بری پیشش چون برگردی بچه ات هم میگیره!
🚨وضعیت قرمز یعنی:
مادر پیرت رو تنها تو خونه قرنطینه کردی ولی از ترس این که نکُنه خودت مبتلا باشی و بهش انتقال بدی نتونی بری پیشش.
🚨الان در کُردستان وضعیت قرمز اعلام شده!
❌بُحران یعنی چه؟!
یعنی درحال حاضر #تمام تختهای iCu بیمارستانها پُرشده و جایی برای مریض جدید ندارند!
حتی #پدرومادر شما دوست عزیز❌
🚨بیائید بـا کـمـک هـم و بـا رعـایـت کردن اصول بـهـداشـتـی و مونـدن در خونـه نگذاریــم شاهد مرگ عزیزانمان باشیم🚨
✴️به همهی گروههاتون بفرستید🙏🏻
#همه_با_هم_علیه_کرونا
#بیجار_متحد_علیه_کرونا
📡کانال بیجار⚅⚀👇🏻👇🏻
https://t.me/joinchat/AAAAAFRrHsfx-4ZsDloBgQ
💢در سال ۱۲۶۴ هجری قمری، یعنی درست در حدود ۱۶۸ سال پیش نخستین برنامه دولت ایران برای واکسیناسیون به فرمان امیرکبیر آغاز شد.
💢چند روز پس از آغاز آبلهکوبی به امیر کبیر خبر دادند که مردم از روی ناآگاهی نمیخواهند واکسن بزنند! فالگیرها و دعانویسها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان میشود! امیرکبیر بیدرنگ فرمان داد هر کسی که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور می کرد که با این فرمان همه مردم آبله میکوبند
.
💢اما نفوذ سخن دعانویسها و نادانی مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شماری که پول کافی داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبلهکوبی سرباز زدند. شماری دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان میشدند یا از شهر بیرون میرفتند روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همهی شهر تهران و روستاهای پیرامون آن فقط سیصد و سی نفر آبله کوبیدهاند.در همان روز، پاره دوزی را که فرزندش از بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند
.
💢امیر به جسد کودک نگریست و آن گاه گفت: ما که برای نجات بچههایتان آبلهکوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده میشود. امیر فریاد کشید: وای از جهل و نادانی، حال، گذشته از این که فرزندت را از دست دادهای باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم
.
💢امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمیگردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز چند دقیقه دیگر، بقالی را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود.این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن کرد. در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانی امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالی از بیماری آبله مردهاند
.
💢میرزا آقاخان با شگفتی گفت: عجب، من تصور میکردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین هایهای میگرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، برای دو بچهی شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آن چنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید
.
💢امیر اشکهایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانی که ما سرپرستی این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم.میرزا آقاخان آهسته گفت: ولی اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیدهاند.
💢امیر با صدای رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویسها بساطشان را جمع میکنند. #تمام_ایرانیها_اولاد_حقیقی_من_هستند و من از این میگریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند …
#امیرکبیرایران
#امیرکبیرم_آرزوست
💢چند روز پس از آغاز آبلهکوبی به امیر کبیر خبر دادند که مردم از روی ناآگاهی نمیخواهند واکسن بزنند! فالگیرها و دعانویسها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان میشود! امیرکبیر بیدرنگ فرمان داد هر کسی که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور می کرد که با این فرمان همه مردم آبله میکوبند
.
💢اما نفوذ سخن دعانویسها و نادانی مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شماری که پول کافی داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبلهکوبی سرباز زدند. شماری دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان میشدند یا از شهر بیرون میرفتند روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همهی شهر تهران و روستاهای پیرامون آن فقط سیصد و سی نفر آبله کوبیدهاند.در همان روز، پاره دوزی را که فرزندش از بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند
.
💢امیر به جسد کودک نگریست و آن گاه گفت: ما که برای نجات بچههایتان آبلهکوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده میشود. امیر فریاد کشید: وای از جهل و نادانی، حال، گذشته از این که فرزندت را از دست دادهای باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم
.
💢امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمیگردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز چند دقیقه دیگر، بقالی را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود.این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن کرد. در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانی امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالی از بیماری آبله مردهاند
.
💢میرزا آقاخان با شگفتی گفت: عجب، من تصور میکردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین هایهای میگرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، برای دو بچهی شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آن چنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید
.
💢امیر اشکهایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانی که ما سرپرستی این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم.میرزا آقاخان آهسته گفت: ولی اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیدهاند.
💢امیر با صدای رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویسها بساطشان را جمع میکنند. #تمام_ایرانیها_اولاد_حقیقی_من_هستند و من از این میگریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند …
#امیرکبیرایران
#امیرکبیرم_آرزوست