Panahiani
3.22K subscribers
943 photos
443 videos
48 files
720 links
تفکرات راهبردی استاد پناهیان
Download Telegram
.
#شهید_محسن_زیارتی (8)
.
من امام زمان(علیه السلام) را نديده #شهيد بشم قيمتم بالاتره
.
به مادر محسن گفتم
روزهاي آخر يك كلمه به من ميگفت
ميگفت فلاني راضي شو من برم
يك احتمال وجود دارد كه من شهيد نشم
گفتم چه احتمالی؟ جون من بايد بهم بگي
چون من ميدونستم
اين بره پريده
#خوابش را ديده بود، #بارشو بسته بود، #خواستش هم كه اين بود
#شهادت ديگر يك فعل #ارادي است ديگر شما كه ديگر خبر داريد، شهادت يك صفت #اكتسابيه اين هم هيچ چيز كم نداشت
بهش گفتم نه راست نميگي. به من گفت به خدا راست ميگم يك احتمال وجود دارد گفتم بگو گفت نميتونم بگم.گفتم ما رفيقيم بايد بگي نامردي نكن بگو. گفت اين يك دانه را نميتونم بگم.رفت جبهه تنها نامه و وصيتنامه اش را به من نوشت.فرصت پيدا نكرد به خانوادشون نامه بنويسه به شهادت رسيد.انقدر با هم رفيق بوديم ولي اين را نگفت
بعد از شهادتش از مادرش پرسيدم كه مامان بفرماييد كه ايشون چه فرمودند؟ اينجوريا گفتن. قصش چي بوده؟
.
مادرش گفت اون روزهاي آخر ديديم خيلي جوش ميخرد شب و روز گريه ميكرد براي شهيد شدن
البته من به شما بگم جواني بود كه در دبيرستان درسهايش را بيست ميگرفت.خيلي با نشاط بود. يعني وقتي ايشون رفت دهها نفر ديگه از محل ما به جبهه رفتند حدود ده پانزده نفر ديگر به شهادت رسيدند.فقط در اثر اينكه خيلي با نشاط بود خيلي فعال بود خيلي خوش برخورد بود آدمي نبود كه همينجوري گردن كج كنه و نا متعادل باشه از لحاظ روحي و رواني انقدر آدم با نشاطي بود
ولي دست از توسل به اهل بيت بر نميداشت
بهش گفتم نترس تو شهيد ميشي
گفت #مامان روي چه حسابي ميگي؟
گفتم بهش من اول زندگيم
خواب ديدم دو تا شهيد پاي ركاب آقا #امام_زمان(علیه السلام) ميدم
آقا امام زمان(علیه السلام) دو تا شمشير مرصع مياد به من هديه ميده، بخاطر شهدايي كه تقديمش كردم.
پسرم حتما تو يكي از شهداي خانواده ما خواهي بود انقدر غصه نخور
.
اولش محسن خوشحال شد بعد برگشت يك دفعه نگران شد
گفتش كه مامان نكند اين خواب تو معناش اين باشه كه من زمان امام زمان به شهادت برسم. گفتم خوب چه ايرادي دارد؟ خيلي خوب
گفت مامان #السابقون السابقون چي ميشه .سوره واقعه ميگه #السابقون_السابقون اولئك المقربون
مامان من عقب بمانم، من نميكشم مامان.
واقعا اينها را كه من دارم تعريف ميكنم من ميديدم كه اين آدم با همه وجودش داشت اين حرفها را ميزد
اصلا شوخي نداشت
از درونش ميجوشيد
من امام زمان(علیه السلام) را نديده #شهيد بشم قيمتم بالاتره كه
كسي امام زمان(علیه السلام) را ببيند شهيد بشود كه ديگر هنري نكرده
.
#استاد_پناهيان
.
فایل صوتی در کانل تلگرام #پناهيانی
.
.
دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می‌نشود گشته‌ایم ما
گفت آنکه یافت می‌نشود آنم آرزوست
.
#شهید_محسن_زیارتی
.
آقا روايت بخونم يا نخونم
اين روايت را نميخونم شما هم نشنيده بگيريد كدوم روايت را؟اين روايت را كه
ميفرمايد: لباس بپوشي براي فخر به مردم، تا وقتيكه در آن لباس هستي، من خدا ديگه بهت نگاه نميكنم.
#برو_بعدا_بيا
يك شهيدي باهاش داشتم ميرفتم خريد.ميخواستيم لباس بخريم ميگفت پيرهن اينجوري داري آقا؟ ميگفت آقا اين رنگي ندارم يك رنگ نزديكش
گفت نه تو رو خدا.سه چهارتا مغازه رفتيم خسته شدم.اول دبيرستان بوديم با هم
گفتم محسن آقا خب بخر يك دونه از اين پيرهن ها
گير دادي تو كه اينجوري نبودي
به يك رنگ خاص گير دادي تو كه اهل گير دادن به اين چيزها نبودي.
اهل هر شب نماز امام زمان با صد ايك نعبد و اياك نستعين بود براي حاجت شهادت.
.
به مادرش من عرض كردم كه چي شد اين آقا آرزوي شهادت افتاد در دلش؟
گفت يك روز ميگفت مامان من داره چهارده سالم ميشه دعا كني من بميرم قبل از چهارده سالگی؟ میترسم گناه کنم از غفلت
گفتم خب توبه میکنی
گفت مامان دلت مياد؟توبه كنم لك خورده و پاك شده ام.یک فکری برام بکن
گفتم مامان دعا كن #شهيد بشي خب
گفت شهيد چيه مامان؟
آخ به فداي خاك قدم مادرهايي كه آروم آروم
به خدا از هزار تا منبر در صحن امام رضا موثرتره. گوشه خونه دين به بچه هاشون ياد ميدن.
مامان شهيد چيه؟
مادرشون گفتن كه شهيد اولين قطره خونش روي زمين ميريزه نه مثل آدم پاك مثل اوليا الله ميره در خونه خدا .
ميگه مامان من چي كار كنم دعا؟
رفته بوده يك جا اين بچه سال اول دبيرستاني ياد گرفته بوده كه
.
براي حاجت گرفتن نماز #امام_زمان بخوني صد اياك نعبد و اياك نستعين بگي
يك مقدار مختصري پا درد ممكنه بياره برات
بخوني دعات مستجاب ميشه
شبهاي چهارشنبه بعضي شبها زورش ميرسيد ميرفت جمكران .
ميگفت من حالا هر شب ميخونم.
هر شب ميخوند.
.
رفتيم با هم پیرهن بخريم.
ميگم آقا بگير ديگه اين رنگش فرق ميكنه
گفت آخه اين پیرهن من پوسيده شده نگاه كن داره پاره ميشه
اگر پيرهن رنگ ديگه بگيرم رفقام فكر ميكنن من پيرهن نو گرفتم.همون پيرهن رنگ قبلي ميگيرم كسي متوجه نميشه من پيرهن نو گرفتم.
مواظبه يك وقت پيرهن نو نگيره.يك ذره در دلش فخر به پيرهن نو بچه اول دبيرستاني بياد.
اون وقت ميگه حاج آقا شما چرا به زلف گير ميدي؟ فداي زلفت الهي
ما آدم ديديم.
دي شيخ با چراغ همي گشت گرد شهر
كز ديو و دد ملولم و #انسانم_آرزوست
.
نميخواد كسي ببيندش
كي به زلف گير ميده فدات بشم؟
.
#شهید#استاد_پناهيان#پناهيان #پناهیانی
.
.
آه ،مادر! مگر از من چه گناهی سر زد
که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟
سیب سرخی سر نیزه ست...دعا کن من نیز
اینچنین کال نمانم به #شهادت برسم
.
#شهید_محسن_زیارتی
.
بعد از شهادت از مادرش پرسيدم
كه اين چی شد آتيش #شهادت_طلبي در جانش افتاد؟
.
مادر ایشون گفت: چهارده سالگي آمده بود پيش من
ميگفت: #مامان دعا كن من بميرم.
گفتم: مامان چرا دعا كنم تو بميري؟
گفت: آخه ميخوام گناه نكنم. ميخوام پاك برم اونور.
گفتم: خوب اگر راست ميگي سعي كن گناه نكني.
گفت: #مادر غفلت آدم را ميگيرد ديگر.
گفتم: خوب مادر براي غفلت آدم توبه ميكند. گفت: مادر آدم #توبه بكند،اون لباس اوليه تميزي كه خريديش كه نميشود كه.
شستي اين دست دوم است ديگر فايده ندارد. چي ميشود مادر #دعا كني من دست اول بروم آن دنيا
ديدي كه اون آقا بالاي منبر گفت پارچه نو را كثيف بشه بشوري ديگه مثل اون اوليه نميشه سعي كنيد گناه نكنيد
انقدر اين #موعظه_ساده در جان او قرار گرفته بود كه مرگ را تقاضا ميكرد
گفت خود بچه داشت برام توضيح ميداد ميگفت: من اگر از دنيا بروم قبل از چهارده سالگي يك دانه گناه در پرونده ام نيست.
شما هم بعد از چندين سال #عمر طولاني بالاخره به من ملحق ميشويد واين زمان ميگذرد
يعني اين بچه هيچ چيزی از علم و حكمت كم ندارد
مادرش ميگه بهش گفتم: آخه من نميتونم دعا كنم كه تو بميري، پس #دعا كن #شهيد بشي.
گفته مامان شهيد يعني چي؟
گفته كسي كه اولين قطره خونش روي زمين جاري شود نه تنها گناهانش بخشيده ميشود جاش چقدر ثواب مينويسند
مثل اولياء الهي وارد بهشت ميشه، دست اول دست اول
آخ به فدای خاک قدمهای مادرانی که آروم آروم گوشه خونه دین به بچه هاشون یاد میدن.بخدا از صد تا منبر در صحن امام رضا موثرتره
ديگه از آن موقع آتيش شهادت افتاده بود به جونش، ما را ول نميكرد
شنيده بود يك جايي جنگ است
بچه 15 ساله آمده در مسجد
ميگه: ميشه اسم من را بنويسي من ميخوام برم جنگ
.
قرنهاست زمین #انتظار مردانی اینچنین را می کشد
تا بیایندوکربلای ایران را عاشقانه بسازند
و #زمینه_ساز ظهور باشند
آن مردان آمدندورفتند، فقط من وتو ماندیم
واز جریان چیزی نفهمیدیم.
(سید شهیدان اهل قلم #شهید_آوینی)
.
#استاد_پناهيان #پناهيان #پناهيانى
.
کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
.
یاران ؛پای در راه نهیم
که این راه رفتنی است ونه گفتنی…
(سید شهیدان اهل قلم #شهید_آوینی)
.
در جبهه، وقتی بچه‌ها شهید می‌شدند، مسابقه شروع می‌شد
الان هم وقتی شهیدی از مدافعین برمی‌گردد، اهل مسابقه هوایی می‌شوند
.
#شهید_محسن_زیارتی
.
یک‌طوری صحبت نکنم که انگار در این شهر، این صحنه‌ها را ندیده‌ام!
من در #دفاع_مقدس، این صحنه‌ها را دیده‌ام.
اخیراً هم دوباره یک ولوله‌هایی دارد می‌افتد
وقتی بچه‌ها به #جبهه می‌رفتند و به شهادت می‌رسیدند، مسابقه شروع می‌شد
و جامانده‌ها هلاک می‌شدند، اصلاً دیگر #پرواز می‌کردند.
الان هم بعضی از جوان‌ها را می‌بینم که وقتی یک شهید از #مدافعان_حریم_اهل_بیت(ع) برمی‌گردد، دل‌های #اهل_مسابقه هوایی می‌شود.
نمی‌تواند جا بماند!
اگر بنا نباشد برود، باید با اصرار و امر و تکلیف او را نگه داری.
ولی کسانی که اهل مسابقه نیستند، مُردنی هستند.
وقتی می‌بیند که دیگران بازی را بُردند، دلش پر نمی‌کشد.
در دوران دفاع مقدس خیلی راحت می‌شد مشاهده کرد که وقتی رفیقش می‌رفت، پَر پَر می‌زد!
یک آقا پسری در عملیات فتح‌المبین به #شهادت رسید، پدرش در تشییع جنازه اخم کرده بود و گریه نمی‌کرد و چیزی نمی‌گفت.
آن آقا پسر رفیق بنده بود.
من می‌گفتم: نکند این پدر مخالف جبهه رفتن بچه‌اش بوده؟
رفقا به من گفتند: «تو با این خانواده بیشتر رفیق بودی، هوای #پدر_شهید را داشته باش»
من در مراسم تشییع و نماز، هرجا این پدر شهید می‌رفت، همراه او بودم.
وقتی شهید را روی سنگ غسالخانه گذاشتند، پدرش نمی‌رفت نگاه کند.
من مانده بودم که در ذهن این پدر شهید، چه دارد می‌گذرد؟
اخم کرده بود و ناراحت بود و با کسی هم حرف نمی‌زد.
آنجایی که بدن را می‌آورند کفن‌پوش کنند، ایستاده بود.
وقتی چشمش به پسرش افتاد، شکست! گریه کرد و روی زمین نشست و دیگر نتوانست بایستد.
اسم پسرش محسن بود.
گفت: «تو بروی و من بمانم؟! تو بچۀ من هستی! حالا از من جلو زده‌ای؟!»
چهل روز در خانه ماند، و بعد از چهل روز به جبهه رفت
و در سالگرد پسرش در عملیات والفجر یک به شهادت رسید.
مسابقه دل می‌بَرد؛ برای کسی که #ذهنیت_مسابقه داشته باشد.
این یکی از شاخص‌های آن است.
یک‌وقت نیامده باشی در مجلس حضرت زهرا(س)
و فقط بگویی:
«یک عنایتی هم به ما بکن!»
ولی بی‌همت باشی و همت مسابقه در وجودت نباشد! بگیر و ببر!
#مسابقه را اعلام کرده‌اند.
چقدر آیات قرآن و روایات در این‌باره هست!
.
#مدافعان_حرم #استاد_پناهيان #استادپناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
کانال تلگرام پناهیانی
https://telegram.me/panahiani
.
.
#شهید_محسن_زیارتی
.
من امام زمان(علیه السلام) را نديده #شهيد_بشم قيمتم بالاتره
.
#استاد_پناهیان
@panahiani
.
.
#شهید_محسن_زیارتی
.
من امام زمان(علیه السلام) را نديده #شهيد بشم قيمتم بالاتره
.
به مادر محسن گفتم
روزهاي آخر يك كلمه به من ميگفت
ميگفت فلاني راضي شو من برم
يك احتمال وجود دارد كه من شهيد نشم
گفتم چه احتمالی؟ جون من بايد بهم بگي
چون من ميدونستم
اين بره پريده
#خوابش را ديده بود، #بارشو بسته بود، #خواستش هم كه اين بود
#شهادت ديگر يك فعل #ارادي است ديگر شما كه ديگر خبر داريد، شهادت يك صفت #اكتسابيه اين هم هيچ چيز كم نداشت
بهش گفتم نه راست نميگي. به من گفت به خدا راست ميگم يك احتمال وجود دارد گفتم بگو گفت نميتونم بگم.گفتم ما رفيقيم بايد بگي نامردي نكن بگو. گفت اين يك دانه را نميتونم بگم.رفت جبهه تنها نامه و وصيتنامه اش را به من نوشت.فرصت پيدا نكرد به خانوادشون نامه بنويسه به شهادت رسيد.انقدر با هم رفيق بوديم ولي اين را نگفت
بعد از شهادتش از مادرش پرسيدم كه مامان بفرماييد كه ايشون چه فرمودند؟ اينجوريا گفتن. قصش چي بوده؟
.
مادرش گفت اون روزهاي آخر ديديم خيلي جوش ميخرد شب و روز گريه ميكرد براي شهيد شدن
البته من به شما بگم جواني بود كه در دبيرستان درسهايش را بيست ميگرفت.خيلي با نشاط بود. يعني وقتي ايشون رفت دهها نفر ديگه از محل ما به جبهه رفتند حدود ده پانزده نفر ديگر به شهادت رسيدند.فقط در اثر اينكه خيلي با نشاط بود خيلي فعال بود خيلي خوش برخورد بود آدمي نبود كه همينجوري گردن كج كنه و نا متعادل باشه از لحاظ روحي و رواني انقدر آدم با نشاطي بود
ولي دست از توسل به اهل بيت بر نميداشت
بهش گفتم نترس تو شهيد ميشي
گفت #مامان روي چه حسابي ميگي؟
گفتم بهش من اول زندگيم
خواب ديدم دو تا شهيد پاي ركاب آقا #امام_زمان(علیه السلام) ميدم
آقا امام زمان(علیه السلام) دو تا شمشير مرصع مياد به من هديه ميده، بخاطر شهدايي كه تقديمش كردم.
پسرم حتما تو يكي از شهداي خانواده ما خواهي بود انقدر غصه نخور
.
اولش محسن خوشحال شد بعد برگشت يك دفعه نگران شد
گفتش كه مامان نكند اين خواب تو معناش اين باشه كه من زمان امام زمان به شهادت برسم. گفتم خوب چه ايرادي دارد؟ خيلي خوب
گفت مامان #السابقون السابقون چي ميشه .سوره واقعه ميگه #السابقون_السابقون اولئك المقربون
مامان من عقب بمانم، من نميكشم مامان.
واقعا اينها را كه من دارم تعريف ميكنم من ميديدم كه اين آدم با همه وجودش داشت اين حرفها را ميزد
اصلا شوخي نداشت
از درونش ميجوشيد
من امام زمان(علیه السلام) را نديده #شهيد_بشم قيمتم بالاتره كه
كسي امام زمان(علیه السلام) را ببيند #شهيد بشود كه ديگر هنري نكرده
.
فایل صوتی در کانل تلگرام #پناهيانی
.
#استاد_پناهیان #استاد #پناهيان #پناهیانی
.
عضو کانال تلگرام پناهیانی شوید
https://telegram.me/panahiani
.