📛🏦 توسعه و تضاد؛
شکل گیری فرآیند توسعه در غرب و نتایج آن⛓
🔸وضعیت امروز کشورهای غربی نتیجهی تغییراتی است که پس از #رنسانس، انقلابی در مبانی علمی، فکری و فلسفی و در نتیجه در ساختارهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آن جوامع به وقوع پیوست. جنبش اصلاحطلبی دینی #(پروتستانیزم) و انقلاب علمی به ظهور جهانبینىهاى جدیدی با محور قرار گرفتن انسان انجامید و رابطهی بشر با خدا، دنیا، طبیعت و دیگران دگرگون شد.
🔸ظهور #انقلاب_صنعتى در انگلستان و به کارگیری علم و فنآوری، ماشین و انرژى، تحول در ابزار و حجم تولید در قالب نظام سرمایهدارى در حوزهی اقتصاد و بروز انقلابهای عظیم در اروپا، دگرگونی و برقرارى حاکمیت ملى در قالب دولت - ملتها، آزادى فردی و تشکیل احزاب و انجمنها، مصونیت مالکیت، حاکمیت قانون و ... در قالب نظام لیبرال دموکراسی از نظر اجتماعی و سیاسی، رفته رفته ثمرات خود را در زندگی فردی و اجتماعی آنها ظاهر ساخت و نظام اقتصادی، اجتماعی و سیاسی فعلی را رقم زد.
🔸نتیجهی تغییرات نام برده شده تلاش و جدیت در آبادانی دنیا و فراموشی معنویات و قطع رابطه با منبع لایزال #وحی بود.
نظامی که به دلیل مبانیاش در زمینهی رفاه مادی و کارایی اقتصادی، استفادهی بهینه از منابع و... در تلاش و تکاپو بود ولی خود را در برپایی #عدالت و تحکیم ارزشهای معنوی و انسانی مسؤول نمیدانست. نتیجهی نیز این شد که از دل توسعهی غرب، استعمار و استثمار ملل دیگر، دو #جنگ_جهانی و خانمانسوز اول و دوم، پدیدههایی مانند #صهیونیسم و #فاشیسم، ساخت بمبهای#اتمی و شیمیایی و استفاده از آنها برای پیروزی در جنگها، گسترش فقر، تبعیض و بیعدالتی در جهان، رواج فساد، #فحشا و زوال ارزشهای اخلاقی انسانی حاصل تجربهی عملی #توسعه در مغرب زمین است. اما از حیث نظری وضع به گونهی دیگر بود...
🔸 نظریات و بحثهای توسعه زمانی مطرح شد که پس از جنگ جهانی دوم رفته رفته بسیاری از کشورهایی که به تازگی از بند استعمار رهایی یافته بودند یا تحت سیطرهی غرب اداره میشدند، در مورد علت وضعیت خود و چگونگی رسیدن به پیشرفتها و رفاه اقتصادی غرب به پرس و جو و کنکاش پرداختند. نظریات توسعه درصدد بود این پدیده را برای آنها تبیین نموده و راه و روش رسیدن به قافلهی تمدن پر زرق و برق پیشرفت غربی را به آنها نشان دهد و به نوعی استعمار جدید و سیطره بر آنها را این بار بدون حضور مستقیم یا غیر مستقیم (توسط عمال دست نشانده) بلکه از راه نظریات اقتصادی و با پشتیبانی سازمانهای بینالمللی تخصصی مانند #بانک_جهانی و صندوق بینالمللی پول ادامه دهند.
🔸 در این راستا اولین مدل توسعهی اقتصادی در اوایل دههی 40 میلادی توسط دو اقتصاددان به نامهای «هارود و دومار» ارایه شد. این مدل که در طول دهههای 40 و 50 میلادی نظریهی غالب مباحث توسعه بود، توسعه را تنها در ایجاد رشد اقتصادی و افزایش تولید ناخالص داخلی کشورها خلاصه میکرد که بایستی منابع لازم برای آن از محل انباشت پسانداز جامعه، تأمین گردد.
در طول دهههای 60 و 70 میلادی، نظریات متعددی در ادبیات اقتصاد توسعه مطرح و هر یک به نحوی در کشورهای در حال توسعه پیاده شد. پیگیری خطمشی صنعتی شدن با تأکید بر انباشت سرمایه، انتقال تکنولوژی به صورت واردات صنایع #مونتاژ و مصرف انبوه برای تحریک تولید صنعتی، تضعیف اقتصاد سنتی معیشتی مبتنی بر تولیدات دامی، کشاورزی و آزادسازی منابع و سرمایهی فیزیکی و انسانی لازم برای طی مسیر رشد، همگی از جمله نسخههایی بود که بیشتر با کوششهای برنامهریزی شدهی سازمانها و نهادهای دولتی در کشورهای مورد نظر پیاده میشد و به نتیجه نمیرسید، ضمن اینکه غالباً نتایج دردناکی نیز برای جامعه، فرهنگ، #محیط_زیست و... باقی میگذاشت.
🔸 در مجموع، وضعیت توسعهی مادی که در غرب بعد از رنسانس و انقلاب صنعتی بهطور تدریجی و با تغییر در ساختارهای فکری- فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به وقوع پیوسته بود، با این نظریات در کشورهای دیگر بدون توجه به ابعاد انسانی و حتی حداقل سازگاری و همخوانی با ساختارهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آنها پیاده و نتیجه آنکه جوامع یاد شده از عدالت، انسانیت، ارزشهای متعالی، محیط زیست و... غفلت نمودند و بدین ترتیب، از اواخر دههی 70 تاکنون بحران فکری و اجتماعی همگانی و شایعی در حوزههای مرتبط با مسایل توسعه اتفاق افتاد که بیشتر ناشی از ضعف و متناسب نبودن نظریات توسعه با واقعیات موجود و اهداف و آرمانهای کشورهای مورد نظر بود.
✔️ این مسایل سبب شد رهبر معظم انقلاب اسلامی به جای «توسعه» از عبارت «پیشرفت» آن هم همراه و توأمان با عدالت استفاده نمایند و دولت و دانشگاهها را به تبیین الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت فرا بخواند.
http://yon.ir/2yzzX
شکل گیری فرآیند توسعه در غرب و نتایج آن⛓
🔸وضعیت امروز کشورهای غربی نتیجهی تغییراتی است که پس از #رنسانس، انقلابی در مبانی علمی، فکری و فلسفی و در نتیجه در ساختارهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آن جوامع به وقوع پیوست. جنبش اصلاحطلبی دینی #(پروتستانیزم) و انقلاب علمی به ظهور جهانبینىهاى جدیدی با محور قرار گرفتن انسان انجامید و رابطهی بشر با خدا، دنیا، طبیعت و دیگران دگرگون شد.
🔸ظهور #انقلاب_صنعتى در انگلستان و به کارگیری علم و فنآوری، ماشین و انرژى، تحول در ابزار و حجم تولید در قالب نظام سرمایهدارى در حوزهی اقتصاد و بروز انقلابهای عظیم در اروپا، دگرگونی و برقرارى حاکمیت ملى در قالب دولت - ملتها، آزادى فردی و تشکیل احزاب و انجمنها، مصونیت مالکیت، حاکمیت قانون و ... در قالب نظام لیبرال دموکراسی از نظر اجتماعی و سیاسی، رفته رفته ثمرات خود را در زندگی فردی و اجتماعی آنها ظاهر ساخت و نظام اقتصادی، اجتماعی و سیاسی فعلی را رقم زد.
🔸نتیجهی تغییرات نام برده شده تلاش و جدیت در آبادانی دنیا و فراموشی معنویات و قطع رابطه با منبع لایزال #وحی بود.
نظامی که به دلیل مبانیاش در زمینهی رفاه مادی و کارایی اقتصادی، استفادهی بهینه از منابع و... در تلاش و تکاپو بود ولی خود را در برپایی #عدالت و تحکیم ارزشهای معنوی و انسانی مسؤول نمیدانست. نتیجهی نیز این شد که از دل توسعهی غرب، استعمار و استثمار ملل دیگر، دو #جنگ_جهانی و خانمانسوز اول و دوم، پدیدههایی مانند #صهیونیسم و #فاشیسم، ساخت بمبهای#اتمی و شیمیایی و استفاده از آنها برای پیروزی در جنگها، گسترش فقر، تبعیض و بیعدالتی در جهان، رواج فساد، #فحشا و زوال ارزشهای اخلاقی انسانی حاصل تجربهی عملی #توسعه در مغرب زمین است. اما از حیث نظری وضع به گونهی دیگر بود...
🔸 نظریات و بحثهای توسعه زمانی مطرح شد که پس از جنگ جهانی دوم رفته رفته بسیاری از کشورهایی که به تازگی از بند استعمار رهایی یافته بودند یا تحت سیطرهی غرب اداره میشدند، در مورد علت وضعیت خود و چگونگی رسیدن به پیشرفتها و رفاه اقتصادی غرب به پرس و جو و کنکاش پرداختند. نظریات توسعه درصدد بود این پدیده را برای آنها تبیین نموده و راه و روش رسیدن به قافلهی تمدن پر زرق و برق پیشرفت غربی را به آنها نشان دهد و به نوعی استعمار جدید و سیطره بر آنها را این بار بدون حضور مستقیم یا غیر مستقیم (توسط عمال دست نشانده) بلکه از راه نظریات اقتصادی و با پشتیبانی سازمانهای بینالمللی تخصصی مانند #بانک_جهانی و صندوق بینالمللی پول ادامه دهند.
🔸 در این راستا اولین مدل توسعهی اقتصادی در اوایل دههی 40 میلادی توسط دو اقتصاددان به نامهای «هارود و دومار» ارایه شد. این مدل که در طول دهههای 40 و 50 میلادی نظریهی غالب مباحث توسعه بود، توسعه را تنها در ایجاد رشد اقتصادی و افزایش تولید ناخالص داخلی کشورها خلاصه میکرد که بایستی منابع لازم برای آن از محل انباشت پسانداز جامعه، تأمین گردد.
در طول دهههای 60 و 70 میلادی، نظریات متعددی در ادبیات اقتصاد توسعه مطرح و هر یک به نحوی در کشورهای در حال توسعه پیاده شد. پیگیری خطمشی صنعتی شدن با تأکید بر انباشت سرمایه، انتقال تکنولوژی به صورت واردات صنایع #مونتاژ و مصرف انبوه برای تحریک تولید صنعتی، تضعیف اقتصاد سنتی معیشتی مبتنی بر تولیدات دامی، کشاورزی و آزادسازی منابع و سرمایهی فیزیکی و انسانی لازم برای طی مسیر رشد، همگی از جمله نسخههایی بود که بیشتر با کوششهای برنامهریزی شدهی سازمانها و نهادهای دولتی در کشورهای مورد نظر پیاده میشد و به نتیجه نمیرسید، ضمن اینکه غالباً نتایج دردناکی نیز برای جامعه، فرهنگ، #محیط_زیست و... باقی میگذاشت.
🔸 در مجموع، وضعیت توسعهی مادی که در غرب بعد از رنسانس و انقلاب صنعتی بهطور تدریجی و با تغییر در ساختارهای فکری- فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به وقوع پیوسته بود، با این نظریات در کشورهای دیگر بدون توجه به ابعاد انسانی و حتی حداقل سازگاری و همخوانی با ساختارهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آنها پیاده و نتیجه آنکه جوامع یاد شده از عدالت، انسانیت، ارزشهای متعالی، محیط زیست و... غفلت نمودند و بدین ترتیب، از اواخر دههی 70 تاکنون بحران فکری و اجتماعی همگانی و شایعی در حوزههای مرتبط با مسایل توسعه اتفاق افتاد که بیشتر ناشی از ضعف و متناسب نبودن نظریات توسعه با واقعیات موجود و اهداف و آرمانهای کشورهای مورد نظر بود.
✔️ این مسایل سبب شد رهبر معظم انقلاب اسلامی به جای «توسعه» از عبارت «پیشرفت» آن هم همراه و توأمان با عدالت استفاده نمایند و دولت و دانشگاهها را به تبیین الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت فرا بخواند.
http://yon.ir/2yzzX