بامداد امید صبا
1.22K subscribers
1.19K photos
231 videos
113 files
459 links
موسسه بامداد امیدصبا، مردم‌نهاد و غیردولتی است. از سال ۱۳۸۲ در کار ایجاد کتابخانه عمومی و نشر کتاب، آموزش آزاد، هنر و خدمات اجتماعی فعال است.
برای ارتباط با مدیریت آی دی زیر تماس بگیرید:
@bamdadomidesaba

https://www.instagram.com/omidesaba_tehran/
Download Telegram
از جمله آثار معروف سورئالیستی می ‌توان از آثار نقاشی #سالوادور_دالی و #خوان_میروی اسپانیایی، #مارکس_ارنست5 آلمانی و #رنه_ماگریت6 بلژیکی نام برد. همچنین در مجسمه ‌سازی برخی آثار #آلبرتو_جاکومتی7، مجسمه‌ساز سوئیسی- ایتالیایی در سبک سورئالیست خلق شده ‌اند. در سینما برخی آثار #لوئیس_بونوئل8 اسپانیایی به ویژه فیلم سگ اندلسی که با همکاری سالوادور دالی فیلم ‌نامه ‌اش را نوشته است در سبک سورئالیسم ساخته شده ‌اند. در عکاسی آثار #من_ری9 عکاس آمریکایی و در معماری برخی آثار معمار اتریشی- آمریکایی #فردریک_کیسلر10، در سبک سورئالیسم خلق شده ‌اند.
1-André Robert Breton 2-Sigmund Freud 3-Salvador Domingo Felipe Jacinto Dalí 4-Joan Miró 5-Max Ernst 6-René François Ghislain Magritte 7-Alberto Giacometti 8-Luis Buñuel Portolés 9-Man Ray 10-Frederick John Kiesle
✔️ منابع
دادا و سورئالیسم، نوشته‌ ی سی.و.ای. بیگزبی، ترجمه‌ ی حسن افشار، نشر مرکز، 1376
هنر مدرن، نوشته‌ ی نوربرت لینتن، ترجمه‌ ی علی رامین، نشر نی 1382
سرگذشت سورئالیسم، گفتگو با آندره برتون، ترجمه ‌ی عبدالله کوثری، نشر نی1392
گردآوری و تألیف: #مرضیه_ازگلی
@omidesaba
📚#مکتب_های_هنری
#دادائیسم
✍️ گردآوری : #مرضیه_ازگلی

📌 یکی از جنبش های مطرح هنری که در اوایل قرن بیستم سر و صدای بسیاری به پا کرد، دادائیسم بود.
حین جنگ جهانی اول، تعدادی از هنرمندان از نقاط مختلف اروپا به سوئیس که در جنگ بی طرف بود، پناه بردند و در آنجا گرد هم آمدند. یکی از مراکز فرهنگی این هنرمندان، کافه ولتر در شهر زوریخ بود که سبک دادا در آنجا توسط جمعی از هنرمندان شکل گرفت. این کافه توسط #هوگو_بال1 شاعر و موسیقیدان آلمانی تأسیس شده بود.
🔸 واژه ی «دادا» در فرانسه به معنی« اسب چوبی اسباب بازی است»؛ یکی از اقوال در مورد نام گذاری جنبش دادائیسم این است که پیروان این سبک می خواستند تا به بدویت و سادگی مواجهه ی کودک با دنیا بازگردند و از جدیت و استفاده از واژه های پرطمطراق و معانی به ظاهر عمیق در هنر، دوری کنند؛ اما عده ای دیگر این نام گذاری را تصادفی می دانند و اشاره می کنند که در یکی از محافل و گردهمآیی های کافه ولتر، عده ای با باز کردن تصادفیِ فرهنگ لغت به واژه ی دادا رسیدند. به هرحال خاستگاه این نام هر چه باشد به قاعده گریزی و دوری از جدیت و قانون در این جنبش اشاره دارد.
دادائیسم حاصل طغیان و سرخوردگی های ناشی از جنگ جهانی اول بود. دادائیست ها علیه تمدن و هر آنچه به ظاهر پیشرفت خوانده می شد و حاصلش ویرانی و از هم پاشیدگی بود، موضع می گرفتند. جنبش دادا در واقع حمله ی صریح و ساختارشکنانه به تمام قواعد و اصول قبلی است که توسط هنرمندان به رسمیت شناخته می شد. آنها خود می گفتند که دادا علیه همه چیز است حتی علیه دادا.
🔸 دادائیست ها ادعا داشتند که جنبش های پیشتاز هنری قبل و همزمان با آنها ممکن بود که در فرم و اجرا ساختارشکن باشند اما هیچ گاه به نفی هنر به عنوان وسیله ای ناکارآمد نپرداخته اند. چیزی که اساس و مبنای کار دادائیست ها بود. در واقع دادائیست ها خود را ضد هنر، به معنایی که تا آن زمان رایج بود، معرفی می کردند. آنها می گفتند که با وجود این همه ویرانی و از دست رفتن ارزش ها و جنگ بر سر منافع و رنج و آلام بشر، آیا هنر می تواند همچنان چیزی ارزشمند و کالایی درخورِ قدردانی تلقی شود؟
دادائیست ها ادعا داشتند که نمی خواهند اثری ماندگار خلق کنند، هدف آنها ثبت لحظه ای بود که هنرمند در آن زندگی می‌کرد.
🔸 از جمله ویژگی های دادائیسم، گستردگی آن در هنرهای مختلف است. هنرمندانی که با توجه به وضع موجود، جنگ و درگیری، قصد به چالش کشیدن اصول گذشته را داشتند. آنها بیشتر از این که در صدد خلق اثری جدید و مانا باشند، در پی به سؤال گرفتن اتفاق های موجود بودند. از نظر دادائیست ها نه فرم، نه محتوا، نه سبک و ویژگی و یا مهارت هنرمند در ترسیم اشکال، هیچ کدام هنر خلق نمی کند. فقط آنچه خود هنرمند آن را هنر می نامد، هنر است.
در فضای فکری دادا، شاعر و نویسنده با کنار هم گذاشتن قطعه های مختلف ادبی و کلمات پراکنده و گاه زننده، ترکیبی می سازد که بیانگر این نکته است که در دادا هیچ قانون و قاعده ای وجود ندارد و دادا از هر آنچه به نام نظم و قانون و اسلوب و ارزش در جامعه، معرفی شده است، بیزار است؛ هنرمند نقاش و مجسمه ساز دادا با کنار هم قرار دادن تصاویر یا حجم های مختلف، بر اساس «قاعده ی تصادف»، تصویری می ساخت که بیش از آن که مخاطب را با واقعیتی بصری مواجه کند به این نکته اشاره داشت که در پس این تصویر، هنرمندی مبتکر و سازنده وجود دارد که قید ارزش هایی با عناوین مهارت و چیره دستی را در خلق اثرش، زده است.
🔸 آفرینشگریِ هنرمند دادا به ممیزی، مهار احساس خویش و مهارت در تکنیک، وابسته نیست. چون دادئیسم با اصولِ هیچ تکنیک و ویژگی ای، ارزیابی نمی شود.
در واقع فلسفه ی هنرمند دادا این است که هیچ هنر مطلقی وجود ندارد، بلکه آنچه وجود دارد هنرمندی است که با استفاده از شیوه های مختلف و در اغلب مواقع تصادفی، اثری خلق می کند. اثری که معمولاً بنیادِ همه ی ارزش های هنری و فرهنگی قبلی را به سُخره می گیرد. پوچی و هیچ انگاری، خصوصیت بارز این سبک است.
مطابق نظر و اعتقاد هنرمندان دادا، در مواجهه با هنر دادا، مخاطب نباید مقلوب بازیِ پذیرش یا رَدِّ اثر شود، بلکه باید تنها یک سؤال کننده باشد. اصل مواجهه با هنر دادا شَک است، مخاطب باید به همه ی هنجارهای گذشته شک کند و سؤال بپرسد.
دادائیسم ابتدا در مونیخ پا گرفت و بعد در برلین آلمان با رنگ و بوی سیاسی بین هنرمندان بسیار پرطرفدار شد و همزمان در نیویورک نیز مورد استقبال هنرمندان قرار گرفت. همچنین در پاریس پایگاه فعالی پیدا کرد که بعدها آغازگر سبک سورئالیسم شد.
@omidesaba
📚#مکتب_های_هنری
#فوویسم

✍️ گردآوری : #مرضیه_ازگلی

📌 جنبش فوویسم بین سال های 1898 تا 1908 در فرانسه شکل گرفت و از نخستین جنبش های پیشتاز هنری در قرن بیستم بود.
🔸 کلمه ی(fauves) در فرانسه به معنای حیوان وحشی است. این نام را لویی وُکسِل1 منتقد مشهور فرانسوی پس از بازدید از یک نمایشگاه نقاشی که عده ای هنرمند جوان آثارشان را به نمایش گذاشته بودند، برای این گروه گذاشت. آثاری که همه ی بازدید کنندگان را شگفت زده کرد. هنری ماتیس2 ، آندره دورَن3 و موریس دو ولامنک3، هسته ی اولیه ی این گروه را تشکیل می دادند.
🔸 ویژگی سبک کار آنها استفاده از رنگ های خالص و روشن به شیوه ای جسورانه بود. آنها اعتقاد داشتند که راه رستگاری هنر در دوری جستن از سبک و سیاق کلاسیک و اصول و قواعدی است که به صورت آکادمیک آموزش داده می شود.
فوویست ها مستقیماً از روی طبیعت آثارشان را خلق می کردند، اما این تقلید از طبیعت همراه با احساس های درونی و شخصی هنرمند در می آمیخت، چنان که نتیجه ی نهایی شباهتی به آنچه به ظاهر همه می بینند، نداشت. آنها با استفاده از رنگ ها و شکل های زمخت و زننده، می خواستند تا عواطف و احساسات بیننده را برانگیزند.
🔸 در تصاویر فوویست ها معمولاً موضوع موهن یا آزارنده ای به چشم نمی خورد، آنچه در آن دوران کار آنها را برای بیننده ها و منتقدان آزاردهنده می کرد، به هم ریختن قواعد طبیعت و استفاده از رنگ های غیر واقعی در آثارشان است. مثلاً استفاده از رنگ بنفش و آبی و سبز برای رنگ چهره ی افراد و همچنین حرکات تند و شتابزده ی قلم مو برای ترسیم اشکال در تابلوهای فووها، آثار آنها را برای بینندگان عادی ناآشنا و برای منتقدان آثار هنری گزافه گو و خارج از اصول و ظرافت می کرد.
فوویست ها به دلیل استفاده نکردن از ظرافت در طراحی و به کار بردن رنگ های تند و خالص، و ضربه های تند و بی مهابای قلم مو، به خشونت و بی ظرافتی در آثارشان متهم می شدند؛ اما آنها این شیوه و سبک را نتیجه ی بیان صادقانه ی احساس و عواطف درونی هنرمند، از پیرامون خودش می دانستند.
🔸 هنرمندان فوویسم اعتقاد داشتند که آنها تسلیمِ حسی هستند که در لحظه و آنی از تماشای منظره یا چهره ای دریافت می کنند. آنها هر گونه تخطی از نمایش این دریافت آنی را تصنع و دروغ می پنداشتند. به نظر آنها هنرمند احساسش را بی دخل و تصرف بیان می کند تا بر احساس بیننده اثر بگذارد. بنا بر این نظریه، آنها بر سبک اکسپرسیونیسم تأثیر زیادی گذاشتند.
استفاده از شکل های ساده و بی پیرایه از دیگر ویژگی های سبک فوویسم بود. این سادگی و خلاصه گویی در کارهای آنها اغلب به آثار نقاشی و حجمی به جا مانده از دوره های پیشین تاریخ و قبایل ابتدایی، شباهت دارد. آثاری که مورد علاقه ی هنرمندان فوویسم بود.
از نظرپیروان سبک فوویسم هنر باید پویا باشد و برای رسیدن به این پویایی باید از تصحیح چندباره ی اثر و صرف وقت برای اجرای ریزه کاری ها و ظرافت در آن، کاست و بیشتر به روح معنوی پیرامون شیء و موضوعی که یک منظره بیان می کند، پرداخت. خطوط اطراف پیکره ها و اشیاء در تصاویری که فوویست ها ترسیم می کردند، معمولاً با استفاده از رنگ کشیده می شد. حتی نور و سایه روشن ها هم با استفاده از رنگ های مکمل، کشیده می شدند. اختلاط رنگ ها و استفاده از طیف های مختلف یک رنگ در آثار فوویسم جایی ندارد.
بی ظرافتی عمدی و تلاش برای پر کردن تمام نقاط تابلو از رنگ، از خصوصیات بارز نقاشی های سبک فوویسم است. آنها معتقد بودن که با استفاده از حداکثر توان رنگی در یک تابلو، می توان به بیانِ حداکثری از احساس رسید.
جنبش فوویسم با این که مدت کوتاهی در ابتدای قرن بیستم عمر کرد، اما تأثیر بسزا و چشمگیری بر جنبش های هنری قرن بیستم به جا گذاشت.
🔸 از جمله آثار مشهوری که به سبک فوویسم کشیده شده اند می توان به تابلوی «مادام ماتیس» و مجسمه ی «میان تنه با سر»، اثر هنری ماتیس اشاره کرد. همچنین اغلب آثار رائول دوفی5 و ژرژ روئو6 در سبک فوویسم کشیده شده اند.

1- Louis Vauxelles 2- Henri Matisse 3- André Derain 4- Maurice de Vlaminck 5- Raoul Dufy 6- Georges Rouault

✔️ منابع:
📗 هنر مدرن، نوربرت لینتن، ترجمه ی علی رامین، نشر نی، 1382
📗 تاریخ هنر، ارنست گامبریج، ترجمه ی علی رامین، نشر نی، 1385
📗 هنر در گذر زمان، هلن گاردنر، ترجمه ی محمد تقی فرامرزی، انتشارات نگاه، چاپ بیست و ششم، 1398

@omidesaba
www.omidesaba.com
👇👇👇
📚#مکتب_های_هنری
#سمبوليسم
✍️ گردآوری : #مرضیه_ازگلی

📌 جنبش هنري سمبوليسم (نمادگرايي) بين سال هاي 1880 تا 1890 در فرانسه شكل گرفت. اين جنبش ابتدا يك مكتب ادبي- هنري بود و بين شاعران و نويسندگان طرفدار داشت و پس از آن در ميان هنرمندان موسيقي و تجسمي هم طرفداراني پيدا كرد. شارل بودلر1 شاعر فرانسوي از نخستين هنرمنداني بود كه به شيوه ي سمبوليسم شعر گفت و الهام بخش ديگر شاعران و نويسندگان اين سبك هنري شد. به گفته ي بودلر جهان جنگلي است پُر از نشانه ها و نمادها.
🔸 سمبوليسم در ابتدا در تقابل با رئاليسم و طبيعت گرايي امپرسيونيست ها شكل گرفت. سمبوليست ها اعتقاد داشتند كه هنر بايد چيزي فراتر از بازنمايي واقعيت باشد و بايد به جنبه هاي احساسي و غير قابل ديدينِ پديده ها هم توجه كند.
از نظر سمبوليست ها انسان ها همواره احساس ها و عقايدشان را در قالب نماد ها و نشانه ها بيان كرده اند. با نگاه به جوامع ابتدايي و بَدَوي اين نمود احساس و عقيده در سمبل ها يا توتم هاي قبايل قابل مشاهده است. اين گونه اشكال و تصاوير با اين كه برگرفته از واقعيت اند اما اشاره به چيزي و مفهومي دارند كه نمود عيني ندارد.
سمبوليست ها مي گفتند سر و كار هنر با جهان روزمره نيست، بلكه هنر ريشه در خيال و رويا دارد. بيان و زبان سمبوليست ها استفاده ي حداقلي از واقعيت، و دگرگون كردن نقش ها و تصاوير براي راه يافتن به رمز و راز ِ نهفته در اين اشكال است. در مقاله اي كه از ژان موره ئاس2 شاعر يوناني الاصل فرانسوي در سال 1886 در مجله ي فيگارو چاپ شد و به نوعي به بيانيه ي سمبوليست ها مشهور شد، اين گونه گفته شده است كه: جوهره ي اصلي و ماهيت هنر اين است كه انديشه در قالب احساس بيان شود و حقايق پنهان را براي مخاطب بازگو كند.
🔸 سمبوليست ها اعتقاد داشتند كه آنچه در هنرشان به آن مي پردازند نه تنها يك سبك هنري، كه بيانگر فلسفه و نوع نگاه آن ها به جهان است. سمبوليست ها تعارض بين جهان ماده و معنا را قبول نداشتند و اعتقاد داشتند كه اشياء پيرامون ما مفاهيمي عميق تر و بيش تر از آنچه مي بينيم دارند. هنرمندان سمبوليست در پي عينيت بخشيدن به اين مفاهيم پنهان در اشياء و نمايش رمز و رازها بودند. آن ها مي خواستند تا به عوامل دروني و احساس ها، صورتي تجسمي و عيني بدهند. آن ها اشياء را چيزهاي ثابتي نمي پنداشتند بلكه مي گفتند اين دنياي درون ماست كه در اشياء نمود پيدا مي كند و هر كدام از ما طبيعت و دنياي پيرامون خود را بنا بر احساس هاي درونمان تعبير و تفسير مي كنيم و آن ها چيزي خارج از ما نيستند.
🔸 در آثار هنرمندان سمبوليست هر تصوير يك نشانه است براي بيان معاني و آن ها از تصاوير گوناگون براي بيان مفاهيم مدنظرشان استفاده مي كردند. به عنوان نمونه مثلاً در آثار برخي از سمبوليست ها استفاده از تصاوير قديسين يا كودكان براي نشان دادن تصوير عشق و معصوميت و ايمان استفاده مي شد يا تصاوير حيوانات وحشي و درنده يا حيوانات زخمي و مرده، نشانه هايي از گناه و بدخويي بود. حتي استفاده از لباس مخصوص بر تن كسي يا جهت نگاهِ پرتره ي نقاشي شده يا استفاده از يك ريتم آشنا در موسيقي، همه در آثار سمبوليست ها به معاني ديگري غير آنچه به چشم مي آيند اشاره دارد.
استفاده از شخصيت هاي اساطيري و تاريخي و قهرمانان ملي و مذهبي در آثار سمبوليست ها بسيار ديده مي شود. آن ها از اين شخصيت ها براي بيان مفاهيمي چون شجاعت، عدالت، كمال، هويت، اصالت، شهوت، بي قيدي و غيره استفاده مي كردند.
هنرمندان تجسمي سمبوليست تأكيد بر استفاده از تكنيكي خاص نداشتند، آنچه بيشتر از تكنيك براي آن ها اهميت داشت، تبديل ذهنيت به عينيت بود و اين كار را با كنار هم گذاشتن تصاوير براي القاي يك حس و يا استفاده از يك تصوير به جاي يك مفهوم، انجام مي دادند؛ اما چون اغلب آن ها به جامعه و آينده بدبين بودند و به درماندگي و زوال جامعه ي مدرن اعتقاد داشتند، از رنگ هاي خنثي و سرد و يا رنگ هاي خالص و متضاد، استفاده مي كردند. همچنين در آثار شاعران و نويسندگان سمبوليست آنچه مشهود است، به كار بردن استعاره هاي مختلف و ايجاد ابهام و ايهام براي كمك به رازآلودگي و بيان معاني پشت كلمات، است.
گاهي اين نشانه ها تعبيرها فقط براي خود هنرمند قابل درك بود و تفسير ها و تعبيرهايي كه از سوي هنرمندان سمبوليست براي آثارشان ارائه مي شد، بيشتر جنبه ي شخصي و فردي داشت. گاهي هم با تكيه بر شكل هاي شناخته شده كه براي همه جامعه يك معني و تأويل تقريباً مشترك داشت، آثارشان را ارائه مي كردند.
@omidesaba
👇👇👇
📚#مکتب_های_هنری
# آرت دكو (هنر تزئيني) Art Deco
✍️ گردآوری : #مرضیه_ازگلی
@omidesaba
www.omidesaba.com
👇👇👇👇
📚#مکتب_های_هنری
#آرت_دكو (هنر تزئيني) Art Deco
✍️گردآوری : #مرضیه_ازگلی

📌 #آرت_دكو مخفف عبارت آرت دكوراتيو (Art decorative) است كه در بين سال هاي 1920 تا 1930 بين هنرمندان رواج يافت. نام اين سبك هنري از نمايشگاهي به نام ـ نمايشگاه بين المللي هنرهاي مدرن صنعتي و تزئيني ـ گرفته شده است كه در سال 1925 در شهر پاريس برپا شد.
🔸 آرت دكو كه پس از جنگ جهاني اول و در ابتداي قرن بيستم شكل گرفته است به نوعي وامدار تحولات سريع و متفاوتِ اجتماعي و صنعتي اين قرن است. اين جنبش ابتدا در پاريس شكل گرفت اما بلافاصله در نقاط ديگر اروپا و بويژه در آمريكا طرفداران بسياري پيدا كرد و شايد بتوان گفت كه دوران اوج و شكوفايي اش در آمريكا است.
اين سبك هنري بيشتر بر معماري، دكوراسيون داخلي، تزئينات داخلي، طراحي مبلمان، طراحي صنعتي و جواهر سازي، تأثير گذاشت و از مشخصه هاي بارز آن استفاده از مواد و مصالح صنعتي مانند فلز، بتن، شيشه، سراميك، پلاستيك و مواد تركيبي و همچنين استفاده از پوست حيوانات است. با ارزش، گران، سنگين، با شكوه، براق، خاص، كمياب، ساده اما قيمتي، منحصر به فرد و لوكس، از واژه هاي پركاربرد در تعريف سبك هنري آرت دكو است.
🔸 اين سبك در ابتدا تلفيقي بود از ويژگي هاي فرهنگي و اجتماعي دوران مدرن به ويژه اروپاي قبل از جنگ جهاني اول و هنر تمدن هاي باستان بخصوص هنر مصر و يونان باستان. در واقع شايد بتوان گفت كه آرت دكو آميزه اي بود از گذشته گراييِ موضوعي و حجم گراييِ ساختاري در سبك كوبيسم و آينده گرايي و استفاده از رنگ هاي روشن و درخشان در سبك فوتوريسم.
استفاده از شكل هاي هندسي و شكسته و رنگ هاي تند و براق، به كار بردن خطوط متقاطع، زيگزاگي و پله اي و استفاده از مواد گرانقيمت كه نشان دهنده ي تجمل و قدرت است، در سبك آرت دكو از ويژگي هاي اصلي است. تزئينات در آرت دكو شلوغ و پر شاخ و برگ نيست اما مواد و عناصري كه براي تزيئن انتخاب مي شوند قيمتي و خاص اند. مثلاً در دكوراسيون داخلي استفاده از مبلمان با ظاهري هندسي و داراي گوشه هاي تيز و خطوط صاف كه از آلياژ هاي صنعتي و مواد گرانقيمتي چون سنگ مرمر و آبنوس و طلا ساخته شده اند و شايد روكشي از پوست حيوانات هم داشته باشند، نشان دهنده ي يك دكوراسيون مجلل به سبك آرت دكو است.
همچنين در معماري به سبك آرت دكو كه در واقع شاخه اي است از هنر كه اين جنبش در آن به شكوفايي مي رسد، در كنار استفاده از حجم هاي ساده و هندسي و خطوط پله اي و تكرار شونده، استفاده از مواد صنعتي مانند فولاد و فلزات درخشان هم كه نشان از استقامت و صلابت دنياي مدرن مي دهند، از ويژگي هاي اين معماري است. در ساختمان هايي كه به سبك آرت دكو ساخته شده اند، آميزه اي از هنرهاي معماري و نقاشي و مجسمه سازي مدرن را مي توان ديد. اين ساختمان ها كه اغلب بلند و عمودي اند علاوه بر داشتن ويژگي هاي دنياي مدرن، مانند سنگ كاري و فلز كاري و شيشه كاري، خصوصياتي چون استفاده از عناصر ملي و قومي و نشانه هايي از شمايل نگاري اساطيري و كهن را نيز، در تزئينات نماي ساختمان و ورودي ها و همچنين در تزئينات داخلي آن ها، ديده مي شود. از جمله نمونه هاي اين ساختمان ها در ساختمان سازي شهرهاي آمريكا بسيار ديده مي شود. در واقع جنبش آرت دكو بر شهرسازي آمريكا تأثير بسزايي گذاشت. از جمله ساختمان هايي كه به سبك آرت دكو ساخته شده اند مي توان از «ساختمان كرايسلر» 1 نام برد كه در سال 1930 در نيويورك ساخته شد. طراح اين ساختمان را ويليام ون آلن2 انجام داده است و نماي فلزي آن با شكل هايي شبيه پر عقاب- كه از نمادهاي ملي آمريكاست- تزيئن شده است.
اشكال و تصاوير در آثار آرت دكو نظمي يكپارچه دارند كه نشان دهنده ي صلابت، شكوه و استقامت است و مواد اوليه اي كه در آن آثار به كار رفته، گران بها و با كيفيت اند كه نشان از جاه طلبي و ميل به پيشرفت در زندگي به سبك آرت دكو است.
جنبش آرت دكو بر صنعت مد و طراحي لباس هم تأثير بسياري داشت. استفاده از رنگ هاي تند و براق و طرح هاي جسورانه و متفاوت در طراحي لباس ها و استفاده از پارچه هايي كه با سنگ هاي قيمتي تزئين شده اند از نشانه هاي طراحي هاي لباس به سبك آرت دكو است.
طراحي به سبك آرت دكو بر طراحي هواپيما و كشتي و ماشين هم اثر گذاشته است.
عده اي بر اين باور هستند كه اين سبكِ غني از اشياء گرانقيمت و تجملي كه نويد آينده اي اميدبخش و پرشكوه و مترقي را مي داد، شايد پاسخي بود به كمبودها و كاستي هايي كه سال هاي جنگ جهاني اول و پس از آن براي جوامع ايجاد كرده بود. دقيقاً همان تجربه اي كه پس از جنگ جهاني دوم باعث شد كه جوامع به دليل فقر و كمبود منابع، از هنر آرت دكو دور شوند.👇👇👇
📚#مکتب_های_هنری
#چيدمان
✍️گردآوری : #مرضیه_ازگلی


📌 سبك هنر چيدمان (Installation Art) در دهه ي هفتاد ميلادي بين هنرمندان رواج يافت، اما رد پاي آن به سال ها قبل و ابتداي قرن بيستم بر مي گردد. هنرمنداني كه تأكيد داشتند كه هنر بايد از محدوده ي ابزار و تكنيك هاي قديمي و سنتي فراتر رود و بدین ترتیب ابزار سنتي نقاشي و مجسمه سازي و غيره را كنار گذاشتند.
اين شيوه ي هنري به فضاسازي سه بعدي با استفاده از مواد و مصالح مختلف براي ايجاد يك فرم خاص يا رساندن مفهومي ويژه، اطلاق مي شود.
در چيدمان، هنرمند با استفاده از مواد و عناصر مختلف در يك فضا يا مكان مشخص، حجمي را نصب، راه اندازي يا جفت و جور و سرهم مي كند تا فرمي جديد و ويژه بدست بياورد يا مفهوم يا پيامي معين را به مخاطب منتقل كند.
ابزار، مصالح و موادي كه در هنر چيدمان به كار مي رود نامحدود است و هنرمندان ملزم به اجراي سبك خاصي نيستند. آنچه مهم است ترتيب و نحوه ي قرار گيري اشياء و ابزاري است كه هنرمند در يك مكان استفاده مي كند تا نظر بيننده را جلب كند. در واقع هنرمند در پي آن است تا واكنش مستقيم بيننده را نسبت به محيط جلب كند و با تحريك حواس مختلف مخاطب، براي او تجربه يا انديشه اي جديد از آن محيط و فضا بيافريند. هنرمند در چيدمان با استفاده از تكنيك هاي هنري و استفاده ي ويژه از يك مكان و جاي گذاري اشياء با ترتيبي متفاوت، اثري مي آفريند كه ارزش هنري دارد ولي از قراردادهاي گذشته در تكنيك و اجرا و نوع بيان هنري، پيروي نمي كند.
هنر چيدمان، زيرمجموعه ي هنر مفهومي است با اين تفاوت مهم كه در چيدمان اصل بر فضاسازي و رويارويي مخاطب با يك فضاي خاص است تا بيان مفهوم و رساندن پيام. همچنين در چيدمان ساخت و ساز بسيار كم صورت مي گيرد و مهم چگونگي كنار هم قرار گرفتن عناصر مختلف با یکدیگر است.
در چيدمان موضوعات و مفاهيمي كه هنرمند سعي در انتقال آنها به بيننده دارد نيز متنوع است، از مفاهيم كاملاً انتزاعي گرفته تا مفاهيم روايي و اجتماعي و سياسي. اثري كه هنرمند در محيط اجرا مي كند، هم مي تواند جنبه ي تزئيني داشته باشد هم در بر گيرنده منظوري باشد كه هنرمند سعي در بيان آن داشته است. اثري كه با شيوه ي چيدمان توسط هنرمند در يك مكان يا محيط اجرا مي شود هم مي تواند دائمي باشد هم موقت و گذرا؛ چيدمان هم در نمايشگاه يا گالري توسط هنرمند براي مدتي محدود اجرا مي شود و هم در محيط هاي شهري و طبيعي براي زماني كوتاه يا طولاني به نمايش گذاشته مي شود. برخي از چيدمان ها هم توسط هنرمندان مطرح اين سبك در موزه ها و گالري ها، به صورت دائمي براي عموم به نمايش گذاشته شده اند. گاهي هم چيدمان تنها براي يك فضا و مكان خاص طراحي و اجرا مي شود. 👇👇👇
📚#مکتب_های_هنری
#چيدمان
✍️گردآوری : #مرضیه_ازگلی


📌 سبك هنر چيدمان (Installation Art) در دهه ي هفتاد ميلادي بين هنرمندان رواج يافت، اما رد پاي آن به سال ها قبل و ابتداي قرن بيستم بر مي گردد. هنرمنداني كه تأكيد داشتند كه هنر بايد از محدوده ي ابزار و تكنيك هاي قديمي و سنتي فراتر رود و بدین ترتیب ابزار سنتي نقاشي و مجسمه سازي و غيره را كنار گذاشتند.
اين شيوه ي هنري به فضاسازي سه بعدي با استفاده از مواد و مصالح مختلف براي ايجاد يك فرم خاص يا رساندن مفهومي ويژه، اطلاق مي شود.
در چيدمان، هنرمند با استفاده از مواد و عناصر مختلف در يك فضا يا مكان مشخص، حجمي را نصب، راه اندازي يا جفت و جور و سرهم مي كند تا فرمي جديد و ويژه بدست بياورد يا مفهوم يا پيامي معين را به مخاطب منتقل كند.
ابزار، مصالح و موادي كه در هنر چيدمان به كار مي رود نامحدود است و هنرمندان ملزم به اجراي سبك خاصي نيستند. آنچه مهم است ترتيب و نحوه ي قرار گيري اشياء و ابزاري است كه هنرمند در يك مكان استفاده مي كند تا نظر بيننده را جلب كند. در واقع هنرمند در پي آن است تا واكنش مستقيم بيننده را نسبت به محيط جلب كند و با تحريك حواس مختلف مخاطب، براي او تجربه يا انديشه اي جديد از آن محيط و فضا بيافريند. هنرمند در چيدمان با استفاده از تكنيك هاي هنري و استفاده ي ويژه از يك مكان و جاي گذاري اشياء با ترتيبي متفاوت، اثري مي آفريند كه ارزش هنري دارد ولي از قراردادهاي گذشته در تكنيك و اجرا و نوع بيان هنري، پيروي نمي كند.
هنر چيدمان، زيرمجموعه ي هنر مفهومي است با اين تفاوت مهم كه در چيدمان اصل بر فضاسازي و رويارويي مخاطب با يك فضاي خاص است تا بيان مفهوم و رساندن پيام. همچنين در چيدمان ساخت و ساز بسيار كم صورت مي گيرد و مهم چگونگي كنار هم قرار گرفتن عناصر مختلف با یکدیگر است.
در چيدمان موضوعات و مفاهيمي كه هنرمند سعي در انتقال آنها به بيننده دارد نيز متنوع است، از مفاهيم كاملاً انتزاعي گرفته تا مفاهيم روايي و اجتماعي و سياسي. اثري كه هنرمند در محيط اجرا مي كند، هم مي تواند جنبه ي تزئيني داشته باشد هم در بر گيرنده منظوري باشد كه هنرمند سعي در بيان آن داشته است. اثري كه با شيوه ي چيدمان توسط هنرمند در يك مكان يا محيط اجرا مي شود هم مي تواند دائمي باشد هم موقت و گذرا؛ چيدمان هم در نمايشگاه يا گالري توسط هنرمند براي مدتي محدود اجرا مي شود و هم در محيط هاي شهري و طبيعي براي زماني كوتاه يا طولاني به نمايش گذاشته مي شود. برخي از چيدمان ها هم توسط هنرمندان مطرح اين سبك در موزه ها و گالري ها، به صورت دائمي براي عموم به نمايش گذاشته شده اند. گاهي هم چيدمان تنها براي يك فضا و مكان خاص طراحي و اجرا مي شود.
در چيدمان هنرمند با سرهم كردن اشكال يا قرار دادن ابزارهاي بيان مختلف كنار هم، مثل استفاده از تصاوير ويدئويي در كنار عكس و مجسمه و اجراي زنده، فضايي خلق مي كند كه براي بيننده تجربه ي نويني ايجاد مي كند. اين فضا و محيط ايجاد شده توسط هنرمند، هم ريشه در تجربه هاي شخصي و گذشته ي او دارد و هم به تجربه ها و موقعيت هاي عموم انسان ها اشاره دارد. به عنوان نمونه يوزف بويز1 هنرمند آلماني در سال 1985 در نمايشگاهي در لندن در يك سالن بزرگ چيدماني اجرا كرد به اين صورت: كه كل ديوارهاي سالن را با طاقه هايي از نمد خاكستري پوشاند و در وسط سالن يك پيانو گذاشت با يك دماسنج و يك تخته سياه روي آن. اون نام اين اثر را «وضعيت» گذاشت. اين وضعيتِ تاريك و خفه ي گالري كه هيچ صدايِ دل انگيزي از آن شنيده نمي شد و هيچ پيامي روي تخته سياه _كه نماد آموزش است_ نوشته نشده بود؛ براي بيننده وضعيتي را تداعي مي كرد كه هم به تجربه ي هنرمند ربط داشت و هم با تجربيات شخصي خود او گره مي خورد.
در واقع هنرمند در چيدمان خلاقيت، هنري خود را در قالب همجواري عناصر مختلف به كار مي گيرد و يك محيط خنثي و غير فعال را با يك چيدمانِ متفاوت، فعال مي كند تا حواس، آگاهي و انديشه ي مخاطب را برانگيزد. گاهي بيننده جزئي از ساختار يك چيدمان مي شود و در تركيب بندي اي كه توسط هنرمند انجام شده، او يكي از عناصر شكل دهنده به فضا مي شود.
چيدمان تلفيق و همنشيني انواع هنر از جمله تجسمي و اجرايي و غيره با هنر معماري است. استفاده از فضا و مكان و سازه هاي حجمي براي نمايش يك ايده يا زيبايي بصري در چيدمان ديده مي شود. برنامه ريزي براي نصب اشياء و اندازه گيري سازه ها و چگونگي همنشيني مواد مختلف كنار هم و تركيب نور و رنگ از جمله كارهايي است كه هنرمند در اجراي يك چيدمان انجام مي دهد و اين تركيب بندي و استفاده ي هوشمندانه از مواد و رسانه است كه به كار او ارزش هنري مي دهد.
چيدمان در دهه هاي 70 و 80 ميلادي در بين هنرمندان رواج گسترده اي داشت ولي امروزه نیز هنرمندان بسياري از اين شيوه ي بيان هنري براي بيان ايده ها و خلق آثارشان اسفاده مي كنند.
📚#مکتب_های_هنری
#پاپ_آرت - (هنر همگانی) Popular Art
✍️ گردآوری : #مرضیه_ازگلی
📌 جنبش پاپ آرت (هنر همگاني) طي سال هاي 1950 تا 1960 ابتدا در انگلستان و آمريكا و سپس در نقاط ديگر اروپا شكل گرفت. پاپ آرت يكي از مهم ترين و تأثيرگذارترين جنبش هاي هنري دوران مدرن است. نام پاپ آرت را لارنس الووي1 منتقد انگليسي هنر، بر اين سبك و شيوه ي هنري گذاشت. اين واژه مخفف اصطلاح (Popular Art)است. جنبش فوق همچنان كه از نامش پيداست جنبش هنري است كه موضوعات، سوژه ها و تصاويرش را از فرهنگ همگاني و رايج مردم زمانه ي خود مي گیرد. در واقع پاپ آرت در مقابل اكسپرسيونيسم انتزاعي كه در سال هاي 1940 تا 1950 جنبش پرطرفداري بين هنرمندان اروپايي و آمريكايي بود، شكل گرفت. هنرمندان پاپ آرت اكسپرسيونيسم انتزاعي را بيش از حد ذهني، روشنفكرانه، جدي و رسمي مي دانستند كه از سبك و شيوه ي زندگي توده ي مردم فاصله داشت.
در سال 1956 نمايشگاهي در لندن برپا شد با عنوان «فردا چنين است»، كه آن را مي توان امضايي براي جنبش هنري پاپ آرت در نظر گرفت. از جمله هنرمنداني كه در اين نمايشگاه شركت كرد و پوستر تبليغاتي آن را نيز طراحي كرد، ريچارد هميلتن بود كه يكي از هنرمندان معروف اين سبك است. در پوستري كه او طراحي كرد كلاژي از تصاوير سينما و تلويزيون، قوطي كنسرو، لوازم خانگي برقي و عكس مجله هاي تبليغاتي و تصاويري از اين دست، ديده مي شود. اين پوستر بعدتر با عنوان «چه چيزي واقعاً خانه هاي امروزي را متفاوت و جذاب مي كند؟» به يكي از آثار مهم و شناخته شده ي اين جنبش تبديل شد.
اين جنبش هنري مبتني بر تصاوير آشناي روزمره و يك نوع سليقه ي همگاني است. استفاده از اشياء روزمره و مصرفي يا تصاوير آن ها در آثار پاپ آرت ويژگي معمول است. به همين دليل پاپ آرت را هنر تبليغي يا هنري كه در خدمت تبليغات است هم، معرفي مي كنند. استفاده از تصاوير كالاهاي تجاري مثل ماشين هاي آخرين مدل و يا قوطي هاي كنسرو و نوشيدني و لوازم خانه و يا نشان دادن سبك و سياق لباس پوشيدن و آرايش مو و چهره ي ستارگان سينما همه در خدمت تبليغات محصولاتي بود كه هر روز بر توليد آن ها افزوده مي شد و جامعه ي بعد از جنگ جهاني را به سوي مصرف گرايي بيشتر سوق مي داد. ارجاع آن ها معمولاً به محصولاتي است كه كمپاني هاي بزرگ در نيمه ي قرن بيستم عرضه كردند و پس از مدتي با توليد انبوه به مواد مورد استفاده ي روزمره و دوست داشتني مردم تبديل شدند؛ مانند كارخانه هاي كوكاكولا و كارخانه هاي توليد سيگار و غيره. اگر چه عده اي از هنرمندان پاپ آرت در نقد مصرف گرايي و پيرو مد بودن جامعه و نفي سطحي نگري آثاري خلق كردند اما به طور كلي هنرمندان اين شيوه و سبك هنري ادعايي در نقد جامعه اي كه پرشتاب به سوي مصرف گرايي هرچه بيشتر و صنعتي شدن پيش مي رفت، نداشتند؛ و چه بسا برخي از آن ها اين پيشروي را نماد قدرت و رفاه و پيشرفت جامعه مي دانستند و در آثارشان هم اين مضامين نمود داشت. آن ها در پي جذب بيشترين مخاطب بودند و مي خواستند آثاري عرضه كنند كه قابل فهم براي تعداد بيشتري از مردم باشد. 👇👇👇
📚#مکتب_های_هنری
#ساخت_گرایی
✍️گردآوری : #مرضیه_ازگلی
◽️@omidesaba
◾️http://omidesaba.com
⬇️⬇️⬇️⬇️