هیئت نورالزهرا سلام الله علیها
2.84K subscribers
5.27K photos
1.48K videos
71 files
416 links
🕌 اطلاع رسانی زمان و مکان مراسم های هیئت نورالزهرا 🕌

@Ad_nooralzahra
Download Telegram
⭕️یادداشت استاد پناهیان/ 20 نکته برای #شبهای_قدر
#قسمت_دوم
ـــــــــــــــــــــــــــــ

13. تفکر و محاسبۀ نفس

فرصتی برای تفکر و محاسبۀ نفس بگذاریم. همین که دلمان از کوتاهی‌هایمان بگیرد و حسرت عمر از دست رفته را بخوریم، خدا ما را در آغوش خواهد گرفت و ما را نوازش خواهد کرد. خدا دوست دارد همۀ گذشتۀ ما را جبران کند.

14. اندیشیدن به لحظۀ وداع و مرور وصیت‌نامه

فرصتی برای اندیشیدن به آخرت و لحظۀ وداعمان بگذاریم. وصیتنامه‌هایمان را مرور کنیم و سفرِ با شکوه آخرت را جدی بگیریم. اگر احساس ترس یا تنهایی کردیم به خدا پناه ببریم تا او به ما آرامش بدهد، نه آنکه با غفلت از مرگ آرام بگیریم.

15. از فکر و ذکر علی(ع) غافل نشویم

بخش دیگری از فرصت تفکر، که از بالاترین عبادات است، را برای اندیشیدن دربارۀ امیرالمومنین(ع) و رنج‌های او اختصاص دهیم و سعی کنیم لحظه‌ای آن شخصیت مظلوم و محبوب پیامبر اعظم(ص) را از نظر دور نکنیم، رنج‌هایش را ذکر کنیم، غمش را در دل بپرورانیم، دور خانه‌اش پروانه‌وار بگردیم و تمام شب قدر را کنار فرزندان داغدار او عبادت کنیم.

16. محضر حضرت ولی‌عصر(عج)

لحظه لحظه شب قدر را پاس بداریم و از ابتدای شب خود را در محضر حضرت ولی عصر(ع) و در بارش رحمت خدا ببینیم. شبهای قدر تابستان کوتاه است. با کمتر غذا خوردن، آمادگی خود را برای بهره برداری بیشتر کنیم.

17. کمی مشارطه و برنامه‌ریزی برای آینده

کمی هم در انتهای سحر با خود مشارطه کنید که در آینده چگونه رفتار بهتری خواهید داشت. برنامه‌هایی مختصر ولی دائمی برای یکسال آیندۀ خود بریزید و از خدا کمک بخواهید که شما را در انجام آنها یاری فرماید. عزم برای تغییر رفتار، تثبیت کنندۀ توبه است.

18. شب قدر سوم، شب دعا برای #ظهور

اگر شب #نوزدهم را بیشتر برای توبه وقت می‌گذاریم و شب #بیست_و_یکم را به دعا و عرض حاجت می‌پردازیم، بیایید شب #بیست_و_سوم را به دعا برای نجات بشریت و ظهور مولای عزیزمان اختصاص بدهیم. از خانه برای او که صاحب خانه است خارج بشویم و زمان شب قدر خود را برای امام زمان(عج) بگذاریم، تا بتوانیم بگوییم «یابن الحسن ما بهترین اوقات خود را به تو اختصاص دادیم تو هم بهترین دعاهای خود را به ما اختصاص بده.»

وقتی برای ظهور با تمام وجود دعا می‌کنی، این امام زمان(ع) است که برای تو دعا می‌کند، وقتی برای غربت او اشک می‌ریزی، آقای شما برای رنج‌های شما اشک می‌ریزد. وقتی در آسایش هستی و برای رنج مظلومان و محرومان عالم دعا می‌کنی، ملائکه به وجود تو افتخار می‌کنند.

19. دعا برای عاقبت به‌خیری و شهادت

در خاتمه برای ختم به خیر شدن خود دعا کنیم، و اگر کسی مایل بود برای «شهادت» خدا را التماس کند. دعا برای شهید شدن عمر کسی را کوتاه نمی‌کند، تنها بر معنویت و قدرت روحی افراد می‌افزاید و انسان را به سیدالشهدا(ع) نزدیک می‌کند.

20. زیارت امام حسین(ع)

راستی اگر کسی توانست، هر شب به زیارت اباعبدالله الحسین(ع) برود و اگر نتوانست، از راه دور سه بار بگوید «صلی الله علیک یا اباعبدالله»، ثواب زیارت را به او خواهند داد. برای تمام شهیدان به‌ویژه شهدای قهرمان مدافع حرم درود و فاتحه بفرستیم که حیات و امنیت ما مدیون آنهاست.

التماس دعا
علیرضا پناهیان

@nooralzahra5
دعای روز #بیست_و_یکم ماه مبارک رمضان
التماس دعا🥀
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
@nooralzahra5
دعای روز #بیست_و_یکم ماه مبارک رمضان
التماس دعا🥀
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
@nooralzahra5
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷

قسمت #بیست_و_یکم
فقط به خاطر تو

اومد بیرون ... جدی زل زد توی چشمام ...
- تو که هنوز بیداری ...

هول شدم ...
- شب بخیر ...
و دویدم توی اتاق ...
قلبم تند تند می زد ...
- عجب شانسی داری تو .. بابا که نماز نمی خونه ... چرا هنوز بیداره؟ ...

این بار بیشتر صبر کردم ... نیم ساعت از اذان گذشته بود که خونه ساکت شد ... چراغ آشپزخونه هم خاموش شده بود... رفتم دستشویی و وضو گرفتم ...
جانمازم رو پهن کردم ... ایستادم ... هنوز دست هام رو بالا نیاورده بودم ... که سکوت و آرامش خونه ... من رو گرفت ...

دلم دوباره بدجور شکست ... وجودم که از التهاب افتاده بود... تازه جای زخم های پدرم رو بهتر حس می کردم ...
رفتم سجده ...
- خدایا ... توی این چند ماه ... این اولین باره که اینقدر دیر واسه نماز اومدم ...
بغضم شکست ...
- من رو می بخشی؟ ... تازه امروز، روزه هم نیستم ... روزه گرفتنم به خاطر تو بود ... اما چون خودت گفته بودی ... به حرمت حرف خودت ... حرف پدرم رو گوش کردم ... حالا مجبورم تا 15 سالگی صبر کنم ...

از جا بلند شدم ... با همون چشم های خیس ... دستم رو آوردم بالا ... الله اکبر ... بسم الله الرحمن الرحیم ...
هر شب ... قبل از خواب ... یه لیوان آب برمی داشتم و یواشکی می بردم توی اتاق ... بیدار می شدم و توی اتاق وضو می گرفتم ... دور از چشم پدرم ... توی تاریکی اتاق ... می ترسیدم اگر بفهمه ... حق نماز خوندن رو هم ازم بگیره...

ادامه دارد...

🌷نويسنده: شهیدسيدطاها ايمانی🌷