Forwarded from محسن یارمحمدی
پاسخی به یک جستجوگر
#گریز_از_خویشتن
#انا شیطان است
چرا؟
چون شیطان از پوست خودش بیرون نی آید تمام هستی اش #من است و این من طبعا سرآمد هر #هست دیگر است.
در حکایت ابلیس دقیقا این درون مایه وجود دارد
امر واسجدوا امر گذر از خویش است و تعظیم کردن دیگری.
ابلیس خویش را اعظم هستی میداند و لاجرم امکان ندارد کسی که خود را اعظم میداند و عظمی در برابر کسی دیگر کرنش کند
منیت اولین و بنیادی ترین دام هستی است
همینکه ما چشم باز میکنیم چه میبینیم؟
یک منی هست که دارد مینگرد، میسنجد و...
پس همه چیز قائم به من است..
اما این #مکرالله است چیزی که اساس هستی ماست خودش درعین حال دام تباهی و رجم ابدی هم هست..
چاره چیست؟
آدم صفی نگاهش به خداست
او هم هست اما در بازی هستی آدمی نگاهش به بیرون از خود است او خدابین است نه خود بین
پس #ادب نجات دهنده ی او میشود
اگر در هستی قصوری است تقصیری است از من است #او مبرا از هرچیزی است.. و همین راه رهایی است
این چیست؟ عشق است
عشق بیرون برنده ی آدمی است از خودش
این است که عشق نقطه ثقل معرفت الله است و کلیدی ترین معنای فرهنگ معرفتی ما..
اما داستان تازه شروع میشود.. بیرون رفتن از خود یعنی #عبور از خویش توام است با دیدن دیگران و دیگری امر #فاعتبروا این است وقتی از خود در آمدی باید فقط عبور کنی، راه بروی، عبرت کنی و.. از هزار هزار دیگری بگذری دیدن و خواندن و.. زندگی انسانها، اقوام و.. نخستین ثمره اش تواضع است اینکه در صفحه ی هست، هزاران هزار انسان زیسته اند و جالب تر اینکه هزاران نفرشان از ما عظیم تر بوده اند و ما اگر ابلیس نیستیم باید تعظیمشان کنیم.
نگاهی گذارا به زندگی بزرگان عرصه های انسان ( دین و دانش و هنر و... زندگی) نشان خواهد داد #من احمقانه ترین کلمه است..
پس خارج شدن از خویش نخستین بت شکنی و سخت ترین بت شکنی است چون وقتی این پوسته را میشکنی، من را به پوسته ای دیگر درآورده ای این است که این گریز از خویش کاری همیشگی است و تواضع درمانی همارگی..
شاید در همین عوالم بود که حضرت مولانا می گفت؛
می گریزم تا رگم جنبان بود
کی گریز از خویشتن آسان بود
نه به روم است ایمن و نه در ختن
آنکه خصمش هم بوَد هم خویشتن
من که خصمم هم منم اندر گریز
تا ابد کار من آمد خیز خیز..
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#گریز_از_خویشتن
#انا شیطان است
چرا؟
چون شیطان از پوست خودش بیرون نی آید تمام هستی اش #من است و این من طبعا سرآمد هر #هست دیگر است.
در حکایت ابلیس دقیقا این درون مایه وجود دارد
امر واسجدوا امر گذر از خویش است و تعظیم کردن دیگری.
ابلیس خویش را اعظم هستی میداند و لاجرم امکان ندارد کسی که خود را اعظم میداند و عظمی در برابر کسی دیگر کرنش کند
منیت اولین و بنیادی ترین دام هستی است
همینکه ما چشم باز میکنیم چه میبینیم؟
یک منی هست که دارد مینگرد، میسنجد و...
پس همه چیز قائم به من است..
اما این #مکرالله است چیزی که اساس هستی ماست خودش درعین حال دام تباهی و رجم ابدی هم هست..
چاره چیست؟
آدم صفی نگاهش به خداست
او هم هست اما در بازی هستی آدمی نگاهش به بیرون از خود است او خدابین است نه خود بین
پس #ادب نجات دهنده ی او میشود
اگر در هستی قصوری است تقصیری است از من است #او مبرا از هرچیزی است.. و همین راه رهایی است
این چیست؟ عشق است
عشق بیرون برنده ی آدمی است از خودش
این است که عشق نقطه ثقل معرفت الله است و کلیدی ترین معنای فرهنگ معرفتی ما..
اما داستان تازه شروع میشود.. بیرون رفتن از خود یعنی #عبور از خویش توام است با دیدن دیگران و دیگری امر #فاعتبروا این است وقتی از خود در آمدی باید فقط عبور کنی، راه بروی، عبرت کنی و.. از هزار هزار دیگری بگذری دیدن و خواندن و.. زندگی انسانها، اقوام و.. نخستین ثمره اش تواضع است اینکه در صفحه ی هست، هزاران هزار انسان زیسته اند و جالب تر اینکه هزاران نفرشان از ما عظیم تر بوده اند و ما اگر ابلیس نیستیم باید تعظیمشان کنیم.
نگاهی گذارا به زندگی بزرگان عرصه های انسان ( دین و دانش و هنر و... زندگی) نشان خواهد داد #من احمقانه ترین کلمه است..
پس خارج شدن از خویش نخستین بت شکنی و سخت ترین بت شکنی است چون وقتی این پوسته را میشکنی، من را به پوسته ای دیگر درآورده ای این است که این گریز از خویش کاری همیشگی است و تواضع درمانی همارگی..
شاید در همین عوالم بود که حضرت مولانا می گفت؛
می گریزم تا رگم جنبان بود
کی گریز از خویشتن آسان بود
نه به روم است ایمن و نه در ختن
آنکه خصمش هم بوَد هم خویشتن
من که خصمم هم منم اندر گریز
تا ابد کار من آمد خیز خیز..
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹