نیازستان
1.55K subscribers
793 photos
107 videos
132 files
237 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
#یادداشتهای_پریشانی
#ظاهرپرستی_و_درک_اسفل
-ضرورت حیاتی توجه به باطن در روزگار ما

دوسه سال پیش هنگامی که در جمعی از #حافظ_دوستان گفتم: در ذهن و زبان حافظ #زاهد و #زاهد_ظاهر همان #ابلیس است.
چند تنی حیران انکار کردند و چند تنی حیران بلاتکلیف شدند و دوسه نفری چیزی در ذهنشان روشن شد.
موضوع ساده است در روایت آفرینش ابلیس از نخستین آفریده های خداست که طبق روایات مقامی شامخ دارد و به هزاران سال مینویی معلم فرشتگان است تا اینکه آخرین خلقت = آدمی به دستان خدا از گل چسبنده ( طین لازب ) ( چرا چسبنده؟!) و خاک و لجن و ساخته میشود . چیزهایی که در نگاه اهالی مینو پست ترین عناصر گیتیگ‌ هستند.
وقتی فرمان اسجدوا صادر میشود ابلیس یک چشم (باز اشاره ای است به عدم توجه و ندیدن دو ساحت اصلی ظاهر و باطن در آن واحد) با تکیه بر ظاهر نفی حکمت میکند و خود را برتر می بیند و عقلا و شرعا تعظیم خوارتر از خویش جایز نیست.
این فقیه عالم ملکوت درنیافته اینجا لطیفه ای است نهانی که عشق از آن خیزد.. این است که در دام ظاهر می افتد هم در عمل نپذیرفتن امر اسجدوا و هم در دلیل آوردن برای این عمل.
بنابراین بزرگترین عابد و زاهد عالم ملکوت در دو ساحت عمل و نظر #ظاهرگراست.
و آدم در این تعریف اهل عمل است او نیز در قضیه ی نفی #لاتقربا ظاهر بازی را می بیند اما به باطن پناه میبرد و عامل تاریکی و ظلم را خود می انگارد نه خدا... چنانکه تبار بعدی او نیز از در خطاها وردشان #ظلمت و #ظلمنا میشود.
این گرایش به باطن و بواطن بیشتر با روحیه ی تاریخی ایرانیان سازگار است زیرا ایشان نیز از گذشته های دور جهان را به دو ساحت مینو و‌گیتی تقسیم کرده بودند. این است که مفهوم امام ( که باطن دین ) است اینگونه و به مرور مورد توجه خواص و سپس عوام قرار میگیرد
و اینجاست که حافظ به عنوان مجمع_البحرین ظاهر و باطن یا پیش از اسلام و پس از آن در تمام دیوان خویش بر ظاهر و ظاهر پرست می تازد و این نقص ذاتی را عامل گمراهی و تباهی میداند.
چرا میگویم ذاتی؟ علی الظاهر این ویژگی امری است ازلی و اساسا برخی سرشتی ظاهر گرا دارند. ابلیس نمی تواند ظاهرپرست نباشد
زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست
زاهد از #حال بی خبر است نه از قال
بی خبرند زاهدان نقش بخوان و لااقل
مست ریاست محتسب باده بده و لاتخف
حافظ به عنوان فرزند خلف آن کس که روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت بر حال و قال ابلیس و تداومهای او در عالم مادی مشرف است چون مقام اشراف دارد این است که حال و قال زاهد و صوفی و محتسب و قاضی و..را میفهمد او تمام این مقامها را پیموده تا شده حافظ تا شده است پدر،ابوالبشر (مقام آدم)، ما فرزندانی از صلب حافظ نداریم اما هزاران رند عارف خویش را فرزند او میدانند و.. باری حافظ‌ به مقامی میرسد که اینبار و با تکیه آنچه از پدر می داند به روشنی و اختیار بهشت ابد از دست می نهد
حال این مفاهیم علی الظاهر معنوی چه تاثیری‌ بر زندگی مادی ما دارد؟!
اگر اندکی باطن بین باشیم به وضوح تاثیر ظاهر بینی را در تک تک ساحات وجودی و حضوری انسان ایرانی را می بینیم.
بگذارید مثالی ملموس بزنم.
اغلب مسند نشینان و مردم ما تعریفی ظاهری از جنگ و آسیب و قتل و.. دارند این تعریف بتواره ای شده در ذهنشان. از این قرار جنگ یعنی تیر زدن و موشک فرستادن و.. کشتن یعنی خون ریختن و دفن کردن و..
اما اگر جنگ را باطنی تعریف کنیم میبینیم که ما ملتی کاملا جنگ زده داریم.
محصول جنگ بی رمقی زندگی اقتصادی و فرهنگی است ، محصول جنگ فقر و فحشا است محصول جنگ تعطیلی و آسیب مهیب کارخانه های تولیدی است (کارخانه های صنعتی مولد زندگی مادی و کارخانه هایی به نام انسان که مولد خیر و برکت و هنر و شادی و.. اند) جنگ و شکست در جنگ سرافکندگی و یاس و.. می آورد و مگر جامعه ی ما اسیر چنین حالاتی نیست.
از قضا دشمنان پست اما بسیار زبل ایران اینها را به خوبی می دانند آنها بدون شلیک توپ و تفنگ بسیاری از سنگرهای ما را گرفته اند آنجا هم که لازم می دانند از قضا در جنایت و خباثت و به خون کشیدن لحظه ای درنگ نمی کنند. بدبختی این طرف قضیه است که تمام هزینه های یک جنگ را دارد می دهد اما همچنان گمان میکند جنگ نشده است.
در این یادداشت خواستم اسفل اسافلین جهنم را معرفی کنم.
ظاهرپرستی آن #ویل ویرانگری است که از ازل تا ابد فریب خوردگان ابلیس راهی اش میشوند و برای گریز از آن هیچ چاره ای نداریم جز معناگرایی و عبور از قشر و پوست همه ی چیزهایی که در عالم انسانی وجود دارند.
#دکتر_محسن_یارمحمدی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#آتش_یادها
-برای گذر از جهنم

وقتی در آغاز سی سالگی به طور رسمی رفتم که ترمهای دانشگاهی را در مقام استادی آغاز کنم، بسیار دلهره داشتم آی مضطرب بودم.
تقریبا از اواخر نوجوانی در جایهای مختلف و برای افراد مختلف حکم معلم را داشتم و کلی سابقه ی تدریس در دبیرستانها، آموزشگاهها، مراکز هنری و..حتا در دانشکده ها.. اما اینبار باید از آغاز تا پایان چند ترم استاد یک دانشگاه می بودم و...
چقدر مجهز رفتم و چقدر دقت و تلاش، چقدر دغدغه ، چقدر پریشان... اما میانه های همان ترم نخست بود که کلا از تصورات پیشین توبه کردم.
می دانید چرا؟!
- دانشگاه را دبیرستانی بزرگتر یافتم..
و این ویرانگر بود و ویرانگر است.
ساختمان ها و محوطه ها بزرگتر ، کلاسها بزرگتر، بچه ها بزرگتر ،میز ها بزرگتر ، مدارک بزرگتر ،مناصب بزرگ تر ، اداها بزرگتر و... اما آنچه در همه ی اینها جاری بود چندان فرقی نداشت با دبیرستان ها و گاه حتا کمتر و کوچکتر بود...
ممکن است بگویید خب اگر در فلان دانشگاه طراز اول بودید فرق میکرد.
اما خب من تمام ادوار تحصیلاتم را در طراز اول ترین دانشگاه های ایران گذرانده ام و با بسیاری اساتید دوست بوده ام. برخیشان، هم کلاسی من بوده اند و سازمان دانشگاه های سطح اول را نیز کم میشناسم..
حال نکته چیست؟!

دانشگاهی که دانشگاه نباشد دانشگاه نیست..

سیستم آنچنان ظریف، همه چیز را از معنایش تهی کرده بود که حد نداشت.
انسانهای کوچک نشسته بودند پشت میزهای بزرگ...
یادم هست معمولا یک مصاحبه ای می گذارند برای تایید علمی(در اصل سنجش طرف است برای درصد گیری ببو بودن و مطیع بودن)
آن‌چند بار هم معلوم بود زورشان را زده بودند تا سوالهای عمیق بپرسند، درحالیکه من در تمام کلاسهای دبیرستانی ام بچه ها را با آن سوالات درگیر کرده بودم.
خیلی سال از آن سالها می گذرد و طبعا دو نسل از همین مردم در همین دانشگاه ها دانش آموخته اند(؟!) اما من آن روزها را و گیجی مهیب خویش را فراموش نمی کنم.
چه قدرت مرموزی داشتند آن برنامه ریزها که کم‌کم همه چیز را از معنایش تهی کردند.
الان در این کشور تقریبا هیچ واژه ای نداریم که معنای اصیل و اصلی اش را بدهد.
کار؟! دانش؟! دین؟! فرهنگ؟! ادب؟! تعهد؟! ازدواج؟! دوستی؟! دشمنی!؟ سفر؟! تولید؟! ماشین؟! خانه؟! خیابان؟!و... خدا؟! انسان؟!
می دانید از چه حرف میزنم؟!
انسان با کلمه شکل گرفت و فرقش با فریشتگان در دانش اسماء بود...
حالا ابلیس باید خیلی خوشحال باشد که توانسته نخستین و موثرترین ابزار ما را ابتذال کند.
آن معانی اکنون جاری در ذهن ما هیچ کدام آن نیست که بوده..
حالا معنای #ویل را می فهمم. اسفل السافلین همین جاست. نه ندانستن ، کژ دانستن و گمان این داشتن که درست میدانی..
راهی که سالها رفته ایم ما را به جهنم کشانده است اما باور کنید امیدی هست می دانید چرا؟! چون باید می آمدیم تا جهنم همه می روند تا جهنم(و ما منکم الا واردها ) اما ازین به بعد داستان فرق دارد؛
یا عرضه داریم و می توانیم و از جهنم می گذریم یا معنای خالدین فیها میشویم.
میدان اصلی و معنای اصلی انتخاب اینجاست بسم الله ...
#دکتر_محسن_یارمحمدی
۱۳ خرداد ۱۴۰۰
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹