نیازستان
1.55K subscribers
793 photos
107 videos
132 files
237 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..
(حوصله دارید هم‌راه شوید)

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
#یادداشتهای_قرآنی

سخنی در باره ی #ملکوت
به گمانم واژه ی ملکوت یکی از کلیدی ترین واژگان جهان قرآن است
این کلمه به این ساخت(فعلوت؛ عظموت، جبروت و..)چهار بار در قرآن آمده و از بن #ملک است که ازین ریشه بیش از ۲۱۰ بار ساختهایی گوناگون دیده میشود بویژه ملائکه و مالک که از قضا ارتباط وثیقی با معنای مطروحه ی ما دارند
درباره ی ساخت و اشتقاق و مفهوم و.. ملکوت به طور مفصل بسیاری سخن گفته اند از غزالی وسهروردی تا و ابن عربی و بعدا ملاصدرا و علامه ی طباطبایی و..
آنچه مسلم است اینکه ملکوت از جنس #مینو است. بدین جهت از واژه ی غیب امتناع میکنم که غیب موسع از مینو و مینو خاص تر از غیب است
در حکمت خسروانی هرچه (به تعبیر اینجا، نیک یا بد) مینویی دارد یعنی اگر #مزدااهورا مینو دارد اهریمن نیز #مینومند است
پس #ملکوت در هر تعریفی چیزی است فراتر از تعینات عالم ملک.
جالب است واژه ی ملک هم در خود ملکوت را دارد بدین معنا که #ملک یعنی احاطه‌، استیلا و تسلط، و ملک و مملکة آن است که میتوان بر آن محیط شد
مملوک مقهور مالک است و مالک نیز خود مقهور یک ملکوت..
مثلا زمین مقهور کشاورز است و‌کشاورز مقهور یک خیال و اندیشه و.. البته که شیئ در مالک خویش موثر است و رابطه دو سویه است.
در واژه ی ملکوت جنبه #احاطه بسیار مهم است وچنانکه وقتی میگوییم #ملکه_ی_ذهن از چیزی سخن میگوییم که قائم بر ذهن است هاله ای است که ذهن را در برگرفته
این هاله استعاره ای است برای آن جنس مینویی.
درباره ی مشتقات ملک در قرآن باید مفصلا پژوهش کرد اما واژه ی شگفت ملکوت در واقع نه چهار بار که دوبار در قرآن به کار رفته است
در مومنون و یس ربطش با خداست؛
و بیده ی ملکوت کل شیئ
هرچیزی ملکوتی دارد که مقهور قدرت خداست و جالب همین هر چیزی است مثلا خود غیب هم ملکوتی دارد که.. از این رو گفتم مینو به کار میبرم
جز این یکبار در واقع، یکبار دیگرش در باره ی انسان است و شگفتا که یکبار مخاطب #عام_انسان است أو لم ینظروا فی ملکوت السموات و الارض و ما خلق من شیئ
که در واقع دعوت همه است به نظر در ملکوت #هستان
و دیگر بار ارائه ی نمونه ای است از انسانی که راه یافته به ملکوت آسمانها و زمین و آن #ابراهیم است #ابوالانبیا
و در این بخش از سوره ی انعام عجیب نشسته این تعبیر ابراهیم به پدر اتخاذ کننده ی اصنام را و قومش را در گمراهی آشکاری می‌بیند و سپس نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض می آید و بعدش از #موقنین می شود.
نکته در نری است #نمایاندیم ابراهیم را یعنی آن ملکوت کل شیئ که مقهور خداست با نمایش و نیروهای خدایی است که بر سالک آشکار می شود. چنانکه در ادامه آیه ابراهیمی که شب براو فروافتاده دنبال نور راه می افتد و الباقی اش را می دانید.
پس به این قرار اگر ملکوت کل شیئ به دست خداست انسان نیز به عنوان #چشم گشوده ی خدا به گیتی چگونگی ها، می تواند راه یابد به آن ملکوت
این است که حضرت حافظش گفت:
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند..
در اینجا حافظ ملکوت را دیده که در شب خلقت راهی مزرعه ی خاک شده اند
مقام حافظ در اینجا #محیط است. و آن ملائک ملکوتی به ادب در میخانه می زنند که در را برایشان باز کنند و میخانه هم که سراچه ی هست است؛
غفلت حافظ دراین سراچه عجب نیست
هرکه به میخانه رفت بی خبر آید
باری حافظ ملکوت را می بیند که در عالم هست گل(خمیرمایه) انسان را سریشتند
فعلی که ربط شگفتی با سریش دارد که گیاهی است که سریشم را از آن می گیرند (از ماهی نیز) و فعل مضارعش عملا نیست یعنی یا سرشته اند یا خواهند سرشت.
بیت کمک بزرگی است در فهم ملکوت
ملایک گل آدم را می پرورند و به پیمانه می زنند. و اندازه ها و چگونگی های آدمی با گل در پیمانه ی جسم متعین می شود.
اما این چگونگی ظهور یافته بر مفهومی نهان استوار است بر #چیستی و این چیستی خود استوار است بر #چرایی
اگر بزرگان پیشین ملکوت را به دو یا بعدا به چند عالم تقسیم میکرده اند، شاید اشارتی است به این..
حافظ در آن غزل شگفت در واقع به مقام #نری رسیده است او از #چگونگی انسان به #چیستی و از چیستی به #چرایی او رسیده است. این است که پس از این درک و فهم ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت با او به طربی شگفت مینشینند و جای شکر هم دارد که میان من و او صلح افتاد
باری حافظ در #حج خویش به #مقام_ابراهیم رسیده مقامی که فرزندان آدم باید برسند و بیت الله الحرام را برای مردم بنا کنند.
#محسن_بارانی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazrstanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#یادداشتهای_قرآنی

سخنی در باره ی #ملکوت
به گمانم واژه ی ملکوت یکی از کلیدی ترین واژگان جهان قرآن است
این کلمه به این ساخت(فعلوت؛ عظموت، جبروت و..)چهار بار در قرآن آمده و از بن #ملک است که ازین ریشه بیش از ۲۱۰ بار ساختهایی گوناگون دیده میشود بویژه ملائکه و مالک که از قضا ارتباط وثیقی با معنای مطروحه ی ما دارند
درباره ی ساخت و اشتقاق و مفهوم و.. ملکوت به طور مفصل بسیاری سخن گفته اند از غزالی وسهروردی تا و ابن عربی و بعدا ملاصدرا و علامه ی طباطبایی و..
آنچه مسلم است اینکه ملکوت از جنس #مینو است. بدین جهت از واژه ی غیب امتناع میکنم که غیب موسع از مینو و مینو خاص تر از غیب است
در حکمت خسروانی هرچه (به تعبیر اینجا، نیک یا بد) مینویی دارد یعنی اگر #مزدااهورا مینو دارد اهریمن نیز #مینومند است
پس #ملکوت در هر تعریفی چیزی است فراتر از تعینات عالم ملک.
جالب است واژه ی ملک هم در خود ملکوت را دارد بدین معنا که #ملک یعنی احاطه‌، استیلا و تسلط، و ملک و مملکة آن است که میتوان بر آن محیط شد
مملوک مقهور مالک است و مالک نیز خود مقهور یک ملکوت..
مثلا زمین مقهور کشاورز است و‌کشاورز مقهور یک خیال و اندیشه و.. البته که شیئ در مالک خویش موثر است و رابطه دو سویه است.
در واژه ی ملکوت جنبه #احاطه بسیار مهم است وچنانکه وقتی میگوییم #ملکه_ی_ذهن از چیزی سخن میگوییم که قائم بر ذهن است هاله ای است که ذهن را در برگرفته
این هاله استعاره ای است برای آن جنس مینویی.
درباره ی مشتقات ملک در قرآن باید مفصلا پژوهش کرد اما واژه ی شگفت ملکوت در واقع نه چهار بار که دوبار در قرآن به کار رفته است
در مومنون و یس ربطش با خداست؛
و بیده ی ملکوت کل شیئ
هرچیزی ملکوتی دارد که مقهور قدرت خداست و جالب همین هر چیزی است مثلا خود غیب هم ملکوتی دارد که.. از این رو گفتم مینو به کار میبرم
جز این یکبار در واقع، یکبار دیگرش در باره ی انسان است و شگفتا که یکبار مخاطب #عام_انسان است أو لم ینظروا فی ملکوت السموات و الارض و ما خلق من شیئ
که در واقع دعوت همه است به نظر در ملکوت #هستان
و دیگر بار ارائه ی نمونه ای است از انسانی که راه یافته به ملکوت آسمانها و زمین و آن #ابراهیم است #ابوالانبیا
و در این بخش از سوره ی انعام عجیب نشسته این تعبیر ابراهیم به پدر اتخاذ کننده ی اصنام را و قومش را در گمراهی آشکاری می‌بیند و سپس نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض می آید و بعدش از #موقنین می شود.
نکته در نری است #نمایاندیم ابراهیم را یعنی آن ملکوت کل شیئ که مقهور خداست با نمایش و نیروهای خدایی است که بر سالک آشکار می شود. چنانکه در ادامه آیه ابراهیمی که شب براو فروافتاده دنبال نور راه می افتد و الباقی اش را می دانید.
پس به این قرار اگر ملکوت کل شیئ به دست خداست انسان نیز به عنوان #چشم گشوده ی خدا به گیتی چگونگی ها، می تواند راه یابد به آن ملکوت
این است که حضرت حافظش گفت:
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند..
در اینجا حافظ ملکوت را دیده که در شب خلقت راهی مزرعه ی خاک شده اند
مقام حافظ در اینجا #محیط است. و آن ملائک ملکوتی به ادب در میخانه می زنند که در را برایشان باز کنند و میخانه هم که سراچه ی هست است؛
غفلت حافظ دراین سراچه عجب نیست
هرکه به میخانه رفت بی خبر آید
باری حافظ ملکوت را می بیند که در عالم هست گل(خمیرمایه) انسان را سریشتند
فعلی که ربط شگفتی با سریش دارد که گیاهی است که سریشم را از آن می گیرند (از ماهی نیز) و فعل مضارعش عملا نیست یعنی یا سرشته اند یا خواهند سرشت.
بیت کمک بزرگی است در فهم ملکوت
ملایک گل آدم را می پرورند و به پیمانه می زنند. و اندازه ها و چگونگی های آدمی با گل در پیمانه ی جسم متعین می شود.
اما این چگونگی ظهور یافته بر مفهومی نهان استوار است بر #چیستی و این چیستی خود استوار است بر #چرایی
اگر بزرگان پیشین ملکوت را به دو یا بعدا به چند عالم تقسیم میکرده اند، شاید اشارتی است به این..
حافظ در آن غزل شگفت در واقع به مقام #نری رسیده است او از #چگونگی انسان به #چیستی و از چیستی به #چرایی او رسیده است. این است که پس از این درک و فهم ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت با او به طربی شگفت مینشینند و جای شکر هم دارد که میان من و او صلح افتاد
باری حافظ در #حج خویش به #مقام_ابراهیم رسیده مقامی که فرزندان آدم باید برسند و بیت الله الحرام را برای مردم بنا کنند.
#محسن_بارانی
#جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazrstanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت‌های_قرآنی

... بارها از اینکه قرآن هم ابراهیم را #فتی خوانده هم اصحاب کهف را حیرت کرده‌ام. اولی در تمام عمر مبارزی مهاجر و در حرکت و در معرض آزمایش‌های گوناگون و... بوده و سربلند بیرون آمده از آن‌همه فراز و فرود و دومی‌ها گروهی که از قیادت یک طاغوت بیرون رفته‌اند و سالهای سال در غاری امن خفته‌اند... چرا این هردو را باید #فتی نامید؟
و پاسخ‌ها و پاسخ‌ها. یکیش اینکه؛
اصحاب کهف پس از احیای مجدد و رجعت به دیار خویش دیدند مردم تازه از مرزهای کفر و شرک گذشته عبور کرده‌اند و ایمانی دیگر عرف روزگار شده است. (چیزی که ایشان می‌خواسته‌اند.) اما چرا برنگردند و از داستان شگفت خود بهره‌ها نبرند و مقام‌ها کسب نکنند؟! پاسخ کوتاه اما بسیار بلند است و ژرف.
#زمان
زمان و زمانه دیگر شده و زمان و زمانه ی ایشان نبوده. اینان این نکته‌ی شگرف را دریافتند وقتی زمان زمانه ی تو نیست کنار کشیدن نشانه‌ی #فتوت است و ماندن نشانه‌ی ناجوانمردی ...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت‌های_قرآنی

#تقوا_و_متقین #پروا_و_پرواپیشه‌گان

...و همچنان آیات نخستین قرآن برایم شگفت‌آور است...
الم ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین..
... آن کتاب - که در بودش هیچ شکی نیست - ره‌نمای پرواپیشه‌گان است..
ذلک اشاره به دور -جدا از سخنانی که گفته‌اند- بیانگر فاصله ی همیشه‌گی قاری و مقروء نیز هست یعنی این کتاب همیشه چیزی برای کشف دارد، کسی بر آن محیط نمی‌شود.
کتاب بی‌شک‌ متن در معنای امروزین است و این که در منظر و مرئای انسان همه چیز متن است.
پیش‌تر نوشته‌ام #ابرمتن‌ی که انسان با آن روبه‌روست #هستان است. این هستان تمام چیزهایی است که انسان در قالب‌ی با ابزار و وسایل بسیار متعدد و متنوع باهاشان گلاویز میشود..
فهم چیستی و چه‌گونگی و چرایی همه چیز متن است. این همه چیز #کتاب است. اما انسان به خواندن ابزار خویش در راه خواندن کتاب هم قیام می‌کند. خود قرائت را هم قرائت می‌کند‌. و انواعی و دسته بندی برایش می‌سازد و.. به سراغ خود قاری هم می رود. این‌ها بدین جهت گفتم که بگویم کتاب مقروء همه‌ی اینهاست و البته کشفش کار یک نفر و یک دوره و یک .... نیست بنابراین اینها همیشه دور از دست‌اند پس ذلک می‌شوند.
در #بود این کتاب هیچ شم و تردیدی نیست ، در هر سطح و عمقی و برای هر ذی‌وجوی در هر سطح از دریافت این کتاب #هست. کتابی که ذاتش هدایت است اما برای تقوا‌پیشه‌گان.
بع گمانم تقوا ، پروا از هرچیزی است که تناسبی با شأن آدمی ندارد و درآمیختن با آن یا انجامش خرابی به بار می‌آورد.
آن‌چه گناه می‌گویند ( اثم ، ذنب، وزر ، سیئة و... ) موجب دورتر شدن از #راه است. همان راهی که در جهان یکی‌ست و آن راستی است.
و پیشتر از این آیات در «اهدنا» پذیرفته شده و پیش فرض قطعی مومن است.
می‌خواستم با این توضیحات بگویم: انسان در مقام انسان هرجا که باشد و هر زمان با پروا میتواند از کتاب هدایت بگیرد یک چیز خودکار و اتوماتیک است.
پروا هم سویه های مختلف دارد گاه من از چیزی دور می شوم که آن چیز یا کار مادون من است و گاه باید از چیزی و کاری دور شوم که آن ماوراء من است.
این دومی معمولا مغفول مانده و به گمانم زمینه‌ساز بسیاری از تباهی‌ها و سیاهی‌های جامعه ی ما در همین است.
وقتی به کسی کاری، شغلی ، مقامی ، منصبی و.. می‌دهند که او، در شأن آن‌ کارها نیست. فاجعه‌ای پدید می‌آید که جامعه‌ی ما سال‌هاست با آن ویران شده‌است.
انسان فرومایه‌ی دون‌پایه‌ای که وزنش بسیار اندک است نباید کاری را بپذیرد که در معرض بادهای سهمگین است. تولیدات این انسان حقیر، حقیر خواهد بود و فردا روزی که بادکی بوزد هم او و هم تولیداتش را خواهدبرد.
به گمان من عامل اصلی اوضاع ویران این ایام ما بی‌تقوایی از همین سنخ است. بسیاری از کارنادیده‌گان بر مناسبی منصوب شده‌اند که هم آن مناسب را تباه کرده اند و هم خودشان را..
شاید یک استاندار یک پارکبان می‌شد چنان حق کار را ادا می‌کرد که دنیا و اخرت‌مان بهتر می‌شد. اگر فلان دکتری گرفته ( به هر شکل) با همان دیپلمش می‌‌رفت یک کارکاه تولیدی راه می‌انداخت که درخور شان دوطرف ( کار و کارمند ) بود حتما اوضاع ما این نبود..
نیازی به مثال زدن از این مدیران بی‌تقوا نیست. کار سخت جای دگر است و آن این‌که ما باید تیم‌های کارآزموده‌ی دانا تشکیل دهیم تا مدیران باتقوا را پیدا کنند. همان‌ها که کار را ضایع نمی‌کنند....
@‌‌niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#یادداشت‌های_قرآنی
#محسن_یارمحمدی

- اندر معایب عمر دراز

یکی از کژفهمی‌های اغلب قرآن‌خوانان این است که ترکیب «الحیاة الدنیا» را ، ترکیبی اضافی فرض کرده‌اند و گمان می‌کنند حیات دنیا یعنی زنده‌گی دنیا ، زندگی در دنیا و این جهان مادی، در حالی‌که ترجمه‌ی درست زنده‌گی دنیوی(تر) است و ترکیب وصفی است. دنیا هم البته نه صرفا این جهان معین که در معنای موسعش هر زند‌ه‌گی‌ای است که پایین ، پست ، خوار ، دم دستی و نزدیک است. چنان‌که در «حیات اخروی» ، کلمه ی اخروی اشارتی به دور ، آینده ، بالا و... دارد. یعنی اولی هر نوع زنده‌گی پیش پاافتاده و دومی هرنوع زنده‌گی پیش رو و دوراز دست است که در این تعبیر توجه و حرکت به زمانهای بسیار دور هم نهفته است. یعنی آن‌کس که اهل حیات اخروی است فکر میکند که بودنش و اعمال حاصله از این بودن صدها سال بعد چه تاثیری در جهان دارد و انسان دنیوی کسی است که درگیر امور دم دستی است..
به هرحال سخنم چیز دیگری بود. در قرآن حیات دنیوی لهو ولعب دانسته شده. یک نوع سرگرمی خوشایند البته که تهش گذر عمر است و دستان تهی..
چیزی که به طنز در ذهنم شکفت این بود که گویا آنان که عمرشان دراز تر است طبعا بیشتر اهل لهو و لعب اند و عمر دراز الزاما رحمت خدا نیست چون در جایی از قرآن آمده است:
و من نعمره ننکسه فی الخلق أفلا یعقلون..
بدین معنا که « به اویی که عمر افزون دادیم از (توانایی) خلقتش کاستیم آیا خردنمی‌ورزید..
خب این یکی از ثمرات عمر دراز . اما آیه‌ی مد نظر در استناد به اهل لهو و لعب بودن کهن سالان آیه‌ی سوم حجر است:
ذرهم یاکلوا و یتمتعوا و یلههم الامل فسوف یعلمون

بگذارشان بخورند و کام‌گیری کنند که عمر دراز ( طلب عمر دراز ) ایشان را به بازی کشانده و زودا که بدانند ..
هرچند اغلب مترجمان امل را آرزو ترجمه کرده اند اما امل با ال تعریف یا اختصاص فقط یک بار در قرآن آمده و اشاره به یک آرزوی خاص دارد که همانا عمر دراز است. أملا سوره ی کهف کلا باید جور دیگر دیده شود...
پ.ن: راستی برای درک یک متن ، دریافت متن جامع و جامع متن خیلی مهم است‌.

الحمدلله اولاً و آخرا

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹