نیازستان
1.59K subscribers
771 photos
103 videos
130 files
235 links
به ایران:
قسم به موی تو و گیسوان بر بادت
غریق آتش نسیان نمی‌شود یادت..

ارتباط با ادمین
@Mohsenbarani_niyaz
Download Telegram
#یادداشت_های_پریشانی
پیرامون #میرایی_و_نامیرایی
به بهانه ی پرسش استاد ارجمند دکترمحمودی

گویند بهشت است همان راحت جاوید
جایی که به داغی نتپد دل ، چه مقام است؟

استاد عزیز #دکتر_محمودی در نشستی با موضوع مرگ(این راز سر به مهر) پرسشی را پی افکندند وخواستند همراهان پاسخی ارائه کنند
- اگر جامی از چشمه ی زندگانی به شما پیشکش شود،می نوشید یا نه؟
من نیز روایت خود را ازین پرسش طرح می کنم
نخست آنکه می اندیشم در طرح این پرسش هدف نوعی تمرین فلسفیدن است.کاری که دغدغه ی ایشان و هر انسان جستجوگر حقیقت جویی است.فرستادن ذهن به سرزمین های راز آلود و تاباندن نور به ابعادی از وجود که تا لحظه ای پیش از چشم ما نهان بوده نیاز اصلی رشد انسانی و جوامع بشری است
اینکه بنشینیم و نتایج میرایی یا نامیرایی را حدس بزنیم و به اندیشه مستند کنیم بزرگترین کارهاست و جالب اینکه دست کم در این مورد قوه ی خیال است که ما را می برد به سرزمین نامیرایان
اما به گمانم اگر بشود در همین پرسش کلان پرسشهای دیگری را به ذهن راه داد داستان سفر زیباتر میشود.
مثلا؛
میرایی محصول چیست؟ میرایی میوه ی کدام شاخ کدام درخت کدام باغ کدام اقلیم است؟ چرا ما انسانها میمیریم؟ آیا اصلا تعریف مشخصی از مردن داریم؟ در ذهن اغلب ما مردن در چند دقیقه یا ثانیه اتفاق می افتد یا نهایتا ایام #احتضار ، آیا واقعا این است مردن؟ میرایی و نامیرایی چه رابطه ای با زمان دارند؟ آیا در کشتی گردان زمینی که ما زندگی می کنیم و او را باشندگانش را حکمران مطلقی است به نام #زمان ، امکان یا حتا تصور نامیرایی ممکن است و معقول است؟ یعنی میشود تصور کرد محصول اقلیم وجود که در این شکل، ابتنایش بر #کون_و_فساد است ، بشود میوه ی نامیرایی؟ به عبارتی آیا در کشتی ذاتا روان وجود (که تک تک ذراتش در آمد شدی همیشگی اند)میتوان ساکن شد؟
به نظر این پرسشها و بیشتر از اینهاست که ما را به هدف مفروض سوال ( فلسفیدن) نزدیک میکند
نکته ی دیگر اینکه :
ما انسانها،در کنار همه ی بودهای دیگر،و با تمام ویژگی های آشکارا و نهان مان( کشف شده و کشف ناشده) محصول کارخانه ی وجودیم. کارخانه ی شگفتی که پهلو به پهلوی بی نهایت می ساید. وگرنه نمی گفت:
اندر دل من هزار خورشید بتافت
آخر به کمال ذره ای راه نیافت

باری ما یکی از میوه های باغ گیهانیم، جهانی که تک تک ذراتش در آمد شدی همیشگی اند و تمام بودنمان برآمده از همین ذرات عیان و نهان است.اگر در این میان ذره ای متوقف شود کل کیهان متوقف خواهد شد‌ که گفت:

اگر یک ذره را برگیری از جای
فروپاشد همه عالم سراپای

روشن است که ساخت_واژه ی کهن و شگفت #نظام_احسن محصول همین گونه تاملات است. آنچه شادی و غم یا لذت و الم می نامیم در چهارچوب همین پیکره معنا می دهد و قطعیت مطلق دارد وگرنه خیام دردمندانه آرزو نمی کرد:
گر بر فلکم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را زمیان
از نو فلکی دگر چنان ساختنی
کآزاده به کام دل رسیدی آسان

لازمه ی تولید میوه هایی دیگر نه حتا کوفتن و از نو بنا کردن،که برداشتن (امحاء) جهان و از آغاز بنیان نهادن جهانی کاملا متفاوت است و این نتیجه گیری همیشگی است چراکه همین صدای حزن آلود سیصد چهارصد سال بعد باز در زیر گنبد معرفت_اندیشی ایران می پیچد و اینبار از نای حافظ:
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت از نو آدمی

در مطالعه ی آثار معرفتی در زبان فارسی طرح مطالبی همانند آنچه آمد فراوان است. اما بخش بزرگی از این جستجوگران از منظر تجربه ی زیسته ی خویش نهایتا به مفهوم یکپارچگی هستی رسیده اند. آنچه متولیان رسمی دین در طول تاریخ از توحید جا انداخته اند و چیزی جز شرک نیست ، صرفا یگانگی خدا نیست.هستی با همه ی رنگارنگی و تکثرش نه فقط یک پیکره ی واحد که یک #واحد است. اصلا در هستی ما کدام دو را داریم؟ بخصوص در عالم انسان و موضوعات مربوط به آن غیر از یگانه بودن خودتان ( هرچند قریب باشد به دیگری) چیزی هست؟ اگر خدا یگانه است و جهان یگانه است ما هم به عنوان محصول باغ جهان یگانه ایم. مگر ممکن است لذت ها و الم ها و شادی ها و غم های ما یک شکل چشیده شود؟
و از قضا جذابیت زندگی هم در همین است.
زیستن در دهان مرگ هنر بزرگ است و پر از آنات پرشور و شر (دقت کرده اید شور با شر می آید؟!)
هماغوشی با محبوب و در هم تنیدن و به هم پیچیدن در سایه ی مرگ لذت بی انتهاست وگر نه بگویند بفرمایید نه فراقی است نه دردی و نه داغی بروید لذت ببرید؟
واقعا تصور می کنید چنین چیزی میشود؟! و اگر بشود خریدارانش چه کسانی خواهند بود؟!
اینکه در لحظات دیدار با پدر و مادر و فرزند و دوست در اعماق روحت باخبری که این دیدار به نادیدار می‌رسد ، دیدار را جذاب می کند. اینکه در نادیدار ها می دانی میشود که مجال دیداری فراهم بشود موجب زندگی می شود. و همین است که اغلب معرفت اندیشان دقیق بین‌ تر ما ستاینده ی فراق، نا امیدی و مرگ بوده اند:
ادامه 👇👇👇