روش زندگی زیبا
1.62K subscribers
8.9K photos
863 videos
9 files
1.71K links
#روانشناسی
#زناشویی
#سکستراپی


فقط به جهت تبلیغات به آیدی زیر پیام بدید👇

@milyouner

مشاوره قبل و بعد از ازدواج: 👇
@online_mt

پیج اینستاگرام
https://www.instagram.com/info.story/
Download Telegram
🌱#ماساژور

لینک قسمت اول👇
https://t.me/c/1411171179/12673

#قسمت_ششصدوبیستوسه

نگاه خاصي بهش انداختم گفتم:
_خدا كن ه…
بعد لوسيون خوشبومو از رو ي ميز برداشتم و دادم دستش
كارشوخوب بلد بود مقدار ي كرم ب يرون اورد و شروع به
ماليدنش به همه جا ي پاك كرد
و به ترتيب خ مين كارو با دستام و شكم و كمرمم كرد بعد
صندلي رو به سمت اينه كش ي د گفت:
_موهاتم ديگه برات خشك كنم و تمو م
با اعتراض گفتم:
_ولي خودم ا ين كارو ميتونم
حوله رو از دور موهام باز كرد و گفت:
_نخير اين كار وظيفه ي من ه
و ب ا روشن كردن سشوار اجازه ي حرف زدن بهم نداد و مشغول
كارش شد
منم دست به سينه نشستم و از تو ي اينه بهش زل زد م…
كارش كه تموم شد سشوار رو خاموش كرد و با زدن بوسه اي ي
رو ي سرم گفت:
_بفرما عز يزم تموم شد
زود لباسات بپوش كه سرما نخور ي
ازش تشكر كردم كه گفت:
_قابلتو نداشت خانمم
منم برم به دوش بگيرم و بيا م برا ي صبحانه
باشه ايي گفتم و از جام بلند شدم به لباس مناسب و با حجاب
پوشيدم
ميدونستم يه ساعت ديگه كارگرا ميان برا ي انجام كارا
ميخواستم هم راحت باشم همم جاو ي كسي معذب نباشم..
برا ي هم ين ي ك پ يراه ن بلند با استينا ي سه رب بيرون كشيد م
و بعد از پوشبدنش و بستن موهام بدون اينك ه زره ا ي اراي ش
كنم از اتاق خارج شدم
كارا طبق برنامه ريز ي كه كرده بودم پ يش رفت و دقيقا و به
موقع تموم شدن ساعت نزد يك دو بود كه همه ي كارا تموم
شد…
فقط مونده بود اماده شدن خودم و بچها كه هنوز زود بود و
قرار بود برا ي درست كردن موهام و ميكا پ ار ايشگر ي كه دني ا
ميشناخت بيا د…
با خستگ ي رو ي يكي صندلي ها نشستم و به پذيرايي كه الان
شبيه يه سالن شيك برا ي مهموني شده بود چشم دوختم..
وسط سالن و برا ي رقص به صورت استيج درست كرده بودن
و چهار طرفش باند و رقص نور ا ي رنگي كار گزاشته بودن
به نظرن با اين نورا ي رنگي زيبايي مراسم چند ين برابر ميشد..
نفس ا سوده اي ي كشيد م همه چي عالي شده بود و با خوشحال ي
لبخند ي زدم كه صدا ي زر ي از پشت سرم اومد در حالي
دستش فنجون چايي بود گفت:
🔞رمان انتهای صفحه جدید و آب آور هست از دستش ندید 💦😍
_خانم جان خسته نباش ي
انقدر به خودتون فشار نيارين
بعد چا ي رو ر و ي ميز گزاشت كه گفتم؛
_ممنون زر ي جان
كارا ي شام به كجا كش يد ؟
همه چي روزه راهه ؟
_بله خانم تقريبا تموم غذاها اماده شدن
خيالتون راح ت

💦🔥#هوس
_الان با لباس عروس تو خونه منی.
کتم و درآوردم و پرت کردم رو زمین و پاپیونم و از دور گردنم باز کردم..
-حتی اینم یادمه که شک داشتی تهدیدام و عملی کنم و میگفتی ممکنه پوشالی باشه هوم؟حین باز کردن بند ساعتم با خونسرد ترین لحنی که خوب میدونستم وحشتزده ترش می کنه ادامه دادم:
-حالا دیگه وقتشه که نشونت بدم توحرفای من.. خبری از پوشال نیست ..
بعد از سکوت و سکون چند دقیقه ایش بالاخره به خودش اومد،آب دهنشو قورت داد و عقب عقب رفت . . چند بار دهنش و بی هدف باز و بسته کرد و آخر سر گفت: وایستا! تو. .تو نمی دونی..
همون لحظه پاش گیر کرد به دامن لباسش و محکم از پشت خورد زمین. منم که انگار یه پلنگ بودم و منتظر گیر افتادن طعمه ام. . با قدم های بلند رفتم سمتش و بالاتنه لباسش و وحشیانه تو مشتم گرفتم ....

https://t.me/+SQkQgrkwrrmmyT_M
https://t.me/+SQkQgrkwrrmmyT_M