نشر نو
5.89K subscribers
2.32K photos
457 videos
27 files
3.54K links
نشانی:
تهران، خيابان مطهرى، خيابان ميرعماد، كوچهٔ سيزدهم (شهيد جنتى)، پلاک ١٣

روابط عمومی و ثبت سفارش تلفنی:
٨٨٧۴٠٩٩١

وب‌سایت نشرنو:
www.nashrenow.com

پذیرش اثر:
submit@nashrenow.com

ارتباط با روابط عمومی:
t.me/NashrenowPR
Download Telegram
به زودی...

نشرنو رمان دکتر ژیواگو نوشتهٔ باریس پاسترناک را با ترجمهٔ پروانه فخام‌زاده، ویراستهٔ محمدرضا جعفری، منتشر می‌کند. این ترجمه مستقیماً از زبان روسی‌ست و یادداشت‌های توضیحی مفصل به همراه دارد.

پاسترناک را در روسیه بیشتر با شعرش می‌شناسند ولی خارج از مرزهای روسیه بیشتر به‌عنوان مؤلف دکتر ژیواگو شهرت دارد. پاسترناک در سال ۱۹۴۶ کار روی شاهکار خود رمان دکتر ژیواگو را آغاز کرد. نوشتن این رمان ۱۰ سال به درازا انجامید. به بهانۀ مغایرتِ محتوایش با اصول حزبی و دولتی مجوز چاپ در روسیۀ شوروی را دریافت نکرد اما این ممنوعیت باعث نشد که این اثر سربه‌نیست شود.

دکتر ژیواگو
اولین‌بار به ترجمهٔ ایتالیایی در سال ۱۹۵۷ در میلان ایتالیا به چاپ رسید. یک سال بعد ترجمه‌هایی از آن به زبان انگلیسی و چند زبان دیگر چاپ شد و نسخه‌های روسی کتاب نیز در ایتالیا و امریکا منتشر شد. از ترجمۀ ایتالیایی در روز اول ۶۰۰۰ نسخه به فروش رفت. انتشار این ترجمۀ ایتالیایی با سیل مقالات و اطلاعیه‌ها در اروپا و آمریکا مواجه شد و این اثر را به شهرت جهانی رساند و راه پاسترناک را به‌سوی جایزهٔ نوبل هموار کرد.

بعدها پس از اینکه پاسترناک برندهٔ جایزهٔ نوبل شد موجی از حملات حزبی و ایدئولوژیک نویسندگان و روزنامه‌های وابسته به دولت شوروی علیه او آغاز شد و تا درخواست ۸۰۰ تن از آن نویسندگان برای سلب تابعیت او پیش رفت. در پی فشار دائمی و حملات دامنه‌دار و تهدیدِ او به اخراج از زادگاهش بود که به‌اجبار از دریافت جایزهٔ نوبل ادبیات کناره گرفت.

سرانجام سال‌ها بعد در سال ۱۹۸۹ پسرش یوگنی باریسوویچ پاسترناک توانست برای دریافت مدال و تقدیرنامۀ نوبلِ پدرش به استکهلم سفر کند. سرگذشت دکتر ژیواگو به سرگذشت شماری از بزرگ‌ترین رمان‌های تاریخ ادبیات روسیه شبیه است و نویسنده‌اش از مشهورترین نویسندگان قرن بیستم به شمار می‌رود.

@nashrenow
یکی از نکات مورد اشارۀ الیوت این است که آنچه در میانسالی کشف می‌کنیم در تمام طول عمر وجود داشته و وجود خواهد داشت. مسائل و مشکلات میانسالی نه صرفاً مشکلاتِ «میانۀ راه/ بل در تمام راه...» است. در این مقطع از زندگی، به نوعی درکِ همراه با بهت می‌رسیم از اینکه، به قول جورج الیوت در میدل‌مارچ، «فروپیچیده در جامۀ بلاهت» بوده‌ایم و نمی‌توانستیم ببینیم. اما واقعیت چشمگیرتر آنکه از این وضع هیچ گریزی نیست. این حالتِ ناپایداریِ اخلاقی و معنوی می‌تواند کاملاً ناراحت‌کننده باشد، زیرا به این ترتیب روشن می‌شود که مهم‌ترین داوری‌هایمان همگی لابد چه اندازه موقت و گذرا هستند. شاید ترس از همین است که بسیاری افراد را به این نتیجه می‌رساند که نشانۀ ذهن فکور این است که انباشته باشد از اندیشه‌های روشن دربارۀ تمام موضوعات مهم؛ دیدگاهی که از دید من کاملاً بی‌پایه‌واساس، و بیانگر نوعی اضطراب دربارۀ وضع واقعی امور است. از قضا به عقیدۀ من، حقیقت آشکارا این است که اگر بصیرتی از تجربۀ میانسالی بتوان کسب کرد، آن است که تأمل به احتمال فراوان همۀ امور را مبهم‌تر و حل‌نشدنی‌تر می‌کند. و اگر این نکته را بپذیرید، احتمالاً نگرش خاصی به عقایدتان خواهید داشت که شاید با نوعی نگاه شکاکانه یا حتی طنزآمیز همراه باشد.

سمیوئل جانسن، که مدت‌ها به دنبال آن بود تا به چنین نگرشی به عقاید خود دست یابد، احساس می‌کرد توانایی لذت بردن از چیزهای کوچکِ زندگی در پرورش این نگرش سهم مهمی دارد؛ او هم مانند ویتگنشتاین آرزو داشت با باغبانی به آرامش برسد. یک مسئله که در اینجا مطرح می‌شود وانهادنِ بسیاری از برنامه‌ها و اهداف بلندپروازانه‌ای است که شخص پیشتر در زندگی داشته است. برنامه‌ها و اهدافی که حال می‌تواند ببیند شکل‌هایی از ساده‌لوحی یا غرورند که ارزیابی شخص از لحظۀ حال را کج و معوج می‌کنند. رها کردن این‌گونه طرح و برنامه‌ها می‌تواند تا اندازه‌ای نوعی زیان به نظر آید -و همین‌طور هم هست- که تسلیم شدن در برابر اقتضائات زندگی است که نمی‌تواند بنا به انتخاب خود شخص باشد، اما شکلی از رهایی نیز هست، درک این نکته است که آنچه واقعاً اهمیت دارد کیفیت حیات معنوی و درونی است، که از بسیاری جهات با دستاوردهای بیرونی یا موفقیت‌های مورد تأیید اجتماع کاملاً بی‌ارتباط است.

میانسالی | کریستوفر همیلتن | ترجمۀ میثم محمد‌امینی | نشر نو، چاپ دوم ۱۴۰۲، قطع رقعی، شومیز (جلد نرم)، چهارده + ۱۵۹ صفحه، #ازکتاب.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
پزشک جوانی به اسم کوسودا در توکیو به یک دوست زمان دانشگاه که ذن مطالعه می‌‏کرد رسید. پزشک جوان از او پرسید: «ذن چیست؟»
دوست پاسخ داد: «نمی‌‏توانم به تو بگویم ذن چیست، اما از یک چیز یقین دارم. اگر ذن را بفهمی از مرگ نخواهی ترسید.»
کوسودا گفت: «این خوب است. امتحانش می‌‏کنم.»
دوست گفت: «نزد استاد نان-این برو.»
پس کوسودا به سراغ نان-این رفت. او با خودش یک خنجر بیست و پنج سانتی‏متری برد تا ببیند آیا خود استاد از مرگ می‌‏ترسد. وقتی نان-این کوسودا را دید گفت: «سلام رفیق. چگونه‌ای؟ مدت زیادی است که همدیگر را ندیده‌‏ایم!» این جمله کوسودا را گیج کرد. گفت: «ما هرگز همدیگر را ندیده‌‏ایم.»
نان-این پاسخ داد: «بله، من شما را با طبیب دیگری که اینجا برای سؤال می‌‏آید اشتباه گرفتم.»
با چنین آغازی کوسودا فرصتش را برای اینکه استاد را امتحان کند از دست داد و بی‌درنگ پرسید آیا می‌‏تواند در آنجا درس ذن بگیرد.
نان-این گفت: «ذن کار سختی نیست. اگر طبیب هستید با بیمارهاتان مهربان باشید. این ذن است.»
کوسودا سه بار به دیدن نان-این رفت و هر بار نان-این همین را گفت: «یک پزشک نباید وقتش را اینجا تلف کند. برو و به بیمار‏ها برس.»
برای کوسودا هنوز روشن نشده بود که چنین رفتاری چگونه ترس از مرگ را از میان برمی‌دارد. بنابراین در چهارمین ملاقات اعتراض کرد: «دوستم به من گفت هرکس ذن یاد بگیرد ترس او از مرگ ناپدید می‌‏شود. من هر وقت به اینجا می‌‏آیم شما به من می‏‌گویید از بیمارانم مواظبت کنم. من در این حد می‌‏دانم. اگر ذن شما همین است دیگر به دیدن شما نمی‌‏آیم.»
نان-این لبخند زد و روی شانۀ دکتر زد: «من زیادی به تو سخت گرفتم. بگذار یک کوآن به تو بدهم.» او «مو»‏ی جُشو را به کوسودا داد تا روی آن کار کند. اولین معمای روشن‌کنندۀ ذهن در کتاب دروازۀ بی در.
کوسودا مسئلۀ مو (نُچ) را دو سال سبک سنگین کرد. بالاخره به این نتیجه رسید که به مرحلۀ قاطعیت ذهن رسیده است. ولی استادش گفت: «هنوز وارد نشده‌‏ای.»
کوسودا یک سال و نیم دیگر به فکر کردن ادامه داد. ذهنش آرام شد. مسئله‌‏ها حل شدند. هیچ‌‏چیز حقیقت شد. او با بیماران خود مهربان گشت و به مرگ و زندگی بی‌‏اعتنا شد. وقتی که نزد نان-این بازگشت، استاد پیرش فقط لبخند زد.

 ذن، گوشت و استخوان | پال رپس | ترجمۀ سهراب دریابندری | نشرنو، چاپ سوم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۹۶ صفحه، #ازکتاب.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
گرترود برای اینکه صلابت حرفش بیشتر شود با چشم‌های نیمه‌خفته گفت: «من جانم را برای پیشوا می‌دهم.»
خواهرش حرفش را تأیید کرد. پیشانی‌ تورفته‌اش نمی‌گذاشت بفهمم خیلی جوان است یا خیلی مسن. میز غذاخوری جمع شده بود، حدود نیم ساعت دیگر تا زمان خروج باقی مانده بود. تئودورا، پیشمرگ دیگری، از کنار آسمان سربیِ قاب پنجره نیمرخش را نشان می‌داد.
سابین حرفش را تأیید کرد: «من هم زندگی‌ا‌م را برایش می‌دهم. برای من مثل برادر بزرگ‌تر است. برادری است که ما نداشتیم، گِرتی.»
تئودورا به‌شوخی گفت: «من به‌عنوان شوهر انتخابش می‌کنم.»
سگرمه‌های سابین درهم‌رفت، انگار تئودورا به پیشوا بی‌احترامی کرده باشد. قاب پنجره لرزید: آگوستین تازه به آن تکیه داده بود.
او گفت: «دلخوشی بزرگتان را برای خودتان نگه دارید. ایشان برادرها و پدرها و شوهرهایتان را می‌فرستد جنگ. اگر آنها مُردند اشکالی ندارد، شما همیشه در وجود ایشان یک برادر می‌بینید، مگرنه؟ یا خواب می‌بینید که با شما ازدواج می‌کند.» انگشت اشاره و شستش را روی گوشۀ لب‌هایش کشید و آب‌دهانِ سفید و کف‌آلود را پاک کرد: «چه آدم‌های مسخره‌ای هستید.»
گرترود عصبانی شد: «دعا کن کسی صدایت را نشنیده باشد! یا نکند می‌خواهی اِس‌اِس‌ها را صدا بزنم؟»
تئودورا گفت: «اگر راه داشت پیشوا تن به جنگ نمی‌داد. ولی کار دیگری نمی‌تونست بکند.»
«شما قبلش هم مسخره بودید، ولی ببخشید، این دیگر هاری است!»
هنوز نمی‌دانستم لقب «دستۀ هارها» اشاره به گرترود و گروه کوچک اوست. آگوستین کشف کرده بود که او کف به دهان می‌آورد. شوهرش در جبهه از پا درآمده بود و برای همین او همیشه لباس سیاه به تن داشت. لِنی این را به من گفته بود.

 پیشمرگ هیتلر | روزلا پوستورینو | ترجمۀ ابوالفضل الله‌دادی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ده + ۳۴۰ صفحه، #ازکتاب.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
بر خلاف تصور برخی‌، گرایش جهان نه به سمت نابرابری بلکه به سمت برابری بوده است. این را توما پیکتی در تاریخ مختصر برابری می‌گوید. روند شورش‌ها و انقلاب‌هایی که در چندصد سال گذشته رخ داده نشان می‌دهد که خواستۀ همۀ آنها مساوات بوده است. او می‌نویسد تاریخ مختصر برابری را نمی‌توان بدون پیشرفت‌هایی که در فهم توزیع تاریخی ثروت در میان طبقات اجتماعی روی داده فهمید.

آن‌طور که پیکتی در مقدمۀ کتاب خود آورده است یکی از محققان در سال ۱۹۳۳ داده‌هایی را در مورد قیمت‌ها و درآمدها در قرن هجدهم فرانسه جمع‌آوری کرده بود و نشان داد که چطور، در دهه‌های قبل از انقلاب فرانسه، رشد دستمزدهای کشاورزان نسبت به رشد قیمت گندم و زمین بسیار کم بوده است. پیکتی می‌گوید بدون هیچ ادعایی می‌توان گفت این خود یکی از مهم‌ترین عوامل انقلاب فرانسه بوده است.

همین دامنهٔ تحقیق خود داستان طولانی دارد. در تمامی جوامع، دانش و تحقیقاتی در مورد تفاوت واقعی ثروت میان فقیر و غنی تولید شده است و این حداقل به زمان افلاطون برمی‌گردد؛ فیلسوفی که جمهوری و قوانین را نوشته است. در قرن هیجدهم هم ژان ژاک روسو از نگاه خود منشأ نابرابری را توضیح داد که به اعتقاد وی ابداع مالکیت خصوصی و انباشت‌های نامتعادل، منشأ نابرابری و اختلاف بوده است. تمامی خلق ثروت‌ها در تاریخ طی یک فرآیند تجمعی صادر شده‌اند: آنها از بدو تشکیل جامعه وابسته به تقسیم بین‌المللی کار، استفاده از منابع طبیعی در سراسر جهان و انباشت دانش هستند.

در واقع، بررسی و تفکر در تاریخ اجتماعی و اقتصادی ما را به سمتی هدایت می‌کند که بتوانیم از آن درس بگیریم. اما چه درسی؟ این پرسشی است که پیکتی در تاریخ مختصر برابری طرح می‌کند و در این‌باره می‌نویسد: «بدون‌شک درس‌های اصلی را می‌توان از تاریخ اجتماعی و اقتصادی جدید گرفت. درس اول این است که نابرابری در وهلهٔ اول جزو ساختار اجتماعی، تاریخی و سیاسی تمامی جوامع است. اما در همین سطح توسعه اقتصادی یا فناوری، همیشه راه‌های متفاوتی برای سازماندهی کردن سیستم مالکیت، سیستم اجتماعی و سیاسی یا یک سیستم مالی و آموزشی وجود دارد.»

این گزینه‌ها در ذات خود سیاسی هستند. البته همهٔ اینها به وضعیت روابط قدرت میان گروه‌های مختلف اجتماعی بستگی دارند و به سطوح نابرابری و ساختارهایی منجر می‌شوند که بسته به جوامع و دوره‌ها به غایت متغیر هستند. جوامع بشری برای اینکه به خودشان ساختار بدهند و ثروت و قدرت را تقسیم کنند مدام قواعد و نهادهایی را در همین راستا ابداع کرده‌اند اما این نهادها و قواعد همیشه بر اساس انتخاب‌های سیاسی، برگشت‌پذیر هم بوده‌اند.

تاریخ مختصر برابری | توما پیکتی | ترجمۀ حسین راغفر، کبری سنگری مهذب | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۹۴ صفحه، #نقد_کتاب.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
گیاه ممکن است همزمان به چند جهت کشیده شود. آفتابی که با زاویه‌ای خاص به گیاه می‌خورد آن را وامی‌دارد که به سوی پرتوهای نور خم شود، در حالی که فروافتادن ایستاسنگ‌ها درون گیاه به شاخه‌های خم‌شده می‌گویند که راست بایستند. این پیام‌های اغلب ناسازگار به گیاه امکان می‌دهند خود را در وضعیتی قرار دهد که برای محیط آن بهینه است. گیرنده‌های یک پیچک، در جست‌وجوی تکیه‌گاهی که به آن متصل شوند، جذب سایۀ پرچین مجاور می‌شوند، و گرانش به آن امکان می‌دهد که به‌سرعت دور پرچین حلقه بزند. گیاهی که لب پنجره گذاشته شده به سوی نور کشیده می‌شود و به یک طرف رشد می‌کند، و به طرف بخش آفتابی طاقچه می‌رود، در حالی که نیروی گرانش سبب می‌شود که همزمان به طرف بالا نیز رشد کند. بوی گوجه‌فرنگی سس را به یک طرف می‌کشاند، در حالی که زمین‌گرایی سبب می‌شود به رشد رو به بالا نیز ادامه دهد. درست همچون فیزیک نیوتنی، موقعیت هر بخش از گیاه را می‌توان به شکل برآیند بُردارهای نیروهایی توصیف کرد که بر آن اثر می‌گذارند و به گیاه هم می‌گویند کجاست و هم می‌گویند که در کدام جهت رشد کند.
انسان و گیاه واکنش مشابهی به گرانش نشان می‌دهند و هر دو برای آگاهی از موقعیت و تعادل به حسگرهایشان وابسته‌اند. اما ما هنگامی که حرکت می‌کنیم، نه‌تنها می‌دانیم که اجزای بدنمان نسبت به همدیگر کجا هستند بلکه خود حرکت را نیز به خاطر می‌سپاریم، و این به ما امکان می‌دهد که آن حرکت را بارها و بارها تکرار کنیم. گیاهان چطور؟ آیا آنها هم می‌توانند حرکات پیشین خود را به یاد بسپارند؟

گیاهان چه می‌دانند؟ | دنیل شاموویتز | ترجمۀ کاوه فیض‌الهی، پری رنجبر | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد سخت، بیست و چهار + ۱۹۷ صفحه، #ازکتاب.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
«هومو ساکر؛ قدرت حاکم و حیات برهنه» منتشر شد.

اندیشۀ جورجو آگامبن، یکی از مهم‌ترین و اصیل‌ترین فلاسفه‌ی ایتالیا،‌ متکی بر تخصصی بی‌بدیل در عرصۀ سنت‌های کلاسیک فلسفه و بلاغت، دستوردانان عهد باستان متأخر، الاهیات مسیحی و فلسفۀ مدرن است. اخیراً آگامبن اندیشۀ خود را به‌سوی تأسیس امر اجتماعی و برخی نتایج اخلاقی-سیاسی انضمامی در مورد وضعیت جامعه امروز و جایگاه فرد در آن کشانده است.

آگامبن در هومو ساکر در نظر دارد تا مسئلۀ امکان ناب، بالقوگی و قدرت را با مسئلۀ اخلاق سیاسی و اجتماعی در بستری به هم متصل کند که در آن مسئلۀ مزبور بنیاد دینی، متافیزیکی و فرهنگی سابق خود را از دست داده است. آگامبن با تکیه بر تحلیل فوکو از زیست‌سیاست دست به پژوهشی گسترده، عمیق و دقیق در مورد حضور ضمنی یا نهفتۀ تصور زیست‌سیاست در تاریخ نظریۀ سیاسی سنتی می‌زند. طبق نظر او، از نخستین رساله‌های نظریۀ سیاسی، به‌خصوص در انگارۀ ارسطویی انسان به‌مثابۀ حیوان سیاسی و در سراسر تاریخ اندیشۀ غربی در مورد حاکمیت (چه شاه و چه دولت)،‌ نوعی انگارۀ حاکمیت در مقام قدرت مشرف بر «حیات» مندرج است.

در واقع هومو ساکر نقطه‌ای است که در آن قانون نه با شکل خاصی از حیات یا بیوس، بلکه با حیات در سطح بیولوژیکی آن تلاقی می‌کند، یعنی زوئه. اما حاصل این تلاقی نه بیوس است و نه زوئه، نه انسان و نه حیوان، بلکه چیزی است که آگامبن نامش را «حیات برهنه» می‌گذارد: موجودی که به شکلی پارادوکسیکال در بند قانون است، به این معنا که قانون او را از چنبرۀ خود رها نمی‌کند، اما از سوی دیگر قتل او نیز جرم محسوب نمی‌شود.

لزومی ندارد حاکمیت قانون هومو ساکرها را به معنای واقعی کلمه امحا کند (این تنها یکی از سرحدات هولناک منطق حذف ادغامی است که در آشویتس رخ داد) بلکه کافی است آنها را در وضعیت تعلیقی قرار دهد که بتوان آنها را کشت بدون اینکه جرمی رخ داده باشد. این آینه‌ای است که انسان، به‌واسطۀ منفیت درونی زبان، از زمان باستان در قالب قربانی و امر مقدس در برابر خود می‌نهد تا همواره با نگریستن به آن، فضیلت فراحیوانی خود را تصدیق کند. منفیت و خشونت نهفته در قتل آوای حیوانی که تکوین زبان انسانی را رقم می‌زند، بدین ترتیب شکل‌دهنده به سیاست خشونت‌بار انسانی است که سر از آشویتس درمی‌آورد.

هوموساکر؛ قدرت حاکم و حیات برهنه | جورجو آگامبن | ترجمۀ سیدمحمدجواد سیدی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، چهارده + ۲۴۹ صفحه، #منتشر_شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
«خطاب به عشق: دفتر اول» تجدید چاپ شد.

احتمالاً هیچ مخاطبی لحن عاشقانهٔ آلبر کامو را تا پیش از انتشار این نامه‌ها نه خوانده بود نه تصور کرده بود. حالا با انتشار این نامه‌ها پرتوِ تازه‌ای بر همهٔ آثار و بر شخصیت آلبر کامو افکنده می‌شود. کاموی عاشق هم یادآور کامویی‌ست که می‌شناخته‌ایم هم چهره‌ای سراسر تازه از اوست. چهره‌ای که شاید هیچ‌وقت از نویسندهٔ «بیگانه» و «طاعون» تصور نمی‌کرده‌ایم. برعکسِ آیدا و طاهره و چند معشوق دیگر که بیشتر «مخاطب» نامه‌های عاشقان مشهورشان بوده‌اند، «ماریا کاسارس» پاهم‌پای کامو می‌نویسد و افق‌های تازه‌ای نه «به‌واسطهٔ او» که «به‌دست او» پدید می‌آید. گاه چنان جانانه می‌نویسد که از نویسندهٔ مشهور نیز پیش می‌افتد. در دفاع از جمهوری‌خواهان اسپانیا علیه دیکتاتورِ وقت، فرانکو، بیانیه می‌نویسد، کامو ترجمه می‌کند. ناز بنیاد می‌کند، کامو بر باد می‌رود. گاه حسادت کامو را بی‌رحمانه شعله‌ور می‌کند و انگار سرمست می‌شود از اینکه در شعله‌گاه گدازه‌های جانِ او زنانگی‌اش را صیقل می‌زند ــــ کسی که بیش از آنکه معشوقهٔ آلبر کامو یا دختر رئیس‌جمهور اسپانیا باشد، زنی‌ست متکی‌به‌خود و رها از انقیاد. در نامه‌ها، لحظات اختفا و آفرینش مردی سل‌گرفته و مضطرب و دل‌نازک را در پس چهرهٔ افسانه‌ای آلبر کامو می‌بینیم. دقایق ابرآفتابی زنی نازنین را نظاره می‌کنیم جسور و خویشتن‌دار که بیش از هر کس دیگری تداعی‌گر «اُرفه» ژان کوکتو است.

کامو در یادداشت‌هایش نوشته بود: «عشق بی‌عدالتی‌ست، اما عدالت کافی نیست.» با خواندن این نامه‌ها می‌فهمیم که چرا معتقد است که عدالت کافی نیست. شاید بتوان این نامه‌ها را ژنوم تمام نوشته‌های آلبر کامو دانست. لحظات خلق رمان‌ها و نمایشنامه‌ها و آثار فلسفی کامو در این نامه‌ها به بهترین نحو ثبت است، چرا که برای «بهترین موجود زندگی‌اش» نوشته است. ماریا جایی در نامه‌هایش به یک «رمان مکاتبه‌ای» اشاره می‌کند، بی اینکه بداند که نیم قرنِ بعد نامه‌های او و معشوقش را ـــ با بوی آویشنی وحشی که برایش نامه‌پیچ کرده بود ـــ مانند رمانی مکاتبه‌ای می‌خوانند و تاریخ دردمند آرزومندی‌شان را به نظاره می‌نشینند. تاریخ عشقی کوتاه، به بلندای ابدیت.

خطاب به عشق | نامه‌های عاشقانۀ آلبر کامو و ماریا کاسارس | ترجمۀ زهرا خانلو | نشرنو، چاپ پانزدهم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد سخت، دوازده + ۲۶۳ صفحه، #تجدید_چاپ

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
جنگ داخلی؛ استاسیس به‌مثابۀ پارادایم سیاسی منتشر شد.

دیگر نمی‌توان از «وضعیت جنگی» در معنای سنتی سخن گفت، اما در حال حاضر هیچ نظریۀ قابل‌اتکایی برای تبیین درگیری‌های درونی مختلف یا جنگ‌های داخلی‌ای نداریم که به‌شکلی فزاینده بر جمعیت‌های جهان تحمیل می‌شوند. جنگ داخلی جورجو آگامبن که نخستین گام در راستای رسیدن به چنین نظریه‌ای است، به این موضوع می‌پردازد که جنگ داخلی در دو لحظۀ مهم تاریخ اندیشۀ غربی، یعنی در آتن باستان و سپس در اندیشۀ توماس هابز، چگونه توصیف می‌شود. این کتاب جنگ داخلی را همچون آستانۀ بنیادین سیاسی‌سازی در غرب مشخص می‌کند، آپاراتوسی که در طول تاریخ به‌تناوب یا مجال سیاست‌زدایی از شهروندی را فراهم کرده یا استیلا بر امر غیرسیاسی را. استدلال‌های این کتاب که نخست در فضای پس از یازده سپتامبر مطرح شدند، امروز که وارد عصر جنگ داخلی سیاره‌ای شده‌ایم، اهمیت فزاینده‌ای می‌یابند.

دو متنی که در این کتاب آمده‌اند با کمی تغییر و ملحقات، متن دو سمینارند، راجع به جنگ داخلی که در اکتبر ۲۰۰۱ در دانشگاه پرینستون ارائه شد. بر عهدۀ خوانندگان است که مشخص کنند تا چه حد تزهای مطرح‌شده در اینجا ــ‌که معرّف آستانۀ بنیادین سیاسی‌سازی، جنگ داخلی در غرب و عنصر تأسیسی دولت مدرن در قالب «آدمیا» (یعنی غیاب مردم) است‌ــ هنوز معتبر است یا، برخلاف، گذار به بُعد جنگ داخلی جهان‌گستر، معنای این تزها را به‌شکلی اساسی دگرگون کرده است.

«اگر این گفتۀ هابزی را جدی بگیریم که به موجب آن ملکوت خداوند را باید نه به شکلی استعاری بلکه به معنایی حقیقی در نظر گرفت، این بدان معناست که در پایان زمان، اسطورۀ لویاتان در مقام سر محو خواهد شد و مردم بدن خود را کشف خواهد کرد. شکافی که بدن سیاسی (بدنی که تنها در اسطورۀ بصری لویاتان مشهود است ولی درحقیقت غیرواقعی است) و انبوهۀ واقعی اما به‌لحاظ سیاسی نامرئی را از هم تفکیک می‌کند، سرانجام در کلیسای کامل و تام برطرف خواهد شد. اما این همچنان بدان معناست که تا آن زمان هیچ وحدت واقعی و هیچ بدن سیاسی‌ای عملاً ممکن نیست: بدن سیاسی تنها می‌تواند خود را در قالب انبوهه منحل سازد و لویاتان تنها می‌تواند تا پایان همراه با بهیموت زنده بماند ــ یعنی همراه با امکان جنگ داخلی.»

جنگ داخلی؛ استاسیس به‌مثابۀ پارادایم سیاسی | جورجو آگامبن | ترجمۀ سیدمحمدجواد سیدی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۹۵ صفحه، #منتشر_شد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
«فرشتۀ ظلمت» تجدید چاپ شد.

فرشتۀ ظلمت فراتر از یک داستان ایدئولوژیک است؛ شرح مراقبه‌هایی است درونی و شاعرانه و عارفانه و، به قول ارنستو ساباتو، جنون‌آمیز. بیخود نیست که ساباتو پیوسته هنر را مستمسکی برای دست‌یافتن به عالم غیب، که همان دنیای نهانی تصورات و تخیلات است، می‌خوانْد و می‌گفت هنرمندان و عرفا و دیوانگان، از منظر ارتباط با عالم غیب، شبیه همدیگرند. او همواره به آرتور رمبو اشاره می‌کرد: «درون‌بینی! باید به درون نگریست!»

ساباتو در فرشتۀ ظلمت به ادبیات محض روی آورده: به خیال و افسانه و هنر، به کلمه. او زمانی نوشته بود: «گاهی احساس می‌کنم هیچ‌چیز معنی ندارد. در سیاره‌ای که میلیون‌ها سال است با شتاب به سوی فراموشی می‌رود، ما در میان غم و رنج زاده می‌شویم و رشد می‌کنیم، تلاش و تقلا می‌کنیم، بیمار می‌شویم، رنج می‌بریم، سبب رنج دیگران می‌شویم، مویه و زاری می‌کنیم، و می‌میریم؛ دیگران هم می‌میرند، و موجودات دیگری به دنیا می‌آیند...» و چنین رویکردی به هستی و حیات نمی‌توانسته واکنشی جز فرشتۀ ظلمت داشته باشد.

ارنستو ساباتو که به «استاد ساباتو» یا «ساباتوی پیامبر» نیز مشهور است سال‌ها نامزد جایزۀ نوبل بود و یک بار جایزۀ میگل سروانتس را برد. او همان‌قدر که در ادبیات اسپانیا مهم است نمایندۀ برجستۀ رمان‌نویسی قرن بیستم نیز به‌شمار می‌رود.

ساباتو، در کنار رمان‌نویسی، مقاله‌های بسیاری دربارۀ موضوعات مختلف نوشته است، ازجمله در مورد انسان‌زدایی از علم و فناوری. آثار معدودی از او به فارسی ترجمه شده که فرشتۀ ظلمت ازجملۀ آنها است و به همت نشرنو منتشر شده است.


فرشتۀ ظلمت| ارنستو ساباتو | ترجمۀ مصطفی مفیدی | نشرنو، چاپ چهارم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۶۱۲ صفحه، #تجدید_چاپ.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
سادومازوخیسم دقیقاً آن تکنیک جنسیتی‌ای است که به موجب آن حیات برهنۀ شریک جنسی آشکار می‌شود. نه‌تنها ساد آگاهانه [میل جنسی] را به قدرت حاکم تشبیه می‌کند (او می‌نویسد: «هیچ مردی نیست که در هنگام نعوظ نخواهد حاکمی مستبد باشد»)، بلکه همچنین در اینجا تقارنی می‌یابیم بین هومو ساکر و حاکم، در همدستی‌ای که مازوخیست را به سادیست پیوند می‌زند، قربانی را به سلّاخ.

مدرن بودن ساد به این سبب نیست که او تقدم غیرسیاسی جنسیت را در عصر غیرسیاسی ما پیش‌بینی کرده بود. برعکس، ساد به‌شدت معاصر ماست زیرا به شکلی بی‌بدیل معنای مطلقاً سیاسی (یعنی «زیست‌سیاسی») جنسیت و حیات فیزیولوژیکی را برملا کرده است. خصلت توتالیتر سازماندهی حیات در قلعۀ سیلینگ ــ با مقررات ریز و دقیقش که هیچ جنبه‌ای از حیات فیزیولوژیکی را به حال خود رها نمی‌کنند، حتی کارکرد هاضمه، که به شکلی وسواسی رمزگذاری و عمومی می‌شود ــ‌همچون اردوگاه‌های مرگ در عصر ما‌ــ ریشه در این واقعیت دارد که آنچه اینجا برای نخستین بار مطرح می‌شود عبارت است از سازماندهی بهنجار و جمعی (و در نتیجه سیاسی) حیات انسانی منحصراً بر پایۀ حیات برهنه.

عکس: صحنه‌ای از فیلم «سالو یا ۱۲۰ روز در سودوم» ساختۀ پی‌یر پائولو پازولینی

هوموساکر؛ قدرت حاکم و حیات برهنه | جورجو آگامبن | ترجمۀ سیدمحمدجواد سیدی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، چهارده + ۲۴۹ صفحه، #ازکتاب.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
«پول» تجدید چاپ شد.

افراد بسیاری دربارۀ پول نوشته‌اند. کتاب‌فروشی‌ها پر است از کتاب‌هایی که می‌خواهند راه‌های پول‌درآوردن و روش‌های پول‌خرج‌کردن را به ما بیاموزند. با وجود تنوعی که در این کتاب‌ها وجود دارد، اما می‌توان تمام آن‌ها را در یک ایده مشترک دانست؛ تمام آن‌ها به این مسئله می‌پردازند که ما با پول چه کنیم؟ اما برای نویسندۀ کتاب پول مسئله کاملاً متفاوت است، زیرا که او می‌خواهد به این پرسش پاسخ دهد که اساساً پول با ما چه کار می‌کند؟

از نظر اریک لونرگن نگاه غالب در اقتصاد یک تلقی ساده‌انگارانه است؛ پول وسیله است. اما نه‌فقط یک وسیله. بلکه خود پول چیزی فراتر از یک وسیله است. لونرگن از مباحث مالی و اقتصادی بی‌اطلاع نیست؛ در این زمینه کارشناسی صاحبنظر و پرآوازه است. او در عرصۀ بانکداری شخصیت شناخته‌شده‌ای است، اما مباحث مالی و اقتصادی را تنها راه رسیدن به مقصود نمی‌داند چراکه به‌نظر او علم اقتصاد نیز آمیخته به نگاه و نگره‌های کلّی است، اما دقیق‌تر و پیچیده‌تر. از منظر دانش اقتصاد، پول گنجیۀ ثروت و واحد محاسبه و واسطهٔ مبادله است. اینها توصیفی محدود و نارسا دربارهٔ پول است و بسیاری از ویژگی‌های مهم پول را نادیده می‌گیرد. بر این اساس، ما پول را خیلی کم می‌شناسیم، یا دقیق‌تر بگوییم، فقط با جنبه‌های کمی از پول آشنا هستیم. پول کارکردهایی دارد که کاملاً از جنس متفاوتی است. اگر می‌خواهیم پول را بهتر بفهمیم و بیشتر از آن سر دربیاوریم، باید از فلسفه نیز استفاده کنیم. او در این اثر با نگاهی فلسفی و زبانی ساده به سراغ پول می‌رود.

پول | اریک لونرگن | ترجمۀ احد علیقلیان | نشر نو، چاپ هفتم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۹۲ صفحه، #تجدید_چاپ.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
شکلی که جنگ داخلی امروز در تاریخ جهان به خود گرفته عبارت است از تروریسم. اگر این تشخیص فوکو درست باشد که سیاست مدرن عبارت است از زیست‌سیاست، و اگر تبارشناسی‌ای که رد این زیست‌سیاست را تا یک الگوی اقتصادی-الهیاتی دنبال می‌کند نیز به همین میزان صحت داشته باشد، در این صورت تروریسم جهانی شکلی است که جنگ داخلی به خود می‌گیرد، وقتی حیات بماهو به مسألۀ اصلی سیاست بدل می‌شود. دقیقاً وقتی که پولیس در قالب شکل آرامش‌بخش اویکوس ظاهر می‌شود («خانۀ مشترک اروپایی»، یا جهان به‌مثابۀ فضای مطلق مدیریت اقتصادی [یا تدبیر منزل م.ف.] جهانی)، استاسیس، که دیگر نمی‌تواند بر آستانۀ بین اویکوس و پولیس جای بگیرد، تبدیل به پارادایم هر منازعه می‌شود و در قالب ترور بار دیگر ظاهر می‌گردد. تروریسم «جنگ داخلی جهانی» است که به‌صورت مستمر در جای‌جای فضای سیاره‌ای نفوذ می‌کند. تصادفی نیست که «ترور» با لحظه‌ای تلاقی می‌کند که در آن حیات بماهو ــ یعنی ملت، که به معنای تولد است ــ تبدیل به اصل حاکمیت شد. تنها شکلی که حیات بماهو در قالب آن می‌تواند سیاسی‌سازی شود عبارت است از قرار گرفتن نامشروط آن در معرض خطر مرگ ــ یعنی، [فروکاسته ‌شدن حیات به] حیات برهنه.

عکس: صحنه‌ای از فیلم «۱۹۸۴» ساختۀ مایکل ردفورد

جنگ داخلی؛ استاسیس به‌مثابۀ پارادایم سیاسی | جورجو آگامبن | ترجمۀ سیدمحمدجواد سیدی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۹۵ صفحه، #ازکتاب.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
به‌زودی...

مسئولیت و داوری مجموعه‌ای است از هشت نوشتارِ مستقل و پیشترمنتشرنشده از هانا آرنت (۱۹۷۵-۱۹۰۶) که متعلق‌اند به دههٔ پایانیِ عمر او. آرنت در آیشمان در اورشلیم این پرسشِ مهیب را پیش کشید که چطور می‌شود مردی که نه شیطان است نه هیولا عاملِ اصلیِ یکی از وحشتناک‌ترین جنایات تاریخ بشر باشد. مسئولیت و داوری کوششِ او است در واپسین سال‌های عمر برای درکِ معنا و مفهومِ این جنبه از ذاتِ بشر. در جایی که معیارهای سنتیِ اخلاق نتوانستند فرهیخته‌ترین اعضای جامعهٔ متمدنِ آلمان را از دست یازیدن به شنیع‌ترین کارها بازبدارند، قوهٔ داوریِ انسان چطور خیر را از شر، و درست را از نادرست بازمی‌شناسد؟ آرنت را عموماً متفکری در زمینهٔ اندیشهٔ سیاسی می‌شناسند. اما در مقالات این مجموعه، مخصوصاً در «پرسش‌هایی از فلسفهٔ اخلاق» و «تفکر و ملاحظات اخلاقی»، اخلاق، به‌ویژه مسألهٔ تشخیص خیر از شر و ماهیت شر، جایگاهی محوری در تأملات آرنت می‌یابند. از همین رو است که مسئولیت و داوری اثری بسیار مهم است برای درک نگاه آرنت به اخلاق و همین‌طور سیاست.

@nashrenow
‌ زنِ شاهدی هست که از میامی به فرانکفورت آمده بود چون روزنامه‌ها را خوانده و نام دکتر لوکاس را دیده بود: «مردی که مادر و خانواده‌ام را کشت.» زن تعریف می‌کند که این اتفاق چطور رخ داد. او در مهٔ ۱۹۴۴ از مجارستان آمده بود. «بچه‌ای در آغوش داشتم. گفتند مادرها می‌توانند پیش بچه‌هایشان بمانند، و بنابراین مادرم بچه را به من داد و مرا طوری لباس پوشاند که بزرگ‌تر به نظر برسم. [خود مادر دستِ بچهٔ سومی را در دست داشت.] وقتی دکتر لوکاس مرا دید احتمالاً متوجه شد که بچه مال من نیست. بچه را از من گرفت و انداخت بغل مادرم.» دادگاه بلافاصله حقیقت را می‌فهمد. و زن، که ظاهراً هنوز از قواعد آشویتس بی‌خبر است - که تمام مادرانِ همراه با بچه را به‌محض ورود، به اتاق گاز می‌فرستادند - از جلسهٔ دادگاه خارج می‌شود، بدون اینکه بداند او که به دنبال قاتل خانواده‌اش بوده ناجی زندگی خودش را به چشم دیده است. این اتفاقی است که می‌افتد وقتی انسان‌ها تصمیم می‌گیرند جهان را زیر و زبر کنند.

برای پیش‌خرید این کتاب اینجا کلیک کنید.

مسئولیت و داوری | هانا آرنت | ترجمۀ میثم محمدامینی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، چهل‌وهشت + ۳۱۸ صصفحه، #ازکتاب.

@nashrenow | nashrenow.com
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زندگی هیچ متفکر سیاسی دیگری به‌اندازۀ هانا آرنت مظهر تاریخ سیاسی عصر حاضر نبوده است. شاخص‌بودنِ اندیشۀ او تا حدودی نتیجۀ قدرت فکری اوست، اما به همان اندازه یا بیشتر حاصل تجارب زندگی‌اش و اصالت و بکر بودن واکنش او به آنهاست.
آرنت، برخلاف سنت غالب غربی، عمل همراه با نظرورزی را به‌عنوان فعالیتی ذاتاً انسانی می‌ستود. او می‌کوشید که به سلطۀ نظر بر عمل پایان بخشد و یکپارچگی را به زندگی عمل‌ورزانه بازگرداند. آرنت معتقد بود که عمل و گفتار عالی‌ترین تجلیات تمدن هستند، زیرا تکثر و آزادی را در مقام عناصر سازندۀ هستی شاخص بشری نشان می‌دهند.
در این ویدئو او به سؤالی دربارۀ «دوستی» پاسخ می‌گوید.

از این متفکر به‌زودی کتاب مسئولیت و داوری در نشرنو منتشر خواهد شد.

برای پیش‌خرید این کتاب اینجا کلیک کنید.

@nashrenow | nashrenow.com
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هانا آرنت در مقالهٔ «آشویتس تحت محاکمه» به جریان محاکمۀ فرانکفورت و حواشی آن پرداخته است. این مقاله داوریِ آرنت است دربارۀ آشویتس، دربارۀ جهانی که واژگون شده، جهانی ساختگی که هرگونه شباهتی با واقعیت را از دست داده بود، جهانی که در آن هر چیز هولناکی که در خیال می‌گنجید امکان‌پذیر بود، حتی وقتی که رسماً مجاز نبود. نشر نو این مقاله را در کنار ۹ جستارِ پیشترمنتشرنشدۀ دیگر از آرنت در کتابی با عنوان مسئولیت و داوری با ترجمۀ میثم محمدامینی به‌زودی منتشر خواهد کرد.

برای پیش‌خرید این کتاب اینجا کلیک کنید.

@nashrenow | nashrenow.com
نشر نو pinned a photo