نشر نو
5.79K subscribers
2.3K photos
457 videos
27 files
3.47K links
نشانی:
تهران، خيابان مطهرى، خيابان ميرعماد، كوچهٔ سيزدهم (شهيد جنتى)، پلاک ١٣

روابط عمومی و ثبت سفارش تلفنی:
٨٨٧۴٠٩٩١

وب‌سایت نشرنو:
www.nashrenow.com

پذیرش اثر:
submit@nashrenow.com

ارتباط با روابط عمومی:
t.me/NashrenowPR
Download Telegram
‌‌◙ جنون دو افسر ما چند قرن بود که در اروپا رواج داشت؛ اسمش را گذاشته بودند روحیۀ سلحشوری. تمام این جماعت مشعشع و تا دندان مسلح که در زره مخصوص و مزین به نشان‌های افتخار با اسب‌های نمایشی‌شان جولان می‌دادند، نیزه در مشت، نقاب کلاه‌خودشان بالا یا پایین، با تفرعن به‌هم می‌نگریستند، یکدیگر را محک می‌زدند، تهدید می‌کردند، در خاک می‌غلتیدند و میدان نبرد را با سلاح‌های شکسته پر می‌کردند، دوستانی بودند که به رسم روزگار، به لیاقت یکدیگر حسادت می‌ورزیدند. این دوستان وقتی نیزه در دست می‌فشردند و مهمیز به پهلوی اسب می‌زدند دشمن خونی یکدیگر می‌شدند؛ و با همان خون‌خواری میدان جنگ به سر و کله هم می‌کوبیدند. خب! دو افسر ما هم شوالیه‌های ماجراجویی بودند که اگرچه در زمان ما متولد شده بودند اما روحیه قدیمی‌ها را داشتند.

◙ کیست که بتواند به داشتن تجربه کافی ننازد؟ کسی که به تجربه‌اش نازیده، آیا هیچ‌وقت گول نخورده؟ و بعد، آیا کسی پیدا می‌شود که بتواند وضعیت خودش را درست سبک و سنگین کند؟ حسابی که ما در مغزمان می‌کنیم کجا و حسابی که روی طومار در آن بالا نوشته‌اند کجا. آیا ما سرنوشت را به دنبال خودمان می‌کشیم یا سرنوشت ما را؟ چه نقشه‌های عاقلانه‌ای که نافرجام مانده است و خواهد ماند! و چه نقشه‌های دور از عقلی که موفق شده است و خواهد شد!

ژاک قضا و قدری و اربابش | دنی دیدرو | ترجمهٔ مینو مشیری | نشرنو، چاپ دوازدهم ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد سخت، ده + ۳۵۶ صفحه، قیمت: ۴۲۰.۰۰۰تومان، #ازکتاب.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
‌‌امشب، بیش از هر شب دیگری یادآور آن شب دور ایام رفاقت بود، پس چرا هیچ‌یک از آن دو از آن یاد نکرده بودند؟ نه بواورچی و نه موقالی، هیچ‌یک آن اندازه احمق نبودند که آن شب درخشان و یگانه را فراموش کرده باشند، آن‌هم حالا که هرسه نفرشان مثل همان شب دور هم جمع شده بودند و محال بود به یاد آن شب نیفتاده باشند. آنها حتماً با هم قول و قرار گذاشته بودند که از آن شب درخشان، آن شبی که او ناگهان به خروش آمده بود، حرفی نزنند و به این ترتیب او را با آن حال نزار به حال خود رها کنند که هرچه می‌خواهد آب از چشم و بینی بریزد تا به او نشان دهند که ببین به چه روزی افتاده‌ای ــ تو چنین موجود زبونی هستی! و خان هرچه بیشتر خود را با این حدس و گمان‌ها عذاب می‌داد، به نظرش بیشتر به کُنه قول‌وقرار آن دو پی می‌برد. اما از جایی به بعد خوابش برد و خواب بدی دید. باز هم خوابی سراسر سرخ که همه‌چیزش زیر سرخی ژرف و مواج و جوشانی پوشانده شده بود. خود را میان اشباحی تاریک و وهم‌انگیز دید که به دورش می‌چرخیدند و کم‌کم معلوم شد پیکرهایی انسانی هستند. و بعد از میان آن جمعیت چندنفری را شناخت و همین که یکی‌یکی آنها را می‌شناخت، به سوی او قدم برمی‌داشتند و به او نزدیک می‌شدند، آن‌قدر نزدیک که به‌زودی در حلقه‌ای بزرگ دورتادور او را گرفتند. همه از مردگان بودند: تب تنگری، جاموقا، یکه چیلادو، یکه چرن، شوهر یسوئی... اما کم‌کم زندگان هم بر آن جمع افزوده شدند: یسوئی، بواورچی، موقالی. و دید که همهٔ آنها در بند هستند. گرچه لب‌های آنها نمی‌جنبید، فریادی رعب‌انگیز از دهان همهٔ آنها بلند شد: «ای چنگیزخان بزرگ، بر ما تفقدی کن و همهٔ ما را بمیران، تا رستگار شویم!»

چنگیزخان؛ نُه رؤیا | گَلزان چیناگ | ترجمۀ محمد همتی | نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۲۳۸ صفحه، قیمت: ۱۸۰.۰۰۰تومان، #ازکتاب.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
‌‌آزادی برای شما چه معنایی دارد؟ گزینه‌های بیش‌تر؟ زمان بیش‌تر؟ فرصت‌های بیش‌تر؟ آزادی تبدیل به کیفیتی شده است که توضیح می‌دهد چرا ما امروزه معتقدیم زندگی کردن خوب است. آیا ما امروزه ـ شاید نسبت به هر دورهٔ دیگری از تاریخ ــ از آزادی‌های بیش‌تری برخوردار نیستیم؟ آیا اکنون بهترین زمان برای زنده بودن نیست؟

پس چرا این گزینه‌ها و فرصت‌ها صرفاً باری بر دوشمان حس می‌شوند؟ یادم می‌آید یک بار در یک غذاخوری خواستم برایم نان و نیمرو بیاورند. رویهٔ میز پلاستیکیِ غذاخوری زیر نور آفتاب برق می‌زد و در همان حال پیشخدمت لبخندزنان از من می‌پرسید که می‌خواهم نیمرویم شُل باشد، یا یک رویش شل باشد و یک رویش سفت، یا دو رویش سفت، یا هم‌زده ... و بعد، نوبت نان شد: گندم باشد یا جو یا چاودار؟ سبوس‌دار یا بی‌سبوس؟ ساده یا تُست‌شده؟... گزینه‌ها خودشان آن‌قدر پروپیمان بودند که اشتهایم را کور کور کردند. آن‌چه آن غذاخوری در اختیارم گذاشت آزادیِ انتخاب غذا نبود، بلکه استبدادِ گزینه‌های بیش از حد بود.

زندگی خوب: ۳۰ گام فلسفی برای کمال بخشیدن به هنر زیستن | مارک ورنون | ترجمۀ پژمان طهرانیان | نشرنو، چاپ دوازدهم ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد شومیز، ۳۴۷ صفحه، قیمت: ۳۵۰.۰۰۰تومان، #ازکتاب.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
«اما، ارباب عزیز من، چه کسی می‌تواند به آدم کمک کند؟ چه کسی می‌تواند به روح دیگری دست پیدا کند؟ مردم باید به خودشان کمک کنند! شما این را قبول ندارید، اما گاهی فقط دراز می‌کشم، درست مثل همین حالا ــ و مثل این است که روی زمین هیچ‌کس جز من نیست، و من تنها آدم زنده‌ام! احساس‌های غریبی به من رو می‌آورند، انگار فکری به جانم چنگ می اندازد. چیز غریبی است.» «در چنین وقت‌هایی به چه فکر می‌کنی، لوکریا؟» «گفتن آن آسان نیست، ارباب ــ نمی‌شود توضیح داد. و بعد آن را فراموش می‌کنم. درست مثل یک ابرِ بارانی از راه می‌رسد و بر من می‌بارد. همه‌چیز را آن‌قدر شاداب و خوب می‌کند، اما این‌که راستی‌راستی به چه فکر می‌کنم نمی‌شود فهمید.»

شکارچی در سایه روشن زندگی | ایوان تورگیِنف | ترجمۀ بهزاد برکت و هرمز ریاحی | چاپ هفتم ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد گالینگور، ۳۰۰ صفحه، قیمت: ۳۶۰.۰۰۰تومان، #ازکتاب.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
◙ بعد آن دورهٔ پرامید و کوتاه پیش آمد که قرار بود عدالت برقرار شود. من نسبتاً خیلی زود پی بردم که دل بستن به این نوع امیدها که عدالت ناگهان از عرش اعلا به زمین می‌آید غالباً بی‌پایه و اساس است. اما خوشحالم که پدر بیست سال دیگر زنده ماند و به چشم خود شاهد مرگ رژیمی شد که جوانی‌اش را تباه کرده بود. پدر هفت سال پیش فوت شد، آن موقع هنوز شور و شوق به آخر رسیدن بلشویسم، که مردم آن همه آرزویش را می‌کشیدند، در فضا موج می‌زد.

◙ وقتی کسی به دروغ گفتن عادت کند دیگر برایش سخت است یاد بگیرد راست بگوید. و اگر یکی توانست اول بار کسی را ترک کند دفعهٔ دوم برایش راحت‌تر می‌شود. کاملاً بی‌معنی است که فکر کنیم می‌توانیم همسر خود را تغییر دهیم و همهٔ شرارت‌ها را از روحش خارج کنیم.

نه فرشته، نه قدیس | ایوان کلیما | ترجمۀ حشمت کامرانی | چاپ نهم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۳۴۲ صفحه، قیمت: ۲۳۵.۰۰۰تومان، #ازکتاب.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
◙ اگر این سخن درست باشد که «ما به جای آن‌که خودمان را به دست تصاویری بسپاریم که ما را مسحور خود می‌کنند، باید تفکری را که در پس آن‌هاست بفهمیم و نقد کنیم»، پس قصه‌هایی چون سیندرلا و ... صرفا قصه‌های تفننی نیستند؛ بلکه هر کدام نقشی در شکل دادن به فرهنگ ما ایفا می‌کنند.

◙ اسطوره‌ها دروغ نیستند. الگوهایی پنداشتی و شبکه‌هایی از نمادهای قدرتمندند که طرق خاصی را برای تفسیر جهان عرضه می‌کنند و معنای آن را شکل می‌دهند.

اسطوره‌ها و زندگی ما | مری میجلی | ترجمۀ آرام قریب | نشر نو، چاپ سوم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد سخت، ۳۷۶ صفحه، قیمت: ۳۲۰.۰۰۰تومان، #ازکتاب.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ماکیاوللی در پایان زندگی خود در نامه‌ای به دوستش گوییچاردینی خود را چنین توصیف کرد: «تاریخ‌نگار و نویسندهٔ آثار کمیک و تراژیک.» او هرگز اثری تراژیک ننوشت، ولی آثار کمیک او، یعنی ماندراگورا و بعدها کلیتزیا، به شکلی متناقض برداشت تراژیک او از تاریخ را بازگو می‌کنند. بنابراین ماکیاوللی دوست داشت که خودش را مردی ادیب بشناساند، زیرا مخاطبان او همواره خوانندگان یا تماشاگران‌اند.

به‌محض آنکه متوجه اهمیت تئاتر در آثار ماکیاوللی می‌شویم، تمام آثار او جنبه‌ای تئاتری می‌گیرند. اگر پس از خواندن ماندراگورا، شهریار را دوباره بخوانیم، نه‌تنها همان مضامین ریاکاری و تظاهر را بازمی‌یابیم، بلکه می‌فهمیم که در آن آثار نیرویی تئاتری و قوی و آمرانه وجود دارد که در سراسر متن در جریان است.

اگر هم از آن زمان تا کنون توانسته‌اند این متن شیطانی را به نمایش درآورند، به این دلیل است که ماکیاوللی نقش‌های مورد نظرش را به‌صورت اشخاص یک داستان درمی‌آورد. اگر بخواهیم بفهمیم کدام‌یک از این گفته‌ها اعتقادات خود نویسنده است، به جایی نمی‌رسیم. هریک نقش خود را بازی می‌کند که گاهی کمدی است و گاهی خشن، و واقعیت نمایش در تنش پیش‌آمده به دلیل دیدگاه‌های متفاوت نهفته است. پس بی‌شک به این دلیل است که ماکیاوللی گاه خواننده و گاه شهریار را طرف سخن قرار می‌دهد، به نحوهٔ خطاب تنوع می‌بخشد، گاهی می‌گوید «تو» و گاهی می‌گوید «شما». این به‌درستی نوعی گفت‌وگو است، مگر روال سنتی نگارش رساله‌های سیاسی استفاده از گفت‌وگو نبوده است؟

ماکیاوللی برای همه | پاتریک بوشرون | ترجمهٔ‌ لی‌لا سازگار | نشرنو، چاپ دوم ۱۴۰۲، قطع رقعی، جلد شومیز، ۱۱۰ صفحه، قیمت: ۶۰.۰۰۰تومان، #ازکتاب.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
...خون وی جاری شد و فریاد لذّت هشتاد هزار مرد مسلح گوش‌هایم را آزار داد... پسران مدرسه کاتر ناسیون را می‌دیدم که کلاهشان را به هوا پرتاب می‌کنند؛ خون او بر زمین جاری شد و برخی انگشت خود را در آن می‌زدند؛ یک نفر آن را چشید... یکی از مأموران اعدام بر روی تخته‌های داربست، بسته‌های کوچک مو و روبانی را که آن‌ها را بسته بود می‌فروخت... مردم را می‌دیدم که دست در دست هم، شاد و خندان از آنجا می‌گذشتند گویی در مراسم جشن و سرور شرکت کرده‌اند...

انسانیت: تاریخ اخلاقی سدهٔ بیستم | جاناتان گلاور | ترجمۀ افشین خاکباز | چاپ اول ۱۴۰۳، قطع رقعی، جلد سخت، بیست‌وشش + ۶۴۴ صفحه، #ازکتاب.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com
در کنار او فقط گلب مانده بود. به نظرش رسید که باز هم باید برای نجات او کاری انجام شود. چون در آنچه انجام شده بود، عشقی وجود نداشت. از سوی کسانی که اطراف او بودند، می‌بایست تلاشی از دل و جان صورت می‌گرفت. اما هیچ‌کسی اطراف او نبود. آنها ترجیح دادند دختر را با بدبختی خود تنها بگذارند. با مرگ خود. وزش باد روسری سبک را از صورت دختر کنار زد. گلب به او چشم دوخت و او را زیبا یافت. بینی صاف، لبان نازک نیمه‌باز. مرگ تنها در لبان تغییر رنگ یافته‌اش بود، و در نگاه بی‌حرکتش؛ و نه در هیچ چیز دیگری. اما چشم‌هایش به طور قطع حکایت از تمام شدن زندگی داشت. چرا کسی آنها را نمی‌بست؟ گلب هیچ‌گاه این چهره را زنده ندیده بود، چون پشت سر دختر راه رفته بود. تمام آنچه لازم بود این بود که جلویش برود و نگاهش کند. شاید حیرت‌زده می‌شد، لبخند می‌زد، دستی تکان می‌داد. شاید زیر خنده می‌زد.

بریزبن | یوگنی وادلازکین | ترجمۀ نرگس سنائی | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲، قطع رقعی، شومیز (جلد نرم)، ۳۹۸ صفحه، قیمت: ۲۶۰.۰۰۰ تومان، #ازکتاب.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سفارش و خرید از وب‌سایت نشرنو:

@nashrenow | nashrenow.com