نشر مرکز
#گزارش_یک_مرگ
نویسنده : #گابریل_گارسیا_مارکز
مترجم : #لیلی_گلستان
موضوع : #رمان_کلمبیایی
چاپ پنجم، آبان ۱۳۹۷
جلد نرم
قطع رقعی
۱۰۴ صفحه
#نشر_مرکز
#کتابفروشی_نشر_مرکز
#کتاب
@nashremarkaz
#گزارش_یک_مرگ
نویسنده : #گابریل_گارسیا_مارکز
مترجم : #لیلی_گلستان
موضوع : #رمان_کلمبیایی
چاپ پنجم، آبان ۱۳۹۷
جلد نرم
قطع رقعی
۱۰۴ صفحه
#نشر_مرکز
#کتابفروشی_نشر_مرکز
#کتاب
@nashremarkaz
نشر مرکز
#گزارش_یک_مرگ
نویسنده : #گابریل_گارسیا_مارکز
مترجم : #لیلی_گلستان
موضوع : #رمان_کلمبیایی
چاپ ششم، اردیبهشت ۱۳۹۸
جلد نرم
قطع رقعی
۱۰۴ صفحه
منتشر شد
#نشر_مرکز
#کتابفروشی_نشر_مرکز
#کتاب
@nashremarkaz
#گزارش_یک_مرگ
نویسنده : #گابریل_گارسیا_مارکز
مترجم : #لیلی_گلستان
موضوع : #رمان_کلمبیایی
چاپ ششم، اردیبهشت ۱۳۹۸
جلد نرم
قطع رقعی
۱۰۴ صفحه
منتشر شد
#نشر_مرکز
#کتابفروشی_نشر_مرکز
#کتاب
@nashremarkaz
نشر مرکز
#گزارش_یک_مرگ
نویسنده : #گابریل_گارسیا_مارکز
مترجم : #لیلی_گلستان
موضوع : #رمان_کلمبیایی
چاپ هفتم، مهر ۱۳۹۸
جلد نرم
قطع رقعی
۱۰۴ صفحه
منتشر شد
#نشر_مرکز
#کتابفروشی_نشر_مرکز
#کتاب
#Gabriel_Garcia_Marquez
#Chronicle_of_a_Death_Foretold
@nashremarkaz
#گزارش_یک_مرگ
نویسنده : #گابریل_گارسیا_مارکز
مترجم : #لیلی_گلستان
موضوع : #رمان_کلمبیایی
چاپ هفتم، مهر ۱۳۹۸
جلد نرم
قطع رقعی
۱۰۴ صفحه
منتشر شد
#نشر_مرکز
#کتابفروشی_نشر_مرکز
#کتاب
#Gabriel_Garcia_Marquez
#Chronicle_of_a_Death_Foretold
@nashremarkaz
نشر مرکز
#گزارش_یک_مرگ
نویسنده : #گابریل_گارسیا_مارکز
مترجم : #لیلی_گلستان
موضوع : #رمان_کلمبیایی
چاپ هشتم، آبان ۱۳۹۹
جلد نرم
قطع رقعی
۱۰۴ صفحه
قیمت : ۲۳,۷۰۰ تومان
ظهر روزی از ماه اوت، درحالیکه با دوستانش گلدوزی میکرد، حضور کسی را در نزدیکی خانهاش حس کرد. لازم نبود سرش را بلند کند تا بداند که آمده. به من گفت: «چاق شده بود، موهایش بفهمینفهمی ریخته بود، برای نزدیک دیدن محتاج عینک بود. اما خودش بود. به خداوندی خدا، خودش بود!» دیوانه شده بود. حتماً مرد هم فکر کرده بود که او هم پیر شده. اما مرد، برخلاف دختر، فاقد ذخیرهی عشقی بود که باعث تحمل میشد. پیراهنش از عرق خیس بود، مثل همان بار اول روز جشن خیریه، همان کمربند و همان کیفهای چرمی درزشکافتهی سگکنقرهای را داشت. بایاردو سان رومان بیاینکه به باقی کسانی که گلدوزی میکردند و مبهوت مانده بودند اهمیتی بدهد، یک قدم جلو آمد. کیفهایش را روی چرخ خیاطی انداخت و گفت : ــ خب، من آمدم.
منتشر شد
#نشر_مرکز
#کتابفروشی_نشر_مرکز
#کتاب
@nashremarkaz
#گزارش_یک_مرگ
نویسنده : #گابریل_گارسیا_مارکز
مترجم : #لیلی_گلستان
موضوع : #رمان_کلمبیایی
چاپ هشتم، آبان ۱۳۹۹
جلد نرم
قطع رقعی
۱۰۴ صفحه
قیمت : ۲۳,۷۰۰ تومان
ظهر روزی از ماه اوت، درحالیکه با دوستانش گلدوزی میکرد، حضور کسی را در نزدیکی خانهاش حس کرد. لازم نبود سرش را بلند کند تا بداند که آمده. به من گفت: «چاق شده بود، موهایش بفهمینفهمی ریخته بود، برای نزدیک دیدن محتاج عینک بود. اما خودش بود. به خداوندی خدا، خودش بود!» دیوانه شده بود. حتماً مرد هم فکر کرده بود که او هم پیر شده. اما مرد، برخلاف دختر، فاقد ذخیرهی عشقی بود که باعث تحمل میشد. پیراهنش از عرق خیس بود، مثل همان بار اول روز جشن خیریه، همان کمربند و همان کیفهای چرمی درزشکافتهی سگکنقرهای را داشت. بایاردو سان رومان بیاینکه به باقی کسانی که گلدوزی میکردند و مبهوت مانده بودند اهمیتی بدهد، یک قدم جلو آمد. کیفهایش را روی چرخ خیاطی انداخت و گفت : ــ خب، من آمدم.
منتشر شد
#نشر_مرکز
#کتابفروشی_نشر_مرکز
#کتاب
@nashremarkaz
نشر مرکز
#گزارش_یک_مرگ
نویسنده : #گابریل_گارسیا_مارکز
مترجم : #لیلی_گلستان
موضوع : #رمان_کلمبیایی
چاپ نهم، مهر ۱۴۰۰
ظهر روزی از ماه اوت، درحالیکه با دوستانش گلدوزی میکرد، حضور کسی را در نزدیکی خانهاش حس کرد. لازم نبود سرش را بلند کند تا بداند که آمده. به من گفت: «چاق شده بود، موهایش بفهمینفهمی ریخته بود، برای نزدیک دیدن محتاج عینک بود. اما خودش بود. به خداوندی خدا، خودش بود!» دیوانه شده بود. حتماً مرد هم فکر کرده بود که او هم پیر شده. اما مرد، برخلاف دختر، فاقد ذخیرهی عشقی بود که باعث تحمل میشد. پیراهنش از عرق خیس بود، مثل همان بار اول روز جشن خیریه، همان کمربند و همان کیفهای چرمی درزشکافتهی سگکنقرهای را داشت. بایاردو سان رومان بیاینکه به باقی کسانی که گلدوزی میکردند و مبهوت مانده بودند اهمیتی بدهد، یک قدم جلو آمد. کیفهایش را روی چرخ خیاطی انداخت و گفت : ــ خب، من آمدم.
منتشر شد
خرید از کتابفروشیها و سایت نشرمرکز
https://nashremarkaz.com/book/report-a-death
#نشر_مرکز
#کتابفروشی_نشر_مرکز
#کتاب
@nashremarkaz
#گزارش_یک_مرگ
نویسنده : #گابریل_گارسیا_مارکز
مترجم : #لیلی_گلستان
موضوع : #رمان_کلمبیایی
چاپ نهم، مهر ۱۴۰۰
ظهر روزی از ماه اوت، درحالیکه با دوستانش گلدوزی میکرد، حضور کسی را در نزدیکی خانهاش حس کرد. لازم نبود سرش را بلند کند تا بداند که آمده. به من گفت: «چاق شده بود، موهایش بفهمینفهمی ریخته بود، برای نزدیک دیدن محتاج عینک بود. اما خودش بود. به خداوندی خدا، خودش بود!» دیوانه شده بود. حتماً مرد هم فکر کرده بود که او هم پیر شده. اما مرد، برخلاف دختر، فاقد ذخیرهی عشقی بود که باعث تحمل میشد. پیراهنش از عرق خیس بود، مثل همان بار اول روز جشن خیریه، همان کمربند و همان کیفهای چرمی درزشکافتهی سگکنقرهای را داشت. بایاردو سان رومان بیاینکه به باقی کسانی که گلدوزی میکردند و مبهوت مانده بودند اهمیتی بدهد، یک قدم جلو آمد. کیفهایش را روی چرخ خیاطی انداخت و گفت : ــ خب، من آمدم.
منتشر شد
خرید از کتابفروشیها و سایت نشرمرکز
https://nashremarkaz.com/book/report-a-death
#نشر_مرکز
#کتابفروشی_نشر_مرکز
#کتاب
@nashremarkaz
نشر مرکز
#گزارش_یک_مرگ
نویسنده : #گابریل_گارسیا_مارکز
مترجم : #لیلی_گلستان
موضوع : #رمان_کلمبیایی
چاپ مجدد، آذر ۱۴۰۱
خرید از کتابفروشیها و سایت نشرمرکز
https://nashremarkaz.com/book/report-a-death
#نشر_مرکز
#کتابفروشی_نشر_مرکز
#کتاب
@nashremarkaz
#گزارش_یک_مرگ
نویسنده : #گابریل_گارسیا_مارکز
مترجم : #لیلی_گلستان
موضوع : #رمان_کلمبیایی
چاپ مجدد، آذر ۱۴۰۱
خرید از کتابفروشیها و سایت نشرمرکز
https://nashremarkaz.com/book/report-a-death
#نشر_مرکز
#کتابفروشی_نشر_مرکز
#کتاب
@nashremarkaz
نشر مرکز
#گزارش_یک_مرگ
نویسنده : #گابریل_گارسیا_مارکز
مترجم : #لیلی_گلستان
موضوع : #رمان_کلمبیایی
چاپ مجدد، فروردین ۱۴۰۳
منتشر شد
خرید از کتابفروشی ها و سایت نشرمرکز
https://nashremarkaz.com/book/report-a-death
#نشر_مرکز
#کتابفروشی_نشر_مرکز
#کتاب
@nashremarkaz
#گزارش_یک_مرگ
نویسنده : #گابریل_گارسیا_مارکز
مترجم : #لیلی_گلستان
موضوع : #رمان_کلمبیایی
چاپ مجدد، فروردین ۱۴۰۳
منتشر شد
خرید از کتابفروشی ها و سایت نشرمرکز
https://nashremarkaz.com/book/report-a-death
#نشر_مرکز
#کتابفروشی_نشر_مرکز
#کتاب
@nashremarkaz