سوال؟
سکوت چگونه میتواند در واژهها توضیح داده شود؟
فرزانگان میگویند که وضعیتی که در او فکر " من " [نفس] حتی در حداقل آن هم برنخیزد ، بهتنهایی خویش است ، که سکوت است.
ماهارشی : روح ، ذهن یا نفس واژههای صرف هستند . هیچ عینیتهایی از این گونه وجود ندارند. هوشیاری تنها حقیقت است.
شاگرد: پس آن هوشیاری نمیتواند هیچگونه لذتی بدهد.
ماهارشی : ماهیت او سعادت است. سعادت بهتنهایی هست. هیچ لذتبرندهای وجود ندارد که لذت را ببرد. لذتبرنده و لذت – هر دو در یکدیگر ادغام شوند.
شاگرد: در زندگی معمولی لذت و رنج هستند. آیا ما نباید فقط با لذت باقی بمانیم؟
ماهارشی : لذت در آن تشکیل میشود که به درون متوجه شد و ذهن را در درون نگه داشت ؛ رنج در فرستادن او به بیرون قرار دارد. فقط لذت وجود دارد. غیبت لذت رنج نامیده میشود. فطرت انسان لذت – سعادت است.
ماهارشی
آنچه انسان را به خواب برده است توهمات است
اگر میخواهید متوجه شوید بیدارید اول باید درک کنید که در توهمات هستید درخواب وخیال بسر میبرد نکته را بگیری قطعا درمسیر شناخت
هدایت میشوی توازطریق شناخت میتوانی پی ببری چقدر خواب هستی انسان درتوهماتش فکر میکند بیدار است انسان بیدار به رویا های نفس
خود هشیار است وکاملا نفس را مشاهده می کند
نفس پس افکارت است هیچوقت دیده نمیشود بسیار حیله گراست تا طعمه را شکار نکند خودش را نشان نمی دهد راهی به جز شناخت نیست بیداری حرف نیست یک تحول است یک پوست اندازی ست
ناجی دردرون انسان آست ولی همه دربیرون
منتظر ناجی هستند همه در انتظار معجزه در بیرون هستیم هیچ چیز بیرونی تورا به آرامش
نمیرساند هیچ چیز بیرونی تورا نجات نمیدهد
اگر میخواهید به دیگری کمک کنید، باید خودتان را بشناسید زیرا شما دیگری هستید. از نظر ظاهری ممکن است متفاوت باشیم، اما همهٔ ما توسط ولع، ترس، طمع یا جاهطلبی هدایت میشویم. در باطن ما خیلی شبیه هم هستیم.
خشم و مهر هر دو یک انرژی هستند با اتمهای متفاوت
همین که اگاه باشی خشم داری،
اتمها تغییر میکنند
خشم به مهر تغییر فاز میدهد.
منبع یکی است.
تنها اگاه نبودن و اگاه بودن اینجا لازم است
درون رفتن در واقع درون رفتن نيست.
اين تنها #بيرون_نرفتن است...
و ناگهان خود را در درون می يابی.
#اﺷﻮ
در کیفیت بودن از کدام تکنیک و روش و متدی میتوانید استفاده کنید ؟
هر تکنیکی متعلق است به دانش موجود در ذهن
پس در بودن کدام تکنیک میتواند باقی بماند ؟
همینکه وارد نسخه های شرطی شده ذهن میروید کیفیت بودن را از دست میدهید
همینکه در دایره ذهن دنبال نسخه ای میگردید تا با آن خدا را پیدا کنید خدا دور میگردد
خدا به یک بنده نزدیک میگردد
خدا فقط به بنده اش جاری میگردد
ممکن است تکنیکها بوی خدا را به مشام آگاهی نزدیک کنند ولی در نهایت خود جنس حقیقت در پس تکنیک ها پنهان میماند
خداوندی وجودش را در یک مرده از دانش و معلومات هویدا میکند
این همان تفسیر مقام تسلیم است
علی زند
تمامی بدبختی های این کره خاکی از مفهوم شخصی "من" ناشی می شود. این مفهوم، ذات وجودت را می پوشاند. هنگامیکه به آن ذات درونی آگاه نباشی، در نهایت همواره بدبختی می آفرینی. هنگامیکه نمی دانی چه کسی هستی، یک "من" ذهنی می سازی تا جایگزین وجود الهی و زیبای تو شود و به آن "من" هراسان و نیازمند می چسبی.
آنگاه حمایت و تقویت آن مفهوم کاذب "من"، نیروی محرک اصلی تو می شود.🕊💚
و خداوند یک دستاورد نیست.
خداوند همان واقعیت وجودی خودت است.
در مسیر زندگی،
ما خودمان را دوباره و دوباره،
به هزاران لباسِ مبدل،
ملاقات میکنیم.
هر چالشی با همه درد و رنجی که از عمق درونتان برمیخیزد، فرصتی بینظیر برای بیداری شماست که هستی در اختیارتان گذاشته است. اما شما بهدنبالِ یافتنِ داروهای خواب آور میروید. این داروها ممکن است الکل، مواد مخدر، سکس، پول، پرخوری، زیاده خواهی، قدرت سیاسی و ... میتواند باشد. هر چیزی که شما را در ناآگاهی و غفلت نگه داشته و مشغولتان کند را خوب مشاهده اش کنید. شاهده افکار و احساسات و اعمالِ خودتان باشید تا دگرگونشان سازید. مشاهدهگری خودتان، شفای درونتان را بهمراه میآورد وقتی عمیقا پی ببرید که از چه ارزشهای غلطی پیروی میکنید و چه سمومی را با خودتان حمل میکنید و باید از آنها خالی گردید مثل ترس، وحشت، خشم، نفرت، حسادت، طمع، تکبر و ....
روزه داران عزیز
توجه کنید
همزمان که به جسم غذا نمیدهید
اگاه باشید که به ذهن (ایگو) هم غذا ندهید
زیرا روزه در حقیقت غذا ندادن به نفس(ایگو) است،
سکوت چگونه میتواند در واژهها توضیح داده شود؟
فرزانگان میگویند که وضعیتی که در او فکر " من " [نفس] حتی در حداقل آن هم برنخیزد ، بهتنهایی خویش است ، که سکوت است.
ماهارشی : روح ، ذهن یا نفس واژههای صرف هستند . هیچ عینیتهایی از این گونه وجود ندارند. هوشیاری تنها حقیقت است.
شاگرد: پس آن هوشیاری نمیتواند هیچگونه لذتی بدهد.
ماهارشی : ماهیت او سعادت است. سعادت بهتنهایی هست. هیچ لذتبرندهای وجود ندارد که لذت را ببرد. لذتبرنده و لذت – هر دو در یکدیگر ادغام شوند.
شاگرد: در زندگی معمولی لذت و رنج هستند. آیا ما نباید فقط با لذت باقی بمانیم؟
ماهارشی : لذت در آن تشکیل میشود که به درون متوجه شد و ذهن را در درون نگه داشت ؛ رنج در فرستادن او به بیرون قرار دارد. فقط لذت وجود دارد. غیبت لذت رنج نامیده میشود. فطرت انسان لذت – سعادت است.
ماهارشی
آنچه انسان را به خواب برده است توهمات است
اگر میخواهید متوجه شوید بیدارید اول باید درک کنید که در توهمات هستید درخواب وخیال بسر میبرد نکته را بگیری قطعا درمسیر شناخت
هدایت میشوی توازطریق شناخت میتوانی پی ببری چقدر خواب هستی انسان درتوهماتش فکر میکند بیدار است انسان بیدار به رویا های نفس
خود هشیار است وکاملا نفس را مشاهده می کند
نفس پس افکارت است هیچوقت دیده نمیشود بسیار حیله گراست تا طعمه را شکار نکند خودش را نشان نمی دهد راهی به جز شناخت نیست بیداری حرف نیست یک تحول است یک پوست اندازی ست
ناجی دردرون انسان آست ولی همه دربیرون
منتظر ناجی هستند همه در انتظار معجزه در بیرون هستیم هیچ چیز بیرونی تورا به آرامش
نمیرساند هیچ چیز بیرونی تورا نجات نمیدهد
اگر میخواهید به دیگری کمک کنید، باید خودتان را بشناسید زیرا شما دیگری هستید. از نظر ظاهری ممکن است متفاوت باشیم، اما همهٔ ما توسط ولع، ترس، طمع یا جاهطلبی هدایت میشویم. در باطن ما خیلی شبیه هم هستیم.
خشم و مهر هر دو یک انرژی هستند با اتمهای متفاوت
همین که اگاه باشی خشم داری،
اتمها تغییر میکنند
خشم به مهر تغییر فاز میدهد.
منبع یکی است.
تنها اگاه نبودن و اگاه بودن اینجا لازم است
درون رفتن در واقع درون رفتن نيست.
اين تنها #بيرون_نرفتن است...
و ناگهان خود را در درون می يابی.
#اﺷﻮ
در کیفیت بودن از کدام تکنیک و روش و متدی میتوانید استفاده کنید ؟
هر تکنیکی متعلق است به دانش موجود در ذهن
پس در بودن کدام تکنیک میتواند باقی بماند ؟
همینکه وارد نسخه های شرطی شده ذهن میروید کیفیت بودن را از دست میدهید
همینکه در دایره ذهن دنبال نسخه ای میگردید تا با آن خدا را پیدا کنید خدا دور میگردد
خدا به یک بنده نزدیک میگردد
خدا فقط به بنده اش جاری میگردد
ممکن است تکنیکها بوی خدا را به مشام آگاهی نزدیک کنند ولی در نهایت خود جنس حقیقت در پس تکنیک ها پنهان میماند
خداوندی وجودش را در یک مرده از دانش و معلومات هویدا میکند
این همان تفسیر مقام تسلیم است
علی زند
تمامی بدبختی های این کره خاکی از مفهوم شخصی "من" ناشی می شود. این مفهوم، ذات وجودت را می پوشاند. هنگامیکه به آن ذات درونی آگاه نباشی، در نهایت همواره بدبختی می آفرینی. هنگامیکه نمی دانی چه کسی هستی، یک "من" ذهنی می سازی تا جایگزین وجود الهی و زیبای تو شود و به آن "من" هراسان و نیازمند می چسبی.
آنگاه حمایت و تقویت آن مفهوم کاذب "من"، نیروی محرک اصلی تو می شود.🕊💚
و خداوند یک دستاورد نیست.
خداوند همان واقعیت وجودی خودت است.
در مسیر زندگی،
ما خودمان را دوباره و دوباره،
به هزاران لباسِ مبدل،
ملاقات میکنیم.
هر چالشی با همه درد و رنجی که از عمق درونتان برمیخیزد، فرصتی بینظیر برای بیداری شماست که هستی در اختیارتان گذاشته است. اما شما بهدنبالِ یافتنِ داروهای خواب آور میروید. این داروها ممکن است الکل، مواد مخدر، سکس، پول، پرخوری، زیاده خواهی، قدرت سیاسی و ... میتواند باشد. هر چیزی که شما را در ناآگاهی و غفلت نگه داشته و مشغولتان کند را خوب مشاهده اش کنید. شاهده افکار و احساسات و اعمالِ خودتان باشید تا دگرگونشان سازید. مشاهدهگری خودتان، شفای درونتان را بهمراه میآورد وقتی عمیقا پی ببرید که از چه ارزشهای غلطی پیروی میکنید و چه سمومی را با خودتان حمل میکنید و باید از آنها خالی گردید مثل ترس، وحشت، خشم، نفرت، حسادت، طمع، تکبر و ....
روزه داران عزیز
توجه کنید
همزمان که به جسم غذا نمیدهید
اگاه باشید که به ذهن (ایگو) هم غذا ندهید
زیرا روزه در حقیقت غذا ندادن به نفس(ایگو) است،