بی نظمی و نظم متعالی
هنگامی که خود را فقط از طریق محتوا بشناسید، فکر می کنید می دانید چه چیزی برای شما خوب و چه چیزی بد است. شما رویدادها را به صورت «ایـن برای من خوب و آن برای من بـد اسـت»، از هـم جـدا می کنید. و این درک گسیخته ای از هستی است که همه چیز در آن به همدیگر پیوسته اند، که در آن تمامیت کل، همه رویداد ها جایگاه و کارکرد خود را دارند. با وجود این، تمامیت، بیش از ظاهر سطحی چیزها، بیش از جمع کل بخش هاست و بیش از هر آن چه هستی شما یا جهان در خود دارد.
در پس چیز هایی که گاهی به نظر بیهوده می آیند، حتـى تـوالی رویداد های آشفته در زندگی ما و نیز در دنیا، بخشی نهفته از نظم متعالی قرار دارد. مكتـب دن این مفهوم را به زیباترین شکل بیان کرده است: «برف میبارد و هر دانه برف در جای مناسب خود می نشیند.» ما هیچگاه نمی توانیم ایـن نظـم متعالی را از طریق اندیشیدن بفهمیم، زیرا به هر چه فکر کنیم محتوا است، در حالی که نظـم متعالی از حیطه بی شکل آگاهی، یعنی از شعور جهـان انتشار می یابد. امـا مـا می توانیم نگاهی کوتاه به آن بیندازیم و از این بیش تر، با آن همسو شویم، یعنی با آشکار شدن نیت متعالی، آگاهانه با آن همراه شویم.
اکهارت تله
جهانی نو
هنگامی که خود را فقط از طریق محتوا بشناسید، فکر می کنید می دانید چه چیزی برای شما خوب و چه چیزی بد است. شما رویدادها را به صورت «ایـن برای من خوب و آن برای من بـد اسـت»، از هـم جـدا می کنید. و این درک گسیخته ای از هستی است که همه چیز در آن به همدیگر پیوسته اند، که در آن تمامیت کل، همه رویداد ها جایگاه و کارکرد خود را دارند. با وجود این، تمامیت، بیش از ظاهر سطحی چیزها، بیش از جمع کل بخش هاست و بیش از هر آن چه هستی شما یا جهان در خود دارد.
در پس چیز هایی که گاهی به نظر بیهوده می آیند، حتـى تـوالی رویداد های آشفته در زندگی ما و نیز در دنیا، بخشی نهفته از نظم متعالی قرار دارد. مكتـب دن این مفهوم را به زیباترین شکل بیان کرده است: «برف میبارد و هر دانه برف در جای مناسب خود می نشیند.» ما هیچگاه نمی توانیم ایـن نظـم متعالی را از طریق اندیشیدن بفهمیم، زیرا به هر چه فکر کنیم محتوا است، در حالی که نظـم متعالی از حیطه بی شکل آگاهی، یعنی از شعور جهـان انتشار می یابد. امـا مـا می توانیم نگاهی کوتاه به آن بیندازیم و از این بیش تر، با آن همسو شویم، یعنی با آشکار شدن نیت متعالی، آگاهانه با آن همراه شویم.
اکهارت تله
جهانی نو
#خوب_و_بد_وجود_ندارد!
وقتی به چیزی به چشم خوب می نگری و به دیگری به چشم بد، به آنچه آن را خوب می نامی وابسته می شوی و تمام تلاشت را می کنی تا از آنچه آن را بد می نامی دوری کنی و البته آنچه بد می نامی از درون بر تو فرمانروایی می کند و تو را شقه شقه میکند.
این شیوه و روشِ صحیح زیستن نیست.
اگر چیزی را خلاف آنچه هست ببینی، این بدان معناست که دنیا را به عقاید و پیش داوری ها و الگوها و قضاوتهای سطحی و برداشت های غلط ذهنی و بسته خودت آلوده می کنی.
خلقت، برای این است که هر چیزی را همان طور که هست ببینی، نه اینکه آن را آن طور که می خواهی تغییر دهی. این قباحتی است که بشریت به آفرینش روا داشته است.
آفرینشی چنین باشکوه و دقیق. دیگر چه کاری برای ما می ماند؟ اگر می توانی مجذوب آن شو، همین و بس...
وقتی به چیزی به چشم خوب می نگری و به دیگری به چشم بد، به آنچه آن را خوب می نامی وابسته می شوی و تمام تلاشت را می کنی تا از آنچه آن را بد می نامی دوری کنی و البته آنچه بد می نامی از درون بر تو فرمانروایی می کند و تو را شقه شقه میکند.
این شیوه و روشِ صحیح زیستن نیست.
اگر چیزی را خلاف آنچه هست ببینی، این بدان معناست که دنیا را به عقاید و پیش داوری ها و الگوها و قضاوتهای سطحی و برداشت های غلط ذهنی و بسته خودت آلوده می کنی.
خلقت، برای این است که هر چیزی را همان طور که هست ببینی، نه اینکه آن را آن طور که می خواهی تغییر دهی. این قباحتی است که بشریت به آفرینش روا داشته است.
آفرینشی چنین باشکوه و دقیق. دیگر چه کاری برای ما می ماند؟ اگر می توانی مجذوب آن شو، همین و بس...
تمام بدبختی های این کره خاکی از مفهوم شخصی "من" ناشی میشود.
این مفهوم، ذاتِ وجودت را میپوشاند و
هنگامی که به آن ذاتِ درونی، آگاه نباشی در نهایت همواره بدبختی می آفرینی.
وقتی نمیدانی کیستی، یک من ذهنی میسازی تا جایگزین وجود الهی و زیبای تو شود و به آن "من" هراسان و نیازمند می چسبی. آنگاه حمایت و تقویتِ آن مفهوم کاذبِ من، نیروی محرک اصلی تو میشود.
اکهارت تله
این مفهوم، ذاتِ وجودت را میپوشاند و
هنگامی که به آن ذاتِ درونی، آگاه نباشی در نهایت همواره بدبختی می آفرینی.
وقتی نمیدانی کیستی، یک من ذهنی میسازی تا جایگزین وجود الهی و زیبای تو شود و به آن "من" هراسان و نیازمند می چسبی. آنگاه حمایت و تقویتِ آن مفهوم کاذبِ من، نیروی محرک اصلی تو میشود.
اکهارت تله
🔹مراقبت از ذهن در دنیای دانشور و نفس پروره امروزی
ذهنِ خالی گشته از گذشته ها، ابزاری خلاقانه است.
ذهنتان را از گفت و شنودها و نقل و قولها و داستانهای تکراریِ این و آن، پر نکنید. هرچه به همدیگر میگویید، در حافظه ذهنتان، ثبت و حفاظت میشود که دوباره باید خالی اش کنید.
بیشتر سکوت کنید و هنگام سخن، کوتاه و مختصر جمله سازی کنید.
برای بیانِ منظورتان، بجای استفاده از جملاتِ خودکار و شرطی شده و خودگویه های ذهنتان، مکث کنید و از نو با بیانی سنجیده تر که با قلبتان همسویی و هماهنگ تر باشد، استفاده کنيد.
از پرحرفی ها اجتناب و پرهیز کنید تا از سر و صداهای ذهنتان کاسته تر شود.
حافظه ذهنِ انسانِ دانش آلوده و متمدن امروزی، بقدره کافی انباشته از شرطی شدگی های گذشته هاست پس از ذهنتان مثلِ زباله دان استفاده نکنید و بیش از این با چرندیات پرش نکنید بلکه تا میتوانید، از محتویاتش خالی کنید تا شهود و جوهره آگاهی واردش شود.
بجای تایید و تمجید و تحسینِ نفسِ همدیگر، در حضور باشید و باهمدلی ارتباطِ قلبی برقرار کنید. به همدیگر عشق ورزی کنید تا روح همدیگر را لمس کنید.
با تعریف و تمجید و تحسینِ همدیگر، بیشتر نفسِ همدیگر را تغذیه و تقویت و فربه تر میکنید و در رنج و عذابش میمانید. نفس، هر چه فربه تر شود، افسارگسیخته تر شده و شروع به حاکمیت میکند.
مهم، هشیاری شما به نفستان است تا رفته رفته ضعیفتر و ضعفترش کنید تا از حاکمیت به هشیاریتان بیافتد.
آنچه شمارا میآزارد، نفسِ شماست که حسِ جدایی از خود برتر و آگاهتان را می افزاید.
🌞💖
ذهنِ خالی گشته از گذشته ها، ابزاری خلاقانه است.
ذهنتان را از گفت و شنودها و نقل و قولها و داستانهای تکراریِ این و آن، پر نکنید. هرچه به همدیگر میگویید، در حافظه ذهنتان، ثبت و حفاظت میشود که دوباره باید خالی اش کنید.
بیشتر سکوت کنید و هنگام سخن، کوتاه و مختصر جمله سازی کنید.
برای بیانِ منظورتان، بجای استفاده از جملاتِ خودکار و شرطی شده و خودگویه های ذهنتان، مکث کنید و از نو با بیانی سنجیده تر که با قلبتان همسویی و هماهنگ تر باشد، استفاده کنيد.
از پرحرفی ها اجتناب و پرهیز کنید تا از سر و صداهای ذهنتان کاسته تر شود.
حافظه ذهنِ انسانِ دانش آلوده و متمدن امروزی، بقدره کافی انباشته از شرطی شدگی های گذشته هاست پس از ذهنتان مثلِ زباله دان استفاده نکنید و بیش از این با چرندیات پرش نکنید بلکه تا میتوانید، از محتویاتش خالی کنید تا شهود و جوهره آگاهی واردش شود.
بجای تایید و تمجید و تحسینِ نفسِ همدیگر، در حضور باشید و باهمدلی ارتباطِ قلبی برقرار کنید. به همدیگر عشق ورزی کنید تا روح همدیگر را لمس کنید.
با تعریف و تمجید و تحسینِ همدیگر، بیشتر نفسِ همدیگر را تغذیه و تقویت و فربه تر میکنید و در رنج و عذابش میمانید. نفس، هر چه فربه تر شود، افسارگسیخته تر شده و شروع به حاکمیت میکند.
مهم، هشیاری شما به نفستان است تا رفته رفته ضعیفتر و ضعفترش کنید تا از حاکمیت به هشیاریتان بیافتد.
آنچه شمارا میآزارد، نفسِ شماست که حسِ جدایی از خود برتر و آگاهتان را می افزاید.
🌞💖
عمل، گویاتر از تکراره دوستت دارم هایست که با قلبِ انسان، همسویی نداشته و آغشته به شهده الهی نیستند.
ما انسانهای امروزی، به حرفهای داغ و تزئین شده و پر قیل و قال عادت کرده ایم و گدای توجه و تایید و تمجید و تحسین و عشق و محبت دیگران شده ایم و قلبهایمان را برای همدیگر بسته ایم و به همین سبب، عشقِ خودجوش درونمان را فراموش کرده و از جاری کردنش، وامانده ایم.
🌞💖
ما انسانهای امروزی، به حرفهای داغ و تزئین شده و پر قیل و قال عادت کرده ایم و گدای توجه و تایید و تمجید و تحسین و عشق و محبت دیگران شده ایم و قلبهایمان را برای همدیگر بسته ایم و به همین سبب، عشقِ خودجوش درونمان را فراموش کرده و از جاری کردنش، وامانده ایم.
🌞💖
در جایگاه یک تمدن، هنر گوش دادن و سخن گفتن را به میزان خرسند کننده ای پرورش نداده ایم. به راستی نمیدانیم چه گونه به هم گوش دهیم. بیشتر ما توانایی چندان با ارزشی برای ابراز خود یا گوش دادن به دیگران با آغوش باز و یکدلی نداریم. زمانی که نمی توانیم ارتباط داشته باشیم، انرژی درونمان بازداشته میشود و بیمارمان می کند؛ و با شدت یافتن بیماری، رنج میبریم و رنجمان بر دیگران هم ریخته و پاشیده میشود.
اگر بخواهیم بیشتر با دیگران پیوند داشته باشیم؛ نیازی نیست پیام بیشتری به آنها بدهیم؛ نیاز داریم بیشتر به آنها گوش دهیم. گوش دادن ژرف به درک می رسد. درک به پیوند بیشتر. راه ژرفتر گوش دادن خیلی ساده این نیست که سختتر بکوشید. بیشتر، زمان گذاشتن برای تمرینی است که با سکوت آغاز میشود - یعنی با آرام کردن رادیو اندیشه بیست و چهار ساعته.
تیک نات هان
سکوت
اگر بخواهیم بیشتر با دیگران پیوند داشته باشیم؛ نیازی نیست پیام بیشتری به آنها بدهیم؛ نیاز داریم بیشتر به آنها گوش دهیم. گوش دادن ژرف به درک می رسد. درک به پیوند بیشتر. راه ژرفتر گوش دادن خیلی ساده این نیست که سختتر بکوشید. بیشتر، زمان گذاشتن برای تمرینی است که با سکوت آغاز میشود - یعنی با آرام کردن رادیو اندیشه بیست و چهار ساعته.
تیک نات هان
سکوت
اشـoshoـو:
#سوال_از_اشو
خلاقیت چیست؟
چگونه می توانم خلاق باشم؟
#پاسخ
خلاقیت با هیچ فعالیت خاصی سر و کار ندارد
با نقاشی، شعر، رقص، آواز،
با هیچ چیز خاصی پیوند ندارد.
هرچیزی می تواند خلاق باشد.
این تویی که آن کیفیت را به این فعالیت می بخشی، فعالیت به خودی خود نه خلاق است و نه غیر خلاق.
تو می توانی به شیوه ای
غیر خلاق نقاشی کنی. یا آواز بخوانی.
همینطور می توانی به شیوه ای خلاق
کف اتاق را تمیز کنی یا آشپزی کنی.
خلاقیت کیفیتی است که تو برای آن فعالیت به ارمغان می آوری این یک نگرش است.یک رویکرد درونی است.
اینکه تو چطور به رخدادها و اشیاء نگاه می کنی.
بنابراین نخستین چیزی که باید به یاد بسپاری این است که:
خلاقیت را به هیچ چیز به خصوصی محدود نکنی.
این شخص است که خلاق است.
و اگر آدم خلاق باشد از هر کاری که از او سر بزند، حتی از راه رفتنش ، خلاقیت می بارد.
حتی اگر ساکت گوشه ای بنشیند و کاری هم نکند.
حتی بی عملی او نیز کاری خلاق خواهد بود.
#توکل_چیست؟
توکل چیزی است که در درون تو روی میدهد، مرجع بیرونی ندارد.
توکل، حالت آسودگی تو است.
توکل یعنی اینکه خودت باش.
کاری بر خلاف طبیعت خودت انجام نده
و آنگاه هر چه که روی بدهد
_عمل، بی عملی، هر دو_بگذار که روی بدهدبا تمام وجودت،عمیقا وکاملا واردش شو.
#اشو
#کتاب_راز
#سوال_از_اشو
خلاقیت چیست؟
چگونه می توانم خلاق باشم؟
#پاسخ
خلاقیت با هیچ فعالیت خاصی سر و کار ندارد
با نقاشی، شعر، رقص، آواز،
با هیچ چیز خاصی پیوند ندارد.
هرچیزی می تواند خلاق باشد.
این تویی که آن کیفیت را به این فعالیت می بخشی، فعالیت به خودی خود نه خلاق است و نه غیر خلاق.
تو می توانی به شیوه ای
غیر خلاق نقاشی کنی. یا آواز بخوانی.
همینطور می توانی به شیوه ای خلاق
کف اتاق را تمیز کنی یا آشپزی کنی.
خلاقیت کیفیتی است که تو برای آن فعالیت به ارمغان می آوری این یک نگرش است.یک رویکرد درونی است.
اینکه تو چطور به رخدادها و اشیاء نگاه می کنی.
بنابراین نخستین چیزی که باید به یاد بسپاری این است که:
خلاقیت را به هیچ چیز به خصوصی محدود نکنی.
این شخص است که خلاق است.
و اگر آدم خلاق باشد از هر کاری که از او سر بزند، حتی از راه رفتنش ، خلاقیت می بارد.
حتی اگر ساکت گوشه ای بنشیند و کاری هم نکند.
حتی بی عملی او نیز کاری خلاق خواهد بود.
#توکل_چیست؟
توکل چیزی است که در درون تو روی میدهد، مرجع بیرونی ندارد.
توکل، حالت آسودگی تو است.
توکل یعنی اینکه خودت باش.
کاری بر خلاف طبیعت خودت انجام نده
و آنگاه هر چه که روی بدهد
_عمل، بی عملی، هر دو_بگذار که روی بدهدبا تمام وجودت،عمیقا وکاملا واردش شو.
#اشو
#کتاب_راز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام و درود بر یاران حق ☺️
عشقمان جاری و نورمان تابنده باد😊🌹💖🌈
🕉🙏🙏🙏🙏🙏🕉
عشقمان جاری و نورمان تابنده باد😊🌹💖🌈
🕉🙏🙏🙏🙏🙏🕉
در درون هر گرگِ درنده ایی، تقدسی، بی بیان نهفته و در درون هر خزنده ایی، مهری بی پایان ...
هنگامی که نفْس تسلیم می شود،
دیگر نه رنجی باقی می ماند و نه اندوهی
زیرا نفس اساسا علت همه رنج هاست،
و وقتی که دیده شود که هر چه هست خداست، دیگر دلیلی برای شکوه و شکایت وجود ندارد.
وقتی که شکوه پایان می گیرد،
نیایش آغاز می شود.
نیایش، احساس سپاس است،
اعتماد به خداست.
در اعتماد به خداست که دعا می بارد. اعتماد کن و ببین.
اعتماد کردن بسیار مشکل است. ریاضتی سخت تر از این نیست که زندگی را آن گونه که هست ، بپذیری.
#اشو
مهندسی پرسید : " به نظر میرسد که حیوانات به قوانین خود علیرغم محیط آنها و شرایط متغیر وفق پیدا میکنند. درحالیکه انسان قانون اجتماعی را به باد مسخره گرفته و با هیچ سیستم معینی مقید نمیشود . به نظر میرسد که او رو به انحطاط میگذارد درحالیکه حیوانات ثابت هستند. آیا اینطور نیست؟"
ماهارشی : (پس از مدتی طولانی). اوپانیشادها و متون مقدس میگویند موجودات انسانی فقط حیوان هستند مگر آنکه موجوداتی باشند که خویش واقعی را تجلی واقعیت بخشیده باشند. احتمالاً آنها حتی بدتر هستند.
رامانا ماهارشی
هر چه که «من درون» به دنبالش است و به آن وابسته می شود. جایگزینی برای آن بودنی است که حس نمی کند. می توانید برای چیزی ارزش قائل شوید و از آن مراقبت کنید. اما اگر به آن وابسته می شوید بدانید که این «من درون» است. شما هرگز به چیزی به راستی وابسته نمی شوید مگر به اندیشه ای که «من»، «مرا» یا «مال» من در آن باشد. هر گاه به کلی پذیرای از دست دادن چیزی شوید به ورای من درون می روید و آن کسی که هستید، آن من هستمی که خودآگاه است پدیدار می گردد.
او گفت: «اکنون به این سخن حضرت مسیح (ع) پی بردم که گفت: «اگر کسی پیراهنت را گرفت بگذار کنت را هم بگیرد. پیش از این هرگز مفهوم آن را نفهمیده بودم.»
به او گفتم: «درست است! گفته حضرت مسیح (ع) به این معنا نیست که هیچ گاه نباید خانه خود را قفل کنید. منظور او این است که گاهی رها کردن چیز ها کاری بسیار نیرومند تر از دفاع کردن و چسبیدن به آن ها است.»
آن زن در چند هفته آخر عمر در حالی که بدنش رو به ضعف می رفت نورانی تر و نورانی تر می شد؛ گویی نور از درون او می درخشید. او بسیاری از اموال خود را به دیگران بخشید و برخی را هم به پرستاری داد که فکر می کرد انگشترش را دزدیده است. شادی آن زن با هر چیزی که می بخشید ژرف تر می شد. زمانی که مادرش به من تلفن زد تا بگوید که او فوت کرده گفت که دخترش پیش از مرگ، انگشتر خود را درون قفسه دارو در حمام پیدا کرده است.
آیا زن پرستار آن انگشتر را برگردانده بود. با انگشتر در تمامی این مدت آن جا بوده است؟ این رازی است که هیچ کس هرگز نخواهد دانست. تنها نکته ای که می دانیم این است که هستی سودمند ترین تجربه ای را که برای تکامل آگاهی تان لازم دارید به شما می دهد. از کجا می فهمید این تجربه ای ست که به آن نیاز دارید؟ از آن جا که این تجربه همانی است که این لحظه تجربه می کنید.
اکهارت تله
جهانی نو
دیگر نه رنجی باقی می ماند و نه اندوهی
زیرا نفس اساسا علت همه رنج هاست،
و وقتی که دیده شود که هر چه هست خداست، دیگر دلیلی برای شکوه و شکایت وجود ندارد.
وقتی که شکوه پایان می گیرد،
نیایش آغاز می شود.
نیایش، احساس سپاس است،
اعتماد به خداست.
در اعتماد به خداست که دعا می بارد. اعتماد کن و ببین.
اعتماد کردن بسیار مشکل است. ریاضتی سخت تر از این نیست که زندگی را آن گونه که هست ، بپذیری.
#اشو
مهندسی پرسید : " به نظر میرسد که حیوانات به قوانین خود علیرغم محیط آنها و شرایط متغیر وفق پیدا میکنند. درحالیکه انسان قانون اجتماعی را به باد مسخره گرفته و با هیچ سیستم معینی مقید نمیشود . به نظر میرسد که او رو به انحطاط میگذارد درحالیکه حیوانات ثابت هستند. آیا اینطور نیست؟"
ماهارشی : (پس از مدتی طولانی). اوپانیشادها و متون مقدس میگویند موجودات انسانی فقط حیوان هستند مگر آنکه موجوداتی باشند که خویش واقعی را تجلی واقعیت بخشیده باشند. احتمالاً آنها حتی بدتر هستند.
رامانا ماهارشی
هر چه که «من درون» به دنبالش است و به آن وابسته می شود. جایگزینی برای آن بودنی است که حس نمی کند. می توانید برای چیزی ارزش قائل شوید و از آن مراقبت کنید. اما اگر به آن وابسته می شوید بدانید که این «من درون» است. شما هرگز به چیزی به راستی وابسته نمی شوید مگر به اندیشه ای که «من»، «مرا» یا «مال» من در آن باشد. هر گاه به کلی پذیرای از دست دادن چیزی شوید به ورای من درون می روید و آن کسی که هستید، آن من هستمی که خودآگاه است پدیدار می گردد.
او گفت: «اکنون به این سخن حضرت مسیح (ع) پی بردم که گفت: «اگر کسی پیراهنت را گرفت بگذار کنت را هم بگیرد. پیش از این هرگز مفهوم آن را نفهمیده بودم.»
به او گفتم: «درست است! گفته حضرت مسیح (ع) به این معنا نیست که هیچ گاه نباید خانه خود را قفل کنید. منظور او این است که گاهی رها کردن چیز ها کاری بسیار نیرومند تر از دفاع کردن و چسبیدن به آن ها است.»
آن زن در چند هفته آخر عمر در حالی که بدنش رو به ضعف می رفت نورانی تر و نورانی تر می شد؛ گویی نور از درون او می درخشید. او بسیاری از اموال خود را به دیگران بخشید و برخی را هم به پرستاری داد که فکر می کرد انگشترش را دزدیده است. شادی آن زن با هر چیزی که می بخشید ژرف تر می شد. زمانی که مادرش به من تلفن زد تا بگوید که او فوت کرده گفت که دخترش پیش از مرگ، انگشتر خود را درون قفسه دارو در حمام پیدا کرده است.
آیا زن پرستار آن انگشتر را برگردانده بود. با انگشتر در تمامی این مدت آن جا بوده است؟ این رازی است که هیچ کس هرگز نخواهد دانست. تنها نکته ای که می دانیم این است که هستی سودمند ترین تجربه ای را که برای تکامل آگاهی تان لازم دارید به شما می دهد. از کجا می فهمید این تجربه ای ست که به آن نیاز دارید؟ از آن جا که این تجربه همانی است که این لحظه تجربه می کنید.
اکهارت تله
جهانی نو
عشقِ الهی، حسی خودجوش و بی زبان است، هنگامی که با کلمات بزبان رانده شود، انسانی ست☺️
در ازدواجهای سنتی امروزی که همه قراردادی، تجاری و سنتی اند، طلاق هم همزمان مورده بحث و گفتگو قرار میگیرد.
عشق، در اینگونه پیمانهای ازدواج، فضایی برای شکوفایی نمی یابد و دیر یا زود به شکست می انجامد.
دنیایی که با منطق و قلمِ مردانه نوشته و خلق شود، قوانینش هم عقلانی میشود و انسانهایش از الهامات و هدایت قلبشان ساقط میشوند.
همه سردگمی ها و سرگشتگی ها و آشفتگی های ذهنیِ بشری، بخاطره بی اعتنایی به ندای درونشان است.
کسیکه به ندای درونش بی توجه و بی اعتنا باشد، مثل این است که بجای پیروی از قلب و خدای درونش، مقلد و دنباله رو دیگران میشود که عواقبش "غوطه ور شدن" در وسوسه های هرچند توهمی ولی مجدوب کننده دنیای مادی میشود که همه گونه بیماری های روحی و روانی نتیجه این رشد ناسالم است.
چنین انسانی، دیر یا زود صاحبِ ذهنی مشکل ساز میشود و بیوقفه با معضلات خودساخته عقلِ نابصیر و نفسانی اش ، دست و پنجه نرم میکند.
مراقبه سکوت و مشاهده درون، تنها راه رهایی از بدبختی هایی ست که من ذهنی، بیوقفه از خودش ساتع میکند و دنیای صاحبش را خلق میکند.
🌞💖
عشق، در اینگونه پیمانهای ازدواج، فضایی برای شکوفایی نمی یابد و دیر یا زود به شکست می انجامد.
دنیایی که با منطق و قلمِ مردانه نوشته و خلق شود، قوانینش هم عقلانی میشود و انسانهایش از الهامات و هدایت قلبشان ساقط میشوند.
همه سردگمی ها و سرگشتگی ها و آشفتگی های ذهنیِ بشری، بخاطره بی اعتنایی به ندای درونشان است.
کسیکه به ندای درونش بی توجه و بی اعتنا باشد، مثل این است که بجای پیروی از قلب و خدای درونش، مقلد و دنباله رو دیگران میشود که عواقبش "غوطه ور شدن" در وسوسه های هرچند توهمی ولی مجدوب کننده دنیای مادی میشود که همه گونه بیماری های روحی و روانی نتیجه این رشد ناسالم است.
چنین انسانی، دیر یا زود صاحبِ ذهنی مشکل ساز میشود و بیوقفه با معضلات خودساخته عقلِ نابصیر و نفسانی اش ، دست و پنجه نرم میکند.
مراقبه سکوت و مشاهده درون، تنها راه رهایی از بدبختی هایی ست که من ذهنی، بیوقفه از خودش ساتع میکند و دنیای صاحبش را خلق میکند.
🌞💖