عشق و نور
1.15K subscribers
416 photos
1.29K videos
20 files
564 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی👇

https://t.me/salamzendgi7

لینک صوتی های نرمین👇


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
#سوال_از_اشو

اشوی عزیز، من شدیدا به خدا ایمان دارم، چرا شما ایمان  (اعتقاد، باور )را محکوم می کنید؟

#پاسخ

من ایمان را محکوم نمی کنم....
من به روشنی آن را توضیح می دهم، که ایمان مانعی برای رسیدن به خدا است

ایمان یک پل نیست یک مانع است، این باور تو است که تو را از خدا دور نگه می‌دارد
اگر ایمان انداخته شود
بلا درنگ در خدا هستی
تو خدا هستی

و چرا نیاز  به ایمان وجود دارد؟
تو به خورشید ایمان نداری، یا داری؟
تو به زمین ایمان نداری، یا داری؟

تو می دانی که زمین وجود دارد، پس جایی برای ایمان داشتن باقی نمی ماند، تو فقط به چیز هایی باور داری که نمی شناسی
ایمان از جهل می آید، بودا به خدا ایمان ندارد زیرا او خدا را می شناسد!
تو خدا را نمی شناسی، به همین دلیل است که به خدا ایمان داری، و اگر به ایمان داشتن ادامه دهی، هرگز به شناخت نخواهی رسید.
ایمان فقط به معنای این است که تو جهل خود را می پوشانی، به جای آن که آن را نابود کنی، آن را پنهان می کنی، آن را می آرایی، کمی آن را راحت و مناسب و قابل پذیرش می سازی، تو نگران این هستی که خدا را نمی شناسی، پیوسته ایمان خود را تکرار می کنی، دوباره و دوباره؛ شروع می کنی به ایجاد یک نوع هیپنوتیزمی که:
من می دانم، من ایمان دارم!
فقط به پرستش ات نگاه کن؛
من شدیدا به خدا ایمان دارم.
نمی توانی فقط ایمان داشته باشی،
آن باید شدید و محکم باشد. 
و سپس خیلی شدید
آن چه چیزی را نشان می‌دهد، نمی توانی پنهان کنی.

حقیقت خودش را نشان می دهد
تو بسیار از جهل ات می ترسی
در ژرفا می دانی که؛ من نمی دانم، تو باید با آن جهل مبارزه کنی، تا شدیدا ایمان بیاوری

فقط فکر کن :
کسی نزد تو می آید و می گوید ، من تو را به شدت دوست دارم!
منظور او چیست؟
عشق کافی نیست؟
آن باید خیلی شدید باشد؟
اگر عشق آنجا است، آن کافی است، اگر عشق آنجا است، دیگر حتی نیازی به گفتن آن وجود ندارد
#سکوت خودش بیانگر آن است.

اما وقتی کسی می گوید :
من شدیدا عاشق تو هستم، خیلی خیلی، پس یک چیز حتمی است، که او می ترسد که عشق او آنجا نباشد، او به نوعی آن را اداره می کند، به نوعی آن را ایجاد می کند. و تلاش زیادی می کند تا آن را ایجاد کند. به همین دلیل آن را شدید می نامد، زیرا می داند که سرکوب طبیعت نا عاشق او دشوار است.

همین واژه ی تو :
«من به خدا ایمان دارم» نشان می دهد که تو هرگز خدا را نشناخته ای
وگرنه، نیازی به نیرو و قوت نخواهد بود، نیازی به ایمان داشتن نخواهد بود. چگونه می توانی ایمان بیاوری یا نیاوری؟
تو هیچ چیز در مورد خدا نمی دانی به همین دلیل است که نگران این هستی که چرا من ایمان را محکوم می کنم
و اگر ایمان برود، دوباره جاهل خواهی بود ، آن ترس وجود دارد، اما آن کار من در اینجاست، ببخشید، درست کردن تو همان گونه که هستی
اگر جاهل هستی، جاهل هستی. آن بهتر از چیزی است که هستی
زیرا فقط از طریق آن واقعیت معتبر می توانی پلی باشی به سوی واقعیت نهایی
تمام باورها غلط اند.
شناخت درست است
باور کردن غلط است.

من اینجا هستم تا تو را دوباره جاهل سازم، اگر با من همراه شوی این روی خواهد داد
تو جاهل خواهی شد، ساده، دانش ات ناپدید خواهد شد، و در همان ناپدیدی برای نخستین بار راز زندگی را در حال رقص در پیرامون ات خواهی یافت، و برکت آن راز ، #آن_راز_خدا_است.
خدا هرگز نمی تواند یک مفهوم باشد، خدا را نمی توان در یک عقیده گنجاند، خدا را نمی توان در یک باور گنجاند.
نادان شو، من هرگز نشنیده ام که دانشمندان به خدا برسند. گناهکارانی بوده اند که رسیده اند، اما دانشمندان نه، گناه اصلی گناه دانش است.
داستان کتاب مقدس را بارها و بارها به یاد آور، آن یکی از داستانهای ارزشمند تاریخ انسانی است. آدم از باغ عدن بهشت بیرون رانده شد زیرا که از درخت دانش خورد، گناه او دانش او بود!
تو باید دانش ات را استفراغ کنی
سیب را استفراغ کن! دوباره معصوم و نادان شو!
و تو به دومین کودکی ات خواهی رسید،، و خوشبخت اند کسانی که به کودکی دوم می رسند، زیرا از طریق آن، و فقط از آن طریق، شخص پلی به سوی خدا می شود
اما آنگاه دیگر ایمانی وجود ندارد
شخص می داند.

و به یاد بسپار:
شناخت و دانش متفاوت هستند
#دانش شامل #باور هاست،
#شناخت شامل #تجربه است....

#اﺷﻮ
#سوال_از_اشو

اشوی عزیز، من شدیدا به خدا ایمان دارم، چرا شما ایمان  (اعتقاد، باور )را محکوم می کنید؟

#پاسخ

من ایمان را محکوم نمی کنم....
من به روشنی آن را توضیح می دهم، که ایمان مانعی برای رسیدن به خدا است

ایمان یک پل نیست یک مانع است، این باور تو است که تو را از خدا دور نگه می‌دارد
اگر ایمان انداخته شود
بلا درنگ در خدا هستی
تو خدا هستی

و چرا نیاز  به ایمان وجود دارد؟
تو به خورشید ایمان نداری، یا داری؟
تو به زمین ایمان نداری، یا داری؟

تو می دانی که زمین وجود دارد، پس جایی برای ایمان داشتن باقی نمی ماند، تو فقط به چیز هایی باور داری که نمی شناسی
ایمان از جهل می آید، بودا به خدا ایمان ندارد زیرا او خدا را می شناسد!
تو خدا را نمی شناسی، به همین دلیل است که به خدا ایمان داری، و اگر به ایمان داشتن ادامه دهی، هرگز به شناخت نخواهی رسید.
ایمان فقط به معنای این است که تو جهل خود را می پوشانی، به جای آن که آن را نابود کنی، آن را پنهان می کنی، آن را می آرایی، کمی آن را راحت و مناسب و قابل پذیرش می سازی، تو نگران این هستی که خدا را نمی شناسی، پیوسته ایمان خود را تکرار می کنی، دوباره و دوباره؛ شروع می کنی به ایجاد یک نوع هیپنوتیزمی که:
من می دانم، من ایمان دارم!
فقط به پرستش ات نگاه کن؛
من شدیدا به خدا ایمان دارم.
نمی توانی فقط ایمان داشته باشی،
آن باید شدید و محکم باشد. 
و سپس خیلی شدید
آن چه چیزی را نشان می‌دهد، نمی توانی پنهان کنی.

حقیقت خودش را نشان می دهد
تو بسیار از جهل ات می ترسی
در ژرفا می دانی که؛ من نمی دانم، تو باید با آن جهل مبارزه کنی، تا شدیدا ایمان بیاوری

فقط فکر کن :
کسی نزد تو می آید و می گوید ، من تو را به شدت دوست دارم!
منظور او چیست؟
عشق کافی نیست؟
آن باید خیلی شدید باشد؟
اگر عشق آنجا است، آن کافی است، اگر عشق آنجا است، دیگر حتی نیازی به گفتن آن وجود ندارد
#سکوت خودش بیانگر آن است.

اما وقتی کسی می گوید :
من شدیدا عاشق تو هستم، خیلی خیلی، پس یک چیز حتمی است، که او می ترسد که عشق او آنجا نباشد، او به نوعی آن را اداره می کند، به نوعی آن را ایجاد می کند. و تلاش زیادی می کند تا آن را ایجاد کند. به همین دلیل آن را شدید می نامد، زیرا می داند که سرکوب طبیعت نا عاشق او دشوار است.

همین واژه ی تو :
«من به خدا ایمان دارم» نشان می دهد که تو هرگز خدا را نشناخته ای
وگرنه، نیازی به نیرو و قوت نخواهد بود، نیازی به ایمان داشتن نخواهد بود. چگونه می توانی ایمان بیاوری یا نیاوری؟
تو هیچ چیز در مورد خدا نمی دانی به همین دلیل است که نگران این هستی که چرا من ایمان را محکوم می کنم
و اگر ایمان برود، دوباره جاهل خواهی بود ، آن ترس وجود دارد، اما آن کار من در اینجاست، ببخشید، درست کردن تو همان گونه که هستی
اگر جاهل هستی، جاهل هستی. آن بهتر از چیزی است که هستی
زیرا فقط از طریق آن واقعیت معتبر می توانی پلی باشی به سوی واقعیت نهایی
تمام باورها غلط اند.
شناخت درست است
باور کردن غلط است.

من اینجا هستم تا تو را دوباره جاهل سازم، اگر با من همراه شوی این روی خواهد داد
تو جاهل خواهی شد، ساده، دانش ات ناپدید خواهد شد، و در همان ناپدیدی برای نخستین بار راز زندگی را در حال رقص در پیرامون ات خواهی یافت، و برکت آن راز ، #آن_راز_خدا_است.
خدا هرگز نمی تواند یک مفهوم باشد، خدا را نمی توان در یک عقیده گنجاند، خدا را نمی توان در یک باور گنجاند.
نادان شو، من هرگز نشنیده ام که دانشمندان به خدا برسند. گناهکارانی بوده اند که رسیده اند، اما دانشمندان نه، گناه اصلی گناه دانش است.
داستان کتاب مقدس را بارها و بارها به یاد آور، آن یکی از داستانهای ارزشمند تاریخ انسانی است. آدم از باغ عدن بهشت بیرون رانده شد زیرا که از درخت دانش خورد، گناه او دانش او بود!
تو باید دانش ات را استفراغ کنی
سیب را استفراغ کن! دوباره معصوم و نادان شو!
و تو به دومین کودکی ات خواهی رسید،، و خوشبخت اند کسانی که به کودکی دوم می رسند، زیرا از طریق آن، و فقط از آن طریق، شخص پلی به سوی خدا می شود
اما آنگاه دیگر ایمانی وجود ندارد
شخص می داند.

و به یاد بسپار:
شناخت و دانش متفاوت هستند
#دانش شامل #باور هاست،
#شناخت شامل #تجربه است....

#اﺷﻮ
ماهارشی با لبخندی انگشت کوچکش را بر چشمش گذاشت و گفت:
ببین چگونه این انگشت کوچک جلوی چشم را می‌گیرد و نمی‌گذارد دنیا دیده شود.
همین‌گونه هم این ذهن ریز، تمام عالم هستی را می‌پوشاند و مانع دیدن واقعیت می‌شود. ببین که چقدر قدرتمند است.

#ماهارشی
#آگاهی

شمن‌ها می‌دانند که تمام زندگی متصل است،
تمام زندگی یکی‌ست.
ما از طریق هوایی که تنفس می‌کنیم،
از طریق زمین زیر پاهایمان،
از طریق آبی که با هم سهیم هستیم
و قسمت اعظمی از بدن ما را شکل می‌دهد،
و از طریق هر چیز دیگری
که این سیاره و ماورای آن را تشکیل می‌دهد،
متصل هستیم.

#دون_خوزه_رویز
#اتصال_یگانگی

در همان لحظه که،
از طریق پذیرش آنچه که هست،
قضاوت کردن متوقف می‌شود،
تو آزاد از این ذهن هستی،
تو
برای عشق، برای لذت،
و برای آرامش،
فضا ایجاد کرده‌ای.

#اکهارت_تول
#تسلیم_پذیرش
#لذت_سعادت_شادی

جستجو تنها واقعیت است.
چه کسی تمام این‌ها را آفریده؟
چرا؟ چگونه؟
او کجاست؟
منبع و منشا تمام این چیزها، این افکار، چیست؟
این زندگی چیست؟
منبع و منشا این آگاهی چیست؟

در مدیتیشن عمیق شو، آنوقت همه چیز برای تو آشکار می‌شود.

#شیواپوری
#مدیتیشن


آیا می‌توانی بدون آن صدای درون ذهنت، که
تفسیر می‌کند،
نتیجه می‌گیرد،
مقایسه می‌کند،
یا سعی می‌کند سر در بیاورد،
ببینی؟

#اکهارت_تول
#باور_فکر_حس
#تغییر_انتخاب

هرچه آزادتر شوم بیشتر اوج می‌گیرم.
هرچه بیشتر اوج بگیرم بیشتر می‌بینم.
هرچه بیشتر ببینم کم‌تر می‌دانم.
هرچه کم‌تر بدانم آزادترم.

#رام_داس
#لذت_سعادت_شادی
باور به شما كمكی نمی كند.

عارف شويد،
اما به عارفان باور نداشته باشيد.
صوفي شويد،
اما به صوفيان باور نداشته باشيد.
مثل من بشويد،
اما به من باور نداشته باشيد.
اگر شما به من باور داشته باشيد؛ گمراه
مي شويد.

به باور چه نيازي داريد؟
وقتي مي توانيد مزه اي از يك چيزي را بچشيد، چرا بايد به آن باور داﺷﺖ.

ﺑﺎﻭﺭ يعني اينكه شما در حال عقبگرد كردن هستيد.
شما داريد مي گوييد امروز باور پيدا مي كنم، فردا مي چشیم
اما چرا امروز نه؟
چرا حالا نه؟
اگر شما لرزش مرا احساس كنيد،
آن وقت بيش از اينكه بر حسب باور فكر كنيد به فكر زيستن با آن مي افتيد و
اينكه به چيزي غير از آنچه كه آن را تجربه كرده ايد باور نداشته باشيد.
در غير اين صورت شما يك رياكار خواهيد شد.
اين اصل بايد به عنوان يك معيار در نظر گرفته شود:
انسان باورمند غمگين است و انسان دانا بي نهايت شاد.
انساني كه فقط باور دارد ابله، مرده، در خود فرو رفته، بسته و متحجر است،
ولي انساني كه به دانايي رسيده است، با عطر فراواني كه از وجودش بر مي خيزد شكوفا مي شود.
او هميشه جاري است.
او هيچ وقت راكد نيست.
او هميشه تازه و با طراوت است.
بگذاريد مذهب طراوت و زندگي داشته باشد، نه اينكه به #باور تبديل شود.

#اشو
Forwarded from Narmin Clauß
ما انسان‌ها خرد واقعاً استراحت کردن و آرام بودن را از دست داده‌ایم.
ما بیش از اندازه نگرانیم.
ما اجازه نمی‌دهیم بدنمان درمان یابد.
ما اجازه نمی‌دهیم ذهن و قلبمان درمان یابد.


#تیچ_نات_هان
#آرامش_صلح

واقعا مهم نیست تو کجا هستی؛ اما
واقعاً مهم است که تو چه حسی نسبت به جایی که در آن هستی داری.

اگر فکر کنی که باید جایی که هستی را تغییر دهی تا بتوانی حس خودت را تغییر دهی، مشکل داری.

چون با این روش تو نمی‌توانی جای دیگری بروی.
تو باید در حالی که آنجا، همان جایی که هستی، نشسته‌ای، حس خودت را تغییر دهی،
و بعد جایی که هستی تغییر خواهد کرد.


#آبراهام_هیکس
#تغییر_انتخاب
#باور_فکر_حس
#استمرار_یادآوری_تمرین

ساکن باش.
ساکن بودن تلاشی نمی‌خواهد؛
بسیار ساده است.
وقتی ذهن تو ساکن است،
تو هیچ نامی نداری،
تو گذشته‌ای نداری،
تو روابطی نداری،
تو کشوری نداری،
تو هیچ دستاورد معنوی نداری،
و هیچ عدم دستاورد معنوی هم نداری.
آنجا فقط حضور «بودن» با خودش، است‌.


#گنگاجی

انرژی منبع و سرچشمه تو
هیچوقت هیچ کسی را
محکوم نمی‌کند.
Forwarded from Narmin Clauß
#سوال_از_اشو

اشو عزيز، آن چهل شبانه روز كه عيسي در كوهستان به سر برد، آيا مراقبه مي كرد؟
اگر او مراقبه را مي شناخته، هرگز به آن اشاره نكرده است.
در اين مدت او آنجا چه مي كرد؟

#پاسخ

او مراقبه نمي كرد. اگر مراقبه كرده بود، اوضاع در تمام دنيا فرق مي كرد
آنچه او در آن چهل شبانه روز در كوهستان انجام داد، نيايش و دعاprayer  بود. دعا به خدايي كه نمي شناسد. هيچكس نمي داند كه خدا وجود دارد يا ندارد.
ميليون ها مردم دعا كرده اند و آسمان بي تفاوت باقي مانده است، نه پاسخي، نه واكنشي.
تمام آرامانگرايي عيسي و مسيحيت براساس افسانهfiction  است
يك افسانه ي مذهبي.
همين در مورد تمام مذاهبي كه مذاهب نيايشي هستند صادق است.

در دنيا دو نوع مذهب وجود دارد:
#مذاهب_نيايشي و
#مذاهب_مراقبه اي
مذاهب نيايشي افسانه اي هستند، زيرا از همان آغاز با باورداشتن به يك خدا آغاز مي كنند
باورداشتنbelieving، شناختنknowing  نيست
و باور نمي تواند ترديد هاي تو را برطرف كند. فوقش اين است كه مي تواند آنها را سركوب كند، مي تواند ترديدهايت را بپوشاند، ولي در زير آن باور هميشه #ترديد داري كه آيا باورت درست است يا نادرست؟
وقتي چيزي را بشناسي، ترديدها به خودي خود مي ميرند، آنوقت مسئله ي ترديد وجود ندارد.
#باور_در_خودش_ترديد_را_حمل_مي_كند.

#اشو
#انتقال_چراغ
Forwarded from Narmin Clauß
افکار نیروهایی غول پیکر هستند.
آنها از الکتریسیته قوی‌ترند.
آنها زندگی تو را کنترل کرده،
شخصیت تو را قالب بندی کرده،
و سرنوشت تو را شکل می‌دهد.


#سیواناندا_ساراسواتی
#باور_فکر_حس
تو می‌توانی تجربیات (معنوی) شگفت‌انگیزی داشته باشی.
اما در عین حال کاملاً فریب خورده (دچار توهم بیداری) باشی.


#کریشنا_مورتی

آنچه می‌گویی مهم نیست. آنچه تو می‌گویی به ندرت در هماهنگی با باورهایت است.

این جهان به آنچه می‌گویی پاسخ نمی‌دهد، بلکه به ارتعاش (حس) تو پاسخ می‌دهد.


#آبراهام_هیکس
#باور_فکر_حس

دو چیز وجود دارد: بودن و انجام دادن.

بیش از اندازه به انجام دادن فکر نکن.
نخست بودن است. آرامش بودن. لذت بودن. سعادت و شادی بودن.
و بعد انجام دادن لذت، انجام دادن سعادت و شادی، آن هم بر مبنای بودن.

پس تو نخست باید بر تمرین بودن تمرکز کنی. جاری بودن، زنده بودن، تازه بودن، آرام بودن، متوجه بودن، سخاوتمند بودن، با شفقت بودن.
این، مبنای تمرین است.


#تیچ_نات_هان
#هستی_وجود