#تفاوت_مراقبه_و_تمرکز
مراقبه چیست؟
تمام این سوترای دل در مورد درونیترین هستهی مراقبه است. بگذارید واردش شویم.
نخستین چیز:
مراقبه تمرکز نیست
در تمرکز یک خود است که متمرکز میشود و یک موضوع است که روی آن تمرکز صورت میگیرد.
یک دوگانگی وجود دارد.
در مراقبه هیچکس در درون نیست و چیزی در بیرون نیست. مراقبه، تمرکز نیست. جدایی بین درون و بیرون وجود ندارد. درون پیوسته در بیرون جاری است و بیرون پیوسته در درون جریان دارد. خط جدایی، مرز و محدودهای دیگر وجود ندارد. درون، بیرون است و بیرون، درون است؛ مراقبه یک آگاهی غیردوگانه است.
تمرکز یک آگاهی دوگانه است:
برای همین است که تمرکز تولید خستگی میکند؛ برای همین است که وقتی تمرکز میکنید احساس خستگی زیاد میکند. و نمیتوانید بیستوچهار ساعته تمرکز کنید، باید برای استراحت به تعصیلات بروید!
تمرکز هرگز نمیتواند طبیعت شما بشود
مراقبه خسته نمیکند، احساس کوفتگی به شما نمیدهد.
مراقبه میتواند بیستوچهارساعته باشد ــ هر روز و هرشب، هر سال و همه سال. میتواند ابدی بشود. مراقبه خودِ آسودگی است.
تمرکز یک عمل است، یک عمل ارادی است. مراقبه وضعیت بدون اراده است، وضعیت بیعملی؛ آسودگی است. فرد فقط به درون وجودش میافتد و این وجود با تمام وجودهای دیگر یکسان است.
در تمرکز یک نقشه وجود دارد، یک فرافکنی، یک فکر. در تمرکز ذهن از روی یک نتیجهگیری عمل میکند:
تو کاری انجام میدهی.
تمرکز از گذشته میآید.
در مراقبه هیچ نتیجهگیری در پشت آن وجود ندارد. هیچ کار خاصی انجام نمیدهی، فقط حضور داری و هستی؛ گذشتهای در آن وجود ندارد، با گذشته آلوده نشده است. در مراقبه هیچ آیندهای وجود ندارد، از تمام آینده پاک و آزاد است. مراقبه چیزی است که لائوتزو آن را Wei-Wu-Wei میخواند:
عمل توسط بیعملی.
این چیزی است که مرشدان ذن گفتهاند: نشستن در سکوت و کاری نکردن؛ بهار میآید و علفها خودشان سبز میشوند.
به یاد بسپارید “خودشان…”
هیچ عملی انجام نگرفته، شما علف را بیرون نمیکشید؛ بهار میآید و علفها خودشان رشد میکنند.
وقتی که به زندگی اجازه میدهید تا راه خودش را برود، وقتی که دستکاری نمیکنید، وقتی هیچ انضباطی را بر زندگی تحمیل نمیکنید، وقتی نمیخواهید هیچ کنترلی داشته باشید… این وضعیت خودانگیخته و تحمیلنشده، مراقبه است.
مراقبه در زمان حال است،
زمان حال خالص.
مراقبه مستقیم و بیواسطه است. نمیتوانید مراقبه کنید،
ولی میتوانید در مراقبه باشید؛
نمیتوانید در تمرکز باشید،
ولی میتوانید تمرکز کنید.
تمرکز انسانی است،
مراقبه الهی است.
تمرکز در شما یک مرکز دارد: تمرکز از آن مرکز میآید. تمرکز یک خود self در شما دارد. درواقع، کسی که زیاد تمرکز میکند شروع میکند به گردآوردن یک خودِ بسیار قوی! او قویتر و قویتر میشود و ارادهاش بیشتر و بیشتر میگردد. او بیشتر یکپارچه و قوی بهنظر میآید.
انسان اهل مراقبه، قوی نمیشود: ساکت میشود، آرام میگردد.
قدرت بر اثر تضاد ایجاد میشود؛
علت تمام قدرتها اصطکاک است.
برق از اصطکاک بوجود میآید. میتوانید از آب، برق تولید کنید: وقتی رودخانه از کوهستان بهپایین جاری میشود، اصطکاکی بین رودخانه و صخرهها وجود دارد و آن اصطکاک تولید انرژی میکند. برای همین است که افرادی که همیشه جویای قدرت هستند همیشه مشغول جنگیدن هستند. جنگ تولید انرژی میکند. انرژی، نیرو، همیشه توسط اصطکاک تولید میشود.
دنیا بارها و بارها وارد جنگ می شود زیرا دنیا تحت تسلط مفهوم قدرت است. بدون جنگیدن نمیتوانی قدرتمند باشی.
مراقبه آرامش میآورد. آرامش قدرتِ خودش را دارد، ولی پدیدهای کاملاًمتفاوت است.
آن قدرتی که از اصطکاک تولید شده، تهاجمی، خشن و مردانه است.
ولی آن قدرتی که از آرامش بیرون میآید (من از همان واژه استفاده میکنم چون واژهی دیگری وجود ندارد) زنانه است؛
در خودش وقاری دارد؛ یک قدرت غیرفعال است، پذیرش است، بازبودن است. از اصطکاک تولید نشده و برای همین، خشن نیست.
بودا قدرتمند است، در آرامش، در سکوت خود قدرتمند است. او مانند یک گلسرخ قدرتمند است و نه مانند یک بمب اتم. او همچون لبخند یک کودک قدرتمند است… بسیار شکننده، بسیار آسیبپذیر؛ ولی این قدرت مانند قدرت شمشیر نیست. بودا قوی است، مانند یک چراغ سفالین کوچک، شعلهی کوچکی که در شب تاریک در آن به روشنی میسوزد. این یک بُعد کاملاً متفاوت از قدرت است. این قدرتی است که ما آن را قدرت الهی میخوانیم؛
قدرتی بدون اصطکاک است.
#اشو
#سوترای_دل
تفسیر اشو از سخنان گوتام بودا
مراقبه چیست؟
تمام این سوترای دل در مورد درونیترین هستهی مراقبه است. بگذارید واردش شویم.
نخستین چیز:
مراقبه تمرکز نیست
در تمرکز یک خود است که متمرکز میشود و یک موضوع است که روی آن تمرکز صورت میگیرد.
یک دوگانگی وجود دارد.
در مراقبه هیچکس در درون نیست و چیزی در بیرون نیست. مراقبه، تمرکز نیست. جدایی بین درون و بیرون وجود ندارد. درون پیوسته در بیرون جاری است و بیرون پیوسته در درون جریان دارد. خط جدایی، مرز و محدودهای دیگر وجود ندارد. درون، بیرون است و بیرون، درون است؛ مراقبه یک آگاهی غیردوگانه است.
تمرکز یک آگاهی دوگانه است:
برای همین است که تمرکز تولید خستگی میکند؛ برای همین است که وقتی تمرکز میکنید احساس خستگی زیاد میکند. و نمیتوانید بیستوچهار ساعته تمرکز کنید، باید برای استراحت به تعصیلات بروید!
تمرکز هرگز نمیتواند طبیعت شما بشود
مراقبه خسته نمیکند، احساس کوفتگی به شما نمیدهد.
مراقبه میتواند بیستوچهارساعته باشد ــ هر روز و هرشب، هر سال و همه سال. میتواند ابدی بشود. مراقبه خودِ آسودگی است.
تمرکز یک عمل است، یک عمل ارادی است. مراقبه وضعیت بدون اراده است، وضعیت بیعملی؛ آسودگی است. فرد فقط به درون وجودش میافتد و این وجود با تمام وجودهای دیگر یکسان است.
در تمرکز یک نقشه وجود دارد، یک فرافکنی، یک فکر. در تمرکز ذهن از روی یک نتیجهگیری عمل میکند:
تو کاری انجام میدهی.
تمرکز از گذشته میآید.
در مراقبه هیچ نتیجهگیری در پشت آن وجود ندارد. هیچ کار خاصی انجام نمیدهی، فقط حضور داری و هستی؛ گذشتهای در آن وجود ندارد، با گذشته آلوده نشده است. در مراقبه هیچ آیندهای وجود ندارد، از تمام آینده پاک و آزاد است. مراقبه چیزی است که لائوتزو آن را Wei-Wu-Wei میخواند:
عمل توسط بیعملی.
این چیزی است که مرشدان ذن گفتهاند: نشستن در سکوت و کاری نکردن؛ بهار میآید و علفها خودشان سبز میشوند.
به یاد بسپارید “خودشان…”
هیچ عملی انجام نگرفته، شما علف را بیرون نمیکشید؛ بهار میآید و علفها خودشان رشد میکنند.
وقتی که به زندگی اجازه میدهید تا راه خودش را برود، وقتی که دستکاری نمیکنید، وقتی هیچ انضباطی را بر زندگی تحمیل نمیکنید، وقتی نمیخواهید هیچ کنترلی داشته باشید… این وضعیت خودانگیخته و تحمیلنشده، مراقبه است.
مراقبه در زمان حال است،
زمان حال خالص.
مراقبه مستقیم و بیواسطه است. نمیتوانید مراقبه کنید،
ولی میتوانید در مراقبه باشید؛
نمیتوانید در تمرکز باشید،
ولی میتوانید تمرکز کنید.
تمرکز انسانی است،
مراقبه الهی است.
تمرکز در شما یک مرکز دارد: تمرکز از آن مرکز میآید. تمرکز یک خود self در شما دارد. درواقع، کسی که زیاد تمرکز میکند شروع میکند به گردآوردن یک خودِ بسیار قوی! او قویتر و قویتر میشود و ارادهاش بیشتر و بیشتر میگردد. او بیشتر یکپارچه و قوی بهنظر میآید.
انسان اهل مراقبه، قوی نمیشود: ساکت میشود، آرام میگردد.
قدرت بر اثر تضاد ایجاد میشود؛
علت تمام قدرتها اصطکاک است.
برق از اصطکاک بوجود میآید. میتوانید از آب، برق تولید کنید: وقتی رودخانه از کوهستان بهپایین جاری میشود، اصطکاکی بین رودخانه و صخرهها وجود دارد و آن اصطکاک تولید انرژی میکند. برای همین است که افرادی که همیشه جویای قدرت هستند همیشه مشغول جنگیدن هستند. جنگ تولید انرژی میکند. انرژی، نیرو، همیشه توسط اصطکاک تولید میشود.
دنیا بارها و بارها وارد جنگ می شود زیرا دنیا تحت تسلط مفهوم قدرت است. بدون جنگیدن نمیتوانی قدرتمند باشی.
مراقبه آرامش میآورد. آرامش قدرتِ خودش را دارد، ولی پدیدهای کاملاًمتفاوت است.
آن قدرتی که از اصطکاک تولید شده، تهاجمی، خشن و مردانه است.
ولی آن قدرتی که از آرامش بیرون میآید (من از همان واژه استفاده میکنم چون واژهی دیگری وجود ندارد) زنانه است؛
در خودش وقاری دارد؛ یک قدرت غیرفعال است، پذیرش است، بازبودن است. از اصطکاک تولید نشده و برای همین، خشن نیست.
بودا قدرتمند است، در آرامش، در سکوت خود قدرتمند است. او مانند یک گلسرخ قدرتمند است و نه مانند یک بمب اتم. او همچون لبخند یک کودک قدرتمند است… بسیار شکننده، بسیار آسیبپذیر؛ ولی این قدرت مانند قدرت شمشیر نیست. بودا قوی است، مانند یک چراغ سفالین کوچک، شعلهی کوچکی که در شب تاریک در آن به روشنی میسوزد. این یک بُعد کاملاً متفاوت از قدرت است. این قدرتی است که ما آن را قدرت الهی میخوانیم؛
قدرتی بدون اصطکاک است.
#اشو
#سوترای_دل
تفسیر اشو از سخنان گوتام بودا
Forwarded from Narmin Clauß
#تفاوت_مراقبه_و_تمرکز
مراقبه چیست؟
تمام این سوترای دل در مورد درونیترین هستهی مراقبه است. بگذارید واردش شویم.
نخستین چیز:
مراقبه تمرکز نیست
در تمرکز یک خود است که متمرکز میشود و یک موضوع است که روی آن تمرکز صورت میگیرد.
یک دوگانگی وجود دارد.
در مراقبه هیچکس در درون نیست و چیزی در بیرون نیست. مراقبه، تمرکز نیست. جدایی بین درون و بیرون وجود ندارد. درون پیوسته در بیرون جاری است و بیرون پیوسته در درون جریان دارد. خط جدایی، مرز و محدودهای دیگر وجود ندارد. درون، بیرون است و بیرون، درون است؛ مراقبه یک آگاهی غیردوگانه است.
تمرکز یک آگاهی دوگانه است:
برای همین است که تمرکز تولید خستگی میکند؛ برای همین است که وقتی تمرکز میکنید احساس خستگی زیاد میکند. و نمیتوانید بیستوچهار ساعته تمرکز کنید، باید برای استراحت به تعصیلات بروید!
تمرکز هرگز نمیتواند طبیعت شما بشود
مراقبه خسته نمیکند، احساس کوفتگی به شما نمیدهد.
مراقبه میتواند بیستوچهارساعته باشد ــ هر روز و هرشب، هر سال و همه سال. میتواند ابدی بشود. مراقبه خودِ آسودگی است.
تمرکز یک عمل است، یک عمل ارادی است. مراقبه وضعیت بدون اراده است، وضعیت بیعملی؛ آسودگی است. فرد فقط به درون وجودش میافتد و این وجود با تمام وجودهای دیگر یکسان است.
در تمرکز یک نقشه وجود دارد، یک فرافکنی، یک فکر. در تمرکز ذهن از روی یک نتیجهگیری عمل میکند:
تو کاری انجام میدهی.
تمرکز از گذشته میآید.
در مراقبه هیچ نتیجهگیری در پشت آن وجود ندارد. هیچ کار خاصی انجام نمیدهی، فقط حضور داری و هستی؛ گذشتهای در آن وجود ندارد، با گذشته آلوده نشده است. در مراقبه هیچ آیندهای وجود ندارد، از تمام آینده پاک و آزاد است. مراقبه چیزی است که لائوتزو آن را Wei-Wu-Wei میخواند:
عمل توسط بیعملی.
این چیزی است که مرشدان ذن گفتهاند: نشستن در سکوت و کاری نکردن؛ بهار میآید و علفها خودشان سبز میشوند.
به یاد بسپارید “خودشان…”
هیچ عملی انجام نگرفته، شما علف را بیرون نمیکشید؛ بهار میآید و علفها خودشان رشد میکنند.
وقتی که به زندگی اجازه میدهید تا راه خودش را برود، وقتی که دستکاری نمیکنید، وقتی هیچ انضباطی را بر زندگی تحمیل نمیکنید، وقتی نمیخواهید هیچ کنترلی داشته باشید… این وضعیت خودانگیخته و تحمیلنشده، مراقبه است.
مراقبه در زمان حال است،
زمان حال خالص.
مراقبه مستقیم و بیواسطه است. نمیتوانید مراقبه کنید،
ولی میتوانید در مراقبه باشید؛
نمیتوانید در تمرکز باشید،
ولی میتوانید تمرکز کنید.
تمرکز انسانی است،
مراقبه الهی است.
تمرکز در شما یک مرکز دارد: تمرکز از آن مرکز میآید. تمرکز یک خود self در شما دارد. درواقع، کسی که زیاد تمرکز میکند شروع میکند به گردآوردن یک خودِ بسیار قوی! او قویتر و قویتر میشود و ارادهاش بیشتر و بیشتر میگردد. او بیشتر یکپارچه و قوی بهنظر میآید.
انسان اهل مراقبه، قوی نمیشود: ساکت میشود، آرام میگردد.
قدرت بر اثر تضاد ایجاد میشود؛
علت تمام قدرتها اصطکاک است.
برق از اصطکاک بوجود میآید. میتوانید از آب، برق تولید کنید: وقتی رودخانه از کوهستان بهپایین جاری میشود، اصطکاکی بین رودخانه و صخرهها وجود دارد و آن اصطکاک تولید انرژی میکند. برای همین است که افرادی که همیشه جویای قدرت هستند همیشه مشغول جنگیدن هستند. جنگ تولید انرژی میکند. انرژی، نیرو، همیشه توسط اصطکاک تولید میشود.
دنیا بارها و بارها وارد جنگ می شود زیرا دنیا تحت تسلط مفهوم قدرت است. بدون جنگیدن نمیتوانی قدرتمند باشی.
مراقبه آرامش میآورد. آرامش قدرتِ خودش را دارد، ولی پدیدهای کاملاًمتفاوت است.
آن قدرتی که از اصطکاک تولید شده، تهاجمی، خشن و مردانه است.
ولی آن قدرتی که از آرامش بیرون میآید (من از همان واژه استفاده میکنم چون واژهی دیگری وجود ندارد) زنانه است؛
در خودش وقاری دارد؛ یک قدرت غیرفعال است، پذیرش است، بازبودن است. از اصطکاک تولید نشده و برای همین، خشن نیست.
بودا قدرتمند است، در آرامش، در سکوت خود قدرتمند است. او مانند یک گلسرخ قدرتمند است و نه مانند یک بمب اتم. او همچون لبخند یک کودک قدرتمند است… بسیار شکننده، بسیار آسیبپذیر؛ ولی این قدرت مانند قدرت شمشیر نیست. بودا قوی است، مانند یک چراغ سفالین کوچک، شعلهی کوچکی که در شب تاریک در آن به روشنی میسوزد. این یک بُعد کاملاً متفاوت از قدرت است. این قدرتی است که ما آن را قدرت الهی میخوانیم؛
قدرتی بدون اصطکاک است.
#اشو
#سوترای_دل
تفسیر اشو از سخنان گوتام بودا
مراقبه چیست؟
تمام این سوترای دل در مورد درونیترین هستهی مراقبه است. بگذارید واردش شویم.
نخستین چیز:
مراقبه تمرکز نیست
در تمرکز یک خود است که متمرکز میشود و یک موضوع است که روی آن تمرکز صورت میگیرد.
یک دوگانگی وجود دارد.
در مراقبه هیچکس در درون نیست و چیزی در بیرون نیست. مراقبه، تمرکز نیست. جدایی بین درون و بیرون وجود ندارد. درون پیوسته در بیرون جاری است و بیرون پیوسته در درون جریان دارد. خط جدایی، مرز و محدودهای دیگر وجود ندارد. درون، بیرون است و بیرون، درون است؛ مراقبه یک آگاهی غیردوگانه است.
تمرکز یک آگاهی دوگانه است:
برای همین است که تمرکز تولید خستگی میکند؛ برای همین است که وقتی تمرکز میکنید احساس خستگی زیاد میکند. و نمیتوانید بیستوچهار ساعته تمرکز کنید، باید برای استراحت به تعصیلات بروید!
تمرکز هرگز نمیتواند طبیعت شما بشود
مراقبه خسته نمیکند، احساس کوفتگی به شما نمیدهد.
مراقبه میتواند بیستوچهارساعته باشد ــ هر روز و هرشب، هر سال و همه سال. میتواند ابدی بشود. مراقبه خودِ آسودگی است.
تمرکز یک عمل است، یک عمل ارادی است. مراقبه وضعیت بدون اراده است، وضعیت بیعملی؛ آسودگی است. فرد فقط به درون وجودش میافتد و این وجود با تمام وجودهای دیگر یکسان است.
در تمرکز یک نقشه وجود دارد، یک فرافکنی، یک فکر. در تمرکز ذهن از روی یک نتیجهگیری عمل میکند:
تو کاری انجام میدهی.
تمرکز از گذشته میآید.
در مراقبه هیچ نتیجهگیری در پشت آن وجود ندارد. هیچ کار خاصی انجام نمیدهی، فقط حضور داری و هستی؛ گذشتهای در آن وجود ندارد، با گذشته آلوده نشده است. در مراقبه هیچ آیندهای وجود ندارد، از تمام آینده پاک و آزاد است. مراقبه چیزی است که لائوتزو آن را Wei-Wu-Wei میخواند:
عمل توسط بیعملی.
این چیزی است که مرشدان ذن گفتهاند: نشستن در سکوت و کاری نکردن؛ بهار میآید و علفها خودشان سبز میشوند.
به یاد بسپارید “خودشان…”
هیچ عملی انجام نگرفته، شما علف را بیرون نمیکشید؛ بهار میآید و علفها خودشان رشد میکنند.
وقتی که به زندگی اجازه میدهید تا راه خودش را برود، وقتی که دستکاری نمیکنید، وقتی هیچ انضباطی را بر زندگی تحمیل نمیکنید، وقتی نمیخواهید هیچ کنترلی داشته باشید… این وضعیت خودانگیخته و تحمیلنشده، مراقبه است.
مراقبه در زمان حال است،
زمان حال خالص.
مراقبه مستقیم و بیواسطه است. نمیتوانید مراقبه کنید،
ولی میتوانید در مراقبه باشید؛
نمیتوانید در تمرکز باشید،
ولی میتوانید تمرکز کنید.
تمرکز انسانی است،
مراقبه الهی است.
تمرکز در شما یک مرکز دارد: تمرکز از آن مرکز میآید. تمرکز یک خود self در شما دارد. درواقع، کسی که زیاد تمرکز میکند شروع میکند به گردآوردن یک خودِ بسیار قوی! او قویتر و قویتر میشود و ارادهاش بیشتر و بیشتر میگردد. او بیشتر یکپارچه و قوی بهنظر میآید.
انسان اهل مراقبه، قوی نمیشود: ساکت میشود، آرام میگردد.
قدرت بر اثر تضاد ایجاد میشود؛
علت تمام قدرتها اصطکاک است.
برق از اصطکاک بوجود میآید. میتوانید از آب، برق تولید کنید: وقتی رودخانه از کوهستان بهپایین جاری میشود، اصطکاکی بین رودخانه و صخرهها وجود دارد و آن اصطکاک تولید انرژی میکند. برای همین است که افرادی که همیشه جویای قدرت هستند همیشه مشغول جنگیدن هستند. جنگ تولید انرژی میکند. انرژی، نیرو، همیشه توسط اصطکاک تولید میشود.
دنیا بارها و بارها وارد جنگ می شود زیرا دنیا تحت تسلط مفهوم قدرت است. بدون جنگیدن نمیتوانی قدرتمند باشی.
مراقبه آرامش میآورد. آرامش قدرتِ خودش را دارد، ولی پدیدهای کاملاًمتفاوت است.
آن قدرتی که از اصطکاک تولید شده، تهاجمی، خشن و مردانه است.
ولی آن قدرتی که از آرامش بیرون میآید (من از همان واژه استفاده میکنم چون واژهی دیگری وجود ندارد) زنانه است؛
در خودش وقاری دارد؛ یک قدرت غیرفعال است، پذیرش است، بازبودن است. از اصطکاک تولید نشده و برای همین، خشن نیست.
بودا قدرتمند است، در آرامش، در سکوت خود قدرتمند است. او مانند یک گلسرخ قدرتمند است و نه مانند یک بمب اتم. او همچون لبخند یک کودک قدرتمند است… بسیار شکننده، بسیار آسیبپذیر؛ ولی این قدرت مانند قدرت شمشیر نیست. بودا قوی است، مانند یک چراغ سفالین کوچک، شعلهی کوچکی که در شب تاریک در آن به روشنی میسوزد. این یک بُعد کاملاً متفاوت از قدرت است. این قدرتی است که ما آن را قدرت الهی میخوانیم؛
قدرتی بدون اصطکاک است.
#اشو
#سوترای_دل
تفسیر اشو از سخنان گوتام بودا