دین چیست؟
نظر شما در مورد مذهب رسمی چیست؟
#پاسخ:
ادیان سازمان یافته جنگ آفرین بوده اند
درست همانگونه که سیاستگران چنین بوده اند
شاید نامهای متفاوتی به کار ببرند...
سیاستگران برای سوسیالیسم میجنگند،
برای فاشیسم یا نازیسم ....
و ادیان سازمان یافته برای #خدا،
برای مفهوم خودشان از حقیقت میجنگند
و میلیونها انسان در برخوردهای بین مسیحیان و محمدیان، و بین مسیحیان و یهودیان،و بین محمدیان و هندوها،
و بین هندوها و بوداییان کشته شده اند.
مذهب واقعی کاری با جنگیدن ندارد
کاوشی برای صلح و آشتی است
ولی مذاهب سازمان یافته علاقه ای به صلح ندارند
آنها به قویتر شدن و سلطه گری علاقه دارند.
من همانطور که سیاستگران را محکوم میکنم،
مذاهب سازمان یافته را نیز محکوم میکنم
زیرا اینها چیزی جز سیاستگری نمیکنند.
بنابراین وقتی دیروز به شما گفتم که انسانهای واقعا مذهبی باید مورد احترام قرار بگیرند و سیاستگران باید برای راهنمایی نزد ایشان بروند، در مورد دین سازمان یافته شده حرف نمی زدم،
منظورم فقط افراد #واقعا مذهبی بود.
#انسان_واقعا_مذهبی نه هندو است و نه مسیحی و نه محمدی؛
چگونه میتواند باشد؟
خود خداوند نه هندو است و نه محمدی و نه مسیحی
و انسانی که چیزی از الوهیت را شناخته است، رنگی از الوهیت به خود میگیرد،
با رایحه ای از الوهیت معطر میشود.
#اشو
نظر شما در مورد مذهب رسمی چیست؟
#پاسخ:
ادیان سازمان یافته جنگ آفرین بوده اند
درست همانگونه که سیاستگران چنین بوده اند
شاید نامهای متفاوتی به کار ببرند...
سیاستگران برای سوسیالیسم میجنگند،
برای فاشیسم یا نازیسم ....
و ادیان سازمان یافته برای #خدا،
برای مفهوم خودشان از حقیقت میجنگند
و میلیونها انسان در برخوردهای بین مسیحیان و محمدیان، و بین مسیحیان و یهودیان،و بین محمدیان و هندوها،
و بین هندوها و بوداییان کشته شده اند.
مذهب واقعی کاری با جنگیدن ندارد
کاوشی برای صلح و آشتی است
ولی مذاهب سازمان یافته علاقه ای به صلح ندارند
آنها به قویتر شدن و سلطه گری علاقه دارند.
من همانطور که سیاستگران را محکوم میکنم،
مذاهب سازمان یافته را نیز محکوم میکنم
زیرا اینها چیزی جز سیاستگری نمیکنند.
بنابراین وقتی دیروز به شما گفتم که انسانهای واقعا مذهبی باید مورد احترام قرار بگیرند و سیاستگران باید برای راهنمایی نزد ایشان بروند، در مورد دین سازمان یافته شده حرف نمی زدم،
منظورم فقط افراد #واقعا مذهبی بود.
#انسان_واقعا_مذهبی نه هندو است و نه مسیحی و نه محمدی؛
چگونه میتواند باشد؟
خود خداوند نه هندو است و نه محمدی و نه مسیحی
و انسانی که چیزی از الوهیت را شناخته است، رنگی از الوهیت به خود میگیرد،
با رایحه ای از الوهیت معطر میشود.
#اشو
✍بیچاره شیطان!
که در کره خاکی بدنام شده ، شیطان جز ما هیچکس نیست ...
و ما برای تبرئه کردن خود ، تمام کمبود و بدی های خود را در وجود موهومی به نام شیطان جا داده ایم .
#موریس_مترلینگ
📒#خدا_و_هستی
که در کره خاکی بدنام شده ، شیطان جز ما هیچکس نیست ...
و ما برای تبرئه کردن خود ، تمام کمبود و بدی های خود را در وجود موهومی به نام شیطان جا داده ایم .
#موریس_مترلینگ
📒#خدا_و_هستی
این را به یاد داشته باش :
از همان آغاز صبح ، زمانی که چشمانت را باز می کنی ، سعی کن واقعی و اصیل باشی .
هیچ کار دروغینی انجام نده .
فقط برای هفت روز ، به یاد داشته باش .
کاری نکن که دروغین باشد .
هرچه که از دست برود ، بگذار برود .
هرچه که از دست می دهی ، بده .
اما واقعی بمان ، و در طی هفت روز زندگی تازه ای در تو حس خواهد شد .
لایه های مرده شکسته می شوند و زندگی جاری تازه ای در تو ایجاد می شود .
برای نخستین بار دوباره احساس سرزندگی می کنی احیاء مجدد .
کارهای #مادر .. دانسته های مادر .. در واقعیت نه در رویا .
هرکاری دوست داری انجام بده ، اما بیندیش واقعاً آیا تو انجامش می دهی یا مادرت از طریق تو انجام می دهد ؟
یا پدرت از طریق تو انجام می دهد ؟
زیرا انسانهای مرده ، والدین مرده ، جوامع ، نسلهای قدیمی که مدتها پیش رفته اند هنوز بر تو تأثیر گذارند .
آنها چنان شرایطی ایجاد کرده اند که تو به خشنود کردن آنها ادامه می دهی – و آنها پدران و مادران مرده ی شان را خشنود می کنند ، و تو پدران و مادران مرده ی خودت را خشنود می کنی ، و هیچکس خشنود نمی شود .
چگونه می توانی کسی را که مرده خشنود کنی ؟
اما مرده از طریق تو زندگی می کند .
همیشه تماشا کن زمانی که کاری انجام می دهی ، آیا پدرت از طریق تو انجام می دهد یا خودت انجام می دهی .
وقتی عصبانی می شوی ، #عصبانیت توست یا همان روش پدرت برای عصبانی شدن است ؟
تو فقط تقلید می کنی .
من الگوهایی دیده ام که تکرار می کرده اند .
اگر #ازدواج کنی ، ازدواجت تقریباً مانند ازدواج #پدر و مادرت خواهد بود .
مانند پدرت عمل خواهی کرد ، همسرت مانند مادرش عمل خواهد کرد ، و تو همان بدبختی را دوباره ایجاد خواهی کرد . وقتی عصبانی می شوی ، تماشا کن :
تو آنجایی یا کسی دیگر ؟
وقتی عشق می ورزی ، به یاد داشته باش ، تو آنجایی یا کسی دیگر ؟
وقتی چیزی می گویی ، به یاد داشته باش ، تو حرف می زنی یا معلمت ؟
وقتی رفتاری انجام می دهی ، به یاد داشته باش ، آن رفتار توست یا کسی دیگر است که در دستان تو حضور دارد ؟
دشوار خواهد بود .
این معنای تلاش روحانی است .
و تمام دروغها را رها کن .
شاید لحظاتی احساس رخوت و یکنواختی کنی ، زیرا تمام دروغهایت رها شده اند و خویشتنِ واقعی کمی زمان می برد تا بیاید و خودش را ابراز کند .
دوره ای از فاصله وجود خواهد داشت .
به این دوره اجازه بده ، و نترس و هراسان نشو . دیر یا زود دروغهایت رها خواهند شد .
فقط از طریق آن چهره ی واقعی می توانی با #خدا روبرو شوی .
کریشنا مورتی
از همان آغاز صبح ، زمانی که چشمانت را باز می کنی ، سعی کن واقعی و اصیل باشی .
هیچ کار دروغینی انجام نده .
فقط برای هفت روز ، به یاد داشته باش .
کاری نکن که دروغین باشد .
هرچه که از دست برود ، بگذار برود .
هرچه که از دست می دهی ، بده .
اما واقعی بمان ، و در طی هفت روز زندگی تازه ای در تو حس خواهد شد .
لایه های مرده شکسته می شوند و زندگی جاری تازه ای در تو ایجاد می شود .
برای نخستین بار دوباره احساس سرزندگی می کنی احیاء مجدد .
کارهای #مادر .. دانسته های مادر .. در واقعیت نه در رویا .
هرکاری دوست داری انجام بده ، اما بیندیش واقعاً آیا تو انجامش می دهی یا مادرت از طریق تو انجام می دهد ؟
یا پدرت از طریق تو انجام می دهد ؟
زیرا انسانهای مرده ، والدین مرده ، جوامع ، نسلهای قدیمی که مدتها پیش رفته اند هنوز بر تو تأثیر گذارند .
آنها چنان شرایطی ایجاد کرده اند که تو به خشنود کردن آنها ادامه می دهی – و آنها پدران و مادران مرده ی شان را خشنود می کنند ، و تو پدران و مادران مرده ی خودت را خشنود می کنی ، و هیچکس خشنود نمی شود .
چگونه می توانی کسی را که مرده خشنود کنی ؟
اما مرده از طریق تو زندگی می کند .
همیشه تماشا کن زمانی که کاری انجام می دهی ، آیا پدرت از طریق تو انجام می دهد یا خودت انجام می دهی .
وقتی عصبانی می شوی ، #عصبانیت توست یا همان روش پدرت برای عصبانی شدن است ؟
تو فقط تقلید می کنی .
من الگوهایی دیده ام که تکرار می کرده اند .
اگر #ازدواج کنی ، ازدواجت تقریباً مانند ازدواج #پدر و مادرت خواهد بود .
مانند پدرت عمل خواهی کرد ، همسرت مانند مادرش عمل خواهد کرد ، و تو همان بدبختی را دوباره ایجاد خواهی کرد . وقتی عصبانی می شوی ، تماشا کن :
تو آنجایی یا کسی دیگر ؟
وقتی عشق می ورزی ، به یاد داشته باش ، تو آنجایی یا کسی دیگر ؟
وقتی چیزی می گویی ، به یاد داشته باش ، تو حرف می زنی یا معلمت ؟
وقتی رفتاری انجام می دهی ، به یاد داشته باش ، آن رفتار توست یا کسی دیگر است که در دستان تو حضور دارد ؟
دشوار خواهد بود .
این معنای تلاش روحانی است .
و تمام دروغها را رها کن .
شاید لحظاتی احساس رخوت و یکنواختی کنی ، زیرا تمام دروغهایت رها شده اند و خویشتنِ واقعی کمی زمان می برد تا بیاید و خودش را ابراز کند .
دوره ای از فاصله وجود خواهد داشت .
به این دوره اجازه بده ، و نترس و هراسان نشو . دیر یا زود دروغهایت رها خواهند شد .
فقط از طریق آن چهره ی واقعی می توانی با #خدا روبرو شوی .
کریشنا مورتی
ذهن یک بچه، یک چیز است.
ذهن یک جوان، چیز دیگری است.
ذهن یک میانسال، یک چیز است.
ذهن یک پیر، چیز دیگری است.
ذهن بطور پیوسته دارد جمع آوری میکند. دیدگاه ها ، ایدئولوژی ها، و دین خود را تغییر می دهد.
ذهن خیلی قابل اعتماد نیست.
نمیتوان بر آن تکیه کرد.
امروز ممکن است یک کمونیست باشد و فردا علیه کمونیست باشد.
امروز ممکن است یک ملحد باشد و فردا یک #خدا باور باشد.
ذهن فقط یک هوای داغ است.
بی ذهنی طبیعت دست نخورده شماست.
از ابتدا تا انتها،
از تولد تا مرگ، همانطور است که هست.
چه شما گوش دهید، چه گوش ندهید.
#موسیقی اش هست،
چه شما بشنوید ، چه نشنوید.
#رقص اش هست، اگرچه چشمان شما نمی تواند آنرا ببیند.
آن یک رقص جاودانه است.
اگر میخواهید بدانید که:
حقیقتا شما کیستید،
باید چگونگی آرام کردن و متوقف کردن ذهن را بیاموزید.
باید یاد بگیرید که چگونه فکر کردن و وراجی افکار را متوقف کنید.
کل #مراقبه همین است.
مراقبه به معنای خارج شدن از ذهن است.
مراقبه، رها کردن ذهن و حرکت به فضایی که بی ذهنی نامیده میشود.
و در بی ذهنی، حقیقت غایی و داما را خواهید شناخت.
#اشو
ذهن یک جوان، چیز دیگری است.
ذهن یک میانسال، یک چیز است.
ذهن یک پیر، چیز دیگری است.
ذهن بطور پیوسته دارد جمع آوری میکند. دیدگاه ها ، ایدئولوژی ها، و دین خود را تغییر می دهد.
ذهن خیلی قابل اعتماد نیست.
نمیتوان بر آن تکیه کرد.
امروز ممکن است یک کمونیست باشد و فردا علیه کمونیست باشد.
امروز ممکن است یک ملحد باشد و فردا یک #خدا باور باشد.
ذهن فقط یک هوای داغ است.
بی ذهنی طبیعت دست نخورده شماست.
از ابتدا تا انتها،
از تولد تا مرگ، همانطور است که هست.
چه شما گوش دهید، چه گوش ندهید.
#موسیقی اش هست،
چه شما بشنوید ، چه نشنوید.
#رقص اش هست، اگرچه چشمان شما نمی تواند آنرا ببیند.
آن یک رقص جاودانه است.
اگر میخواهید بدانید که:
حقیقتا شما کیستید،
باید چگونگی آرام کردن و متوقف کردن ذهن را بیاموزید.
باید یاد بگیرید که چگونه فکر کردن و وراجی افکار را متوقف کنید.
کل #مراقبه همین است.
مراقبه به معنای خارج شدن از ذهن است.
مراقبه، رها کردن ذهن و حرکت به فضایی که بی ذهنی نامیده میشود.
و در بی ذهنی، حقیقت غایی و داما را خواهید شناخت.
#اشو
ذهن یک بچه، یک چیز است.
ذهن یک جوان، چیز دیگری است.
ذهن یک میانسال، یک چیز است.
ذهن یک پیر، چیز دیگری است.
ذهن بطور پیوسته دارد جمع آوری میکند. دیدگاه ها ، ایدئولوژی ها، و دین خود را تغییر می دهد.
ذهن خیلی قابل اعتماد نیست.
نمیتوان بر آن تکیه کرد.
امروز ممکن است یک کمونیست باشد و فردا علیه کمونیست باشد.
امروز ممکن است یک ملحد باشد و فردا یک #خدا باور باشد.
ذهن فقط یک هوای داغ است.
بی ذهنی طبیعت دست نخورده شماست.
از ابتدا تا انتها،
از تولد تا مرگ، همانطور است که هست.
چه شما گوش دهید، چه گوش ندهید.
#موسیقی اش هست،
چه شما بشنوید ، چه نشنوید.
#رقص اش هست، اگرچه چشمان شما نمی تواند آنرا ببیند.
آن یک رقص جاودانه است.
اگر میخواهید بدانید که:
حقیقتا شما کیستید،
باید چگونگی آرام کردن و متوقف کردن ذهن را بیاموزید.
باید یاد بگیرید که چگونه فکر کردن و وراجی افکار را متوقف کنید.
کل #مراقبه همین است.
مراقبه به معنای خارج شدن از ذهن است.
مراقبه، رها کردن ذهن و حرکت به فضایی که بی ذهنی نامیده میشود.
و در بی ذهنی، حقیقت غایی و داما را خواهید شناخت.
#اشو
ذهن یک جوان، چیز دیگری است.
ذهن یک میانسال، یک چیز است.
ذهن یک پیر، چیز دیگری است.
ذهن بطور پیوسته دارد جمع آوری میکند. دیدگاه ها ، ایدئولوژی ها، و دین خود را تغییر می دهد.
ذهن خیلی قابل اعتماد نیست.
نمیتوان بر آن تکیه کرد.
امروز ممکن است یک کمونیست باشد و فردا علیه کمونیست باشد.
امروز ممکن است یک ملحد باشد و فردا یک #خدا باور باشد.
ذهن فقط یک هوای داغ است.
بی ذهنی طبیعت دست نخورده شماست.
از ابتدا تا انتها،
از تولد تا مرگ، همانطور است که هست.
چه شما گوش دهید، چه گوش ندهید.
#موسیقی اش هست،
چه شما بشنوید ، چه نشنوید.
#رقص اش هست، اگرچه چشمان شما نمی تواند آنرا ببیند.
آن یک رقص جاودانه است.
اگر میخواهید بدانید که:
حقیقتا شما کیستید،
باید چگونگی آرام کردن و متوقف کردن ذهن را بیاموزید.
باید یاد بگیرید که چگونه فکر کردن و وراجی افکار را متوقف کنید.
کل #مراقبه همین است.
مراقبه به معنای خارج شدن از ذهن است.
مراقبه، رها کردن ذهن و حرکت به فضایی که بی ذهنی نامیده میشود.
و در بی ذهنی، حقیقت غایی و داما را خواهید شناخت.
#اشو
#ادامه👇👇👇👇
اما ما همه در تعصبات خودمان زندگی می کنیم.
چونکه ما همه گذشته گرا هستیم
ما به تکرار هرآنچه که به ما آموخته شده است، ادامه میدهیم.
هرآنچه که به ما گفته شده ، ما به فرزندانمان می گوییم، بدین صورت بیماری از یک نسل به نسل دیگر منتقل می شود.
ما آنرا میراث می نامیم، آنرا فرهنگ، دین و گذشته بزرگ می نامیم.
گذشته مرده است و به دوش کشیدن مرده، مردن خودتان است.
زیستن در حال حاضر، تنها راه واقعاً زنده بودن است.
خدا همواره در اکنون است، هرگز در گذشته یا آینده نیست.
شما نمیتوانید بگویید: #خدا_بود
و نمیتوانید بگویید: #خدا_خواهد_بود ،
شما فقط می توانید بگویید: #خدا_هست
بی ذهنی هست، ذهن هرگز نیست
ذهن یا به گذشته تعلق دارد و یا آینده... شما میتوانید به آن نگاه کنید، میتوانید فقط سعی کنید که آنرا دریابید.
من درمورد هیچ تئوری انتزاعی حرف نمیزنم.
من به سادگی دارم یک واقعیت را بیان می کنم.
شما می توانید آنرا تجربه کنید.
شما میتوانید به هر یک از افکار خود نگاه کنید و ببینید که آن از کجا می آید، آن به گذشته تعلق دارد. یا شاید شما آرزویی برای آینده داشته باشید
آن هم چیزی جز یک گذشته اصلاح شده نیست.
اما ذهن هرگز در زمان حال نیست.
#درک_کردن، به معنای هماهنگ بودن با آنچه که هست، با تائو، با خدا ، با داما، با حقیقت می باشد
سانیاسین های من به هیچ دینی تعلق ندارند.نمی توانند تعلق داشته باشند.
آنها به واقعیت تعلق دارند.
آنها به واقعیتی که در بیرون است و واقعیتی که در درون است، تعلق دارند. و آنها در یک هماهنگی میان بیرون و درون ، زندگی می کنند. آن هماهنگی ، نهایت و غایت ادراک است.
بودا آنرا #خرد نامیده است: پراجنا...
بودا گفته است که مدیتیشن وسیله است و خرد هدف است.
مدیتیشن درخت است و خرد شکوفایی و گل دادن آن است
اما مردم به حمل تعصبات، ایدئولوژیها، اصول سیاسی، الهیات، ملیت، گذشته و ذهن احمق خود ادامه می دهند.
اگر می خواهید احمق باقی بمانید، به ذهن بچسبید.
ذهن میتواند بسیار ماهر و خبره شود.
اما آن چیزی جز حماقت حرفه ای نیست.
آن حماقتی است که به هوشمند بودن، وانمود می کند.
این چیزی است که ما روشنفکری می نامیم، به اصطلاح روشنفکران. آنها واقعاً مردم باهوشی نیستند،
آنها فقط متظاهر و وانمود کننده هستند.
اساتید دانشگاه، نویسندگان، فلاسفه، تحصیلکردگان ...
اینها افرادی هوشمند نیستند، وگرنه بودا می بودند.
آنها فقط روشنفکر هستند. ذهن آنها با اطلاعات عظیمی پر شده است.
و ذهن توان جمع کردن اطلاعات بسیار را دارد.
روانشناسان دریافته اند که یک سیستم ذهنی منفرد، توان و ظرفیت غیرقابل تصوری برای گردآوری اطلاعات دارد. چنان که بنظر غیر ممکن می رسد. چطور چنین چیزی ممکن است؟
روانشناسان می گویند که هر ذهن منفرد، میتواند همه اطلاعات مربوط به همه کتب جهان را حفظ کند. البته در این صورت آن شخص به عنوان روشنفکر بزرگی بنظر خواهد رسید. بله، او اطلاعات بسیار زیادی دارد،
او یک کامپیوتر شده است، اما اگر به زندگی او نگاه کنید،
اگر به زندگی معمولی او یا به لحظاتی که اطلاعات او استفاده ای ندارد، نگاه کنید، آنجا که او مجبور است با زندگی روبرو شود و بطور خودانگیخته پاسخ دهد، بلافاصله میان حالی و حماقت او را خواهید دید.
و این یک حقیقت معروف است که علما، پرفسورها، فیلسوفها در جایی که #خودانگیختگی مورد نیاز است، بسیار احمقانه رفتار می کنند.
اگر شما چیزی بپرسید که آنها از قبل می دانند و درموردش اطلاعات کافی دارند، آنگاه آنها افرادی بسیار بزرگ و باهوش بنظر می رسند.
اما فقط یک موقعیت کوچک قادر خواهد بود که آنها را افشا کند.
تا آنجا که به ذن مربوط است،
ذهن سوءتفاهم است و بی ذهنی، تفاهم و ادراک است.
اگر می خواهی درک و فهم داشته باشی، از ذهن به سوی بی ذهنی حرکت کن.
به جان دادن ذهن ادامه نده. این چیزی است که مردم دارند انجام میدهند. تو می توانی برای همه عمر به جان دادن ذهن ادامه دهی، در نهایت یک ذهن بسیار مهذب و آراسته خواهی داشت، اما آن به سادگی به معنای سوءتفاهمی آراسته است.
برای مردم دیدن آن دشوار خواهد بود: حماقت تو بسیار مخفی خواهد بود، اما اگر تو به یک بودا برخورد کنی، افشا خواهی شد.
آنگاه چشمان او بلافاصله خواهند دید که تو فقط یک احمق هستی و نه چیز دیگر.
اشو
اما ما همه در تعصبات خودمان زندگی می کنیم.
چونکه ما همه گذشته گرا هستیم
ما به تکرار هرآنچه که به ما آموخته شده است، ادامه میدهیم.
هرآنچه که به ما گفته شده ، ما به فرزندانمان می گوییم، بدین صورت بیماری از یک نسل به نسل دیگر منتقل می شود.
ما آنرا میراث می نامیم، آنرا فرهنگ، دین و گذشته بزرگ می نامیم.
گذشته مرده است و به دوش کشیدن مرده، مردن خودتان است.
زیستن در حال حاضر، تنها راه واقعاً زنده بودن است.
خدا همواره در اکنون است، هرگز در گذشته یا آینده نیست.
شما نمیتوانید بگویید: #خدا_بود
و نمیتوانید بگویید: #خدا_خواهد_بود ،
شما فقط می توانید بگویید: #خدا_هست
بی ذهنی هست، ذهن هرگز نیست
ذهن یا به گذشته تعلق دارد و یا آینده... شما میتوانید به آن نگاه کنید، میتوانید فقط سعی کنید که آنرا دریابید.
من درمورد هیچ تئوری انتزاعی حرف نمیزنم.
من به سادگی دارم یک واقعیت را بیان می کنم.
شما می توانید آنرا تجربه کنید.
شما میتوانید به هر یک از افکار خود نگاه کنید و ببینید که آن از کجا می آید، آن به گذشته تعلق دارد. یا شاید شما آرزویی برای آینده داشته باشید
آن هم چیزی جز یک گذشته اصلاح شده نیست.
اما ذهن هرگز در زمان حال نیست.
#درک_کردن، به معنای هماهنگ بودن با آنچه که هست، با تائو، با خدا ، با داما، با حقیقت می باشد
سانیاسین های من به هیچ دینی تعلق ندارند.نمی توانند تعلق داشته باشند.
آنها به واقعیت تعلق دارند.
آنها به واقعیتی که در بیرون است و واقعیتی که در درون است، تعلق دارند. و آنها در یک هماهنگی میان بیرون و درون ، زندگی می کنند. آن هماهنگی ، نهایت و غایت ادراک است.
بودا آنرا #خرد نامیده است: پراجنا...
بودا گفته است که مدیتیشن وسیله است و خرد هدف است.
مدیتیشن درخت است و خرد شکوفایی و گل دادن آن است
اما مردم به حمل تعصبات، ایدئولوژیها، اصول سیاسی، الهیات، ملیت، گذشته و ذهن احمق خود ادامه می دهند.
اگر می خواهید احمق باقی بمانید، به ذهن بچسبید.
ذهن میتواند بسیار ماهر و خبره شود.
اما آن چیزی جز حماقت حرفه ای نیست.
آن حماقتی است که به هوشمند بودن، وانمود می کند.
این چیزی است که ما روشنفکری می نامیم، به اصطلاح روشنفکران. آنها واقعاً مردم باهوشی نیستند،
آنها فقط متظاهر و وانمود کننده هستند.
اساتید دانشگاه، نویسندگان، فلاسفه، تحصیلکردگان ...
اینها افرادی هوشمند نیستند، وگرنه بودا می بودند.
آنها فقط روشنفکر هستند. ذهن آنها با اطلاعات عظیمی پر شده است.
و ذهن توان جمع کردن اطلاعات بسیار را دارد.
روانشناسان دریافته اند که یک سیستم ذهنی منفرد، توان و ظرفیت غیرقابل تصوری برای گردآوری اطلاعات دارد. چنان که بنظر غیر ممکن می رسد. چطور چنین چیزی ممکن است؟
روانشناسان می گویند که هر ذهن منفرد، میتواند همه اطلاعات مربوط به همه کتب جهان را حفظ کند. البته در این صورت آن شخص به عنوان روشنفکر بزرگی بنظر خواهد رسید. بله، او اطلاعات بسیار زیادی دارد،
او یک کامپیوتر شده است، اما اگر به زندگی او نگاه کنید،
اگر به زندگی معمولی او یا به لحظاتی که اطلاعات او استفاده ای ندارد، نگاه کنید، آنجا که او مجبور است با زندگی روبرو شود و بطور خودانگیخته پاسخ دهد، بلافاصله میان حالی و حماقت او را خواهید دید.
و این یک حقیقت معروف است که علما، پرفسورها، فیلسوفها در جایی که #خودانگیختگی مورد نیاز است، بسیار احمقانه رفتار می کنند.
اگر شما چیزی بپرسید که آنها از قبل می دانند و درموردش اطلاعات کافی دارند، آنگاه آنها افرادی بسیار بزرگ و باهوش بنظر می رسند.
اما فقط یک موقعیت کوچک قادر خواهد بود که آنها را افشا کند.
تا آنجا که به ذن مربوط است،
ذهن سوءتفاهم است و بی ذهنی، تفاهم و ادراک است.
اگر می خواهی درک و فهم داشته باشی، از ذهن به سوی بی ذهنی حرکت کن.
به جان دادن ذهن ادامه نده. این چیزی است که مردم دارند انجام میدهند. تو می توانی برای همه عمر به جان دادن ذهن ادامه دهی، در نهایت یک ذهن بسیار مهذب و آراسته خواهی داشت، اما آن به سادگی به معنای سوءتفاهمی آراسته است.
برای مردم دیدن آن دشوار خواهد بود: حماقت تو بسیار مخفی خواهد بود، اما اگر تو به یک بودا برخورد کنی، افشا خواهی شد.
آنگاه چشمان او بلافاصله خواهند دید که تو فقط یک احمق هستی و نه چیز دیگر.
اشو
اشـoshoـو:
#خدا، قدیمی ترین واژه اساطیری و قدرتمندترین تصویر ذهنی بشر است
و بعنوان همیشگی ترین همراه تاریخ در هر عصری به اسم یا اسامی خاصی مورد پرستش واقع شده است.
با ورود مذاهب رسمی در زندگی و سرنوشت انسان تمامی خدایان بصری بعنوان بُت مردود دانسته شد.
چرا که مذهب می گوید:
خدا نادیدنی و تنها و بدون شریک است. ولی بُت های شما دیدنی و متعدد هستند.
در واقع مذهب با استدلالِ قابل رویت بودن و ناچیز بودن و تعدد، بت ها را محکوم به دروغین بودن میکند، و در مقابل خدای خود را به همین استدلال یعنی تک و تنها بودن و نامرئی بودن خدایِ برتر و حقیقی معرفی میکنند.
چه استدلال احمقانه ای !
چون چیزی قابل دیدن نیست پس برترین است؟!
از کجا معلوم که چنین چیزی باشد؟!
و یا چون تنهاست برترین !
چرا خدایی اگر که باشد متعدد نباشد؟چه تناقضی وجود دارد؟
اگر قرار بر پذیرش خدایی در ذهن باشیم به نظر منطقی تر و پذیرفتنی تر است که خدای فرضیِ موجود، متعدد باشد.
چرا که در هستی تناقضات بسیاری به چشم میخورد که ساده ترین نوع استدلال منطقی میتواند هر بخش و وجهه هستی را به خدایی خاصی وابسته کند. چنانکه در یونان باستان هر بخش از هستی به خدای خاصی اختصاص داشت
از جمله مارس (خدای جنگ)،
ونوس ( خدای عشق)،
آتنا( خدای خرد)،
ژوپیتر یا زئوس( شاه خدایان)، هرا( شهبانو و همسر زئوس) و ...
اینها همگی میتوانند خدایان چندگانه و نمایندگان ابعاد گوناگون هستی باشند.
البته همگی این تصاویر و نمادها و نیز خدایِ ذهنیِ مذاهب از دریچه ذهنِ بیمار بشر بوجود آمده است. و نه از آگاهی ...
دعوا بر سر یکتایی و تعدد و مرئی و نامرئی بودن خدایان کاری بسیار احمقانه است. چرا که همگی این تصاویر و نمادها ذهنی اند. توهمی اند، فرضی اند. وجود خارجی ندارند. و تنها ذهن احمق و متوهم است که چنین خدایانی را خلق میکند و بر سر اثبات آنان نیز از همان استدلال احمقانه ذهنی استفاده می کند. و میلیونها انسان را به کشتن داده است.
خدایی بعنوان یک موجود مستقل وجود ندارد. خدایی که بتوان او را مخاطب قرار داد و با او حرف زد.
#اشو
#توطئهای به اسم خدا
خداوند ابدا یک شخص نیست
تو نمیتوانی خدا را بپرستی
اما میتوانی به روشی خداگونه زندگی کنی
کسی برای پرستیدن وجود ندارد
تمام پرستش شما حماقت خالص است. تمام تصورات شما از خدا فقط مخلوق خودتان است. خدا اینگونه که شما شناخته اید اصلا وجود ندارد.
برای همین است که مولانا گفته است:
"مردم خیال خود را به خدایی گرفته اند"
اما البته خداگونگی وجود دارد
در گلها، در پرندگان، در ستارگان،
در چشمان مردم. وقتی که ترانه ای در قلبت بر میخیزد و شعری احاطه ات میکند
تمام اینها رد پای حضور خداوند است. بگذار بگویم " خداگونگی"
زیرا واژه ی "خداوند" به شما تصوری از یک شخص را میدهد که مثلا جایی در عرش نشسته است
خدا یک شخص نیست، یک حضور است. خدا کمتر شبیه به گل و بیشتر شبیه رایحه است.
اشو
#خدا، قدیمی ترین واژه اساطیری و قدرتمندترین تصویر ذهنی بشر است
و بعنوان همیشگی ترین همراه تاریخ در هر عصری به اسم یا اسامی خاصی مورد پرستش واقع شده است.
با ورود مذاهب رسمی در زندگی و سرنوشت انسان تمامی خدایان بصری بعنوان بُت مردود دانسته شد.
چرا که مذهب می گوید:
خدا نادیدنی و تنها و بدون شریک است. ولی بُت های شما دیدنی و متعدد هستند.
در واقع مذهب با استدلالِ قابل رویت بودن و ناچیز بودن و تعدد، بت ها را محکوم به دروغین بودن میکند، و در مقابل خدای خود را به همین استدلال یعنی تک و تنها بودن و نامرئی بودن خدایِ برتر و حقیقی معرفی میکنند.
چه استدلال احمقانه ای !
چون چیزی قابل دیدن نیست پس برترین است؟!
از کجا معلوم که چنین چیزی باشد؟!
و یا چون تنهاست برترین !
چرا خدایی اگر که باشد متعدد نباشد؟چه تناقضی وجود دارد؟
اگر قرار بر پذیرش خدایی در ذهن باشیم به نظر منطقی تر و پذیرفتنی تر است که خدای فرضیِ موجود، متعدد باشد.
چرا که در هستی تناقضات بسیاری به چشم میخورد که ساده ترین نوع استدلال منطقی میتواند هر بخش و وجهه هستی را به خدایی خاصی وابسته کند. چنانکه در یونان باستان هر بخش از هستی به خدای خاصی اختصاص داشت
از جمله مارس (خدای جنگ)،
ونوس ( خدای عشق)،
آتنا( خدای خرد)،
ژوپیتر یا زئوس( شاه خدایان)، هرا( شهبانو و همسر زئوس) و ...
اینها همگی میتوانند خدایان چندگانه و نمایندگان ابعاد گوناگون هستی باشند.
البته همگی این تصاویر و نمادها و نیز خدایِ ذهنیِ مذاهب از دریچه ذهنِ بیمار بشر بوجود آمده است. و نه از آگاهی ...
دعوا بر سر یکتایی و تعدد و مرئی و نامرئی بودن خدایان کاری بسیار احمقانه است. چرا که همگی این تصاویر و نمادها ذهنی اند. توهمی اند، فرضی اند. وجود خارجی ندارند. و تنها ذهن احمق و متوهم است که چنین خدایانی را خلق میکند و بر سر اثبات آنان نیز از همان استدلال احمقانه ذهنی استفاده می کند. و میلیونها انسان را به کشتن داده است.
خدایی بعنوان یک موجود مستقل وجود ندارد. خدایی که بتوان او را مخاطب قرار داد و با او حرف زد.
#اشو
#توطئهای به اسم خدا
خداوند ابدا یک شخص نیست
تو نمیتوانی خدا را بپرستی
اما میتوانی به روشی خداگونه زندگی کنی
کسی برای پرستیدن وجود ندارد
تمام پرستش شما حماقت خالص است. تمام تصورات شما از خدا فقط مخلوق خودتان است. خدا اینگونه که شما شناخته اید اصلا وجود ندارد.
برای همین است که مولانا گفته است:
"مردم خیال خود را به خدایی گرفته اند"
اما البته خداگونگی وجود دارد
در گلها، در پرندگان، در ستارگان،
در چشمان مردم. وقتی که ترانه ای در قلبت بر میخیزد و شعری احاطه ات میکند
تمام اینها رد پای حضور خداوند است. بگذار بگویم " خداگونگی"
زیرا واژه ی "خداوند" به شما تصوری از یک شخص را میدهد که مثلا جایی در عرش نشسته است
خدا یک شخص نیست، یک حضور است. خدا کمتر شبیه به گل و بیشتر شبیه رایحه است.
اشو
ادامه👇👇
بنابراین وقتی می گویم خدا وجود ندارد، می گویم که شخصی به نام خدا وجود ندارد؛ تمام شخصیت های خدا همگی فرافکنی انسانی هستند. من مایلم که شما آن شخصیت را بردارید و بگذارید که خداوند آزاد باشد: آزاد از قید شخصیت هایی که شما براو تحمیل کرده اید..
وقتی که می گویید #خدا، یک اسم به کار می برید، چیزی ایستا، بی جان. وقتی من می گویم #خداگونگی کلامی را برای بیان چیزی زنده، جاری، درحال حرکت به کار می برم
پس این نکات باید برایتان روشن باشد. من یک باخداtheist مانند مسیح، محمد یا کریشنا نیستم، زیرا نمی توانم با مفهوم یک خدای مرده موافق باشم.
خداوند __ کامل Perfect ، مطلقabsolute ،
دانابرهمه چیزomniscient ،
همه جاحاضرomnipresent ،...
این ها واژگانی است که در تمام مذاهب برای خدا به کار برده شده __ مرده است، نمی تواند زنده باشد، نمی تواند نفس بکشد. نه. من چنین خدایی را پس می زنم، زیرا با چنین خدای مرده ای، تمامی این جهان هستی خواهد مرد.
#خداگونگی godliness بعدی تماماٌ متفاوت است. آنگاه سبزی درختان، آنگاه شکفتن یک گل سرخ، آنگاه پرنده ای درحال پروازکردن... همگی جزیی از آن هستند. آنگاه خداوند چیزی جدا از هستی نیست
آنگاه او خودش روح هستی است
آنگاه جهان هستی می تپد، می جنبد، نفس می کشد..... خداگونگی.
بنابراین من یک بی خدا نیستم؛ ولی یک باخدا هم نیستم!
#اشو
#توطئه_ای_به_نام_خدا
بنابراین وقتی می گویم خدا وجود ندارد، می گویم که شخصی به نام خدا وجود ندارد؛ تمام شخصیت های خدا همگی فرافکنی انسانی هستند. من مایلم که شما آن شخصیت را بردارید و بگذارید که خداوند آزاد باشد: آزاد از قید شخصیت هایی که شما براو تحمیل کرده اید..
وقتی که می گویید #خدا، یک اسم به کار می برید، چیزی ایستا، بی جان. وقتی من می گویم #خداگونگی کلامی را برای بیان چیزی زنده، جاری، درحال حرکت به کار می برم
پس این نکات باید برایتان روشن باشد. من یک باخداtheist مانند مسیح، محمد یا کریشنا نیستم، زیرا نمی توانم با مفهوم یک خدای مرده موافق باشم.
خداوند __ کامل Perfect ، مطلقabsolute ،
دانابرهمه چیزomniscient ،
همه جاحاضرomnipresent ،...
این ها واژگانی است که در تمام مذاهب برای خدا به کار برده شده __ مرده است، نمی تواند زنده باشد، نمی تواند نفس بکشد. نه. من چنین خدایی را پس می زنم، زیرا با چنین خدای مرده ای، تمامی این جهان هستی خواهد مرد.
#خداگونگی godliness بعدی تماماٌ متفاوت است. آنگاه سبزی درختان، آنگاه شکفتن یک گل سرخ، آنگاه پرنده ای درحال پروازکردن... همگی جزیی از آن هستند. آنگاه خداوند چیزی جدا از هستی نیست
آنگاه او خودش روح هستی است
آنگاه جهان هستی می تپد، می جنبد، نفس می کشد..... خداگونگی.
بنابراین من یک بی خدا نیستم؛ ولی یک باخدا هم نیستم!
#اشو
#توطئه_ای_به_نام_خدا
#سوال_از_اشو
اشوی عزیز برای تسلیمشدن چهكار میتوانی انجام دهم؟
#پاسخ
تسلیم در عدم قطعیت و در ناامنی معنا دارد.
بنابراین، تسلیم شدن به #خدا آسان است، زیرا در واقع، كسی وجود ندارد كه تسلیمش باشی و خودت ارباب میمانی
تسلیمشدن به مرشدی زنده دشوار است، زیرا آنوقت تو دیگر ارباب نیستی. با خدا، میتوانی به فریب دادن ادامه بدهی، زیرا كسی از تو بازخواست نخواهد كرد.
لطیفهای میخوانم:
پیرمردی نزد خدا دعا میكرد و میگفت، "همسایهام، الف، بسیار فقیر است، و من پارسال برایش دعا كردم تو كاری برایش نكردی. همسایهی دیگرم ب، افلیج است، پارسال برایش دعا كردم، ولی تو برایش هیچ كاری نكردی..." و او همینطور ادامه میداد. او در مورد تمام همسایگانش صحبت كرد و در پایان گفت، "حالا من دوباره امسال دعا میكنم. اگر مرا ببخشی، من هم میتوانم تو را ببخشم."
ولی او در تنهایی سخن میگفت.
هر گفتاری با الوهیت تكصدایی monologue است، طرف دیگر آنجا وجود ندارد.
پس بستگی به خودت دارد:
اینكه چه كنی، به خودت بستگی دارد و تو ارباب باقی میمانی. برای همین است كه تانترا روی تسلیمشدن به یك مرشد زنده تأكید بسیار دارد، زیرا آنوقت نفس ego تو شكسته میشود. و آن شكسته شدن اساسی است
آن شكستهشدن نفس یك پایه است و تنها دراینصورت است كه چیزی میتواند از آن حاصل شود.
ولی از من نپرس كه برای تسلیمشدن چهكار میتوانی انجام دهی.
نمیتوانی هیچ كاری انجام دهی.
یا فقط یك كار میتوانی انجام دهی: #هشیار باش كه با عملكردن چه میتوانی بكنی؟
با عمل كردن تاكنون چه به دست آوردهای؟
فقط هشیار باش!
خیلی چیزها بهدست آوردهای: مصیبتهای بسیار بهدست آوردهای، نگرانیها و كابوسهای بسیار كسب كردهای! اینها چیزهایی است كه تو با تلاشهای خودت به دست آوردهای؛ اینها چیزهایی است كه نفس میتواند كسب كند. از رنجهایی كه با عمل و مثبتگرایی و تسلیمنشدن آفریدهای هشیار باش. هركاری كه با زندگیت كردهای، از آنها هشیار باش.
همین هشیاری به تو كمك خواهد كرد كه روزی همهی اینها را دور بریزی و تسلیم شوی.
و به یاد بیاور كه تو از طریق تسلیمشدن به یك مرشد معین متحوّل نخواهی شد،
بلكه از طریق خودِ تسلیم،
دگرگون خواهی شد.
پس مرشد بیربط است و نكته، او نیست
#اشو
اشوی عزیز برای تسلیمشدن چهكار میتوانی انجام دهم؟
#پاسخ
تسلیم در عدم قطعیت و در ناامنی معنا دارد.
بنابراین، تسلیم شدن به #خدا آسان است، زیرا در واقع، كسی وجود ندارد كه تسلیمش باشی و خودت ارباب میمانی
تسلیمشدن به مرشدی زنده دشوار است، زیرا آنوقت تو دیگر ارباب نیستی. با خدا، میتوانی به فریب دادن ادامه بدهی، زیرا كسی از تو بازخواست نخواهد كرد.
لطیفهای میخوانم:
پیرمردی نزد خدا دعا میكرد و میگفت، "همسایهام، الف، بسیار فقیر است، و من پارسال برایش دعا كردم تو كاری برایش نكردی. همسایهی دیگرم ب، افلیج است، پارسال برایش دعا كردم، ولی تو برایش هیچ كاری نكردی..." و او همینطور ادامه میداد. او در مورد تمام همسایگانش صحبت كرد و در پایان گفت، "حالا من دوباره امسال دعا میكنم. اگر مرا ببخشی، من هم میتوانم تو را ببخشم."
ولی او در تنهایی سخن میگفت.
هر گفتاری با الوهیت تكصدایی monologue است، طرف دیگر آنجا وجود ندارد.
پس بستگی به خودت دارد:
اینكه چه كنی، به خودت بستگی دارد و تو ارباب باقی میمانی. برای همین است كه تانترا روی تسلیمشدن به یك مرشد زنده تأكید بسیار دارد، زیرا آنوقت نفس ego تو شكسته میشود. و آن شكسته شدن اساسی است
آن شكستهشدن نفس یك پایه است و تنها دراینصورت است كه چیزی میتواند از آن حاصل شود.
ولی از من نپرس كه برای تسلیمشدن چهكار میتوانی انجام دهی.
نمیتوانی هیچ كاری انجام دهی.
یا فقط یك كار میتوانی انجام دهی: #هشیار باش كه با عملكردن چه میتوانی بكنی؟
با عمل كردن تاكنون چه به دست آوردهای؟
فقط هشیار باش!
خیلی چیزها بهدست آوردهای: مصیبتهای بسیار بهدست آوردهای، نگرانیها و كابوسهای بسیار كسب كردهای! اینها چیزهایی است كه تو با تلاشهای خودت به دست آوردهای؛ اینها چیزهایی است كه نفس میتواند كسب كند. از رنجهایی كه با عمل و مثبتگرایی و تسلیمنشدن آفریدهای هشیار باش. هركاری كه با زندگیت كردهای، از آنها هشیار باش.
همین هشیاری به تو كمك خواهد كرد كه روزی همهی اینها را دور بریزی و تسلیم شوی.
و به یاد بیاور كه تو از طریق تسلیمشدن به یك مرشد معین متحوّل نخواهی شد،
بلكه از طریق خودِ تسلیم،
دگرگون خواهی شد.
پس مرشد بیربط است و نكته، او نیست
#اشو
کسی که همواره در حال #ستیز است ،
#بسته و دور از دسترس خداوند میماند .
کسی که #رها و در آرامش است،
کسی که در هستی #دشمنی ندارد
و به هیچ طریقی درصدد #غلبه
بر کسی یا چیزی نیست ،
در #دسترس خداوند است .
تمام درها و پنجره های او #باز است .
باد می تواند در او وارد شود و بر او بوزد .
باران می تواند بر او ببارد
و خورشید می تواند بر او بتابد .
پس #خدا می تواند در او وارد شود .
خدا گاهی در شکل باد وارد می شود ،
گاهی در شکل باران و گاهی در شکل
خورشید .
اینها راههای #ورود خدا در تو هستند .
او هرگز در شکل #خدا وارد نمی شود .
خدا یک #شخص نیست .
تو خدا را در شکل یک شخص ملاقات
نخواهی کرد .
همیشه با او در شکل #انرژی_ای
طبیعی تماس خواهی یافت .
#گلی که شکوفه زده خدایی است
که بر تو #سلام می کند
و آسمان پر ستاره ...
خدا بازوانش را به روی تو گشوده
و آماده در آغوش گرفتن توست .
اما خدا تنها زمانی می تواند
تو را در آغوش بگیرد و بر تو بوسه زند
که دست از ستیز برداری و گرنه چنان
مشغول و درگیر خواهی بود که هیچ
فرصتی برای #عشق_ورزی با خدا
نخواهی یافت .
زندگی یک رهرو باید #سرشار از عشق
به خدا باشد. #رهروی همان عشق ورزی
به خداست و به همین دلیل #آرامش ،
راحتی و #رهایی عظیمی لازم است .
این تنها چیز لازم است
#اشو
#بسته و دور از دسترس خداوند میماند .
کسی که #رها و در آرامش است،
کسی که در هستی #دشمنی ندارد
و به هیچ طریقی درصدد #غلبه
بر کسی یا چیزی نیست ،
در #دسترس خداوند است .
تمام درها و پنجره های او #باز است .
باد می تواند در او وارد شود و بر او بوزد .
باران می تواند بر او ببارد
و خورشید می تواند بر او بتابد .
پس #خدا می تواند در او وارد شود .
خدا گاهی در شکل باد وارد می شود ،
گاهی در شکل باران و گاهی در شکل
خورشید .
اینها راههای #ورود خدا در تو هستند .
او هرگز در شکل #خدا وارد نمی شود .
خدا یک #شخص نیست .
تو خدا را در شکل یک شخص ملاقات
نخواهی کرد .
همیشه با او در شکل #انرژی_ای
طبیعی تماس خواهی یافت .
#گلی که شکوفه زده خدایی است
که بر تو #سلام می کند
و آسمان پر ستاره ...
خدا بازوانش را به روی تو گشوده
و آماده در آغوش گرفتن توست .
اما خدا تنها زمانی می تواند
تو را در آغوش بگیرد و بر تو بوسه زند
که دست از ستیز برداری و گرنه چنان
مشغول و درگیر خواهی بود که هیچ
فرصتی برای #عشق_ورزی با خدا
نخواهی یافت .
زندگی یک رهرو باید #سرشار از عشق
به خدا باشد. #رهروی همان عشق ورزی
به خداست و به همین دلیل #آرامش ،
راحتی و #رهایی عظیمی لازم است .
این تنها چیز لازم است
#اشو
اشـoshoـو:
ندایی الهی، در قلب تو، همواره تو را فرا می خواند.
اما این ندا به تو نمی رسد.
تو درگیر امور دنیوی هستی؛
درگیر چیزهای پیش پا افتاده.
ذهنت پر از چيزهای زائد است.
بدون هیچ مشغولیتی مشغول است.
از این رو همچنان این ندای آهسته درون را نمی شنوی
آنگاه که ذهن خاموش شود و افکار ناپدید گردند؛
آنگاه که هیچ فکری در تو باقی نمانده باشد؛
ناگهان آن ندا را می شنوی.
و شنیدن ندای قلبت،
آغاز دگرگونی توست
خدا هیچگاه در شکل دانش ظاهر نمی شود
این را به یاد داشته باش:
#خدا_دور_نیست، همیشه هست. در بیست وچهار ساعت منتظر توست
اما مردم همچنان در جستجوی خدا به این سو و آن سو می دوند، زندگی شان را چنان احمقانه به هدر می دهند که به نظر غیر قابل تصور می رسد که انسان تا این حد احمق باشد. امّا هست.
#اشو
#بااقیانوس_یکی_شدن
هرچه می کنید فقط آگاهی خود را حفظ کنید .
حتی اگر نقابی بر چهره دارید از آن آگاه بمانید
#اشو
ندایی الهی، در قلب تو، همواره تو را فرا می خواند.
اما این ندا به تو نمی رسد.
تو درگیر امور دنیوی هستی؛
درگیر چیزهای پیش پا افتاده.
ذهنت پر از چيزهای زائد است.
بدون هیچ مشغولیتی مشغول است.
از این رو همچنان این ندای آهسته درون را نمی شنوی
آنگاه که ذهن خاموش شود و افکار ناپدید گردند؛
آنگاه که هیچ فکری در تو باقی نمانده باشد؛
ناگهان آن ندا را می شنوی.
و شنیدن ندای قلبت،
آغاز دگرگونی توست
خدا هیچگاه در شکل دانش ظاهر نمی شود
این را به یاد داشته باش:
#خدا_دور_نیست، همیشه هست. در بیست وچهار ساعت منتظر توست
اما مردم همچنان در جستجوی خدا به این سو و آن سو می دوند، زندگی شان را چنان احمقانه به هدر می دهند که به نظر غیر قابل تصور می رسد که انسان تا این حد احمق باشد. امّا هست.
#اشو
#بااقیانوس_یکی_شدن
هرچه می کنید فقط آگاهی خود را حفظ کنید .
حتی اگر نقابی بر چهره دارید از آن آگاه بمانید
#اشو
اشـoshoـو:
ذهن چند لحظه هم تو را رها نمیکند
تا آسمان صاف و بی ابر را ببینی،
تا بتوانی واقعیت را همان طور که هست ببینی، چشمانت را ابر آلود نگه میدارد.
پر از غبار آرزوها و افکار و خاطرات و تصورات. و این لایه های گرد و غبار،
#آگاهی_آینه_گون تو را کامل پوشانده اند.
ذهن همیشه تو را در جای دیگر
نگه می دارد.
هرگز اجازه نمی دهد در اینک اینجا باشی، زیرا در اینک اینجا بودن یعنی
دل مشغول نبودن.
پافشاری تمام بوداها به بودن در لحظه حال به همین خاطر است.
ذهن فقط می تواند در گذشته یا آینده مشغول بماند.
چطور می تواند در لحظه حال مشغول بماند؟
غیرممکن است.
لحظه حال به سادگی نفس را از بین میبرد، لحظه حال تمام زباله های ذهنت را از تو میگیرد. به سادگی تو را باز و در دسترس و آسیب پذیر و پذیرا رها میکند.
البته که با وجد و هیجان اما نه دلمشغولی
هر وقت در اینک اینجا هستی،
#نیستی.
بگذار تکرار کنم:
هر وقت در اینک اینجا هستی، #تو_نیستی، #خدا_هست،
بوداگونگی هست...
زیرا در اینک اینجا، ذهن کوچک تو نمیتواند وجود داشته باشد، محو و ناپدید میشود.
ذهن فقط با چیزهایی که وجودین نیستند می تواند وجود داشته باشد. پدیده ای نادر، در ظاهر برعکس است زیرا ذهن خودش وجود مستقل ندارد به همین خاطر از #ناوجود تغذیه میکند.
دو چیز در دنیا از ناوجود ترین ها هستند: یکی گذشته است و دیگری آینده.
ذهن درست در بین این دو است. چیزی که دیگر نیست و چیزی که هنوز نیامده است
بین این دو یک شکاف کوچک وجود دارد؛ آنقدر کوچک است که تا زمانی که کامل آگاه و بیدار نشوی آن را از دست میدهی.
#اشو
#نیلوفرسفیدجلد۲
تو زماني پاك و خالص هستي كه:
در آگاهي محض به سر مي بري
نه خوب براي تو اهميت دارد نه بد
تو به هيچ وجه دو قطبي نيستي.
هرچيزي را امري الهي مي شماري
دست از مرزبندي برداشته اي
فقط يكي بودن را مي بيني
حتي در شيطان خدا را مي بيني.
در تاريكي نور را و در مرگ، زندگي جاودان را...
آنگاه كه روش معمول دوقطبي و دوگانه ديدن را كنار بگذاري پاك و خالص مي شوي، زيرا ديگر هيچ چيزي نمي تواند تو را آلوده كند.
اين نهايت حالت #خودآگاهي است.
تو بايد از تمام دوگانگيها فراتر روي: اخلاقي_ غيراخلاقي،
خوب_ بد،
زندگي_مرگ،
تابستان_زمستان،
بايد از تمام اينها فراتر بروي تا بتواني
يكي بودن را ببيني.
تو مي تواني يكي بودن را در ميليونها شكل ببيني. مي تواني يكي بودن را همه جا و در هر شكلي كه ظاهر مي شود تشخيص دهي، اين كار شدني است
تلاشي اندك براي بيدارتر شدن و برنگزيدن لازم است
فقط در درون نشستن، و تماشا كردن ذهن، بدون برگزيدن چيزي،رفت و آمدها ادامه دارد. تو در گوشه اي بي توجه و بي تفاوت نشسته اي،آرام آرام پاكي و خلوص در تو فرود مي ايد
اين پاكي و خلوص عين رهايي است.
#اشو
ذهن چند لحظه هم تو را رها نمیکند
تا آسمان صاف و بی ابر را ببینی،
تا بتوانی واقعیت را همان طور که هست ببینی، چشمانت را ابر آلود نگه میدارد.
پر از غبار آرزوها و افکار و خاطرات و تصورات. و این لایه های گرد و غبار،
#آگاهی_آینه_گون تو را کامل پوشانده اند.
ذهن همیشه تو را در جای دیگر
نگه می دارد.
هرگز اجازه نمی دهد در اینک اینجا باشی، زیرا در اینک اینجا بودن یعنی
دل مشغول نبودن.
پافشاری تمام بوداها به بودن در لحظه حال به همین خاطر است.
ذهن فقط می تواند در گذشته یا آینده مشغول بماند.
چطور می تواند در لحظه حال مشغول بماند؟
غیرممکن است.
لحظه حال به سادگی نفس را از بین میبرد، لحظه حال تمام زباله های ذهنت را از تو میگیرد. به سادگی تو را باز و در دسترس و آسیب پذیر و پذیرا رها میکند.
البته که با وجد و هیجان اما نه دلمشغولی
هر وقت در اینک اینجا هستی،
#نیستی.
بگذار تکرار کنم:
هر وقت در اینک اینجا هستی، #تو_نیستی، #خدا_هست،
بوداگونگی هست...
زیرا در اینک اینجا، ذهن کوچک تو نمیتواند وجود داشته باشد، محو و ناپدید میشود.
ذهن فقط با چیزهایی که وجودین نیستند می تواند وجود داشته باشد. پدیده ای نادر، در ظاهر برعکس است زیرا ذهن خودش وجود مستقل ندارد به همین خاطر از #ناوجود تغذیه میکند.
دو چیز در دنیا از ناوجود ترین ها هستند: یکی گذشته است و دیگری آینده.
ذهن درست در بین این دو است. چیزی که دیگر نیست و چیزی که هنوز نیامده است
بین این دو یک شکاف کوچک وجود دارد؛ آنقدر کوچک است که تا زمانی که کامل آگاه و بیدار نشوی آن را از دست میدهی.
#اشو
#نیلوفرسفیدجلد۲
تو زماني پاك و خالص هستي كه:
در آگاهي محض به سر مي بري
نه خوب براي تو اهميت دارد نه بد
تو به هيچ وجه دو قطبي نيستي.
هرچيزي را امري الهي مي شماري
دست از مرزبندي برداشته اي
فقط يكي بودن را مي بيني
حتي در شيطان خدا را مي بيني.
در تاريكي نور را و در مرگ، زندگي جاودان را...
آنگاه كه روش معمول دوقطبي و دوگانه ديدن را كنار بگذاري پاك و خالص مي شوي، زيرا ديگر هيچ چيزي نمي تواند تو را آلوده كند.
اين نهايت حالت #خودآگاهي است.
تو بايد از تمام دوگانگيها فراتر روي: اخلاقي_ غيراخلاقي،
خوب_ بد،
زندگي_مرگ،
تابستان_زمستان،
بايد از تمام اينها فراتر بروي تا بتواني
يكي بودن را ببيني.
تو مي تواني يكي بودن را در ميليونها شكل ببيني. مي تواني يكي بودن را همه جا و در هر شكلي كه ظاهر مي شود تشخيص دهي، اين كار شدني است
تلاشي اندك براي بيدارتر شدن و برنگزيدن لازم است
فقط در درون نشستن، و تماشا كردن ذهن، بدون برگزيدن چيزي،رفت و آمدها ادامه دارد. تو در گوشه اي بي توجه و بي تفاوت نشسته اي،آرام آرام پاكي و خلوص در تو فرود مي ايد
اين پاكي و خلوص عين رهايي است.
#اشو
ذهن چند لحظه هم تو را رها نمیکند
تا آسمان صاف و بی ابر را ببینی،
تا بتوانی واقعیت را همان طور که هست ببینی، چشمانت را ابر آلود نگه میدارد.
پر از غبار آرزوها و افکار و خاطرات و تصورات. و این لایه های گرد و غبار،
#آگاهی_آینه_گون تو را کامل پوشانده اند.
ذهن همیشه تو را در جای دیگر
نگه می دارد.
هرگز اجازه نمی دهد در اینک اینجا باشی، زیرا در اینک اینجا بودن یعنی
دل مشغول نبودن.
پافشاری تمام بوداها به بودن در لحظه حال به همین خاطر است.
ذهن فقط می تواند در گذشته یا آینده مشغول بماند.
چطور می تواند در لحظه حال مشغول بماند؟
غیرممکن است.
لحظه حال به سادگی نفس را از بین میبرد، لحظه حال تمام زباله های ذهنت را از تو میگیرد. به سادگی تو را باز و در دسترس و آسیب پذیر و پذیرا رها میکند.
البته که با وجد و هیجان اما نه دلمشغولی
هر وقت در اینک اینجا هستی،
#نیستی.
بگذار تکرار کنم:
هر وقت در اینک اینجا هستی، #تو_نیستی، #خدا_هست،
بوداگونگی هست...
زیرا در اینک اینجا، ذهن کوچک تو نمیتواند وجود داشته باشد، محو و ناپدید میشود.
ذهن فقط با چیزهایی که وجودین نیستند می تواند وجود داشته باشد. پدیده ای نادر، در ظاهر برعکس است زیرا ذهن خودش وجود مستقل ندارد به همین خاطر از #ناوجود تغذیه میکند.
دو چیز در دنیا از ناوجود ترین ها هستند: یکی گذشته است و دیگری آینده.
ذهن درست در بین این دو است. چیزی که دیگر نیست و چیزی که هنوز نیامده است
بین این دو یک شکاف کوچک وجود دارد؛ آنقدر کوچک است که تا زمانی که کامل آگاه و بیدار نشوی آن را از دست میدهی.
#اشو
#نیلوفرسفید
تو زماني پاك و خالص هستي كه:
در آگاهي محض به سر مي بري
نه خوب براي تو اهميت دارد نه بد
تو به هيچ وجه دو قطبي نيستي.
هرچيزي را امري الهي مي شماري
دست از مرزبندي برداشته اي
فقط يكي بودن را مي بيني
حتي در شيطان خدا را مي بيني.
در تاريكي نور را و در مرگ، زندگي جاودان را...
آنگاه كه روش معمول دوقطبي و دوگانه ديدن را كنار بگذاري پاك و خالص مي شوي، زيرا ديگر هيچ چيزي نمي تواند تو را آلوده كند.
اين نهايت حالت #خودآگاهي است.
تو بايد از تمام دوگانگيها فراتر روي:
اخلاقي_ غيراخلاقي،
خوب_ بد،
زندگي_مرگ،
تابستان_زمستان،
بايد از تمام اينها فراتر بروي تا بتواني
يكي بودن را ببيني.
تو مي تواني يكي بودن را در ميليونها شكل ببيني. مي تواني يكي بودن را همه جا و در هر شكلي كه ظاهر مي شود تشخيص دهي، اين كار شدني است
تلاشي اندك براي بيدارتر شدن و برنگزيدن لازم است
فقط در درون نشستن، و تماشا كردن ذهن، بدون برگزيدن چيزي،رفت و آمدها ادامه دارد. تو در گوشه اي بي توجه و بي تفاوت نشسته اي،آرام آرام پاكي و خلوص در تو فرود مي ايد
اين پاكي و خلوص عين رهايي است.
#اشو
تا آسمان صاف و بی ابر را ببینی،
تا بتوانی واقعیت را همان طور که هست ببینی، چشمانت را ابر آلود نگه میدارد.
پر از غبار آرزوها و افکار و خاطرات و تصورات. و این لایه های گرد و غبار،
#آگاهی_آینه_گون تو را کامل پوشانده اند.
ذهن همیشه تو را در جای دیگر
نگه می دارد.
هرگز اجازه نمی دهد در اینک اینجا باشی، زیرا در اینک اینجا بودن یعنی
دل مشغول نبودن.
پافشاری تمام بوداها به بودن در لحظه حال به همین خاطر است.
ذهن فقط می تواند در گذشته یا آینده مشغول بماند.
چطور می تواند در لحظه حال مشغول بماند؟
غیرممکن است.
لحظه حال به سادگی نفس را از بین میبرد، لحظه حال تمام زباله های ذهنت را از تو میگیرد. به سادگی تو را باز و در دسترس و آسیب پذیر و پذیرا رها میکند.
البته که با وجد و هیجان اما نه دلمشغولی
هر وقت در اینک اینجا هستی،
#نیستی.
بگذار تکرار کنم:
هر وقت در اینک اینجا هستی، #تو_نیستی، #خدا_هست،
بوداگونگی هست...
زیرا در اینک اینجا، ذهن کوچک تو نمیتواند وجود داشته باشد، محو و ناپدید میشود.
ذهن فقط با چیزهایی که وجودین نیستند می تواند وجود داشته باشد. پدیده ای نادر، در ظاهر برعکس است زیرا ذهن خودش وجود مستقل ندارد به همین خاطر از #ناوجود تغذیه میکند.
دو چیز در دنیا از ناوجود ترین ها هستند: یکی گذشته است و دیگری آینده.
ذهن درست در بین این دو است. چیزی که دیگر نیست و چیزی که هنوز نیامده است
بین این دو یک شکاف کوچک وجود دارد؛ آنقدر کوچک است که تا زمانی که کامل آگاه و بیدار نشوی آن را از دست میدهی.
#اشو
#نیلوفرسفید
تو زماني پاك و خالص هستي كه:
در آگاهي محض به سر مي بري
نه خوب براي تو اهميت دارد نه بد
تو به هيچ وجه دو قطبي نيستي.
هرچيزي را امري الهي مي شماري
دست از مرزبندي برداشته اي
فقط يكي بودن را مي بيني
حتي در شيطان خدا را مي بيني.
در تاريكي نور را و در مرگ، زندگي جاودان را...
آنگاه كه روش معمول دوقطبي و دوگانه ديدن را كنار بگذاري پاك و خالص مي شوي، زيرا ديگر هيچ چيزي نمي تواند تو را آلوده كند.
اين نهايت حالت #خودآگاهي است.
تو بايد از تمام دوگانگيها فراتر روي:
اخلاقي_ غيراخلاقي،
خوب_ بد،
زندگي_مرگ،
تابستان_زمستان،
بايد از تمام اينها فراتر بروي تا بتواني
يكي بودن را ببيني.
تو مي تواني يكي بودن را در ميليونها شكل ببيني. مي تواني يكي بودن را همه جا و در هر شكلي كه ظاهر مي شود تشخيص دهي، اين كار شدني است
تلاشي اندك براي بيدارتر شدن و برنگزيدن لازم است
فقط در درون نشستن، و تماشا كردن ذهن، بدون برگزيدن چيزي،رفت و آمدها ادامه دارد. تو در گوشه اي بي توجه و بي تفاوت نشسته اي،آرام آرام پاكي و خلوص در تو فرود مي ايد
اين پاكي و خلوص عين رهايي است.
#اشو