#سوال_از_اشو
اشو عزیز فرد چگونه #نگرانی را متوقف کند؟
#پاسخ
این سوال از پاتیک احساساتی است !
او بیجهت به احساساتی بودن و سوزناک بودن ادامه میدهد !
حالا، چگونه نگرانی را متوقف کنی؟!
چه نیازی است که نگرانی را متوقف کنی؟
اگر شروع کنی تا سعی کنی که نگرانی را متوقف کنی، یک نگرانی تازه درست میکنی.
چگونه نگرانی را متوقف کنم؟!
آنوقت شروع میکنی به نگران شدن در مورد نگرانی. آنوقت آنها را دوبرابر میکنی !
راهی وجود ندارد. اگر کسی بگوید همانطور که مردمانی هستند که میگویند. دیل کارنگی کتابی نوشته بنام: ”چگونه نگرانی را متوقف کنیم و شروع به زندگی کنیم”
این مردم نگرانی بیشتری تولید میکنند. زیرا به شما خواستهای میدهند که نگرانیها را میتوان متوقف کرد. نگرانیها را نمیتوان متوقف کرد
بلکه از بین میروند . من این را میدانم . نگرانی را نمیتوان متوقف کرد.
بلکه خودشان ازبین میروند ! هیچ کاری در مورد نگرانیها نمیتوانی بکنی . اگر فقط به آنها اجازه بدهی باشند و ذرهای اهمیت ندهی، ازبین خواهند رفت .
نگرانیها ناپدید میشوند، نمیتوانند متوقف شوند، زیرا وقتی که بکوشی تا آنها را متوقف کنی، این تو کیست؟ذهنی که نگرانیها را تولید میکند ! او اکنون یک نگرانی تازه تولید میکند :
چگونه متوقف کند !
حالا دیوانه خواهی شد، جنون خواهی گرفت. اینک مانند سگی هستی که دنبال گازگرفتن دُم خودش است ! سگی نباش که به دنبال گاز گرفتن دم خودش است و به دیل کارنگیها گوش نده. این تنها روشی است که آنان میتوانند به شما آموزش بدهند : دُم خودتان را دنبال کنید و دیوانه شوید !
راهی وجود دارد، نه یک روش. راهی که نگرانی ها ناپدید شوند .
وقتی که فقط به آنها نگاه کنی. بیتفاوت، از دور. طوری آنها را نگاه کنی که گویی به تو تعلق ندارند . آنها وجود دارند. تو آنها را میپذیری. درست مانند ابرهایی که در آسمان حرکت میکنند : افکار در ذهن حرکت میکنند، در آسمان درون، ترافیکی که در جاده حرکت میکند : افکار در جادهی درون حرکت میکنند . تو فقط آنها را تماشا کن . وقتی که در کنار خیابان ایستاده و منتظر اتوبوس هستی چه میکنی؟ فقط تماشا میکنی . ترافیک در جریان است، تو اهمیتی نمیدهی . وقتی که اهمیتی ندهی، نگرانیها شروع میکنند به افتادن . این توجه تو است که به آنها انرژی میدهد .
تو آنها را تغذیه میکنی، به آنها زندگی میبخشی و سپس میپرسی که چگونه آنها را متوقف کنی ! و وقتی که میپرسی چگونه آنها را متوقف کنی، پیشاپیش به آنها نیرو دادهای .
پرسش غلط مطرح نکن . نگرانیها وجود دارند. طبیعتاً، زندگی چنان پدیدهای وسیع و پیچیده است که نگرانیها باید وجود داشته باشند . تماشایشان کن . یک #تماشاچی باش و یک کننده نباش نپرس که چگونه متوقف کنی
وقتی میپرسی که چگونه متوقف کنی میپرسی که چکار کنی ! نه، هیچ کاری نمیتوان کرد . نگرانیها را بپذیر. وجود دارند . درواقع، به آنها نگاه کن، از هر زاویه به آنها نگاه کن، که چیستند. متوقف کردن را فراموش کن. یک روز ناگهان در مییابی آن نگرانیها دیگر نیستند. آن ترافیک متوقف شده. جاده خالی است. هیچکس عبور نمیکند. در آن تهیا، خداوند عبور میکند. در آن خالی بودن، لمحهای از بودا سرشتیِ خودت را، از فراوانیِ درونت را خواهی دید. و همه چیز یک سعادت خواهد شد.
#اشو
#یوگا_ابتدا_و_انتها
اشو عزیز فرد چگونه #نگرانی را متوقف کند؟
#پاسخ
این سوال از پاتیک احساساتی است !
او بیجهت به احساساتی بودن و سوزناک بودن ادامه میدهد !
حالا، چگونه نگرانی را متوقف کنی؟!
چه نیازی است که نگرانی را متوقف کنی؟
اگر شروع کنی تا سعی کنی که نگرانی را متوقف کنی، یک نگرانی تازه درست میکنی.
چگونه نگرانی را متوقف کنم؟!
آنوقت شروع میکنی به نگران شدن در مورد نگرانی. آنوقت آنها را دوبرابر میکنی !
راهی وجود ندارد. اگر کسی بگوید همانطور که مردمانی هستند که میگویند. دیل کارنگی کتابی نوشته بنام: ”چگونه نگرانی را متوقف کنیم و شروع به زندگی کنیم”
این مردم نگرانی بیشتری تولید میکنند. زیرا به شما خواستهای میدهند که نگرانیها را میتوان متوقف کرد. نگرانیها را نمیتوان متوقف کرد
بلکه از بین میروند . من این را میدانم . نگرانی را نمیتوان متوقف کرد.
بلکه خودشان ازبین میروند ! هیچ کاری در مورد نگرانیها نمیتوانی بکنی . اگر فقط به آنها اجازه بدهی باشند و ذرهای اهمیت ندهی، ازبین خواهند رفت .
نگرانیها ناپدید میشوند، نمیتوانند متوقف شوند، زیرا وقتی که بکوشی تا آنها را متوقف کنی، این تو کیست؟ذهنی که نگرانیها را تولید میکند ! او اکنون یک نگرانی تازه تولید میکند :
چگونه متوقف کند !
حالا دیوانه خواهی شد، جنون خواهی گرفت. اینک مانند سگی هستی که دنبال گازگرفتن دُم خودش است ! سگی نباش که به دنبال گاز گرفتن دم خودش است و به دیل کارنگیها گوش نده. این تنها روشی است که آنان میتوانند به شما آموزش بدهند : دُم خودتان را دنبال کنید و دیوانه شوید !
راهی وجود دارد، نه یک روش. راهی که نگرانی ها ناپدید شوند .
وقتی که فقط به آنها نگاه کنی. بیتفاوت، از دور. طوری آنها را نگاه کنی که گویی به تو تعلق ندارند . آنها وجود دارند. تو آنها را میپذیری. درست مانند ابرهایی که در آسمان حرکت میکنند : افکار در ذهن حرکت میکنند، در آسمان درون، ترافیکی که در جاده حرکت میکند : افکار در جادهی درون حرکت میکنند . تو فقط آنها را تماشا کن . وقتی که در کنار خیابان ایستاده و منتظر اتوبوس هستی چه میکنی؟ فقط تماشا میکنی . ترافیک در جریان است، تو اهمیتی نمیدهی . وقتی که اهمیتی ندهی، نگرانیها شروع میکنند به افتادن . این توجه تو است که به آنها انرژی میدهد .
تو آنها را تغذیه میکنی، به آنها زندگی میبخشی و سپس میپرسی که چگونه آنها را متوقف کنی ! و وقتی که میپرسی چگونه آنها را متوقف کنی، پیشاپیش به آنها نیرو دادهای .
پرسش غلط مطرح نکن . نگرانیها وجود دارند. طبیعتاً، زندگی چنان پدیدهای وسیع و پیچیده است که نگرانیها باید وجود داشته باشند . تماشایشان کن . یک #تماشاچی باش و یک کننده نباش نپرس که چگونه متوقف کنی
وقتی میپرسی که چگونه متوقف کنی میپرسی که چکار کنی ! نه، هیچ کاری نمیتوان کرد . نگرانیها را بپذیر. وجود دارند . درواقع، به آنها نگاه کن، از هر زاویه به آنها نگاه کن، که چیستند. متوقف کردن را فراموش کن. یک روز ناگهان در مییابی آن نگرانیها دیگر نیستند. آن ترافیک متوقف شده. جاده خالی است. هیچکس عبور نمیکند. در آن تهیا، خداوند عبور میکند. در آن خالی بودن، لمحهای از بودا سرشتیِ خودت را، از فراوانیِ درونت را خواهی دید. و همه چیز یک سعادت خواهد شد.
#اشو
#یوگا_ابتدا_و_انتها