دقیقا همانجایی که میترسی، بهترین فرصت برای رشد تو پنهان شده است، ترس تو هر کجا که باشد وظیفهات نیز همانجاست....
خود ناشناخته
_کارل گوستاو یونگ
خود ناشناخته
_کارل گوستاو یونگ
The Sound Of Silence
Attila Fias/@CloseToFeel
موسیقی بی کلام :
صدای سکوت
اثر آتیلا فیاس
موسیقی ملایم همراه با ترکیب آرامش بخش صدای طبیعت
صدای سکوت
اثر آتیلا فیاس
موسیقی ملایم همراه با ترکیب آرامش بخش صدای طبیعت
انسان با چنان شتابی زندگی می کند که نمی تواند در جایی بیاساید.
نمی تواند اندکی بيارآمد.
او از آسودن ناتوان شده است
واگر تو از آسودن ناتوان باشی،
ازهمه چیزهای ارزشمند ناتوان خواهی بود.
واقعیت این است که لزومی ندارد
درمورد همه چیز این همه نگران باشیم.
زندگی جاودان است.
ما از ازل در این دنیا بوده ایم وتا ابد خواهیم بود.
ما نامیرا هستیم.
بدن تغییر، میکند ،ذهن تغییر میکند
اما ما نه بدن هستیم و نه ذهن.
فقط در حالت مراقبه ی عمیق از این حقیقت ساده آگاه میشوی
که تو نه بدنی و نه ذهن،
بلکه آگاهی هستی.
خودِ آگاهی هستی.
تو شاهدی بر همه ماجراها
اگر از این شاهد بودن آگاه شوی،
طعم آب حیات زندگی را خواهی چشید .
این همان اکسیری است که کیمیا گران به دنبال آن بودند.
#اشو
#کتاب_قطره_ای_در_دریا
نمی تواند اندکی بيارآمد.
او از آسودن ناتوان شده است
واگر تو از آسودن ناتوان باشی،
ازهمه چیزهای ارزشمند ناتوان خواهی بود.
واقعیت این است که لزومی ندارد
درمورد همه چیز این همه نگران باشیم.
زندگی جاودان است.
ما از ازل در این دنیا بوده ایم وتا ابد خواهیم بود.
ما نامیرا هستیم.
بدن تغییر، میکند ،ذهن تغییر میکند
اما ما نه بدن هستیم و نه ذهن.
فقط در حالت مراقبه ی عمیق از این حقیقت ساده آگاه میشوی
که تو نه بدنی و نه ذهن،
بلکه آگاهی هستی.
خودِ آگاهی هستی.
تو شاهدی بر همه ماجراها
اگر از این شاهد بودن آگاه شوی،
طعم آب حیات زندگی را خواهی چشید .
این همان اکسیری است که کیمیا گران به دنبال آن بودند.
#اشو
#کتاب_قطره_ای_در_دریا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام و درود بر یاران حق ☺️
عشقمان جاری و نورمان تابنده باد😊🌹💖🌈
🕉🙏🙏🙏🙏🙏🕉
عشقمان جاری و نورمان تابنده باد😊🌹💖🌈
🕉🙏🙏🙏🙏🙏🕉
نهایت احترام به خود، و ستایش خود،
در فردیت داشتن است
یک شخص نا آگاه مدام در پی نظرات و قضاوت های دیگران نسبت به خود است
دست به هر اقدامی میزند تا دیگران را نسبت به خود راضی نگه دارد
مدام از خود دورتر و دورتر میشود و در نهایت کنترلش در دست دیگران خواهد بود و طبق میل و خواست دیگران زندگی می کند
#فردیت_یعنی:
خود واقعی بودن، معرفتی خالص بودن،
خدا گونه بودن، و خود شکوفا بودن
شجاعت داشتن، در خود بودن،
و خود را زندگی کردن یک شکرگزاری و نیایشی عمیق است
هر آنچه که هستی را،
دوست بدار و ستایش کن
هرگز پیروی نکن تا آزاد و رها باشی. فرديت همچون گوسفند تبعيت نمی كند. فقط گوسفندان دنباله رو و پیرو هستند
#اشو
در فردیت داشتن است
یک شخص نا آگاه مدام در پی نظرات و قضاوت های دیگران نسبت به خود است
دست به هر اقدامی میزند تا دیگران را نسبت به خود راضی نگه دارد
مدام از خود دورتر و دورتر میشود و در نهایت کنترلش در دست دیگران خواهد بود و طبق میل و خواست دیگران زندگی می کند
#فردیت_یعنی:
خود واقعی بودن، معرفتی خالص بودن،
خدا گونه بودن، و خود شکوفا بودن
شجاعت داشتن، در خود بودن،
و خود را زندگی کردن یک شکرگزاری و نیایشی عمیق است
هر آنچه که هستی را،
دوست بدار و ستایش کن
هرگز پیروی نکن تا آزاد و رها باشی. فرديت همچون گوسفند تبعيت نمی كند. فقط گوسفندان دنباله رو و پیرو هستند
#اشو
بگذار هرلحظه💫 آگاهی💫
عصای دستت باشد به چشمانِ دنیوی ات بها نده چون آن چشمها، با باره سنگینِ حافظه گذشته ها می نگرند نه واقعیتِ همین لحظه.
همه درد و رنج بشری، بدست قدرت طلبان و جنگاورانِ بیخردش شدت یافته.
وقتی طالب جنگ باشی، بازتابِ کائنات هم صحنه جنگ خواهد بود جنگی هایی که در حافظه ذهنت باقی مانده و فقط در ذهنِ نکاویده و غیره شهودی ات موجودند.
وقتی عشق می ورزی فارغ از جنگی،
جنگی که با خودت و با جهانت آغاز کرده ایی.
پایان دادن به جنگهای درونی، یایان دادن به جنگهای بیرونی ست.
🌞💖
عصای دستت باشد به چشمانِ دنیوی ات بها نده چون آن چشمها، با باره سنگینِ حافظه گذشته ها می نگرند نه واقعیتِ همین لحظه.
همه درد و رنج بشری، بدست قدرت طلبان و جنگاورانِ بیخردش شدت یافته.
وقتی طالب جنگ باشی، بازتابِ کائنات هم صحنه جنگ خواهد بود جنگی هایی که در حافظه ذهنت باقی مانده و فقط در ذهنِ نکاویده و غیره شهودی ات موجودند.
وقتی عشق می ورزی فارغ از جنگی،
جنگی که با خودت و با جهانت آغاز کرده ایی.
پایان دادن به جنگهای درونی، یایان دادن به جنگهای بیرونی ست.
🌞💖
خودت را هر لحظه بی قید شرط و بدون پیشداوری ها و مقاومتهای من های خیالی و توهمی نفسِ رویاگرت، همانطور که هستی، پذیرا باش تا به فراسوی سایه های خودت روی. محتوای ذهنت، رویایی ست که خود ساخته ایی، رویایت را شفافتر کن و شفاف تر ببین☺️
تا زمانیکه منی در درونت مثل کوهی، قد علم کند و سایه افکند، در خواب و رویاهای نفسانی ات سردرگم و سرگشته ایی چون هنوز خواسته داری و خواسته ها نیاز به آینده دارند آینده ایی که هرگز نخواهد آمد. آینده را هرگز کسی ندیده و نمیداند و نمیشناسد. همین لحظه را هشیارانه شاهد باش که در حال وقوع است. همیشه همین یک لحظه را داری تا دگرگونش سازی☺️
🌞💖
تا زمانیکه منی در درونت مثل کوهی، قد علم کند و سایه افکند، در خواب و رویاهای نفسانی ات سردرگم و سرگشته ایی چون هنوز خواسته داری و خواسته ها نیاز به آینده دارند آینده ایی که هرگز نخواهد آمد. آینده را هرگز کسی ندیده و نمیداند و نمیشناسد. همین لحظه را هشیارانه شاهد باش که در حال وقوع است. همیشه همین یک لحظه را داری تا دگرگونش سازی☺️
🌞💖
#تفاوت_انتقاد_و_سرزنش
قسمت اول
تفاوت بین انتقاد کردن و سرزنش و محکومکردن ظریف است
گاهی سرزنش میتواند بصورت انتقاد جلوه کند و گاهی سرزنش میتواند بصورت انتقاد نمایش داده شود
یک ارتباط بسیار نزدیک وجود دارد. شکل و رنگ آنها شبیه است ولی روح این دو بسیار متفاوت است.
انتقاد از روی مهربانی است؛
سرزنش به سبب نفرت است
انتقاد برای بیدارکردن است؛
سرزنش برای نابودکردن است
هدف انتقاد اکتشاف است
هدف سرزنش نابودکردن نفس دیگری است؛ پوشاندن او با خاک و زیرپا فشردن آن
هدف سرزنش ضربهزدن به وجود دیگری است و زخمی کردن
هدف انتقاد یافتن حقیقت است
آن الماس در لجن افتاده است:
چگونه آن را بشوییم و تمیز کنیم.
انتقاد کاملاً دوستانه است؛ هرچقدر هم که سخت باشد بازهم عنصر دوستی در آن هست
و سرزنش، هرچقدر هم که شیرین و خوشایند باشد، شامل زهر است: زهری که روی آن با شکر پوشیده شده است.
سرزنشکردن از نفسانیت میآید:
“من بزرگتر از تو هستم؛ تو را خوار و کوچک خواهم ساخت!”
انتقاد ربطی به نفس ندارد ربطی به “من در برابر تو” ندارد.
انتقاد یک اکتشاف است در اینکه حقیقت چیست و اینکه حقیقت چگونه است
انتقاد میتواند بسیار سخت باشد زیرا گاهی برای قطع باطل نیاز به شمشیر هست. سنگهای سخت از باطل وجود دارند، پس اسکنه و پتک حقیقت لازم است تا آنها را آماده کند.
یک یوگی نمیتواند سرزنش کند. فقط یک فرد کاملاً ناهشیار از سرزنشکردن لذت میبرد
روانشناسی سرزنشگری چیست؟
بیشتر مردم دنیا گرفتار سرزنشگری شدهاند
از منظر روانشناختی این یعنی چه؟
روانشناسی آن روشن و بسیار ساده است: هر فرد این جایگاه را برای نفْس خود میخواهد که “من بزرگترین هستم!” اثبات این بسیار دشوار است. ثابت کردن اینکه من از همه بزرگتر هستم دشوار است زیرا هرکس دیگر هم میخواهد همین را ثابت کند! و همگی آنها تلاش دارند که یک چیز را ثابت کنند که خودشان بزرگترین هستند! چند نفر میتوانند بزرگترین باشند؟! چنان جنگ سختی در میگیرد که برنده شدن در آن تقریباً ناممکن است. چه کسی میتواند پیروز شود؟ هر نفر با میلیاردها انسان در مبارزه خواهد بود. شکست قطعی است. در چنین جنگی همه بازنده خواهند بود. در این مبارزه هیچکس پیروز نمیشود.
پس ذهن یک راهکار آسان را پیدا میکند:
میگوید، “شاید سخت باشد که ثابت کنم من بزرگترین هستم، ولی اثبات اینکه هیچکس از من بزرگتر نیست آسان است!”
روانشناسی سرزنشگری یک راهکار روانی ارزان است، راه فرار آسانی است. ثابت میکنی که نابغه هستی!
و هزینهای هم ندارد؛ ابداً بها ندارد. نیازی نیست جایی بروی تا چیزی بیاموزی. نیازی به جمعنیکان satsang نیست. برای همین است که همه در سرزنشگری مهارت دارند!
مردم را در همهجا میبینی که از سرزنشگری لذت میبرند.
حالت سرزنشگری هر روز، از صبح تا شب به این مردم دست میدهد!
تو برای لذتبردن از احساس سرزنشگری روزنامه میخوانی! وقتی کسی مورد سرزنش قرار میگیرد تو فوری گوشهایت را تیز میکنی و شروع میکنی به شنیدن! اگر کسی بیاد و بگوید زن همسایه با مردی فرار کرده است، چقدر توجهت جلب میشود! در آن لحظه توجه تو چنان متمرکز میشود که تمام امور دنیا را فراموش میکنی. شروع میکنی به کندوکاو کردن، سوال میکنی: “قدری بیشتر بگو، بعدش چه شد؟ کمی بیشتر توضیح بده، خیلی مختصر نگو! به کجا فرار کردند؟ قبل از رفتن تمام داستان را بگو. بنشین و یک چای بنوش!” فرش قرمز پهن میکنی!
ادامه دارد....
#اشو
تفسیر اشو از کتاب هندی“بمیر، ای یوگی! بمیر”
قسمت اول
تفاوت بین انتقاد کردن و سرزنش و محکومکردن ظریف است
گاهی سرزنش میتواند بصورت انتقاد جلوه کند و گاهی سرزنش میتواند بصورت انتقاد نمایش داده شود
یک ارتباط بسیار نزدیک وجود دارد. شکل و رنگ آنها شبیه است ولی روح این دو بسیار متفاوت است.
انتقاد از روی مهربانی است؛
سرزنش به سبب نفرت است
انتقاد برای بیدارکردن است؛
سرزنش برای نابودکردن است
هدف انتقاد اکتشاف است
هدف سرزنش نابودکردن نفس دیگری است؛ پوشاندن او با خاک و زیرپا فشردن آن
هدف سرزنش ضربهزدن به وجود دیگری است و زخمی کردن
هدف انتقاد یافتن حقیقت است
آن الماس در لجن افتاده است:
چگونه آن را بشوییم و تمیز کنیم.
انتقاد کاملاً دوستانه است؛ هرچقدر هم که سخت باشد بازهم عنصر دوستی در آن هست
و سرزنش، هرچقدر هم که شیرین و خوشایند باشد، شامل زهر است: زهری که روی آن با شکر پوشیده شده است.
سرزنشکردن از نفسانیت میآید:
“من بزرگتر از تو هستم؛ تو را خوار و کوچک خواهم ساخت!”
انتقاد ربطی به نفس ندارد ربطی به “من در برابر تو” ندارد.
انتقاد یک اکتشاف است در اینکه حقیقت چیست و اینکه حقیقت چگونه است
انتقاد میتواند بسیار سخت باشد زیرا گاهی برای قطع باطل نیاز به شمشیر هست. سنگهای سخت از باطل وجود دارند، پس اسکنه و پتک حقیقت لازم است تا آنها را آماده کند.
یک یوگی نمیتواند سرزنش کند. فقط یک فرد کاملاً ناهشیار از سرزنشکردن لذت میبرد
روانشناسی سرزنشگری چیست؟
بیشتر مردم دنیا گرفتار سرزنشگری شدهاند
از منظر روانشناختی این یعنی چه؟
روانشناسی آن روشن و بسیار ساده است: هر فرد این جایگاه را برای نفْس خود میخواهد که “من بزرگترین هستم!” اثبات این بسیار دشوار است. ثابت کردن اینکه من از همه بزرگتر هستم دشوار است زیرا هرکس دیگر هم میخواهد همین را ثابت کند! و همگی آنها تلاش دارند که یک چیز را ثابت کنند که خودشان بزرگترین هستند! چند نفر میتوانند بزرگترین باشند؟! چنان جنگ سختی در میگیرد که برنده شدن در آن تقریباً ناممکن است. چه کسی میتواند پیروز شود؟ هر نفر با میلیاردها انسان در مبارزه خواهد بود. شکست قطعی است. در چنین جنگی همه بازنده خواهند بود. در این مبارزه هیچکس پیروز نمیشود.
پس ذهن یک راهکار آسان را پیدا میکند:
میگوید، “شاید سخت باشد که ثابت کنم من بزرگترین هستم، ولی اثبات اینکه هیچکس از من بزرگتر نیست آسان است!”
روانشناسی سرزنشگری یک راهکار روانی ارزان است، راه فرار آسانی است. ثابت میکنی که نابغه هستی!
و هزینهای هم ندارد؛ ابداً بها ندارد. نیازی نیست جایی بروی تا چیزی بیاموزی. نیازی به جمعنیکان satsang نیست. برای همین است که همه در سرزنشگری مهارت دارند!
مردم را در همهجا میبینی که از سرزنشگری لذت میبرند.
حالت سرزنشگری هر روز، از صبح تا شب به این مردم دست میدهد!
تو برای لذتبردن از احساس سرزنشگری روزنامه میخوانی! وقتی کسی مورد سرزنش قرار میگیرد تو فوری گوشهایت را تیز میکنی و شروع میکنی به شنیدن! اگر کسی بیاد و بگوید زن همسایه با مردی فرار کرده است، چقدر توجهت جلب میشود! در آن لحظه توجه تو چنان متمرکز میشود که تمام امور دنیا را فراموش میکنی. شروع میکنی به کندوکاو کردن، سوال میکنی: “قدری بیشتر بگو، بعدش چه شد؟ کمی بیشتر توضیح بده، خیلی مختصر نگو! به کجا فرار کردند؟ قبل از رفتن تمام داستان را بگو. بنشین و یک چای بنوش!” فرش قرمز پهن میکنی!
ادامه دارد....
#اشو
تفسیر اشو از کتاب هندی“بمیر، ای یوگی! بمیر”
خود توهمی
واژۀ «من»، بزرگ ترین اشتباه و ژرف ترین حقیقت را - بسته به این که چگونه به کار رود - در خود دارد واژۀ «من همراه با کلمه های وابسته مانند «من را»، «خودم» و مال من، در کاربرد قراردادی آن، نه تنها بیش ترین کلمه به کار رفته در زبان بلکه یکی از گمراه کننده ترین واژه ها است در کاربرد معمول و همه روزه واژۀ «من» به خطای نخستین که تعبیری نادرست از آن کسی که شما هستید و حسی واهی از هویت است صورت بیرونی می دهد. من درون این است. آلبرت اینشتین، کسی که بینشی ژرف نه تنها از حقیقت، فضا و زمان بلکه از طبیعت بشر داشت این حس فریبنده از خود را توهمی عینی از آگاهی نامیده است. این خود فریبنده اساس همه تعابیر یا بهتر بگوییم تعبیر های نادرست از حقیقت فرایند تفکر، ارتباط و برخورد با دیگران می شود. حقیقت شما بازتابی از توهم نخستین می گردد.
مژده آن که چنان چه بتوانید توهم را به عنوان توهم تشخیص دهید، محو خواهد شد. شناخت توهم پایان آن نیز هست بقای توهم به این بستگی دارد که آن را به نادرست حقیقت بدانید با دیدن آن کسی که نیستید، حقیقت آن کسی که هستید خودش پدیدار می شود. این تحولی ست که با مطالعه آرام و دقیق این بخش و بخش بعدی دربارۀ سازواره خود کاذب که ما آن را من درون می خوانیم در شما روی می دهد. پس طبیعت این خود فریبنده چیست؟
آن چه که معمولاً وقتی می گویید «من» به آن اشاره دارید، آن کسی که هستید نیست. از طریق عمل وسیع کاهش گری، ژرفای بی کران آن کسی که هستید، با صدایی که توسط تار های صوتی به وجود می آید یا با اندیشه ای از «من» یا هر آن چه که من خود را با آن یکی می داند اشتباه گرفته می شود. پس «من»، «مال من» و «خود من» معمولی به چه چیزی اشاره می کند؟
اکهارت تله
جهانی نو
واژۀ «من»، بزرگ ترین اشتباه و ژرف ترین حقیقت را - بسته به این که چگونه به کار رود - در خود دارد واژۀ «من همراه با کلمه های وابسته مانند «من را»، «خودم» و مال من، در کاربرد قراردادی آن، نه تنها بیش ترین کلمه به کار رفته در زبان بلکه یکی از گمراه کننده ترین واژه ها است در کاربرد معمول و همه روزه واژۀ «من» به خطای نخستین که تعبیری نادرست از آن کسی که شما هستید و حسی واهی از هویت است صورت بیرونی می دهد. من درون این است. آلبرت اینشتین، کسی که بینشی ژرف نه تنها از حقیقت، فضا و زمان بلکه از طبیعت بشر داشت این حس فریبنده از خود را توهمی عینی از آگاهی نامیده است. این خود فریبنده اساس همه تعابیر یا بهتر بگوییم تعبیر های نادرست از حقیقت فرایند تفکر، ارتباط و برخورد با دیگران می شود. حقیقت شما بازتابی از توهم نخستین می گردد.
مژده آن که چنان چه بتوانید توهم را به عنوان توهم تشخیص دهید، محو خواهد شد. شناخت توهم پایان آن نیز هست بقای توهم به این بستگی دارد که آن را به نادرست حقیقت بدانید با دیدن آن کسی که نیستید، حقیقت آن کسی که هستید خودش پدیدار می شود. این تحولی ست که با مطالعه آرام و دقیق این بخش و بخش بعدی دربارۀ سازواره خود کاذب که ما آن را من درون می خوانیم در شما روی می دهد. پس طبیعت این خود فریبنده چیست؟
آن چه که معمولاً وقتی می گویید «من» به آن اشاره دارید، آن کسی که هستید نیست. از طریق عمل وسیع کاهش گری، ژرفای بی کران آن کسی که هستید، با صدایی که توسط تار های صوتی به وجود می آید یا با اندیشه ای از «من» یا هر آن چه که من خود را با آن یکی می داند اشتباه گرفته می شود. پس «من»، «مال من» و «خود من» معمولی به چه چیزی اشاره می کند؟
اکهارت تله
جهانی نو
هرچه در این دنیا ستایش شود، تو نیستی بلکه خودنمایی ها، خودشیفتگی ها و خودستایی ها و ... خود خیالی ات را میبینی که شیطانش(نورآورنده) نام دادیم و نور آگاهی در درونِ شیطان پنهان است.
خیمه شب بازی الهی☺️
🌞💖
خیمه شب بازی الهی☺️
🌞💖
ما لعبتگانیم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
یک چند در این بساط بازی کردیم
رفتیم به صندوق عدم یک یک باز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
یک چند در این بساط بازی کردیم
رفتیم به صندوق عدم یک یک باز
آیا هنوز منتظره یک ناجی از آسمان هستید تا برای نجات بشری و زمین فرود آید؟
ناجی خود شما هستید آنرا را درون خود می یابید☺️
🌞💖
ناجی خود شما هستید آنرا را درون خود می یابید☺️
🌞💖
هیچ استادی، در هیچ جایگاهی، حتی معنویت، نمیتواند به شما بگوید چه کنید. آن فقط شما را متوجه میکند.
این خود شما هستید که
استاد هستید.خودتان هستید
که تمامی جوابها را دارید.
آن خردمند و دانا که در
بیرون میگردید خودتان هستید.
استادِ حقیقی، آینهای است که میگوید: «من خودِ تو هستم» و ما یک اتصال واحد از عشق و آگاهی هستیم.
پس همواره ندای درونتان را چنان با اعتماد دنبال کنید که گویی تنها جوابِ پیشِ رو است.
نتیجۀ اعتماد و تسلیم همیشه شیرین بوده است. شیرینیِ آن را باید خودتان مزه کنید.
راه، آن است که اقیانوسِ حکمت و دانایی را در درونتان ببینید. جستوجو را رها کن، باش! شاهد بمان، تسلیم بمان، لذت ببر، در اعتماد قدم بردار، ببین که هالهای از عشق، تو را پیش میبرد. غرق شو در عشق، در شعف، در نورت و بینهایتت را ببین ...
بگذار جستوجوگر جدی و ملول، خودش محو شود نه با زور و جنگ، این کار تو نیست.
آتش با آتش خاموش نمیشود. آتش با آبهای زلال و شفافِ آن عشقِ ملکوتی خاموش میشود.
با اطمینان، خودت را تسلیمِ آن کن.تو حتی نیاز نداری نقشِ یک جستوجوگرِ کِشمکشدار را بازی کنی. همهاش را تسلیم
کن، همهاش را بده تا همه شوی.
«عشق جاودان »
سوفیا_ساناندا
این خود شما هستید که
استاد هستید.خودتان هستید
که تمامی جوابها را دارید.
آن خردمند و دانا که در
بیرون میگردید خودتان هستید.
استادِ حقیقی، آینهای است که میگوید: «من خودِ تو هستم» و ما یک اتصال واحد از عشق و آگاهی هستیم.
پس همواره ندای درونتان را چنان با اعتماد دنبال کنید که گویی تنها جوابِ پیشِ رو است.
نتیجۀ اعتماد و تسلیم همیشه شیرین بوده است. شیرینیِ آن را باید خودتان مزه کنید.
راه، آن است که اقیانوسِ حکمت و دانایی را در درونتان ببینید. جستوجو را رها کن، باش! شاهد بمان، تسلیم بمان، لذت ببر، در اعتماد قدم بردار، ببین که هالهای از عشق، تو را پیش میبرد. غرق شو در عشق، در شعف، در نورت و بینهایتت را ببین ...
بگذار جستوجوگر جدی و ملول، خودش محو شود نه با زور و جنگ، این کار تو نیست.
آتش با آتش خاموش نمیشود. آتش با آبهای زلال و شفافِ آن عشقِ ملکوتی خاموش میشود.
با اطمینان، خودت را تسلیمِ آن کن.تو حتی نیاز نداری نقشِ یک جستوجوگرِ کِشمکشدار را بازی کنی. همهاش را تسلیم
کن، همهاش را بده تا همه شوی.
«عشق جاودان »
سوفیا_ساناندا