#سوال_از_اشو
اشوی عزيز: چرا من اينقدر دوست دارم از ديگران انتقاد کنم
و از زندگي شكايت كنم؟
#پاسخ
همه اين را دوست دارند
انتقاد كردن از ديگران و شكايت كردن از زندگي احساس خوبي به تو مي دهد
با انتقادكردن از ديگران،
احساس برتري مي كني
با شكايت كردن از ديگران، احساس مي كني كه بالاتر از آنان هستي
اين براي #نفس بسيار ارضاء كننده است
و من مي گويم كه تقريباً همه چنين مي كنند.
برخي آشكارا چنين مي كنند و برخي هم فقط در درون به اين كار مي پردازند
ولي لذت بردن از آن يكسان است
به ندرت كساني پيدا مي شوند كه انتقاد نمي كنند و شكايت ندارند
اينها كساني هستند كه نفسشان را انداخته اند
وقتي كه بي نفس باشي،
فايده اي در انتقاد و شکایت نيست
چرا بايد به خودت زحمت بدهي؟
ربطي به تو ندارد
ديگر پاداشي برايت ندارد
اين نفس بوده كه از آن لذت مي برده و تغذيه مي شده است
بنابراين تاكيد من اين است:
#نفس_را_بينداز
با انداختن نفس درخواهي يافت كه تقريباً تمام دنيا ناپديد شده است
تمام دنيايي كه دور نفس تنيده شده بود كاملاً ازبين مي رود و تو مردم را با چشماني تازه نگاه مي كني.
اينك همان شخصي را كه پيش تر از او انتقاد مي كردي با ديده ي محبت نگاه مي كني و ميلي عظيم داري تا با او مهربان باشي و به او كمك كني
اينك چشماني ديگر داري و چيزها را كاملاً متفاوت مي بيني.
شايد ببيني كه اگر تو نيز در موقعيت او بودي مانند او رفتار مي كردي
ديگر چيزي نيست تا از آن شاكي باشي
با انداختن نفس، نگرش و رفتار تو بيشتر انساني و دوستانه خواهد بود.
مردم را همانگونه كه هستند خواهي پذيرفت
تو فقط بخشي از آنان را مي شناسي، تمامي زندگي آنان را نمي داني
و قضاوت كردن در مورد تمامي يك شخص از روي شناخت بخشي كوچك از او، كاري درست نيست
شايد آن يك بخش كوچك در تمامي زندگي او مناسب و به جا باشد.
ولي اوضاع چنين است:
انتقاد كردن بسيار آسان است
به هوشمندي بسيار نيازي نيست
پرسش تو در اين مورد كه چرا ما چنين آماده ايم تا انتقاد كنيم بسيار ساده است.
روانشناسي پشت آن اين است كه اين آسان ترين راه است، ارزان ترين راه براي اينكه اثبات كني فردي ويژه هستي و بيشتر مي داني.
ولي در واقع فقط اثبات مي كني كه ابله هستي و نه هيچكس ديگر!!!
در دنياي خرد، فروتن باش.
هيچكس زحمت تحسين كيفيات خوب را در ديگران به خودش نمي دهد
هيچكس حاضر نيست كمك كند تا آن كيفيات رشد كنند
همه مي ترسند:
اگر همه رشد كنند، پس او چي؟
تمام توجه او اين است كه نفس خودش بزرگتر شود و آسان ترين راه اين است كه از ديگران انتقاد كند و از همه چيز شكايت كند:
منفي باش و نفي كردن را روش خودت كن.
و براي اين، نيازي به هوشمندي نيست‘
هر احمقي مي تواند چنين كند.
ولي براي اينكه واقعاً منتقد باشي‘ بايد بسيار مهربان و پر از عشق باشي و فرد بايد آماده باشد تا زمان، انرژي و هوشمندي صرف آن كند
آنگاه ديگر عمل تو انتقاد نيست، دشمني نيست‘ بلكه توصيه اي دوستانه است‘
رويكردي همدردانه است
همه در اينجا بايد بياموزند كه همدردي كنند. مراقبه ي شما نبايد سبب انتقاد كردن شما از ديگران شود، بلكه بايد سبب تحسين كردن شود.
و اگر به قدر كافي هوشمند باشي،
مي تواني طوري تحسين كني كه هرآنچه كه مورد انتقاد است، بدون اينكه گفته شود، درك شود.
اشو
زبان_از_یاد_رفته_دل
اشوی عزيز: چرا من اينقدر دوست دارم از ديگران انتقاد کنم
و از زندگي شكايت كنم؟
#پاسخ
همه اين را دوست دارند
انتقاد كردن از ديگران و شكايت كردن از زندگي احساس خوبي به تو مي دهد
با انتقادكردن از ديگران،
احساس برتري مي كني
با شكايت كردن از ديگران، احساس مي كني كه بالاتر از آنان هستي
اين براي #نفس بسيار ارضاء كننده است
و من مي گويم كه تقريباً همه چنين مي كنند.
برخي آشكارا چنين مي كنند و برخي هم فقط در درون به اين كار مي پردازند
ولي لذت بردن از آن يكسان است
به ندرت كساني پيدا مي شوند كه انتقاد نمي كنند و شكايت ندارند
اينها كساني هستند كه نفسشان را انداخته اند
وقتي كه بي نفس باشي،
فايده اي در انتقاد و شکایت نيست
چرا بايد به خودت زحمت بدهي؟
ربطي به تو ندارد
ديگر پاداشي برايت ندارد
اين نفس بوده كه از آن لذت مي برده و تغذيه مي شده است
بنابراين تاكيد من اين است:
#نفس_را_بينداز
با انداختن نفس درخواهي يافت كه تقريباً تمام دنيا ناپديد شده است
تمام دنيايي كه دور نفس تنيده شده بود كاملاً ازبين مي رود و تو مردم را با چشماني تازه نگاه مي كني.
اينك همان شخصي را كه پيش تر از او انتقاد مي كردي با ديده ي محبت نگاه مي كني و ميلي عظيم داري تا با او مهربان باشي و به او كمك كني
اينك چشماني ديگر داري و چيزها را كاملاً متفاوت مي بيني.
شايد ببيني كه اگر تو نيز در موقعيت او بودي مانند او رفتار مي كردي
ديگر چيزي نيست تا از آن شاكي باشي
با انداختن نفس، نگرش و رفتار تو بيشتر انساني و دوستانه خواهد بود.
مردم را همانگونه كه هستند خواهي پذيرفت
تو فقط بخشي از آنان را مي شناسي، تمامي زندگي آنان را نمي داني
و قضاوت كردن در مورد تمامي يك شخص از روي شناخت بخشي كوچك از او، كاري درست نيست
شايد آن يك بخش كوچك در تمامي زندگي او مناسب و به جا باشد.
ولي اوضاع چنين است:
انتقاد كردن بسيار آسان است
به هوشمندي بسيار نيازي نيست
پرسش تو در اين مورد كه چرا ما چنين آماده ايم تا انتقاد كنيم بسيار ساده است.
روانشناسي پشت آن اين است كه اين آسان ترين راه است، ارزان ترين راه براي اينكه اثبات كني فردي ويژه هستي و بيشتر مي داني.
ولي در واقع فقط اثبات مي كني كه ابله هستي و نه هيچكس ديگر!!!
در دنياي خرد، فروتن باش.
هيچكس زحمت تحسين كيفيات خوب را در ديگران به خودش نمي دهد
هيچكس حاضر نيست كمك كند تا آن كيفيات رشد كنند
همه مي ترسند:
اگر همه رشد كنند، پس او چي؟
تمام توجه او اين است كه نفس خودش بزرگتر شود و آسان ترين راه اين است كه از ديگران انتقاد كند و از همه چيز شكايت كند:
منفي باش و نفي كردن را روش خودت كن.
و براي اين، نيازي به هوشمندي نيست‘
هر احمقي مي تواند چنين كند.
ولي براي اينكه واقعاً منتقد باشي‘ بايد بسيار مهربان و پر از عشق باشي و فرد بايد آماده باشد تا زمان، انرژي و هوشمندي صرف آن كند
آنگاه ديگر عمل تو انتقاد نيست، دشمني نيست‘ بلكه توصيه اي دوستانه است‘
رويكردي همدردانه است
همه در اينجا بايد بياموزند كه همدردي كنند. مراقبه ي شما نبايد سبب انتقاد كردن شما از ديگران شود، بلكه بايد سبب تحسين كردن شود.
و اگر به قدر كافي هوشمند باشي،
مي تواني طوري تحسين كني كه هرآنچه كه مورد انتقاد است، بدون اينكه گفته شود، درك شود.
اشو
زبان_از_یاد_رفته_دل