عشق و نور
971 subscribers
292 photos
1.14K videos
19 files
509 links
بیداری معنوی با نرمین



لینک گروه سلام زندگی و صوتی های نرمین مختص مالک کانال

https://t.me/salamzendgi7

لینک تمام کنفرانسها


https://t.me/narminbgs
Download Telegram
نظام آموزشی باید، هنرِ زیستن
هنرِ عشق ورزیدن و هنرِ مراقبه را به شما بیاموزد، و سرانجام باید هنرِ مردن افتخارآمیز را به شما یاد دهد.

نظام آموزشی شما تربیتی نیست.
فقط یک مشت کارمند
و رئیس ایستگاه و پستچی و
سرباز تولید می‌کند و شما اسم آن را
آموزش و پرورش می‌گذارید.

شماها فریب خورده‌اید
اما این فریبکاری چنان به‌ طول کشیده
که آن را کاملاً فراموش کرده‌اید،
و هنوز هم در همان مسیر در همان آثار چرخ قدیمی سیر می‌کنید.

#اشو
#کودک_نوین
#سوال_از_اشو

من همیشه شتابزده‌ام، همیشه نگرانم.
چه بتوانم برسم چه نتوانم،دائم تشویش دارم.

#پاسخ

جایی نیست که آدم به آن برسد و
کسی نیست که بخواهیم به آن برسیم
سراسرِ هدف توهمی بیش نیست.

هدف باعث می‌شود شما شروع کنید به زندگی در آینده در حالی که
زمان حالاست و مکان اینجاست.

ولی شماشروع می‌کنید آنجا زندگی کنید.
در جایی دوردست، آن زمان و آن‌ جا
اهمیت بیشتری نسبت به
زمان حال و این جا پیدا می‌کند.
و این همه هنرِ هدف است،
که انسان را بیچاره می‌کند.

همه سهم شما از دلهره و اضطراب این است که شما را تقسیم می‌کند.
شما را از واقعیت زمانِ حال خود
جدا می‌سازد.

هدف مهمتر از هر چیزی می‌شود
و لحظه اهمیت خود را از دست می‌دهد.
در حالی که لحظه‌ها واقعی هستند و
هدف فقط یک رویاست.

وقتی ما برای یک رویا زندگی می‌کنیم،
رویا نمی‌تواند به حقیقت بپیوندد.
رویا هرگز نمی‌تواند به واقعیت بدل شود.
رویا رویا باقی می‌ماند. و این زندگیِ ارزشمند شماست که هدر می‌رود.

خدا هدف نیست.
حقیقت هدف نیست.
حقیقت در حال حاضر همین جاست.
اگر شما هم اینجا باشید
حقیقت هم نزد شماست.
اما شما اینجا نیستید.

خدا اینجا منتظر شماست و
هیچوقت شما را اینجا نمی‌یابد.
شما جای دیگری هستید، روی سیاره‌ای دیگر، در زمانی دیگر، در جایی دیگر،

اصلاً مسأله، مسألهٔ رفتن شما به سوی خدا نیست.
مسألهٔ آمدنِ شما به سوی خداست.

رفتنی در بین نیست،
مسأله هجرت به خانه است،
خدا اینجا منتظر شماست.

اما آنچه در طول عمرتان
به کرّات از شما خواسته شده
این است که باید برای خودتان چیزی بشوید،
باید هر روز بهتر از دیروز باشید،
باید پیشرفت کنید.
این ایده تا مغز استخوان‌تان نفوذ کرده،
جزو گوشت و خون‌تان شده.
شما را تا مرز جنون کشانده.
هرگز شما را راحت نمی‌گذارد
و اجازه نمی‌دهد استراحت کنید.

با چنین ذهنی امکان ندارد بتوانید آسوده باشید.
شما دائم در تنش بسر می‌برید:
در تلاش، فشار، هجوم و عجله.
زمانِ کمی در اختیار شماست.
زمان پول است!!
زود باش! زور بزن!!
عجله کن قبل از این که، زمان از دست برود کاری بکن!!

چه کار می‌خواهی بکنی؟

باش، و «بودن» تنها اینجا و همین الان ممکن است.
«شدن» ایده‌ای مسموم است.
اگر شما در دام "شدن" گرفتار باشید
پریشان باقی می‌مانید.

واقعاً چیزی وجود ندارد که شما به آن نیاز داشته باشید.
همه چیز قبلاً به شما داده شده است.
آن چیزی که می‌خواهید بشوید
در تمام مدت بوده‌اید.
هرگز یک لحظه را هم از دست ندهید،
حتی اگر در بدبختی بودید.
این لحظه، لحظهٔ واقعیت شماست.
لحظهٔ حقیقت شماست.
چطور می‌توانید حقیقت خود را از دست بدهید؟
کجا می‌خواهید بروید؟
به کجا می‌خواهید برسید؟

هنر واقعی شما، شوق واقعی شما،
این است که پی ببرید که:
کسی که در شما پنهان است، همهٔ آن چیزی است که مورد نیاز است.
و برای آن لازم نیست جایی بروید
و یا حتی چشمهای‌تان را باز کنید
و حتی یک قدم بردارید.

#اشو
#کودک_نوین
ادامه پاسخ 👇👇

اجتماع، مذهب و سنت مانع است.

اما اگر ببینید نوجوان کاملا یکرنگ و خالص است. این کمک می کند تا خود آنها هم یکرنگ و خالص باشند و این به
اصطلاح شکاف بین نسل ها(که خیلی هم راجع به آن صحبت می شود) می تواند به سادگی از میان برداشته شود.
چنین شکافی می تواند به خودی خود ناپدید گردد.
پر دردسرترین مشکل آمیزش جنسی است.
فرزندان باید قادر باشند دقیقاً آنچه را که در ذهنشان می گذرد بیان کنند.
نیازی نیست چیزی را مخفی نگه دارند.
چرا که هر چه در ذهنشان می گذرد طبیعی است. آنها باید برای اندرز گرفتن از پدر و مادر پیش قدم شوند:
راه و چاه چیست؟
در فلان مورد چه کار می شود کرد؟

آنها در وضعیت آشفته یی به سر می برند. احتیاج به کمک دارند.
به چز پدر و مادر به چه کسی می توانند روی بیاورند؟

هر مشکلی پیش می آمد خود من راحت آن را با پدر و مادرم در میان می گذاشتم

پیشنهاد من این است: 
نوجوانان نباید چیزی را از پدر و مادرشان از معلمشان و... مخفی نگه دارند.
باید بی چون و چرا صادق باشند.
و آنوقت این شکاف از بین خواهد رفت.
برای ما از میان رفتن این شکاف ضروری است. خودتان ببینید
آخر ما با چه نوع اجتماعی طرف هستیم؟
بین والدین و فرزندان
بین زن و شوهر
بین معلم و شاگرد شکاف هست.
دوروبر ما تا چشم کار می کند شکاف هست. مردم با همه گونه شکافی محاصره شده اند.
ارتباط بین آدم ها نابود شده است.
این که نشد اجتماع!
چون مراوده یا ارتباطی وجود ندارد هیچکس نمی تواند درد دلش را بگوید همه واپس خورده اند.
همه آرزوها و امیال خود را سرکوب می کنند.
همه عصبانی اند احساس تنهایی و نومیدی می کنند.
ما نسلی خشمگین تحویل اجتماع داده ایم.
ما فلسفه پوچی و بیهودگی را رواج داده ایم.
و دلیل همه اینها این است که فرزندان تماس خود را با والدین از دست داده اند.
فرزندان می توانند وظیفه مهمی را بر عهده گیرند. آنها شهامت انجام این کار را دارند.
شاید والدین قادر به این کار نباشد.
آنها زیاده از حد شرطی شده اند.
نوجوانان مستعد یادگیری اند.
به آنها بیاموزید که با والدین صادق باشند.
من با پدرم یک قرارداد بستم به او گفتم:
می خواهم یک قرارداد ببندم.
او گفت: راجع به چه؟
گفتم: قرارداد این است که هر وقت مرا تنبیه کردید دفعه بعد من حقیقت را نخواهم گفت.
و این چیزی است که در سراسر جهان اتفاق می افتد اینکه حقیقت مورد تنبیه قرار می گیرد.
در این صورت دیگر چه کسی می تواند حقیقت را به زبان بیاورد؟
بعد آدم ها شروع می کنند به دروغ گفتن،چون به دروغ پاداش داده می شود!
بنابراین به پدرم گفتم:
تصمیم با شماست اگر دلتان می خواهد دروغ بگویم اگر قرار است برای دروغ پاداش بگیرم،من می توانم دروغ بگویم.
اما اگر شما آماده اید تا به حقیقت پاداش بدهید آنوقت من حقیقت را به زبان خواهم آورد.
شما نباید برای آن مرا تنبیه کنید.
و او گفت: قبول!
این روش ساده یی است.
اگر شما نتوانید با پدر و مادر خودتان رو راست حرف بزنید در این دنیا هیچکس را نمی توانید پیدا کنید که از آنها غریبه تر نباشند.
پدر و مادر تو هم غریبه اند.
اما آنها نزدیک ترین و صمیمی ترین غریبه های این عالم محسوب می شوند.
با آنها درد دل کن.
حرفت را رو راست به آنها بزن تا شکافی باقی نماند این به آنها هم کمک می کند با تو صادق باشند.
این نکته یی است که باید آویزه گوش کنی:
هیچ چیز بهتر از صداقت و خلوص نیست.
حقیقت، همین کیفیتها را در دیگران بر می انگیزد.

#اشو
#کودک_نوین
چهره ی اصیل هر کودک،
چهره ی خداست.

البته خدای من، خدای یک مسیحی، خدای یک هندو، خدای یک یهودی نیست.
خدای من حتی یک شخص نیست بلکه یک #حضور است.
کمتر شبیه به گل و بیشتر شبیه به یک رایحه است.
تو می توانی آن را حس احساس کنی،
ولی نمی توانی آن را با دست بگیری،
تو می توانی به وسیله ی آن غرقه شوی، ولی نمی توانی آن را مالک شوی.
خدای من چیزی عینی، آنجا، نیست. خدای من همان ذهنیت است، اینجا.

#اشو
#کودک_نوین
هر کودکی هوشمند به دنیا می‌آید. هوشمندی چیزی نیست که برخی داشته باشند و برخی نداشته باشند.
هوشمندی رایحه ی زندگی است.
اگر زنده هستی، هوشمند هم هستی. هوشمندی یک پدیده طبیعی است.

انسانهای معدودی هوشمندانه زندگی  می کنند و کمیاب هستن کسانی که هوشمندانه بمیرند.

بسیاری از مردم در تمام زندگی نادان باقی می مانند، و آنان در ابتدا غیر هوشمند نبودند.

پس چه اتفاقی افتاده؟
وقتی آنان کودکانی خردسال بودند،
به والدین و راهنمایان اعتماد کردند......

در دنیایی بهتر، والدین اگر واقعا فرزندانشان را دوست بدارند، به آنان خواهند آموخت که: 
به هوشمندی خودشان اعتماد کنند.

در دنیایی بهتر، والدین به فرزندان کمک میکنند تا هر چه سریع تر مستقل باشند و به خودشان متکی شوند.

در دنیایی بهتر، کودکان هر چه زودتر به خودشان واگذار می شوند.

تمام تلاش والدین باید این باشد که کودک از هوشمندی خودش بهره ببرد.

اگر بد آموزی، هدف نباشد_این خواهد بود که کودک را بار ها و بارها به هوشمندی خودش واگذارد،
تا بتواند عمل کند.
و از هوشمندی خودش استفاده ببرد.

نخستین ابراز عشق به کودک این است که:
در هفت سال اول زندگی اش او را کاملا وحشی به حال خود رها کنی.
نباید او را به هندو ، زرتشتی یا بودایی و... تبدیل کرد.

هرکسی که سعی کند کودک را به کیشی درآورد:
دلسوز نیست ، ظالم است.
او در حال آلوده ساختن یک روح
تازه وارد و شاداب است.

#اشو
#کودک_نوین