اشو! تو بهترین قاتل هستی! یک سال با تو هستم و زهر تو آهسته روی ذهن من کار میکند. هرچه را که تظاهر میکنم به نظر زشت و کثیف میآید؛ همه چیز در آشفتگی است. ولی اکنون، با این سردرگمی عظیم، چگونه دریچهای به الوهیت پیدا کنم تا وارد شوم؟
#پاسخ
بگذار این نگرانی الوهیت باشد! چرا تو نگرانش باشی؟ تو فقط #خودت باش
او راهی را خواهد یافت. و حق با تو است: من تقریباً یک قاتل هستم.
مردی در بیمارستان در حال مرگ بود و به دکتر گفت: ”دکتر من خیلی نگران هستم. بهنظر میرسد که دارم می میرم!“
دکتر پاسخ داد، ”نگران نباش. به من واگذارش کن!“
من نیز همین را به تو میگویم:
”نگران نباش؛ به من واگذار کن. تو را خواهم کشت.“
زیرا این تنها راهی است برای #رهایی
اشو
یوگا_ابتدا_و_انتها
#پاسخ
بگذار این نگرانی الوهیت باشد! چرا تو نگرانش باشی؟ تو فقط #خودت باش
او راهی را خواهد یافت. و حق با تو است: من تقریباً یک قاتل هستم.
مردی در بیمارستان در حال مرگ بود و به دکتر گفت: ”دکتر من خیلی نگران هستم. بهنظر میرسد که دارم می میرم!“
دکتر پاسخ داد، ”نگران نباش. به من واگذارش کن!“
من نیز همین را به تو میگویم:
”نگران نباش؛ به من واگذار کن. تو را خواهم کشت.“
زیرا این تنها راهی است برای #رهایی
اشو
یوگا_ابتدا_و_انتها
#سوال_از_اشو
اشو! تو بهترین قاتل هستی! یک سال با تو هستم و زهر تو آهسته روی ذهن من کار میکند. هرچه را که تظاهر میکنم به نظر زشت و کثیف میآید؛ همه چیز در آشفتگی است. ولی اکنون، با این سردرگمی عظیم، چگونه دریچهای به الوهیت پیدا کنم تا وارد شوم؟
#پاسخ
بگذار این نگرانی الوهیت باشد! چرا تو نگرانش باشی؟ تو فقط #خودت باش
او راهی را خواهد یافت. و حق با تو است: من تقریباً یک قاتل هستم.
مردی در بیمارستان در حال مرگ بود و به دکتر گفت: ”دکتر من خیلی نگران هستم. بهنظر میرسد که دارم می میرم!“
دکتر پاسخ داد، ”نگران نباش. به من واگذارش کن!“
من نیز همین را به تو میگویم:
”نگران نباش؛ به من واگذار کن. تو را خواهم کشت.“
زیرا این تنها راهی است برای #رهایی
اشو
ابتدا و انتها
اشو! تو بهترین قاتل هستی! یک سال با تو هستم و زهر تو آهسته روی ذهن من کار میکند. هرچه را که تظاهر میکنم به نظر زشت و کثیف میآید؛ همه چیز در آشفتگی است. ولی اکنون، با این سردرگمی عظیم، چگونه دریچهای به الوهیت پیدا کنم تا وارد شوم؟
#پاسخ
بگذار این نگرانی الوهیت باشد! چرا تو نگرانش باشی؟ تو فقط #خودت باش
او راهی را خواهد یافت. و حق با تو است: من تقریباً یک قاتل هستم.
مردی در بیمارستان در حال مرگ بود و به دکتر گفت: ”دکتر من خیلی نگران هستم. بهنظر میرسد که دارم می میرم!“
دکتر پاسخ داد، ”نگران نباش. به من واگذارش کن!“
من نیز همین را به تو میگویم:
”نگران نباش؛ به من واگذار کن. تو را خواهم کشت.“
زیرا این تنها راهی است برای #رهایی
اشو
ابتدا و انتها