This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بر درختی کاشْیانِ مُرغِ توست
شاخْ مَشْکَن، مُرغ را پَرّان مَکُن
کعبهٔ اِقْبالْ این حَلْقهست و بس
کعبهٔ امید را ویرانْ مَکُن..
#مولانا
🎙#محمد_معتمدی
شاخْ مَشْکَن، مُرغ را پَرّان مَکُن
کعبهٔ اِقْبالْ این حَلْقهست و بس
کعبهٔ امید را ویرانْ مَکُن..
#مولانا
🎙#محمد_معتمدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گویمش ای آفتاب بر همه دلها بتاب
جمله جهان ذرهها نور خوشت را عیال
سر بزن ای آفتاب از پس کوه سحاب
هر نظری را نما بیسخنی شرح حال
#مولانا
سلام🌹
صبح یکشنبه تون مملو از شادی و آرامش
جمله جهان ذرهها نور خوشت را عیال
سر بزن ای آفتاب از پس کوه سحاب
هر نظری را نما بیسخنی شرح حال
#مولانا
سلام🌹
صبح یکشنبه تون مملو از شادی و آرامش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام
صبح بخیر❤️
بنشستهام من بر درت
تا بوک برجوشد وفا
باشد که بگشایی دری
گویی که برخیز اندرآ
امروز ما مهمان تو
مست رخ خندان تو
چون نام رویت میبرم
دل میرود والله ز جا
#مولانا
روزتون قشنگ و گل گلی
دلتون شاد و رنگی رنگی
صبح بخیر❤️
بنشستهام من بر درت
تا بوک برجوشد وفا
باشد که بگشایی دری
گویی که برخیز اندرآ
امروز ما مهمان تو
مست رخ خندان تو
چون نام رویت میبرم
دل میرود والله ز جا
#مولانا
روزتون قشنگ و گل گلی
دلتون شاد و رنگی رنگی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست
وآنکه بیرون کند از جان ودلم دست کجاست
وآنکه بی باده کند جان مرا مست منم
آن هوایی که کشم از دل وجان دست کجاست
#مولانا
وآنکه بیرون کند از جان ودلم دست کجاست
وآنکه بی باده کند جان مرا مست منم
آن هوایی که کشم از دل وجان دست کجاست
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام
صبح بخیر❤️
ای تو بداده در سحر از کف خویش بادهام
ناز رها کن ای صنم راست بگو که دادهام
گر چه برفتی از برم آن بنرفت از سرم
بر سر ره بیا ببین بر سر ره فتادهام
چشم بدی که بد مرا حُسن تو در حجاب شد
دوختم آن دو چشم را چشم دگر گشادهام
چون بگشاید این دلم جز به امید عهد دوست
نامه عهد دوست را بر سر دل نهادهام
زاده اولم بشد زاده عشقم این نفس
من ز خودم زیادتم زانک دو بار زادهام
چون ز بلاد کافری عشق مرا اسیر برد
همچو روان عاشقان صاف و لطیف و سادهام
من به شهی رسیدهام زلف خوشش کشیدهام
خانه شَه گرفتهام گر چه چنین پیادهام
از تبریز شمس دین بازبیا مرا ببین
مات شدم ز عشق تو لیک از او زیادهام
#مولانا
صبح بخیر❤️
ای تو بداده در سحر از کف خویش بادهام
ناز رها کن ای صنم راست بگو که دادهام
گر چه برفتی از برم آن بنرفت از سرم
بر سر ره بیا ببین بر سر ره فتادهام
چشم بدی که بد مرا حُسن تو در حجاب شد
دوختم آن دو چشم را چشم دگر گشادهام
چون بگشاید این دلم جز به امید عهد دوست
نامه عهد دوست را بر سر دل نهادهام
زاده اولم بشد زاده عشقم این نفس
من ز خودم زیادتم زانک دو بار زادهام
چون ز بلاد کافری عشق مرا اسیر برد
همچو روان عاشقان صاف و لطیف و سادهام
من به شهی رسیدهام زلف خوشش کشیدهام
خانه شَه گرفتهام گر چه چنین پیادهام
از تبریز شمس دین بازبیا مرا ببین
مات شدم ز عشق تو لیک از او زیادهام
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام
صبح بخیر❤️
صبحی که همیراند خیال تو سواره
جانهای مقدس عدد ریگ پیاده
وان ها که به تسبیح بر افلاک بنامند
تسبیح گسستند و گرو کرده سجاده
#مولانا
صبح بخیر❤️
صبحی که همیراند خیال تو سواره
جانهای مقدس عدد ریگ پیاده
وان ها که به تسبیح بر افلاک بنامند
تسبیح گسستند و گرو کرده سجاده
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام
صبح بخیر❤️
گَرمْ دَرآ و دَمْ مَدِه
باده بیار و غمْ بِبَر
ای دل و جانِ هر طَرَف
چَشم و چراغِ هر سَحَر
هم طَرَبِ سِرِشتهای،
هم طَلَبِ فرشتهای
هم عَرَصات گشتهای
پُر زِ نَبات و نِیشِکَر
#مولانا
صبح بخیر❤️
گَرمْ دَرآ و دَمْ مَدِه
باده بیار و غمْ بِبَر
ای دل و جانِ هر طَرَف
چَشم و چراغِ هر سَحَر
هم طَرَبِ سِرِشتهای،
هم طَلَبِ فرشتهای
هم عَرَصات گشتهای
پُر زِ نَبات و نِیشِکَر
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام
صبح بخیر❤️
ای باد بیآرام ما
با گُل بگو پیغام ما
کای گُل گریز اندر شکر
چون گشتی از گلشن جدا
ای گُل ز اصلِ شِکری
تو با شکر، لایقتری
شکر خوش و گل هم خوش و
از هر دو شیرین تر وفا
با خار بودی همنشین
چون عقل با جانی قرین
بر آسمان رو از زمین
منزل به منزل تا لقا
در سرّ خَلقان میروی
در راه پنهان میروی
بستان به بستان میروی
آنجا که خیزد نقشها
هان ای دلِ مُشکین سخن
پایان ندارد این سخن
با کس نیارم گفت من
آنها که میگویی مرا
ای شمس تبریزی بگو
سِرّ شهانِ شاه خو
بی حرف و صوت و رنگ و بو
بیشمس کی تابد ضیا؟
#مولانا
صبح بخیر❤️
ای باد بیآرام ما
با گُل بگو پیغام ما
کای گُل گریز اندر شکر
چون گشتی از گلشن جدا
ای گُل ز اصلِ شِکری
تو با شکر، لایقتری
شکر خوش و گل هم خوش و
از هر دو شیرین تر وفا
با خار بودی همنشین
چون عقل با جانی قرین
بر آسمان رو از زمین
منزل به منزل تا لقا
در سرّ خَلقان میروی
در راه پنهان میروی
بستان به بستان میروی
آنجا که خیزد نقشها
هان ای دلِ مُشکین سخن
پایان ندارد این سخن
با کس نیارم گفت من
آنها که میگویی مرا
ای شمس تبریزی بگو
سِرّ شهانِ شاه خو
بی حرف و صوت و رنگ و بو
بیشمس کی تابد ضیا؟
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام
صبح بخیر❤️
ای نور ما
ای سور ما
ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما
تا می شود انگور ما
#مولانا
الهی
پناهمان باش
صبح بخیر❤️
ای نور ما
ای سور ما
ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما
تا می شود انگور ما
#مولانا
الهی
پناهمان باش
نقش دل
Video
من بیخود و تو بیخود، ما را که بَرَد خانه؟
من چند تو را گفتم، کم خور دو سه پیمانه؟
در شهر یکی کس را، هشیار نمیبینم
هر یک بَتَر از دیگر، شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ، تا لذّتِ جان بینی
جان را چه خوشی باشد، بی صحبتِ جانانه؟
هر گوشه یکی مستی، دستی زِ بَرِ دستی
وان ساقیِ هر هستی، با ساغرِ شاهانه
تو وقفِ خراباتی، دَخلت مِی و خَرجت مِی
زین وقف به هُشیاران، مَسپار یکی دانه
ای لولیِ بَربَطزن تو مستتری یا من؟
ای پیشِ چو تو مستی، افسونِ من افسانه
از خانه برون رفتم، مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مُضمَر، صد گلشن و کاشانه
چون کشتیِ بیلنگر، کَژ میشد و مَژ میشد
وز حَسرتِ او مُرده، صد عاقل و فرزانه
گفتم: «ز کجایی تو؟»، تَسخر زد و گفت: ای جان!
نیمایم ز تُرکستان، نیمایم ز فَرغانه
نیمایم ز آب و گِل، نیمایم ز جان و دل
نیمایم لبِ دریا، نیمی همه دُردانه
گفتم که «رفیقی کن، با من که منم خویشات»
گفتا که «بِنَشْناسَم، من خویشْ ز بیگانه»
من بیدل و دستارم، در خانهٔ خَمّارم
یک سینه سخن دارم، هین شرح دهم یا نِه؟
در حلقهٔ لنگانی، میباید لنگیدن
این پند ننوشیدی، از خواجهٔ عُلْیانه
سرمستِ چنان خوبی، کِی کم بُوَد از چوبی؟
برخاست فَغان آخر، از اُستُنِ حَنّانه
شمسُالحقِ تبریزی! از خلق چه پرهیزی؟
اکنون که درافکندی، صد فتنهٔ فَتّانه
#مولانا
من چند تو را گفتم، کم خور دو سه پیمانه؟
در شهر یکی کس را، هشیار نمیبینم
هر یک بَتَر از دیگر، شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ، تا لذّتِ جان بینی
جان را چه خوشی باشد، بی صحبتِ جانانه؟
هر گوشه یکی مستی، دستی زِ بَرِ دستی
وان ساقیِ هر هستی، با ساغرِ شاهانه
تو وقفِ خراباتی، دَخلت مِی و خَرجت مِی
زین وقف به هُشیاران، مَسپار یکی دانه
ای لولیِ بَربَطزن تو مستتری یا من؟
ای پیشِ چو تو مستی، افسونِ من افسانه
از خانه برون رفتم، مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مُضمَر، صد گلشن و کاشانه
چون کشتیِ بیلنگر، کَژ میشد و مَژ میشد
وز حَسرتِ او مُرده، صد عاقل و فرزانه
گفتم: «ز کجایی تو؟»، تَسخر زد و گفت: ای جان!
نیمایم ز تُرکستان، نیمایم ز فَرغانه
نیمایم ز آب و گِل، نیمایم ز جان و دل
نیمایم لبِ دریا، نیمی همه دُردانه
گفتم که «رفیقی کن، با من که منم خویشات»
گفتا که «بِنَشْناسَم، من خویشْ ز بیگانه»
من بیدل و دستارم، در خانهٔ خَمّارم
یک سینه سخن دارم، هین شرح دهم یا نِه؟
در حلقهٔ لنگانی، میباید لنگیدن
این پند ننوشیدی، از خواجهٔ عُلْیانه
سرمستِ چنان خوبی، کِی کم بُوَد از چوبی؟
برخاست فَغان آخر، از اُستُنِ حَنّانه
شمسُالحقِ تبریزی! از خلق چه پرهیزی؟
اکنون که درافکندی، صد فتنهٔ فَتّانه
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باز گردد عاقبت این در بلی
رو نماید یار سیمین بر بلی
ساقی ما یاد این مستان کند
بار دیگر با می و ساغر بلی
نوبهار حسن آید سوی باغ
بشکفد آن شاخههای تر بلی
طاقهای سبز چون بندد چمن
جفت گردد ورد و نیلوفر بلی
دامن پرخاک و خاشاک زمین
پر شود از مشک و از عنبر بلی
آن بر سیمین و این روی چو زر
اندرآمیزند سیم و زر بلی
این سر مخمور اندیشه پرست
مست گردد زان می احمر بلی
این دو چشم اشکبار نوحه گر
روشنی یابد از آن منظر بلی
گوشها که حلقه در گوش وی است
حلقهها یابند از آن زرگر بلی
شاهد جان چون شهادت عرضه کرد
یابد ایمان این دل کافر بلی
چون براق عشق از گردون رسید
وارهد عیسی جان زین خر بلی
جمله خلق جهان در یک کس است
او بود از صد جهان بهتر بلی
من خمش کردم ولیکن در دلم
تا ابد روید نی و شکر بلی
#مولانا
رو نماید یار سیمین بر بلی
ساقی ما یاد این مستان کند
بار دیگر با می و ساغر بلی
نوبهار حسن آید سوی باغ
بشکفد آن شاخههای تر بلی
طاقهای سبز چون بندد چمن
جفت گردد ورد و نیلوفر بلی
دامن پرخاک و خاشاک زمین
پر شود از مشک و از عنبر بلی
آن بر سیمین و این روی چو زر
اندرآمیزند سیم و زر بلی
این سر مخمور اندیشه پرست
مست گردد زان می احمر بلی
این دو چشم اشکبار نوحه گر
روشنی یابد از آن منظر بلی
گوشها که حلقه در گوش وی است
حلقهها یابند از آن زرگر بلی
شاهد جان چون شهادت عرضه کرد
یابد ایمان این دل کافر بلی
چون براق عشق از گردون رسید
وارهد عیسی جان زین خر بلی
جمله خلق جهان در یک کس است
او بود از صد جهان بهتر بلی
من خمش کردم ولیکن در دلم
تا ابد روید نی و شکر بلی
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌱
♡
ای همه سرگشتگان مهمان تو
آفتاب از آسمان پرسان تو
چشم بد از روی خوبت دور باد
ای هزاران جان فدای جان تو
#مولانا
♡
ای همه سرگشتگان مهمان تو
آفتاب از آسمان پرسان تو
چشم بد از روی خوبت دور باد
ای هزاران جان فدای جان تو
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیا جانا که امروز آنِ مایی
کجایی تو کجایی تو کجایی ...
#مولانا
به پیوست تنافشانیِ زیبایی از یک بانوی ایرانی، با آهنگِ "زلفای قجری" با صدای زندهنام #محمدرضا_شجریان
کجایی تو کجایی تو کجایی ...
#مولانا
به پیوست تنافشانیِ زیبایی از یک بانوی ایرانی، با آهنگِ "زلفای قجری" با صدای زندهنام #محمدرضا_شجریان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
"ای جانِ جان، ای جانِ جان
مستان سلام ائیلر سنه"
بیر مست واردیر بیگمان
مستان سلام ائیلر سنه
Ey Cane Can, ey Cane Can
Məstan səlam eylər sənə
Bir məst vardır bigüman
Məstan səlam eylər sənə
ترانه: استاد عالیم قاسیماو و علیرضا قربانی
#خوشنویسی : گرافیست داود اسدپور
شعر: #دیوان_شمس #مولانا
ترجمه شعر به ترکی: صالح سجادی
مستان سلام ائیلر سنه"
بیر مست واردیر بیگمان
مستان سلام ائیلر سنه
Ey Cane Can, ey Cane Can
Məstan səlam eylər sənə
Bir məst vardır bigüman
Məstan səlam eylər sənə
ترانه: استاد عالیم قاسیماو و علیرضا قربانی
#خوشنویسی : گرافیست داود اسدپور
شعر: #دیوان_شمس #مولانا
ترجمه شعر به ترکی: صالح سجادی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آن را که شفا دانی، درد تو از آن باشد
وان را که وفا خوانی، آن مکر و فسون باشد
آن جای که عشق آمد، جان را چه محل باشد؟!
هر عقل کجا پرد؟! آن جا که جنون باشد
#مولانا
وان را که وفا خوانی، آن مکر و فسون باشد
آن جای که عشق آمد، جان را چه محل باشد؟!
هر عقل کجا پرد؟! آن جا که جنون باشد
#مولانا