روانشناسی تکاملی.pdf
7.9 MB
📚 #کتاب_بخوانیم :
اگر برای چند هفته با پای برهنه راه بروید، کف پایتان پینه خواهد بست، اما اگر چند هفته با اتومبیل رفت و آمد کنید لاستیک اتومبیل تان ضخیم تر نخواهد شد! چرا؟
پای شما و لاستیک اتومبیل هر دو از قوانین فیزیک پیروی می کنند و اصطکاک، اشیا فیزیکی را می ساید. نه این که آنها را ضخیمتر کند.
اما پای شما، برخلاف لاستیک اتومبیل تحت قوانین دیگری عمل می کند، قوانین تکامل زیستی.
برای این که بفهمیم ویژگی های روانی و جسمانی امروزمان چرا و چگونه شکل گرفته اند، باید داستان انسان را تا گذشته های خیلی دور بسیار دورتر از تاریخ مکتوب چند هزار ساله اخیر دنبال کنیم. اگر چنین کنیم بسیار بهتر خواهیم فهمید که: چرا زنان غالبا هنگام انتخاب همسر، انتخابی تر و سخت گیرانه تر از مردان عمل می کنند و چرا مردان، هنگام انتخاب همسر، بیشتر از زنان به ظاهر بدنی شریک آینده شان اهمیت می دهند؟...
📕 #روانشناسی تکاملی
✍🏻 #دیوید_باس
اگر برای چند هفته با پای برهنه راه بروید، کف پایتان پینه خواهد بست، اما اگر چند هفته با اتومبیل رفت و آمد کنید لاستیک اتومبیل تان ضخیم تر نخواهد شد! چرا؟
پای شما و لاستیک اتومبیل هر دو از قوانین فیزیک پیروی می کنند و اصطکاک، اشیا فیزیکی را می ساید. نه این که آنها را ضخیمتر کند.
اما پای شما، برخلاف لاستیک اتومبیل تحت قوانین دیگری عمل می کند، قوانین تکامل زیستی.
برای این که بفهمیم ویژگی های روانی و جسمانی امروزمان چرا و چگونه شکل گرفته اند، باید داستان انسان را تا گذشته های خیلی دور بسیار دورتر از تاریخ مکتوب چند هزار ساله اخیر دنبال کنیم. اگر چنین کنیم بسیار بهتر خواهیم فهمید که: چرا زنان غالبا هنگام انتخاب همسر، انتخابی تر و سخت گیرانه تر از مردان عمل می کنند و چرا مردان، هنگام انتخاب همسر، بیشتر از زنان به ظاهر بدنی شریک آینده شان اهمیت می دهند؟...
📕 #روانشناسی تکاملی
✍🏻 #دیوید_باس
با غرور سرشو بالا گرفت و گفت:
من سنتی ازدواج میکنم!
با یه دخترِ آفتاب مهتاب ندیدهی آروم و نجیب که صدای خندههاشو تا حالا نامحرم نشنیده باشه.
کدبانوییش زبانزد باشه.
هرچی من گفتم فقط بگه چشم.
حوصلهی زبون درازی ندارم!
میخوام یه عمر آقایی کنم و خیالم راحت باشه بچههام تو دامنِ یه کدبانوی باحیا بزرگ میشن!
هیچوقت نفهمید که بچههاش بیشتر از یه مادرِ کدبانو به یه مادرِ شیطون نیاز دارن که پا به پاشون، بچگی کنه...
یه مادرِ #کتاب خونده که به جای تربیت با "این کارو بکن، اون کارو نکن" ، با یه عالمه قصه، حکایت و شعر بچه های فرهیخته تربیت کنه...
یه مادر که به جای خاله زنک بازی و چشم و هم چشمی با فامیل، وقتشو صرفِ پیدا کردنِ تک تکِ استعدادای بچه هاش کنه و به علایقشون احترام بذاره...
نه اینکه مجبورشون کنه دنبالِ رشتهای برن که خودش حسرتشو داشته!
و از همه مهمتر یه زن که صدای خندههاش خون باشه تو رگهای خونه...
با شوهرش از سیاست، ادبیات، سینما، موسیقی، ورزش حرف بزنه...
حتی برای دفاع از نظرش بحث کنه...
هیچوقت نفهمید زنی که جسارت نداره،
از احساساتش حرف نمیزنه
و بی چون و چرا فقط اطاعت میکنه،
همون زنیه که تو جامعه هم هر بلایی سرش بیارن فقط سکوت میکنه!
هیچوقت نفهمید سرنوشتِ یه "نسل"،
به انتخابِ امروزش بستگی داره!
الناز شهرکی
با غرور سرشو بالا گرفت و گفت:
من سنتی ازدواج میکنم!
با یه دخترِ آفتاب مهتاب ندیدهی آروم و نجیب که صدای خندههاشو تا حالا نامحرم نشنیده باشه.
کدبانوییش زبانزد باشه.
هرچی من گفتم فقط بگه چشم.
حوصلهی زبون درازی ندارم!
میخوام یه عمر آقایی کنم و خیالم راحت باشه بچههام تو دامنِ یه کدبانوی باحیا بزرگ میشن!
هیچوقت نفهمید که بچههاش بیشتر از یه مادرِ کدبانو به یه مادرِ شیطون نیاز دارن که پا به پاشون، بچگی کنه...
یه مادرِ #کتاب خونده که به جای تربیت با "این کارو بکن، اون کارو نکن" ، با یه عالمه قصه، حکایت و شعر بچه های فرهیخته تربیت کنه...
یه مادر که به جای خاله زنک بازی و چشم و هم چشمی با فامیل، وقتشو صرفِ پیدا کردنِ تک تکِ استعدادای بچه هاش کنه و به علایقشون احترام بذاره...
نه اینکه مجبورشون کنه دنبالِ رشتهای برن که خودش حسرتشو داشته!
و از همه مهمتر یه زن که صدای خندههاش خون باشه تو رگهای خونه...
با شوهرش از سیاست، ادبیات، سینما، موسیقی، ورزش حرف بزنه...
حتی برای دفاع از نظرش بحث کنه...
هیچوقت نفهمید زنی که جسارت نداره،
از احساساتش حرف نمیزنه
و بی چون و چرا فقط اطاعت میکنه،
همون زنیه که تو جامعه هم هر بلایی سرش بیارن فقط سکوت میکنه!
هیچوقت نفهمید سرنوشتِ یه "نسل"،
به انتخابِ امروزش بستگی داره!
الناز شهرکی
پیرمرد_و_دریا_ارنست_همینگوی_نجف_دریابندری.pdf
3.1 MB
📚 #کتاب_بخوانیم
یک جایی خواندم ارنست همینگوی زمانی که مشغول نوشتن پیرمرد و دریا بوده است، بارها بدحال شده و بعد از انتقالش به بیمارستان، پزشکان علت را دریازدگی تشخیص داده اند.
در حالی که او در زمان نوشتن آن رمان کیلومترها از دریا فاصله داشته است...
به گمانم آنقدر غرق در پیرمرد و دریای خویش بوده که بوی دریا گرفته و دریازدگی بدحالش کرده!
مادربزرگم میگفت گاهی آنقدر مینشینم و به دشت شقایق نزدیک خانهی کودکیهایم فکر میکنم که وقتی به خودم میآیم دستهایم بوی شقایق گرفته است...
راستی؛ گفتهام برایت که مادرم گاهی مرا میبوید و زمزمه میکند که بوی خاصی میدهم...
به روی خودم نمیآورم که بوی توست...
غرق هر چه بشوی بویَش را میگیری!
غرق چشمانت، خیالت، لبخندت...
من آنقدر غرق توام که بویَت را گرفته ام...
حالا میفهمم مادربزرگ آن روزها چه میگفت...
📘پیرمرد و دریا
یک جایی خواندم ارنست همینگوی زمانی که مشغول نوشتن پیرمرد و دریا بوده است، بارها بدحال شده و بعد از انتقالش به بیمارستان، پزشکان علت را دریازدگی تشخیص داده اند.
در حالی که او در زمان نوشتن آن رمان کیلومترها از دریا فاصله داشته است...
به گمانم آنقدر غرق در پیرمرد و دریای خویش بوده که بوی دریا گرفته و دریازدگی بدحالش کرده!
مادربزرگم میگفت گاهی آنقدر مینشینم و به دشت شقایق نزدیک خانهی کودکیهایم فکر میکنم که وقتی به خودم میآیم دستهایم بوی شقایق گرفته است...
راستی؛ گفتهام برایت که مادرم گاهی مرا میبوید و زمزمه میکند که بوی خاصی میدهم...
به روی خودم نمیآورم که بوی توست...
غرق هر چه بشوی بویَش را میگیری!
غرق چشمانت، خیالت، لبخندت...
من آنقدر غرق توام که بویَت را گرفته ام...
حالا میفهمم مادربزرگ آن روزها چه میگفت...
📘پیرمرد و دریا
Crocodile
@bookhapdf
📚 #کتاب_بخوانیم
🎧 #کتاب_صوتی
📒 کروکودیل
✍ #فئودور_داستایوفسکی
🎙میکائیل شهرستانی
ایوان و همسرش، قبل از سفر به اروپا، به تماشای کروکودیلی میروند که یک فرد آلمانی در روسیه به نمایش گذاشته است؛ اما کروکودیل ایوان را میبلعد...
🎧 #کتاب_صوتی
📒 کروکودیل
✍ #فئودور_داستایوفسکی
🎙میکائیل شهرستانی
ایوان و همسرش، قبل از سفر به اروپا، به تماشای کروکودیلی میروند که یک فرد آلمانی در روسیه به نمایش گذاشته است؛ اما کروکودیل ایوان را میبلعد...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📚 #کتاب_بخوانیم
🔵 #خلاصه_تاریخ_ایران
از 10000 سال پیش تا ایلامی ها
⚫️ قسمت اول
به خلاف تصور عمومی که تاریخ ساکنان اولیه ایران را حدود هفت یا حداکثر ۱۰هزار سال میدانند، تاریخ نخستین ساکنان ایران به صدها هزار سال پیش و به عصر سنگ باز میگردد و این به معنای آن است که قدمت تمدن و یکجانشینی و قدمت وجود انسان در ایران متفاوت هستند.
فریدون بیگلری، بر این موضوع تأکید دارد که تاریخ ده هزار سال در واقع تاریخ یکجانشینی و تشکیل نخستین روستاها در ایران است. اما بسیار پیشتر از این تاریخ بشر در ایران حضور داشته و مدارک آن به شکل ابزارهای ساده سنگی و بقایای شکار و اجاق در غارها و پناهگاههای صخرهای و همچنین اردوگاه های واقع در محیط بازیافت شده است.
🔵 #خلاصه_تاریخ_ایران
از 10000 سال پیش تا ایلامی ها
⚫️ قسمت اول
به خلاف تصور عمومی که تاریخ ساکنان اولیه ایران را حدود هفت یا حداکثر ۱۰هزار سال میدانند، تاریخ نخستین ساکنان ایران به صدها هزار سال پیش و به عصر سنگ باز میگردد و این به معنای آن است که قدمت تمدن و یکجانشینی و قدمت وجود انسان در ایران متفاوت هستند.
فریدون بیگلری، بر این موضوع تأکید دارد که تاریخ ده هزار سال در واقع تاریخ یکجانشینی و تشکیل نخستین روستاها در ایران است. اما بسیار پیشتر از این تاریخ بشر در ایران حضور داشته و مدارک آن به شکل ابزارهای ساده سنگی و بقایای شکار و اجاق در غارها و پناهگاههای صخرهای و همچنین اردوگاه های واقع در محیط بازیافت شده است.
📚 #کتاب_بخوانیم
#مارسلينوس مورخ رومى درباره ايرانيان چنين ميگويد:
ايرانيان قامتى بلند داشتند. پوستشان گندمگون است، ابروانى خميده و به هم پيوسته، ريشى زيبا و مويى بلند دارند و بسيار محتاطند.
به نظر ميرسد كم رحم و مغرورند اما رفتارى آزاد دارند با ناز گام برميدارند و خرامان ميروند اما به دلاورى شهرت دارند.
📚ايران در زمان ساسانيان
✍ #آرتور_كريستينسن
#مارسلينوس مورخ رومى درباره ايرانيان چنين ميگويد:
ايرانيان قامتى بلند داشتند. پوستشان گندمگون است، ابروانى خميده و به هم پيوسته، ريشى زيبا و مويى بلند دارند و بسيار محتاطند.
به نظر ميرسد كم رحم و مغرورند اما رفتارى آزاد دارند با ناز گام برميدارند و خرامان ميروند اما به دلاورى شهرت دارند.
📚ايران در زمان ساسانيان
✍ #آرتور_كريستينسن
@BookTopبیست داستان برگزیده.pdf
2.9 MB
📚 #کتاب_بخوانیم
بیست داستان برگزیده ، با موضوع اجتماعی، مجموعه داستانهای کوتاه از ارنست همینگوی است. عنوان برخی از داستانها عبارتند از: «ده سرخپوست»؛ «ملکه مادر»؛ «پدران و پسران»؛ «روشنایی دنیا»؛ «مسابقه تعقیب»؛ «پس از توفان»؛ «یک خواننده روزنامه مینویسد»؛ «تاریخ طبیعی مردگان» و «یک روز انتظار».
بیست داستان برگزیده ، با موضوع اجتماعی، مجموعه داستانهای کوتاه از ارنست همینگوی است. عنوان برخی از داستانها عبارتند از: «ده سرخپوست»؛ «ملکه مادر»؛ «پدران و پسران»؛ «روشنایی دنیا»؛ «مسابقه تعقیب»؛ «پس از توفان»؛ «یک خواننده روزنامه مینویسد»؛ «تاریخ طبیعی مردگان» و «یک روز انتظار».
📚 #کتاب_بخوانیم
قورباغه ای در همسایگی ماری لانه داشت، هرگاه قورباغه بچه ای به دنیا میآورد، مار آمدی و بخوردی.
قورباغه با خرچنگی دوست بود.
به پیش خرچنگ رفت و گفت: ای برادر! تدبیری اندیش که مرا خصمی قوی و دشمنی بیرحم است؛ نه در برابرش مقاومت می توانم کرد و نه توان مهاجرت دارم، چرا که اینجا مکانی است خرم و زیبا و در نهایتِ آسایش.
خرچنگ گفت:
قوی پنجگان توانا را جز با مکر نتوان شکست داد. در این اطراف راسویی زندگی میکند، چند ماهی بگیر و بکش و از جلوی خانه ی راسو تا لانه ی مار بیافکن، راسو یکی یکی میخورد و چون به مار رسد او را هم میبلعد و تو را از رنج می رهاند.
قورباغه با این حیله مار را هلاک کرد.
چند روزی بگذشت، راسو دوباره هوس ماهی کرد، بار دیگر به دنبال ماهی در آن مسیر راهی شد، پس قورباغه و همه بچه هایش را خورد.
این افسانه گفته شد تا بدانیم که حیله و مکر بسیار بر خلق خدا موجب هلاکت است!
📚 #کلیله_و_دمنه
قورباغه ای در همسایگی ماری لانه داشت، هرگاه قورباغه بچه ای به دنیا میآورد، مار آمدی و بخوردی.
قورباغه با خرچنگی دوست بود.
به پیش خرچنگ رفت و گفت: ای برادر! تدبیری اندیش که مرا خصمی قوی و دشمنی بیرحم است؛ نه در برابرش مقاومت می توانم کرد و نه توان مهاجرت دارم، چرا که اینجا مکانی است خرم و زیبا و در نهایتِ آسایش.
خرچنگ گفت:
قوی پنجگان توانا را جز با مکر نتوان شکست داد. در این اطراف راسویی زندگی میکند، چند ماهی بگیر و بکش و از جلوی خانه ی راسو تا لانه ی مار بیافکن، راسو یکی یکی میخورد و چون به مار رسد او را هم میبلعد و تو را از رنج می رهاند.
قورباغه با این حیله مار را هلاک کرد.
چند روزی بگذشت، راسو دوباره هوس ماهی کرد، بار دیگر به دنبال ماهی در آن مسیر راهی شد، پس قورباغه و همه بچه هایش را خورد.
این افسانه گفته شد تا بدانیم که حیله و مکر بسیار بر خلق خدا موجب هلاکت است!
📚 #کلیله_و_دمنه
📚 #کتاب_بخوانیم
می دانی حارصه چیست؟
یک کلمه عربی است از خانواده حرص، حارص، احتراص.
می دانی که شتر آنقدر صبور و پر طاقت است که می تواند سه هفته بدون آب و غذا در بیابان راه برود و راه برود.
در بیابان خارهایی هست که شترها بسیار دوست دارند.
هر جا این خار را ببینند با دندان آن را می کَنند و شروع به جویدن می کنند.
وقتی این خار با مزه شور خون آغشته می شود، شترها لذت بیشتری می برند.
هر چه بیشتر می خورند، خون بیشتری می ریزد و هر چه خون بیشتر می شود، شتر بیشتر و بیشتر از این خار می خورد.
گویی که دیگر از خون خود سیر نمی شود. اگر مانعش نشوند شتر از شدت خونریزی خواهد مرد...
این یعنی حارصه!
این رسم تمام #خاورمیانه است پسرم.
انسان هایش در طول تاریخ یکدیگر را کشته اند و کشته اند بی آنکه متوجه باشند که در حال ریختن خون خود هستند.
از طعم خون خود مست می شوند.
📕 بی قراری
✍ #زولفو_لیوانلی
می دانی حارصه چیست؟
یک کلمه عربی است از خانواده حرص، حارص، احتراص.
می دانی که شتر آنقدر صبور و پر طاقت است که می تواند سه هفته بدون آب و غذا در بیابان راه برود و راه برود.
در بیابان خارهایی هست که شترها بسیار دوست دارند.
هر جا این خار را ببینند با دندان آن را می کَنند و شروع به جویدن می کنند.
وقتی این خار با مزه شور خون آغشته می شود، شترها لذت بیشتری می برند.
هر چه بیشتر می خورند، خون بیشتری می ریزد و هر چه خون بیشتر می شود، شتر بیشتر و بیشتر از این خار می خورد.
گویی که دیگر از خون خود سیر نمی شود. اگر مانعش نشوند شتر از شدت خونریزی خواهد مرد...
این یعنی حارصه!
این رسم تمام #خاورمیانه است پسرم.
انسان هایش در طول تاریخ یکدیگر را کشته اند و کشته اند بی آنکه متوجه باشند که در حال ریختن خون خود هستند.
از طعم خون خود مست می شوند.
📕 بی قراری
✍ #زولفو_لیوانلی
📚 #کتاب_بخوانیم
*کتاب چهره غمگین من*
اثری بی نظیر و ستودنی از #هاینریش_بل، نویسنده آلمانی
راوی مرد جوانی است که تازه از زندان آزاد شده است و اکنون در ساحل بندری مَتروک سرگرم تماشای کاکایی هاست.
ناگهان دستی از پشت روی شانه اش قرارمی گیرد
- با من بیایید!
صاحب صدا پاسبانی است با قیافه جدی، به گاو وحشی می ماند که سالهاست جز قانون نشخوار نکرده است.!
جوان می پرسد:
- دلیل بازداشت من چیست؟
پاسبان خیلی کوتاه جواب می دهد:
- «قیافه غمگین شما»،
*طبق قانون شما موظفید که احساس خوشبختی کنید.!!*
پاسبان مرد جوان را به پاسگاه می برد و بازجویی آغاز می شود. او را تا حد مرگ کتک می زنند و بعد *به جرم داشتن قیافه غمگین* به ده سال زندان محکوم اش می کنند. همچنانکه پیش از آن *به دلیل داشتن چهره ای بشاش* به پنج سال زندان محکوم شده بود.!!
داستانی گزنده بر ضد یک رژیم تمامیت خواه و توتالیتر، رژیمی که بی شرمانه در تمام شئونات زندگی شهروندان و در روابط خصوصی افراد جامعه دخالت می کند.
پاسبان نماد چنین رژیم هایی است.
پاسبانی که کاری ندارد آیا قوانین درست هستند یا نه. بلکه وظیفه او تنها اجرای بی چون و چرای قوانین است. مامور است و معذور!
دراین داستان همه شهروندان باید قانون را مو به مو اجرا کنند.
هر کس مخالف باشد خوک خیانتکار نامیده می شود و بی درنگ سروکارش با قانون می افتد.!
اگر سری از میان سرها بلند کند باید آن را سرکوب کرد.
منتقد جایی در چنین نظام هایی ندارد.
همه باید بترسند،
چون زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد.!!
*هاینریش بل* می پرسد: در چنین جامعه ای که انسان را زمانی به دلیل چهره غمگین و زمانی دیگر به علت بشاش بودن محکوم می کنند *تکلیف شهروند بیچاره چیست؟*
و خود پاسخی دردناک می دهد:
«باید کوشید که اصلاً چهره ای نداشت»!!
این است که در نظام های تمامیت خواه * افراد همیشه با دروغ و ریا و با ماسک زدن بر چهره، مبتلای چندشخصیتی می شوند. چند چهره اند و بی صفت!*
هیچ وقت نمی توان آنها را متمایز و متفاوت دید. چون *رمه سازی و ترویج گَله مَنشی*، یکی از اصول بنیادین چنین سیستم هایی است.
می توان بسی بیش از اینها از هاینریش بل آموخت. می توان یاد گرفت که چگونه در جامعه بی صفت و چندچهره که همه نقاب زده اند ازخود مراقبت کرد.
به قول #میشل_فوکو ، می توان *حمایت از خود را جایگزین حفاظت از خود کرد.*
اصالت انسانی را پاس داشت و هرزه نرفت.
می توان از #برتولت_برشت هم یاد کرد. نمایشنامه گالیله را در سال هزار و نهصد و سی و هشت به پایان رساند.
در این اثر ماندگار پرسشی را پیش می کشد:
*مسئولیت طبقه روشنفکر در روزگاری که ستم حکم می راند چیست؟؟*
پاسخ برشت این است:
*حقیقت را اشاعه دادن.*
اما در دورانی که ترس بر همه جا مستولی است از چه راهی می توان حقیقت را اشاعه داد؟
برشت جواب می دهد:
«از هر راهی که میسر باشد. حتی از طریق غیر قانونی!!
وفاداری به خویشتن، حمایت از خود، پایبندی به حقیقت، حفظ صدای خود به شیوه #آلبرکامو .!!
دلیل فلاکت و بیچارگی مردمان این است که به آرامی به ظالم عادت و تن میدهند
نوعی مرگ تدریجی !!!!
🕊
*کتاب چهره غمگین من*
اثری بی نظیر و ستودنی از #هاینریش_بل، نویسنده آلمانی
راوی مرد جوانی است که تازه از زندان آزاد شده است و اکنون در ساحل بندری مَتروک سرگرم تماشای کاکایی هاست.
ناگهان دستی از پشت روی شانه اش قرارمی گیرد
- با من بیایید!
صاحب صدا پاسبانی است با قیافه جدی، به گاو وحشی می ماند که سالهاست جز قانون نشخوار نکرده است.!
جوان می پرسد:
- دلیل بازداشت من چیست؟
پاسبان خیلی کوتاه جواب می دهد:
- «قیافه غمگین شما»،
*طبق قانون شما موظفید که احساس خوشبختی کنید.!!*
پاسبان مرد جوان را به پاسگاه می برد و بازجویی آغاز می شود. او را تا حد مرگ کتک می زنند و بعد *به جرم داشتن قیافه غمگین* به ده سال زندان محکوم اش می کنند. همچنانکه پیش از آن *به دلیل داشتن چهره ای بشاش* به پنج سال زندان محکوم شده بود.!!
داستانی گزنده بر ضد یک رژیم تمامیت خواه و توتالیتر، رژیمی که بی شرمانه در تمام شئونات زندگی شهروندان و در روابط خصوصی افراد جامعه دخالت می کند.
پاسبان نماد چنین رژیم هایی است.
پاسبانی که کاری ندارد آیا قوانین درست هستند یا نه. بلکه وظیفه او تنها اجرای بی چون و چرای قوانین است. مامور است و معذور!
دراین داستان همه شهروندان باید قانون را مو به مو اجرا کنند.
هر کس مخالف باشد خوک خیانتکار نامیده می شود و بی درنگ سروکارش با قانون می افتد.!
اگر سری از میان سرها بلند کند باید آن را سرکوب کرد.
منتقد جایی در چنین نظام هایی ندارد.
همه باید بترسند،
چون زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد.!!
*هاینریش بل* می پرسد: در چنین جامعه ای که انسان را زمانی به دلیل چهره غمگین و زمانی دیگر به علت بشاش بودن محکوم می کنند *تکلیف شهروند بیچاره چیست؟*
و خود پاسخی دردناک می دهد:
«باید کوشید که اصلاً چهره ای نداشت»!!
این است که در نظام های تمامیت خواه * افراد همیشه با دروغ و ریا و با ماسک زدن بر چهره، مبتلای چندشخصیتی می شوند. چند چهره اند و بی صفت!*
هیچ وقت نمی توان آنها را متمایز و متفاوت دید. چون *رمه سازی و ترویج گَله مَنشی*، یکی از اصول بنیادین چنین سیستم هایی است.
می توان بسی بیش از اینها از هاینریش بل آموخت. می توان یاد گرفت که چگونه در جامعه بی صفت و چندچهره که همه نقاب زده اند ازخود مراقبت کرد.
به قول #میشل_فوکو ، می توان *حمایت از خود را جایگزین حفاظت از خود کرد.*
اصالت انسانی را پاس داشت و هرزه نرفت.
می توان از #برتولت_برشت هم یاد کرد. نمایشنامه گالیله را در سال هزار و نهصد و سی و هشت به پایان رساند.
در این اثر ماندگار پرسشی را پیش می کشد:
*مسئولیت طبقه روشنفکر در روزگاری که ستم حکم می راند چیست؟؟*
پاسخ برشت این است:
*حقیقت را اشاعه دادن.*
اما در دورانی که ترس بر همه جا مستولی است از چه راهی می توان حقیقت را اشاعه داد؟
برشت جواب می دهد:
«از هر راهی که میسر باشد. حتی از طریق غیر قانونی!!
وفاداری به خویشتن، حمایت از خود، پایبندی به حقیقت، حفظ صدای خود به شیوه #آلبرکامو .!!
دلیل فلاکت و بیچارگی مردمان این است که به آرامی به ظالم عادت و تن میدهند
نوعی مرگ تدریجی !!!!
🕊
@Ketabatun پایتخت خوکها.pdf
37.8 MB
📚 #کتاب_بخوانیم
پایتخت خوکها به نویسندگی #روبرت_مناسه :
نظر شخصی: به نظرم این کتاب برای زندگی ما خیلی مناسبه، من که با خوندن این کتاب دیدگاهم به زندگی عوض شد، من به شما توصیه میکنم که حتما بخونیدش، مطمئنم پشیمون نمیشید.
معرفی کتاب: کتاب پایتخت خوکها به قلم روبرت مناسه، داستان روابط پیچیده سیاسی و اجتماعی مرموزی است که دلایل بسیاری از رویکردها و سیاستهای اروپا را فاش میکند. این داستان جذاب که از زبان آلمانی به بیش از ٢٠ زبان ترجمه شده است، در سال ٢٠١٧ توانست جایزه ادبی آلمان را به خود اختصاص دهد.
فاصله و میان پرده ی بین دو ابدیت، زمان نام دارد: سروصدا، همهمه، غرش ماشین آلات و موتورها، طنین سلاح ها، ناله ی درد، فریادهای شادی، آواز دسته جمعی برافروختگان یا توده های فریب خورده ی شاد، صدای مهیب رعدوبرق، نفس های سریع ترس و وحشت در امتداد لوله ی آزمایشگاهی ای به نام زمین.
پایتخت خوکها به نویسندگی #روبرت_مناسه :
نظر شخصی: به نظرم این کتاب برای زندگی ما خیلی مناسبه، من که با خوندن این کتاب دیدگاهم به زندگی عوض شد، من به شما توصیه میکنم که حتما بخونیدش، مطمئنم پشیمون نمیشید.
معرفی کتاب: کتاب پایتخت خوکها به قلم روبرت مناسه، داستان روابط پیچیده سیاسی و اجتماعی مرموزی است که دلایل بسیاری از رویکردها و سیاستهای اروپا را فاش میکند. این داستان جذاب که از زبان آلمانی به بیش از ٢٠ زبان ترجمه شده است، در سال ٢٠١٧ توانست جایزه ادبی آلمان را به خود اختصاص دهد.
فاصله و میان پرده ی بین دو ابدیت، زمان نام دارد: سروصدا، همهمه، غرش ماشین آلات و موتورها، طنین سلاح ها، ناله ی درد، فریادهای شادی، آواز دسته جمعی برافروختگان یا توده های فریب خورده ی شاد، صدای مهیب رعدوبرق، نفس های سریع ترس و وحشت در امتداد لوله ی آزمایشگاهی ای به نام زمین.
کتاب_صوتی_معجزه_های_زندگی_جیم_ران_انگیزشی_ترین_کلیپ_های_موفقیت
<unknown>
📚 #کتاب_بخوانیم
#کتاب_صوتی معجزههای زندگی اثر #جیم_ران و با صدای دلنشین محسن زرآبادی پور
بسیار #کتاب با ارزشی است
فقط برای تاثیر عمیق آن در #زندگی باید به دفعات زیاد آن را بخوانید یا بشنوید
زندگیتان موفق و شاد
#کتاب_صوتی معجزههای زندگی اثر #جیم_ران و با صدای دلنشین محسن زرآبادی پور
بسیار #کتاب با ارزشی است
فقط برای تاثیر عمیق آن در #زندگی باید به دفعات زیاد آن را بخوانید یا بشنوید
زندگیتان موفق و شاد
انجیل سفید.pdf
3.1 MB
#کتاب_بخوانیم
انجیل سفید، مجموعهای از داستانها کوتاه توبیاس وولف است.
این داستانها مجموعه our story begins انتخاب شدهاند و با رضایت نویسنده، در ایران منتشر شدهاند. وولف در داستانهایش با نگاهی دقیق و تیزبین به دغدغههای انسانی میپردازد. دغدغههایی که در پیچ و خمهای روابط دنیای امروزی، گرفتار شدهاند. داستانهایی که مانند گریزی دلپذیر هستند و از اتفاقاتی میگویند که دقیقا در یک قدمی ما، رخ میدهند و شاید ما به سادگی از کنار آنها عبور کنیم. ماجراهایی از پیچیدگی روابط شغلی، دعوای همسایهها، خراب شدن ماشین، تقلب کردنها و ...
📕 انجیل سفید
✍🏻 #توبیاس_ولف
انجیل سفید، مجموعهای از داستانها کوتاه توبیاس وولف است.
این داستانها مجموعه our story begins انتخاب شدهاند و با رضایت نویسنده، در ایران منتشر شدهاند. وولف در داستانهایش با نگاهی دقیق و تیزبین به دغدغههای انسانی میپردازد. دغدغههایی که در پیچ و خمهای روابط دنیای امروزی، گرفتار شدهاند. داستانهایی که مانند گریزی دلپذیر هستند و از اتفاقاتی میگویند که دقیقا در یک قدمی ما، رخ میدهند و شاید ما به سادگی از کنار آنها عبور کنیم. ماجراهایی از پیچیدگی روابط شغلی، دعوای همسایهها، خراب شدن ماشین، تقلب کردنها و ...
📕 انجیل سفید
✍🏻 #توبیاس_ولف
#کتاب_بخوانیم
📔 سوزن در انبار کاه
مروری بر مسائل فلسفه علم مدرن
✍ #عرفان_کسرایی
با پیشگفتاری از دکتر علی نیری
انتشارات گوته حافظ
📝 میلیاردها سال طول کشیده تا از دل آشوب در کیهان پهناور، از گرد و غبار و خاکستر پراکنده ستارگان مرده، چنین حیات باشکوهی روی زمین پدیدار شود. ذرات تشکیل دهنده عاج فیلها، شاخک حلزونها، منقار پرندگان، اتم های پوست نوک بینی ما، اتم های کاغذ این کتاب، دسته فلزی عینک، نان تست داخل کابینت، اتم های دماغه یک هواپیمای بویینگ ۷۴۷ و یا مغز ما همه و همه محصول کوره داغ کیهان و میراث چندین میلیارد سال واکنش شیمیایی هستند. حیرت برانگیزترین راز کیهان شاید این باشد که حدود سیزده میلیارد و هشتصد میلیون سال پس از پیدایش جهان، مغزی تکامل پیدا کرده که با حدود ۸۶ میلیارد نورون و یک شبکه پیچیده از هزاران اتصال با نورونهای دیگر، کیهان پهناور را به قضاوت نشسته است و جسورانه می خواهد از وجود جهان رمزگشایی کند و در یک انبار بزرگ کاه، به دنبال سوزنی گمشده بگردد.
📔 سوزن در انبار کاه
مروری بر مسائل فلسفه علم مدرن
✍ #عرفان_کسرایی
با پیشگفتاری از دکتر علی نیری
انتشارات گوته حافظ
📝 میلیاردها سال طول کشیده تا از دل آشوب در کیهان پهناور، از گرد و غبار و خاکستر پراکنده ستارگان مرده، چنین حیات باشکوهی روی زمین پدیدار شود. ذرات تشکیل دهنده عاج فیلها، شاخک حلزونها، منقار پرندگان، اتم های پوست نوک بینی ما، اتم های کاغذ این کتاب، دسته فلزی عینک، نان تست داخل کابینت، اتم های دماغه یک هواپیمای بویینگ ۷۴۷ و یا مغز ما همه و همه محصول کوره داغ کیهان و میراث چندین میلیارد سال واکنش شیمیایی هستند. حیرت برانگیزترین راز کیهان شاید این باشد که حدود سیزده میلیارد و هشتصد میلیون سال پس از پیدایش جهان، مغزی تکامل پیدا کرده که با حدود ۸۶ میلیارد نورون و یک شبکه پیچیده از هزاران اتصال با نورونهای دیگر، کیهان پهناور را به قضاوت نشسته است و جسورانه می خواهد از وجود جهان رمزگشایی کند و در یک انبار بزرگ کاه، به دنبال سوزنی گمشده بگردد.
#کتاب_بخوانیم
برای عوض کردن زندگیمان، برای تغییر دادن خودمان هیچگاه دیر نیست. هر چند سال که داشته باشیم، هر گونه که زندگی کرده باشیم، هر اتفاقی که از سر گذرانده باشیم، باز هم نو شدن ممکن است .
حتی اگر یک روزمان درست مثل روز قبلش باشد، باید افسوس بخوریم. باید در هر لحظه و در هر نفسی نو شد. برای رسیدن به زندگی نو باید پیش از مرگ مُرد !
#الیف_شافاک
📚 ملت عشق
#الیف شافاک یا الف شفق
(به ترکی استانبولی: Elif Şafak؛ تلفظ ترکی: [eˈlif ʃaˈfak]
زادهٔ ۲۵ اکتبر ۱۹۷۱، فرانسه) نویسندهٔ ترکی-انگلیسی است.
برای عوض کردن زندگیمان، برای تغییر دادن خودمان هیچگاه دیر نیست. هر چند سال که داشته باشیم، هر گونه که زندگی کرده باشیم، هر اتفاقی که از سر گذرانده باشیم، باز هم نو شدن ممکن است .
حتی اگر یک روزمان درست مثل روز قبلش باشد، باید افسوس بخوریم. باید در هر لحظه و در هر نفسی نو شد. برای رسیدن به زندگی نو باید پیش از مرگ مُرد !
#الیف_شافاک
📚 ملت عشق
#الیف شافاک یا الف شفق
(به ترکی استانبولی: Elif Şafak؛ تلفظ ترکی: [eˈlif ʃaˈfak]
زادهٔ ۲۵ اکتبر ۱۹۷۱، فرانسه) نویسندهٔ ترکی-انگلیسی است.
#برگی_از_کتاب
💭 #کتاب "جنگجوی عشق" اثر گِلَنِن دویل مِلتِن رو به تازگی تموم کردم.
+ یه جا تو صفحه ۱۰ به زیبایی هرچه تمام نوشته بود؛
"داشتنِ چیزی برای گفتن و نبودنِ کسی برای شنیدن، خیلی وحشتناک است. اوج بیکسیست...".
+ عمیقا تایید کردم.
📌 صفحه ۲۱ نوشته بود؛
"شاید به جای بستنِ در به روی رنج، نیاز دارم در را کاملاً باز بگذارم و بگویم "بفرما داخل! بیا کنار من بشین و تا وقتی بهم یاد ندادی چیا رو باید بدونم، از پیشم نرو".
+ شدیدا به فکر فرو رفتم...
📌 صفحه ۳۱ نوشته بود؛
"حقیقت این بود: «نه، اصلاً حالم خوب نیست». اما هیچکس نمیدانست چطور با شنیدن این حقیقت کنار بیاید. بنابراین ما راههای دیگری برای بیان آن پیدا کردیم و از هر جایگزین دیگری استفاده کردیم: مواد مخدر، مشروبات الکلی، مواد غذایی و...".
+ حقیقت تلخی بود.
📌 صفحه ۴۵ نوشته بود؛
"اگر روزی از خودم بپرسم کسی روی زمین باقی مانده که هرگز به من خیانت نخواهد کرد، باید جواب سؤالم را بدانم «آره. به آینه نگاه کن! اون هیچوقت بهت خیانت نمیکنه»".
+ بیهوا چشمم خیره موند.
📌 صفحه ۵۸ نوشته بود؛
"ترجیح میدم به خاطر کسی که واقعاً هستم، ازم متنفر باشی تا این که به خاطر کسی که نیستم، دوستم داشته باشی".
+ ناگهان درگیر نشخوارها شدم.
📌 صفحه ۷۶ نوشته بود؛
"احساس میکنم به جای غمگینبودن، دارم نقشِ آنرا بازی میکنم. بیشاز حد غمگین به نظر میرسم، خیلی بیشتر از خودِ واقعیام، درست مثل مریلین مونرو".
+ و من خیره مانده به صفحه.
📌 صفحه ۹۳ نوشته بود؛
ما نیاز داریم حقیقت را بشنویم: «لازم نیست همیشه شاد باشید. زندگی سخت و آسیبزنندهست. از رنجها فرار نکنید، اونا به دردتون میخورن. باهاشون سر کنید، بذارید بیان و برن. گریزی از رنج نیست...».
+ با خودم تکرار کردم، گریزی از رنج نیست.
📌 صفحه ۱۱۰ نوشته بود؛
"با خودم فکر میکنم آن کسی که این آسمان را یک جا نگه میدارد، میتواند قلب من را هم یک جا نگه دارد؟، فکر میکنم کسی که این آسمان را تا این حد زیبا میکند، ممکن است برای زیباکردن زندگی من هم کاری کند؟..."
+ نوشته هایش برایم جالب بود.
📌 صفحه ۱۲۳ نوشته بود؛
"با خودت مثل کسی رفتار کن که عاشقشی. به چیزایی که میخوای و بهشون احتیاج داری، گوش کن... و اونا رو به خودت بده. دوستِ خودت باش".
+ و خودت رو دوست داشته باش.
📌 و در نهایت صفحه ۱۳۳ نوشته بود؛
"نیاز دارم استراحت کنم و مدتی یک نفر دیگر به جای من زندگی کند".
+ و ناگهان صدایی در ذهنم فریاد زد؛ منم همینطور گلنن، منم همینطور...
پ ن :
«جنگجوی عشق» اثر گِلَنِن دویل مِلتِن ، اثری شگفتانگیز و تحسینشده درباره زندگی یک زن است. زنی که میجنگد تا عشق و زندگی مشترک خود را دوباره زنده کند. به مردش اعتماد کند و به زندگی بازگردد؛ زندگی یک زن با تمام پرسشهایی که درباره ازدواج، خانواده و زندگی برایش پیش میآید.
💭 #کتاب "جنگجوی عشق" اثر گِلَنِن دویل مِلتِن رو به تازگی تموم کردم.
+ یه جا تو صفحه ۱۰ به زیبایی هرچه تمام نوشته بود؛
"داشتنِ چیزی برای گفتن و نبودنِ کسی برای شنیدن، خیلی وحشتناک است. اوج بیکسیست...".
+ عمیقا تایید کردم.
📌 صفحه ۲۱ نوشته بود؛
"شاید به جای بستنِ در به روی رنج، نیاز دارم در را کاملاً باز بگذارم و بگویم "بفرما داخل! بیا کنار من بشین و تا وقتی بهم یاد ندادی چیا رو باید بدونم، از پیشم نرو".
+ شدیدا به فکر فرو رفتم...
📌 صفحه ۳۱ نوشته بود؛
"حقیقت این بود: «نه، اصلاً حالم خوب نیست». اما هیچکس نمیدانست چطور با شنیدن این حقیقت کنار بیاید. بنابراین ما راههای دیگری برای بیان آن پیدا کردیم و از هر جایگزین دیگری استفاده کردیم: مواد مخدر، مشروبات الکلی، مواد غذایی و...".
+ حقیقت تلخی بود.
📌 صفحه ۴۵ نوشته بود؛
"اگر روزی از خودم بپرسم کسی روی زمین باقی مانده که هرگز به من خیانت نخواهد کرد، باید جواب سؤالم را بدانم «آره. به آینه نگاه کن! اون هیچوقت بهت خیانت نمیکنه»".
+ بیهوا چشمم خیره موند.
📌 صفحه ۵۸ نوشته بود؛
"ترجیح میدم به خاطر کسی که واقعاً هستم، ازم متنفر باشی تا این که به خاطر کسی که نیستم، دوستم داشته باشی".
+ ناگهان درگیر نشخوارها شدم.
📌 صفحه ۷۶ نوشته بود؛
"احساس میکنم به جای غمگینبودن، دارم نقشِ آنرا بازی میکنم. بیشاز حد غمگین به نظر میرسم، خیلی بیشتر از خودِ واقعیام، درست مثل مریلین مونرو".
+ و من خیره مانده به صفحه.
📌 صفحه ۹۳ نوشته بود؛
ما نیاز داریم حقیقت را بشنویم: «لازم نیست همیشه شاد باشید. زندگی سخت و آسیبزنندهست. از رنجها فرار نکنید، اونا به دردتون میخورن. باهاشون سر کنید، بذارید بیان و برن. گریزی از رنج نیست...».
+ با خودم تکرار کردم، گریزی از رنج نیست.
📌 صفحه ۱۱۰ نوشته بود؛
"با خودم فکر میکنم آن کسی که این آسمان را یک جا نگه میدارد، میتواند قلب من را هم یک جا نگه دارد؟، فکر میکنم کسی که این آسمان را تا این حد زیبا میکند، ممکن است برای زیباکردن زندگی من هم کاری کند؟..."
+ نوشته هایش برایم جالب بود.
📌 صفحه ۱۲۳ نوشته بود؛
"با خودت مثل کسی رفتار کن که عاشقشی. به چیزایی که میخوای و بهشون احتیاج داری، گوش کن... و اونا رو به خودت بده. دوستِ خودت باش".
+ و خودت رو دوست داشته باش.
📌 و در نهایت صفحه ۱۳۳ نوشته بود؛
"نیاز دارم استراحت کنم و مدتی یک نفر دیگر به جای من زندگی کند".
+ و ناگهان صدایی در ذهنم فریاد زد؛ منم همینطور گلنن، منم همینطور...
پ ن :
«جنگجوی عشق» اثر گِلَنِن دویل مِلتِن ، اثری شگفتانگیز و تحسینشده درباره زندگی یک زن است. زنی که میجنگد تا عشق و زندگی مشترک خود را دوباره زنده کند. به مردش اعتماد کند و به زندگی بازگردد؛ زندگی یک زن با تمام پرسشهایی که درباره ازدواج، خانواده و زندگی برایش پیش میآید.