نقل فواید علما«ویژه طلاب علم»
459 subscribers
136 photos
25 videos
35 files
234 links
سعی بر نقل و نشر مطالب مفید و علمی می باشد

لینک اولین پست کانال
https://t.me/naghl_olama/4
Download Telegram
#نقض_الجهالات

۱-توضیحی درباره جهالت های یک متعالم

مدتی است فردی از رهروان راه حسن السقاف که هیچ بویی از تحقیق و کار علمی نبرده است مشغول به نفی صحت کتابهایی است که هیچ شکی در اثبات صحت نسبت آنها به مؤلفانش وجود ندارد و این کار تنها بدین خاطر این است که محتوای این کتابها با فکر این شخص متعالم در تضاد است و همخوانی ندارد.
این شخص جاهل نمی داند که با چنین کاری راه را برای تشکیک در سایر کتب اسلامی فراهم می آورد.

از کتابهایی که این شخص جاهل به تازگی صحت نسبت آن را به مؤلفش انکار نموده کتاب"الرد على بشر المريسي" و كتاب"الرد على الجهمية" هر دو اثر امام بزرگوار و والا مقام اهل سنت امام دارمی(م.۲۸۰ه‍) شافعی مذهب-رحمه الله- می باشد.
این امام همانگونه که امام ذهبی-رحمه الله- می فرماید: «و كان جذعا في أعين المبتدعة» و چون در این کتاب ردود مهمی بر افکاری که این شخص متعالم بدان منتسب است وجود دارد بنابراین این فرد چنین اثر بزرگی از ایشان را برنمی تابد پس مجبور می شود آن را نفی کند هرچند حتی در میان همکیشان خویش نیز سلفی در این موضوع ندارد و برخلاف شیوه و سلوک آنها پیش میرود چونکه همفکران وی به خود جرأت داده اند و به صراحت صاحب کتاب را مجسم نامیده اند(از جمله محمد زاهد کوثری و سعید فوده) اما هیچ گاه صحت نسبت کتاب را از مؤلفش نفی ننموده اند.

هرچند صحت نسبت این کتاب از واضحات می باشد اما جهت یادآوری توضیحی را در این مسأله در چند بخش ذکر خواهیم کرد.

⬅️ ۱-علمایی که این کتاب را خود سماع نموده اند و آن را به امام دارمی نسبت داده اند:

از جمله امام قوام السنة اصفهانی و امام مزی و امام ابن کثیر و امام ذهبی و شیخ الإسلام ابن تیمیة و امام ابن قیم این کتاب را سماع نموده اند.

امام ابن كثير در طبقات الشافعیه می فرماید:

«وقال شيخنا أبو عبد الله الذهبي: وللدارمي كتاب في الرد على الجهمية سمعناه، وكتاب في الرد على بشر المريسي سمعناه، قلت: ووقع لي سماعهما أيضا، ولله الحمد والمنة.»

همچنین امام ابن حجر عسقلانی اجازه هر دو کتاب را با سند در کتابش المعجم المفهرس ص۵۴ و ۵۵ نقل می کند.

⬅️ ۲-نقل هایی که علما در کتابهایشان از این دو کتاب نموده اند:

🔹الف-نقل های علما از کتاب الرد علی بشر المریسی

الهرويُّ في "ذم الكلام"، انظر مثلاً: ح106، 121، 643، 648، وشيخ الإسلام ابن تيميَّة في كتبه، منها: "الدرء" (2/49، 50، 60)، "حديث النزول": 457، "الحموية": 259، "الاستقامة": (1/70)، "بغية المرتاد": 295، "الفتاوى": (4/344)، (6/507)، (8/21، 149) وغيرها، وابن القيم في "شفاء العليل": 112، "اجتماع الجيوش": 46، 48، 107، 122، 128، 228، "حادي الأرواح": 403، 145، "الصواعق": 247، "والمختصر": 213، والذهبي في "العلو": (1/600، 610)، و"السير" (13/326)، وابن حجر في "الفتح" (11/215)، (13/389)، والسيوطي في "الدر المنثور" 5/478،

🔹ب-نقل از کتاب الرد علی الجهمیة

ابن عساكر في "تاريخه" (11/97)، (21/592)، وابن تيمية في "الدرء" (5/302)، "نقض التأسيس" ق/ رشيد: 425، ق/ الطيار 228، 230، ق/ حقي: 357، ق/ اليحيى: 329، "بغية المرتاد": 285، 291، والذهبي في "العلو" 1/600، 610، و"تاريخ الإسلام" وفيات 533هـ ص352، 617هـ ص 318، وابن القيم في "اجتماع الجيوش": 113، 114، 120، 122، 134، 258، 260، و"مختصر الصواعق": 172، وابن حجر في "المعجم المفهرس" ص54، والسيوطي في "الدر المنثور" نقل منه خمسة نصوص كما في موارد د/ عامر صبري ص215، والثناء على كتابه، وكتابه الآخر "الرد على بشر"، كما عند ابن القيم في "الاجتماع" ص231، وابن عبدالهادي في "رسالة لطيفة" ص75 - 76، حيث قال: "ولا أعلم للمتقدِّمين في هذا الشأن كتابًا أجود منه، ومن كتابه الآخر الرد على عموم الجهمية"


🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶

پس تا اینجا آشکار می شود که هیچ عالمی نسبت این کتاب به امام دارمی را انکار ننموده و کسانی که زندگینامه وی را بیان نموده اند-از جمله تاج الدین سبکی در طبقات الشافعیة-این دو کتاب را به ایشان نسبت می دهند.

#نابلسیة
#جهل
#تعالم

ادامه دارد...
نقل فواید علما«ویژه طلاب علم»
#نقض_الجهالات ۱-توضیحی درباره جهالت های یک متعالم مدتی است فردی از رهروان راه حسن السقاف که هیچ بویی از تحقیق و کار علمی نبرده است مشغول به نفی صحت کتابهایی است که هیچ شکی در اثبات صحت نسبت آنها به مؤلفانش وجود ندارد و این کار تنها بدین خاطر این است که محتوای…
#نقض_الجهالات

۲-توصیحی درباره جهالت های یک متعالم

اما آیا وجود افرادی مجهول در سند کتابهای دارمی سبب می شود که صحت این کتابها را انکار کنیم؟!

جواب این است که همانگونه که گفتیم هیچ یک از علمای اهل سنت صحت نسبت این دو کتاب را انکار ننموده اند و این خود قوی ترین دلیل بر این است که وجود افراد مجهول در سند سبب انکار نسبت کتاب نشده است و همانگونه که علما می فرمایند،نقل از کتابهای مشهور و معتمد جایز است هرچند که به صورت متصل سند کتاب به مؤلفش نرسد.

امام سیوطی-رحمه الله- در کتاب"تدریب الراوی" از امام زرکشی-رحمه الله-نقل می کند که می فرماید:

«وحَكى الأُسْتاذُ أبُو إسْحاقَ الإسْفَرايِينِيُّ الإجْماعَ عَلى جَوازِ النَّقْلِ مِنَ الكُتُبِ المُعْتَمَدَةِ، ولا يُشْتَرَطُ اتِّصالُ السَّنَدِ إلى مُصَنِّفِيها، وذَلِكَ شامِلٌ لِكُتُبِ الحَدِيثِ والفِقْهِ»

📚تدريب الراوي ج۱ص۱۶۴

همچنین از عزبن عبدالسلام-رحمه الله-نقل می کند که می فرماید:

«وقالَ الشَّيْخُ عِزُّ الدِّينِ بْنُ عَبْدِ السَّلامِ فِي جَوابِ سُؤالٍ كَتَبَهُ إلَيْهِ أبُو مُحَمَّدِ بْنُ عَبْدِ الحَمِيدِ: وأمّا الِاعْتِمادُ عَلى كُتُبِ الفِقْهِ الصَّحِيحَةِ المَوْثُوقِ بِها فَقَدِ اتَّفَقَ العُلَماءُ فِي هَذا العَصْرِ عَلى جَوازِ الِاعْتِمادِ، والإسْنادِ إلَيْها؛ لِأنَّ الثِّقَةَ قَدْ حَصَلَتْ بِها كَما تَحْصُلُ بِالرِّوايَةِ، ولِذَلِكَ اعْتَمَدَ النّاسُ عَلى الكُتُبِ المَشْهُورَةِ فِي النَّحْوِ واللُّغَةِ والطِّبِّ وسائِرِ العُلُومِ لِحُصُولِ الثِّقَةِ بِها وبُعْدِ التَّدْلِيسِ، ومَنِ اعْتَقَدَ أنَّ النّاسَ قَدِ اتَّفَقُوا عَلى الخَطَأِ فِي ذَلِكَ فَهُوَ أوْلى بِالخَطَأِ مِنهُمْ، ولَوْلا جَوازُ الِاعْتِمادِ عَلى ذَلِكَ لَتَعَطَّلَ كَثِيرٌ مِنَ المَصالِحِ المُتَعَلِّقَةِ بِها، وقَدْ رَجَعَ الشّارِعُ إلى قَوْلِ الأطِبّاءِ فِي صُوَرٍ، ولَيْسَتْ كُتُبُهُمْ مَأْخُوذَةً فِي الأصْلِ إلّا عَنْ قَوْمٍ كُفّارٍ، ولَكِنْ لَمّا بَعُدَ التَّدْلِيسُ فِيها اعْتُمِدَ عَلَيْها، كَما اعْتُمِدَ فِي اللُّغَةِ عَلى أشْعارِ العَرَبِ وهُمْ كُفّارٌ، لِبُعْدِ التَّدْلِيسِ. انْتَهى»

همچنین امام ابن حجر هیتمی-رحمه الله- در کتاب تحفة المحتاج می فرماید:


«ما أفْهَمَهُ كَلامُهُ مِن جَوازِ النَّقْلِ مِن الكُتُبِ المُعْتَمَدَةِ ونِسْبَةِ ما فِيها لِمُؤَلِّفِيها مُجْمَعٌ عَلَيْهِ وإنْ لَمْ يَتَّصِلْ سَنَدُ النّاقِلِ بِمُؤَلِّفِيها»

-تمام-

#نابلسیة
#جهل
#تعالم
نقل فواید علما«ویژه طلاب علم»
#نقض_الجهالات ۲-توصیحی درباره جهالت های یک متعالم اما آیا وجود افرادی مجهول در سند کتابهای دارمی سبب می شود که صحت این کتابها را انکار کنیم؟! جواب این است که همانگونه که گفتیم هیچ یک از علمای اهل سنت صحت نسبت این دو کتاب را انکار ننموده اند و این خود قوی…
#نقض_الجهالات

۳-توضیحی درباره جهالت های یک متعالم

ظاهرا آنچه که پیداست این شخص متعالم از این جهالت خویش دست بردار نیست و دوباره بر آن پافشاری می کند و خود را در مسأله بررسی صحت انتساب کتابها به مؤلفانشان در جایگاه حفاظ امت همچون ذهبی و ابن حجر عسقلانی و ابن عبدالهادی قرار می‌دهد و خود را هم طراز آنها می داند اما هر آنچه که می‌گذرد جهالت های این متعالم بیشتر نمایان می گردد.

▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️

مشهور است که دو تن از ائمه شافعی مذهب به خاطر خواندن این کتاب امام دارمی-الرد علی‌الجهمیه-مورد تهدید و زندان واقع شده اند همانگونه که ابن حجر عسقلانی نقل می کند:


قال ابن حجر في «إنباء الغمر»:

«وفي خامس عشر المحرم قرئ على المحدث جمال الدين عبد الله ابن الشرائحي بالجامع كتاب «الرد على الجهمية» لعثمان الدارمي، فحضر عندهم زين الدين عمر الكفيري، فأنكر عليهم وشنع، وأخذ نسخة من الكتاب وذهب بها إلى القاضي المالكي؛ فطلب القارئ -وهو إبراهيم الملكاوي- فأغلظ له، ثم طلب ابن الشرائحي فآذاه بالقول وأمر به إلى السجن، وقطع نسخه ابن الشرائحي، ثم طلب القاري ثانيا، فتغيب، ثم أحضره فسأله عن عقيدته، فقال: «الإيمان بما جاء عن رسول الله ﷺ»، فانزعج القاضي لذلك وأمر بتعزيره، فعزر وضرب وطيف به، ثم طلبه بعد جمعة وكان بلغه عنه كلام أغضبه فضربه ثانيا ونادى عليه وحكم بسجنه شهرا.»

🔶حال شرح حال اين دو عالم🔶


١. إبراهيم بن محمد بن راشد برهان الدين الملكاوي الدمشقي الشافعي.
قال شيخنا (ابن حجر) في أنبائه أحد الفضلاء بدمشق اشتغل وهو صغير وحصل ومهر في القراءات وكان يشتغل في الفرائض بين المغرب والعشاء بالجامع. مات في جمادى الآخرة سنة ٨٠٤ هـ
(الضوء اللامع للسخاوي)

٢. عبد الله بن إبراهيم خليل، البعلبكي الدمشقي جمال الدين ابن الشرايحي ولد سنة ثمان وأربعين وسبعمائة، وأخذ عن الشيخ جمال الدين بن بردش وغيره، ثم دخل دمشق فأدرك جماعة من أصحاب الفخر وأحمد بن شيبان، ونحوهم فسمع منهم، ثم من أصحاب ابن القواس وابن عساكر، ثم من أصحاب القاضي والمطعم ومن أصحاب الحجار ونحوه ومن أصحاب الجزرى وبنت الكمال والمزي، فأكثر جدا وهو مع ذلك أمي، وصار أعجوبة دهره في معرفة الأجزاء والمرويات ورواتها والعالي والنازل. ولي مع ذلك فضائل ومحفوظات ومذاكرة حسنة، وكان لا ينظر إلا نظرا ضعيفا، وقد حدث بمصر والشام، سمعت منه وسمع معي الكثير في رحلتي وأفادني أشياء، وكان شهما شجاعا مهابا جدا كله، لا يعرف الهزل، وكان يتدين مع خير وشرف، قدم القاهرة بعد الكائنة العظمى فقطنها مدة طويلة، ثم رجع إلى دمشق وولي تدريس الحديث بالأشرفية إلى أن مات في هذه السنة.
(إنباء الغمر لابن حجر)


👈منظور این است باتمام حساسیتی که نسبت به این کتاب از طرف فرق مخالف اهل سنت بوده است اما هیچگاه درباره عدم ثبوت این کتاب هیچ سخنی به میان نیامده و اگر قرار باشد که به صحت نسبت این کتاب خللی وارد شود باید صحت بسیاری از کتابهای فقهی و ... زیر سوال برود زیرا بسیاری از این کتابها نه سند متصلی تا مؤلفشان دارند و نه اینکه-به قول این متعالم-در زمان مؤلفش کتابشان منتشر شده است بلکه بعدها نسخه خطی آنها پیدا شده سپس از روی این نسخه ها بعد از تأیید انتساب این کتاب ها به مؤلفشان از طریق علمای آگاه و متخصص،چاپ گردیده است.اما این شخص متعالم می خواهد به پیروی از یک شخص مجهول به اسم الأزهری ثروت امت اسلامی را زیر سؤال ببرد و در این مصادر تشکیک وارد کند که سعید فوده خود در جواب این شخص به اسم الأزهری می گوید:

«هذه الطريقة التي اتبعتها في الحكم على الدارمي في نظري ليست سديدة، بل يترتب عليها عدة محظورات، منها رفع الثقة بالكثير من الكتب التي وردتنا، فبإمكان أي واحد أن يقول هذه العبارة دست على ابن عربي أو هذه العبارة قد زيدت في كتب ابن تيمية، كما تقول أنت أن هذه بعض العبارات قد دست في كتاب الدارمي إن صح أنه له.
ثانيا: ترى كيف نستطيع الرد على من يطبق هذا الأسلوب على ابن تيمية نفسه، فيقول إن بعض العبارات التي اعترضنا عليه لأجلها قد دست عليه. خاصة أن كتبه لم تصلنا على سبيل التواتر، بل آحادا متفرقة، كما تعلم. ولا يوجد أسانيد حسب علمي متصلة وثابتة بابن تيمية لكتبه»

📚منتدى الأصلين


و همانگونه که گفته شد طبق این شیوه ای که این شخص متعالم در پیش گرفته می توان بسیاری از کتابهایی که روزانه چاپ می‌شوند را زیر سوال برد چون برای بسیاری از آنها سند صحیح و ثابتی تا مولفشان وجود ندارد.

-لطفا بیاندیشید-

#نابلسیه
#جهل
#تعالم
#نقض_الجهالات

۱-توضیحی درباره جهالت های یک متعالم

مدتی است فردی از رهروان راه حسن السقاف که هیچ بویی از تحقیق و کار علمی نبرده است مشغول به نفی صحت کتابهایی است که هیچ شکی در اثبات صحت نسبت آنها به مؤلفانش وجود ندارد و این کار تنها بدین خاطر این است که محتوای این کتابها با فکر این شخص متعالم در تضاد است و همخوانی ندارد.
این شخص جاهل نمی داند که با چنین کاری راه را برای تشکیک در سایر کتب اسلامی فراهم می آورد.

از کتابهایی که این شخص جاهل به تازگی صحت نسبت آن را به مؤلفش انکار نموده کتاب"الرد على بشر المريسي" و كتاب"الرد على الجهمية" هر دو اثر امام بزرگوار و والا مقام اهل سنت امام دارمی(م.۲۸۰ه‍) شافعی مذهب-رحمه الله- می باشد.
این امام همانگونه که امام ذهبی-رحمه الله- می فرماید: «و كان جذعا في أعين المبتدعة» و چون در این کتاب ردود مهمی بر افکاری که این شخص متعالم بدان منتسب است وجود دارد بنابراین این فرد چنین اثر بزرگی از ایشان را برنمی تابد پس مجبور می شود آن را نفی کند هرچند حتی در میان همکیشان خویش نیز سلفی در این موضوع ندارد و برخلاف شیوه و سلوک آنها پیش میرود چونکه همفکران وی به خود جرأت داده اند و به صراحت صاحب کتاب را مجسم نامیده اند(از جمله محمد زاهد کوثری و سعید فوده) اما هیچ گاه صحت نسبت کتاب را از مؤلفش نفی ننموده اند.

هرچند صحت نسبت این کتاب از واضحات می باشد اما جهت یادآوری توضیحی را در این مسأله در چند بخش ذکر خواهیم کرد.

⬅️ ۱-علمایی که این کتاب را خود سماع نموده اند و آن را به امام دارمی نسبت داده اند:

از جمله امام قوام السنة اصفهانی و امام مزی و امام ابن کثیر و امام ذهبی و شیخ الإسلام ابن تیمیة و امام ابن قیم این کتاب را سماع نموده اند.

امام ابن كثير در طبقات الشافعیه می فرماید:

«وقال شيخنا أبو عبد الله الذهبي: وللدارمي كتاب في الرد على الجهمية سمعناه، وكتاب في الرد على بشر المريسي سمعناه، قلت: ووقع لي سماعهما أيضا، ولله الحمد والمنة.»

همچنین امام ابن حجر عسقلانی اجازه هر دو کتاب را با سند در کتابش المعجم المفهرس ص۵۴ و ۵۵ نقل می کند.

⬅️ ۲-نقل هایی که علما در کتابهایشان از این دو کتاب نموده اند:

🔹الف-نقل های علما از کتاب الرد علی بشر المریسی

الهرويُّ في "ذم الكلام"، انظر مثلاً: ح106، 121، 643، 648، وشيخ الإسلام ابن تيميَّة في كتبه، منها: "الدرء" (2/49، 50، 60)، "حديث النزول": 457، "الحموية": 259، "الاستقامة": (1/70)، "بغية المرتاد": 295، "الفتاوى": (4/344)، (6/507)، (8/21، 149) وغيرها، وابن القيم في "شفاء العليل": 112، "اجتماع الجيوش": 46، 48، 107، 122، 128، 228، "حادي الأرواح": 403، 145، "الصواعق": 247، "والمختصر": 213، والذهبي في "العلو": (1/600، 610)، و"السير" (13/326)، وابن حجر في "الفتح" (11/215)، (13/389)، والسيوطي في "الدر المنثور" 5/478،

🔹ب-نقل از کتاب الرد علی الجهمیة

ابن عساكر في "تاريخه" (11/97)، (21/592)، وابن تيمية في "الدرء" (5/302)، "نقض التأسيس" ق/ رشيد: 425، ق/ الطيار 228، 230، ق/ حقي: 357، ق/ اليحيى: 329، "بغية المرتاد": 285، 291، والذهبي في "العلو" 1/600، 610، و"تاريخ الإسلام" وفيات 533هـ ص352، 617هـ ص 318، وابن القيم في "اجتماع الجيوش": 113، 114، 120، 122، 134، 258، 260، و"مختصر الصواعق": 172، وابن حجر في "المعجم المفهرس" ص54، والسيوطي في "الدر المنثور" نقل منه خمسة نصوص كما في موارد د/ عامر صبري ص215، والثناء على كتابه، وكتابه الآخر "الرد على بشر"، كما عند ابن القيم في "الاجتماع" ص231، وابن عبدالهادي في "رسالة لطيفة" ص75 - 76، حيث قال: "ولا أعلم للمتقدِّمين في هذا الشأن كتابًا أجود منه، ومن كتابه الآخر الرد على عموم الجهمية"


🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶

پس تا اینجا آشکار می شود که هیچ عالمی نسبت این کتاب به امام دارمی را انکار ننموده و کسانی که زندگینامه وی را بیان نموده اند-از جمله تاج الدین سبکی در طبقات الشافعیة-این دو کتاب را به ایشان نسبت می دهند.

#نابلسیة
#جهل
#تعالم

ادامه دارد...
#نقض_الجهالات

۲-توصیحی درباره جهالت های یک متعالم

اما آیا وجود افرادی مجهول در سند کتابهای دارمی سبب می شود که صحت این کتابها را انکار کنیم؟!

جواب این است که همانگونه که گفتیم هیچ یک از علمای اهل سنت صحت نسبت این دو کتاب را انکار ننموده اند و این خود قوی ترین دلیل بر این است که وجود افراد مجهول در سند سبب انکار نسبت کتاب نشده است و همانگونه که علما می فرمایند،نقل از کتابهای مشهور و معتمد جایز است هرچند که به صورت متصل سند کتاب به مؤلفش نرسد.

امام سیوطی-رحمه الله- در کتاب"تدریب الراوی" از امام زرکشی-رحمه الله-نقل می کند که می فرماید:

«وحَكى الأُسْتاذُ أبُو إسْحاقَ الإسْفَرايِينِيُّ الإجْماعَ عَلى جَوازِ النَّقْلِ مِنَ الكُتُبِ المُعْتَمَدَةِ، ولا يُشْتَرَطُ اتِّصالُ السَّنَدِ إلى مُصَنِّفِيها، وذَلِكَ شامِلٌ لِكُتُبِ الحَدِيثِ والفِقْهِ»

📚تدريب الراوي ج۱ص۱۶۴

همچنین از عزبن عبدالسلام-رحمه الله-نقل می کند که می فرماید:

«وقالَ الشَّيْخُ عِزُّ الدِّينِ بْنُ عَبْدِ السَّلامِ فِي جَوابِ سُؤالٍ كَتَبَهُ إلَيْهِ أبُو مُحَمَّدِ بْنُ عَبْدِ الحَمِيدِ: وأمّا الِاعْتِمادُ عَلى كُتُبِ الفِقْهِ الصَّحِيحَةِ المَوْثُوقِ بِها فَقَدِ اتَّفَقَ العُلَماءُ فِي هَذا العَصْرِ عَلى جَوازِ الِاعْتِمادِ، والإسْنادِ إلَيْها؛ لِأنَّ الثِّقَةَ قَدْ حَصَلَتْ بِها كَما تَحْصُلُ بِالرِّوايَةِ، ولِذَلِكَ اعْتَمَدَ النّاسُ عَلى الكُتُبِ المَشْهُورَةِ فِي النَّحْوِ واللُّغَةِ والطِّبِّ وسائِرِ العُلُومِ لِحُصُولِ الثِّقَةِ بِها وبُعْدِ التَّدْلِيسِ، ومَنِ اعْتَقَدَ أنَّ النّاسَ قَدِ اتَّفَقُوا عَلى الخَطَأِ فِي ذَلِكَ فَهُوَ أوْلى بِالخَطَأِ مِنهُمْ، ولَوْلا جَوازُ الِاعْتِمادِ عَلى ذَلِكَ لَتَعَطَّلَ كَثِيرٌ مِنَ المَصالِحِ المُتَعَلِّقَةِ بِها، وقَدْ رَجَعَ الشّارِعُ إلى قَوْلِ الأطِبّاءِ فِي صُوَرٍ، ولَيْسَتْ كُتُبُهُمْ مَأْخُوذَةً فِي الأصْلِ إلّا عَنْ قَوْمٍ كُفّارٍ، ولَكِنْ لَمّا بَعُدَ التَّدْلِيسُ فِيها اعْتُمِدَ عَلَيْها، كَما اعْتُمِدَ فِي اللُّغَةِ عَلى أشْعارِ العَرَبِ وهُمْ كُفّارٌ، لِبُعْدِ التَّدْلِيسِ. انْتَهى»

همچنین امام ابن حجر هیتمی-رحمه الله- در کتاب تحفة المحتاج می فرماید:


«ما أفْهَمَهُ كَلامُهُ مِن جَوازِ النَّقْلِ مِن الكُتُبِ المُعْتَمَدَةِ ونِسْبَةِ ما فِيها لِمُؤَلِّفِيها مُجْمَعٌ عَلَيْهِ وإنْ لَمْ يَتَّصِلْ سَنَدُ النّاقِلِ بِمُؤَلِّفِيها»

-تمام-

#نابلسیة
#جهل
#تعالم
#نقض_الجهالات

۳-توضیحی درباره جهالت های یک متعالم

ظاهرا آنچه که پیداست این شخص متعالم از این جهالت خویش دست بردار نیست و دوباره بر آن پافشاری می کند و خود را در مسأله بررسی صحت انتساب کتابها به مؤلفانشان در جایگاه حفاظ امت همچون ذهبی و ابن حجر عسقلانی و ابن عبدالهادی قرار می‌دهد و خود را هم طراز آنها می داند اما هر آنچه که می‌گذرد جهالت های این متعالم بیشتر نمایان می گردد.

▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️

مشهور است که دو تن از ائمه شافعی مذهب به خاطر خواندن این کتاب امام دارمی-الرد علی‌الجهمیه-مورد تهدید و زندان واقع شده اند همانگونه که ابن حجر عسقلانی نقل می کند:


قال ابن حجر في «إنباء الغمر»:

«وفي خامس عشر المحرم قرئ على المحدث جمال الدين عبد الله ابن الشرائحي بالجامع كتاب «الرد على الجهمية» لعثمان الدارمي، فحضر عندهم زين الدين عمر الكفيري، فأنكر عليهم وشنع، وأخذ نسخة من الكتاب وذهب بها إلى القاضي المالكي؛ فطلب القارئ -وهو إبراهيم الملكاوي- فأغلظ له، ثم طلب ابن الشرائحي فآذاه بالقول وأمر به إلى السجن، وقطع نسخه ابن الشرائحي، ثم طلب القاري ثانيا، فتغيب، ثم أحضره فسأله عن عقيدته، فقال: «الإيمان بما جاء عن رسول الله ﷺ»، فانزعج القاضي لذلك وأمر بتعزيره، فعزر وضرب وطيف به، ثم طلبه بعد جمعة وكان بلغه عنه كلام أغضبه فضربه ثانيا ونادى عليه وحكم بسجنه شهرا.»

🔶حال شرح حال اين دو عالم🔶


١. إبراهيم بن محمد بن راشد برهان الدين الملكاوي الدمشقي الشافعي.
قال شيخنا (ابن حجر) في أنبائه أحد الفضلاء بدمشق اشتغل وهو صغير وحصل ومهر في القراءات وكان يشتغل في الفرائض بين المغرب والعشاء بالجامع. مات في جمادى الآخرة سنة ٨٠٤ هـ
(الضوء اللامع للسخاوي)

٢. عبد الله بن إبراهيم خليل، البعلبكي الدمشقي جمال الدين ابن الشرايحي ولد سنة ثمان وأربعين وسبعمائة، وأخذ عن الشيخ جمال الدين بن بردش وغيره، ثم دخل دمشق فأدرك جماعة من أصحاب الفخر وأحمد بن شيبان، ونحوهم فسمع منهم، ثم من أصحاب ابن القواس وابن عساكر، ثم من أصحاب القاضي والمطعم ومن أصحاب الحجار ونحوه ومن أصحاب الجزرى وبنت الكمال والمزي، فأكثر جدا وهو مع ذلك أمي، وصار أعجوبة دهره في معرفة الأجزاء والمرويات ورواتها والعالي والنازل. ولي مع ذلك فضائل ومحفوظات ومذاكرة حسنة، وكان لا ينظر إلا نظرا ضعيفا، وقد حدث بمصر والشام، سمعت منه وسمع معي الكثير في رحلتي وأفادني أشياء، وكان شهما شجاعا مهابا جدا كله، لا يعرف الهزل، وكان يتدين مع خير وشرف، قدم القاهرة بعد الكائنة العظمى فقطنها مدة طويلة، ثم رجع إلى دمشق وولي تدريس الحديث بالأشرفية إلى أن مات في هذه السنة.
(إنباء الغمر لابن حجر)


👈منظور این است باتمام حساسیتی که نسبت به این کتاب از طرف فرق مخالف اهل سنت بوده است اما هیچگاه درباره عدم ثبوت این کتاب هیچ سخنی به میان نیامده و اگر قرار باشد که به صحت نسبت این کتاب خللی وارد شود باید صحت بسیاری از کتابهای فقهی و ... زیر سوال برود زیرا بسیاری از این کتابها نه سند متصلی تا مؤلفشان دارند و نه اینکه-به قول این متعالم-در زمان مؤلفش کتابشان منتشر شده است بلکه بعدها نسخه خطی آنها پیدا شده سپس از روی این نسخه ها بعد از تأیید انتساب این کتاب ها به مؤلفشان از طریق علمای آگاه و متخصص،چاپ گردیده است.اما این شخص متعالم می خواهد به پیروی از یک شخص مجهول به اسم الأزهری ثروت امت اسلامی را زیر سؤال ببرد و در این مصادر تشکیک وارد کند که سعید فوده خود در جواب این شخص به اسم الأزهری می گوید:

«هذه الطريقة التي اتبعتها في الحكم على الدارمي في نظري ليست سديدة، بل يترتب عليها عدة محظورات، منها رفع الثقة بالكثير من الكتب التي وردتنا، فبإمكان أي واحد أن يقول هذه العبارة دست على ابن عربي أو هذه العبارة قد زيدت في كتب ابن تيمية، كما تقول أنت أن هذه بعض العبارات قد دست في كتاب الدارمي إن صح أنه له.
ثانيا: ترى كيف نستطيع الرد على من يطبق هذا الأسلوب على ابن تيمية نفسه، فيقول إن بعض العبارات التي اعترضنا عليه لأجلها قد دست عليه. خاصة أن كتبه لم تصلنا على سبيل التواتر، بل آحادا متفرقة، كما تعلم. ولا يوجد أسانيد حسب علمي متصلة وثابتة بابن تيمية لكتبه»

📚منتدى الأصلين


و همانگونه که گفته شد طبق این شیوه ای که این شخص متعالم در پیش گرفته می توان بسیاری از کتابهایی که روزانه چاپ می‌شوند را زیر سوال برد چون برای بسیاری از آنها سند صحیح و ثابتی تا مولفشان وجود ندارد.

-لطفا بیاندیشید-

#نابلسیه
#جهل
#تعالم