🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ سرکوب مارکسیستهای جوان در چین
▫️ چرا قدرت کمونیستی، دانشجویان چپ را دستگیر و بازداشت میکند؟
نوشتهی: یوئن ینگ
ترجمهی: سروناز احمدی
26 ژوئن 2020
🔸 لوک، دانشجوی لیسانس یکی از دانشگاههای ممتاز چین، روزی را که یک مارکسیست متعهد شد به خاطر میآورد. مارکسیستشدن او ربطی به ساعتهای تمامنشدنی سخنرانیهای اجباری دربارهی مارکسیسم که باید بهعنوان بخشی از برنامه تحصیلی لیسانس تحمل میکرد، نداشت، بلکه این اتفاق در تعطیلات زمستانی سال اول دانشگاهش در پکن بهوقوع پیوست. او را همراه با 20 کارگر جوان دیگر در یک مینیون با نُه صندلی به زور جا دادند و به سمت کارگاه کوچکی در حاشیه شهر بردند و 12 ساعت تمام در اتاقی با دمای زیر صفر درجه بدون هیچ وسیلهی گرمایشی کارتنهای مقوایی را سرهم میکرد.
چیزی که بیشتر از همه بهتزدهاش کرده بود دستهای زنان جوان زیادی بود که در کارگاه زندگی میکردند و از سرما «مثل تربچه ورم کرده بودند». آنها مثل او فرصت این را نداشتند که مدرسه را تمام کنند. رئیس کارگاه آنها را از زادگاهشان به آنجا آورده بود و آنها نمیدانستند چه زمانی میتوانند برگردند.
🔸 لوک خودش را غرق در سازماندهی چپگرایانه دانشجویان در پردیس کرد و از نظافتچیها، آشپزها، نگهبانان و کسانیکه زبالهها را جمعآوری میکردند و آنجا مشغول به کار بودند، صحبت و از آنها حمایت میکرد. سپس در ماه جولای گذشته، خبر آنلاینِ بازداشت 29 کارگر و فعال را خواند که تلاش کرده بودند در کارخانهای متعلق به جاسیک تکنولوژی، تولیدکننده تجهیزات جوشکاری، اتحادیهای را به ثبت برسانند. در سه سال گذشته این بزرگترین دستگیری گسترده کارگران بود. او در آگوست به دنبال فراخوان درخواست حمایتی که به دانشجویان چپ در سراسر کشور فرستاده شده بود خود را به پایگاه جاسیک در مرکز تولید جنوبی شنژن رساند.
🔸 حزب کمونیست تلاش کرده است تا جای ممکن اطلاعات مربوط به اعتراضات دانشجویی را با اعمال قدرت و فشار از بین ببرد. یکی از معدود مقالات سانسورنشده در اینترنت چین در مورد اعتراضات حاکی از آن است که شینهوآ، آژانس رسانهای دولتی، بدون مدرک و اثبات اظهار کرده است که دانشجویان به یک توطئه طراحیشده توسط یک «سازمان غیرقانونی» و حمایتشده از سوی یک «ان. جی. اوی غربی» کشیده شده بودند، اتهام رایجی که به بسیاری از فعالین مردمی در چین زده میشود...
🔹متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1xx
#یوئن_ینگ #سروناز_احمدی
#چین #جنبش_معلمان #جنبش_دانشجویی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ سرکوب مارکسیستهای جوان در چین
▫️ چرا قدرت کمونیستی، دانشجویان چپ را دستگیر و بازداشت میکند؟
نوشتهی: یوئن ینگ
ترجمهی: سروناز احمدی
26 ژوئن 2020
🔸 لوک، دانشجوی لیسانس یکی از دانشگاههای ممتاز چین، روزی را که یک مارکسیست متعهد شد به خاطر میآورد. مارکسیستشدن او ربطی به ساعتهای تمامنشدنی سخنرانیهای اجباری دربارهی مارکسیسم که باید بهعنوان بخشی از برنامه تحصیلی لیسانس تحمل میکرد، نداشت، بلکه این اتفاق در تعطیلات زمستانی سال اول دانشگاهش در پکن بهوقوع پیوست. او را همراه با 20 کارگر جوان دیگر در یک مینیون با نُه صندلی به زور جا دادند و به سمت کارگاه کوچکی در حاشیه شهر بردند و 12 ساعت تمام در اتاقی با دمای زیر صفر درجه بدون هیچ وسیلهی گرمایشی کارتنهای مقوایی را سرهم میکرد.
چیزی که بیشتر از همه بهتزدهاش کرده بود دستهای زنان جوان زیادی بود که در کارگاه زندگی میکردند و از سرما «مثل تربچه ورم کرده بودند». آنها مثل او فرصت این را نداشتند که مدرسه را تمام کنند. رئیس کارگاه آنها را از زادگاهشان به آنجا آورده بود و آنها نمیدانستند چه زمانی میتوانند برگردند.
🔸 لوک خودش را غرق در سازماندهی چپگرایانه دانشجویان در پردیس کرد و از نظافتچیها، آشپزها، نگهبانان و کسانیکه زبالهها را جمعآوری میکردند و آنجا مشغول به کار بودند، صحبت و از آنها حمایت میکرد. سپس در ماه جولای گذشته، خبر آنلاینِ بازداشت 29 کارگر و فعال را خواند که تلاش کرده بودند در کارخانهای متعلق به جاسیک تکنولوژی، تولیدکننده تجهیزات جوشکاری، اتحادیهای را به ثبت برسانند. در سه سال گذشته این بزرگترین دستگیری گسترده کارگران بود. او در آگوست به دنبال فراخوان درخواست حمایتی که به دانشجویان چپ در سراسر کشور فرستاده شده بود خود را به پایگاه جاسیک در مرکز تولید جنوبی شنژن رساند.
🔸 حزب کمونیست تلاش کرده است تا جای ممکن اطلاعات مربوط به اعتراضات دانشجویی را با اعمال قدرت و فشار از بین ببرد. یکی از معدود مقالات سانسورنشده در اینترنت چین در مورد اعتراضات حاکی از آن است که شینهوآ، آژانس رسانهای دولتی، بدون مدرک و اثبات اظهار کرده است که دانشجویان به یک توطئه طراحیشده توسط یک «سازمان غیرقانونی» و حمایتشده از سوی یک «ان. جی. اوی غربی» کشیده شده بودند، اتهام رایجی که به بسیاری از فعالین مردمی در چین زده میشود...
🔹متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1xx
#یوئن_ینگ #سروناز_احمدی
#چین #جنبش_معلمان #جنبش_دانشجویی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
سرکوب مارکسیستهای جوان در چین
چرا قدرت کمونیستی، دانشجویان چپ را دستگیر و بازداشت میکند؟ نوشتهی: یوئن ینگ ترجمهی: سروناز احمدی سرکوب دانشجویان چپ از اعتراضات آغازین جاسیک فراتر رفته است. دانشگاهها تلاش کردهاند اجتماعات د…
▫️ بعدازظهری با آلتوسر
▫️ دیدار آلتوسر با هیئتتحریریهی مجلهی نیولفتریویو - تابستان 1977
نوشتهی: پری اندرسون
ترجمهی: دلشاد عبادی
6 ژوئن 2021
🔸 آلتوسر و همسرش، هلن ریتمن، چند روزی برای ملاقات با دوستشان ماتا، نقاش سورئالیستِ شیلیایی، در لندن بودند. این نخستین سفر آلتوسر به انگلستان بود. از آنجا که آلتوسر مشغول نوشتن مقالهای دربارهی گرامشی برای مجلهی ریناشیهتا بود، بهنظر میرسید که توجهاش به مقالهای دربارهی گرامشی در شمارهی 100 نیولفت ریویو جلب شده است. فرصتی پیش آمد که گفتوگویی چهار ساعته با او داشته باشیم.
🔸 آلتوسر بهطور کلی به مسائل مربوط به زندگینامهی شخصیاش علاقهای نشان نمیداد. سوالات خصوصی دربارهی گذشتهاش، هرچند بیپاسخ نمیماند، اما پاسخها محتاطانه بود. دو تجربهی اصلی جوانیاش، یکی به کاتولیسیسم و علاقهی آن زمانش به «مسئلهی اجتماعی» (که در رابطه با یکی کنایهوار سخن میگفت) مربوط میشد و دیگری به تجربهی پنجسالهی زندانیشدن او در آلمان، در خلال جنگ. تحصیلاتش مشابه با ریموند ویلیامز و هابسبام در اثر جنگ با وقفهای دچار شد که بار دیگر در 1945 آن را از سر گرفت. او در آن زمان، به جز شرکت در چند سخنرانی مرلوپونتی، تحصیلات فلسفی چندانی را از سر نگذرانده بود. به نظر میرسد که علت پیوستنش به حزب در 1948، نه دستاوردهای انقلاب چین یا بحران چکسلواکی، بلکه نتیجهی روند تکاملی تدریجی از 1945 به بعد (و همچنین در نتیجهی جنگ داخلی اسپانیا) بوده که البته عواملی شخصی نیز در این میان مؤثر بودهاند (آشنایی با همسرش که البته بهگمانم علاقهای به صحبت دربارهاش نداشت).
🔸 از نظر او امروزه باید قدردانِ فرناندو کلودین بود که بسیار زودتر متوجه عمقِ بحرانِ نظریهی مارکسیستی شده بود ــ هرچند نتوانست با آن مواجههای فلسفی داشته باشد. آلتوسر معتقد بود که این شرایط واقعاً موجب نوعی بدبینی در تفکرش شده بود (اشارهای به ملاحظاتی دربارهی مارکسیسم غربی که گویا ترجمهی فصلی از آن را خوانده بود)، بدبینیای که البته در سایرین نیز وجود داشت. او پس از انتشار آخرین مقالهاش دربارهی کنگرهی بیستودومِ حزب کمونیست فرانسه (در ادامه دربارهاش صحبت خواهیم کرد)، اینک مشغول نوشتن مقالهای جدلی دربارهی گرامشی است که قرار است در مجلهی ریناشیهتا منتشر شود، مقالهای که به گفتهی خودِ او بیشباهت به سیر استدلالِ مقالهی نیولفتریویو (نقد ایدهی هژمونی) نیست، اما بیشتر جنبهای فلسفی دارد تا تاریخی. همچنین اشاره کرد که شاید دستِ آخر از انتشارش منصرف شود، چرا که زیادی گزنده و نهچندان سنجیده از آب درآمده است. او علاوهبراین، گریزی به این مسئله زد که دلش میخواهد کتابی کوتاه و فشرده دربارهی وضع فعلیِ دولت سرمایهداری بنویسد که مناسب مخاطب عام و انتشار گسترده باشد...
🔹متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2hr
#پری_اندرسون #دلشاد_عبادی #آلتوسر
#فرهنگ #چین #گرامشی #تروتسکی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ دیدار آلتوسر با هیئتتحریریهی مجلهی نیولفتریویو - تابستان 1977
نوشتهی: پری اندرسون
ترجمهی: دلشاد عبادی
6 ژوئن 2021
🔸 آلتوسر و همسرش، هلن ریتمن، چند روزی برای ملاقات با دوستشان ماتا، نقاش سورئالیستِ شیلیایی، در لندن بودند. این نخستین سفر آلتوسر به انگلستان بود. از آنجا که آلتوسر مشغول نوشتن مقالهای دربارهی گرامشی برای مجلهی ریناشیهتا بود، بهنظر میرسید که توجهاش به مقالهای دربارهی گرامشی در شمارهی 100 نیولفت ریویو جلب شده است. فرصتی پیش آمد که گفتوگویی چهار ساعته با او داشته باشیم.
🔸 آلتوسر بهطور کلی به مسائل مربوط به زندگینامهی شخصیاش علاقهای نشان نمیداد. سوالات خصوصی دربارهی گذشتهاش، هرچند بیپاسخ نمیماند، اما پاسخها محتاطانه بود. دو تجربهی اصلی جوانیاش، یکی به کاتولیسیسم و علاقهی آن زمانش به «مسئلهی اجتماعی» (که در رابطه با یکی کنایهوار سخن میگفت) مربوط میشد و دیگری به تجربهی پنجسالهی زندانیشدن او در آلمان، در خلال جنگ. تحصیلاتش مشابه با ریموند ویلیامز و هابسبام در اثر جنگ با وقفهای دچار شد که بار دیگر در 1945 آن را از سر گرفت. او در آن زمان، به جز شرکت در چند سخنرانی مرلوپونتی، تحصیلات فلسفی چندانی را از سر نگذرانده بود. به نظر میرسد که علت پیوستنش به حزب در 1948، نه دستاوردهای انقلاب چین یا بحران چکسلواکی، بلکه نتیجهی روند تکاملی تدریجی از 1945 به بعد (و همچنین در نتیجهی جنگ داخلی اسپانیا) بوده که البته عواملی شخصی نیز در این میان مؤثر بودهاند (آشنایی با همسرش که البته بهگمانم علاقهای به صحبت دربارهاش نداشت).
🔸 از نظر او امروزه باید قدردانِ فرناندو کلودین بود که بسیار زودتر متوجه عمقِ بحرانِ نظریهی مارکسیستی شده بود ــ هرچند نتوانست با آن مواجههای فلسفی داشته باشد. آلتوسر معتقد بود که این شرایط واقعاً موجب نوعی بدبینی در تفکرش شده بود (اشارهای به ملاحظاتی دربارهی مارکسیسم غربی که گویا ترجمهی فصلی از آن را خوانده بود)، بدبینیای که البته در سایرین نیز وجود داشت. او پس از انتشار آخرین مقالهاش دربارهی کنگرهی بیستودومِ حزب کمونیست فرانسه (در ادامه دربارهاش صحبت خواهیم کرد)، اینک مشغول نوشتن مقالهای جدلی دربارهی گرامشی است که قرار است در مجلهی ریناشیهتا منتشر شود، مقالهای که به گفتهی خودِ او بیشباهت به سیر استدلالِ مقالهی نیولفتریویو (نقد ایدهی هژمونی) نیست، اما بیشتر جنبهای فلسفی دارد تا تاریخی. همچنین اشاره کرد که شاید دستِ آخر از انتشارش منصرف شود، چرا که زیادی گزنده و نهچندان سنجیده از آب درآمده است. او علاوهبراین، گریزی به این مسئله زد که دلش میخواهد کتابی کوتاه و فشرده دربارهی وضع فعلیِ دولت سرمایهداری بنویسد که مناسب مخاطب عام و انتشار گسترده باشد...
🔹متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2hr
#پری_اندرسون #دلشاد_عبادی #آلتوسر
#فرهنگ #چین #گرامشی #تروتسکی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
بعدازظهری با آلتوسر
دیدار با هیئتتحریریهی « نیو لفت ریویو» نوشتهی: پری اندرسون ترجمهی: دلشاد عبادی آلتوسر نیز در حزب منزوی، و موقعیتش محل تردید بود. وقتی قصد داشت در ماه آوریل سخنرانیای برای اتحادیه دانشجویان کمو…
▫️ جووانی آریگی: چرخههای سیستمی انباشت، گذارهای هژمونیک و برآمد چین
30 اوت 2023
نوشتهی: ویلیام آی. رابینسون
ترجمهی: بهرام صفایی
🔸 این مقاله به بررسی و ارزیابی انتقادی ثمرهی زندگی جووانی آریگی، جامعهشناس معروف تاریخی و پژوهشگر نظامهای جهانی میپردازد که در 2009 درگذشت. آریگی در سهگانهای از کتابهایش که میان سالهای 1994 تا 2007 منتشر شد، مفهوم اصلی میراث نظریاش یعنی چرخههای سیستمی انباشت را میپروراند، و خوانشی اصیل از تاریخ و پویشهای سرمایهداری جهانی را بهعنوان توالی رخدادهای هژمونیک مطرح میکند، رخدادهایی که هر یک از دورههای پیش از خود گستردهتر است و به بحرانها و گذارهای آشفته میانجامد. او ظهور آسیای شرقی به رهبری چین را بهعنوان مرکز نوظهور اقتصاد و جامعهی جهانی بازسازماندهیشده در سدهی بیستویکم پیشبینی کرد. آریگی به دلیل ناکامی در بسط نظریهای پیرامون سیاست، دولت و عاملیت جمعی در برساخت خود، عدمتوجه به نیروهای اجتماعی از پایین، و به دلیل رد نظریهپردازیهای اخیر پیرامون جهانی شدن با انتقادهایی روبهرو شده است.
🔸 آثار آریگی و معاصرانش در دههی 1960 معروف به «پارادایم آفریقای جنوبی» پیرامون حدود پرولتریزه شدن و سلب مالکیت نوشته شدند. برخی با تکیه بر این پارادایم به بسط نظریههای «شیوههای مفصلبندیشدهی تولید» پرداختند، به نحوی که به نظرشان بازتولید بیش از یک شیوه (مثلاً دهقانبنیاد و سرمایهداری) در اقتصاد استعماری، به جای اقتصادی عقبافتاده، برای شیوهی مسلط سرمایهداری کارآمدتر است. آریگی خود از بینشهای این پارادایم برای به دست آوردن نتایج گستردهتری دربارهی تاریخ و ماهیت سرمایهداری جهانی استفاده میکند. او بعداً با رابرت برنر و دیگرانی که با مطالعهی گذار از فئودالیسم به سرمایهداری در اروپا اصرار داشتند که پرولتریزه شدن کامل به نفع توسعهی سرمایهداری است، بحث کرد. «مشکل مدلهای سادهی ”پرولتریسازی توسعه سرمایهداری“ این است که نه تنها واقعیتهای سرمایهداری مهاجرنشین آفریقای جنوبی، بلکه بسیاری موارد دیگر، مانند خود ایالات متحد را نادیده میگیرد که با الگوی کاملاً متفاوتی یعنی ترکیبی از بردهداری، نسلکشی جمعیت بومی و مهاجرت کار مازاد از اروپا مشخص میشود.»
🔸 نظریهی گذار هژمونیک بهعنوان تغییر سیستمی که آریگی در قرن بیستم طولانی ارائه کرد، بسیاری از راهنماییهای نظری را برای کتاب آشوب و حکمرانی در نظام جهانی مدرن ارائه میدهد که در 1999 منتشر شد. آریگی، همسر و شریک تألیفاتش بورلی سیلور و چندین همکار تلاش میکنند تا با تحلیل تغییرات سیستمی در دورههای قبلی دگرگونی در نظام جهانی، درک بیشتری از اواخر سدهی بیستم به دست آورند و بتوانند تا حدی آینده را پیشبینی کنند. این تلاش از طریق کندوکاو در چندین مناقشهی مرتبط انجام میشود. یکی از این مناقشات تغییر موازنهی قوا بین دولتهاست. آریگی و همکارانش پیشنهاد میکنند که ما در اواخر سدهی بیستم شاهد تجدید رقابت قدرتهای بزرگ، گسترش مالیه در سطح نظام با محوریت هژمونی رو به زوال ایالات متحد و ظهور کانونهای جدید قدرت، بهویژه آسیای شرقی بودیم. با این حال، اواخر سدهی بیستم اهمیت ویژهای داشت چرا که با «دوشاخه شدن» ناپایدار «قدرت نظامی جهانی ایالات متحد و مالیه آسیای شرقی» مشخص میشود. مناقشهی دیگر مرتبط بود با توازن قوا بین دولتها و سازمانهای تجاری. گذار از شرکتهای بازرگانی سهامی قدیمی به نظام بریتانیایی بنگاههای تجاری خانوادگی، و سپس به نظام شرکتهای چندملیتی مستقر در ایالات متحد بهعنوان پسزمینهی بازسازماندهی روابط دولت-تجارت در اواخر سدهی بیستم بر اساس تمرکززدایی فراملی، گسترش شبکههای غیررسمی و احیای کسبوکارهای کوچک زیردستانه در سراسر جهان که توانایی نظارتی حتی قدرتمندترین کشورها را تضعیف کرده است...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3CZ
#ویلیام_آی_رابینسون #بهرام_صفایی #جووانی_آریگی
#امپریالیسم #چین #انباشت
👇🏽
🖋@naghd_com
30 اوت 2023
نوشتهی: ویلیام آی. رابینسون
ترجمهی: بهرام صفایی
🔸 این مقاله به بررسی و ارزیابی انتقادی ثمرهی زندگی جووانی آریگی، جامعهشناس معروف تاریخی و پژوهشگر نظامهای جهانی میپردازد که در 2009 درگذشت. آریگی در سهگانهای از کتابهایش که میان سالهای 1994 تا 2007 منتشر شد، مفهوم اصلی میراث نظریاش یعنی چرخههای سیستمی انباشت را میپروراند، و خوانشی اصیل از تاریخ و پویشهای سرمایهداری جهانی را بهعنوان توالی رخدادهای هژمونیک مطرح میکند، رخدادهایی که هر یک از دورههای پیش از خود گستردهتر است و به بحرانها و گذارهای آشفته میانجامد. او ظهور آسیای شرقی به رهبری چین را بهعنوان مرکز نوظهور اقتصاد و جامعهی جهانی بازسازماندهیشده در سدهی بیستویکم پیشبینی کرد. آریگی به دلیل ناکامی در بسط نظریهای پیرامون سیاست، دولت و عاملیت جمعی در برساخت خود، عدمتوجه به نیروهای اجتماعی از پایین، و به دلیل رد نظریهپردازیهای اخیر پیرامون جهانی شدن با انتقادهایی روبهرو شده است.
🔸 آثار آریگی و معاصرانش در دههی 1960 معروف به «پارادایم آفریقای جنوبی» پیرامون حدود پرولتریزه شدن و سلب مالکیت نوشته شدند. برخی با تکیه بر این پارادایم به بسط نظریههای «شیوههای مفصلبندیشدهی تولید» پرداختند، به نحوی که به نظرشان بازتولید بیش از یک شیوه (مثلاً دهقانبنیاد و سرمایهداری) در اقتصاد استعماری، به جای اقتصادی عقبافتاده، برای شیوهی مسلط سرمایهداری کارآمدتر است. آریگی خود از بینشهای این پارادایم برای به دست آوردن نتایج گستردهتری دربارهی تاریخ و ماهیت سرمایهداری جهانی استفاده میکند. او بعداً با رابرت برنر و دیگرانی که با مطالعهی گذار از فئودالیسم به سرمایهداری در اروپا اصرار داشتند که پرولتریزه شدن کامل به نفع توسعهی سرمایهداری است، بحث کرد. «مشکل مدلهای سادهی ”پرولتریسازی توسعه سرمایهداری“ این است که نه تنها واقعیتهای سرمایهداری مهاجرنشین آفریقای جنوبی، بلکه بسیاری موارد دیگر، مانند خود ایالات متحد را نادیده میگیرد که با الگوی کاملاً متفاوتی یعنی ترکیبی از بردهداری، نسلکشی جمعیت بومی و مهاجرت کار مازاد از اروپا مشخص میشود.»
🔸 نظریهی گذار هژمونیک بهعنوان تغییر سیستمی که آریگی در قرن بیستم طولانی ارائه کرد، بسیاری از راهنماییهای نظری را برای کتاب آشوب و حکمرانی در نظام جهانی مدرن ارائه میدهد که در 1999 منتشر شد. آریگی، همسر و شریک تألیفاتش بورلی سیلور و چندین همکار تلاش میکنند تا با تحلیل تغییرات سیستمی در دورههای قبلی دگرگونی در نظام جهانی، درک بیشتری از اواخر سدهی بیستم به دست آورند و بتوانند تا حدی آینده را پیشبینی کنند. این تلاش از طریق کندوکاو در چندین مناقشهی مرتبط انجام میشود. یکی از این مناقشات تغییر موازنهی قوا بین دولتهاست. آریگی و همکارانش پیشنهاد میکنند که ما در اواخر سدهی بیستم شاهد تجدید رقابت قدرتهای بزرگ، گسترش مالیه در سطح نظام با محوریت هژمونی رو به زوال ایالات متحد و ظهور کانونهای جدید قدرت، بهویژه آسیای شرقی بودیم. با این حال، اواخر سدهی بیستم اهمیت ویژهای داشت چرا که با «دوشاخه شدن» ناپایدار «قدرت نظامی جهانی ایالات متحد و مالیه آسیای شرقی» مشخص میشود. مناقشهی دیگر مرتبط بود با توازن قوا بین دولتها و سازمانهای تجاری. گذار از شرکتهای بازرگانی سهامی قدیمی به نظام بریتانیایی بنگاههای تجاری خانوادگی، و سپس به نظام شرکتهای چندملیتی مستقر در ایالات متحد بهعنوان پسزمینهی بازسازماندهی روابط دولت-تجارت در اواخر سدهی بیستم بر اساس تمرکززدایی فراملی، گسترش شبکههای غیررسمی و احیای کسبوکارهای کوچک زیردستانه در سراسر جهان که توانایی نظارتی حتی قدرتمندترین کشورها را تضعیف کرده است...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3CZ
#ویلیام_آی_رابینسون #بهرام_صفایی #جووانی_آریگی
#امپریالیسم #چین #انباشت
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
جووانی آریگی: چرخههای سیستمی انباشت، گذارهای هژمونیک و برآمد چین
نوشتهی: ویلیام آی. رابینسون ترجمهی: بهرام صفایی این مقاله به بررسی و ارزیابی انتقادی ثمرهی زندگی جووانی آریگی، جامعهشناس معروف تاریخی و پژوهشگر نظامهای جهانی میپردازد که در 2009 درگذشت. آریگ…
▫️ کارل مارکس بین دو جهان
▫️ ناهمخوانیهای کتاب «آدام اسمیت در پکن» اثر جووانی آریگی
15 اکتبر 2023
نوشتهی: ریچارد واکر
ترجمهی: دلشاد عبادی
🔸 «آدام اسمیت در پکن» کتابی حجیم و با موضوعات پراکنده است، اما جووانی آریگی با دیدگاه تاریخی-جهانی خود از سرمایهداری امروزی و رقابت فزاینده بین امپراتوری در حال افول آمریکا و قدرت رو به رشد چین خدمت بزرگی انجام داده است. این وظیفهای است فراتر از توان بسیاری از ما، و نویسنده را در معرض خطر انتقاد از بسیاری جهات قرار میدهد. کتاب از دو جهت میدرخشد. یکی اینکه پویشهای جغرافیایی را محور تاریخ جهان قرار داده است ــ به این معنی که اقتصاد جهانی را بیش از مجموع تاریخهای توسعهی بسیاری از مناطق، یا بدتر از آن، گسترش سرمایهداری از کشوری به کشور دیگر در نظر میگیرد. فضیلت دومْ گنجاندن تاریخ اقتصادی در سیاست نظام دولتی بینالمللی است که شامل استفاده از زور، گسترش امپراتوری و نقش قدرتهای هژمونیک است. با این وجود، واکاوی اقتصادی-جغرافیایی آریگی پیرامون شماری از نکات مهم مانند خاستگاههای انقلاب صنعتی، دلایل پیشی گرفتن اروپا از چین در اوایل دوران جدید، دلایل تزلزل اقتصاد ایالات متحد پس از 1970، و دلایل عنانگسیختگی سپهر مالی، رشد خارقالعادهی ژاپن پس از جنگ جهانی دوم یا علت گسترش شگفتانگیز کنونی چین تبیین قانعکنندهای ارائه نمیدهد.
🔸 «آدام اسمیت در پکن»، بر اساس یک طرح نظری، در چهار پاره شرح داده میشود. پارهی اول با تقابل آدام اسمیت با کارل مارکس پیرامون نظریهی اسمیت شروع میشود و آگاهی اسمیت را از چین و مسیر بسیار متفاوت توسعهی آن با توسعهی اروپا نشان میدهد. پارهی دوم به اثر رابرت برنر دربارهی اقتصاد رکود طولانی اواخر سدهی بیستم میپردازد و آن را با ربع آخر سدهی نوزدهم در پایان پکس بریتانیکا (صلح بریتانیا) مقایسه میکند و به علل افول اقتصادی آمریکا میپردازد. پارهی سوم با نظریهی جغرافیایی امپریالیسم دیوید هاروی و ترمیم مکانمند، اجتنابناپذیری تغییرات در هستهی جغرافیایی سرمایهداری، و بیهودگی تلاشهای امپریالیستهای ایالات متحد برای نگه داشتن جهان زیر سرانگشتان خود دست و پنجه نرم میکند. پارهی چهارم با نگاهی به توسعهی آسیای شرقی، شالودههای تاریخی آن در تولید کاربَر و سیاستهای بیندولتی در درازمدت، و برجستگی جهانی امروز چین به پایان میرسد.
🔸 من میخواهم با دیدگاههای آریگی پیرامون هر یک از این موضوعات درگیر شوم و استدلال کنم که مارکس بهرغم کاستیهایش در جغرافیا، تاریخ جهانی و نظریهی دولت، هنوز بهترین شالوده برای درک توسعهی اروپایی، چینی و جهانی است. با این وجود، آریگی یک بار دیگر ضرورت حفظ مارکسیسم به عنوان یک نظام نظری باز را نشان میدهد که میتواند با اسمیت، شومپیتر و برودل درگیر شود (و آنها را کاملاً بفهمد)، بگذریم از متفکران آسیایی که معروفیت علمی چندانی ندارند...
🔸 برخورد آریگی با دولت چین جای تامل دارد. در حالی که درست است که کمیتهی مرکزی حزب کمونیست چین و دولت پکن کنترل خود را بر استراتژی کلی اصلاحات (یعنی باز کردن قفل نیروهای بازار، کار مزدی، مالکیت خصوصی و سرمایه) حفظ کردهاند، راز بزرگ عمومی چین این است که دولتهای محلی و استانی آزاد بودهاند تا اصلاحات را به شیوهای کاملاً مخالف کنترل متمرکز انجام دهند. در واقع، چین یکی از غیرمتمرکزترین نظامهای دولتی در جهان امروز را دارد و سطوح پایینتر مقامات و کادرهای آن، مروج مشتاق راه سرمایهداری بودهاند. آنها راه را در توسعهی زمین، خصوصیسازی داراییهای عمومی، هموار کردن راه برای صنعتیسازی، کنترل پرولتاریای جدید، و در بسیاری موارد، پیوستن مشتاقانه به طبقهی جدید سرمایهدار رهبری کردهاند. این نه تنها شباهت بسیار کمی به ایام بهیادماندنی درستکاری مائوئیستی دارد، بلکه بوی نقش دولت محلی در اوج توسعه و صنعتی شدن قارهی آمریکا را میدهد. بنابراین، به سیاق آریگی، دولتگرایی وجود دارد، و ما بهتر است به پویش داخلی دولتها توجه بیشتری داشته باشیم و نه فقط به تصویر کلان درگیریهای بیندولتی...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3IQ
#امپریالیسم #جووانی_آریگی #ریچارد_واکر #دلشاد_عبادی
#چین #دولتگرایی #سرمایهداری_جهانی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ ناهمخوانیهای کتاب «آدام اسمیت در پکن» اثر جووانی آریگی
15 اکتبر 2023
نوشتهی: ریچارد واکر
ترجمهی: دلشاد عبادی
🔸 «آدام اسمیت در پکن» کتابی حجیم و با موضوعات پراکنده است، اما جووانی آریگی با دیدگاه تاریخی-جهانی خود از سرمایهداری امروزی و رقابت فزاینده بین امپراتوری در حال افول آمریکا و قدرت رو به رشد چین خدمت بزرگی انجام داده است. این وظیفهای است فراتر از توان بسیاری از ما، و نویسنده را در معرض خطر انتقاد از بسیاری جهات قرار میدهد. کتاب از دو جهت میدرخشد. یکی اینکه پویشهای جغرافیایی را محور تاریخ جهان قرار داده است ــ به این معنی که اقتصاد جهانی را بیش از مجموع تاریخهای توسعهی بسیاری از مناطق، یا بدتر از آن، گسترش سرمایهداری از کشوری به کشور دیگر در نظر میگیرد. فضیلت دومْ گنجاندن تاریخ اقتصادی در سیاست نظام دولتی بینالمللی است که شامل استفاده از زور، گسترش امپراتوری و نقش قدرتهای هژمونیک است. با این وجود، واکاوی اقتصادی-جغرافیایی آریگی پیرامون شماری از نکات مهم مانند خاستگاههای انقلاب صنعتی، دلایل پیشی گرفتن اروپا از چین در اوایل دوران جدید، دلایل تزلزل اقتصاد ایالات متحد پس از 1970، و دلایل عنانگسیختگی سپهر مالی، رشد خارقالعادهی ژاپن پس از جنگ جهانی دوم یا علت گسترش شگفتانگیز کنونی چین تبیین قانعکنندهای ارائه نمیدهد.
🔸 «آدام اسمیت در پکن»، بر اساس یک طرح نظری، در چهار پاره شرح داده میشود. پارهی اول با تقابل آدام اسمیت با کارل مارکس پیرامون نظریهی اسمیت شروع میشود و آگاهی اسمیت را از چین و مسیر بسیار متفاوت توسعهی آن با توسعهی اروپا نشان میدهد. پارهی دوم به اثر رابرت برنر دربارهی اقتصاد رکود طولانی اواخر سدهی بیستم میپردازد و آن را با ربع آخر سدهی نوزدهم در پایان پکس بریتانیکا (صلح بریتانیا) مقایسه میکند و به علل افول اقتصادی آمریکا میپردازد. پارهی سوم با نظریهی جغرافیایی امپریالیسم دیوید هاروی و ترمیم مکانمند، اجتنابناپذیری تغییرات در هستهی جغرافیایی سرمایهداری، و بیهودگی تلاشهای امپریالیستهای ایالات متحد برای نگه داشتن جهان زیر سرانگشتان خود دست و پنجه نرم میکند. پارهی چهارم با نگاهی به توسعهی آسیای شرقی، شالودههای تاریخی آن در تولید کاربَر و سیاستهای بیندولتی در درازمدت، و برجستگی جهانی امروز چین به پایان میرسد.
🔸 من میخواهم با دیدگاههای آریگی پیرامون هر یک از این موضوعات درگیر شوم و استدلال کنم که مارکس بهرغم کاستیهایش در جغرافیا، تاریخ جهانی و نظریهی دولت، هنوز بهترین شالوده برای درک توسعهی اروپایی، چینی و جهانی است. با این وجود، آریگی یک بار دیگر ضرورت حفظ مارکسیسم به عنوان یک نظام نظری باز را نشان میدهد که میتواند با اسمیت، شومپیتر و برودل درگیر شود (و آنها را کاملاً بفهمد)، بگذریم از متفکران آسیایی که معروفیت علمی چندانی ندارند...
🔸 برخورد آریگی با دولت چین جای تامل دارد. در حالی که درست است که کمیتهی مرکزی حزب کمونیست چین و دولت پکن کنترل خود را بر استراتژی کلی اصلاحات (یعنی باز کردن قفل نیروهای بازار، کار مزدی، مالکیت خصوصی و سرمایه) حفظ کردهاند، راز بزرگ عمومی چین این است که دولتهای محلی و استانی آزاد بودهاند تا اصلاحات را به شیوهای کاملاً مخالف کنترل متمرکز انجام دهند. در واقع، چین یکی از غیرمتمرکزترین نظامهای دولتی در جهان امروز را دارد و سطوح پایینتر مقامات و کادرهای آن، مروج مشتاق راه سرمایهداری بودهاند. آنها راه را در توسعهی زمین، خصوصیسازی داراییهای عمومی، هموار کردن راه برای صنعتیسازی، کنترل پرولتاریای جدید، و در بسیاری موارد، پیوستن مشتاقانه به طبقهی جدید سرمایهدار رهبری کردهاند. این نه تنها شباهت بسیار کمی به ایام بهیادماندنی درستکاری مائوئیستی دارد، بلکه بوی نقش دولت محلی در اوج توسعه و صنعتی شدن قارهی آمریکا را میدهد. بنابراین، به سیاق آریگی، دولتگرایی وجود دارد، و ما بهتر است به پویش داخلی دولتها توجه بیشتری داشته باشیم و نه فقط به تصویر کلان درگیریهای بیندولتی...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3IQ
#امپریالیسم #جووانی_آریگی #ریچارد_واکر #دلشاد_عبادی
#چین #دولتگرایی #سرمایهداری_جهانی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
کارل مارکس بین دو جهان
ناهمخوانیهای کتاب «آدام اسمیت در پکن» اثر جووانی آریگی نوشتهی: ریچارد واکر ترجمهی: دلشاد عبادی من میخواهم با دیدگاههای آریگی درگیر شوم و استدلال کنم که مارکس بهرغم کاستیهایش در جغرافیا، تار…