✊🏼 زنده باد مبارزه و مقاومت فلسطین!
دفاع بی اما و اگر از مبارزهی مردم فلسطین و مقاومت آنها در برابر رژیم اشغالگر، نژادپرست و جنگافروز اسرائیل نه به معنای دفاع از ایدئولوژیهایی ارتجاعی است که این مبارزه و مقاومت، بهناگزیر بیان و زبان خود را در آنها مییابد و نه بهانهای است برای همدستی و همآوایی با جنایتکاران سرکوبگری که بانیان و پرچمداران سیاسی این ایدئولوژیها هستند.
#فلسطین
🖋@naghd_com
دفاع بی اما و اگر از مبارزهی مردم فلسطین و مقاومت آنها در برابر رژیم اشغالگر، نژادپرست و جنگافروز اسرائیل نه به معنای دفاع از ایدئولوژیهایی ارتجاعی است که این مبارزه و مقاومت، بهناگزیر بیان و زبان خود را در آنها مییابد و نه بهانهای است برای همدستی و همآوایی با جنایتکاران سرکوبگری که بانیان و پرچمداران سیاسی این ایدئولوژیها هستند.
#فلسطین
🖋@naghd_com
▫️ نعمت جنگ
نوشتهی: توماس اشمیدینگر
ترجمهی: کمال خسروی
19 مه 2021
📝 یادداشت مترجم: این متن کوتاه و رویکرد ژورنالیستیاش بیگمان بهترین و دقیقترین واکاوی ریشههای کشتار رژیم اسرائیل در غزه و باصطلاح «جنگ» بین رژیم اسرائیل و حماس نیست. حتی اشارهی بسیار کوتاه و سرودُم بریدهی آن در پایانِ نوشتار، به نقش رژیم جمهوری اسلامی در این وضع تازه، دستکم به کاستیهای چشمپوشیناپذیری آغشته است. اما سه نکته میتوانند انگیزهای برای سودمندی ترجمه و انتشارش باشند. یکی: آشکارکردن پیشینهی تاریخی محلهی «جراح» و دروغهای فریبکارانهی رژیم اسرائیل که میکوشد انگیزهی مشاجرات اخیر را به دعاوی «حقوقی» تقلیل دهد و از اینطریق سیاست بیرونراندن فلسطینیان را از خانه و کاشانهشان توجیه کند؛ دوم: ردونشانهایی در رویدادهای روزهای اخیر که دستاویزی برای مذهبیکردنِ این مشاجرات و تقلیل آنها به اَشکال ایدئولوژیک دیگری است؛ و سوم سود سیاسی سه عامل یا گرایش سیاسی: نتانیاهو، حماس و اردوغان.
عنوان اصلی این نوشته «هدیه یا ارمغان جنگ» (Kriegsgeschenk) است. با نیمنگاهی به استقبال سرکردگان جمهوری اسلامی از جنگ ایران و عراق و «نعمت» نامیدنش، ترجمهی آن به «نعمت جنگ» بنظرم آشناتر و گویاتر آمد. (ک.خ.)
🔸با جنگ استقلال اسرائیل در سال 1948 محلهی شیخ جراح بهمثابه منطقهای از اورشلیم شرقی تحت کنترل اُردُن قرار گرفت. در حین جنگ از هر دو سو، پاکسازی و تارومارکردنها صورت گرفت. البته ساکنان یهودی شیخ جراح و ساکنان برخی از مهاجرنشینهای یهودیِ کوچکی که دور و برشان عربها زندگی میکردند، از سوی انگلیسیها و برای حمایت از آنها به خانههای دیگری منتقل شدند. مقامات اُردُنی که پس از فتح کرانهی غربی با آوارگان فلسطینیِ بسیاری از مناطق تسخیرشده روبرو بودند و در عینحال میخواستند مانع بازگشت احتمالی یهودیها به مناطق اینک اُردُنیشده بشوند، آوارگان فلسطینی از مناطق تسخیرشدهی اسرائیلی را در خانههای یهودی اِسکان دادند و در ضمن حق مالکیت را هم به آنها تفویض کردند.
🔸در سالهای اخیر، مکرراً مهاجران راست افراطی که اغلبشان حتی در اسرائیل بدنیا نیامده بودند و بیشتر گذرنامهی آمریکایی داشتند، این اسناد مالکیت را از ساکنان یهودی اولیه خریدند و سپس تلاش کردند با شکایت به دادگاه و با استناد به آن قانون قدیمی، حق مالکیتشان را اِعمال کنند. بههمین دلیل در ویدئوهای اسرائیلیهایی که حالا مدعی تصرف خانههای باصطلاح «متعلق به خود» هستند، خبر و اثری از یهودیهای یمنی نیست، بلکه فقط آمریکاییهایی مذهبی دیده میشوند که میخواهند با حمایت نهادهای مهاجرنشینان که دم و دستگاه مفصلی دارند، حقشان در برابر دادگاه را به کرسی بنشانند.
🔸اینکه حکم تخلیهی چهار خانه در این محله موجب بروز اعتراضات خواهد شد، امری کاملاً قابل پیشبینی بود. از سوی دیگر اینکه حضور و مداخلهی بیرویهی پلیس اسرائیل در ماه رمضان در محوطهی حرمالشریف، یا کوه معبد، درست مقابل مسجدالاقصی، آتش بر خرمن این اعتراضات خواهد گذاشت و دعوتی صریح به تأویل مذهبی این رویدادهاست، نباید موجب شگفتی کسی باشد. در وهلهی نخست، این اقدام وحشیانهی پلیس اسرائیل در محوطهی حرمالشریف بود که نهایتاً این امکان را به حماس داد، با تأویل اسلامی رویدادها خود را در رأس اعتراضات قرار دهد.
🔸 همه چیز حاکی از آن است که هم نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل و هم حماس کاملاً آگاهانه و عامدانه خواهان ایجاد این شرایط حاد و اضطراری بودند. برای نتانیاهو که درگیر پروندهی فساد است و اکثریتی هم در پارلمان ندارد، این جنگ نعمتی است که ناگهان او را به فرماندهی سپاه «اسرائیلِ بهمخاطرهافتاده» بدل میکند و احتمالاً موجب محبوبیت تازهای برای او میشود. برای حماس که سالها درگیر بحران مشروعیت است و به دلیل حضور جوانان شورشگر و مستقل غزه، با خطر مواجهه با رقیبی توانمند روبرو بود، امکانی پدید آمد تا با استفاده از موشکهایش خود را در خط مقدم «مقاومت» قرار دهد. همچنین حماس میتواند در مقابل فَتَح نیز دوباره پیروزیهایی بهدست آوَرَد. عباس رئیسجمهور تشکیلات خودمختار فلسطین، در ماه آوریل انتخابات را که قرار بود بعد از سال 2006 بالاخره برگزار شود، به بهانهی اختلاف با اسرائیل بر سر حوزههای انتخاباتی در اورشلیم شرقی، لغو کرده بود. اینک حماس نه از راه انتخابات، بلکه بهخوبی از راه جنگ، قدرتمند میشود.
🔸بازندگان این جنگ مردم عادی و غیرنظامیان در اسرائیل و در نوار غزهاند که مستأصل از حملههای هوایی اسرائیل و موشکهای حماس، پناهی میجویند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2dK
#توماس_اشمیدینگر
#کمال_خسروی
#فلسطین #حماس #شیخ_جراح
🖋@naghd_com
نوشتهی: توماس اشمیدینگر
ترجمهی: کمال خسروی
19 مه 2021
📝 یادداشت مترجم: این متن کوتاه و رویکرد ژورنالیستیاش بیگمان بهترین و دقیقترین واکاوی ریشههای کشتار رژیم اسرائیل در غزه و باصطلاح «جنگ» بین رژیم اسرائیل و حماس نیست. حتی اشارهی بسیار کوتاه و سرودُم بریدهی آن در پایانِ نوشتار، به نقش رژیم جمهوری اسلامی در این وضع تازه، دستکم به کاستیهای چشمپوشیناپذیری آغشته است. اما سه نکته میتوانند انگیزهای برای سودمندی ترجمه و انتشارش باشند. یکی: آشکارکردن پیشینهی تاریخی محلهی «جراح» و دروغهای فریبکارانهی رژیم اسرائیل که میکوشد انگیزهی مشاجرات اخیر را به دعاوی «حقوقی» تقلیل دهد و از اینطریق سیاست بیرونراندن فلسطینیان را از خانه و کاشانهشان توجیه کند؛ دوم: ردونشانهایی در رویدادهای روزهای اخیر که دستاویزی برای مذهبیکردنِ این مشاجرات و تقلیل آنها به اَشکال ایدئولوژیک دیگری است؛ و سوم سود سیاسی سه عامل یا گرایش سیاسی: نتانیاهو، حماس و اردوغان.
عنوان اصلی این نوشته «هدیه یا ارمغان جنگ» (Kriegsgeschenk) است. با نیمنگاهی به استقبال سرکردگان جمهوری اسلامی از جنگ ایران و عراق و «نعمت» نامیدنش، ترجمهی آن به «نعمت جنگ» بنظرم آشناتر و گویاتر آمد. (ک.خ.)
🔸با جنگ استقلال اسرائیل در سال 1948 محلهی شیخ جراح بهمثابه منطقهای از اورشلیم شرقی تحت کنترل اُردُن قرار گرفت. در حین جنگ از هر دو سو، پاکسازی و تارومارکردنها صورت گرفت. البته ساکنان یهودی شیخ جراح و ساکنان برخی از مهاجرنشینهای یهودیِ کوچکی که دور و برشان عربها زندگی میکردند، از سوی انگلیسیها و برای حمایت از آنها به خانههای دیگری منتقل شدند. مقامات اُردُنی که پس از فتح کرانهی غربی با آوارگان فلسطینیِ بسیاری از مناطق تسخیرشده روبرو بودند و در عینحال میخواستند مانع بازگشت احتمالی یهودیها به مناطق اینک اُردُنیشده بشوند، آوارگان فلسطینی از مناطق تسخیرشدهی اسرائیلی را در خانههای یهودی اِسکان دادند و در ضمن حق مالکیت را هم به آنها تفویض کردند.
🔸در سالهای اخیر، مکرراً مهاجران راست افراطی که اغلبشان حتی در اسرائیل بدنیا نیامده بودند و بیشتر گذرنامهی آمریکایی داشتند، این اسناد مالکیت را از ساکنان یهودی اولیه خریدند و سپس تلاش کردند با شکایت به دادگاه و با استناد به آن قانون قدیمی، حق مالکیتشان را اِعمال کنند. بههمین دلیل در ویدئوهای اسرائیلیهایی که حالا مدعی تصرف خانههای باصطلاح «متعلق به خود» هستند، خبر و اثری از یهودیهای یمنی نیست، بلکه فقط آمریکاییهایی مذهبی دیده میشوند که میخواهند با حمایت نهادهای مهاجرنشینان که دم و دستگاه مفصلی دارند، حقشان در برابر دادگاه را به کرسی بنشانند.
🔸اینکه حکم تخلیهی چهار خانه در این محله موجب بروز اعتراضات خواهد شد، امری کاملاً قابل پیشبینی بود. از سوی دیگر اینکه حضور و مداخلهی بیرویهی پلیس اسرائیل در ماه رمضان در محوطهی حرمالشریف، یا کوه معبد، درست مقابل مسجدالاقصی، آتش بر خرمن این اعتراضات خواهد گذاشت و دعوتی صریح به تأویل مذهبی این رویدادهاست، نباید موجب شگفتی کسی باشد. در وهلهی نخست، این اقدام وحشیانهی پلیس اسرائیل در محوطهی حرمالشریف بود که نهایتاً این امکان را به حماس داد، با تأویل اسلامی رویدادها خود را در رأس اعتراضات قرار دهد.
🔸 همه چیز حاکی از آن است که هم نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل و هم حماس کاملاً آگاهانه و عامدانه خواهان ایجاد این شرایط حاد و اضطراری بودند. برای نتانیاهو که درگیر پروندهی فساد است و اکثریتی هم در پارلمان ندارد، این جنگ نعمتی است که ناگهان او را به فرماندهی سپاه «اسرائیلِ بهمخاطرهافتاده» بدل میکند و احتمالاً موجب محبوبیت تازهای برای او میشود. برای حماس که سالها درگیر بحران مشروعیت است و به دلیل حضور جوانان شورشگر و مستقل غزه، با خطر مواجهه با رقیبی توانمند روبرو بود، امکانی پدید آمد تا با استفاده از موشکهایش خود را در خط مقدم «مقاومت» قرار دهد. همچنین حماس میتواند در مقابل فَتَح نیز دوباره پیروزیهایی بهدست آوَرَد. عباس رئیسجمهور تشکیلات خودمختار فلسطین، در ماه آوریل انتخابات را که قرار بود بعد از سال 2006 بالاخره برگزار شود، به بهانهی اختلاف با اسرائیل بر سر حوزههای انتخاباتی در اورشلیم شرقی، لغو کرده بود. اینک حماس نه از راه انتخابات، بلکه بهخوبی از راه جنگ، قدرتمند میشود.
🔸بازندگان این جنگ مردم عادی و غیرنظامیان در اسرائیل و در نوار غزهاند که مستأصل از حملههای هوایی اسرائیل و موشکهای حماس، پناهی میجویند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2dK
#توماس_اشمیدینگر
#کمال_خسروی
#فلسطین #حماس #شیخ_جراح
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
نعمت جنگ
نوشتهی: توماس اشمیدینگر ترجمهی: کمال خسروی همه چیز حاکی از آن است که هم نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل و هم حماس کاملاً آگاهانه و عامدانه خواهان ایجاد این شرایط حاد و اضطراری بودند. برای نتانیاهو ک…
▫️ مغاک
▫️ ضرورت جهتیابی تازهی قطبنمای اخلاقی چپ
28 اکتبر 2023
نوشتهی: هانو هاویناشتاین
ترجمهی: کمال خسروی
📝 توضیح مترجم: در روزهایی که نسلکشی جنایتکارانهی رژیم سرکوبگر و نژادپرست اسرائیل در غزه حتی صدای سینهچاکان «دموکراسی» و «حقوق بشر» را درآورده و چشمدریدگی و وقاحت رسانهها و سیاستپیشهگان غربی را به وهنی آشکار بدل کرده است، «لاپید»، نخستوزیر پیشین اسرائیل به صراحت میگوید که هر رسانهای که نگاهی عینی نسبت به رویدادهای جاری داشته باشد، هوادار حماس است، و هر رسانهای که موضع هردو طرفِ جنگ را منعکس کند، هوادار حماس است. رسانهها فقط باید یکصدا و بیچونوچرا موضع اسرائیل را منعکس و حمایت کنند. در چنین روزهایی، چپ مستقل اروپایی «روزهای سختی» را میگذراند. نوشتهی پیشِ رو، هرچند در تقدم و تأخر گزارش جنایتها ناچار است از حماس آغاز کند، اما نمونهای از تلاش برای درنیفتادن به پرتگاه دوگانههای تصنعی و بیبدیلی چپ است.(ک.خ)
🔸 روزهای سختی است. در حالی که این سطور را مینویسم، میکوشم تصویر مردهها و زخمیها را از ذهنم بتارانم تا اساساً بتوانم یک جملهی سرراست را به پایان برسانم. تصویر انسانهای اسرائیلی و فلسطینی، پیر و جوان، گاه هنوز زنده و گاه چنان از ریخت افتاده که چهرهی انسانیشان قابل تشخیص نیست. کفنها در اسرائیل سیاهاند، در غزه سپید. استعارهها رنگ میبازند. با این حال، این واقعیتِ کوچک همچون آینهای شوم در برابر درگیری اسرائیل-فلسطین بی هیچگونه لمسی از ظرافت روی میدهد. کم نیست جهالتی متکبرانه نسبت به جامعهی مدنی اسرائیلی و فلسطینی و حتی گاه برخطارفتنی شگفتآور در عطف به واقعیتهای تاریخی و سیاسی.
🔸 اندیشهی چپ، مجاز به از دست نهادنِ اصول بنیادین و شانه خالی کردن از آنها نیست. نباید برای پایبندی به اصول بنیادین و عام بشردوستانه، پذیرشِ عدم تقارن و توازن ساختاری بین یکی از قدرتمندترین ماشینهای نظامی جهان (اسرائیل)، و جامعهای تکهْ پاره شده و بهلحاظ ساختاری حقْزداییشده طی دههها (فلسطین) را به فراموشی سپرد. این را مینویسم در واکنش به موجی از رادیکالیسم کلامی، از سوی برخی از چپها که بهویژه در رسانههای مجازی قابل لمس بود؛ مثلاً عباراتی از این دست: «فکر کردید مبارزه برای استقلال چه معنایی دارد؟ ژست پرخاشگرانه؟ مقالهنویسی؟ ای بازندگان حقیر!» شاید زمانیکه این جملات نوشته میشد، ابعاد کامل فاجعه هنوز قابل تصور نبود. اما این دلیل هم، چنین عباراتی را بهتر نمیکند.
🔸 منطق ذاتی «خسارات جانبی» که در اظهاراتی مانند عبارت فوق میلولد، نه تصادفاً، یادآور منطق مشهور و قدیمی توجیهگرانه نزد راستهای اسرائیلی است، که در پوشش ادعای ظاهری «دفاع از خود» از حدود 15 سال پیش تاکنون، قربانی شدن هزاران فلسطینی غیرنظامی در حملات هوایی به غزه را هربار از نو و آگاهانه بهعنوان امری اجتنابناپذیر توجیه میکنند. تمایز بین کشتار عامدانهی غیرنظامیان از یکسو، و بمباران بلاانقطاع و مصرانهی منطقهای با جمعیت انبوه و بدون هرگونه امکان فرار و گریز و پناهجویی، که به ناگزیر مستلزم قربانی شدن غیرنظامیان است، از سوی دیگر، به سختی قابل انکار است. چنین تمایزی وجود دارد و دامنهاش از تقدم و تأخر زمانی [یعنی چه کسی اول شروع کرد و چه کسی بعداً واکنش نشان داد]، به مراتب فراتر میرود. اما این نیز حقیقت دارد که با هر گزارش هولناک دیگری از غزه، در روزها و ساعاتی اینچنین، بیش از پیش دشوارتر میشود که آدمی هردو کشتار را همزمان روایت کند: هم خودِ تمایز و هم به خدمت گرفتن آن در فضای افکار عمومی، برای مشروعیت بخشیدن به جنایات جنگی.
🔸 بسیاری از ناظران نگران آنند که اینجا مسئله بر سر یک مجازات جمعی در ابعادی تاریخی است که قرار است همهی فلسطینیها را در تمامیتشان هدف قرار دهد. بسیاری از پژوهشگران اینک از خطر یک نسلکشی سخن میگویند. با توجه به رفتار کابینهی اسرائیل بهنظر نمیآید که این هشدارها مبالغهآمیز باشند... این دولت نیازمند محرک خاصی برای جامهی عمل پوشاندن به تحقیر، و اکراهش نسبت به زندگی فلسطینیان نیست. به این ترتیب قتلعام حماس نوعی کمکرسانی به عوامفریبی راستها هم بود. حماس مادهی آتشافروزی را در اختیار نتانیاهو و اعضای افراطی ائتلافش قرار داد تا بتوانند برنامهی عمل توسعهطلبانهشان را به مراتب گستردهتر کنند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3Kc
#هانو_هاویناشتاین #کمال_خسروی
#فلسطین #غزه #اسرائیل
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ ضرورت جهتیابی تازهی قطبنمای اخلاقی چپ
28 اکتبر 2023
نوشتهی: هانو هاویناشتاین
ترجمهی: کمال خسروی
📝 توضیح مترجم: در روزهایی که نسلکشی جنایتکارانهی رژیم سرکوبگر و نژادپرست اسرائیل در غزه حتی صدای سینهچاکان «دموکراسی» و «حقوق بشر» را درآورده و چشمدریدگی و وقاحت رسانهها و سیاستپیشهگان غربی را به وهنی آشکار بدل کرده است، «لاپید»، نخستوزیر پیشین اسرائیل به صراحت میگوید که هر رسانهای که نگاهی عینی نسبت به رویدادهای جاری داشته باشد، هوادار حماس است، و هر رسانهای که موضع هردو طرفِ جنگ را منعکس کند، هوادار حماس است. رسانهها فقط باید یکصدا و بیچونوچرا موضع اسرائیل را منعکس و حمایت کنند. در چنین روزهایی، چپ مستقل اروپایی «روزهای سختی» را میگذراند. نوشتهی پیشِ رو، هرچند در تقدم و تأخر گزارش جنایتها ناچار است از حماس آغاز کند، اما نمونهای از تلاش برای درنیفتادن به پرتگاه دوگانههای تصنعی و بیبدیلی چپ است.(ک.خ)
🔸 روزهای سختی است. در حالی که این سطور را مینویسم، میکوشم تصویر مردهها و زخمیها را از ذهنم بتارانم تا اساساً بتوانم یک جملهی سرراست را به پایان برسانم. تصویر انسانهای اسرائیلی و فلسطینی، پیر و جوان، گاه هنوز زنده و گاه چنان از ریخت افتاده که چهرهی انسانیشان قابل تشخیص نیست. کفنها در اسرائیل سیاهاند، در غزه سپید. استعارهها رنگ میبازند. با این حال، این واقعیتِ کوچک همچون آینهای شوم در برابر درگیری اسرائیل-فلسطین بی هیچگونه لمسی از ظرافت روی میدهد. کم نیست جهالتی متکبرانه نسبت به جامعهی مدنی اسرائیلی و فلسطینی و حتی گاه برخطارفتنی شگفتآور در عطف به واقعیتهای تاریخی و سیاسی.
🔸 اندیشهی چپ، مجاز به از دست نهادنِ اصول بنیادین و شانه خالی کردن از آنها نیست. نباید برای پایبندی به اصول بنیادین و عام بشردوستانه، پذیرشِ عدم تقارن و توازن ساختاری بین یکی از قدرتمندترین ماشینهای نظامی جهان (اسرائیل)، و جامعهای تکهْ پاره شده و بهلحاظ ساختاری حقْزداییشده طی دههها (فلسطین) را به فراموشی سپرد. این را مینویسم در واکنش به موجی از رادیکالیسم کلامی، از سوی برخی از چپها که بهویژه در رسانههای مجازی قابل لمس بود؛ مثلاً عباراتی از این دست: «فکر کردید مبارزه برای استقلال چه معنایی دارد؟ ژست پرخاشگرانه؟ مقالهنویسی؟ ای بازندگان حقیر!» شاید زمانیکه این جملات نوشته میشد، ابعاد کامل فاجعه هنوز قابل تصور نبود. اما این دلیل هم، چنین عباراتی را بهتر نمیکند.
🔸 منطق ذاتی «خسارات جانبی» که در اظهاراتی مانند عبارت فوق میلولد، نه تصادفاً، یادآور منطق مشهور و قدیمی توجیهگرانه نزد راستهای اسرائیلی است، که در پوشش ادعای ظاهری «دفاع از خود» از حدود 15 سال پیش تاکنون، قربانی شدن هزاران فلسطینی غیرنظامی در حملات هوایی به غزه را هربار از نو و آگاهانه بهعنوان امری اجتنابناپذیر توجیه میکنند. تمایز بین کشتار عامدانهی غیرنظامیان از یکسو، و بمباران بلاانقطاع و مصرانهی منطقهای با جمعیت انبوه و بدون هرگونه امکان فرار و گریز و پناهجویی، که به ناگزیر مستلزم قربانی شدن غیرنظامیان است، از سوی دیگر، به سختی قابل انکار است. چنین تمایزی وجود دارد و دامنهاش از تقدم و تأخر زمانی [یعنی چه کسی اول شروع کرد و چه کسی بعداً واکنش نشان داد]، به مراتب فراتر میرود. اما این نیز حقیقت دارد که با هر گزارش هولناک دیگری از غزه، در روزها و ساعاتی اینچنین، بیش از پیش دشوارتر میشود که آدمی هردو کشتار را همزمان روایت کند: هم خودِ تمایز و هم به خدمت گرفتن آن در فضای افکار عمومی، برای مشروعیت بخشیدن به جنایات جنگی.
🔸 بسیاری از ناظران نگران آنند که اینجا مسئله بر سر یک مجازات جمعی در ابعادی تاریخی است که قرار است همهی فلسطینیها را در تمامیتشان هدف قرار دهد. بسیاری از پژوهشگران اینک از خطر یک نسلکشی سخن میگویند. با توجه به رفتار کابینهی اسرائیل بهنظر نمیآید که این هشدارها مبالغهآمیز باشند... این دولت نیازمند محرک خاصی برای جامهی عمل پوشاندن به تحقیر، و اکراهش نسبت به زندگی فلسطینیان نیست. به این ترتیب قتلعام حماس نوعی کمکرسانی به عوامفریبی راستها هم بود. حماس مادهی آتشافروزی را در اختیار نتانیاهو و اعضای افراطی ائتلافش قرار داد تا بتوانند برنامهی عمل توسعهطلبانهشان را به مراتب گستردهتر کنند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3Kc
#هانو_هاویناشتاین #کمال_خسروی
#فلسطین #غزه #اسرائیل
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
مغاک
ضرورت جهتیابی تازهی قطبنمای اخلاقی چپ نوشتهی: هانو هاویناشتاین ترجمهی: کمال خسروی همهنگام با نوشتن این سطور، غزه بر لبهی پرتگاه یک فاجعه ایستاده است. اسرائیل برای حملهی زمینی بسیج میکند. …
▫️ بحران در اسراییل و مقاومت فلسطین
5 نوامبر2023
گفتوگو با توفیق حداد
ترجمهی: ناصر پیشرو
📝 توضیح مترجم: مصاحبهی آنه الکساندر با توفیق حداد نویسنده و روزنامهنگار فلسطینی در شرایط «بحران قضایی» در اسراییل و پیش از 7 اکتبر و جنگ حماس و اسراییل انجام گرفته است. توفیق حداد در این گفتوگو جنبههای مختلف شرایط خاص فلسطینیها و دولت اسراییل را بعد از توافق اسلو تا پیش از شرایط اخیر توضیح میدهد که در افزایش اطلاعات و شناختِ پیشزمینههای جنگ اخیر موثر است. بدیهی است که برگردان این گفتوگو به معنای توافق با نظر نویسنده نیست.
برشهایی از این گفتوگو:
🔸 نکتهی مهم این است که این فکر را رد کنیم که روند اسلو به «صلح» یا حقوق فلسطینی و قوانین بینالملل و غیره مرتبط است. توافق اسلو همانا اجرای طرح آلون بود که اساساً تلاشی برای الحاق دائمی فتوحات جنگ اعراب و اسراییل در 1967 بهشمار میآمد و در همان حال شکلی از خودگردانی محدود را برای فلسطینیها، البته بدون فراهم آوردن حق حاکمیت آنها، ایجاد میکرد. هدف از ارائهی «راهحل» خودگردانیْ از بینبردن دعاوی خودمختاری فلسطینیها بود که برای حفظ سرشت «یهودی و دموکراتیک» اسراییل ضروری تلقی میشد؛ چرا که در صورت ادامهی اشغال نامحدود سرزمینهای فتحشده در 1967 و خطر ادغام بیشتر فلسطینیها در پیکرهی سیاسی اسراییل این سرشت میتوانست تحلیل رود. چنین پیشامدی ممکن بود جمعیت یهودیان اسراییل را از اکثریت بیاندازد. هنگامی که فلسطینیها در اوایل دههی 1980 در سرزمینهای اشغالی فلسطین شروع به سازماندهی تشکیلاتی و بسیج تودهای کردند و در اواخر دههی 1980 قیامی را برپا کردند که به انتفاضهی اول معروف شد، این مسئله به موضوعی تبدیل شد که مواجههی مستقیم را میطلبید.... به قول آری آرنون، اقتصاددان اسراییلی، رویکرد اسراییل «نه دو و نه یک» بود. آنها نه راهحل یک دولت را میخواستند که در آن اسراییلیها و فلسطینیها بخشی از یک موجودیت سیاسی واحد باشند، و نه ظهور یک کشور مستقل فلسطینی در کنار اسراییل. در عوض، نوسان دائمی بین این دو بدیل وجود داشت.
🔸هنگامی که شما تصویری را که اسراییل برای مصرف بینالمللی ارائه کرده را به پرسش میکشید، مشاهده میکنید که کل جمعیت فلسطین، از رود اردن تا دریای مدیترانه، تحت نوعی سلطه و نظارت اسراییل قرار دارند. این امر باعث میشود که مقولهبندی اسراییل بهعنوان دولتی آپارتاید هر چه بیشتر قانعکنندهتر به نظر رسد. در واقع، طی حدود پنج سال گذشته، همهی سازمانهای اصلی بینالمللی حقوق بشر، از جمله سازمانهای اسراییلی، شروع به باز کردن این پرونده کردهاند، زیرا طرح هر گونه پروندهی دیگری توهین به احکام خودشان است.
🔸 این هیولا از روند اسلو رشد کرد. هدف آن حلوفصل سرزمینهای باقیمانده فلسطینی، عقب راندن فلسطینیها از مطالباتشان، و از بین بردن آنها بهعنوان یک خلق و حل «مشکل ملی» است. آنان حتی از طریق تهدید به اخراجسازی نیز آمادهی انجام این کارند. تجسم پیشین صیهونیسم وحشتناک بود و کارزارهای متعدد پاکسازی قومی را علیه فلسطینیها اجرا میکرد. با این حال، سرشت این نیروهای جدید ــ که از درون و بیرون نیروهای قدیم رشد کردهاند ــ این است که برای هویت برتریطلبانهی یهودی خود توجیهی نمیتراشد و سخت در تلاش است تا دولت اسراییل را، یعنی ابزار تخصیص ثمرات ناشی از فتوحات صهیونیستی در میان جمعیتهای شهرکنشین اسراییلی، تصاحب کند. آنها میخواهند آن صورت ظاهر لیبرالی را از بین برند که پیشتر میانجی استعمار فلسطین بود و خوف و وحشت استعمار را کمرنگ میکرد و درجاتی از تفاوتهای ظریف در ساختارهای حکمرانی پروژهی پیچیدهای به وجود میآورد که اسراییل نام دارد. آنها میخواهند فلسطینیها را از بین ببرند، سرزمین آنها را بگیرند و قدرت خود را به جهان عرب و خاورمیانه نشان دهند.
🔹متن کامل این گفتوگو را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3KV
#توفیق_حداد #ناصر_پیشرو
#فلسطین #صهیونیسم
#پاکسازی_قومی #آپارتاید #توافقنامه_اسلو
👇🏽
🖋@naghd_com
5 نوامبر2023
گفتوگو با توفیق حداد
ترجمهی: ناصر پیشرو
📝 توضیح مترجم: مصاحبهی آنه الکساندر با توفیق حداد نویسنده و روزنامهنگار فلسطینی در شرایط «بحران قضایی» در اسراییل و پیش از 7 اکتبر و جنگ حماس و اسراییل انجام گرفته است. توفیق حداد در این گفتوگو جنبههای مختلف شرایط خاص فلسطینیها و دولت اسراییل را بعد از توافق اسلو تا پیش از شرایط اخیر توضیح میدهد که در افزایش اطلاعات و شناختِ پیشزمینههای جنگ اخیر موثر است. بدیهی است که برگردان این گفتوگو به معنای توافق با نظر نویسنده نیست.
برشهایی از این گفتوگو:
🔸 نکتهی مهم این است که این فکر را رد کنیم که روند اسلو به «صلح» یا حقوق فلسطینی و قوانین بینالملل و غیره مرتبط است. توافق اسلو همانا اجرای طرح آلون بود که اساساً تلاشی برای الحاق دائمی فتوحات جنگ اعراب و اسراییل در 1967 بهشمار میآمد و در همان حال شکلی از خودگردانی محدود را برای فلسطینیها، البته بدون فراهم آوردن حق حاکمیت آنها، ایجاد میکرد. هدف از ارائهی «راهحل» خودگردانیْ از بینبردن دعاوی خودمختاری فلسطینیها بود که برای حفظ سرشت «یهودی و دموکراتیک» اسراییل ضروری تلقی میشد؛ چرا که در صورت ادامهی اشغال نامحدود سرزمینهای فتحشده در 1967 و خطر ادغام بیشتر فلسطینیها در پیکرهی سیاسی اسراییل این سرشت میتوانست تحلیل رود. چنین پیشامدی ممکن بود جمعیت یهودیان اسراییل را از اکثریت بیاندازد. هنگامی که فلسطینیها در اوایل دههی 1980 در سرزمینهای اشغالی فلسطین شروع به سازماندهی تشکیلاتی و بسیج تودهای کردند و در اواخر دههی 1980 قیامی را برپا کردند که به انتفاضهی اول معروف شد، این مسئله به موضوعی تبدیل شد که مواجههی مستقیم را میطلبید.... به قول آری آرنون، اقتصاددان اسراییلی، رویکرد اسراییل «نه دو و نه یک» بود. آنها نه راهحل یک دولت را میخواستند که در آن اسراییلیها و فلسطینیها بخشی از یک موجودیت سیاسی واحد باشند، و نه ظهور یک کشور مستقل فلسطینی در کنار اسراییل. در عوض، نوسان دائمی بین این دو بدیل وجود داشت.
🔸هنگامی که شما تصویری را که اسراییل برای مصرف بینالمللی ارائه کرده را به پرسش میکشید، مشاهده میکنید که کل جمعیت فلسطین، از رود اردن تا دریای مدیترانه، تحت نوعی سلطه و نظارت اسراییل قرار دارند. این امر باعث میشود که مقولهبندی اسراییل بهعنوان دولتی آپارتاید هر چه بیشتر قانعکنندهتر به نظر رسد. در واقع، طی حدود پنج سال گذشته، همهی سازمانهای اصلی بینالمللی حقوق بشر، از جمله سازمانهای اسراییلی، شروع به باز کردن این پرونده کردهاند، زیرا طرح هر گونه پروندهی دیگری توهین به احکام خودشان است.
🔸 این هیولا از روند اسلو رشد کرد. هدف آن حلوفصل سرزمینهای باقیمانده فلسطینی، عقب راندن فلسطینیها از مطالباتشان، و از بین بردن آنها بهعنوان یک خلق و حل «مشکل ملی» است. آنان حتی از طریق تهدید به اخراجسازی نیز آمادهی انجام این کارند. تجسم پیشین صیهونیسم وحشتناک بود و کارزارهای متعدد پاکسازی قومی را علیه فلسطینیها اجرا میکرد. با این حال، سرشت این نیروهای جدید ــ که از درون و بیرون نیروهای قدیم رشد کردهاند ــ این است که برای هویت برتریطلبانهی یهودی خود توجیهی نمیتراشد و سخت در تلاش است تا دولت اسراییل را، یعنی ابزار تخصیص ثمرات ناشی از فتوحات صهیونیستی در میان جمعیتهای شهرکنشین اسراییلی، تصاحب کند. آنها میخواهند آن صورت ظاهر لیبرالی را از بین برند که پیشتر میانجی استعمار فلسطین بود و خوف و وحشت استعمار را کمرنگ میکرد و درجاتی از تفاوتهای ظریف در ساختارهای حکمرانی پروژهی پیچیدهای به وجود میآورد که اسراییل نام دارد. آنها میخواهند فلسطینیها را از بین ببرند، سرزمین آنها را بگیرند و قدرت خود را به جهان عرب و خاورمیانه نشان دهند.
🔹متن کامل این گفتوگو را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3KV
#توفیق_حداد #ناصر_پیشرو
#فلسطین #صهیونیسم
#پاکسازی_قومی #آپارتاید #توافقنامه_اسلو
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
بحران در اسراییل و مقاومت فلسطین
گفتوگو با توفیق حداد ترجمهی: ناصر پیشرو این هیولا از روند اسلو رشد کرد. هدف آن حلوفصل سرزمینهای باقیمانده فلسطینی، عقب راندن فلسطینیها از مطالباتشان، و از بین بردن آنها بهعنوان یک خلق و حل…
▫️ فلسطین: کدام واقعیت؟
12 نوامبر 2023
نوشتهی: کمال خسروی
🔸 غیبت واکاویِ «تاریخی»، غیبت تاریخیت نیست، فقط تلاشی است برای تسلیم نشدن به باجخواهی و خراجگذاری به تقدم و تأخر رویدادها. تلاشی برای بیان صریح حقیقت، بدون نان قرض دادن به داوران مجازیِ محکمههای انتزاعی: بدون محکوم کردن «این» برای کسب مجوزِ محکوم کردنِ «آن». صراحت در انتقاد آشکار از نسلکشی در غزه، از شقاوت و درندهخوییِ دشمنان خونخوار انسان و انسانیت، نیاز به بیمهی «محکوم کردن» جنایت حماس ندارد. کسی که واکاوی حقیقت را به تقدم و تأخر رویدادها تقلیل میدهد، تاریخِ گاهشمارانه را جایگزین تاریخیتِ اجتماعی و تاریخی میکند. در تاریخیتِ این جنگ، کشتار انسانستیزانهی حماس نقشی ایفا نمیکند. برای جنگی که امروز علیه مردم فلسطین و با اسم رمز «حماس»، برای نابودی زندگی و تاریخ فلسطین در جریان است، حماس «نعمتی» است مغتنم، نعمتی که در مالیخولیای جنگافروزان و جنگطلبانِ نژادپرست اسرائیلی، اگر وجود نمیداشت، باید «اختراع» میشد و «غنیمتِ» حضورش به هیچ «تئوریِ توطئه»ای نیاز ندارد. تاریخیتِ این جنگ در حقیقتِ آن است و حقیقتِ آنرا وزیر اسرائیلی به صراحت اعلام میکند: هیروشیمای غزه. نابودیِ یکجا و یکبارهی زندگی فلسطینی در سرزمین فلسطین؛ و آنکه حقیقت نسلکشی را بیان میکند، وقاحت آن را هم دارد که بداند و بگوید که کشته شدنِ چند «گروگان» اسرائیلی و غیراسرائیلی، بهای «نازل» این جنگ و تحقق رویای «سرزمین موعود» است. «هیروشیما»ی غزه، تاریخیتِ این جنگ است، نه تقدم و تأخر رویدادها. ارتش اسرائیل خود را «نیروی دفاعی اسرائیل» مینامد و زبان ژورنالیستیِ رسانهها با دستبوسیِ آستانِ گفتمان اسرائیل، آن را تکرار میکنند. تاریخیتِ این جنگ در تلخیِ همین حقیقت است که این ارتش از بنیاد و از روز نخست، نیروی سرکوب و تجاوز و تعرض بوده است، نه دفاع.
🔸 فرانمودها انتزاعاتی پیکریافته از امر واقعِ اجتماعی و تاریخیاند که جایگزینِ واقعیت میشوند و دستگاه مختصات واقعیت را تعریف میکنند. فرانمودها، جلوهی دروغین حقیقت نیستند، خودِ واقعیتاند. واقعیتِ سرمایهداری، بتوارگیِ کالایی است. رویکردی که بخواهد آنها را بهمثابهی جلوهی دروغینِ حقیقت افشا کند، باید کل مناسباتی را واژگون کند که به واقعیت یافتنِ فرانمودها فرصت و امکان میدهد. ساختن دوگانههای تصنعی، صنعتِ ساختن واقعیت است. در دوگانهی دموکراسی/ارتجاع، واقعیت به دو جبهه تقسیم میشود و اینگونه تقلیل مییابد به: جبههی داعیان و مُبشران و مبلغان دموکراسی، یعنی جبههی نیکان و صاحبان مشروعیت و حقیقت و تمدن از یکسو، و جبههی ارتجاع و دیکتاتوری، یعنی جبههی شریران و اهریمنان و توحش از سوی دیگر. جایگاه مخاطب، نقطهای در این دستگاه مختصات است که فقط در عطف به این دو محور تعریف میشود... سرمشق بمباران غزه، بمباران درسدن در پائیز 1944 بود. در عرض یک شب 773 هواپیمای انگلیسی برای «نابودی نازیها» صدها تُن بمب روی شهری 630 هزار نفری ریختند و 80 هزار انسان را به هلاکت رساندند. روز بعد هواپیماهای امریکایی به شهر حمله کردند و 25 هزار انسان دیگر را کشتند. الگوی محاصرهی غزه، محاصرهی سنندج در بهار 1358، و کشتارها در مریوان، پاوه، مهاباد، قارنا و بسیاری روستاهای دیگر در کردستان است. سرمشق بمباران غزه، بمباران کردها از سوی رژیم صدام در 25 اسفند 1366 است، کشتاری که به یکباره 5 هزار نفر، و از آن میان 2 هزار کودک را هلاک کرد. البته فرق صدام با نتانیاهو این است که صدام زمانی پس از آن، به شکلی فجیع و بنا بر «موازین حقوق بشر»، اعدام شد، اما نتانیاهو ممکن است جایزهی صلح نوبل بگیرد.
🔸 دوگانهها، در تقسیم نقشها، فقط «اَبَرانسان»های مختار بر سرنوشتِ «دیگران» را نمیسازند، بلکه با انسانزدایی و چیزگون کردنِ مخالفان برای حذف و نابودی آنها، مشروعیت و حقانیت میآفرینند. ژنرالهای اسرائیلی میگویند فلسطینیها را باید کشت، چون آنها انسان نیستند. وارونهی این دستگاهِ دوگانه در روایت و از منظر «محور مقاومتیِ» آن، در ماهیت امر کوچکترین تغییری ایجاد نمیکند. فقط صفتها و محمولها و انتسابها جای خود را تغییر میدهند و همراهان و همدستان جابهجا میشوند. آنسو، غرب و استعمار و «امپریالیسم»، اینسو، جمهوری اسلامی و داعش و طالبان و جبههی«مقاومت». واقعیت، جایی جز این دو گردابِ وهن و ابتذال ندارد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3LJ
#کمال_خسروی #فلسطین #غزه #فرانمود #رویکرد_چپ
👇🏽
🖋@naghd_com
12 نوامبر 2023
نوشتهی: کمال خسروی
🔸 غیبت واکاویِ «تاریخی»، غیبت تاریخیت نیست، فقط تلاشی است برای تسلیم نشدن به باجخواهی و خراجگذاری به تقدم و تأخر رویدادها. تلاشی برای بیان صریح حقیقت، بدون نان قرض دادن به داوران مجازیِ محکمههای انتزاعی: بدون محکوم کردن «این» برای کسب مجوزِ محکوم کردنِ «آن». صراحت در انتقاد آشکار از نسلکشی در غزه، از شقاوت و درندهخوییِ دشمنان خونخوار انسان و انسانیت، نیاز به بیمهی «محکوم کردن» جنایت حماس ندارد. کسی که واکاوی حقیقت را به تقدم و تأخر رویدادها تقلیل میدهد، تاریخِ گاهشمارانه را جایگزین تاریخیتِ اجتماعی و تاریخی میکند. در تاریخیتِ این جنگ، کشتار انسانستیزانهی حماس نقشی ایفا نمیکند. برای جنگی که امروز علیه مردم فلسطین و با اسم رمز «حماس»، برای نابودی زندگی و تاریخ فلسطین در جریان است، حماس «نعمتی» است مغتنم، نعمتی که در مالیخولیای جنگافروزان و جنگطلبانِ نژادپرست اسرائیلی، اگر وجود نمیداشت، باید «اختراع» میشد و «غنیمتِ» حضورش به هیچ «تئوریِ توطئه»ای نیاز ندارد. تاریخیتِ این جنگ در حقیقتِ آن است و حقیقتِ آنرا وزیر اسرائیلی به صراحت اعلام میکند: هیروشیمای غزه. نابودیِ یکجا و یکبارهی زندگی فلسطینی در سرزمین فلسطین؛ و آنکه حقیقت نسلکشی را بیان میکند، وقاحت آن را هم دارد که بداند و بگوید که کشته شدنِ چند «گروگان» اسرائیلی و غیراسرائیلی، بهای «نازل» این جنگ و تحقق رویای «سرزمین موعود» است. «هیروشیما»ی غزه، تاریخیتِ این جنگ است، نه تقدم و تأخر رویدادها. ارتش اسرائیل خود را «نیروی دفاعی اسرائیل» مینامد و زبان ژورنالیستیِ رسانهها با دستبوسیِ آستانِ گفتمان اسرائیل، آن را تکرار میکنند. تاریخیتِ این جنگ در تلخیِ همین حقیقت است که این ارتش از بنیاد و از روز نخست، نیروی سرکوب و تجاوز و تعرض بوده است، نه دفاع.
🔸 فرانمودها انتزاعاتی پیکریافته از امر واقعِ اجتماعی و تاریخیاند که جایگزینِ واقعیت میشوند و دستگاه مختصات واقعیت را تعریف میکنند. فرانمودها، جلوهی دروغین حقیقت نیستند، خودِ واقعیتاند. واقعیتِ سرمایهداری، بتوارگیِ کالایی است. رویکردی که بخواهد آنها را بهمثابهی جلوهی دروغینِ حقیقت افشا کند، باید کل مناسباتی را واژگون کند که به واقعیت یافتنِ فرانمودها فرصت و امکان میدهد. ساختن دوگانههای تصنعی، صنعتِ ساختن واقعیت است. در دوگانهی دموکراسی/ارتجاع، واقعیت به دو جبهه تقسیم میشود و اینگونه تقلیل مییابد به: جبههی داعیان و مُبشران و مبلغان دموکراسی، یعنی جبههی نیکان و صاحبان مشروعیت و حقیقت و تمدن از یکسو، و جبههی ارتجاع و دیکتاتوری، یعنی جبههی شریران و اهریمنان و توحش از سوی دیگر. جایگاه مخاطب، نقطهای در این دستگاه مختصات است که فقط در عطف به این دو محور تعریف میشود... سرمشق بمباران غزه، بمباران درسدن در پائیز 1944 بود. در عرض یک شب 773 هواپیمای انگلیسی برای «نابودی نازیها» صدها تُن بمب روی شهری 630 هزار نفری ریختند و 80 هزار انسان را به هلاکت رساندند. روز بعد هواپیماهای امریکایی به شهر حمله کردند و 25 هزار انسان دیگر را کشتند. الگوی محاصرهی غزه، محاصرهی سنندج در بهار 1358، و کشتارها در مریوان، پاوه، مهاباد، قارنا و بسیاری روستاهای دیگر در کردستان است. سرمشق بمباران غزه، بمباران کردها از سوی رژیم صدام در 25 اسفند 1366 است، کشتاری که به یکباره 5 هزار نفر، و از آن میان 2 هزار کودک را هلاک کرد. البته فرق صدام با نتانیاهو این است که صدام زمانی پس از آن، به شکلی فجیع و بنا بر «موازین حقوق بشر»، اعدام شد، اما نتانیاهو ممکن است جایزهی صلح نوبل بگیرد.
🔸 دوگانهها، در تقسیم نقشها، فقط «اَبَرانسان»های مختار بر سرنوشتِ «دیگران» را نمیسازند، بلکه با انسانزدایی و چیزگون کردنِ مخالفان برای حذف و نابودی آنها، مشروعیت و حقانیت میآفرینند. ژنرالهای اسرائیلی میگویند فلسطینیها را باید کشت، چون آنها انسان نیستند. وارونهی این دستگاهِ دوگانه در روایت و از منظر «محور مقاومتیِ» آن، در ماهیت امر کوچکترین تغییری ایجاد نمیکند. فقط صفتها و محمولها و انتسابها جای خود را تغییر میدهند و همراهان و همدستان جابهجا میشوند. آنسو، غرب و استعمار و «امپریالیسم»، اینسو، جمهوری اسلامی و داعش و طالبان و جبههی«مقاومت». واقعیت، جایی جز این دو گردابِ وهن و ابتذال ندارد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3LJ
#کمال_خسروی #فلسطین #غزه #فرانمود #رویکرد_چپ
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
فلسطین: کدام واقعیت؟
نوشتهی: کمال خسروی اینکه امروز، نیروهایی ارتجاعی مانند حماس پرچم مبارزه برای آرمان فلسطین را بهدست میگیرند ــ حتی اگر آنها را پارهای همسرشت با دشمنی ندانیم که داعیهی مبارزه با آن را دارند ـ…
روزی که «گرتا» (Greta Thunberg)، دانشآموز کوچکاندام سوئدی، در 15سالگی «جمعه به مکتب نرفت» و بهجای مکتب کنار ساختمان پارلمان سوئد دست به تحصنی تکنفره زد، جنبشی جهانی به راه انداخت به نام «جمعهها برای آینده». دیری نپایید که کرور کرور نوجوانان و جوانان و سپس بزرگسالان به دنبال او به کوچهها و خیابانها و میدانها ریختند و پرچم دفاع از اقلیم و زیست محیط جهان را برافراشتند.
امروز، روزگار شوالیه کوچک آن روز، در تماشاخانهی «سرزمین عجایب» سپری شده است. او که همچون «سبزهقبایی» آزاد اجازه داشت با شمشیری چوبین به جنگ آسیابهای بادی برود و به عنوان سخنگوی منافع و قدرت بخش بزرگی از سرمایهی «سبز» جهانی بر سر دستها شود و حتی مجاز باشد در محراب «سازمان ملل» بر سر رهبران جهان با خشم فریاد بزند: «مردم در رنجاند. دارند میمیرند. آسمان زیست رو به واژگونی است. ما داریم گروه گروه رو به فنا میرویم. و شما اینجا نشستهاید و دربارهی پول و افسانهی عادلانه رشد لایزال اقتصادی حرف میزنید. هان! چگونه چنین گستاخید؟»، اینک به لعن و طعن همانهایی گرفتار آمده است که در پوست عروسک کوچکی که او بود میدمیدند.
چرا؟
چون «گرتا»ی خوشخیال بر زمین سخت «دموکراسی!» و «حقوق بشر!» فرود آمده است و دیگر از مردمی ناشناخته و جهانی موهوم حرف نمیزند. نمیگوید مردم دارند میمیرند. میگوید: مردم فلسطین در غزه دارند قتلعام میشوند. زن و مرد و پیر و جوان و کودک. نمیگوید آسمانی موهوم در حال واژگونی است، بلکه نام «میوهی ممنوع» را بر زبان میآورد و از رنج مردم فلسطین میگوید. میگوید: «عدالت اقلیمی بر خاک و زمینی غصب شده ممکن نیست.»
گرتای بیچاره نمیدانست که عتاب و خطاب آن روز از منبر و محرابهای «دموکراسی»، مثل پوشیدن «تیشرت» با عکس «چهگوارا»، نقش و بخشی از خود نمایش است. اما اینک او «میوهی ممنوع» را چشیده است و هبوطش از آسمان پرجلال و جبروت «جامعهی نمایش» به حضیض طرد و نفرین «جزامیان روی زمین» اجتنابناپذیر شده است. طفلک «گِرِتا».
#گرتا_تونبرگ
#جنبش_اقلیمی
#غزه #فلسطین
https://t.me/naghd_com/954
🖋@naghd_com
امروز، روزگار شوالیه کوچک آن روز، در تماشاخانهی «سرزمین عجایب» سپری شده است. او که همچون «سبزهقبایی» آزاد اجازه داشت با شمشیری چوبین به جنگ آسیابهای بادی برود و به عنوان سخنگوی منافع و قدرت بخش بزرگی از سرمایهی «سبز» جهانی بر سر دستها شود و حتی مجاز باشد در محراب «سازمان ملل» بر سر رهبران جهان با خشم فریاد بزند: «مردم در رنجاند. دارند میمیرند. آسمان زیست رو به واژگونی است. ما داریم گروه گروه رو به فنا میرویم. و شما اینجا نشستهاید و دربارهی پول و افسانهی عادلانه رشد لایزال اقتصادی حرف میزنید. هان! چگونه چنین گستاخید؟»، اینک به لعن و طعن همانهایی گرفتار آمده است که در پوست عروسک کوچکی که او بود میدمیدند.
چرا؟
چون «گرتا»ی خوشخیال بر زمین سخت «دموکراسی!» و «حقوق بشر!» فرود آمده است و دیگر از مردمی ناشناخته و جهانی موهوم حرف نمیزند. نمیگوید مردم دارند میمیرند. میگوید: مردم فلسطین در غزه دارند قتلعام میشوند. زن و مرد و پیر و جوان و کودک. نمیگوید آسمانی موهوم در حال واژگونی است، بلکه نام «میوهی ممنوع» را بر زبان میآورد و از رنج مردم فلسطین میگوید. میگوید: «عدالت اقلیمی بر خاک و زمینی غصب شده ممکن نیست.»
گرتای بیچاره نمیدانست که عتاب و خطاب آن روز از منبر و محرابهای «دموکراسی»، مثل پوشیدن «تیشرت» با عکس «چهگوارا»، نقش و بخشی از خود نمایش است. اما اینک او «میوهی ممنوع» را چشیده است و هبوطش از آسمان پرجلال و جبروت «جامعهی نمایش» به حضیض طرد و نفرین «جزامیان روی زمین» اجتنابناپذیر شده است. طفلک «گِرِتا».
#گرتا_تونبرگ
#جنبش_اقلیمی
#غزه #فلسطین
https://t.me/naghd_com/954
🖋@naghd_com
Telegram
نقد
عدالت اقلیمی بر خاک و زمینی غصبشده ممکن نیست!
No climate justice on occupied land!
🖋@naghd_com
No climate justice on occupied land!
🖋@naghd_com
▫️ توافقی که فلسطین را به زانو درآورد
10 ژانویه 2024
نوشتهی: غاده کرمی
ترجمهی: مژگان بدیعی
📝 با گذشت بیش از 80 روز از عملیات توفان الاقصی در 7 اکتبر، بازنگری این واقعه در بستر تاریخیاش ضروری است. غاده کرمی محقق فلسطینی، در کتاب «یک دولت: راهحل اسرائیل-فلسطین» بنبستها و موانعی را بررسی میکند که فلسطین را به وضعیت کنونی سوق داده است: مردمانی در تبعید، تحتمحاصره و بدون هیچ قدرتی. نویسنده در فصل سوم کتاب، نقدی دقیق از «طرح صلح» اسرائیل و فلسطین ارائه میکند. روند صلحی که از همان ابتدا بهشدت تحت نظارت قدرتهای غربی بود؛ و در واقع سلسلهای بیپایان از رد و انکار و کنار گذاشتن سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در ازای چند وعدهی دروغین بود که اسرائیل همانها را هم در عمل زیر پا میگذاشت. غاده کرمی نقدی دقیق از توهم عرفات که او را به امضای توافقنامهی اسلو سوق داد، ارائه میکند: این توهم که با تکنیک «پا لای در» میتوان قدمبهقدم در ایجاد یک کشور فلسطینی در کنار دولت اسرائیل موفق شد. این رویکرد عرفات به نتیجه نرسید، و حاصل مذاکرات فقط تداوم شهرکسازی دولت اسرائیل و اجرای سیاست آپارتاید بود. کرمی در مواجهه با سراب راهحل دو دولت توضیح میدهد که تنها راهی که هم عدالت را برای فلسطینیها و بهویژه آوارگان تحقق میبخشد و هم امنیت اسرائیلیها را تضمین میکند، ایجاد یک کشور سکولار در فلسطین است که همهی ساکنان آن از حقوقی یکسان برخوردار باشند.
🔸 در فرهنگ واژگان سیاسی هیچ واژهای بهاندازهی «روند صلح اعراب و اسرائیل» تا این حد پرکاربرد و درعینحال پوچ و بیمعنا نبوده است. این اصطلاح زمانی به توافق بین اسرائیل و کشورهای عربی اشاره داشت، اما از لحظهی امضای توافق اسلو در 1993، معنی آن به روند صلح بین اسرائیل و فلسطینیها تغییر یافت. اینک پس از گذشت 72 سال از آتشبس 1949 که به اولین جنگ بین اعراب و اسرائیل پایان داد، هیچ توافقی برای تضمین صلح پایدار در منطقه حاصل نشده است.هرچند طرحهای زیادی پیشنهاد شد، اما هیچکدام در پایاندادن به خصومت بین اعراب و اسرائیل موفق نبوده است.
🔸 چرا هیچ راهحلی به نتیجه نرسیده است؟ چرا تمام تلاشهای بینالمللی و منطقهای، که بهظاهر امیدوارکننده بود، در حل این مناقشه شکست خورده است؟ تا پیش از امضای توافق اسلو بین اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین در 1993، مذاکرات صلح اساساً بر مسئلهی فلسطین متمرکز نبود، هرچند نام فلسطین همیشه در تمام مذاکرهها شنیده میشد. هرچند همه، بهویژه کشورهای عربی میدانستند که مذاکرات باید پیرامون فلسطین باشد، اما فلسطین هرگز در اولویت مطالباتشان نبود. مثال روشن آن، نگرش حاکم بر آوارگان فلسطینی است: روی کاغذ، همه میدانستند که این بحران باید حل شود، اما آوارگان فلسطینی در عمل نادیده گرفته میشدند یا بیاهمیت و قابلترحم بودند. این نگرش بر تمامی مذاکرات صلح بین اعراب و اسرائیل سایه افکنده بود.
🔸 شکی نیست که ضعفها و خطاهای رهبری باعث انحطاط آرمان فلسطین شده است. عرفات به اشتباه فکر میکرد چارهای جز کوتاه آمدن در برابر خواستههای اسرائیل ندارد. درست است که فلسطینیها قدرت رسمی نداشتند، اما دارای قدرت سلبی بودند، یعنی «نه» گفتن به شروطی که اسرائیل در اسلو و پس از آن تعیین کرد. خطای بزرگ دیگر، عدم بهرهبرداری از واقعیتی بود که میتوانست حق وتوی فلسطینیها باشد؛ این واقعیت که اگر اسرائیل واقعاً نیازی به مذاکره نداشت هرگز در 1993 تن به مذاکره نمیداد. بدون اشاره به ناتوانی، خودخواهی و ترس دولتهای عربی، میتوانیم داستان مفصلی از اشتباهات، سادهلوحیها و حماقت فلسطینیها بنویسیم. اما حتی در این شرایط، آیا ناکامی فلسطینیها در دفاع از خود، ستم بر آنها را توجیه میکند؟ در کدام قانون نوشته شده که حماقت جرمی است مستحق مجازات؟ اما نباید فلسطینیها را احمق پنداشت؛ آنها در موقعیتی قرار گرفتند که باید ظرف چند سال از دهقانان و آوارگان به مردمی مدرن تبدیل میشدند تا در برابر حملات پیچیدهی اسرائیل و متحدانش قادر به دفاع از خود باشند. شکست آنها در جبهههای مختلف اصلاً تعجبی ندارد. برعکس، شگفتی این است که تا این نقطه از مسیر آمدهاند...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3St
#غاده_کرمی #مژگان_بدیعی
#فلسطین #سرزمینهای_اشغالی #آپارتاید #توافق_اسلو
👇🏽
🖋@naghd_com
10 ژانویه 2024
نوشتهی: غاده کرمی
ترجمهی: مژگان بدیعی
📝 با گذشت بیش از 80 روز از عملیات توفان الاقصی در 7 اکتبر، بازنگری این واقعه در بستر تاریخیاش ضروری است. غاده کرمی محقق فلسطینی، در کتاب «یک دولت: راهحل اسرائیل-فلسطین» بنبستها و موانعی را بررسی میکند که فلسطین را به وضعیت کنونی سوق داده است: مردمانی در تبعید، تحتمحاصره و بدون هیچ قدرتی. نویسنده در فصل سوم کتاب، نقدی دقیق از «طرح صلح» اسرائیل و فلسطین ارائه میکند. روند صلحی که از همان ابتدا بهشدت تحت نظارت قدرتهای غربی بود؛ و در واقع سلسلهای بیپایان از رد و انکار و کنار گذاشتن سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در ازای چند وعدهی دروغین بود که اسرائیل همانها را هم در عمل زیر پا میگذاشت. غاده کرمی نقدی دقیق از توهم عرفات که او را به امضای توافقنامهی اسلو سوق داد، ارائه میکند: این توهم که با تکنیک «پا لای در» میتوان قدمبهقدم در ایجاد یک کشور فلسطینی در کنار دولت اسرائیل موفق شد. این رویکرد عرفات به نتیجه نرسید، و حاصل مذاکرات فقط تداوم شهرکسازی دولت اسرائیل و اجرای سیاست آپارتاید بود. کرمی در مواجهه با سراب راهحل دو دولت توضیح میدهد که تنها راهی که هم عدالت را برای فلسطینیها و بهویژه آوارگان تحقق میبخشد و هم امنیت اسرائیلیها را تضمین میکند، ایجاد یک کشور سکولار در فلسطین است که همهی ساکنان آن از حقوقی یکسان برخوردار باشند.
🔸 در فرهنگ واژگان سیاسی هیچ واژهای بهاندازهی «روند صلح اعراب و اسرائیل» تا این حد پرکاربرد و درعینحال پوچ و بیمعنا نبوده است. این اصطلاح زمانی به توافق بین اسرائیل و کشورهای عربی اشاره داشت، اما از لحظهی امضای توافق اسلو در 1993، معنی آن به روند صلح بین اسرائیل و فلسطینیها تغییر یافت. اینک پس از گذشت 72 سال از آتشبس 1949 که به اولین جنگ بین اعراب و اسرائیل پایان داد، هیچ توافقی برای تضمین صلح پایدار در منطقه حاصل نشده است.هرچند طرحهای زیادی پیشنهاد شد، اما هیچکدام در پایاندادن به خصومت بین اعراب و اسرائیل موفق نبوده است.
🔸 چرا هیچ راهحلی به نتیجه نرسیده است؟ چرا تمام تلاشهای بینالمللی و منطقهای، که بهظاهر امیدوارکننده بود، در حل این مناقشه شکست خورده است؟ تا پیش از امضای توافق اسلو بین اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین در 1993، مذاکرات صلح اساساً بر مسئلهی فلسطین متمرکز نبود، هرچند نام فلسطین همیشه در تمام مذاکرهها شنیده میشد. هرچند همه، بهویژه کشورهای عربی میدانستند که مذاکرات باید پیرامون فلسطین باشد، اما فلسطین هرگز در اولویت مطالباتشان نبود. مثال روشن آن، نگرش حاکم بر آوارگان فلسطینی است: روی کاغذ، همه میدانستند که این بحران باید حل شود، اما آوارگان فلسطینی در عمل نادیده گرفته میشدند یا بیاهمیت و قابلترحم بودند. این نگرش بر تمامی مذاکرات صلح بین اعراب و اسرائیل سایه افکنده بود.
🔸 شکی نیست که ضعفها و خطاهای رهبری باعث انحطاط آرمان فلسطین شده است. عرفات به اشتباه فکر میکرد چارهای جز کوتاه آمدن در برابر خواستههای اسرائیل ندارد. درست است که فلسطینیها قدرت رسمی نداشتند، اما دارای قدرت سلبی بودند، یعنی «نه» گفتن به شروطی که اسرائیل در اسلو و پس از آن تعیین کرد. خطای بزرگ دیگر، عدم بهرهبرداری از واقعیتی بود که میتوانست حق وتوی فلسطینیها باشد؛ این واقعیت که اگر اسرائیل واقعاً نیازی به مذاکره نداشت هرگز در 1993 تن به مذاکره نمیداد. بدون اشاره به ناتوانی، خودخواهی و ترس دولتهای عربی، میتوانیم داستان مفصلی از اشتباهات، سادهلوحیها و حماقت فلسطینیها بنویسیم. اما حتی در این شرایط، آیا ناکامی فلسطینیها در دفاع از خود، ستم بر آنها را توجیه میکند؟ در کدام قانون نوشته شده که حماقت جرمی است مستحق مجازات؟ اما نباید فلسطینیها را احمق پنداشت؛ آنها در موقعیتی قرار گرفتند که باید ظرف چند سال از دهقانان و آوارگان به مردمی مدرن تبدیل میشدند تا در برابر حملات پیچیدهی اسرائیل و متحدانش قادر به دفاع از خود باشند. شکست آنها در جبهههای مختلف اصلاً تعجبی ندارد. برعکس، شگفتی این است که تا این نقطه از مسیر آمدهاند...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3St
#غاده_کرمی #مژگان_بدیعی
#فلسطین #سرزمینهای_اشغالی #آپارتاید #توافق_اسلو
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
توافقی که فلسطین را بهزانو درآورد
نوشتهی: غاده کرمی ترجمهی: مژگان بدیعی اسرائیل هرگز برنامهی شهرکسازی در سرزمینهای فلسطینی را پنهان نکرد و آشکارا برای یهودیسازی بیتالمقدس تلاش میکرد. در نهایت این شهر را پایتخت خود خواند و ع…
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ دربارهی فلسطین
▫️ میراثداران فاشیسم و آسیبشناسی جنبشهای فلسطینی
18 فوریه 2024
نوشتهی: اقبال احمد
ترجمهی: س. ر. جوزی
🔸 آنچه در مطلب پیش رو میخوانید یک سخنرانی و یک جستار از اقبال احمد است: «سخنرانی 1982» و نوشتهای با عنوان «تفاوتهای دردناک سازمان آزادیبخش فلسطین و کنگرهی ملی آفریقا». احمد در سخنرانی شورانگیز 1982 ماهیت اسرائیل را بیهیچ لکنتی آشکار میکند و آن را میراثدار راستین فاشیسم هیتلر و موسولینی برمیشمارد. او هدف میراث فاشیسم را با صراحت به زبان میآورد: «نخست، هدف استعمار است؛ و دوم، هدف تسخیر است.» شاید درک واقعیت سخنان احمد در جهان امروز بسیار سادهتر از زمانهی خودش است، هرچه باشد فاشیسم بیپروا و عریان در رسانهها نیز خودی نشان میدهد و به برتریخواهی افتخار میکند. حتی سازمانهای بینالمللی نیز توان دفاع از اسرائیل را از دست دادهاند. با این همه صورتبندی احمد همچنان دقیق و روشنگر است و به فهم وضعیت فلسطین یاری میرساند.
🔸 متن دوم برای آنانی که دلسپردهی آرمان فلسطین هستند، بهویژه مایی که در ایران زیست میکنیم و از نزدیک با پدیدهی «محور مقاومت» آشناییم، اهمیت بیشتری دارد. محور مقاومت نامی است برای اقتصاد سیاسی بدیلهای دروغین، کالاسازی آرمان رهایی و فروکاست مقاومت به تبلیغات تجاری و از این رو مستعد تبدیلشدن به موضوع مناقصه. احمد در این متن درخشان سازوکار داخلی ساف (سازماندهی مبتنی بر کیش شخصیت و وابسته به پول حامیان مالی خارجی) را در برابر سازماندهی کمونیستی کنگرهی ملی آفریقا میگذارد و پیشگویانه از سرنوشت محتوم آن سخن میگوید.
🔸 در ماههای اخیر گفتمان محور مقاومت در ایران کوشید همهی اقدامات و رخدادها را پیروزیای برای خود تفسیر کند و در محافل خصوصی سخن از قطعیت پیروزی بود، فارغ از شمار کشتهها و حتی مرگ همهی مردم غزه. به بیان دیگر، در معادلات شکست و پیروزی، جان مردمان غزه هیچ تاثیری نداشت: «اگر تعداد کشتهها را کنار بگذاریم، حماس هیچ جا شکست نخورد.» با این همه تردیدی نیست که در برههی کنونی ایستادن در کنار آرمان فلسطین اهمیتی تاریخی دارد، اما پرسشها و مسائلی اساسی پیش روی ما گذاشته شده که بازخوانی کسانی چون اقبال احمد را بیش از پیش ضروری میکند...
🔹متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3Wk
#اقبال_احمد #س_ر_جوزی #فلسطین #استعمار #میراثداران_فاشیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ دربارهی فلسطین
▫️ میراثداران فاشیسم و آسیبشناسی جنبشهای فلسطینی
18 فوریه 2024
نوشتهی: اقبال احمد
ترجمهی: س. ر. جوزی
🔸 آنچه در مطلب پیش رو میخوانید یک سخنرانی و یک جستار از اقبال احمد است: «سخنرانی 1982» و نوشتهای با عنوان «تفاوتهای دردناک سازمان آزادیبخش فلسطین و کنگرهی ملی آفریقا». احمد در سخنرانی شورانگیز 1982 ماهیت اسرائیل را بیهیچ لکنتی آشکار میکند و آن را میراثدار راستین فاشیسم هیتلر و موسولینی برمیشمارد. او هدف میراث فاشیسم را با صراحت به زبان میآورد: «نخست، هدف استعمار است؛ و دوم، هدف تسخیر است.» شاید درک واقعیت سخنان احمد در جهان امروز بسیار سادهتر از زمانهی خودش است، هرچه باشد فاشیسم بیپروا و عریان در رسانهها نیز خودی نشان میدهد و به برتریخواهی افتخار میکند. حتی سازمانهای بینالمللی نیز توان دفاع از اسرائیل را از دست دادهاند. با این همه صورتبندی احمد همچنان دقیق و روشنگر است و به فهم وضعیت فلسطین یاری میرساند.
🔸 متن دوم برای آنانی که دلسپردهی آرمان فلسطین هستند، بهویژه مایی که در ایران زیست میکنیم و از نزدیک با پدیدهی «محور مقاومت» آشناییم، اهمیت بیشتری دارد. محور مقاومت نامی است برای اقتصاد سیاسی بدیلهای دروغین، کالاسازی آرمان رهایی و فروکاست مقاومت به تبلیغات تجاری و از این رو مستعد تبدیلشدن به موضوع مناقصه. احمد در این متن درخشان سازوکار داخلی ساف (سازماندهی مبتنی بر کیش شخصیت و وابسته به پول حامیان مالی خارجی) را در برابر سازماندهی کمونیستی کنگرهی ملی آفریقا میگذارد و پیشگویانه از سرنوشت محتوم آن سخن میگوید.
🔸 در ماههای اخیر گفتمان محور مقاومت در ایران کوشید همهی اقدامات و رخدادها را پیروزیای برای خود تفسیر کند و در محافل خصوصی سخن از قطعیت پیروزی بود، فارغ از شمار کشتهها و حتی مرگ همهی مردم غزه. به بیان دیگر، در معادلات شکست و پیروزی، جان مردمان غزه هیچ تاثیری نداشت: «اگر تعداد کشتهها را کنار بگذاریم، حماس هیچ جا شکست نخورد.» با این همه تردیدی نیست که در برههی کنونی ایستادن در کنار آرمان فلسطین اهمیتی تاریخی دارد، اما پرسشها و مسائلی اساسی پیش روی ما گذاشته شده که بازخوانی کسانی چون اقبال احمد را بیش از پیش ضروری میکند...
🔹متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3Wk
#اقبال_احمد #س_ر_جوزی #فلسطین #استعمار #میراثداران_فاشیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
دربارهی فلسطین
میراثداران فاشیسم و آسیبشناسی جنبشهای فلسطینی نوشتهی: اقبال احمد ترجمهی: س. ر. جوزی آنچه میخوانید متن سخنرانی اقبال احمد در 25 ژوییهی 1982 در کلیسایی در شهر نیویورک است. اسرائیل در آن سال …
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ غزه: دریچهای هولناک رو به بحران سرمایهداری جهانی
28 فوریه 2024
نوشتهی: ویلیام رابینسون و هوایآن نگویان
ترجمهی: سما اوریاد و کامران معتمدی
🔸 در حالی که جهان با وحشت شاهد افزایش تلفات غیرنظامیان فلسطینی است و اسرائیل با اتهامات جنایت نسلکشی در دادگاه بینالمللی دادگستری مواجه میشود، کشتار غزه دریچهای هولناک به بحران فزایندهی سرمایهداری جهانی رو به ما میگشاید. برای درک بهتر این بحران جهانی و اتصال نقاط تخریب بیرحمانه غزه توسط اسرائیل لازم است چند قدم عقبتر برویم و بر تصویر بزرگتری متمرکز شویم. سرمایهداری جهانی با بحران ساختاری فوقانباشت و رکود مزمن مواجه است. در عین حال گروههای حاکم با بحران سیاسی مشروعیت دولت، هژمونی سرمایهداری و فروپاشی گستردهی اجتماعی، بحران بینالمللی در تقابل ژئوپلیتیکی و بحران اکولوژیکی در ابعاد دورانساز مواجهاند.
🔸 اقتصاد سیاسی نسلکشی در دوران ما با این بحران مشخص میشود. مسئلهی سرمایهی مازاد ویژگی نظام سرمایهداری است، که در طول چند دهه گذشته به سطوح فوقالعادهای رسیده است. همزمان با کاهش سرمایهگذاری شرکتها، شرکتهای فراملیتی برجسته و فرآورگانهای (مجموعه صنعتی یا تجارتی بزرگی که از چند شرکت و واحد تولیدی در زمینه های مختلف تشکیل شده) مالی سودهای بیسابقهای را گزارش کردهاند. طبقهی سرمایهدار فراملی مقادیر هنگفتی ثروت انباشت کرده که بسیار بیشتر از آن چیزی است که میتواند بازسرمایهگذاری کند. تمرکز شدید ثروت زمین در دست عدهای معدود و تسریع فقیر شدن و خلع ید اکثریت، یافتن راههای خروجی جدید برای تخلیه مقادیر عظیمی از مازاد انباشته را برای این طبقهی سرمایهدار فراملی دشوار کرده است. سرمایهداران فراملی و عواملشان در دولتها برای مهار اقتصاد جهانی در مواجهه با رکود مزمن به رشد بدهیمحور، سفتهبازی مالی وحشیانه، غارت مالیه عمومی و انباشت نظامی سازماندهیشده توسط دولت تکیه کردهاند. از آنجایی که خروجیهای تخلیه سرمایهی انباشتهی مازاد مدام کمتر میشود، باید با خشونت خروجیهای جدیدی برای تخلیهی این سرمایه ایجاد کرد.
🔸 اقتصاد سیاسی اسرائیل نمایانگر است. محاصرهی غزه و کرانهی باختری شکلی از انباشت بدوی است که هدف آن باز کردن فضای جدید برای انباشت فراملی است. در اواخر اکتبر، با تشدید بمباران غزه، اسرائیل اعطای مجوز به شرکتهای انرژی فراملیتی برای اکتشاف گاز و نفت در سواحل مدیترانه را آغاز کرد که بخشی از برنامهاش برای تبدیل شدن به یک تولیدکنندهی گاز منطقهای و قطب انرژی و همچنین جایگزینی برای گاز روسیه در بازار اروپای غربی است. یکی از شرکتهای املاک و مستغلات اسرائیلی که به شهرکسازی در سرزمینهای اشغالی فلسطین بدنام است، در ماه دسامبر ۲۰۲۳ آگهی ساخت خانههای لوکس در محلههای بمبارانشدهی غزه را منتشر کرد، در حالی که برخی دیگر از احیای پروژه کانال بن گوریون که از زمان پیشنهاد اولیهی آن در دههی ۱۹۶۰ متوقف شده بود، صحبت کردند. این پروژه شامل ساخت جایگزینی برای کانال سوئز تحت مدیریت مصر است که از خلیج عقبه در سراسر صحرای نقب و غزه به سمت دریای مدیترانه را شامل میشود. تنها چیزی که مانع پروژهی تازه اصلاحشدهی کانال میشود، حضور فلسطینیها در غزه است.
🔸 بحران در حال درهم شکستن نظامهای سیاسی و تضعیف ثبات در همهجا است. مرکز فرو میپاشد. با فروپاشی مکانیسمهای مورد توافق سلطه، گروههای حاکم به استبداد، دیکتاتوری و فاشیسم روی میآورند. خطوط نبردی که در خاورمیانه جریان دارد بازتاب خطوط نبرد جهانی است. غزه زنگ خطری است که نشان میدهد نسلکشی ممکن است در دهههای آینده به ابزاری سیاسی برای حل تضاد لاینحل سرمایه بین سرمایهی مازاد و انسان مازاد تبدیل شود. فروپاشی نظم هژمونیک در دورههای قبلی بحرانْ سرمایهداری جهانی را با بیثباتی سیاسی، مبارزههای شدید طبقاتی و اجتماعی، جنگها و گسستگیهای نظام بینالمللی مستقر روبهرو کرد. جنگ داخلی اسپانیا در سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ و دیکتاتوری فاشیستیای که نتیجه آن بود، مقدمهی جنگ جهانی دوم، را به یاد بیاوریم. آنچه در فلسطین رخ میدهد خطری برای آینده جهان است.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3Xr
#هوایآن_نگویان #ویلیام_رابینسون
#سما_اوریاد #کامران_معتمدی
#غزه #فلسطین #بحران_سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ غزه: دریچهای هولناک رو به بحران سرمایهداری جهانی
28 فوریه 2024
نوشتهی: ویلیام رابینسون و هوایآن نگویان
ترجمهی: سما اوریاد و کامران معتمدی
🔸 در حالی که جهان با وحشت شاهد افزایش تلفات غیرنظامیان فلسطینی است و اسرائیل با اتهامات جنایت نسلکشی در دادگاه بینالمللی دادگستری مواجه میشود، کشتار غزه دریچهای هولناک به بحران فزایندهی سرمایهداری جهانی رو به ما میگشاید. برای درک بهتر این بحران جهانی و اتصال نقاط تخریب بیرحمانه غزه توسط اسرائیل لازم است چند قدم عقبتر برویم و بر تصویر بزرگتری متمرکز شویم. سرمایهداری جهانی با بحران ساختاری فوقانباشت و رکود مزمن مواجه است. در عین حال گروههای حاکم با بحران سیاسی مشروعیت دولت، هژمونی سرمایهداری و فروپاشی گستردهی اجتماعی، بحران بینالمللی در تقابل ژئوپلیتیکی و بحران اکولوژیکی در ابعاد دورانساز مواجهاند.
🔸 اقتصاد سیاسی نسلکشی در دوران ما با این بحران مشخص میشود. مسئلهی سرمایهی مازاد ویژگی نظام سرمایهداری است، که در طول چند دهه گذشته به سطوح فوقالعادهای رسیده است. همزمان با کاهش سرمایهگذاری شرکتها، شرکتهای فراملیتی برجسته و فرآورگانهای (مجموعه صنعتی یا تجارتی بزرگی که از چند شرکت و واحد تولیدی در زمینه های مختلف تشکیل شده) مالی سودهای بیسابقهای را گزارش کردهاند. طبقهی سرمایهدار فراملی مقادیر هنگفتی ثروت انباشت کرده که بسیار بیشتر از آن چیزی است که میتواند بازسرمایهگذاری کند. تمرکز شدید ثروت زمین در دست عدهای معدود و تسریع فقیر شدن و خلع ید اکثریت، یافتن راههای خروجی جدید برای تخلیه مقادیر عظیمی از مازاد انباشته را برای این طبقهی سرمایهدار فراملی دشوار کرده است. سرمایهداران فراملی و عواملشان در دولتها برای مهار اقتصاد جهانی در مواجهه با رکود مزمن به رشد بدهیمحور، سفتهبازی مالی وحشیانه، غارت مالیه عمومی و انباشت نظامی سازماندهیشده توسط دولت تکیه کردهاند. از آنجایی که خروجیهای تخلیه سرمایهی انباشتهی مازاد مدام کمتر میشود، باید با خشونت خروجیهای جدیدی برای تخلیهی این سرمایه ایجاد کرد.
🔸 اقتصاد سیاسی اسرائیل نمایانگر است. محاصرهی غزه و کرانهی باختری شکلی از انباشت بدوی است که هدف آن باز کردن فضای جدید برای انباشت فراملی است. در اواخر اکتبر، با تشدید بمباران غزه، اسرائیل اعطای مجوز به شرکتهای انرژی فراملیتی برای اکتشاف گاز و نفت در سواحل مدیترانه را آغاز کرد که بخشی از برنامهاش برای تبدیل شدن به یک تولیدکنندهی گاز منطقهای و قطب انرژی و همچنین جایگزینی برای گاز روسیه در بازار اروپای غربی است. یکی از شرکتهای املاک و مستغلات اسرائیلی که به شهرکسازی در سرزمینهای اشغالی فلسطین بدنام است، در ماه دسامبر ۲۰۲۳ آگهی ساخت خانههای لوکس در محلههای بمبارانشدهی غزه را منتشر کرد، در حالی که برخی دیگر از احیای پروژه کانال بن گوریون که از زمان پیشنهاد اولیهی آن در دههی ۱۹۶۰ متوقف شده بود، صحبت کردند. این پروژه شامل ساخت جایگزینی برای کانال سوئز تحت مدیریت مصر است که از خلیج عقبه در سراسر صحرای نقب و غزه به سمت دریای مدیترانه را شامل میشود. تنها چیزی که مانع پروژهی تازه اصلاحشدهی کانال میشود، حضور فلسطینیها در غزه است.
🔸 بحران در حال درهم شکستن نظامهای سیاسی و تضعیف ثبات در همهجا است. مرکز فرو میپاشد. با فروپاشی مکانیسمهای مورد توافق سلطه، گروههای حاکم به استبداد، دیکتاتوری و فاشیسم روی میآورند. خطوط نبردی که در خاورمیانه جریان دارد بازتاب خطوط نبرد جهانی است. غزه زنگ خطری است که نشان میدهد نسلکشی ممکن است در دهههای آینده به ابزاری سیاسی برای حل تضاد لاینحل سرمایه بین سرمایهی مازاد و انسان مازاد تبدیل شود. فروپاشی نظم هژمونیک در دورههای قبلی بحرانْ سرمایهداری جهانی را با بیثباتی سیاسی، مبارزههای شدید طبقاتی و اجتماعی، جنگها و گسستگیهای نظام بینالمللی مستقر روبهرو کرد. جنگ داخلی اسپانیا در سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ و دیکتاتوری فاشیستیای که نتیجه آن بود، مقدمهی جنگ جهانی دوم، را به یاد بیاوریم. آنچه در فلسطین رخ میدهد خطری برای آینده جهان است.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3Xr
#هوایآن_نگویان #ویلیام_رابینسون
#سما_اوریاد #کامران_معتمدی
#غزه #فلسطین #بحران_سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
غزه: دریچهای هولناک رو به بحران
سرمایهداری جهانی نوشتهی: ویلیام رابینسون و هوایآن نگویان ترجمهی: سما اوریاد و کامران معتمدی با فروپاشی مکانیسمهای مورد توافق سلطه، گروههای حاکمْ به استبداد، دیکتاتوری و فاشیسم روی میآورند. …
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ گرگومیشِ صهیونیسم
▫️رؤیاهای استعماری، کابوسهای نژادپرستانه و آیندههای آزادشده
۲۷ مارس ۲۰۲۴
نوشتهی: رُزالیند پچسکی
ترجمهی: سیدسجاد هاشمینژاد، شیما مقدسی و پارسا زنگنه
🔸 «صهیونیسم زمینهی تاریخی واقعی رشد خود، هزینهی سیاسیاش برای ساکنان محلی فلسطین و تبعیضات ظالمانهی ستیزهجویانهاش میان یهودیان و غیریهودیان را پنهان کرده یا باعث ناپدیدیشان شده است … امروزه تنها موضوعی که اسرائیل را بهمثابهی یک جامعه به هیجان میآورد، موضوع فلسطینیها است: نفی فلسطینیها، ثابتترین رشتهای است که در سرتاسر بافهی صهیونیسم تنیده شده است.»
🔸 از زمانی که ادوارد سعید فقید، محقق و فعال فلسطینی سخنان بالا را نوشت، تا الان که بیش از چهل سال از آن میگذرد، تغییرات زیادی رخ داده است. اکنون به لطف یک جنبش مقاومت قدرتمند که با پیوستن فلسطینیها، یهودیان، مسلمانان، مسیحیان، سکولارها و سایر فعالان همبسته با فلسطین همراه بوده، مسئلهی فلسطین در صحنهی جهانیْ مشهود و زنده است. همزمان با این امر، «مسئلهی صهیون» اما، با انبوهی از توشههای تاریخیِ پرپیچوخم همراه است. زمانی که صهیونیستهای یهودی ایدهی فلسطین را بهعنوان سرزمینی بدون مردم، برای مردمی بدون سرزمین از آن خود کردند، به این واقعیت که فلسطین سرزمینی خالی از مردم نیست کاملاً آگاه بودند. با این وجود، آنها تصمیم گرفتند با مردم محلی عرب بهمثابهی مردمی «نامرئی»، مردمی «غریبه» و بهمثابهی مردمی که از اروپاییها پایینتر هستند، رفتار کنند. بهطور خلاصه، با آنها همچون کسانی رفتار کنند که گویی واقعاً مردم نیستند. سعید نوشت که نژادپرستی «زمینهی تاریخی واقعی رشد صهیونیسم است».
🔸 همگنسازی یهودیان بهمثابهی یک هویت ملی یا نژادیِ واحد که بهطور جداییناپذیری مقید به کشور اسرائیل است، خود نوعی یهودستیزی محسوب میشود که ریشههایی بسیار قدیمی دارد. صهیونیسم، یک ایدئولوژی و مجموعهای از کردوکارها بوده که، مطابق با خاستگاههایش در اروپای قرن نوزدهم، نظامی نژادپرستانه را مبتنی بر استعمارگری سکونتگزین تأسیس کرده است. این نظام نژادپرستانه، مانند تمام نظامهای نژادپرستی دیگر، یک نژادپرستیِ دووجهی را در دستور کار خود قرار داده است: نژادپرستیِ رو به بیرون و در قبال «دیگریها»، و نژادپرستی رو به درون در قبال خود. همسویی اولیهی این نظام نژادپرستانه با مفروضات اروپایی در مورد برتری غرب و سفیدپوستان، هم مبتنی بر و هم ایجادکنندهی سرکوب و طرد عربهای فلسطینی، آفریقای شمالی و مسلمانان بود، حال آنکه معادلسازی یهودیبودگییش با وفاداری به یک دولتِ منحصراً یهودی به نام اسرائیل، خود مستلزم تلاشهایی برای نژادیسازی، سفیدسازی و ملیسازیِ یهودیان شده است. این وجه دوم، از طریق درونیسازی کلیشهی یهودیان بهمثابهی یک «نژاد»، که در هر مکانی جز وطن یهودی غریبهاند، بهشکلی ویرانگر به سوی یهودستیزی راه برده است. درنتیجه اگر کسی یک یهودیِ ضدصهیونیست باشد، به او نهتنها برچسب «از-خود-متنفر»، بلکه برچسب خائن بودن نیز میزنند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-40P
#فلسطین
#صهیونیسم
#آپارتاید
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ گرگومیشِ صهیونیسم
▫️رؤیاهای استعماری، کابوسهای نژادپرستانه و آیندههای آزادشده
۲۷ مارس ۲۰۲۴
نوشتهی: رُزالیند پچسکی
ترجمهی: سیدسجاد هاشمینژاد، شیما مقدسی و پارسا زنگنه
🔸 «صهیونیسم زمینهی تاریخی واقعی رشد خود، هزینهی سیاسیاش برای ساکنان محلی فلسطین و تبعیضات ظالمانهی ستیزهجویانهاش میان یهودیان و غیریهودیان را پنهان کرده یا باعث ناپدیدیشان شده است … امروزه تنها موضوعی که اسرائیل را بهمثابهی یک جامعه به هیجان میآورد، موضوع فلسطینیها است: نفی فلسطینیها، ثابتترین رشتهای است که در سرتاسر بافهی صهیونیسم تنیده شده است.»
🔸 از زمانی که ادوارد سعید فقید، محقق و فعال فلسطینی سخنان بالا را نوشت، تا الان که بیش از چهل سال از آن میگذرد، تغییرات زیادی رخ داده است. اکنون به لطف یک جنبش مقاومت قدرتمند که با پیوستن فلسطینیها، یهودیان، مسلمانان، مسیحیان، سکولارها و سایر فعالان همبسته با فلسطین همراه بوده، مسئلهی فلسطین در صحنهی جهانیْ مشهود و زنده است. همزمان با این امر، «مسئلهی صهیون» اما، با انبوهی از توشههای تاریخیِ پرپیچوخم همراه است. زمانی که صهیونیستهای یهودی ایدهی فلسطین را بهعنوان سرزمینی بدون مردم، برای مردمی بدون سرزمین از آن خود کردند، به این واقعیت که فلسطین سرزمینی خالی از مردم نیست کاملاً آگاه بودند. با این وجود، آنها تصمیم گرفتند با مردم محلی عرب بهمثابهی مردمی «نامرئی»، مردمی «غریبه» و بهمثابهی مردمی که از اروپاییها پایینتر هستند، رفتار کنند. بهطور خلاصه، با آنها همچون کسانی رفتار کنند که گویی واقعاً مردم نیستند. سعید نوشت که نژادپرستی «زمینهی تاریخی واقعی رشد صهیونیسم است».
🔸 همگنسازی یهودیان بهمثابهی یک هویت ملی یا نژادیِ واحد که بهطور جداییناپذیری مقید به کشور اسرائیل است، خود نوعی یهودستیزی محسوب میشود که ریشههایی بسیار قدیمی دارد. صهیونیسم، یک ایدئولوژی و مجموعهای از کردوکارها بوده که، مطابق با خاستگاههایش در اروپای قرن نوزدهم، نظامی نژادپرستانه را مبتنی بر استعمارگری سکونتگزین تأسیس کرده است. این نظام نژادپرستانه، مانند تمام نظامهای نژادپرستی دیگر، یک نژادپرستیِ دووجهی را در دستور کار خود قرار داده است: نژادپرستیِ رو به بیرون و در قبال «دیگریها»، و نژادپرستی رو به درون در قبال خود. همسویی اولیهی این نظام نژادپرستانه با مفروضات اروپایی در مورد برتری غرب و سفیدپوستان، هم مبتنی بر و هم ایجادکنندهی سرکوب و طرد عربهای فلسطینی، آفریقای شمالی و مسلمانان بود، حال آنکه معادلسازی یهودیبودگییش با وفاداری به یک دولتِ منحصراً یهودی به نام اسرائیل، خود مستلزم تلاشهایی برای نژادیسازی، سفیدسازی و ملیسازیِ یهودیان شده است. این وجه دوم، از طریق درونیسازی کلیشهی یهودیان بهمثابهی یک «نژاد»، که در هر مکانی جز وطن یهودی غریبهاند، بهشکلی ویرانگر به سوی یهودستیزی راه برده است. درنتیجه اگر کسی یک یهودیِ ضدصهیونیست باشد، به او نهتنها برچسب «از-خود-متنفر»، بلکه برچسب خائن بودن نیز میزنند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-40P
#فلسطین
#صهیونیسم
#آپارتاید
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
گرگومیشِ صهیونیسم
رؤیاهای استعماری، کابوسهای نژادپرستانه … نوشتهی: رُزالیند پچسکی ترجمهی: سیدسجاد هاشمینژاد، شیما مقدسی و پارسا زنگنه صهیونیسم ایدئولوژیای است که خلق جماعت (باستانی) یهودی را با ادعای حاکم…
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ جنگ بیپایان غزه
۷ آوریل ۲۰۲۴
نوشتهی: سارا رُی
ترجمهی: س. ر. جوزی
📝 نوشتهی حاضر متنی است که سارا ری به تاریخ ۱۹ دسامبر ۲۰۲۳(دو ماه پس از آغاز جنگ در غزه) در مجلهی نقد کتاب نیویورک منتشر کرده و در آن به سه نکتهی اساسی میپردازد: نخست، تاریخ و وضعیت استثنائی غزه، یعنی غزه هم بهمثابهی «مرکز تاریخی مقاومت» و نیز همچون «آزمایشگاه سرکوبی» که گویی تمامنمایی است از سرنوشت همهی ما؛ دوم، برنامهی دیرپای اسرائیل برای تبدیل وضعیت «اشغالگری» به وضعیت «جنگ»؛ و سوم، این واقعیت که اسرائیل تهدید به فاجعه را به شکلی از حکمرانی و رنج را به ابزاری برای کنترل تبدیل کرده است. در این میان، روایت مردمنگارانهی رُی تصویری از زندگی در غزه پیش از جنگ در مقابلمان قرار میدهد تا مختصات رنج را پیش از نسلکشی بهتر دریابیم.
🔸 یکی از نتایج مهم سیاست اسرائیل ــ که پس از بهقدرترسیدن حماس در ۲۰۰۷ مشهودتر شده است ــ این بود که مسئلهی اشغال را به مناقشهای بر سر مرزها تبدیل کند؛ اشغال مسئلهای سیاسی و حقوقی است که مشروعیت بینالمللی اسرائیل را تهدید میکند، اما بر مناقشه بر سر مرزها قوانین نزاع مسلحانه حاکم است. در نتیجه، چنانچه از حملههای پرشمار و مرگبار اسرائیل در هفده سال گذشته در سرزمین غزه نیز مشهود است، اسرائیل رابطهی خود با غزه را از رابطهی اشغالی به رابطهی جنگ تغییر داد. متحدان بینالمللی اسرائیل به سرعت این چرخش را پذیرفتند.
🔸 شاید یکی از زنندهترین نتایج سیاست اسرائیل این بود که فلسطینیان غزه را از جامعهای با حقوق ملی، سیاسی و اقتصادی به مسئلهای بشردوستانه تبدیل کرد. نیازهای بیش از دو میلیون نفر از مردم به گونیهای آرد، برنج و شکر فروکاسته شد و مسئولیت کامل تهیهی آن بر عهدهی جامعهی جهانی گذاشته شد و هنوز نیز چنین است. غزه تنها میتوانست مُسکن بگیرد، پیشرفتی درکار نبود. از آن زمان، بشردوستی به شیوهی اصلی تعامل نهادهای بینالمللی با فلسطینیان غزه تبدیل شد؛ این تعاملْ در نتیجه ابزاری در دست ارتش اسرائیل بود تا از آن برای مدیریت جمعیتی نامطلوب استفاده کند و هیچ آیندهای جز مدیریت پیشتر پیش روی نبود.
🔸 در غزه، جایی که اکثریت بزرگی از جمعیت در باریکهی کوچکی از زمین حبس شدهاند و اجازهی ترکش را ندارند، اشغالگران از شکلگیری هر نوع محیط اجتماعی عادی جلوگیری میکنند. جوانانی که بیش از نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند هیچ تصوری از جهان آنسوی باریکه ندارند. هیچ نمیدانند معنای سوار هواپیما یا کشتی یا قطار شدن چیست. در آخرین سفرم به غزه در سال ۲۰۱۶ دوست و همکارم به من گفت:
«مردم از وارد شدن به جهان هراس دارند یا با حالت دفاعی و سلاح به دست وارد جهان میشوند. آغوش ما به روی جهان دارد بسته میشود و مردم بیشتر و بیشتر از ترک غزه میترسند، چون نمیدانند چگونه جهان بیرون را تحمل کنند، مثل یک زندانی که پس از سالها حبس از زندان آزاد شده.»...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-41F
#فلسطین #غزه
#صهیونیسم
#آپارتاید
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ جنگ بیپایان غزه
۷ آوریل ۲۰۲۴
نوشتهی: سارا رُی
ترجمهی: س. ر. جوزی
📝 نوشتهی حاضر متنی است که سارا ری به تاریخ ۱۹ دسامبر ۲۰۲۳(دو ماه پس از آغاز جنگ در غزه) در مجلهی نقد کتاب نیویورک منتشر کرده و در آن به سه نکتهی اساسی میپردازد: نخست، تاریخ و وضعیت استثنائی غزه، یعنی غزه هم بهمثابهی «مرکز تاریخی مقاومت» و نیز همچون «آزمایشگاه سرکوبی» که گویی تمامنمایی است از سرنوشت همهی ما؛ دوم، برنامهی دیرپای اسرائیل برای تبدیل وضعیت «اشغالگری» به وضعیت «جنگ»؛ و سوم، این واقعیت که اسرائیل تهدید به فاجعه را به شکلی از حکمرانی و رنج را به ابزاری برای کنترل تبدیل کرده است. در این میان، روایت مردمنگارانهی رُی تصویری از زندگی در غزه پیش از جنگ در مقابلمان قرار میدهد تا مختصات رنج را پیش از نسلکشی بهتر دریابیم.
🔸 یکی از نتایج مهم سیاست اسرائیل ــ که پس از بهقدرترسیدن حماس در ۲۰۰۷ مشهودتر شده است ــ این بود که مسئلهی اشغال را به مناقشهای بر سر مرزها تبدیل کند؛ اشغال مسئلهای سیاسی و حقوقی است که مشروعیت بینالمللی اسرائیل را تهدید میکند، اما بر مناقشه بر سر مرزها قوانین نزاع مسلحانه حاکم است. در نتیجه، چنانچه از حملههای پرشمار و مرگبار اسرائیل در هفده سال گذشته در سرزمین غزه نیز مشهود است، اسرائیل رابطهی خود با غزه را از رابطهی اشغالی به رابطهی جنگ تغییر داد. متحدان بینالمللی اسرائیل به سرعت این چرخش را پذیرفتند.
🔸 شاید یکی از زنندهترین نتایج سیاست اسرائیل این بود که فلسطینیان غزه را از جامعهای با حقوق ملی، سیاسی و اقتصادی به مسئلهای بشردوستانه تبدیل کرد. نیازهای بیش از دو میلیون نفر از مردم به گونیهای آرد، برنج و شکر فروکاسته شد و مسئولیت کامل تهیهی آن بر عهدهی جامعهی جهانی گذاشته شد و هنوز نیز چنین است. غزه تنها میتوانست مُسکن بگیرد، پیشرفتی درکار نبود. از آن زمان، بشردوستی به شیوهی اصلی تعامل نهادهای بینالمللی با فلسطینیان غزه تبدیل شد؛ این تعاملْ در نتیجه ابزاری در دست ارتش اسرائیل بود تا از آن برای مدیریت جمعیتی نامطلوب استفاده کند و هیچ آیندهای جز مدیریت پیشتر پیش روی نبود.
🔸 در غزه، جایی که اکثریت بزرگی از جمعیت در باریکهی کوچکی از زمین حبس شدهاند و اجازهی ترکش را ندارند، اشغالگران از شکلگیری هر نوع محیط اجتماعی عادی جلوگیری میکنند. جوانانی که بیش از نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند هیچ تصوری از جهان آنسوی باریکه ندارند. هیچ نمیدانند معنای سوار هواپیما یا کشتی یا قطار شدن چیست. در آخرین سفرم به غزه در سال ۲۰۱۶ دوست و همکارم به من گفت:
«مردم از وارد شدن به جهان هراس دارند یا با حالت دفاعی و سلاح به دست وارد جهان میشوند. آغوش ما به روی جهان دارد بسته میشود و مردم بیشتر و بیشتر از ترک غزه میترسند، چون نمیدانند چگونه جهان بیرون را تحمل کنند، مثل یک زندانی که پس از سالها حبس از زندان آزاد شده.»...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-41F
#فلسطین #غزه
#صهیونیسم
#آپارتاید
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
جنگ بیپایان غزه
نوشتهی: سارا رُی ترجمهی: س. ر. جوزی تجاوز اخیر به غزه آخرین مرحله از فرایندی است که با گذشت زمان همواره خشنتر شده. اسرائیل در پنجاهوشش سال گذشته، پس از اشغال نوار غزه در 1967، آن را از سرزمینی…
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ غزه: نظامیکردن افراطی یک جنگ طبقاتی
21 آوریل 2024
گفتوگو با اميلیو ميناسيان
ترجمهی: پرويز قاسمی
🔸 اسراییل توانسته است وضعیتی را ایجاد کند که در هیچ کجای دنیا دیده نشده است: ادغام پرولتاریای یک قوم ــ «یهودی» ــ در دولت، برعلیه بخش «عربی» پرولتاریا، تحت عنوان یک قوم. دولت اسرائیل در مدت زمان بیسابقهای یک سرمایهی «ملی» انباشت کرده و یک پرولتاریای «ملی» را وارد کرده و خود را به عنوان نگهبان و ضامن بقا و بازتولید آن قرار داده، بر اساس این تصور که موجودیت آن مورد تهدید جناح ديگر پرولتاریاست، یعنی پرولتاریای فلسطینی. اما اگر به زیر منشور خیالانگیز پر نقش و نگار «دولت تضمین کنندهی امنیت و بقا مردم» نگاه کنیم، آسانتر میتوان فهمید که پرولتاریای اسرائیلی یهودی چیزی شبیه به غنیمت جنگی در دستان دولت است. این در مورد پرولتاریای فلسطینی که مبارزهاش از یک استقلال ويژه برخوردار است، صدق نمیکند. مبارزهی طبقاتی پرولتاریای فلسطینی به شیوهای پیچیده با منطقی ابزاری با مدیریت ناسیونالیستی سیاسی آنها گره خورده است.
🔸 حماس از اخوانالمسلمین بیرون آمد. مانند بسیاری از نقاط جهان عرب، در دههی 1980 در میان خردهبورژوازی فلسطین، چه در سرزمینهای اشغالی و چه در دیاسپورا، توسعه یافت. از زمان ورودش به مبارزه علیه اسرائیل در پی انتفاضه اول، پیش از آنکه سلطه و نظامیسازی منطقه غزه ماهیت آن را عمیقاً تغییر دهد، پایگاه اجتماعیاش توسعه يافت و بخشهای پرولتری بیشتری را در بر گرفت. همانطور که گفته شد، حماس خود را در موقعیت یک دستگاه دولتی یافت که ملزم به ادغام وظایف بسیار متنوع و متناقص و بندبازی میان اين وظایف بود. در عین حال، از آنجایی که غزه یک دولت واقعی نیست، حماس نیز مانند حزبالله لبنان به یک حزب شبهنظامی تبدیل شد. این تکامل مضاعف ابعاد متناقضی را به همراه دارد. به نظر من، جنگ کنونی به نوعی نشاندهندهی غلبهی خصلت دوم ــ یعنی ماهيت یک حزب شبهنظامی ــ بر ماهيت دولتی آن است. جناح مسلح بر دستگاه دولتی غلبه کرد. جریان رانت نظامی (از سوی ایران) بر جريان رانت مدنی (از سوی قطر) غلبه کرد.
🔸 غزه مانند بسیاری دیگر از مناطق پیرامونی جهان، محدودهای است که کاملاً از چرخهی بازتولید سرمایهداری جدا شده است. «بورژوازی ملی» وجود ندارد، زیرا سرمایهی غزهای وجود ندارد. همینطور «بورژوازی سنتی» هم مانند کرانهی باختری یا اورشلیم وجود ندارد یعنی آن خانوادههای قدیمی متکی به سرمایههای غبارآلود تجاری یا زمین که هنوز هم در محدودهی روابط اجتماعی محلی مؤثرند. از سوی دیگر، در غزه نوعی بورژوازی «کمپرادور» جدید متکی به رانت حاصل از دلالی وجود دارد. این یک طبقه به معنای دقیق کلمه نیست، بلکه یک فرماسیون اجتماعی است که درآمدهای هنگفت خود را از موقعیت واسطه خویش در مبادلات با سرمایهداران خارجی به دست میآورد (برخلاف بورژوازی که منافعش در توسعهی اقتصاد ملی است). بخشی از این بورژوازی تشکیلدهنده دستگاه سیاسی حماس است، زیرا سرمایههای در گردش عمدتاً از نوعی رانت ژئوپلیتیکی از کشورهایی مانند قطر یا ایران میآید.
🔸 آنچه در حال وقوع است جنگی میان امپرياليستها نیست. این اساساً یک «امر داخلی» است که نبردهای «ملی» همچون پردههای دود روی آن را پوشانده است. در رویدادهای اخير مبارزهی پرولتاریایی وجود ندارد. نظامیسازی خصومتهای تولید شده توسط حماس و طبقهی حاکم اسرائیل، «مقاومتی» ایجاد کرده است که از هیچ منطق مبارزهی مستقل پرولتاریایی، حتی در مرحله جنينیاش، برخوردار نیست. این یک جنگ نیست، بلکه کنترل جمعيت مازاد پرولتاریا با ابزار نظامی در يک جنگ تمام عیار، توسط یک دولت دموکراتیک و متمدن متعلق به بلوک مرکزی انباشت سرمایهداری است. به نظر من هزاران مرده در غزه تصویر وحشتناکی از آینده ــ از بحرانهای سرمایهداری در آینده ــ ترسیم میکنند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-42H
#اميلیو_ميناسيان #پرويز_قاسمی
#مبارزه_طبقاتی #فلسطین
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ غزه: نظامیکردن افراطی یک جنگ طبقاتی
21 آوریل 2024
گفتوگو با اميلیو ميناسيان
ترجمهی: پرويز قاسمی
🔸 اسراییل توانسته است وضعیتی را ایجاد کند که در هیچ کجای دنیا دیده نشده است: ادغام پرولتاریای یک قوم ــ «یهودی» ــ در دولت، برعلیه بخش «عربی» پرولتاریا، تحت عنوان یک قوم. دولت اسرائیل در مدت زمان بیسابقهای یک سرمایهی «ملی» انباشت کرده و یک پرولتاریای «ملی» را وارد کرده و خود را به عنوان نگهبان و ضامن بقا و بازتولید آن قرار داده، بر اساس این تصور که موجودیت آن مورد تهدید جناح ديگر پرولتاریاست، یعنی پرولتاریای فلسطینی. اما اگر به زیر منشور خیالانگیز پر نقش و نگار «دولت تضمین کنندهی امنیت و بقا مردم» نگاه کنیم، آسانتر میتوان فهمید که پرولتاریای اسرائیلی یهودی چیزی شبیه به غنیمت جنگی در دستان دولت است. این در مورد پرولتاریای فلسطینی که مبارزهاش از یک استقلال ويژه برخوردار است، صدق نمیکند. مبارزهی طبقاتی پرولتاریای فلسطینی به شیوهای پیچیده با منطقی ابزاری با مدیریت ناسیونالیستی سیاسی آنها گره خورده است.
🔸 حماس از اخوانالمسلمین بیرون آمد. مانند بسیاری از نقاط جهان عرب، در دههی 1980 در میان خردهبورژوازی فلسطین، چه در سرزمینهای اشغالی و چه در دیاسپورا، توسعه یافت. از زمان ورودش به مبارزه علیه اسرائیل در پی انتفاضه اول، پیش از آنکه سلطه و نظامیسازی منطقه غزه ماهیت آن را عمیقاً تغییر دهد، پایگاه اجتماعیاش توسعه يافت و بخشهای پرولتری بیشتری را در بر گرفت. همانطور که گفته شد، حماس خود را در موقعیت یک دستگاه دولتی یافت که ملزم به ادغام وظایف بسیار متنوع و متناقص و بندبازی میان اين وظایف بود. در عین حال، از آنجایی که غزه یک دولت واقعی نیست، حماس نیز مانند حزبالله لبنان به یک حزب شبهنظامی تبدیل شد. این تکامل مضاعف ابعاد متناقضی را به همراه دارد. به نظر من، جنگ کنونی به نوعی نشاندهندهی غلبهی خصلت دوم ــ یعنی ماهيت یک حزب شبهنظامی ــ بر ماهيت دولتی آن است. جناح مسلح بر دستگاه دولتی غلبه کرد. جریان رانت نظامی (از سوی ایران) بر جريان رانت مدنی (از سوی قطر) غلبه کرد.
🔸 غزه مانند بسیاری دیگر از مناطق پیرامونی جهان، محدودهای است که کاملاً از چرخهی بازتولید سرمایهداری جدا شده است. «بورژوازی ملی» وجود ندارد، زیرا سرمایهی غزهای وجود ندارد. همینطور «بورژوازی سنتی» هم مانند کرانهی باختری یا اورشلیم وجود ندارد یعنی آن خانوادههای قدیمی متکی به سرمایههای غبارآلود تجاری یا زمین که هنوز هم در محدودهی روابط اجتماعی محلی مؤثرند. از سوی دیگر، در غزه نوعی بورژوازی «کمپرادور» جدید متکی به رانت حاصل از دلالی وجود دارد. این یک طبقه به معنای دقیق کلمه نیست، بلکه یک فرماسیون اجتماعی است که درآمدهای هنگفت خود را از موقعیت واسطه خویش در مبادلات با سرمایهداران خارجی به دست میآورد (برخلاف بورژوازی که منافعش در توسعهی اقتصاد ملی است). بخشی از این بورژوازی تشکیلدهنده دستگاه سیاسی حماس است، زیرا سرمایههای در گردش عمدتاً از نوعی رانت ژئوپلیتیکی از کشورهایی مانند قطر یا ایران میآید.
🔸 آنچه در حال وقوع است جنگی میان امپرياليستها نیست. این اساساً یک «امر داخلی» است که نبردهای «ملی» همچون پردههای دود روی آن را پوشانده است. در رویدادهای اخير مبارزهی پرولتاریایی وجود ندارد. نظامیسازی خصومتهای تولید شده توسط حماس و طبقهی حاکم اسرائیل، «مقاومتی» ایجاد کرده است که از هیچ منطق مبارزهی مستقل پرولتاریایی، حتی در مرحله جنينیاش، برخوردار نیست. این یک جنگ نیست، بلکه کنترل جمعيت مازاد پرولتاریا با ابزار نظامی در يک جنگ تمام عیار، توسط یک دولت دموکراتیک و متمدن متعلق به بلوک مرکزی انباشت سرمایهداری است. به نظر من هزاران مرده در غزه تصویر وحشتناکی از آینده ــ از بحرانهای سرمایهداری در آینده ــ ترسیم میکنند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-42H
#اميلیو_ميناسيان #پرويز_قاسمی
#مبارزه_طبقاتی #فلسطین
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
غزه: نظامیکردن افراطی یک جنگ طبقاتی
گفتوگو با اميلیو ميناسيان ترجمهی: پرويز قاسمی قومیشدن روابط اجتماعی تاریخچهای دارد که اساساً مربوط به طبقات حاکم است: این مربوط به تاریخ شکلگیری بورژوازی سرمایهدار یهودی در فرايند ریشهکنکرد…