▫️ سوسیالیسم و جنبش کارگری در اتریش تا سال 1914
نوشتهی: رالف هوف روگر
ترجمهی: کاووس بهزادی
21 مه 2022
🔸 آزادی تجمعات، بیان و مطبوعات در سال 1848 برای نخستینبار امکان تبادلنظر و ارتباط با یکدیگر را برای کارگران و شکلگیری خودآگاهیشان بهعنوان یک طبقه را فراهم کرد. برونر که کارگر بود در «حقوق بشر برای کارگران» نوشت: «ما را ارازل و اوباش مینامید، ما خود را شهروند مینامیم چرا که نه فقط اربابان بلکه کارگران نیز مشروطهگرا هستند.» بنایان نیز خواهان درخواست مشابهی برای احترامگذاشتن به آنها شدند، کفاشان بایستی «رفتار انساندوستانهای با آنان» داشته باشند، استادان بایستی «با احترام به شاگردان برخورد کنند و آنها را شما خطاب کنند». این درخواستهای بهظاهر کم اهمیت بهطور نمونه «با شما موردخطاب قرار گرفتن» نشاندهندهی این مسئله بود که برابری انسانها در جامعهی فئودالی حتی بهصورت ظاهری هم وجود نداشت. کارگران «با شما مخاطب قرار نمیگرفتند» زیرا آنها را کودک محسوب میکردند. نیروی محرکهی انقلاب نه فقط فلاکت بلکه همچنین تحقیر متداول بود.
🔸 حزب سوسیال دموکرات اتریش ائتلافی از انجمنهای آموزشی و اتحادیهها بود و فُرم حقوقی «حزب» در آن زمان وجود نداشت. با این وجود اتحادیهها «مالیات حزب» پرداخت میکردند و هر یک از اعضایشان بهطور خودبهخودی سوسیال دموکرات محسوب میشدند. «مالیات حزب» همچنین شامل پرداخت حق اشتراک برخی نشریات سوسیال دموکرات میشد که در قیمت اشتراک گنجانده شده بود. حزب در واقع از «سازمانهای محلی» تشکیل شده بود که دربرگیرندهی سازمانهای مختلف در یک منطقه بود. با این شکل سازمانیابی غیرمتمرکز اما پراگماتیستی بیشازپیش کارگران جلب حزب و بهویژه اتحادیهها شدند. در سال 1893 در نخستین کنگرهی سراسری اتریش انجمنهای محلی بر اساس رستهی شغلی در انجمنهای فرامنطقهای مربوط به آن رستهی شغلی سازمانیابی شدند. همهنگام کمیسیون فراگیر اتحادیهها انتخاب و مشغول بهکار شد، که منطبق بر مدل آلمانی آن یک ارگان مرکزی برای اتحادیهها و انجمنهای متمرکز منطقهای بود، مدلی که در امپراتوری چندملیتی هابسبورگ بهسرعت تنشآفرین شد.
🔸 زنان به سازماندهی خودشان دست زدند. «انجمن آموزشی کارگران زن در وین» تحت عنوان «سیاه گوش طلایی» در ژوئن 1890 تأسیس شد. این انجمن با اساسنامهای «غیرسیاسی» توانست قانون انجمنها در اتریش را دور بزند که برمبنای آن فعالیت زنان در انجمنهای سیاسی ممنوع بود. زنان به شدت با رئیس انجمن که یک مرد بود مخالفت کردند که باعث پشتیبانی مردان از این مخالفتها شد. این انجمن در تظاهرات اول ماه مه 1891 بلوک مستقل خود را تشکیل داد که مورد توجه زیادی قرار گرفت و تعداد اعضای این انجمن در مدت کوتاهی بالغ بر صدها نفر شد. سه نمایندهی زن و همچنین آدلهاید پوپ در کنگرهی دوم حزب سوسیال دموکرات اتریش در برون در سال 1891 بهعنوان مهمان شرکت کردند چرا که دیگر نمیتوانستند زنان کارگر را نادیده بگیرند. کنگرهی حزب مطالبهی حق رأی عمومی را تعمیم داد و خواستار حق رأی زنان شد و اتحادیهها را موظف به پذیرش و عضویت آنها کرد
🔸 1914 سال آغاز جنگ که در آن «نشریهی کارگران» نیز بیشازپیش لحن ناسیونالیستی داشت، نشان داد که برخی از سوسیالدموکراتها هرگز طرفداریشان را از ناسیونالیسم آلمانی کنار نگذاشتهاند. بهطور نمونه کارل رننر که حتی در سال 1938 با استقبال از الحاق اتریش به امپراتوری آلمان فقط از وضعیت پدیدهآمده ناشی از اشغال اتریش انتقاد میکرد. با اینحال فریدریش آدلر پسر بنیانگذار حزب در 21 اکتبر 1916 با نفرت از ناسیونالیسم جنگی دست به اسلحه برد و به کارل اشتروخه صدراعظم اتریش سؤقصد کرد که نشاندهندهی رادیکالیسم نهفته در حزب سوسیال دموکرات اتریش بود. این اقدام بازگشت به «تبلیغ از طریق عمل» سالهای دههی 1880 بود اما با توجه به میلیونها کشته در «میدانهای افتخارآمیز جنگ» در عینحال منجر به تهییج مخالفان جنگ شد...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Z2
#رالف_هوف_روگر #کاووس_بهزادی #جنبش_کارگری #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: رالف هوف روگر
ترجمهی: کاووس بهزادی
21 مه 2022
🔸 آزادی تجمعات، بیان و مطبوعات در سال 1848 برای نخستینبار امکان تبادلنظر و ارتباط با یکدیگر را برای کارگران و شکلگیری خودآگاهیشان بهعنوان یک طبقه را فراهم کرد. برونر که کارگر بود در «حقوق بشر برای کارگران» نوشت: «ما را ارازل و اوباش مینامید، ما خود را شهروند مینامیم چرا که نه فقط اربابان بلکه کارگران نیز مشروطهگرا هستند.» بنایان نیز خواهان درخواست مشابهی برای احترامگذاشتن به آنها شدند، کفاشان بایستی «رفتار انساندوستانهای با آنان» داشته باشند، استادان بایستی «با احترام به شاگردان برخورد کنند و آنها را شما خطاب کنند». این درخواستهای بهظاهر کم اهمیت بهطور نمونه «با شما موردخطاب قرار گرفتن» نشاندهندهی این مسئله بود که برابری انسانها در جامعهی فئودالی حتی بهصورت ظاهری هم وجود نداشت. کارگران «با شما مخاطب قرار نمیگرفتند» زیرا آنها را کودک محسوب میکردند. نیروی محرکهی انقلاب نه فقط فلاکت بلکه همچنین تحقیر متداول بود.
🔸 حزب سوسیال دموکرات اتریش ائتلافی از انجمنهای آموزشی و اتحادیهها بود و فُرم حقوقی «حزب» در آن زمان وجود نداشت. با این وجود اتحادیهها «مالیات حزب» پرداخت میکردند و هر یک از اعضایشان بهطور خودبهخودی سوسیال دموکرات محسوب میشدند. «مالیات حزب» همچنین شامل پرداخت حق اشتراک برخی نشریات سوسیال دموکرات میشد که در قیمت اشتراک گنجانده شده بود. حزب در واقع از «سازمانهای محلی» تشکیل شده بود که دربرگیرندهی سازمانهای مختلف در یک منطقه بود. با این شکل سازمانیابی غیرمتمرکز اما پراگماتیستی بیشازپیش کارگران جلب حزب و بهویژه اتحادیهها شدند. در سال 1893 در نخستین کنگرهی سراسری اتریش انجمنهای محلی بر اساس رستهی شغلی در انجمنهای فرامنطقهای مربوط به آن رستهی شغلی سازمانیابی شدند. همهنگام کمیسیون فراگیر اتحادیهها انتخاب و مشغول بهکار شد، که منطبق بر مدل آلمانی آن یک ارگان مرکزی برای اتحادیهها و انجمنهای متمرکز منطقهای بود، مدلی که در امپراتوری چندملیتی هابسبورگ بهسرعت تنشآفرین شد.
🔸 زنان به سازماندهی خودشان دست زدند. «انجمن آموزشی کارگران زن در وین» تحت عنوان «سیاه گوش طلایی» در ژوئن 1890 تأسیس شد. این انجمن با اساسنامهای «غیرسیاسی» توانست قانون انجمنها در اتریش را دور بزند که برمبنای آن فعالیت زنان در انجمنهای سیاسی ممنوع بود. زنان به شدت با رئیس انجمن که یک مرد بود مخالفت کردند که باعث پشتیبانی مردان از این مخالفتها شد. این انجمن در تظاهرات اول ماه مه 1891 بلوک مستقل خود را تشکیل داد که مورد توجه زیادی قرار گرفت و تعداد اعضای این انجمن در مدت کوتاهی بالغ بر صدها نفر شد. سه نمایندهی زن و همچنین آدلهاید پوپ در کنگرهی دوم حزب سوسیال دموکرات اتریش در برون در سال 1891 بهعنوان مهمان شرکت کردند چرا که دیگر نمیتوانستند زنان کارگر را نادیده بگیرند. کنگرهی حزب مطالبهی حق رأی عمومی را تعمیم داد و خواستار حق رأی زنان شد و اتحادیهها را موظف به پذیرش و عضویت آنها کرد
🔸 1914 سال آغاز جنگ که در آن «نشریهی کارگران» نیز بیشازپیش لحن ناسیونالیستی داشت، نشان داد که برخی از سوسیالدموکراتها هرگز طرفداریشان را از ناسیونالیسم آلمانی کنار نگذاشتهاند. بهطور نمونه کارل رننر که حتی در سال 1938 با استقبال از الحاق اتریش به امپراتوری آلمان فقط از وضعیت پدیدهآمده ناشی از اشغال اتریش انتقاد میکرد. با اینحال فریدریش آدلر پسر بنیانگذار حزب در 21 اکتبر 1916 با نفرت از ناسیونالیسم جنگی دست به اسلحه برد و به کارل اشتروخه صدراعظم اتریش سؤقصد کرد که نشاندهندهی رادیکالیسم نهفته در حزب سوسیال دموکرات اتریش بود. این اقدام بازگشت به «تبلیغ از طریق عمل» سالهای دههی 1880 بود اما با توجه به میلیونها کشته در «میدانهای افتخارآمیز جنگ» در عینحال منجر به تهییج مخالفان جنگ شد...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Z2
#رالف_هوف_روگر #کاووس_بهزادی #جنبش_کارگری #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
سوسیالیسم و جنبش کارگری در اتریش تا سال 1914
نوشتهی: رالف هوف روگر ترجمهی: کاووس بهزادی یهودیستیزی منحصر به وین ترکیبی از نفرت دیرینهی مسیحیت از یهودیان و نقد جدید ارتجاعی از سرمایهداری بود. جنبش کارگری دست به مبارزهی جدی برعلیه این ای…
▫️ سوسیالیسم و جنبش کارگری در آلمان و اتریش تا سال 1914
نوشتهی: رالف هوف روگر
ترجمهی: کاووس بهزادی
4 ژوئیه 2022
🔸 به زعم بسیاری پرداختن به تاریخچهی سوسیالیسم و جنبش کارگری کاریست زائد و غیرضروری. اگرچه تا سالهای 1980 در رسانههای عمومی و دانشگاهها مباحث جدی پیرامون این تاریخچه وجود داشت اما متأسفانه روزبهروز از اهمیت این مباحث در علم و جامعه کاسته میشود.
🔸 بیتوجهی به تجربههای جنبش کارگری با توجه به مبرم بودن مسائل اجتماعی کنونی بیش از هر زمانی، معقول نیست. هرگونه گسست با یادآوردهای مبارزات اجتماعی گذشته بسیار زیانبار است، زیرا آگاهی طبقاتی فقط برگرفته از تجربههای خودی و دورهای نیست، بلکه یک فرآیند درازمدت تاریخی است. حافظهی تاریخیِ از پائین برای بسیج مقاومت و مبارزه علیه سلبمالکیتهای جدید طبقات حاکم از اهمیت ویژهای برخوردارند نهفقط دستگاه سرکوب که همچنین به کرسی نشاندن و پیشبرد سیاستِ عمومی نیز پیشینهای طولانی دارد که همواره از لحاظ تاریخی به آن مشروعیت داده میشود، برای نمونه با شکست جمهوری دموکراتیک آلمان، شاهد بیبدیلسازی اقتصاد آزاد و ظاهراً همسان دانستن ناسیونالسوسیالیسم با کمونیسم هستیم. یادآوری و اتکاء به مبارزات اجتماعی برای آغازگاه بدیل نظری و بسط شکلهای مقاومت و مبارزه از اهمیت ویژه و مهمی برخوردار است.
🔸 آغازگاه تشریح تاریخچهی جنبش کارگری آلمان اغلب بیرون آلمان است، آنهم به دو دلیل؛ از یکطرف دامنگستری صنعتیسازی و تضاد بین کارمزدی و سرمایه نخست در انگلستان بود. برعکس، در فرانسه از 1789 دموکراسی در فرایند طولانی انقلاب و ضدانقلاب شالودهریزی شد؛ بهقول مارکس: آغاز سلطهی سیاسی مستقیم طبقهی بورژازی. بدینرو انگلستان و فرانسه تا مدت الگوهایی برای توضیح تاریخ معاصر و همچنین پارادایمی برای تاریخ جنبش کارگری بودند. بنا بر این الگو، دولتهای کوچک آلمان در آغاز سدهی نوزدهم بهعنوان موردی ویژه ترازبندی شد: این دولتهای از لحاظ اقتصادی عقبمانده و از لحاظ سیاسی ازهمگسیخته «دیرتر»، یعنی با شکلگیری امپراتوری آلمان در سال 1871 به وحدت ملّی و اقتصادی دست یافتند.
🔸 دومین دلیل برای آغازگاه توضیح تاریخچهی این جنبش از خارج از آلمانْ خود تاریخچهی سازمانیابی جنبش کارگری است: تبعیدیان و شاگردان صنعتگران افزارمند مهاجر آلمانی در پاریس و سوئیس در اوان سالهای 1830 برای اولینبار در انجمنها و اتحادیههایی با سمتگیری سوسیالیستی بهویژه در «اتحادیه کمونیستها» متحد شدند. اتحادیهی کمونیستها، با بنیانگذاری مارکس و انگلس در بطن «اتحادیه دادگران» شکل گرفت که در سال 1836 در پاریس تأسیس شد که پیشگام تمام سازمانهای متأخر کارگری آلمان محسوب میشود. در آن دوره هنوز طبقهی کارگری همگن وجود نداشت، به همین دلیل نیز در برخی موارد شکلگیری نخستین سازمانهای کارگری در سال انقلاب 1848 را سرآغاز جنبش کارگری آلمان درنظر میگیرند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-31Z
#رالف_هوف_روگر #کاووس_بهزادی
#آلمان #اتریش #تاریخ_جنبش_کارگری #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: رالف هوف روگر
ترجمهی: کاووس بهزادی
4 ژوئیه 2022
🔸 به زعم بسیاری پرداختن به تاریخچهی سوسیالیسم و جنبش کارگری کاریست زائد و غیرضروری. اگرچه تا سالهای 1980 در رسانههای عمومی و دانشگاهها مباحث جدی پیرامون این تاریخچه وجود داشت اما متأسفانه روزبهروز از اهمیت این مباحث در علم و جامعه کاسته میشود.
🔸 بیتوجهی به تجربههای جنبش کارگری با توجه به مبرم بودن مسائل اجتماعی کنونی بیش از هر زمانی، معقول نیست. هرگونه گسست با یادآوردهای مبارزات اجتماعی گذشته بسیار زیانبار است، زیرا آگاهی طبقاتی فقط برگرفته از تجربههای خودی و دورهای نیست، بلکه یک فرآیند درازمدت تاریخی است. حافظهی تاریخیِ از پائین برای بسیج مقاومت و مبارزه علیه سلبمالکیتهای جدید طبقات حاکم از اهمیت ویژهای برخوردارند نهفقط دستگاه سرکوب که همچنین به کرسی نشاندن و پیشبرد سیاستِ عمومی نیز پیشینهای طولانی دارد که همواره از لحاظ تاریخی به آن مشروعیت داده میشود، برای نمونه با شکست جمهوری دموکراتیک آلمان، شاهد بیبدیلسازی اقتصاد آزاد و ظاهراً همسان دانستن ناسیونالسوسیالیسم با کمونیسم هستیم. یادآوری و اتکاء به مبارزات اجتماعی برای آغازگاه بدیل نظری و بسط شکلهای مقاومت و مبارزه از اهمیت ویژه و مهمی برخوردار است.
🔸 آغازگاه تشریح تاریخچهی جنبش کارگری آلمان اغلب بیرون آلمان است، آنهم به دو دلیل؛ از یکطرف دامنگستری صنعتیسازی و تضاد بین کارمزدی و سرمایه نخست در انگلستان بود. برعکس، در فرانسه از 1789 دموکراسی در فرایند طولانی انقلاب و ضدانقلاب شالودهریزی شد؛ بهقول مارکس: آغاز سلطهی سیاسی مستقیم طبقهی بورژازی. بدینرو انگلستان و فرانسه تا مدت الگوهایی برای توضیح تاریخ معاصر و همچنین پارادایمی برای تاریخ جنبش کارگری بودند. بنا بر این الگو، دولتهای کوچک آلمان در آغاز سدهی نوزدهم بهعنوان موردی ویژه ترازبندی شد: این دولتهای از لحاظ اقتصادی عقبمانده و از لحاظ سیاسی ازهمگسیخته «دیرتر»، یعنی با شکلگیری امپراتوری آلمان در سال 1871 به وحدت ملّی و اقتصادی دست یافتند.
🔸 دومین دلیل برای آغازگاه توضیح تاریخچهی این جنبش از خارج از آلمانْ خود تاریخچهی سازمانیابی جنبش کارگری است: تبعیدیان و شاگردان صنعتگران افزارمند مهاجر آلمانی در پاریس و سوئیس در اوان سالهای 1830 برای اولینبار در انجمنها و اتحادیههایی با سمتگیری سوسیالیستی بهویژه در «اتحادیه کمونیستها» متحد شدند. اتحادیهی کمونیستها، با بنیانگذاری مارکس و انگلس در بطن «اتحادیه دادگران» شکل گرفت که در سال 1836 در پاریس تأسیس شد که پیشگام تمام سازمانهای متأخر کارگری آلمان محسوب میشود. در آن دوره هنوز طبقهی کارگری همگن وجود نداشت، به همین دلیل نیز در برخی موارد شکلگیری نخستین سازمانهای کارگری در سال انقلاب 1848 را سرآغاز جنبش کارگری آلمان درنظر میگیرند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-31Z
#رالف_هوف_روگر #کاووس_بهزادی
#آلمان #اتریش #تاریخ_جنبش_کارگری #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
سوسیالیسم و جنبش کارگری در آلمان و اتریش تا سال 1914
نوشتهی: رالف هوف روگر ترجمهی: کاووس بهزادی مبارزات برای مسائل اجتماعی و مبارزات طبقاتی مؤلفههای اساسی جنبش کارگری بودند اما به هیچوجه تنها مؤلفههای اعتراضی این جنبش نبودند. این جنبش بر خلاف آ…