▫️ با طبقه یا بدون طبقه
▫️ واگشایی تفسیر ژانوسی مارکس از تعاونیهای کارگری
نوشتهی: مینسون جی
ترجمهی: تارا بهروزیان
16 دسامبر 2020
🔸 این مقاله برای روشن ساختن دیدگاههای متضاد جریانهای گوناگون مارکسیستی در خصوص مزایا و معایب تعاونیهای کارگری، بر واکاویِ ژانوسی خود مارکس از تعاونیهای کارگری تمرکز میکند. مارکس به ظرفیتهای بالقوه رادیکال تعاونیهای کارگری که به معنای واقعی کلمه سازمان یافته بودند و جهتگیری سیاسی داشتند، باور عمیقی داشت، اما بهشدت منتقد گرایش تعاونیها به محدودکردن افقهای سیاسیشان و جدا افتادن از جنبشهای کارگری گستردهتر بود. اگرچه اندیشمندان سنت مارکسیستی، تعاونیهای کارگری را مادامیکه به مثابهی محافل منزویِ «سرمایهداران جمعی» درون نظام سرمایهداری موجود عمل میکنند به باد انتقاد میگیرند، خود مارکس در جنبش تعاونی پتانسیل مهمی میدید تا آن جا که آن را بخشی از کارزار وسیعتر تغییر اجتماعی میدانست.
🔸 مارکس معتقد بود که تعاونیها میتوانند مسیر نظامی بدیل از تولیدکنندگان آزاد و برابر را نشان دهند و برانگیزانندهی تصورات رادیکال میان حامیانشان باشند، اما فقط تا حدی که فعالان این تعاونیها ضرورت سازماندهی مبتنی بر آگاهی طبقاتی و در مقیاس گستردهی صنعتی را به رسمیت بشناسند. در نهایت، مارکس اولویت چندانی برای ترویج نوع خاصی از سازمان کارگری که بیش از دیگر انواع سازماندهی، هدایتگر ما به سوی دگرگونی باشد (برای مثال تعاونیهای کارگری یا اتحادیههای کار) قائل نبود. در عوض او بیشتر بر اهمیت آگاهی طبقاتی درون سازماندهی کارگری، و بر تکامل و توسعهی آگاهی طبقاتی رادیکالشده در میان کارگران تاکید داشت، خواه از طریق گسترش اتحادیههای کار، خواه تعاونیهای کارگری یا هرگونه نهادی دیگر برای توانمندسازی کارگران. به عقیدهی مارکس، ماهیتِ تمرکزِ نهاد ِکارگری بر ایجاد و حفظ آگاهی طبقاتی استوار است که به قدرتمندترین وجه ممکن به شکلگیری گرایشهای رادیکال یا پسگرای شکلهای محلی اکتیویسم کارگری میانجامد، و نه ماهیت خود نهاد کارگری (یعنی تعاونی یا اتحادیه).
🔸 مشکل دیدگاههای دوگانهی مارکس دربارهی تعاونیها را میتوان را با توجه به تفاوت میان تعاونیهای کارگری به مثابهی یک شکل سازمانی، و تعاونیهای کارگری به مثابهی عامل تسریع و تقویت بسیج آگاهی طبقاتی کارگران، برطرف کرد... اگرچه مارکس بارها روح همیارانهی سوسیالیسم آرمانشهری در سنت اوئن/ پرودون را ستوده است، نتیجهگیری سختگیرانهی او این بود که این دست تعاونیگرایی، که فاقد بسیج سیاسی جمعی است، نه هرگز قادر خواهد بود قدرت واقعی را از چنگ سرمایهداران یا دولت درآورد و نه هرگز میتواند به «دگرگونی جامعهی سوسیالیستی» دست یابد. از نظر مارکس، در نهایت مهم آن است که هر نهاد خاص کارگری تا چه میزان به ورای اهداف اقتصادیِ منفعتمحور فردگرایانه خویش مینگرد و در جستوجوی دگرگونی اجتماعی/اقتصادی، آگاهی طبقاتی و مبارزهی طبقاتی را پرورش میدهد. مارکس و انگلس هر دو، سازماندهی کارگری را به عنوان «مهمترین سلاح در مبارزهی سیاسی طبقات»، بهشمار میآوردند، اما معتقد نبودند که همهی انواع سازماندهی کارگری میتوانند به طور خودکار به عنوان عوامل موثر تغییر اجتماعی عمل کنند.
🔸 «طبقه» محصول کنشهای مشخص است – یک نیروی تاریخی بالقوه که با «ایجاد انگیزه» پدید میآید و «فقط در سطح سازماندهی و کنش تحقق پیدا میکند». برداشت کاملاً مارکسیستی از ظرفیت تعاونیهای کارگری با این بینش آغاز میشود و ابتکارهای تعاونیهای خاص را از این دریچه به تفسیر میکشد که آیا این تعاونی سبب ترویج یا تعمیق درک کارگران از موقعیت و قدرت طبقاتیشان شده است یا نه...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1T7
#مینسون_جی #تارا_بهروزیان
#تعاونی_کارگری #تعاونی_تولیدی #جامعهی_بدیل
#طبقه #جنبش_کارگری
#دموکراسی #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ واگشایی تفسیر ژانوسی مارکس از تعاونیهای کارگری
نوشتهی: مینسون جی
ترجمهی: تارا بهروزیان
16 دسامبر 2020
🔸 این مقاله برای روشن ساختن دیدگاههای متضاد جریانهای گوناگون مارکسیستی در خصوص مزایا و معایب تعاونیهای کارگری، بر واکاویِ ژانوسی خود مارکس از تعاونیهای کارگری تمرکز میکند. مارکس به ظرفیتهای بالقوه رادیکال تعاونیهای کارگری که به معنای واقعی کلمه سازمان یافته بودند و جهتگیری سیاسی داشتند، باور عمیقی داشت، اما بهشدت منتقد گرایش تعاونیها به محدودکردن افقهای سیاسیشان و جدا افتادن از جنبشهای کارگری گستردهتر بود. اگرچه اندیشمندان سنت مارکسیستی، تعاونیهای کارگری را مادامیکه به مثابهی محافل منزویِ «سرمایهداران جمعی» درون نظام سرمایهداری موجود عمل میکنند به باد انتقاد میگیرند، خود مارکس در جنبش تعاونی پتانسیل مهمی میدید تا آن جا که آن را بخشی از کارزار وسیعتر تغییر اجتماعی میدانست.
🔸 مارکس معتقد بود که تعاونیها میتوانند مسیر نظامی بدیل از تولیدکنندگان آزاد و برابر را نشان دهند و برانگیزانندهی تصورات رادیکال میان حامیانشان باشند، اما فقط تا حدی که فعالان این تعاونیها ضرورت سازماندهی مبتنی بر آگاهی طبقاتی و در مقیاس گستردهی صنعتی را به رسمیت بشناسند. در نهایت، مارکس اولویت چندانی برای ترویج نوع خاصی از سازمان کارگری که بیش از دیگر انواع سازماندهی، هدایتگر ما به سوی دگرگونی باشد (برای مثال تعاونیهای کارگری یا اتحادیههای کار) قائل نبود. در عوض او بیشتر بر اهمیت آگاهی طبقاتی درون سازماندهی کارگری، و بر تکامل و توسعهی آگاهی طبقاتی رادیکالشده در میان کارگران تاکید داشت، خواه از طریق گسترش اتحادیههای کار، خواه تعاونیهای کارگری یا هرگونه نهادی دیگر برای توانمندسازی کارگران. به عقیدهی مارکس، ماهیتِ تمرکزِ نهاد ِکارگری بر ایجاد و حفظ آگاهی طبقاتی استوار است که به قدرتمندترین وجه ممکن به شکلگیری گرایشهای رادیکال یا پسگرای شکلهای محلی اکتیویسم کارگری میانجامد، و نه ماهیت خود نهاد کارگری (یعنی تعاونی یا اتحادیه).
🔸 مشکل دیدگاههای دوگانهی مارکس دربارهی تعاونیها را میتوان را با توجه به تفاوت میان تعاونیهای کارگری به مثابهی یک شکل سازمانی، و تعاونیهای کارگری به مثابهی عامل تسریع و تقویت بسیج آگاهی طبقاتی کارگران، برطرف کرد... اگرچه مارکس بارها روح همیارانهی سوسیالیسم آرمانشهری در سنت اوئن/ پرودون را ستوده است، نتیجهگیری سختگیرانهی او این بود که این دست تعاونیگرایی، که فاقد بسیج سیاسی جمعی است، نه هرگز قادر خواهد بود قدرت واقعی را از چنگ سرمایهداران یا دولت درآورد و نه هرگز میتواند به «دگرگونی جامعهی سوسیالیستی» دست یابد. از نظر مارکس، در نهایت مهم آن است که هر نهاد خاص کارگری تا چه میزان به ورای اهداف اقتصادیِ منفعتمحور فردگرایانه خویش مینگرد و در جستوجوی دگرگونی اجتماعی/اقتصادی، آگاهی طبقاتی و مبارزهی طبقاتی را پرورش میدهد. مارکس و انگلس هر دو، سازماندهی کارگری را به عنوان «مهمترین سلاح در مبارزهی سیاسی طبقات»، بهشمار میآوردند، اما معتقد نبودند که همهی انواع سازماندهی کارگری میتوانند به طور خودکار به عنوان عوامل موثر تغییر اجتماعی عمل کنند.
🔸 «طبقه» محصول کنشهای مشخص است – یک نیروی تاریخی بالقوه که با «ایجاد انگیزه» پدید میآید و «فقط در سطح سازماندهی و کنش تحقق پیدا میکند». برداشت کاملاً مارکسیستی از ظرفیت تعاونیهای کارگری با این بینش آغاز میشود و ابتکارهای تعاونیهای خاص را از این دریچه به تفسیر میکشد که آیا این تعاونی سبب ترویج یا تعمیق درک کارگران از موقعیت و قدرت طبقاتیشان شده است یا نه...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1T7
#مینسون_جی #تارا_بهروزیان
#تعاونی_کارگری #تعاونی_تولیدی #جامعهی_بدیل
#طبقه #جنبش_کارگری
#دموکراسی #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
با طبقه یا بدون طبقه
واگشایی تفسیر ژانوسی مارکس از تعاونیهای کارگری نوشتهی: مینسون جی ترجمهی: تارا بهروزیان این مقاله برای روشن ساختن دیدگاههای متضاد جریانهای گوناگون مارکسیستی در خصوص مزایا و معایب تعاونیهای کار…
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ گفتمان دموکراسی انجمنی
▫ تعاونیها و شورا
نوشتهی: داریوش راد
۴ ژوئن ۲۰۲۲
🔸 دموکراسی انجمنی برای کنترل و مدیریت همگانی اما غیرمتمرکز بر منابع عمومی، به موضوعی رایج و پذیرفتهشده در مباحث جامعهی شهری و روستایی و بهخصوص کنشگران اجتماعی جنبش کارگری و زیستمحیطی و اقلیتهای محلی حاشیهنشین و غیره تبدیل شده است. دموکراسی انجمنی (یا انجمنگرایی) بیان جنبش سیاسی (اکو)سوسیالیستی است که معتقد است رفاه همگانی و آزادی انسان هر دو زمانی به بهترین وجه متحقق میشود که امور خرد و کلان اقتصادی ـ سیاسی تا حد امکان توسط انجمنهای خودگردان مشارکتی نظیر شوراها و تعاونیها، دموکراتیک اداره شوند. انجمنگرایی در مقیاس ارزشی، اگرچه به آزادی اولویت میدهد، لیکن همچنین معتقد است آزادی تنها درصورتی میتواند بهصورت موثر متحقق شود که افراد در یک همکاری داوطلبانهی عدالتمحور برای تحقق برابری اقتصادی ـ اجتماعی مشارکت داشته باشند.
🔸 در این گفتمانْ مفهوم تعاونی اشاره به یک نهاد انجمنی است که همزمان متضاد و سازگار با نظام اجتماعی سرمایهداری است، اگرچه تعاونیگرایی امکان برونرفت از (خود)«بیگانگی» را برای کارگران و دیگر مزدبگیران فراهم میکند. مفهوم شورا نیز اشاره به یک نهاد انجمنی است که از نظر سیاسی باز و فراگیر، و برای انجام وظایف تصمیمگیری و مدیریت اجرایی از پایینترین سطوح تعاونیها تا مهمترین ساختارهای شهر و روستا عمل میکند؛ اعضای آن مستقیم توسط شهروندان انتخاب میشود.
🔸 این نوشته، براساس تجربه و مشاهدات جنبش کارگری در روزها و ماههای پس از پیروزی انقلاب بهمن، یک ارزیابی اولیه از پیوندهای بالقوه بین شوراها و تعاونیها بهمثابه نمونهای از نهادهای دموکراسی انجمنی در جامعهی کارگری که براساس ویژگیهای یک شکلِ امکانپذیرِ کارآمد از تعاونیگرایی که شامل کار مشارکتی، دموکراسی محل کار، توزیع برابر مازاد، همکاری بین تعاونیها، و نهایتاً روابط بین تعاونیها و ساختارهای کلان اقتصادی ـ اجتماعی سراسری است، را برای بحث و بررسی و تبادلنظر فراهم کرده است. این نوشته نشان خواهد داد که تعاونیگرایی بهدلیل ماهیت دموکراتیک و عدالتمحور تعاونیها در گسترش ارتباطات خود با سایر فعالیتهای شورایی در یک فرایند همکاری اجتماعی که آن را پارادایم «گردش شورایی» مینامیم، میتواند به هدف موردنظر جنبش کارگری و کنشگران زیستمحیطی و جامعهی کشاورزی و غیره در نظریه و عمل نزدیک و حتی آن را تحقق بخشد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-303
#داریوش_راد
#تعاونی_کارگری #دموکراسی_انجمنی #شورا
👇🏼
🖋@naghd_com
▫️ گفتمان دموکراسی انجمنی
▫ تعاونیها و شورا
نوشتهی: داریوش راد
۴ ژوئن ۲۰۲۲
🔸 دموکراسی انجمنی برای کنترل و مدیریت همگانی اما غیرمتمرکز بر منابع عمومی، به موضوعی رایج و پذیرفتهشده در مباحث جامعهی شهری و روستایی و بهخصوص کنشگران اجتماعی جنبش کارگری و زیستمحیطی و اقلیتهای محلی حاشیهنشین و غیره تبدیل شده است. دموکراسی انجمنی (یا انجمنگرایی) بیان جنبش سیاسی (اکو)سوسیالیستی است که معتقد است رفاه همگانی و آزادی انسان هر دو زمانی به بهترین وجه متحقق میشود که امور خرد و کلان اقتصادی ـ سیاسی تا حد امکان توسط انجمنهای خودگردان مشارکتی نظیر شوراها و تعاونیها، دموکراتیک اداره شوند. انجمنگرایی در مقیاس ارزشی، اگرچه به آزادی اولویت میدهد، لیکن همچنین معتقد است آزادی تنها درصورتی میتواند بهصورت موثر متحقق شود که افراد در یک همکاری داوطلبانهی عدالتمحور برای تحقق برابری اقتصادی ـ اجتماعی مشارکت داشته باشند.
🔸 در این گفتمانْ مفهوم تعاونی اشاره به یک نهاد انجمنی است که همزمان متضاد و سازگار با نظام اجتماعی سرمایهداری است، اگرچه تعاونیگرایی امکان برونرفت از (خود)«بیگانگی» را برای کارگران و دیگر مزدبگیران فراهم میکند. مفهوم شورا نیز اشاره به یک نهاد انجمنی است که از نظر سیاسی باز و فراگیر، و برای انجام وظایف تصمیمگیری و مدیریت اجرایی از پایینترین سطوح تعاونیها تا مهمترین ساختارهای شهر و روستا عمل میکند؛ اعضای آن مستقیم توسط شهروندان انتخاب میشود.
🔸 این نوشته، براساس تجربه و مشاهدات جنبش کارگری در روزها و ماههای پس از پیروزی انقلاب بهمن، یک ارزیابی اولیه از پیوندهای بالقوه بین شوراها و تعاونیها بهمثابه نمونهای از نهادهای دموکراسی انجمنی در جامعهی کارگری که براساس ویژگیهای یک شکلِ امکانپذیرِ کارآمد از تعاونیگرایی که شامل کار مشارکتی، دموکراسی محل کار، توزیع برابر مازاد، همکاری بین تعاونیها، و نهایتاً روابط بین تعاونیها و ساختارهای کلان اقتصادی ـ اجتماعی سراسری است، را برای بحث و بررسی و تبادلنظر فراهم کرده است. این نوشته نشان خواهد داد که تعاونیگرایی بهدلیل ماهیت دموکراتیک و عدالتمحور تعاونیها در گسترش ارتباطات خود با سایر فعالیتهای شورایی در یک فرایند همکاری اجتماعی که آن را پارادایم «گردش شورایی» مینامیم، میتواند به هدف موردنظر جنبش کارگری و کنشگران زیستمحیطی و جامعهی کشاورزی و غیره در نظریه و عمل نزدیک و حتی آن را تحقق بخشد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-303
#داریوش_راد
#تعاونی_کارگری #دموکراسی_انجمنی #شورا
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
گفتمان دموکراسی انجمنی
تعاونیها و شورا نوشتهی: داریوش راد گفتمان دموکراسی انجمنی رشد و توسعهی رابطه متقابل شوراهای مستقل محلی را مقدم بر مداخلات مدیریتی نهادهای کلان درنظر میگیرد، چرا که آنها پیششرط و زمینهی ا…