▫️ قانون ارزش در گذار
▫️از سرمايهداری صنعتی به سرمايهداری نوین
نوشتهی: کارلو ورچهلونه
ترجمهی: ساسان صدقی نیا
20ژانویه 2021
🔸 هدف از این مقاله این است که در چارچوب نظریِ پسااوپرائیستی، معنای منطقی و تاریخیِ قانون مارکسی ارزش در گذار از سرمایهداری صنعتی به سرمایهداریِ شناختی مشخص شود. از این چشمانداز، تجزیه و تحلیل در سه مرحله بسط مییابد. ابتدا مشخص میشود که چه چیزی باید در قانون ارزش/زمانکار تفهیم شود و چه چیزی آن را با قانون ارزش اضافی بیان میکند و این مفهوم یک متغیر وابسته و از لحاظ تاریخی متعین است. با اشاره به این تفسیر، از مفهوم قانون ارزش/ارزش اضافی استفاده خواهیم کرد. در مراحل دوم و سوم تمرکز بر روی دینامیسم اصلی صورت میگیرد که نیروی پیشرونده قانون ارزش/ارزش اضافی در سرمایهداری صنعتی و بحران آن در سرمایهداری شناختی را توضیح میدهد.
🔸 دو مفهوم اصلی قانون ارزش/کار، همانطورکه آنتونیو نگری از آنها یاد میکند، در سنت مارکسیستی با یکدیگر همزیستی دارند ، اینها دو مفهوم تئوری ارزش هستند. اولی بر مسئله کمی تعیین مقدار ارزش اصرار میکند. این مورد زمان کار را بهعنوان معیاری برای اندازهگیری ارزش کالا مورد بررسی قرار میدهد. این چیزی است که ما آن را نظریه ارزش/زمان کار مینامیم... در این دیدگاه، قانون ارزش اساسا بعنوان قانونی غیرتاریخی بر مبنای اندازهگیری و عامل تعادل برای تخصیص منابع قدرت، تصور میشود. مفهوم کار انتزاعی تقریباً به یک مقوله طبیعی و انتزاع ذهنی ساده تبدیل میشود، فارغ از تمام خصوصیاتی که از بیگانگی سوداگرانه تا مصادرهی کار کارگر، آن را به دسته خاصی از نظام سرمایهداری تبدیل میکند.
🔸 برداشت دوم بر بُعد کیفی رابطه استثمار که رابطه سرمایه و کار بر آن استوار است، پافشاری میکند، رابطهای که مستلزم تبدیل نیروی کار به کالایی کاذب و ساختگی است. این چیزی است که میتوان آن را نظریه ارزش/ارزش اضافی نامید. در این نظریه، کار انتزاعی به عنوان ماده و منبع ارزش در یک جامعه سرمایهداری از طریق توسعه روابط تجاری و رابطه آنتاگونیستیِ کار و سرمایه، درک میشود. توجه داشته باشید که در دیدگاه مارکس قانون ارزش-کار در واقع مستقیماً به عنوان تابعی از قانون ارزش اضافی تصور میشود و نسبت به قانون دوم، یعنی قانون استثمار و آنتاگونیسم، استقلال ندارد. در این راستا انتخاب بسیار بحثبرانگیز مارکس در فصل اول کتاب «سرمایه» از تجزیه و تحلیل کالاها شروع میشود و هیچ ارتباطی با فرضیه یک جامعه تجاری ساده ندارد که پیش از سرمایهداری موجود بوده است. در عوض، این بار از نیاز به نشاندادن چگونگی تبدیل نیروی کار به یک کالای کاذب و ساختگی – بنابراین مفصلبندی بین ارزش مبادله و ارزش استفاده آن (خودِ کار) – رمز و راز منشا سود را توضیح میدهد.
🔸 با شروع از مفهوم دوم، در ادامه این مقاله پیدایش و استقرار تاریخیِ قانون ارزش/ارزش اضافی، معنا و نقش بحران آن، در اقتصاد مبتنی بر دانش و انتشار آن را مشخص میکنیم.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1Xb
#کارلو_ورچهلونه #آنتونیو_نگری #ساسان_صدقی_نیا
#نیروی_کار #نظریه_ارزش #سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️از سرمايهداری صنعتی به سرمايهداری نوین
نوشتهی: کارلو ورچهلونه
ترجمهی: ساسان صدقی نیا
20ژانویه 2021
🔸 هدف از این مقاله این است که در چارچوب نظریِ پسااوپرائیستی، معنای منطقی و تاریخیِ قانون مارکسی ارزش در گذار از سرمایهداری صنعتی به سرمایهداریِ شناختی مشخص شود. از این چشمانداز، تجزیه و تحلیل در سه مرحله بسط مییابد. ابتدا مشخص میشود که چه چیزی باید در قانون ارزش/زمانکار تفهیم شود و چه چیزی آن را با قانون ارزش اضافی بیان میکند و این مفهوم یک متغیر وابسته و از لحاظ تاریخی متعین است. با اشاره به این تفسیر، از مفهوم قانون ارزش/ارزش اضافی استفاده خواهیم کرد. در مراحل دوم و سوم تمرکز بر روی دینامیسم اصلی صورت میگیرد که نیروی پیشرونده قانون ارزش/ارزش اضافی در سرمایهداری صنعتی و بحران آن در سرمایهداری شناختی را توضیح میدهد.
🔸 دو مفهوم اصلی قانون ارزش/کار، همانطورکه آنتونیو نگری از آنها یاد میکند، در سنت مارکسیستی با یکدیگر همزیستی دارند ، اینها دو مفهوم تئوری ارزش هستند. اولی بر مسئله کمی تعیین مقدار ارزش اصرار میکند. این مورد زمان کار را بهعنوان معیاری برای اندازهگیری ارزش کالا مورد بررسی قرار میدهد. این چیزی است که ما آن را نظریه ارزش/زمان کار مینامیم... در این دیدگاه، قانون ارزش اساسا بعنوان قانونی غیرتاریخی بر مبنای اندازهگیری و عامل تعادل برای تخصیص منابع قدرت، تصور میشود. مفهوم کار انتزاعی تقریباً به یک مقوله طبیعی و انتزاع ذهنی ساده تبدیل میشود، فارغ از تمام خصوصیاتی که از بیگانگی سوداگرانه تا مصادرهی کار کارگر، آن را به دسته خاصی از نظام سرمایهداری تبدیل میکند.
🔸 برداشت دوم بر بُعد کیفی رابطه استثمار که رابطه سرمایه و کار بر آن استوار است، پافشاری میکند، رابطهای که مستلزم تبدیل نیروی کار به کالایی کاذب و ساختگی است. این چیزی است که میتوان آن را نظریه ارزش/ارزش اضافی نامید. در این نظریه، کار انتزاعی به عنوان ماده و منبع ارزش در یک جامعه سرمایهداری از طریق توسعه روابط تجاری و رابطه آنتاگونیستیِ کار و سرمایه، درک میشود. توجه داشته باشید که در دیدگاه مارکس قانون ارزش-کار در واقع مستقیماً به عنوان تابعی از قانون ارزش اضافی تصور میشود و نسبت به قانون دوم، یعنی قانون استثمار و آنتاگونیسم، استقلال ندارد. در این راستا انتخاب بسیار بحثبرانگیز مارکس در فصل اول کتاب «سرمایه» از تجزیه و تحلیل کالاها شروع میشود و هیچ ارتباطی با فرضیه یک جامعه تجاری ساده ندارد که پیش از سرمایهداری موجود بوده است. در عوض، این بار از نیاز به نشاندادن چگونگی تبدیل نیروی کار به یک کالای کاذب و ساختگی – بنابراین مفصلبندی بین ارزش مبادله و ارزش استفاده آن (خودِ کار) – رمز و راز منشا سود را توضیح میدهد.
🔸 با شروع از مفهوم دوم، در ادامه این مقاله پیدایش و استقرار تاریخیِ قانون ارزش/ارزش اضافی، معنا و نقش بحران آن، در اقتصاد مبتنی بر دانش و انتشار آن را مشخص میکنیم.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1Xb
#کارلو_ورچهلونه #آنتونیو_نگری #ساسان_صدقی_نیا
#نیروی_کار #نظریه_ارزش #سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
قانون ارزش در گذار
از سرمايهداری صنعتی به سرمايهداری نوین نوشتهی: کارلو ورچهلونه ترجمهی: ساسان صدقی نیا به این معنا بهدنبال آنتونیو نگری (1979 و 1996) میتوان گفت قانون ارزش اضافی در نگاه اول و بهنحوی جدایین…