▫️ بحران در اسراییل و مقاومت فلسطین
5 نوامبر2023
گفتوگو با توفیق حداد
ترجمهی: ناصر پیشرو
📝 توضیح مترجم: مصاحبهی آنه الکساندر با توفیق حداد نویسنده و روزنامهنگار فلسطینی در شرایط «بحران قضایی» در اسراییل و پیش از 7 اکتبر و جنگ حماس و اسراییل انجام گرفته است. توفیق حداد در این گفتوگو جنبههای مختلف شرایط خاص فلسطینیها و دولت اسراییل را بعد از توافق اسلو تا پیش از شرایط اخیر توضیح میدهد که در افزایش اطلاعات و شناختِ پیشزمینههای جنگ اخیر موثر است. بدیهی است که برگردان این گفتوگو به معنای توافق با نظر نویسنده نیست.
برشهایی از این گفتوگو:
🔸 نکتهی مهم این است که این فکر را رد کنیم که روند اسلو به «صلح» یا حقوق فلسطینی و قوانین بینالملل و غیره مرتبط است. توافق اسلو همانا اجرای طرح آلون بود که اساساً تلاشی برای الحاق دائمی فتوحات جنگ اعراب و اسراییل در 1967 بهشمار میآمد و در همان حال شکلی از خودگردانی محدود را برای فلسطینیها، البته بدون فراهم آوردن حق حاکمیت آنها، ایجاد میکرد. هدف از ارائهی «راهحل» خودگردانیْ از بینبردن دعاوی خودمختاری فلسطینیها بود که برای حفظ سرشت «یهودی و دموکراتیک» اسراییل ضروری تلقی میشد؛ چرا که در صورت ادامهی اشغال نامحدود سرزمینهای فتحشده در 1967 و خطر ادغام بیشتر فلسطینیها در پیکرهی سیاسی اسراییل این سرشت میتوانست تحلیل رود. چنین پیشامدی ممکن بود جمعیت یهودیان اسراییل را از اکثریت بیاندازد. هنگامی که فلسطینیها در اوایل دههی 1980 در سرزمینهای اشغالی فلسطین شروع به سازماندهی تشکیلاتی و بسیج تودهای کردند و در اواخر دههی 1980 قیامی را برپا کردند که به انتفاضهی اول معروف شد، این مسئله به موضوعی تبدیل شد که مواجههی مستقیم را میطلبید.... به قول آری آرنون، اقتصاددان اسراییلی، رویکرد اسراییل «نه دو و نه یک» بود. آنها نه راهحل یک دولت را میخواستند که در آن اسراییلیها و فلسطینیها بخشی از یک موجودیت سیاسی واحد باشند، و نه ظهور یک کشور مستقل فلسطینی در کنار اسراییل. در عوض، نوسان دائمی بین این دو بدیل وجود داشت.
🔸هنگامی که شما تصویری را که اسراییل برای مصرف بینالمللی ارائه کرده را به پرسش میکشید، مشاهده میکنید که کل جمعیت فلسطین، از رود اردن تا دریای مدیترانه، تحت نوعی سلطه و نظارت اسراییل قرار دارند. این امر باعث میشود که مقولهبندی اسراییل بهعنوان دولتی آپارتاید هر چه بیشتر قانعکنندهتر به نظر رسد. در واقع، طی حدود پنج سال گذشته، همهی سازمانهای اصلی بینالمللی حقوق بشر، از جمله سازمانهای اسراییلی، شروع به باز کردن این پرونده کردهاند، زیرا طرح هر گونه پروندهی دیگری توهین به احکام خودشان است.
🔸 این هیولا از روند اسلو رشد کرد. هدف آن حلوفصل سرزمینهای باقیمانده فلسطینی، عقب راندن فلسطینیها از مطالباتشان، و از بین بردن آنها بهعنوان یک خلق و حل «مشکل ملی» است. آنان حتی از طریق تهدید به اخراجسازی نیز آمادهی انجام این کارند. تجسم پیشین صیهونیسم وحشتناک بود و کارزارهای متعدد پاکسازی قومی را علیه فلسطینیها اجرا میکرد. با این حال، سرشت این نیروهای جدید ــ که از درون و بیرون نیروهای قدیم رشد کردهاند ــ این است که برای هویت برتریطلبانهی یهودی خود توجیهی نمیتراشد و سخت در تلاش است تا دولت اسراییل را، یعنی ابزار تخصیص ثمرات ناشی از فتوحات صهیونیستی در میان جمعیتهای شهرکنشین اسراییلی، تصاحب کند. آنها میخواهند آن صورت ظاهر لیبرالی را از بین برند که پیشتر میانجی استعمار فلسطین بود و خوف و وحشت استعمار را کمرنگ میکرد و درجاتی از تفاوتهای ظریف در ساختارهای حکمرانی پروژهی پیچیدهای به وجود میآورد که اسراییل نام دارد. آنها میخواهند فلسطینیها را از بین ببرند، سرزمین آنها را بگیرند و قدرت خود را به جهان عرب و خاورمیانه نشان دهند.
🔹متن کامل این گفتوگو را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3KV
#توفیق_حداد #ناصر_پیشرو
#فلسطین #صهیونیسم
#پاکسازی_قومی #آپارتاید #توافقنامه_اسلو
👇🏽
🖋@naghd_com
5 نوامبر2023
گفتوگو با توفیق حداد
ترجمهی: ناصر پیشرو
📝 توضیح مترجم: مصاحبهی آنه الکساندر با توفیق حداد نویسنده و روزنامهنگار فلسطینی در شرایط «بحران قضایی» در اسراییل و پیش از 7 اکتبر و جنگ حماس و اسراییل انجام گرفته است. توفیق حداد در این گفتوگو جنبههای مختلف شرایط خاص فلسطینیها و دولت اسراییل را بعد از توافق اسلو تا پیش از شرایط اخیر توضیح میدهد که در افزایش اطلاعات و شناختِ پیشزمینههای جنگ اخیر موثر است. بدیهی است که برگردان این گفتوگو به معنای توافق با نظر نویسنده نیست.
برشهایی از این گفتوگو:
🔸 نکتهی مهم این است که این فکر را رد کنیم که روند اسلو به «صلح» یا حقوق فلسطینی و قوانین بینالملل و غیره مرتبط است. توافق اسلو همانا اجرای طرح آلون بود که اساساً تلاشی برای الحاق دائمی فتوحات جنگ اعراب و اسراییل در 1967 بهشمار میآمد و در همان حال شکلی از خودگردانی محدود را برای فلسطینیها، البته بدون فراهم آوردن حق حاکمیت آنها، ایجاد میکرد. هدف از ارائهی «راهحل» خودگردانیْ از بینبردن دعاوی خودمختاری فلسطینیها بود که برای حفظ سرشت «یهودی و دموکراتیک» اسراییل ضروری تلقی میشد؛ چرا که در صورت ادامهی اشغال نامحدود سرزمینهای فتحشده در 1967 و خطر ادغام بیشتر فلسطینیها در پیکرهی سیاسی اسراییل این سرشت میتوانست تحلیل رود. چنین پیشامدی ممکن بود جمعیت یهودیان اسراییل را از اکثریت بیاندازد. هنگامی که فلسطینیها در اوایل دههی 1980 در سرزمینهای اشغالی فلسطین شروع به سازماندهی تشکیلاتی و بسیج تودهای کردند و در اواخر دههی 1980 قیامی را برپا کردند که به انتفاضهی اول معروف شد، این مسئله به موضوعی تبدیل شد که مواجههی مستقیم را میطلبید.... به قول آری آرنون، اقتصاددان اسراییلی، رویکرد اسراییل «نه دو و نه یک» بود. آنها نه راهحل یک دولت را میخواستند که در آن اسراییلیها و فلسطینیها بخشی از یک موجودیت سیاسی واحد باشند، و نه ظهور یک کشور مستقل فلسطینی در کنار اسراییل. در عوض، نوسان دائمی بین این دو بدیل وجود داشت.
🔸هنگامی که شما تصویری را که اسراییل برای مصرف بینالمللی ارائه کرده را به پرسش میکشید، مشاهده میکنید که کل جمعیت فلسطین، از رود اردن تا دریای مدیترانه، تحت نوعی سلطه و نظارت اسراییل قرار دارند. این امر باعث میشود که مقولهبندی اسراییل بهعنوان دولتی آپارتاید هر چه بیشتر قانعکنندهتر به نظر رسد. در واقع، طی حدود پنج سال گذشته، همهی سازمانهای اصلی بینالمللی حقوق بشر، از جمله سازمانهای اسراییلی، شروع به باز کردن این پرونده کردهاند، زیرا طرح هر گونه پروندهی دیگری توهین به احکام خودشان است.
🔸 این هیولا از روند اسلو رشد کرد. هدف آن حلوفصل سرزمینهای باقیمانده فلسطینی، عقب راندن فلسطینیها از مطالباتشان، و از بین بردن آنها بهعنوان یک خلق و حل «مشکل ملی» است. آنان حتی از طریق تهدید به اخراجسازی نیز آمادهی انجام این کارند. تجسم پیشین صیهونیسم وحشتناک بود و کارزارهای متعدد پاکسازی قومی را علیه فلسطینیها اجرا میکرد. با این حال، سرشت این نیروهای جدید ــ که از درون و بیرون نیروهای قدیم رشد کردهاند ــ این است که برای هویت برتریطلبانهی یهودی خود توجیهی نمیتراشد و سخت در تلاش است تا دولت اسراییل را، یعنی ابزار تخصیص ثمرات ناشی از فتوحات صهیونیستی در میان جمعیتهای شهرکنشین اسراییلی، تصاحب کند. آنها میخواهند آن صورت ظاهر لیبرالی را از بین برند که پیشتر میانجی استعمار فلسطین بود و خوف و وحشت استعمار را کمرنگ میکرد و درجاتی از تفاوتهای ظریف در ساختارهای حکمرانی پروژهی پیچیدهای به وجود میآورد که اسراییل نام دارد. آنها میخواهند فلسطینیها را از بین ببرند، سرزمین آنها را بگیرند و قدرت خود را به جهان عرب و خاورمیانه نشان دهند.
🔹متن کامل این گفتوگو را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3KV
#توفیق_حداد #ناصر_پیشرو
#فلسطین #صهیونیسم
#پاکسازی_قومی #آپارتاید #توافقنامه_اسلو
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
بحران در اسراییل و مقاومت فلسطین
گفتوگو با توفیق حداد ترجمهی: ناصر پیشرو این هیولا از روند اسلو رشد کرد. هدف آن حلوفصل سرزمینهای باقیمانده فلسطینی، عقب راندن فلسطینیها از مطالباتشان، و از بین بردن آنها بهعنوان یک خلق و حل…
▫️ توافقی که فلسطین را به زانو درآورد
10 ژانویه 2024
نوشتهی: غاده کرمی
ترجمهی: مژگان بدیعی
📝 با گذشت بیش از 80 روز از عملیات توفان الاقصی در 7 اکتبر، بازنگری این واقعه در بستر تاریخیاش ضروری است. غاده کرمی محقق فلسطینی، در کتاب «یک دولت: راهحل اسرائیل-فلسطین» بنبستها و موانعی را بررسی میکند که فلسطین را به وضعیت کنونی سوق داده است: مردمانی در تبعید، تحتمحاصره و بدون هیچ قدرتی. نویسنده در فصل سوم کتاب، نقدی دقیق از «طرح صلح» اسرائیل و فلسطین ارائه میکند. روند صلحی که از همان ابتدا بهشدت تحت نظارت قدرتهای غربی بود؛ و در واقع سلسلهای بیپایان از رد و انکار و کنار گذاشتن سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در ازای چند وعدهی دروغین بود که اسرائیل همانها را هم در عمل زیر پا میگذاشت. غاده کرمی نقدی دقیق از توهم عرفات که او را به امضای توافقنامهی اسلو سوق داد، ارائه میکند: این توهم که با تکنیک «پا لای در» میتوان قدمبهقدم در ایجاد یک کشور فلسطینی در کنار دولت اسرائیل موفق شد. این رویکرد عرفات به نتیجه نرسید، و حاصل مذاکرات فقط تداوم شهرکسازی دولت اسرائیل و اجرای سیاست آپارتاید بود. کرمی در مواجهه با سراب راهحل دو دولت توضیح میدهد که تنها راهی که هم عدالت را برای فلسطینیها و بهویژه آوارگان تحقق میبخشد و هم امنیت اسرائیلیها را تضمین میکند، ایجاد یک کشور سکولار در فلسطین است که همهی ساکنان آن از حقوقی یکسان برخوردار باشند.
🔸 در فرهنگ واژگان سیاسی هیچ واژهای بهاندازهی «روند صلح اعراب و اسرائیل» تا این حد پرکاربرد و درعینحال پوچ و بیمعنا نبوده است. این اصطلاح زمانی به توافق بین اسرائیل و کشورهای عربی اشاره داشت، اما از لحظهی امضای توافق اسلو در 1993، معنی آن به روند صلح بین اسرائیل و فلسطینیها تغییر یافت. اینک پس از گذشت 72 سال از آتشبس 1949 که به اولین جنگ بین اعراب و اسرائیل پایان داد، هیچ توافقی برای تضمین صلح پایدار در منطقه حاصل نشده است.هرچند طرحهای زیادی پیشنهاد شد، اما هیچکدام در پایاندادن به خصومت بین اعراب و اسرائیل موفق نبوده است.
🔸 چرا هیچ راهحلی به نتیجه نرسیده است؟ چرا تمام تلاشهای بینالمللی و منطقهای، که بهظاهر امیدوارکننده بود، در حل این مناقشه شکست خورده است؟ تا پیش از امضای توافق اسلو بین اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین در 1993، مذاکرات صلح اساساً بر مسئلهی فلسطین متمرکز نبود، هرچند نام فلسطین همیشه در تمام مذاکرهها شنیده میشد. هرچند همه، بهویژه کشورهای عربی میدانستند که مذاکرات باید پیرامون فلسطین باشد، اما فلسطین هرگز در اولویت مطالباتشان نبود. مثال روشن آن، نگرش حاکم بر آوارگان فلسطینی است: روی کاغذ، همه میدانستند که این بحران باید حل شود، اما آوارگان فلسطینی در عمل نادیده گرفته میشدند یا بیاهمیت و قابلترحم بودند. این نگرش بر تمامی مذاکرات صلح بین اعراب و اسرائیل سایه افکنده بود.
🔸 شکی نیست که ضعفها و خطاهای رهبری باعث انحطاط آرمان فلسطین شده است. عرفات به اشتباه فکر میکرد چارهای جز کوتاه آمدن در برابر خواستههای اسرائیل ندارد. درست است که فلسطینیها قدرت رسمی نداشتند، اما دارای قدرت سلبی بودند، یعنی «نه» گفتن به شروطی که اسرائیل در اسلو و پس از آن تعیین کرد. خطای بزرگ دیگر، عدم بهرهبرداری از واقعیتی بود که میتوانست حق وتوی فلسطینیها باشد؛ این واقعیت که اگر اسرائیل واقعاً نیازی به مذاکره نداشت هرگز در 1993 تن به مذاکره نمیداد. بدون اشاره به ناتوانی، خودخواهی و ترس دولتهای عربی، میتوانیم داستان مفصلی از اشتباهات، سادهلوحیها و حماقت فلسطینیها بنویسیم. اما حتی در این شرایط، آیا ناکامی فلسطینیها در دفاع از خود، ستم بر آنها را توجیه میکند؟ در کدام قانون نوشته شده که حماقت جرمی است مستحق مجازات؟ اما نباید فلسطینیها را احمق پنداشت؛ آنها در موقعیتی قرار گرفتند که باید ظرف چند سال از دهقانان و آوارگان به مردمی مدرن تبدیل میشدند تا در برابر حملات پیچیدهی اسرائیل و متحدانش قادر به دفاع از خود باشند. شکست آنها در جبهههای مختلف اصلاً تعجبی ندارد. برعکس، شگفتی این است که تا این نقطه از مسیر آمدهاند...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3St
#غاده_کرمی #مژگان_بدیعی
#فلسطین #سرزمینهای_اشغالی #آپارتاید #توافق_اسلو
👇🏽
🖋@naghd_com
10 ژانویه 2024
نوشتهی: غاده کرمی
ترجمهی: مژگان بدیعی
📝 با گذشت بیش از 80 روز از عملیات توفان الاقصی در 7 اکتبر، بازنگری این واقعه در بستر تاریخیاش ضروری است. غاده کرمی محقق فلسطینی، در کتاب «یک دولت: راهحل اسرائیل-فلسطین» بنبستها و موانعی را بررسی میکند که فلسطین را به وضعیت کنونی سوق داده است: مردمانی در تبعید، تحتمحاصره و بدون هیچ قدرتی. نویسنده در فصل سوم کتاب، نقدی دقیق از «طرح صلح» اسرائیل و فلسطین ارائه میکند. روند صلحی که از همان ابتدا بهشدت تحت نظارت قدرتهای غربی بود؛ و در واقع سلسلهای بیپایان از رد و انکار و کنار گذاشتن سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در ازای چند وعدهی دروغین بود که اسرائیل همانها را هم در عمل زیر پا میگذاشت. غاده کرمی نقدی دقیق از توهم عرفات که او را به امضای توافقنامهی اسلو سوق داد، ارائه میکند: این توهم که با تکنیک «پا لای در» میتوان قدمبهقدم در ایجاد یک کشور فلسطینی در کنار دولت اسرائیل موفق شد. این رویکرد عرفات به نتیجه نرسید، و حاصل مذاکرات فقط تداوم شهرکسازی دولت اسرائیل و اجرای سیاست آپارتاید بود. کرمی در مواجهه با سراب راهحل دو دولت توضیح میدهد که تنها راهی که هم عدالت را برای فلسطینیها و بهویژه آوارگان تحقق میبخشد و هم امنیت اسرائیلیها را تضمین میکند، ایجاد یک کشور سکولار در فلسطین است که همهی ساکنان آن از حقوقی یکسان برخوردار باشند.
🔸 در فرهنگ واژگان سیاسی هیچ واژهای بهاندازهی «روند صلح اعراب و اسرائیل» تا این حد پرکاربرد و درعینحال پوچ و بیمعنا نبوده است. این اصطلاح زمانی به توافق بین اسرائیل و کشورهای عربی اشاره داشت، اما از لحظهی امضای توافق اسلو در 1993، معنی آن به روند صلح بین اسرائیل و فلسطینیها تغییر یافت. اینک پس از گذشت 72 سال از آتشبس 1949 که به اولین جنگ بین اعراب و اسرائیل پایان داد، هیچ توافقی برای تضمین صلح پایدار در منطقه حاصل نشده است.هرچند طرحهای زیادی پیشنهاد شد، اما هیچکدام در پایاندادن به خصومت بین اعراب و اسرائیل موفق نبوده است.
🔸 چرا هیچ راهحلی به نتیجه نرسیده است؟ چرا تمام تلاشهای بینالمللی و منطقهای، که بهظاهر امیدوارکننده بود، در حل این مناقشه شکست خورده است؟ تا پیش از امضای توافق اسلو بین اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین در 1993، مذاکرات صلح اساساً بر مسئلهی فلسطین متمرکز نبود، هرچند نام فلسطین همیشه در تمام مذاکرهها شنیده میشد. هرچند همه، بهویژه کشورهای عربی میدانستند که مذاکرات باید پیرامون فلسطین باشد، اما فلسطین هرگز در اولویت مطالباتشان نبود. مثال روشن آن، نگرش حاکم بر آوارگان فلسطینی است: روی کاغذ، همه میدانستند که این بحران باید حل شود، اما آوارگان فلسطینی در عمل نادیده گرفته میشدند یا بیاهمیت و قابلترحم بودند. این نگرش بر تمامی مذاکرات صلح بین اعراب و اسرائیل سایه افکنده بود.
🔸 شکی نیست که ضعفها و خطاهای رهبری باعث انحطاط آرمان فلسطین شده است. عرفات به اشتباه فکر میکرد چارهای جز کوتاه آمدن در برابر خواستههای اسرائیل ندارد. درست است که فلسطینیها قدرت رسمی نداشتند، اما دارای قدرت سلبی بودند، یعنی «نه» گفتن به شروطی که اسرائیل در اسلو و پس از آن تعیین کرد. خطای بزرگ دیگر، عدم بهرهبرداری از واقعیتی بود که میتوانست حق وتوی فلسطینیها باشد؛ این واقعیت که اگر اسرائیل واقعاً نیازی به مذاکره نداشت هرگز در 1993 تن به مذاکره نمیداد. بدون اشاره به ناتوانی، خودخواهی و ترس دولتهای عربی، میتوانیم داستان مفصلی از اشتباهات، سادهلوحیها و حماقت فلسطینیها بنویسیم. اما حتی در این شرایط، آیا ناکامی فلسطینیها در دفاع از خود، ستم بر آنها را توجیه میکند؟ در کدام قانون نوشته شده که حماقت جرمی است مستحق مجازات؟ اما نباید فلسطینیها را احمق پنداشت؛ آنها در موقعیتی قرار گرفتند که باید ظرف چند سال از دهقانان و آوارگان به مردمی مدرن تبدیل میشدند تا در برابر حملات پیچیدهی اسرائیل و متحدانش قادر به دفاع از خود باشند. شکست آنها در جبهههای مختلف اصلاً تعجبی ندارد. برعکس، شگفتی این است که تا این نقطه از مسیر آمدهاند...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3St
#غاده_کرمی #مژگان_بدیعی
#فلسطین #سرزمینهای_اشغالی #آپارتاید #توافق_اسلو
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
توافقی که فلسطین را بهزانو درآورد
نوشتهی: غاده کرمی ترجمهی: مژگان بدیعی اسرائیل هرگز برنامهی شهرکسازی در سرزمینهای فلسطینی را پنهان نکرد و آشکارا برای یهودیسازی بیتالمقدس تلاش میکرد. در نهایت این شهر را پایتخت خود خواند و ع…
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ گرگومیشِ صهیونیسم
▫️رؤیاهای استعماری، کابوسهای نژادپرستانه و آیندههای آزادشده
۲۷ مارس ۲۰۲۴
نوشتهی: رُزالیند پچسکی
ترجمهی: سیدسجاد هاشمینژاد، شیما مقدسی و پارسا زنگنه
🔸 «صهیونیسم زمینهی تاریخی واقعی رشد خود، هزینهی سیاسیاش برای ساکنان محلی فلسطین و تبعیضات ظالمانهی ستیزهجویانهاش میان یهودیان و غیریهودیان را پنهان کرده یا باعث ناپدیدیشان شده است … امروزه تنها موضوعی که اسرائیل را بهمثابهی یک جامعه به هیجان میآورد، موضوع فلسطینیها است: نفی فلسطینیها، ثابتترین رشتهای است که در سرتاسر بافهی صهیونیسم تنیده شده است.»
🔸 از زمانی که ادوارد سعید فقید، محقق و فعال فلسطینی سخنان بالا را نوشت، تا الان که بیش از چهل سال از آن میگذرد، تغییرات زیادی رخ داده است. اکنون به لطف یک جنبش مقاومت قدرتمند که با پیوستن فلسطینیها، یهودیان، مسلمانان، مسیحیان، سکولارها و سایر فعالان همبسته با فلسطین همراه بوده، مسئلهی فلسطین در صحنهی جهانیْ مشهود و زنده است. همزمان با این امر، «مسئلهی صهیون» اما، با انبوهی از توشههای تاریخیِ پرپیچوخم همراه است. زمانی که صهیونیستهای یهودی ایدهی فلسطین را بهعنوان سرزمینی بدون مردم، برای مردمی بدون سرزمین از آن خود کردند، به این واقعیت که فلسطین سرزمینی خالی از مردم نیست کاملاً آگاه بودند. با این وجود، آنها تصمیم گرفتند با مردم محلی عرب بهمثابهی مردمی «نامرئی»، مردمی «غریبه» و بهمثابهی مردمی که از اروپاییها پایینتر هستند، رفتار کنند. بهطور خلاصه، با آنها همچون کسانی رفتار کنند که گویی واقعاً مردم نیستند. سعید نوشت که نژادپرستی «زمینهی تاریخی واقعی رشد صهیونیسم است».
🔸 همگنسازی یهودیان بهمثابهی یک هویت ملی یا نژادیِ واحد که بهطور جداییناپذیری مقید به کشور اسرائیل است، خود نوعی یهودستیزی محسوب میشود که ریشههایی بسیار قدیمی دارد. صهیونیسم، یک ایدئولوژی و مجموعهای از کردوکارها بوده که، مطابق با خاستگاههایش در اروپای قرن نوزدهم، نظامی نژادپرستانه را مبتنی بر استعمارگری سکونتگزین تأسیس کرده است. این نظام نژادپرستانه، مانند تمام نظامهای نژادپرستی دیگر، یک نژادپرستیِ دووجهی را در دستور کار خود قرار داده است: نژادپرستیِ رو به بیرون و در قبال «دیگریها»، و نژادپرستی رو به درون در قبال خود. همسویی اولیهی این نظام نژادپرستانه با مفروضات اروپایی در مورد برتری غرب و سفیدپوستان، هم مبتنی بر و هم ایجادکنندهی سرکوب و طرد عربهای فلسطینی، آفریقای شمالی و مسلمانان بود، حال آنکه معادلسازی یهودیبودگییش با وفاداری به یک دولتِ منحصراً یهودی به نام اسرائیل، خود مستلزم تلاشهایی برای نژادیسازی، سفیدسازی و ملیسازیِ یهودیان شده است. این وجه دوم، از طریق درونیسازی کلیشهی یهودیان بهمثابهی یک «نژاد»، که در هر مکانی جز وطن یهودی غریبهاند، بهشکلی ویرانگر به سوی یهودستیزی راه برده است. درنتیجه اگر کسی یک یهودیِ ضدصهیونیست باشد، به او نهتنها برچسب «از-خود-متنفر»، بلکه برچسب خائن بودن نیز میزنند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-40P
#فلسطین
#صهیونیسم
#آپارتاید
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ گرگومیشِ صهیونیسم
▫️رؤیاهای استعماری، کابوسهای نژادپرستانه و آیندههای آزادشده
۲۷ مارس ۲۰۲۴
نوشتهی: رُزالیند پچسکی
ترجمهی: سیدسجاد هاشمینژاد، شیما مقدسی و پارسا زنگنه
🔸 «صهیونیسم زمینهی تاریخی واقعی رشد خود، هزینهی سیاسیاش برای ساکنان محلی فلسطین و تبعیضات ظالمانهی ستیزهجویانهاش میان یهودیان و غیریهودیان را پنهان کرده یا باعث ناپدیدیشان شده است … امروزه تنها موضوعی که اسرائیل را بهمثابهی یک جامعه به هیجان میآورد، موضوع فلسطینیها است: نفی فلسطینیها، ثابتترین رشتهای است که در سرتاسر بافهی صهیونیسم تنیده شده است.»
🔸 از زمانی که ادوارد سعید فقید، محقق و فعال فلسطینی سخنان بالا را نوشت، تا الان که بیش از چهل سال از آن میگذرد، تغییرات زیادی رخ داده است. اکنون به لطف یک جنبش مقاومت قدرتمند که با پیوستن فلسطینیها، یهودیان، مسلمانان، مسیحیان، سکولارها و سایر فعالان همبسته با فلسطین همراه بوده، مسئلهی فلسطین در صحنهی جهانیْ مشهود و زنده است. همزمان با این امر، «مسئلهی صهیون» اما، با انبوهی از توشههای تاریخیِ پرپیچوخم همراه است. زمانی که صهیونیستهای یهودی ایدهی فلسطین را بهعنوان سرزمینی بدون مردم، برای مردمی بدون سرزمین از آن خود کردند، به این واقعیت که فلسطین سرزمینی خالی از مردم نیست کاملاً آگاه بودند. با این وجود، آنها تصمیم گرفتند با مردم محلی عرب بهمثابهی مردمی «نامرئی»، مردمی «غریبه» و بهمثابهی مردمی که از اروپاییها پایینتر هستند، رفتار کنند. بهطور خلاصه، با آنها همچون کسانی رفتار کنند که گویی واقعاً مردم نیستند. سعید نوشت که نژادپرستی «زمینهی تاریخی واقعی رشد صهیونیسم است».
🔸 همگنسازی یهودیان بهمثابهی یک هویت ملی یا نژادیِ واحد که بهطور جداییناپذیری مقید به کشور اسرائیل است، خود نوعی یهودستیزی محسوب میشود که ریشههایی بسیار قدیمی دارد. صهیونیسم، یک ایدئولوژی و مجموعهای از کردوکارها بوده که، مطابق با خاستگاههایش در اروپای قرن نوزدهم، نظامی نژادپرستانه را مبتنی بر استعمارگری سکونتگزین تأسیس کرده است. این نظام نژادپرستانه، مانند تمام نظامهای نژادپرستی دیگر، یک نژادپرستیِ دووجهی را در دستور کار خود قرار داده است: نژادپرستیِ رو به بیرون و در قبال «دیگریها»، و نژادپرستی رو به درون در قبال خود. همسویی اولیهی این نظام نژادپرستانه با مفروضات اروپایی در مورد برتری غرب و سفیدپوستان، هم مبتنی بر و هم ایجادکنندهی سرکوب و طرد عربهای فلسطینی، آفریقای شمالی و مسلمانان بود، حال آنکه معادلسازی یهودیبودگییش با وفاداری به یک دولتِ منحصراً یهودی به نام اسرائیل، خود مستلزم تلاشهایی برای نژادیسازی، سفیدسازی و ملیسازیِ یهودیان شده است. این وجه دوم، از طریق درونیسازی کلیشهی یهودیان بهمثابهی یک «نژاد»، که در هر مکانی جز وطن یهودی غریبهاند، بهشکلی ویرانگر به سوی یهودستیزی راه برده است. درنتیجه اگر کسی یک یهودیِ ضدصهیونیست باشد، به او نهتنها برچسب «از-خود-متنفر»، بلکه برچسب خائن بودن نیز میزنند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-40P
#فلسطین
#صهیونیسم
#آپارتاید
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
گرگومیشِ صهیونیسم
رؤیاهای استعماری، کابوسهای نژادپرستانه … نوشتهی: رُزالیند پچسکی ترجمهی: سیدسجاد هاشمینژاد، شیما مقدسی و پارسا زنگنه صهیونیسم ایدئولوژیای است که خلق جماعت (باستانی) یهودی را با ادعای حاکم…
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ جنگ بیپایان غزه
۷ آوریل ۲۰۲۴
نوشتهی: سارا رُی
ترجمهی: س. ر. جوزی
📝 نوشتهی حاضر متنی است که سارا ری به تاریخ ۱۹ دسامبر ۲۰۲۳(دو ماه پس از آغاز جنگ در غزه) در مجلهی نقد کتاب نیویورک منتشر کرده و در آن به سه نکتهی اساسی میپردازد: نخست، تاریخ و وضعیت استثنائی غزه، یعنی غزه هم بهمثابهی «مرکز تاریخی مقاومت» و نیز همچون «آزمایشگاه سرکوبی» که گویی تمامنمایی است از سرنوشت همهی ما؛ دوم، برنامهی دیرپای اسرائیل برای تبدیل وضعیت «اشغالگری» به وضعیت «جنگ»؛ و سوم، این واقعیت که اسرائیل تهدید به فاجعه را به شکلی از حکمرانی و رنج را به ابزاری برای کنترل تبدیل کرده است. در این میان، روایت مردمنگارانهی رُی تصویری از زندگی در غزه پیش از جنگ در مقابلمان قرار میدهد تا مختصات رنج را پیش از نسلکشی بهتر دریابیم.
🔸 یکی از نتایج مهم سیاست اسرائیل ــ که پس از بهقدرترسیدن حماس در ۲۰۰۷ مشهودتر شده است ــ این بود که مسئلهی اشغال را به مناقشهای بر سر مرزها تبدیل کند؛ اشغال مسئلهای سیاسی و حقوقی است که مشروعیت بینالمللی اسرائیل را تهدید میکند، اما بر مناقشه بر سر مرزها قوانین نزاع مسلحانه حاکم است. در نتیجه، چنانچه از حملههای پرشمار و مرگبار اسرائیل در هفده سال گذشته در سرزمین غزه نیز مشهود است، اسرائیل رابطهی خود با غزه را از رابطهی اشغالی به رابطهی جنگ تغییر داد. متحدان بینالمللی اسرائیل به سرعت این چرخش را پذیرفتند.
🔸 شاید یکی از زنندهترین نتایج سیاست اسرائیل این بود که فلسطینیان غزه را از جامعهای با حقوق ملی، سیاسی و اقتصادی به مسئلهای بشردوستانه تبدیل کرد. نیازهای بیش از دو میلیون نفر از مردم به گونیهای آرد، برنج و شکر فروکاسته شد و مسئولیت کامل تهیهی آن بر عهدهی جامعهی جهانی گذاشته شد و هنوز نیز چنین است. غزه تنها میتوانست مُسکن بگیرد، پیشرفتی درکار نبود. از آن زمان، بشردوستی به شیوهی اصلی تعامل نهادهای بینالمللی با فلسطینیان غزه تبدیل شد؛ این تعاملْ در نتیجه ابزاری در دست ارتش اسرائیل بود تا از آن برای مدیریت جمعیتی نامطلوب استفاده کند و هیچ آیندهای جز مدیریت پیشتر پیش روی نبود.
🔸 در غزه، جایی که اکثریت بزرگی از جمعیت در باریکهی کوچکی از زمین حبس شدهاند و اجازهی ترکش را ندارند، اشغالگران از شکلگیری هر نوع محیط اجتماعی عادی جلوگیری میکنند. جوانانی که بیش از نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند هیچ تصوری از جهان آنسوی باریکه ندارند. هیچ نمیدانند معنای سوار هواپیما یا کشتی یا قطار شدن چیست. در آخرین سفرم به غزه در سال ۲۰۱۶ دوست و همکارم به من گفت:
«مردم از وارد شدن به جهان هراس دارند یا با حالت دفاعی و سلاح به دست وارد جهان میشوند. آغوش ما به روی جهان دارد بسته میشود و مردم بیشتر و بیشتر از ترک غزه میترسند، چون نمیدانند چگونه جهان بیرون را تحمل کنند، مثل یک زندانی که پس از سالها حبس از زندان آزاد شده.»...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-41F
#فلسطین #غزه
#صهیونیسم
#آپارتاید
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ جنگ بیپایان غزه
۷ آوریل ۲۰۲۴
نوشتهی: سارا رُی
ترجمهی: س. ر. جوزی
📝 نوشتهی حاضر متنی است که سارا ری به تاریخ ۱۹ دسامبر ۲۰۲۳(دو ماه پس از آغاز جنگ در غزه) در مجلهی نقد کتاب نیویورک منتشر کرده و در آن به سه نکتهی اساسی میپردازد: نخست، تاریخ و وضعیت استثنائی غزه، یعنی غزه هم بهمثابهی «مرکز تاریخی مقاومت» و نیز همچون «آزمایشگاه سرکوبی» که گویی تمامنمایی است از سرنوشت همهی ما؛ دوم، برنامهی دیرپای اسرائیل برای تبدیل وضعیت «اشغالگری» به وضعیت «جنگ»؛ و سوم، این واقعیت که اسرائیل تهدید به فاجعه را به شکلی از حکمرانی و رنج را به ابزاری برای کنترل تبدیل کرده است. در این میان، روایت مردمنگارانهی رُی تصویری از زندگی در غزه پیش از جنگ در مقابلمان قرار میدهد تا مختصات رنج را پیش از نسلکشی بهتر دریابیم.
🔸 یکی از نتایج مهم سیاست اسرائیل ــ که پس از بهقدرترسیدن حماس در ۲۰۰۷ مشهودتر شده است ــ این بود که مسئلهی اشغال را به مناقشهای بر سر مرزها تبدیل کند؛ اشغال مسئلهای سیاسی و حقوقی است که مشروعیت بینالمللی اسرائیل را تهدید میکند، اما بر مناقشه بر سر مرزها قوانین نزاع مسلحانه حاکم است. در نتیجه، چنانچه از حملههای پرشمار و مرگبار اسرائیل در هفده سال گذشته در سرزمین غزه نیز مشهود است، اسرائیل رابطهی خود با غزه را از رابطهی اشغالی به رابطهی جنگ تغییر داد. متحدان بینالمللی اسرائیل به سرعت این چرخش را پذیرفتند.
🔸 شاید یکی از زنندهترین نتایج سیاست اسرائیل این بود که فلسطینیان غزه را از جامعهای با حقوق ملی، سیاسی و اقتصادی به مسئلهای بشردوستانه تبدیل کرد. نیازهای بیش از دو میلیون نفر از مردم به گونیهای آرد، برنج و شکر فروکاسته شد و مسئولیت کامل تهیهی آن بر عهدهی جامعهی جهانی گذاشته شد و هنوز نیز چنین است. غزه تنها میتوانست مُسکن بگیرد، پیشرفتی درکار نبود. از آن زمان، بشردوستی به شیوهی اصلی تعامل نهادهای بینالمللی با فلسطینیان غزه تبدیل شد؛ این تعاملْ در نتیجه ابزاری در دست ارتش اسرائیل بود تا از آن برای مدیریت جمعیتی نامطلوب استفاده کند و هیچ آیندهای جز مدیریت پیشتر پیش روی نبود.
🔸 در غزه، جایی که اکثریت بزرگی از جمعیت در باریکهی کوچکی از زمین حبس شدهاند و اجازهی ترکش را ندارند، اشغالگران از شکلگیری هر نوع محیط اجتماعی عادی جلوگیری میکنند. جوانانی که بیش از نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند هیچ تصوری از جهان آنسوی باریکه ندارند. هیچ نمیدانند معنای سوار هواپیما یا کشتی یا قطار شدن چیست. در آخرین سفرم به غزه در سال ۲۰۱۶ دوست و همکارم به من گفت:
«مردم از وارد شدن به جهان هراس دارند یا با حالت دفاعی و سلاح به دست وارد جهان میشوند. آغوش ما به روی جهان دارد بسته میشود و مردم بیشتر و بیشتر از ترک غزه میترسند، چون نمیدانند چگونه جهان بیرون را تحمل کنند، مثل یک زندانی که پس از سالها حبس از زندان آزاد شده.»...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-41F
#فلسطین #غزه
#صهیونیسم
#آپارتاید
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
جنگ بیپایان غزه
نوشتهی: سارا رُی ترجمهی: س. ر. جوزی تجاوز اخیر به غزه آخرین مرحله از فرایندی است که با گذشت زمان همواره خشنتر شده. اسرائیل در پنجاهوشش سال گذشته، پس از اشغال نوار غزه در 1967، آن را از سرزمینی…