▫️ ورای پارادایمهای فناورانه و اجتماعی
▫️ قرائتی سیاسی از کار مجرد بهمثابهی جوهر ارزش
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی واکاوی انتقادی اندیشههای آنتونی نگری
نوشتهی: ماسیمو دیآنجلیس
ترجمهی: دلشاد عبادی
29 اوت 2021
🔸 بهرغم تفاوتهای بسیار در میان نویسندگان مارکسیست، بهنظر میرسد که میان آنها توافقی بنیادین در رابطه با این موضوع وجود دارد که موضوعِ آثار مارکس مناسبات اجتماعی و بهطور مشخص، مناسبات اجتماعی درون سرمایهداری است. بااینحال، بهمحض اینکه مؤلفان متفاوت از شرح عمومی آثار مارکس به مطالعاتِ مشخص در رابطه با مقولات متفاوتِ او، مثل ارزش، بتوارگی کالا، نرخ سود و غیره، میرسند همین اجماع ضمنی نیز از بین میرود. در اغلب این مطالعات، مقولات بهکار رفته حیاتی از آن خویش مییابند و سرشت اجتماعی آنها، یعنی این امر که این مقولاتْ مناسباتی اجتماعی را بازنمایی میکنند، بهلحاظ اکتشافی صرفاً از اعتباری حاشیهای برخوردار میشوند.
🔸 من در این مقاله رویکردی را به مقولهی ارزش ارائه میدهم که مناسباتِ سرمایهـکار را در مرکز مفاهیم مارکس قرار میدهد. بهطور مشخص، استدلال خواهم کرد که مقولهی کار مجرد، یعنی جوهر ارزش، چیزی نیست جز بازنمایی تحلیلیِ مناسبات طبقاتی ستیزهآمیزِ کار. تفسیری که اینجا ارائه میدهم، متفاوت است با تفسیری که برای سهولت ــ و با تأسی از دِوِروی ــ آن را پارادایمهای فناورانه و اجتماعی مینامم. هرچند این رویکردها متفاوت با یکدیگرند، هر دو از خطای ادراکی مشابهی رنج میبرند، به این معنا که هر دو مبارزهی طبقاتی را بیرون از کار مجرد بازنمایی میکنند، درحالیکه در صورتبندی من، کار مجردْ هستهی بنیادینی محسوب میشود که جامعهی سرمایهداری بر مبنای آن ساخته شده است. امیدوارم بتوانم با تثبیت مجددِ محوریتِ کار مجرد در گفتمانِ مارکس و با نمایش اینکه محوریت یادشده چگونه سرشت عمومی سلطهی سرمایهداری و مبارزه علیه آن را تعریف میکند، در زمینهی وارد کردن مجدد قرائتی سیاسی از مقولات مارکس در بحث ارزش مشارکت داشته باشم.
🔸 در بخش دوم، به دو نکتهی مربوط به هم میپردازم. نخست اینکه جوهر ارزش، یعنی کار مجرد، چیزی نیست جز کار در شکل سرمایهداری. دوم، کار مجرد، یعنی کار در شکل سرمایهداری، چیزی نیست جز رابطهای مبارزهمحور. یعنی، مقولهی ارزش که مارکس آن را بهکار میگیرد، مقولهای متعلق به مبارزهی طبقاتی است. در بخش سوم به بحث از رابطهی بین کار مجرد، و از همینرو ارزش، و شکل ارزش، ارزش مبادلهای و پول میپردازم و درعینحال، بهشکلی انتقادی به ارزیابی آنچه «پارادایم اجتماعی» مینامند میپردازم. مسئلهی رابطهی بین ارزش و شکل ارزش، آشکارا مسئلهی بتوارگی کالایی را به میان میکشد که در این مقاله نمیتوانم به آن بپردازم اما در جای دیگر به آن پرداختهام.. در بخش سوم، همچنین ارزیابیای انتقادی از پارادایم موسوم به «پارادایم فناورانه» نیز ارائه خواهم کرد.
🔸 نخست، مسئلهی ماهیت عامِ استبدادِ نظام اجتماعیای است که با عنوان سرمایهداری شناخته میشود. اگر بتوانیم این استبداد را به مثابهی تحمیل یک رابطهی کار تشخیص دهیم که خصلتهای آن در واکاویِ کار مجرد مشخص شدند، آنگاه میتوان با وضوحی تمامعیار دربارهی سرشت عامِ جامعهای پساسرمایهداری سخن گفت. پذیرش این واکاوی به معنای آن است که دیگر خبری از دوگانهی «برنامه» در مقابل «بازار» نیست که رادیکالیسم ما را تعدیل کند. دیگر شکل اجتماعی خاص و تازهای که صرفاً از تحمیلِ ماهیتی یکسان برخاسته باشد نمیتواند ما را مسحور کند. چرا که به قول مارکس جوان، اگر «رادیکال بودن به معنای درک ریشهای چیزها» باشد و «ریشهی انسانْ خودِ انسان» باشد، آنگاه تنها راه چاره برای رویارویی با جامعهای که از طریق فروکاستن کل زندگی به کار از زندگی انسانزدایی میکند فرارفتن رادیکال از آن است. دوم، نشان دادن این مسئله، دقیقاً ذیل مقولهی بنیادینی که ماهیتِ سرمایهداری را تعریف میکند، معادل است با بازنماییِ تلویحیِ نطفهی شورش...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2sD
#نقد_نگری #ماسیمو_دیآنجلیس #دلشاد_عبادی
#مبارزه_طبقاتی #نظریه_ارزش #سوسیالیسم #سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ قرائتی سیاسی از کار مجرد بهمثابهی جوهر ارزش
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی واکاوی انتقادی اندیشههای آنتونی نگری
نوشتهی: ماسیمو دیآنجلیس
ترجمهی: دلشاد عبادی
29 اوت 2021
🔸 بهرغم تفاوتهای بسیار در میان نویسندگان مارکسیست، بهنظر میرسد که میان آنها توافقی بنیادین در رابطه با این موضوع وجود دارد که موضوعِ آثار مارکس مناسبات اجتماعی و بهطور مشخص، مناسبات اجتماعی درون سرمایهداری است. بااینحال، بهمحض اینکه مؤلفان متفاوت از شرح عمومی آثار مارکس به مطالعاتِ مشخص در رابطه با مقولات متفاوتِ او، مثل ارزش، بتوارگی کالا، نرخ سود و غیره، میرسند همین اجماع ضمنی نیز از بین میرود. در اغلب این مطالعات، مقولات بهکار رفته حیاتی از آن خویش مییابند و سرشت اجتماعی آنها، یعنی این امر که این مقولاتْ مناسباتی اجتماعی را بازنمایی میکنند، بهلحاظ اکتشافی صرفاً از اعتباری حاشیهای برخوردار میشوند.
🔸 من در این مقاله رویکردی را به مقولهی ارزش ارائه میدهم که مناسباتِ سرمایهـکار را در مرکز مفاهیم مارکس قرار میدهد. بهطور مشخص، استدلال خواهم کرد که مقولهی کار مجرد، یعنی جوهر ارزش، چیزی نیست جز بازنمایی تحلیلیِ مناسبات طبقاتی ستیزهآمیزِ کار. تفسیری که اینجا ارائه میدهم، متفاوت است با تفسیری که برای سهولت ــ و با تأسی از دِوِروی ــ آن را پارادایمهای فناورانه و اجتماعی مینامم. هرچند این رویکردها متفاوت با یکدیگرند، هر دو از خطای ادراکی مشابهی رنج میبرند، به این معنا که هر دو مبارزهی طبقاتی را بیرون از کار مجرد بازنمایی میکنند، درحالیکه در صورتبندی من، کار مجردْ هستهی بنیادینی محسوب میشود که جامعهی سرمایهداری بر مبنای آن ساخته شده است. امیدوارم بتوانم با تثبیت مجددِ محوریتِ کار مجرد در گفتمانِ مارکس و با نمایش اینکه محوریت یادشده چگونه سرشت عمومی سلطهی سرمایهداری و مبارزه علیه آن را تعریف میکند، در زمینهی وارد کردن مجدد قرائتی سیاسی از مقولات مارکس در بحث ارزش مشارکت داشته باشم.
🔸 در بخش دوم، به دو نکتهی مربوط به هم میپردازم. نخست اینکه جوهر ارزش، یعنی کار مجرد، چیزی نیست جز کار در شکل سرمایهداری. دوم، کار مجرد، یعنی کار در شکل سرمایهداری، چیزی نیست جز رابطهای مبارزهمحور. یعنی، مقولهی ارزش که مارکس آن را بهکار میگیرد، مقولهای متعلق به مبارزهی طبقاتی است. در بخش سوم به بحث از رابطهی بین کار مجرد، و از همینرو ارزش، و شکل ارزش، ارزش مبادلهای و پول میپردازم و درعینحال، بهشکلی انتقادی به ارزیابی آنچه «پارادایم اجتماعی» مینامند میپردازم. مسئلهی رابطهی بین ارزش و شکل ارزش، آشکارا مسئلهی بتوارگی کالایی را به میان میکشد که در این مقاله نمیتوانم به آن بپردازم اما در جای دیگر به آن پرداختهام.. در بخش سوم، همچنین ارزیابیای انتقادی از پارادایم موسوم به «پارادایم فناورانه» نیز ارائه خواهم کرد.
🔸 نخست، مسئلهی ماهیت عامِ استبدادِ نظام اجتماعیای است که با عنوان سرمایهداری شناخته میشود. اگر بتوانیم این استبداد را به مثابهی تحمیل یک رابطهی کار تشخیص دهیم که خصلتهای آن در واکاویِ کار مجرد مشخص شدند، آنگاه میتوان با وضوحی تمامعیار دربارهی سرشت عامِ جامعهای پساسرمایهداری سخن گفت. پذیرش این واکاوی به معنای آن است که دیگر خبری از دوگانهی «برنامه» در مقابل «بازار» نیست که رادیکالیسم ما را تعدیل کند. دیگر شکل اجتماعی خاص و تازهای که صرفاً از تحمیلِ ماهیتی یکسان برخاسته باشد نمیتواند ما را مسحور کند. چرا که به قول مارکس جوان، اگر «رادیکال بودن به معنای درک ریشهای چیزها» باشد و «ریشهی انسانْ خودِ انسان» باشد، آنگاه تنها راه چاره برای رویارویی با جامعهای که از طریق فروکاستن کل زندگی به کار از زندگی انسانزدایی میکند فرارفتن رادیکال از آن است. دوم، نشان دادن این مسئله، دقیقاً ذیل مقولهی بنیادینی که ماهیتِ سرمایهداری را تعریف میکند، معادل است با بازنماییِ تلویحیِ نطفهی شورش...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2sD
#نقد_نگری #ماسیمو_دیآنجلیس #دلشاد_عبادی
#مبارزه_طبقاتی #نظریه_ارزش #سوسیالیسم #سرمایهداری
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
ورای پارادایمهای فنآورانه و اجتماعی
قرائتی سیاسی از کار مجرد بهمثابهی جوهر ارزش نوشتهی: ماسیمو دیآنجلیس ترجمهی: دلشاد عبادی در این مقاله به بحث از تعریف جوهر ارزش بهمثابهی کار مجرد پرداخته و خصلت طبقاتی آن را نشان دادم. صورتب…