▫️ راهبرد ضدفاشیستی جبههی متحد
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی هژمونی
نوشتهی: مارکوس دلرویو
ترجمهی: دلشاد عباد
۱۰ ژانویه ۲۰۲۲
🔸وضعیت سیاسی در ایتالیا به نحوی بود که سومین کنگرهی ملی حزب کمونیست ایتالیا میبایست به صورت مخفی در لیونِ فرانسه برگزار میشد. گرامشی در جلسهی تدارک کنگره، با هدفِ پاسخ به تزهای اقلیتِ «چپِ افراطی» به رهبری آمادئو بوردیگا با تزهای اکثریت کمیتهی مرکزی که خود او نمایندگیشان میکرد، به دفاع از کلیاتی پرداخت که بحث میبایست پیرامون آن انجام میشد. او بنابر سیاستی که در خلال پنجمین کنگرهی جهانی و پنجمین مجمع عمومی گستردهی هیئت اجرایی بینالملل کمونیستی ارائه شده بود، بر اهمیت «بلشویزه کردنِ» حزب تأکید کرد که به منزلهی « مبارزه با هرگونه انحراف از آموزه و پراکسیس مبارزهی طبقاتیِ انقلابی در آموزه و عمل» درک میشد.
🔸 گرامشی هرگز آشکارا از فرمول سیاسیِ جبههی متحد سخنی به میان نیاورد، درک او از مسئله در این مقطع کاملاً روشن بود. او میخواست طبقهی کارگر را تحت رهبری حزب کمونیست متحد سازد تا استقلال و موضع ستیزهجویانهی آن تضمین شود. به این منظور، «تجزیه و تلاشی اپوزیسیون بهلحاظ اجتماعی و سپس سیاسی» ضروری بود، «تا از این طریق بتوان اپوزیسیون را از پایهی اجتماعیای که در میان تودهها داشت محروم کرد». این امر، همچنین از رهگذر جدلی گزنده ــ بهویژه با رهبری گروههایی که متکی به کارگران بودند ــ نیز دستیافتنی بود، جدلی که هدفش مقابله با پدیدهی «اشرافیت کارگری» و ایجاد جبههای متحد از پایین بود و همواره «مسئلهی بنیادینِ … سرنگونی فاشیسم» را نیز در ذهن داشت.
🔸 فاشیسم را باید هم یک ارگان مبارزهی بورژوازی دانست و هم یک جنبش اجتماعی. طبق نظر گرامشی، خطای بوردیگا این بود که فقط جنبهی نخست مسئله را در نظر میگرفت. بااینحال، هنگامی که فاشیسم پروژهی خود را مبنی بر وحدتبخشی ارگانیک بورژوازی به سرانجام رساند، کمونیستها را نیز مجبور ساخت که توجه خود را به مواردی نظیر «قشربندیهای متفاوتِ طبقهی بورژوا» و «بررسیِ قشربندیهایِ خود فاشیسم» معطوف سازند تا تاکتیک مناسبتری برای مقابله با آن بیابند، تاکتیکی مبتنی بر این بینش که «تضادهایی که نمیتوانند به شیوههای دیگری خود را متجلی سازند، درونِ خود همین فاشیسم از نو سر برمیآورند».
🔸 فاشیسم با جایگزین کردن توافقات و مصالحاتِ معمولِ دولت لیبرال با «پروژهی دستیابی به وحدت انداموارِ تمامی نیروهای بورژوا در قالب یک ارگانیسم سیاسی واحد و تحت کنترل مرکزی واحد که همزمان حزب، کابینه و دولت را رهبری میکند»، بهمثابهی شیوهای تازه برای وحدتبخشی به طبقات حاکم ایتالیایی ظاهر میشود. بااینهمه، دستیابی به وحدت انداموارِ بورژوازیْ هم نیازمندِ غلبهی تدریجی بر نیروهای اپوزیسیونِ لیبرالـبورژوا بود که در قالب چندین ارگانِ مطبوعاتی، گروههای سیاسی و ماسونری مفصلبندی شده بودند و هم نیازمندِ از جا کندنِ طبقات حاکم سنتی و تشدیدِ استثمارِ تودههای دهقانی جنوب که تمایل به نزدیکی با خردهبورژوازی داشتند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Ka
#هژمونی #مارکوس_دلرویو #دلشاد_عبادی
#گرامشی #انقلاب_سوسیالیستی #جبهه_متحد #فاشیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
📝 از سلسله مقالات «نقد» دربارهی هژمونی
نوشتهی: مارکوس دلرویو
ترجمهی: دلشاد عباد
۱۰ ژانویه ۲۰۲۲
🔸وضعیت سیاسی در ایتالیا به نحوی بود که سومین کنگرهی ملی حزب کمونیست ایتالیا میبایست به صورت مخفی در لیونِ فرانسه برگزار میشد. گرامشی در جلسهی تدارک کنگره، با هدفِ پاسخ به تزهای اقلیتِ «چپِ افراطی» به رهبری آمادئو بوردیگا با تزهای اکثریت کمیتهی مرکزی که خود او نمایندگیشان میکرد، به دفاع از کلیاتی پرداخت که بحث میبایست پیرامون آن انجام میشد. او بنابر سیاستی که در خلال پنجمین کنگرهی جهانی و پنجمین مجمع عمومی گستردهی هیئت اجرایی بینالملل کمونیستی ارائه شده بود، بر اهمیت «بلشویزه کردنِ» حزب تأکید کرد که به منزلهی « مبارزه با هرگونه انحراف از آموزه و پراکسیس مبارزهی طبقاتیِ انقلابی در آموزه و عمل» درک میشد.
🔸 گرامشی هرگز آشکارا از فرمول سیاسیِ جبههی متحد سخنی به میان نیاورد، درک او از مسئله در این مقطع کاملاً روشن بود. او میخواست طبقهی کارگر را تحت رهبری حزب کمونیست متحد سازد تا استقلال و موضع ستیزهجویانهی آن تضمین شود. به این منظور، «تجزیه و تلاشی اپوزیسیون بهلحاظ اجتماعی و سپس سیاسی» ضروری بود، «تا از این طریق بتوان اپوزیسیون را از پایهی اجتماعیای که در میان تودهها داشت محروم کرد». این امر، همچنین از رهگذر جدلی گزنده ــ بهویژه با رهبری گروههایی که متکی به کارگران بودند ــ نیز دستیافتنی بود، جدلی که هدفش مقابله با پدیدهی «اشرافیت کارگری» و ایجاد جبههای متحد از پایین بود و همواره «مسئلهی بنیادینِ … سرنگونی فاشیسم» را نیز در ذهن داشت.
🔸 فاشیسم را باید هم یک ارگان مبارزهی بورژوازی دانست و هم یک جنبش اجتماعی. طبق نظر گرامشی، خطای بوردیگا این بود که فقط جنبهی نخست مسئله را در نظر میگرفت. بااینحال، هنگامی که فاشیسم پروژهی خود را مبنی بر وحدتبخشی ارگانیک بورژوازی به سرانجام رساند، کمونیستها را نیز مجبور ساخت که توجه خود را به مواردی نظیر «قشربندیهای متفاوتِ طبقهی بورژوا» و «بررسیِ قشربندیهایِ خود فاشیسم» معطوف سازند تا تاکتیک مناسبتری برای مقابله با آن بیابند، تاکتیکی مبتنی بر این بینش که «تضادهایی که نمیتوانند به شیوههای دیگری خود را متجلی سازند، درونِ خود همین فاشیسم از نو سر برمیآورند».
🔸 فاشیسم با جایگزین کردن توافقات و مصالحاتِ معمولِ دولت لیبرال با «پروژهی دستیابی به وحدت انداموارِ تمامی نیروهای بورژوا در قالب یک ارگانیسم سیاسی واحد و تحت کنترل مرکزی واحد که همزمان حزب، کابینه و دولت را رهبری میکند»، بهمثابهی شیوهای تازه برای وحدتبخشی به طبقات حاکم ایتالیایی ظاهر میشود. بااینهمه، دستیابی به وحدت انداموارِ بورژوازیْ هم نیازمندِ غلبهی تدریجی بر نیروهای اپوزیسیونِ لیبرالـبورژوا بود که در قالب چندین ارگانِ مطبوعاتی، گروههای سیاسی و ماسونری مفصلبندی شده بودند و هم نیازمندِ از جا کندنِ طبقات حاکم سنتی و تشدیدِ استثمارِ تودههای دهقانی جنوب که تمایل به نزدیکی با خردهبورژوازی داشتند...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Ka
#هژمونی #مارکوس_دلرویو #دلشاد_عبادی
#گرامشی #انقلاب_سوسیالیستی #جبهه_متحد #فاشیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
راهبرد ضدفاشیستی جبههی متحد
نوشتهی: مارکوس دلرویو ترجمهی: دلشاد عبادی بااینکه گرامشی هرگز آشکارا از فرمول سیاسیِ جبههی متحد سخنی به میان نیاورد، درک او از مسئله در این مقطع کاملاً روشن بود. او میخواست طبقهی کارگر را تح…