نقد
3.24K subscribers
198 photos
17 files
776 links
نقد اقتصاد سیاسی- نقد بتوارگی- نقد ایدئولوژی

بهترین، انقلابی‌ترین و نبوغ‌آمیزترین نظریه، بدون پیوند اندام‌وار با نبض، متن و کنشگران یک جنبش اجتماعی و سیاسیِ واقعی، به‌طور بلاواسطه، هیچ هوده‌ای ندارد.

www.naghd.com

Naghd.site@gmail.com
Download Telegram
▫️ چه چیز در فمینیسم ماتریالیستی اهمیت دارد؟
▫️ نقد
فمینیسم مارکسیستی

نوشته‌ی: مارتا ای. خیمه‌نس
ترجمه‌ی: فرزانه راجی

3 سپتامبر 2022

🔸 در روزهای پرتب‌وتاب جنبش آزادی زنان، شناسایی چهار جریان اصلی در اندیشه‌ی فمینیستی امکان‌پذیر بود: لیبرال (با دغدغه‌ی دست‌یابی به برابری اقتصادی و سیاسی در چارچوب سرمایه‌داری)، رادیکال (متمرکز بر مردان و مردسالاری به‌عنوان عوامل اصلی ستم بر زنان)، سوسیالیست (منتقد سرمایه‌داری و مارکسیسم، تا آن‌جا که اجتناب از تقلیل‌گرایی‌های منتسب به مارکسیسم به نظریه‌های سیستم‌های دوگانه‌ای انجامید که اشکال مختلفی از برهم‌کنش بین سرمایه‌داری و پدرسالاری را مسلم می‌انگاشتند)، و فمینیسم مارکسیستی (موضع نظری اتخاذشده‌ی عده‌ی نسبتاً معدودی از فمینیست‌های ایالات متحده ــ از جمله خود من ــ که به‌دنبال توسعه‌ی پتانسیل نظریه‌ی مارکسیستی برای درک خاستگاه‌های سرمایه‌دارانه‌ی ستم بر زنان بوده است).

🔸 البته این‌ها توصیف‌هایی بیش‌ازحد ساده از مجموعه‌ آثاری غنی و پیچیده است که درعین حال شکاف‌های نظری، سیاسی و اجتماعی مهم بین زنان را، که تا به امروز ادامه دارد، بازتاب می‌داد. ظهور تأثیرات نظریه‌پردازی پساساختارگرایی و پست‌مدرن در کنار چالش‌های مردمی برای فمینیسمی که هم‌چون بیان نیازها و دغدغه‌‌های زنان سفیدپوست طبقه‌ی متوسط و متوسط بالای زنانِ «جهان اول» تلقی می‌شد، باعث افزایش شاخه‌های اندیشه‌ی فمینیستی شد. در این فرآیند، تعریف سوژه‌ی فمینیسم بیش‌ازپیش دشوار شد، زیرا نقد پسامدرن از «زن» به‌عنوان مقوله‌ای ذات‌گرایانه همراه با نقدهای مبتنی بر ترجیحات نژادی، قومیتی، جنسی و تفاوت‌های ملیتی، منجر به تکثیر ظاهراً بی‌پایانِ «موقعیت‌های سوژه»، «هویت‌ها»، و «صداها» شد. سیاست‌ فرهنگی و هویتیْ جایگزین تمرکزِ پیشین بر سرمایه‌داری (عمدتاً در بین فمینیست‌های مارکسیست) و شکاف طبقاتی میان زنان شد؛ امروزه طبقه به «ایسمی» دیگر تقلیل یافته است؛ یعنی به شکل‌ دیگری از ستم که همراه با جنسیت و نژاد نوعی مانترا را شکل می‌دهد، چیزی که همه باید در نظریه‌پردازی و پژوهش لحاظ کنند، هرچند، تا جایی که من می‌دانم، نظریه‌پردازی درباره‌ی آن در سطح استعاره‌ها باقی می‌ماند (مثلاً درهم‌تنیدگی، برهم‌کنش، ارتباط متقابل و غیره).

🔸 به همین دلیل چند سال پیش، فراخوانی برای مقاله در مورد کتابی در دست انتشار درباره‌ی فمینیسم ماتریالیستی (MaFem) برایم بسیار خواندنی بود. توصیفی که ویراستاران: کریس اینگراهام و رزماری هنسی از فمینیسم ماتریالیستی داده بودند برای من قابل‌تمیز از فمینیسم مارکسیستی (MarxFem) نبود. آن‌چنان پیشرفت امیدوارکننده‌ای در نظریه‌ی فمینیستی به نظر می‌رسید که از ویراستاران دعوت کردم تا برای ایجاد سلسله گفتگوهایی الکترونیکی درباره‌ی فمینیسم ماتریالیستی به من بپیوندند. ابتدا فکر می‌کردم که فمینیسم ماتریالیستی صرفاً روشی دیگر برای اشاره به فمینیسم مارکسیستی است، اما اشتباه می‌کردم؛ این دو شکل‌های متمایزی از نظریه‌پردازی فمینیستی هستند. با این حال، دربرخی از آثار فمینیستی چنان شباهت‌هایی بین آن‌ها وجود دارد که انتظار می‌رود درجاتی از سردرگمی بین آن‌ دو یافت شود.

🔸 در این فصل، تفاوت‌های این دو جریان مهم در نظریه‌ی فمینیستی و دلایل بازگشتِ گرایش‌های فمینیستی به ماتریالیسم را در دوره‌ای که چرخشی نظری به‌سمت ایده‌آلیسم و اقتضاگرایی در آکادمی به نظر مسلط می‌رسید، شناسایی خواهم کرد. با توجه به دیدگاه‌های متناقضی که زیر پوششِ ماتریالیستی وجود دارند، من در جهت تفکیک روشن بین فمینیسم ماتریالیستی و فمینیسم مارکسیستی، و برای بازگشت به دومی که به‌دلیل تأثیرات مخرب سرمایه‌داری بر زنان و در نتیجه‌ی اهمیت سیاسی تحلیل نظری بسنده از علل نگون‌بختی آن‌ها ضروری است، استدلال خواهم کرد.

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-36U

#مارتا_ای_خیمه‌نس #فرزانه_راجی
#فمینسیم #فمینیسم_ماتریالیستی #مارکسیسم

👇🏽

🖋@naghd_com