▫️ جدال فمینیسمهای پسااستعماری و مارکسیستی
13 دسامبر 2023
نوشتهی: سمیه رستمپور
🔸 با آغاز پروژهی استعمار در قرن شانزدهم که نسلکشی مردم بومی و سازماندهی تجارت برده آفریقا را به همراه داشت و با ورود استعمارگران به امریکا در سال ۱۴۹۲ آغاز شد، نظم جهانی جدیدی برقرار شد که نظم جنسیتی حاکم را نیز دستخوش تغییر کرد. این ساختار جدید در اوایل رشد سرمایهداری مبتنی بود بر ایجاد برتری از طریق مفهوم نژاد و کنترل بهرهکشانه از طریق استثمار کارگران. بنابراین قدرت استعمار خود را از طریق نژادپرستی، کنترل نیروی کار، تسلط بر سوژهها (اینجا پای جنسیت به میان میآید) و کنترل تولید دانش نشان میدهد. مستعمرهشدگان به «دیگرانی» افسانهای تبدیل شدند که گویی به سبب ویژگیهای ذاتی و قومیشان، از روند پیشرفت مدرنیسم «عقبافتاده»اند. همین گفتمان در سطح ملی نیز میان گروههایی با جایگاه برتر و «سایرین عقبافتاده» که عموماً متعلق به اقلیتهای ملی-اتنیکی بودند، بازتولید شد. این مفهومها و موضوعها بیش از همه در حوزهی مطالعات پسااستعماری مورد بحث قرار گرفتهاند، حوزهای که به دلایل اغلب سیاسی، در فضای روشنفکری ایران سالهاست طرد شده و به قدر کافی مورد بحث قرار نگرفتهاند؛ درست به همین دلیل، متون محدودی به فارسی در حوزهی مطالعات پسااستعماری در دسترس هستند.
🔸این یادادشت، بدون آنکه ادعاي جامعيت در زمينهی طرح تعریفها، نظریهها و مطالعههای بسیار گستردهی پسااستعماری داشته باشد، سعی میکند وجوه مهم آن را در تقاطع با مسئلهی جنسیت و در دیالوگ با نقدهای فمینیستهای مارکسیست موردبحث قرار دهد... این نوشته بیش از همه در پی گفتوگو با کسانی است که مطالعه و استفاده از نظریههای فمینیسم پسااستعماری را «بیهوده و غیرضروری» میدانند، یا نگاهی تحقیرآمیز و حذفگرایانه به آن دارند، چون آن را نه مکمل، بلکه در تقابل با فمینیسم مارکسیستی میدانند. شمار این دسته در ایران کم نیست و همین موضوع از انگیزههای اصلی این یادداشت بوده است.
🔸 فرضیهی این یادداشت این است که در کشوری که در یک قرن اخیر بحثهای زیادی پیرامون «طبقه» مطرح شده ولی بحث از «ملیتهای متکثر» همچنان تابو است (حتی در میان چپ)، آنچه میتواند به تکثرگرایی فمینیسم کمک کند، بهرهگیری بیشتر از روش و نظریههای فمینیستهای پسااستعماری ضدسرمایهدارانه است. در کنار آنها، فعالان زن متعلق به ملتهای تحت ستم، که در سالهای اخیر به تفاوتها پرداختهاند و بهدرستی اهمیت تکثرگرایی و تمایزگذاری را یادآور شدهاند، بیش از پیش به استفاده از روشهای فمینیستی ماتریالیسم تاریخی و تحلیل طبقاتی در مواجهه با مسئله جنسیت نیاز دارند؛ چنین ابزاری، آنها را از افتادن به دام تحلیلهای محلیگرایانهی فرهنگگرا نیز محافظت میکند. این مسئله معطوف به این واقعیت است که با معیار قرار دادن تجربهی زنان مرکز (در سطح جهانی و ملی) از جنسیت ــ که با انواع امتیازهای نژادی، طبقاتی، اتنیکی و مذهبی و جنسی پیوند خورده ــ تجربهها و مبارزههای زنان در مناطق حاشیهای اغلب طرد یا نادیده گرفته شده، بنابراین مطالباتشان حول رابطه میان مسئلهی عدالت جنسیتی-طبقاتی با ملیت و سیاستهای ناموزون توسعه، همچنین با استعمار فرهنگی و زبانی و گفتمانی نیز یا غیرفمینیستی تلقی شده یا توجه لازم را کسب نکرده است.
🔸بازسازی حلقههای همبستگی فمینیستی در کشور، که لازمهی رویارویی قدرتمندانه با اسلام سیاسی جنسیتزدهی در قدرت است، بدون به رسمیت شناختن تفاوتهای میان زنان برخوردار و کمتربرخوردار کشور و بدون استفاده از ظرفیت انتقادی سنت پسااستعماری ضدسرمایهدارانه در مواجهه با تاریخنگاری ناسیونالیستی ایرانی، دشوار بهنظر میرسد. در شرایطی که جمهوری اسلامی با مصادره نظریات پسااستعماری و مشخصاً با نفی مدرنیته و جایگزینی آن با «اسلام سیاسی شیعی» به مثابهی «فرهنگ بومی»، به نوعی منطق استعمارگر را بازتولید میکند، فمینیستها میتوانند با بهرهگیری از نقد مدرنیته ولی با برجسته کردن محدودیتهای چنین رویکردی در جغرافیای تاریخی-سیاسی ایران، به چهارچوب روششناختی و نظری نوینی دست یابند که قادر باشد مناسبات جنسیتی کشور را در نسبت با اقتصاد سیاسی و تاریخ ملی استعمار تحلیل کند...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3OV
#سمیه_رستمپور
#فمینیسم_مارکسیستی #فمینیسم_پسااستعماری
#رهایی_جنسیتی #جنوب_جهانی
👇🏽
🖋@naghd_com
13 دسامبر 2023
نوشتهی: سمیه رستمپور
🔸 با آغاز پروژهی استعمار در قرن شانزدهم که نسلکشی مردم بومی و سازماندهی تجارت برده آفریقا را به همراه داشت و با ورود استعمارگران به امریکا در سال ۱۴۹۲ آغاز شد، نظم جهانی جدیدی برقرار شد که نظم جنسیتی حاکم را نیز دستخوش تغییر کرد. این ساختار جدید در اوایل رشد سرمایهداری مبتنی بود بر ایجاد برتری از طریق مفهوم نژاد و کنترل بهرهکشانه از طریق استثمار کارگران. بنابراین قدرت استعمار خود را از طریق نژادپرستی، کنترل نیروی کار، تسلط بر سوژهها (اینجا پای جنسیت به میان میآید) و کنترل تولید دانش نشان میدهد. مستعمرهشدگان به «دیگرانی» افسانهای تبدیل شدند که گویی به سبب ویژگیهای ذاتی و قومیشان، از روند پیشرفت مدرنیسم «عقبافتاده»اند. همین گفتمان در سطح ملی نیز میان گروههایی با جایگاه برتر و «سایرین عقبافتاده» که عموماً متعلق به اقلیتهای ملی-اتنیکی بودند، بازتولید شد. این مفهومها و موضوعها بیش از همه در حوزهی مطالعات پسااستعماری مورد بحث قرار گرفتهاند، حوزهای که به دلایل اغلب سیاسی، در فضای روشنفکری ایران سالهاست طرد شده و به قدر کافی مورد بحث قرار نگرفتهاند؛ درست به همین دلیل، متون محدودی به فارسی در حوزهی مطالعات پسااستعماری در دسترس هستند.
🔸این یادادشت، بدون آنکه ادعاي جامعيت در زمينهی طرح تعریفها، نظریهها و مطالعههای بسیار گستردهی پسااستعماری داشته باشد، سعی میکند وجوه مهم آن را در تقاطع با مسئلهی جنسیت و در دیالوگ با نقدهای فمینیستهای مارکسیست موردبحث قرار دهد... این نوشته بیش از همه در پی گفتوگو با کسانی است که مطالعه و استفاده از نظریههای فمینیسم پسااستعماری را «بیهوده و غیرضروری» میدانند، یا نگاهی تحقیرآمیز و حذفگرایانه به آن دارند، چون آن را نه مکمل، بلکه در تقابل با فمینیسم مارکسیستی میدانند. شمار این دسته در ایران کم نیست و همین موضوع از انگیزههای اصلی این یادداشت بوده است.
🔸 فرضیهی این یادداشت این است که در کشوری که در یک قرن اخیر بحثهای زیادی پیرامون «طبقه» مطرح شده ولی بحث از «ملیتهای متکثر» همچنان تابو است (حتی در میان چپ)، آنچه میتواند به تکثرگرایی فمینیسم کمک کند، بهرهگیری بیشتر از روش و نظریههای فمینیستهای پسااستعماری ضدسرمایهدارانه است. در کنار آنها، فعالان زن متعلق به ملتهای تحت ستم، که در سالهای اخیر به تفاوتها پرداختهاند و بهدرستی اهمیت تکثرگرایی و تمایزگذاری را یادآور شدهاند، بیش از پیش به استفاده از روشهای فمینیستی ماتریالیسم تاریخی و تحلیل طبقاتی در مواجهه با مسئله جنسیت نیاز دارند؛ چنین ابزاری، آنها را از افتادن به دام تحلیلهای محلیگرایانهی فرهنگگرا نیز محافظت میکند. این مسئله معطوف به این واقعیت است که با معیار قرار دادن تجربهی زنان مرکز (در سطح جهانی و ملی) از جنسیت ــ که با انواع امتیازهای نژادی، طبقاتی، اتنیکی و مذهبی و جنسی پیوند خورده ــ تجربهها و مبارزههای زنان در مناطق حاشیهای اغلب طرد یا نادیده گرفته شده، بنابراین مطالباتشان حول رابطه میان مسئلهی عدالت جنسیتی-طبقاتی با ملیت و سیاستهای ناموزون توسعه، همچنین با استعمار فرهنگی و زبانی و گفتمانی نیز یا غیرفمینیستی تلقی شده یا توجه لازم را کسب نکرده است.
🔸بازسازی حلقههای همبستگی فمینیستی در کشور، که لازمهی رویارویی قدرتمندانه با اسلام سیاسی جنسیتزدهی در قدرت است، بدون به رسمیت شناختن تفاوتهای میان زنان برخوردار و کمتربرخوردار کشور و بدون استفاده از ظرفیت انتقادی سنت پسااستعماری ضدسرمایهدارانه در مواجهه با تاریخنگاری ناسیونالیستی ایرانی، دشوار بهنظر میرسد. در شرایطی که جمهوری اسلامی با مصادره نظریات پسااستعماری و مشخصاً با نفی مدرنیته و جایگزینی آن با «اسلام سیاسی شیعی» به مثابهی «فرهنگ بومی»، به نوعی منطق استعمارگر را بازتولید میکند، فمینیستها میتوانند با بهرهگیری از نقد مدرنیته ولی با برجسته کردن محدودیتهای چنین رویکردی در جغرافیای تاریخی-سیاسی ایران، به چهارچوب روششناختی و نظری نوینی دست یابند که قادر باشد مناسبات جنسیتی کشور را در نسبت با اقتصاد سیاسی و تاریخ ملی استعمار تحلیل کند...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3OV
#سمیه_رستمپور
#فمینیسم_مارکسیستی #فمینیسم_پسااستعماری
#رهایی_جنسیتی #جنوب_جهانی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
جدال فمینیسمهای پسااستعماری و مارکسیستی
نوشتهی: سمیه رستمپور نظریهی پسااستعماری، در گفتوگو با سنت غالبِ پیش از آن یعنی مارکسیسم، با روشی ساختارشکنانه و با تأکید بر عرصههای مقاومت در برابر شکلهای استعماری و نواستعماریِ قدرت، دعاوی م…