🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ پیچش راست سوژههای چپ!
▫️نکاتی در باب سوژههای سیاست، رهایی، حقیقت و الباقی
نوشتهی: آساره آسا
23 نوامبر 2019
🔸 شاید اگر به انتشار حجم چشمگیر متونی نظر بیافکنیم که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به مسألهی سوژه و سوژگی پرداختهاند، انتشار یک مطلب دیگر در این مورد، هر چند کسالتآور، اما چندان غریب و غیرمنتظره نباشد. این نوشته از سوژه و سوژگی میگوید اما به قصد نقد آن. از نظر نگارنده ضرورت بررسی عمیق مفهوم «سوژه» دوچندان است؛ «سوژه» در چند سال اخیر چنان گرد و غباری به پا کرده که دیگر نمیتوان به سادگی و بهطور شفاف چپ و راست را از هم تشخیص داد. ضمن آنکه مباحثی که حول یا با استناد به سوژه طرح میشوند چون سرابی تشنگان «حقیقت» فراوانی را به سمت خود کشیدهاند. بر کسی که با پای سر به امید آبی زلال تا این سراب دویده اما ناامید و تشنهلب برگشته، لازم است که دیگران را اگر نه قانع به بازگشت، لااقل از دروغین بودن وعدهی آب آگاه کند.
🔸 سوژۀ فلسفی شناخت بنا به تعریف نه محصول شرایط و زادۀ روابط مشخص که عنصری بیرون از دنیای واقعی است. روشنفکران چپ وفادار به ماتریالیسم اما باهوشتر از آن هستند که تناقض عیان سوژۀ خارج از واقعیات را درنیابند. سوژهای که ایشان سنگش را به سینه میزنند، سوژهای است که در همین اوضاع و احوال زندگی میکند، نه سوژۀ استعلایی است و نه فاعل شناسا. بلکه کسی است که از دل واقعیت بیرون میآید و دست به عمل میزند، و با عمل خود جهان پیرامونش را تغییر میدهد. فلسفۀ معاصرْ او را به نام «سوژۀ سیاست» میخواند. آیا اینجا صبحت از دگردیسی «سوژه» است؟ اگر آری، این دگردیسی از کی رخ داده؟ اگر نه و ما با یک پدیدۀ کاملاً جدید روبهرو هستیم، پس اصرار بر کاربرد اصطلاحاتی از قبیل «سوژه»، «فرایند سوژگی» «سوژه شدن» در چیست؟ از آنجا که ما ملانقطیها این تشابهات را صرفاً نشانۀ سهلانگاری نمیدانیم، کمی جسارت میکنیم و پاورچین پاورچین به سمت این سوژۀ جدید میرویم تا ناغافل پرده از رویش برداریم و مطمئن شویم پشت این سوژه همانی نیست که ادعای شناخت جهان را داشت و خود را منفک از دنیای واقعی میپنداشت.
🔸 از آنجا که این دست سوژههای بیادعا، در آشپزخانۀ روشنفکران چپ به فراوانی پخته شده، و ما و شما هم وقت و اشتهای چشیدن همه را نداریم، بیتوضیح بیشتر به سراغ نظریهپردازانی میرویم که در سالهای اخیر دستپختشان بیش از سایرین باب طبع چپ ما افتاده و خوراک نظری-عملی لذیذی برای «فعالین چپ و کمونیست» تهیه کردهاند. ابتدا مختصری در مورد سوژۀ طبخشده توسط رانسیر میگوییم و سپس سری به مطبخ بدیو میزنیم، بعد پایههایی که سوژههای آنان روی آن ایستادهاند را مییابیم. مختصری از دلایل ظهور سوژه در این برهه از تاریخ خواهیم گفت، و دست آخر نشان خواهیم داد که راه «رهایی»ای که سوژه چپ میپیماید به سمت راست است و هرگز نمیتواند به محو جامعۀ طبقاتی و روابط مبتنی بر استثمار منتهی شود!
امید ما این است که بتوانیم نشان دهیم چطور سوژۀ شناختِ متفکرانِ ایدهآلیست خود را تحت نام «سوژۀ سیاست» در تئوریهای اندیشمندان چپ بازمییابد، و در نهایت بفهمیم چرا تاریخ هیچ سوژهای ندارد، و تنها در صورتی میتوان برای تاریخ سوژه قائل شد که پیشتر، نگاهمان را با بینش ایدهآلیستی تطبیق داده باشیم.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-17e
#آساره_آسا #اکتیویسم #روشنفکران #سوژه_سیاست #ژاک_رانسیر #بدیو
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ پیچش راست سوژههای چپ!
▫️نکاتی در باب سوژههای سیاست، رهایی، حقیقت و الباقی
نوشتهی: آساره آسا
23 نوامبر 2019
🔸 شاید اگر به انتشار حجم چشمگیر متونی نظر بیافکنیم که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به مسألهی سوژه و سوژگی پرداختهاند، انتشار یک مطلب دیگر در این مورد، هر چند کسالتآور، اما چندان غریب و غیرمنتظره نباشد. این نوشته از سوژه و سوژگی میگوید اما به قصد نقد آن. از نظر نگارنده ضرورت بررسی عمیق مفهوم «سوژه» دوچندان است؛ «سوژه» در چند سال اخیر چنان گرد و غباری به پا کرده که دیگر نمیتوان به سادگی و بهطور شفاف چپ و راست را از هم تشخیص داد. ضمن آنکه مباحثی که حول یا با استناد به سوژه طرح میشوند چون سرابی تشنگان «حقیقت» فراوانی را به سمت خود کشیدهاند. بر کسی که با پای سر به امید آبی زلال تا این سراب دویده اما ناامید و تشنهلب برگشته، لازم است که دیگران را اگر نه قانع به بازگشت، لااقل از دروغین بودن وعدهی آب آگاه کند.
🔸 سوژۀ فلسفی شناخت بنا به تعریف نه محصول شرایط و زادۀ روابط مشخص که عنصری بیرون از دنیای واقعی است. روشنفکران چپ وفادار به ماتریالیسم اما باهوشتر از آن هستند که تناقض عیان سوژۀ خارج از واقعیات را درنیابند. سوژهای که ایشان سنگش را به سینه میزنند، سوژهای است که در همین اوضاع و احوال زندگی میکند، نه سوژۀ استعلایی است و نه فاعل شناسا. بلکه کسی است که از دل واقعیت بیرون میآید و دست به عمل میزند، و با عمل خود جهان پیرامونش را تغییر میدهد. فلسفۀ معاصرْ او را به نام «سوژۀ سیاست» میخواند. آیا اینجا صبحت از دگردیسی «سوژه» است؟ اگر آری، این دگردیسی از کی رخ داده؟ اگر نه و ما با یک پدیدۀ کاملاً جدید روبهرو هستیم، پس اصرار بر کاربرد اصطلاحاتی از قبیل «سوژه»، «فرایند سوژگی» «سوژه شدن» در چیست؟ از آنجا که ما ملانقطیها این تشابهات را صرفاً نشانۀ سهلانگاری نمیدانیم، کمی جسارت میکنیم و پاورچین پاورچین به سمت این سوژۀ جدید میرویم تا ناغافل پرده از رویش برداریم و مطمئن شویم پشت این سوژه همانی نیست که ادعای شناخت جهان را داشت و خود را منفک از دنیای واقعی میپنداشت.
🔸 از آنجا که این دست سوژههای بیادعا، در آشپزخانۀ روشنفکران چپ به فراوانی پخته شده، و ما و شما هم وقت و اشتهای چشیدن همه را نداریم، بیتوضیح بیشتر به سراغ نظریهپردازانی میرویم که در سالهای اخیر دستپختشان بیش از سایرین باب طبع چپ ما افتاده و خوراک نظری-عملی لذیذی برای «فعالین چپ و کمونیست» تهیه کردهاند. ابتدا مختصری در مورد سوژۀ طبخشده توسط رانسیر میگوییم و سپس سری به مطبخ بدیو میزنیم، بعد پایههایی که سوژههای آنان روی آن ایستادهاند را مییابیم. مختصری از دلایل ظهور سوژه در این برهه از تاریخ خواهیم گفت، و دست آخر نشان خواهیم داد که راه «رهایی»ای که سوژه چپ میپیماید به سمت راست است و هرگز نمیتواند به محو جامعۀ طبقاتی و روابط مبتنی بر استثمار منتهی شود!
امید ما این است که بتوانیم نشان دهیم چطور سوژۀ شناختِ متفکرانِ ایدهآلیست خود را تحت نام «سوژۀ سیاست» در تئوریهای اندیشمندان چپ بازمییابد، و در نهایت بفهمیم چرا تاریخ هیچ سوژهای ندارد، و تنها در صورتی میتوان برای تاریخ سوژه قائل شد که پیشتر، نگاهمان را با بینش ایدهآلیستی تطبیق داده باشیم.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-17e
#آساره_آسا #اکتیویسم #روشنفکران #سوژه_سیاست #ژاک_رانسیر #بدیو
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
پیچش راست سوژههای چپ!
نکاتی در باب سوژههای سیاست، رهایی، حقیقت و الباقی نوشتهی: آساره آسا سوژۀ فلسفی شناخت بنا به تعریف نه محصول شرایط و زادۀ روابط مشخص که عنصری بیرون از دنیای واقعی است. روشنفکران چپ وفادار به ماتریا…
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ سوژه در میانهی دو بحران
نوشتهی: رضا ملکشا
7 ژوئن 2022
🔸 بیشک گرسنگی یا هراس از شدتیابی گرسنگی بخشی محوری از رانهی اعتراضهای فرودستان و طبقهی کارگر در طول تاریخ، و همواره بخشی جداییناپذیر از برنامههای مبارزاتی طبقهی کارگر بوده است. امری که در لحظههای بحران سرمایهداری در قامت یک مطالبهی حداقلی محدود نمیشود و به نفی سازوکار سیاستِ نمایندهی سرمایه میانجامد. فراروی از خواست حداقلی در پراتیک تودهای البته گامی بهپیش است، اما این گام پیشاپیش از عاملانْ پرسشی برنامهای در خصوص نحوهی حرکت دارد، یعنی نحوهی حرکتی که اهمیت رهبری جنبش را پیش میکشد. در چنین فازی از جنبش، همانگونه که لنین معتقد بود، پرسشهای ساده موجب سردرگمی میشوند. پرسشهایی که پاسخ آنها تماماً در کنش تعرضی تودهای یافت نمیشود، پرسشهایی که همزمان بحران آنارشیسم مستتر در جنبش خلقی و پوپولیسم خام و عوامانه را عریان میکند.
🔸 اعتراضهای اردیبهشتماه 1401 در برخی از شهرهای کوچک ایران بهمثابه واکنش به حذف ارز ترجیحی و آزادسازی سرسامآور قیمت مایحتاج اولیه و ضروری گویی در دو وجه خود را نمایان ساخت. وجه اول: ثابت ماندن در همان منشأ معیشتی حرکت توده بود، با نیمنگاهی به شعارهایی که سیاستِ نمایندهی سرمایه را نشانه میرفت. نگرشی که نمایندگان آن در اردوگاه چپ را بر آن داشت تا نام جنبش فعلی را جنبش گرسنگان بگذارند. وجه دوم: درک لیبرالی و نگرش سطحی از جنبش بهمثابه انبوه خلق یا ملتی ناراضی از کلیت نظام. نگرشی که تناقضات ساختار سرمایهی دولت جمهوری اسلامی و بحران سرشکنشدهی سرمایه بر زیست فرودستان و طبقه کارگر را به وجهی ایدئولوژیک تقلیل میدهد تا از آن نتایج مشخص خویش را استنتاج کند. با وجود آن که درک غالب بخشهای اردوگاه چپ را بههیچوجه نمیتوان در کنار مداحان دموکراسی بورژوایی و براندازان راست قرار داد، اما نبود درکی از برنامه، رهبری و سوژگی جنبشْ شاید نقطهی مشترک هر دوی این گرایشها، دستکم در لحظهی فعلی، باشد. چرا که اولی جنبش اردیبهشت را در کسوت کنشی شبهناتورالیستی میفهمد که افقهای رهبری آگاهانه در آن رویتناپذیر است، و دومی نیز کنش و قدرت توده را صرفاً همچون رخدادی در اعلامِ حضور آنها در خیابان تصدیق میکند. بدیهی است که خواستِ متن پیش رو نه واکاوی لِکسیکولوژیک هر یک از این گرایشها بلکه نشاندادن دیدگاه فراطبقاتی اولی و غیرطبقاتی دومی به میانجی ادبیات هر یک نسبت به جنبش است که بهرغم تفاوتهای مشخص در یک منطق مشترک تودهای، همگانی یا خلقی از جنبش ذوب میشود تا بحران آن را تشدید کند.
🔸 اپوزیسیون راست پیشاپیش خواهان چنین تنش و سردرگمیای است، به این دلیل واضح که توان درک مکانیسم مبارزهی طبقاتی علیه بورژوازی را ندارد و از آن مهمتر از ماهیت این امر هراس دارد. همچنین حدود آگاهیاش پیوند خورده است به مجموعهای فرض و حکم کلی و نامرتبط با هستی اجتماعی طبقه. از همین روست که یک فرمول ثابت دارد: تعرض، تعرض، تعرض تا آستانهی سرنگونی. اپوزیسیون راست با وجود درک عقیمش از ماهیت جنبش این نکته را خوب درک میکند که این تکنیک مترادف با کمرنگی یا حتی محوشدن مبارزهی طبقاتی است. چون مبارزه به کنشی تبدیل میشود در صورتهای واگرا و مهمتر از آن، در همهجا حاضر. در این میان مسئله اصلی سیالیت سوژهای است که در ناکجای اینهمهجاییِ مبارزه قرار میگیرد. از سوی دیگر بهزعم اپوزیسیون راست، اگر تعرض تودهای پیروزیای در پی نداشته باشد، حداقل جسد آن را میتوان بهعنوان مدلی تماماً ایدهآل از جنبش در ذهن جامعه ثبت کرد و در لحظهای معینْ مجدداً یک جنبش را تداوم جنبش پیشین خواند. اصلیترین غایت این ضدبرنامهی هژمونیک، آشتی دادن ظاهری نیازمندیهای سرمایه با نیازهای تودهای است…
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-30g
#رضا_ملکشا
#مبارزه_طبقاتی #بحران #جنبش_گرسنگان #سوژه_سیاست
👇🏼
🖋@naghd_com
▫️ سوژه در میانهی دو بحران
نوشتهی: رضا ملکشا
7 ژوئن 2022
🔸 بیشک گرسنگی یا هراس از شدتیابی گرسنگی بخشی محوری از رانهی اعتراضهای فرودستان و طبقهی کارگر در طول تاریخ، و همواره بخشی جداییناپذیر از برنامههای مبارزاتی طبقهی کارگر بوده است. امری که در لحظههای بحران سرمایهداری در قامت یک مطالبهی حداقلی محدود نمیشود و به نفی سازوکار سیاستِ نمایندهی سرمایه میانجامد. فراروی از خواست حداقلی در پراتیک تودهای البته گامی بهپیش است، اما این گام پیشاپیش از عاملانْ پرسشی برنامهای در خصوص نحوهی حرکت دارد، یعنی نحوهی حرکتی که اهمیت رهبری جنبش را پیش میکشد. در چنین فازی از جنبش، همانگونه که لنین معتقد بود، پرسشهای ساده موجب سردرگمی میشوند. پرسشهایی که پاسخ آنها تماماً در کنش تعرضی تودهای یافت نمیشود، پرسشهایی که همزمان بحران آنارشیسم مستتر در جنبش خلقی و پوپولیسم خام و عوامانه را عریان میکند.
🔸 اعتراضهای اردیبهشتماه 1401 در برخی از شهرهای کوچک ایران بهمثابه واکنش به حذف ارز ترجیحی و آزادسازی سرسامآور قیمت مایحتاج اولیه و ضروری گویی در دو وجه خود را نمایان ساخت. وجه اول: ثابت ماندن در همان منشأ معیشتی حرکت توده بود، با نیمنگاهی به شعارهایی که سیاستِ نمایندهی سرمایه را نشانه میرفت. نگرشی که نمایندگان آن در اردوگاه چپ را بر آن داشت تا نام جنبش فعلی را جنبش گرسنگان بگذارند. وجه دوم: درک لیبرالی و نگرش سطحی از جنبش بهمثابه انبوه خلق یا ملتی ناراضی از کلیت نظام. نگرشی که تناقضات ساختار سرمایهی دولت جمهوری اسلامی و بحران سرشکنشدهی سرمایه بر زیست فرودستان و طبقه کارگر را به وجهی ایدئولوژیک تقلیل میدهد تا از آن نتایج مشخص خویش را استنتاج کند. با وجود آن که درک غالب بخشهای اردوگاه چپ را بههیچوجه نمیتوان در کنار مداحان دموکراسی بورژوایی و براندازان راست قرار داد، اما نبود درکی از برنامه، رهبری و سوژگی جنبشْ شاید نقطهی مشترک هر دوی این گرایشها، دستکم در لحظهی فعلی، باشد. چرا که اولی جنبش اردیبهشت را در کسوت کنشی شبهناتورالیستی میفهمد که افقهای رهبری آگاهانه در آن رویتناپذیر است، و دومی نیز کنش و قدرت توده را صرفاً همچون رخدادی در اعلامِ حضور آنها در خیابان تصدیق میکند. بدیهی است که خواستِ متن پیش رو نه واکاوی لِکسیکولوژیک هر یک از این گرایشها بلکه نشاندادن دیدگاه فراطبقاتی اولی و غیرطبقاتی دومی به میانجی ادبیات هر یک نسبت به جنبش است که بهرغم تفاوتهای مشخص در یک منطق مشترک تودهای، همگانی یا خلقی از جنبش ذوب میشود تا بحران آن را تشدید کند.
🔸 اپوزیسیون راست پیشاپیش خواهان چنین تنش و سردرگمیای است، به این دلیل واضح که توان درک مکانیسم مبارزهی طبقاتی علیه بورژوازی را ندارد و از آن مهمتر از ماهیت این امر هراس دارد. همچنین حدود آگاهیاش پیوند خورده است به مجموعهای فرض و حکم کلی و نامرتبط با هستی اجتماعی طبقه. از همین روست که یک فرمول ثابت دارد: تعرض، تعرض، تعرض تا آستانهی سرنگونی. اپوزیسیون راست با وجود درک عقیمش از ماهیت جنبش این نکته را خوب درک میکند که این تکنیک مترادف با کمرنگی یا حتی محوشدن مبارزهی طبقاتی است. چون مبارزه به کنشی تبدیل میشود در صورتهای واگرا و مهمتر از آن، در همهجا حاضر. در این میان مسئله اصلی سیالیت سوژهای است که در ناکجای اینهمهجاییِ مبارزه قرار میگیرد. از سوی دیگر بهزعم اپوزیسیون راست، اگر تعرض تودهای پیروزیای در پی نداشته باشد، حداقل جسد آن را میتوان بهعنوان مدلی تماماً ایدهآل از جنبش در ذهن جامعه ثبت کرد و در لحظهای معینْ مجدداً یک جنبش را تداوم جنبش پیشین خواند. اصلیترین غایت این ضدبرنامهی هژمونیک، آشتی دادن ظاهری نیازمندیهای سرمایه با نیازهای تودهای است…
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-30g
#رضا_ملکشا
#مبارزه_طبقاتی #بحران #جنبش_گرسنگان #سوژه_سیاست
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
سوژه در میانهی دو بحران
نوشتهی: رضا ملکشا استقلال خط سیاسی و شعار مشخصی که حامل پیام به پرولتاریا و فرودستان باشد در چنین فراز و فرودی بیشک تحلیل خواهد رفت. یعنی همان نمودهای تمایزیافتگی سیاسی جهت کسب اتوریته در جنبش. آ…