نقد
3.36K subscribers
200 photos
17 files
794 links
نقد اقتصاد سیاسی- نقد بتوارگی- نقد ایدئولوژی

بهترین، انقلابی‌ترین و نبوغ‌آمیزترین نظریه، بدون پیوند اندام‌وار با نبض، متن و کنشگران یک جنبش اجتماعی و سیاسیِ واقعی، به‌طور بلاواسطه، هیچ هوده‌ای ندارد.

www.naghd.com

Naghd.site@gmail.com
Download Telegram
▫️ برداشت هگل از منطق

نوشته‌ی: جان و. بربیج
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

19 آوریل 2018

هگل با معمایی کلنجار می‌رود که نخستین بار افلاطون در ارتباط با نقش اندیشه در شناخت تشخیص داده بود. همانطور که کانت نشان داده بود، ما صرفاً نمی‌توانیم تأثرات حواس را دریافت کنیم. ما تمایز قائل می‌شویم و مقایسه می‌کنیم؛ وفور تجربه‌ی حسی را سازمان‌ می‌دهیم و در اجزایی قابل‌تشخیص ساختاربندی می‌کنیم. مقولات کانت می‌کوشید تا اصول پایه‌ای سازمان را مشخص کند. اما هگل فراتر می‌رود. در وهله‌ی نخست، نشان می‌دهد که مفاهیم بسیار بیشتری از دوازده مقوله کانت وجود دارد. در وهله‌ی دوم، اصول سازمان شامل فرایندهای پویایی است که مفاهیم را به یکدیگر مرتبط می‌کند، به هم گذر می‌کنند و می‌شوند، ترکیب و تعیین می‌کنند. اما ریشه‌ای‌ترین ادعایش این است که این مفاهیم و مقولات صرفاً متنوع نیستند. پویش اندیشه پیچیده را از ساده به شیوه‌ای نظام‌مند ایجاد می‌کند.

متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-dt

#بربیج #حسن_مرتضوی
#هگل #منطق_صوری #دیالکتیک #علم_منطق

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ چرا دیالکتیک؟ چرا اکنون؟

چگونه آینده‌ی کمونیستی را در دل اکنونِ سرمایه‌دارانه بررسی کنیم

نوشته‌ی: برتل اولمن
ترجمه‌ی: هوشنگ رادیان

27 آوریل 2018

مارکس برای مطالعه‌ی آینده، از طرح‌ریزی نقاط تلاقیِ اصلیِ ارگانیک در اکنون سرمایه‌داری آغاز می‌کند. سپس، پیش‌شرط‌های وجود آن‌ها را در گذشته مطالعه می‌کند و دست آخر با پیش‌بردِ گرایشات اصلی‌ای که در هردو زمان یافته است، گرایشاتی که تحت عنوانِ تضادها منتزع شده‌اند، و رساندن این تضادها به نقطه‌ی انحلال و فراتر از آن، یعنی تا جایی که برای آن مرحله‌ای از آینده که مورد نظر اوست کارکرد دارد، کار خود را به پایان می‌برد. ترتیب حرکت او اکنون، گذشته و آینده است (برخلاف اکثر تلاش‌های آینده‌شناسانه برای پیش‌راندنِ مستقیم از اکنون به آینده یا، هم‌چون بسیاری از تلاش‌های آرمان‌شهری، که با نادیده گرفتنِ کامل اکنون، مستقیماً به سوی آینده می‌شتابند).

https://wp.me/p9vUft-ep

#برتل_اولمن #هوشنگ_رادیان
#مارکس #هگل #دیالکتیک
👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ خوانش سرمایه در سده‌ی بیست‌ویکم

نوشته‌ی: کمپل جونز
ترجمه‌ی: تارا بهروزیان

6 ژوئیه 2018

ممکن است این تصور که مخالفت با سرمایه‌داری مستلزم اتخاذ موضعی است اساساً بیرون از این جهان، وسوسه‌کننده و حتی به‌واقع قانع‌کننده به‌نظر برسد. چپ‌گرایی نظرآورانه با نیروی اراده‌ی سوبژکتیو با جهان، آن‌گونه که هست به‌مخالفت برمی‌خیزد، اراده‌ای که به‌واسطه‌ی بیرون‌بودگی‌اش ناب شمرده می‌شود. اما هر وضعیت در درون خود دربردارنده‌ی عناصر ناهمسازی است که آن وضعیت را به از‌هم‌گسیختگی تهدید می‌کند. به‌همین سبب ما در این مقاله، ورای بدیل‌هایی برای درون‌ماندگاری و فراماندگاری، جهت‌گیری‌ای را نسبت به سرمایه در قرن بیست‌و‌یکم ارائه می‌کنیم که به‌طور مشخص به‌چیرگی رادیکال بر سرمایه از درونِ آن‌چه هست می‌پردازد. ما همراه با هگل، بدیو و سنت نقد رادیکال سرمایه، و نه از موضعی جدا یا بیرونی، عناصر یک جهت‌گیری سیاسی را مشخص می‌کنیم که نه درون‌ماندگار یا فراماندگار، و نه تسلیم‌طلبانه و نه نظرآورانه چپ‌گراست. ارزش چنین جهت‌گیری‌ای با توسل به اقتصاد مستدل می‌شود، نه از بیرون و به‌قصد اثبات ماهیتِ ناهنجار ایدئولوژیکی اقتصاد، بلکه به‌منظور نشان‌دادن روش‌هایی که در آن‌ها عنصر فائق‌آمدن بر سرمایه در همه‌ی نقاط جهان در دست تکوین است.

https://wp.me/p9vUft-nl

#سرمایه_داری
#مارکس #هگل #کاپیتال
#پیکتی #بدیو
#تارا_بهروزیان
▫️ اهمیت کنونی گرامشی و جامعیت او

📝 از سلسله مقالات «نقد» درباره‌ی هژمونی

نوشته‌ی: کارلوس نلسون کوتینو
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

31 ژانویه 2022

در این مقاله می‌خوانیم:

▪️ 1- مدل سوسیالیستی دیگر
▪️ 2- برداشتی رادیکال از دموکراسی
▪️ 3- با گرامشی، فراتر از گرامشی

از متن مقاله:

🔸 گرامشی هفتاد سال پیش در 1937 در گذشت. بنابراین، منطقی است بپرسیم آیا او هنوز اهمیت و موضوعیت دارد، یا برعکس، او فقط متفکری است «کلاسیک» و از معضلات معاصر دور. من معتقدم دلایل بی‌شماری وجود دارد که بتوانیم اهمیت و موضوعیت فعلی گرامشی را بدون انکار جایگاه او به‌عنوان متفکری «کلاسیک» تأیید کنیم. به سختی می‌توان حوزه‌ای را در اندیشه‌ی اجتماعی ــ از علوم انسانی تا فلسفه و نقد ادبی ــ یافت که گرامشی در آن سهم زیادی نداشته باشد. اندیشه‌ی او به همه‌ی این زمینه‌ها گسترش یافت و درون‌مایه‌های جدیدی را مطرح کرد، پاسخ‌های جدیدی به درون‌مایه‌های قدیمی داد و مسیرهای جدیدی را برای تحقیق و واکاوی نشان داد. سهم او برای مارکسیست‌ها تعیین‌کننده بود، اما برای متفکران غیرمارکسیست نیز مهم بود. هر کسی که تاریخ الاهیات‌ آزادی‌بخش را بشناسد، می‌داند این روند مهم ــ که به‌رغم سرکوب واتیکان در آمریکای لاتین بسیار مهم بوده است ــ عمیقاً تحت‌تأثیر تأملات گرامشی بوده است. نمونه کم نیست.

🔸 اهمیتِ گرامشی صرفاً «اهمیتِ» هر متفکر کلاسیک نیست.» مسلماً، با توجه به هژمونی نئولیبرالی فعلی، حتی در جناج چپ هم کم نیستند افرادی که بخواهند گرامشی را مومیایی کنند. آن‌ها می‌خواهند او را فقط به متفکری «کلاسیک» تقلیل دهند: گرامشی می‌تواند اهمیت داشته باشد، اما فقط تا جایی که هر متفکر کلاسیکی اهمیت دارد. یقیناً ماکیاولی و هابز نیز اهمیت دارند: هرکسی که شهریار یا لویاتان را خوانده باشد می‌داند که بسیاری از بینش‌های این کتاب‌ها هنوز برای دنیای امروز مطرح است. اما اهمیت گرامشی از این قسم نیست: اگرچه او نقداً به معنای موردنظر جراتانا یک «کلاسیک» است، اهمیت فعلی نویسنده‌ی دفترهای زندان ــ برخلاف ماکیاولی و هابز ــ از این واقعیت ناشی می‌شود که او مفسر جهانی است که امروز اساساً یکسان باقی مانده.

🔸 یکی از درونمایه‌های اصلی گرامشی، سرمایه‌داری سده‌ی بیستم بود: بحران‌ها، تضادهایش و نیز ریخت‌شناسی سیاسی و اجتماعی‌‌ای که این صورت‌بندی اجتماعی ایجاد کرد؛ معضلاتی که گرامشی در ارتباط با این صورت‌بندی به بحث درباره‌ی آن‌ها پرداخت هنوز وجود دارند، حتی اگر در بسیاری موارد، تحت پوشش‌های جدیدی حضور داشته باشد. بررسی نخستین جنبش‌هایی که به‌نحو مؤثری تلاش کردند بر جامعه سرمایه‌داری غلبه کنند، از علایق اصلی او بودند. همان‌طور که دیدیم، بخش بزرگی از کار او به تلاش برای مفهوم‌سازی مسیرهای انقلاب سوسیالیستی در «غرب»، به گفته‌ی خودِ او، اختصاص دارد. به همین دلیل که سرمایه‌داری و تضادهایش هنوز وجود دارند، سوسیالیسم موضوع اصلی در دستور کار سیاسی معاصر باقی مانده است. به همین دلیل است که گرامشی مفسر زمانه‌ی ماست: بنابراین، اهمیت و موضوعیت او با ماکیاولی یا هابز یکی نیست. جنبش ظاهراً ستایش‌آمیزی که هدفش تبدیل گرامشی به «کلاسیک» صرف است، فریبی را پنهان می‌کند: این جنبش کسانی است که نمی‌خواهند از گرامشی جدا شوند (معمولاً به دلایل فرصت‌طلبانه)، اما در عین‌حال قصد دارند او را به عنوان مخاطبی ممتاز در بحث سیاسی زمانه‌ی ما ردصلاحیت کنند.

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-2N2

#کارلوس_نلسون_کوتینو #حسن_مرتضوی #هژمونی #گرامشی
#هگل #پولانزاس #روسو #سوسیالیسم
👇🏽

🖋@naghd_com
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ فرازهایی از «دفترهای تدارکاتی رساله‌ی دکتری» مارکس
▫️ درباره‌ی افلاطون، ارسطو،
هگل، سقراط و مسیح

نوشته‌ی: کارل مارکس
ترجمه‌ی: علی رها

22 ژانویه 2023

🔸 متن پیش‌رو فرازهایی از دو دفتر از هفت دفتر تدارکاتی مارکس است. مارکس با این دفترها کار جدی پیرامون رساله‌ی دکتری‌اش را در 1839 آغاز کرد. ماحصل نهایی آنْ «اختلاف بین فلسفه‌ی طبیعت دموکریتی و اپیکوری» بود که در آوریل 1841 به اتمام رساند و در همان ماه به اخذ دکترا از دانشگاه ینا نایل شد. در واقع موضوع خودِ رساله‌ی دکترا بخش نسبتاً کوچک‌تری از پژوهشی گسترده و عمیق درباره‌ی فلسفه‌ی باستان است. مارکس در نظر داشت حاصل پژوهش‌های خود را که بسیار فراتر از اپیکور و دموکریت بود منتشر کند، اما موفق نشد. متن انگلیسی دفترهای تدارکاتی مارکس حدود 76 صفحه است که ترجمه‌ی من شامل 20 صفحه از آن می‌شود. بخش‌هایی را که به خود رساله‌ی دکترا منتقل شده‌اند، با رجوع به ترجمه‌ی فارسی آن حذف کردم. آن‌چه گلچین کرده‌ام، خمیر‌مایه‌ی این دفترهای تدارکاتی است. ترجمه‌ی کنونی برگرفته از دفترهای دوم و ششم است که برای انعکاس افق اندیشه‌ی مارکس عامدانه از پرداختن به اپیکور و دموکریت صرف‌نظر شده است.

🔸 بررسی دقیق این دفترها نشان می‌دهد که انگیزه‌ی واقعی مارکس علاوه بر تاریخ دوران باستان، هم‌چنین تاریخ زمان خود، هگلی‌های جوان و «میان‌مایه»ی هم‌دوره‌ی خود بود که «استاد ما را بد فهمیده‌اند.» همان‌طور که مارکس تشریح می‌کند «در تاریخ فلسفه گره‌گاه‌هایی وجود دارد که فلسفه را در خود به سطحی انضمامی برمی‌کشاند.» مارکس این گره‌گاه‌ها را در ارسطو و هگل شناسایی می‌کند. «به دنبال فلسفه‌ای بزرگ، فلسفه‌ای جهانی»، طوفانی فرا می‌رسد که ما را به کج‌راه می‌برد، چراکه به واقعیت جهان بیرونی، به «پراکسیس»، روی نمی‌آورد. از این‌رو، پس از ارسطو، یک زنون، و پس از هگل «تلاش‌های غالباً ضعیف فیلسوفان مدرن» رخ می‌دهد. برعکس، مارکس وظیفه‌ی فلسفه یعنی وظیفه‌ی خود را این‌گونه تبیین می‌کند: همان‌گونه که «پرومته با ربودن آتش از بهشت شروع به ساختن خانه‌ها می‌کند و بر روی زمین مسکن می‌گزیند، فلسفه نیز که به کل جهان گسترش یافته است، علیه جهان پدیداری چرخش می‌کند. اکنون همین امر در خصوص فلسفه‌ی هگل صدق می‌کند.» از این‌ روست که مارکس بلافاصله پس از اتمام رساله‌ی دکترایش درگیر فعالیتی عملی-نظری می‌شود...

🔹 متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3nr

#مارکس #علی_رها
#رساله_دکتری
#هگل #افلاطون #ارسطو #سقراط
👇🏼

🖋@naghd_com‏ ‏