نقد
3.36K subscribers
200 photos
17 files
794 links
نقد اقتصاد سیاسی- نقد بتوارگی- نقد ایدئولوژی

بهترین، انقلابی‌ترین و نبوغ‌آمیزترین نظریه، بدون پیوند اندام‌وار با نبض، متن و کنشگران یک جنبش اجتماعی و سیاسیِ واقعی، به‌طور بلاواسطه، هیچ هوده‌ای ندارد.

www.naghd.com

Naghd.site@gmail.com
Download Telegram
▫️ در حاشیه‌ی یک «انتقاد»

«کالا شدن» و «کالایی شدن»

کمال خسروی

3 ژوئن 2019


🔸 سلسله یادداشت‌های «پالایش گفتمان نقد» را با این امید آغاز کردیم ــ و پیش می‌بریم ــ که «در گفتگو با، و به‌یاریِ، دانشمندان و نویسندگان دیگر… در پیش‌گیری از فروشدنِ هرچه بیش‌تر واژگان و مفاهیم نقد در غرقابه‌ی عامیانه‌سازیِ ایدئولوژیک و آکادمیک، سهمی ادا کنیم.» (بخش نخست). اینک آقای محمد مالجو با نوشته‌ای بسیار مطول و پرخاشگرانه پیرامون بخش سوم این یادداشت‌ها زیر عنوان «کالا شدن یا کالایی شدن» در این بحث دخالت کرده است. او یادداشت ما را «مملو از نکته‌های بدیع و ارزنده» دانسته است که تا جایی که «بدیع‌اند، ارزنده نیستند» و تا جایی‌که «ارزنده‌اند، بدیع نیستند»، «بدون استثناء». بی‌گمان می‌توان سخنگویی را که در دیدگاه مخالف خود «بدون استثناء» هیچ نکته‌ی ارزنده‌ای نمی‌بیند و بی‌هیچ تناسبی با موضوع بحث و هرگونه دلیل یا منطق قابل فهمی، زبانی عاری از متانت دارد و مکرراً دعوت به گفتگو و هم‌فکری را به «فرقه‌گرایی» متهم می‌کند و بنابراین، روزنه‌ی هر امیدی به گفتگویی سالم را پیشاپیش می‌بندد، شایسته‌ی پاسخ ندانست. اما سرشت این یادداشت‌ها، همانا پالایش گفتمان نقد، و دعوت صمیمانه و مشتاقانه از دیگران برای ادای سهمی در آن، می‌بایست بحث‌ها و استدلال‌های گوناگون و متعارض را مفروض بداند و در صورت لزوم زبان و بیانی ناشایست را نیز تاب آورد.

🔸 آقای مالجو بخش‌هایی بسیار طولانی را به اهمیت و نقش تلاش برای ممانعت از کالا شدن برخی «خدمات» اختصاص داده‌اند. بدیهی است در شرایطی که رژیمی سفاک، ارتجاعی و سرکوبگر حتی تحمل برگزاری مراسم یادبود برای شاعری بزرگ و معاصر هم‌چون شاملو را ندارد، مبارزه برای حق تجمع و ایجاد انجمن‌ها یا اتحادیه‌های کارگری، مبارزه‌ای طبقاتی و سیاسی است که کوچک‌ترین دستاوردهای آن، به بهای تن‌دادن به تهاجم وحشیانه‌ی چماقداران رژیم و حبس و شکنجه به‌دست آمده‌اند و می‌آیند. این‌ها، بی‌گمان نکاتی بسیار مهم‌اند که طرح‌شان در ظرف‌ها و مناسبت‌های درخور، ضروری است. موضوع یادداشت سوم «پالایش گفتمان نقد»، اما نکته‌ی دیگری است، همانا تمایزنهادن بین آن چیزهایی که کالا نامیده می‌شوند و در سرمایه‌داری نقشی هم‌چون کالا ایفا می‌کنند، اما الغای کالایی شدن‌شان در چارچوب و در مرزهای شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری ممکن نیست. مخدوش کردن این مرز و مغالطه برای مخدوش نگه‌داشتن آن، خواسته یا ناخواسته، کارگزاری برای ایدئولوژی بورژوایی و ابقای شیوه‌ی تولید مبتنی بر سلطه و استثمار سرمایه‌داری است.

🔸 به‌لحاظ روش‌شناختی، تمایز بین کالا شدن و کالایی شدن، به‌سادگی از دستگاه مفهومی مارکس در نقد شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری و از روش کاپیتال قابل استنتاج است. مادام که ما در سطح تجریدی قرار داریم که ارزش‌ها را با قیمت‌ها یکسان گرفته‌ایم، هنوز با چیزهایی مانند سرمایه‌ی اعتباری و زمین سروکار نداریم که کالا نیستند و بنابراین نمی‌توانند هم‌چون کالا نیز تلقی شوند. نخست در سطح دیگر و مشخص‌تری از تجرید، یعنی پس از استنتاج و طرح میانگین نرخ سود و از آنجا به‌ترتیب ــ ترتیبی دقیق و حساب شده ــ 1) قیمت، 2) سرمایه و سود تجاری، 3) سرمایه‌ی مجازی، (دست‌کم 20 سال پیش از تولد کارل پولانی)، 4) بهره و 5) رانت است که می‌توانیم از پول و زمین به‌مثابه چیزهایی کالاگونه یا کالایی شده، سخن بگوییم. این‌ها الفبای نقد مارکسیِ اقتصاد سیاسی است.

🔹متن کاملِ این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-UK


#کمال_خسروی
#مارکس
#نقد #نقد_اقتصاد_سیاسی
#کالاشدگی #پولی‌سازی #خصوصی‌سازی #کاپیتال

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ سرمایه: رابطه‌ا‌ی اجتماعی؟

پالایش گفتمان نقد – یادداشت چهارم

کمال خسروی

23 ژوئن 2019


🔸 سلسله‌ یادداشت‌های «پالایش گفتمان نقد» دعوتی است به گفتگو و همفکری در راستا و به‌سوی دو هدف: الف- تنقیح و روشنایی‌بخشیدن به مفاهیم و مقولات و تعاریف سپهر نقد اقتصاد سیاسی، تعیین مرزها و جغرافیای آنها، مبارزه با اغتشاش مفهومی، با شعبده‌بازی‌های کلامی، با عامیانه‌سازیِ آنها و، بنابراین، تنگ‌کردنِ میدان بر کسانی‌که حوزه‌ی جولان و میدان‌داری‌شان مه‌آلودگیِ فضای نقد اقتصاد سیاسی و بی در و دروازگیِ قلمرو این نقد است. ب- مبارزه و رویارویی با هژمونی مفاهیم و مقولات و تعاریف اقتصاد سیاسی و ایدئولوژی بورژوایی و پذیرفته‌شدنِ آنها هم‌چون گفتمانی بدیهی؛ مبارزه برای سلب بداهت از مقولاتی مانند درآمد، سود، دارایی، هزینه، انباشت و سرمایه در تعاریف اقتصاد سیاسی و ایدئولوژی بورژوایی از آنها و تشخص‌بخشیدن به آنها از پایگاه و از منظر نقد اقتصاد سیاسی؛ مبارزه با به‌اصطلاح «علمی» که عوامل تولید اجتماعی را به‌نحوی فراتاریخی، سرمایه و زمین و کار می‌نامد، سهم مشروع هریک از این عوامل را، سود و اجاره و مزد تعریف می‌کند و پلیدی ضدانسانی‌اش تا آنجا پیش می‌رود که کار را «منبع انسانی» یا به‌مراتب وقیحانه‌تر، «سرمایه‌ی انسانی» بنامد. هدفِ «پالایش گفتمان نقد» تک‌صدایی نیست، برعکس برجسته‌کردن و وضوح‌بخشیدن به گونه‌گونی‌ها و اختلاف‌ها در تأویل مفاهیم و حوزه‌ی اطلاق و مصادیق آنهاست. هراندازه این روشنایی بیش‌تر باشد، میدان برای بندبازیِ فرصت‌طلبانه تنگ‌تر است.

🔸 آیا از خود پرسیده‌ایم که تعریف سرمایه به‌مثابه یک «رابطه‌ی اجتماعی» دقیقاً به چه معناست؟ چطور باید تصورش کرد؟ وقتی به‌کسی می‌گوئیم: سرمایه یک شئ نیست، بلکه یک رابطه‌ی اجتماعی است، انتظار داریم مخاطب‌مان چه تصوری از آن داشته باشد، یا چه تصویری دربرابر ذهن یا چشم درونی‌اش ظاهر ‌شود؟ حتی اگر آگاهانه مال و منال و ثروت را از سرمایه متمایز بدانیم، مگر غیر از این است که سرمایه، ماشین‌آلات، تأسیسات، زمین، ساختمان‌ها و مواد خام است؛ مگر غیر از این است که سرمایه کالاهایی است که تولید و در بازار خریدوفروش می‌شوند؟ مگر غیر از پول است؟ مگر غیر از این است که سرمایه‌دار کسی است که یا صاحب ابزار تولید و پولی است که می‌تواند به‌عنوان مزد به کارگرانش بپردازد؟ یا صاحب کالاهایی است که با فروش‌شان سود می‌برد؟ یا صاحب پولی است که بهره‌اش را می‌گیرد؟ و سرانجام مگر همه‌ی این‌ها، پول و زمین و ماشین‌آلات و معدن و مواد خام و غیره و غیره شئ نیستند؟ چرا مارکس مدعی است که سرمایه شئ نیست و یک رابطه‌ی اجتماعی است؟ آیا اگر مانند دارنده‌ی هر عقل سلیم و هر چشم بینایی بپذیریم که سرمایه عبارت از پول یا مجموعه‌ای از اشیاء است، تصور آن آسان‌تر، عاقلانه‌تر و بدیهی‌تر از تصور یک «رابطه‌ی اجتماعی» نیست؟

🔸 تبیین اقتصاد سیاسی یا اقتصاد بورژوایی، اگر نخواهد سرمایه را به‌مثابه ارزش و ارزش را به‌مثابه شکلِ عینیِ کارِ مجرد تبیین کند، اگر نخواهد سرمایه را به‌مثابه رابطه‌ای اجتماعی آشکار کند، و بنا بر این، اگر نخواهد نقد اقتصاد سیاسی باشد، ‌روایتی باصطلاح «علمی» از اقتصاد بورژوایی و ایدئولوژیِ بانی و حافظ وضع موجود بورژوایی باقی خواهد ماند.

🔹متن کاملِ بخش چهارم سلسله یادداشت‌های «پالایش گفتمان نقد» را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-WD

#کمال_خسروی
#مارکس
#نقد #نقد_اقتصاد_سیاسی
#نظریه_ارزش #سرمایه #کاپیتال

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ واکاوی طبقاتی بوردیو

🔹 مبارزه‌ی طبقاتی یا طبقه‌بندی مبارزه‌ها

هوشنگ رادیان

5 ژوئیه 2019

🔸 طرح نظریِ بوردیو در رابطه با طبقات اجتماعی، مبتنی بر فهم او از جامعه به‌مثابه‌ی «فضای اجتماعی» است که در آن کنش‌گران مختلف بنا به امکانات خود دست به عمل می‌زنند، عملی که بوردیو در پی آن است قاعده‌مندی‌های آن ‌را ذیل «منطق عملی کنش» در «فضای اجتماعی» مطالعه کند. به بیان دیگر، بوردیو طرحی نظری را پایه می‌ریزد که بر اساس آن، از دوگانه‌انگاری‌های مرسوم علوم اجتماعی (مهم‌ترین آن‌ها: عاملیت و ساختار) فراتر می‌رود تا در تبیین به نقطه‌ای دست یابد که در عینِ رعایتِ قواعد علمیِ تبیین (برقراری روابط علی بین متغیرها)، بیشترین شباهت را نیز به منطق عملی روزمره حفظ کرده باشد. درواقع، آگاهیِ انسانِ اجتماعی را به سطحی فراتر از فرد ارتقا دهد. این «فضای اجتماعی» نزد بوردیو، کماکان برساخته‌ای نظری تلقی می‌شود و با «فضای عملی زندگی» تفاوت دارد، اما برسازه‌ای است که «همه‌ی موقعیت‌هایی را یک‌جا و در آن‌ِ واحد گرد هم می‌آورد و با یک نگاه قابل‌مشاهده می‌کند ــ ارزش اکتشافی آن در همین است ــ که عاملان هرگز نمی‌توانند کلیتِ آن‌ را با همه‌ی روابط و مناسبات چندگانه‌اش درک کنند»

🔸 بوردیو طبقات و گروه‌های اجتماعی را نه واجد جوهری از‌پیش‌مشخص، جوهری که در چارچوب نظریات مختلف ازجمله مارکسیسم (بر مبنای جایگاه هر فرد در شیوه‌ی تولید) تعریف شده باشد، بلکه دارای خصلتی رابطه‌ای می‌داند. به این‌معنا که طبقات و گروه‌های اجتماعی، از مسیر «مبارزه‌ی نمادین» در نسبت با یک‌دیگر شکل می‌گیرند، مبارزه‌ای که نظریاتی هم‌چون مارکسیسم نسبت به آن بی‌اعتنا هستند. صرف قرار گرفتن در جایگاه مشخصی در شیوه‌ی تولید تعیین نمی‌کند که طبقات و گروه‌ها حامل چه نوعی از «آگاهی طبقاتی» باشند، آگاهی طبقاتی (که‌ به‌نظر می‌رسد نزد بوردیو معادل با ظرفیتِ بسیجِ گروه‌ها و طبقات باشد) در نتیجه‌ی مبارزه‌ی نمادینی حاصل می‌شود که با هدفِ تفسیر جهان برای عاملان آن صورت می‌گیرد. به‌عبارت‌دیگر، هر نوع مفهوم‌پردازی طبقاتی چیزی نیست مگر برساخت‌هایی نظری که بیانگر امری اساسی درباره‌ی زندگی انسانی یعنی جنبه‌ی نمادین آن است.

🔸 نسبت دادن «وهم روشنفکرگرایانه» و غیرتاریخی بودن به مارکسیسم، نشان از درک سطحی و نگاه دلبخواهانه‌ی بوردیو به عناصر مارکسیسم دارد. پیش‌از‌هر چیز باید گفت نسبت واکاویِ طبقاتی مارکسیستی با طبقاتِ واقعی و بیرونی، نه به میانجی وهمی روشنفکرگرایانه، که به میانجیِ کلیت دستگاه مفهومی مارکسی برقرار می‌شود، کلیتی که نقد اقتصاد سیاسی، نقد بت‌واره‌گی و نقد ایدئولوژی را توامان در خود دارد... برخلاف تلقی بوردیو، تبیین طبقاتی مارکس با تکیه بر نظریه‌ی ارزش دلالت بر وجود طبقات به‌‌عنوان «چیز»ها ندارد بلکه طبقه را در مقام رابطه‌ی اجتماعی عاملان ذیل شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری بررسی می‌کند. از این نظر طبقات اجتماعی پدیده‌هایی تاریخی‌اند که از رهگذر خصلت رابطه‌ای که میان طبقات در یک شیوه‌ی تولید مشخص وجود دارد معنادار می‌شوند، در غیر‌این‌صورت این طبقات نه می‌توانند تاریخی باشند و نه درنتیجه پویا و در‌حرکت. مبنا قرار دادن یک شیوه‌ی تولید (در این‌جا یعنی وجود طبقات) است که چنین رابطه‌ای را ایجاب می‌کند؛ بدون وجود عاشق و معشوق نمی‌توان عشق‌ورزی داشت! در دل این فعل‌وانفعالات است که تجربه‌ی طبقاتی دیگر نه محصول صُلب و ازپیش توصیف‌شده‌ی جایگاه عاملان اجتماعی در فرایند تولید بلکه جایگاهی است در بطن مناسبات تولید که عاملان در آن متولد یا بی‌اختیار وارد شده‌اند؛ به‌علاوه آگاهی طبقاتی صرفاً راهی است که به بیان ادوارد تامپسون این تجربه‌ها از رهگذر آن به «زبان فرهنگی در می‌آیند، متبلور در سنت‌ها و نظام‌های ارزش و ایده‌ها و شکل‌های نهادی» ازاین‌رو هرچند تجربه‌ی طبقاتی امری مقدر است، آگاهی طبقاتی مقدر نیست.

🔹متن کاملِ این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-Xo

#هوشنگ_رادیان
#بوردیو #طبقه #مبارزه_طبقاتی #نقد_اقتصاد_سیاسی #سرمایه
👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ گُل‌گشتی در خلوتگاه اندیشه‌ی مارکس
🔹مقدمه به ترجمه‌ی فارسی گروندریسه

نوشته‌ی: کمال خسروی

2 دسامبر 2019

📝 توضیح «نقد»: متن پیش رو، مقدمه‌ی کمال خسروی به ترجمه‌ی فارسی تازه‌ای از «گروندریسه‌»ی مارکس است. این ترجمه‌ی تازه که مراحل پایانی چاپ را طی می‌کند و قرار است به‌زودی انتشار یابد، کار مشترک کمال خسروی و حسن مرتضوی است.

🔸 گروندریسه متنی آماده‌ی انتشار نیست. خلوتگاه اندیشه است؛ و خواندن آن، گشت و گذاری است در این پستو، باغچه، حیاط خلوت؛ در این اتاق کار و پژوهش. گروندریسه آشفته و بهم‌ریخته نیست؛ قفسه‌ها و رفه‌های خود را دارد و هرچیز آن دراساس سر جای درستش قرار گرفته است، اما نه برای خواننده، بلکه برای نویسنده. این‌که دفتری، جزوه‌ای، گزیده‌نویسی‌ای، یادداشتی یا نشانی سَرَک‌کشیده از لابلای کتابی که دم دست نیست، در رفه‌ای بالاتر است یا پشت کتاب و جزوه و برگی دیگر پنهان است، معضل خواننده است، نه نویسنده. خواننده‌ی امروزی که مارکس را پس از کاپیتال، و پس از تألیف و انتشار هزاران صفحه درباره‌ی او و بودوباش و باید و شایدِ روش او می‌خواند ممکن است از جایِ قرارگرفتنِ محتوای گروندریسه در قفسه‌ها و طبقه‌ها و پس و پیشِ آنها شگفت‌زده شود، برای خودِ نویسنده، برای خود مارکس، قطعاً چنین نبوده است.

🔸 در کم‌تر اثری از مارکس می‌توان بارها با عباراتی همانند این‌ها روبرو شد که: «این نکته به اینجا مربوط نیست» یا «این موضوع به فصل دیگری مربوط است که به آن خواهیم پرداخت» یا «جای طرح این نکته در این یا آن فصل و مبحث مشخص دیگر است». در گروندریسه چنین یاد‌آوری‌هایی پُرشمارند. یکی از علت‌های طرح یا اشاره‌ی ضمنی به نکته‌هایی که به موضوع جاری بحث تعلق ندارند، بی‌گمان ساختمان گروندریسه، به‌مثابه پیش‌نویس یا طرح خام و آغازین، است. در بسیاری از موارد روی سخنِ مارکس با خود است: «این نکته را فراموش نکنم»، «یادم باشد به این نکته بازگردم»، «جای این موضوع اینجا نیست». اما علت‌های مهم‌تر معطوف‌اند به خصلت جستجوگرانه‌ی متن برای ساختمان بازنمایی. هنوز نه ترتیب و توالی موضوعات دقیقاً روشن است و نه حتی منطق درونیِ این ترتیب و توالی. این‌که نکته‌ای جایی به ذهن می‌رسد که براساس دریافتی هنوز نابالغ از منطقِ چفت و بستِ موضوعات به فصل یا مبحث دیگری تعلق دارد، در این شرایط گریزناپذیر است. اما دقیقاً همین ناروشنی، همین حضور خواننده در لحظه‌ی تصمیم‌گیری است که گروندریسه را جذاب می‌کند یا آن را نسبت به آثار منتشرشده‌ی پیشین و پسینِ مارکس ویژه و برجسته می‌سازد. علتِ به‌مراتب مهم‌تر این است که ترتیب و توالی مباحث هنوز براساس سطح‌های تجرید روشن و مرزهای دقیق و حلقه‌های واسط و میانی منظم نشده‌اند. یعنی، وقتی نکته‌ای به ذهن نویسنده می‌رسد که به‌نظر می‌آید به موضوعِ جاری بحث مربوط است، به‌طور واقعی هم این ربط وجود دارد، منتها در سطح تجریدی دیگر.

🔸 ترجمه‌ی گروندریسه به‌زبانی دیگر باید همدلانه و صمیمانه، و دربرابر خواننده، صادقانه باشد، آن گونه که این احساس را از خواننده نگیرد که میهمانی ناخوانده است، بداند به ضیافتی آراسته و ازپیشْ آماده و برای پذیرایی دعوت نشده است؛ آن گونه که زیبایی‌های بی‌نقاب را ببیند، آشفتگی را نیز. در پایان، در کنار شگفتی‌ها و جذبه‌ها، پرسش‌ها و ابهام‌ها نیز باقی بمانند.

🔹 متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-17H


#مارکس #گروندریسه #نقد_اقتصاد_سیاسی #کمال_خسروی #روش


👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ ذات، پدیدار، فرانمود
▫️ دیالکتیک انتقادی ـ فصل سوم*

نوشته‌ی: کمال خسروی

8 ژوئن 2020

🔸 آیا در جامعه‌ی امروزی در سراسر جهان، نزد کمابیش همه‌ی اعضای جامعه، از دارا و ندار تا سرمایه‌دار و کارگر و بیکار و هنرمند و دانشمند تا هر فرد دیگر در هر جایگاه و مقامی، ادعا و تصوری «عاقلانه‌تر»، «واقع‌بینانه‌تر» و بنابراین «بدیهی‌تر» از این وجود دارد که: اکثریت قریب به اتفاق جامعه برای تأمین معاش خود درآمدی دارد، و این درآمد، سرچشمه و خاستگاه مشروعی؟ یکی کار می‌کند و مزدش را می‌گیرد؛ دیگری سرمایه‌ای دارد و سودش را می‌برد، چه از راه تولید محصولات، چه در تجارت و چه با وام‌دادن و دریافت بهره؛ و سومی زمینی دارد و از راه پولِ رهن و اجاره‌اش روزگار می‌گذراند. «عاقلانه»بودنِ این تصور و ادعا، «بداهت»ش و انطباق بی‌چون و چرایش با زندگی روزمره‌ی انسانِ امروزه چنان است که اعتبارش نه تنها برای امروز، بلکه به‌ناگزیر برای همه‌ی گذشته‌ی زندگی انسان و قطعاً آینده‌اش نیز صادق به‌نظر می‌رسد. چراکه نه؟ از قرار، این «طبیعت»، و «سرشتِ» نوع بشر است. اگر چون و چرایی هست، در تنظیم عادلانه‌ی تخصیص درآمدهاست و در تلاش برای تحقق شرایطی است که این عدالت در آن رعایت شده باشد: ثروتمندان باید خیّر و نیکوکار باشند، کارگران و تهیدستان باید بخت و امکان عروج به قشرها و طبقات دیگر را داشته باشند، عایق‌های بین قشرها و طبقاتِ اجتماعی باید عبورپذیر باشند، دستمزدِ کارِ شرافتمندانه باید پرداخت شود و صاحبان پول و زمین نباید از موقعیت‌شان «سوءاستفاده» کنند و نباید اجازه دهند بهره‌وریِ مشروع از پول و زمین‌شان به نزول‌خواری و «رانت‌خواری» بدل شود.

🔸 این «فرمانِ عقلِ سلیم»، بسا از قدرت و نفوذ به‌مراتب بیش‌تری از همه‌ی سرنیزه‌داران و چکمه‌پوشان برای حفظ رابطه‌ی ستم و سلطه در جامعه‌ی امروزی برخوردار بوده است و هست و بی‌حضور و سیطره‌ی آن، هیچ نیروی سرکوب‌گری تنها با اتکاء به اِعمال زور، امکانِ بقا ندارد.

🔸 تردیدی نیست که این، چهره‌ی واقعی و واقعیتِ انکارناپذیر زندگی انسان در جامعه‌ی سرمایه‌داری امروز است و نام‌ها و مقوله‌ها و مفهوم‌هایی مانند مزد و سود و بهره و اجاره، کاری جز بیان و بازتاب این واقعیت عیان و مشخص نمی‌کنند. این واقعیت مشخص دو ویژگی، یا در حقیقت یک ویژگیِ مضاعف، دیگر نیز دارد: از یک‌سو «شکلِ درآمد و سرچشمه‌های آن در مناسبات تولید سرمایه‌دارانه»، «بتواره‌ترین شکل بیان» این مناسبات است، زیرا «هستی متعین آن‌ها، چنان‌که در رویه‌ی بیرونی [واقعیت] پدیدار می‌شود، از پیوستار پنهان این مناسبات و از حلقه‌های میانیِ میانجی‌گر گسلیده است» ...و از سوی دیگر «سطحی‌ترین و انتزاعی‌ترین سپهر فرآیند تولید بورژوایی است.» ... یعنی، آنچه واقعیت مشخص است، در عینِ بداهت و عاقلانه‌بودن، بتواره‌ترین، و در عینِ مشخص‌بودن، مجردترین است. بنابراین روش نقد اقتصاد سیاسی که بازنمایی شیوه‌ی تولید سرمایه‌دارانه را حرکتی از مجرد به مشخص، از عام‌ترین مقوله‌ها به‌سوی مشخص‌ترین مقوله‌ها تعریف می‌کند، باید بتواند واقعیت مضاعف و متناقض بداهت و بتوارگی و هم‌هنگامیِ مشخص‌ترین و مجردترین مقوله‌ها را نیز تبیین و نقد کند.

🔸 هر روایتی از این روش که در حصار دوگانه‌های ذات/پدیدار و درونی/بیرونی محبوس باشد... در حل این معضل ناتوان خواهد بود... تنها هستی‌شناسیِ اجتماعیِ این موضوع ویژه از چنین توانی برخوردار است و مقوله‌ی شیوه‌ی وجود می‌تواند در این زمینه راه‌گشا باشد. در این‌جا حلقه‌ای مفقود و مقوله‌ای غایب است که بدون لحاظ ‌کردن آن و به‌ویژه بدون تعیینِ جایگاهِ آن، چنین تبیین و نقدی ناممکن است. بدون این مقوله نه روش نقد مارکسی می‌تواند اعتبار ویژه‌اش را احراز کند و نه آن تبیین می‌تواند از عهده‌ی نقد اقتصاد سیاسی برآید. این مقوله‌ی غایب، به‌مثابه شیوه‌ای وجودی از سازوکار ارزش و سرمایه، «فرانمود» است.

پیش از آن‌که به ارزیابی جایگاه و نقش این مقوله‌ی مهم در نقد اقتصاد سیاسی مارکسی بپردازیم، خالی از فایده نیست که برای پرهیز از ابهامات غیرضروریِ ناشی از اصطلاحات و معادل‌هایی که به‌کار می‌بریم، بر اصطلاح «فرانمود» مکث کوتاهی داشته باشیم...

🔹 *‌ متن کامل این مقاله، که فصلی‌ست از کتابی در دست تألیف توسط کمال خسروی پیرامون دیالکتیک انتقادی و روش نقد را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-1uK

#کمال_خسروی
#فرانمود #نقد_اقتصاد_سیاسی #نقد_ایدئولوژی #نقد_بتوارگی #شیوه‌_وجود
👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ سرشت بتواره‌ی کالا و راز آن

نوشته‌ی: کارل مارکس
ترجمه‌ و تالیف: کمال خسروی

23 ژوئن 2020

🔸 توضیح: متن پیشِ‌رو ترجمه‌ی تفصیلی و تفسیری تازه‌ای از بند چهارم از فصل نخستِ جلد اول کاپیتال، زیر عنوان «سرشت بتواره‌ی کالا و رازِ آن»، از جلد بیست و سوم مجموعه آثار آلمانیِ مارکس و انگلس (MEW)، صفحات 85 تا 98 است. این متن، ترجمه‌ی کامل و ــ در حد توانایی مترجم ــ دقیقِ بندِ مذکور است که در لابلای جمله‌ها و عبارت‌های آن، واژه‌ها، جمله‌ها و گاه حتی عبارت‌های طولانی به متنِ ترجمه افزوده شده‌اند؛ به قصد و امید توضیح و تفسیر و انتقالِ بهترِ معنا و مفهوم آن. تلاش شده است که افزوده‌ها به شیوه‌ای در متنِ ترجمه جای‌گیر شوند که به یک‌دستیِ آن لطمه‌ای نخورد و ــ در صورت موفقیت ــ هم‌چون متنی یکپارچه به‌نظر آید. به‌لحاظ فنی، بخش‌های افزوده، با گزینش رنگی متفاوت (ارغوانی) برای خطِ آن‌ها، از متن اصلی متمایزند، به‌طوری‌که خواننده می‌تواند در صورت تمایل با حذف آن‌ها و حفظ خطوطِ سیاه‌رنگ، متن ترجمه‌ی «خالص» و بدون تفسیر و تعمیم را دراختیار داشته باشد. برای ساده‌کردنِ کارِ علاقمندان، نسخه‌ی پی‌دی‌افِ ترجمه‌ی «خالص»، بدون افزوده‌های مترجم نیز در فایلی جداگانه، ضمیمه شده است. (ک.خ.)

🔸 یک کالا، در نگاه نخست، چیزی بدیهی و پیش‌پاافتاده به‌نظر می‌رسد. چیزی یا شیئی است مانند میز، کتاب، هواپیما، تفنگ و غیره که به‌خودیِ‌خود سؤالی برنمی‌انگیزد. چیزی است مثل همه‌ی چیزهای دیگر که به‌عنوان محصولِ کار انسان همیشه وجود داشته‌ و در حیات و زندگی روزمره‌ی انسان نقشی، کوچک یا بزرگ، ایفا کرده ‌است. بنابراین کالا به‌معنای چیزی‌که انسان برای استفاده‌های متنوع در حوزه‌های مختلف زندگی‌اش ساخته است و می‌سازد، چیز عجیب و غریب و رازآمیزی نیست. با این‌حال، دستاورد واکاوی کالا این است که چیزی است بسیار پیچیده و تو در تو، مثل کلافی سر در گُم که یافتنِ سر نخِ آن دشوار است یا معمایی پیچیده و غامض که راهِ حلِ آسان‌یاب و دمِ‌دستی ندارد، سرشار است از وسواس‌های ماوراء‌طبیعی و موشکافی‌های بی‌هوده‌ی خداشناختی. مثل مقوله‌ها و مفاهیمی است که در متون دینی و خداشناختی به‌کار می‌روند، پر از وسواس و اطوارهای باصطلاح نکته‌سنجانه، پر از خودشیفتگی‌ها و کله‌شقی‌ها. مادام که ارزشی مصرفی است، هیچ چیزِ رازآمیزی ندارد، چه از این زاویه به آن بنگریم که به‌واسطه‌ی خصوصیاتش نیازهای انسان را ارضاء می‌کند، چه از این لحاظ که خودِ همین خصوصیات را به‌واسطه‌ی کارِ انسان به‌دست آورده است. نه در این‌که خوردنِ نان، گرسنگی را برطرف می‌کند، راز و رمزی وجود دارد و نه در این‌که نان‌شدنِ نان، آردکردنِ گندم، خمیرکردن و پختن و افزودن مواد دیگر به آن برای خوش‌خوراک شدنش، مستلزم کار انسان است؛ چه این کار را مستقیماً انجام دهد، چه با ابزارها و دستگاه‌های پیشرفته و پیچیده‌ای که آن‌ها هم محصول کار و مهارت و پیشرفتِ تاریخی‌اش هستند. کاملاً آشکار و بدیهی است که انسان به میانجیِ فعالیتِ خود شکل‌های مواد طبیعی را به‌شیوه‌ای که برایش سودمند بشوند، دگرگون می‌کند. مثلاً، اگر قرار باشد از چوب میزی ساخته شود، شکل چوب تغییر می‌کند. با این‌حال میز کماکان چوب باقی می‌ماند. چیزی بسیار معمولی و ملموس. چوبی‌که از آن میزی ساخته شده‌است، ممکن است کوتاه و یا بلند، تکه تکه‌شده باشد، صاف‌کاری و رنگ‌آمیزی شده و با کمک مواد دیگر سرِ هم شده باشد، اما در چوب‌بودنش تغییری پدید نیامده است. اما به‌محض آن‌که این میز در مقام و نقش کالا وارد صحنه شود، به چیزی‌که به‌طور حسی ماوراء‌حسی است دگردیسی می‌یابد. این‌جا باید به دو سؤال پاسخ بدهیم و دو موضوع را روشن کنیم. یک) «در مقام و نقش کالا» یعنی چه؟ میز که یک شئ معمولی و مفید است، از چه زمانی «مقامِ کالا» را پیدا می‌کند؟ و دو) «به‌طور حسی و ماوراء‌حسی» یعنی چه؟

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-1wZ

#مارکس #کمال_خسروی
#نقد_اقتصاد_سیاسی #بتوارگی #سرمایه‌داری
👇🏽

🖋@naghd_com
naghd-year-book1399-L.pdf
35.4 MB
🖌 در نقد بخوانید

کارنامه‌ی سال سوم ما:
«سالنامه 1398-1399»


#سالنامه #نقد
#نقد_اقتصاد_سیاسی #نقد_ایدئولوژی #نقد_بتوارگی

🖋@naghd_com
🔸 سالنامه‌ی «نقد»: 1399 - 1398

130 تالیف و ترجمه در نزدیک به 2000 صفحه؛ پیرامون نقد اقتصاد سیاسی، نقد بتوارگی و نقد ایدئولوژی. با آثاری از:

جعفر ابراهیمی، سروناز احمدی، مژده ارسی، حسن آزاد، افتخار، عرفان آکتان، مهرداد امامی، فریدریش انگلس، مهمت اوفوک توتان، باریش اونلو، دیوید ایدن، تری ایگلتون، تیتی باتاچاریا، فرنگیس بختیاری، دانیل بن‌سعید، پل بِرکت، نارین بغدادلی، جان بلامی فاستر، اشتفان بورنوست، مگان بودت، مارسل بویس، م. بیگی، رولاند بوئِر، تارا بهروزیان، کاووس بهزادی، کوستاس پاپی‌آنو، لئو پانیچ، ناصر پیشرو، نوربرت ترِنکْله، دنیل تیلور، سارا جفی، فرزانه جلالی، برونو جوسا، مینسون جی، پرش چاتوپَدهیای، جوزف چونارا، لیلا حسین‌زاده، حسن حکیمیان، کمال خسروی، یاشار دارالشفاء، لونت دولِک، حنا رحیمی، سمیه رستم‌پور، فرنوش رضایی، مایکل روبرتز، درن روسو، علی رها، آزاده ریاحی، کیومرث زمانی، ینگار زولتای، دهقان زهما، آلفردو سادفیلو، دِرِک سایر، شان سایرز، خوزه لوئیس سیفونتس، آرش سیفی، رضا شادمان، جلیل شکری، یوجین شول‌کیند، عباس شهرابی فراهانی، بهرام صفایی، ساسان صدقی‌نیا، شیوا طبری، دلشاد عبادی، نادیه العلی، محمد غزنویان، بهروز فراهانی، اسکار فیشر، نوید قویدل، آلن کاترل، م. کاز، دبلیو. پل کاک‌شات، لاورنس کرادر، کارل کرش، ال کمپل، ایزابل کیسر، فیلیپ جی.کین، لوتار گالو برگمن، واسیلیس گرولیوس، روی ریچارد گرینکر، سونیا گواجاجارا، کیان محمدی، علی مسیو، دیوید لایبمن، مایکل ای. لبوویتز، جنیفر لموس، رونالد لو، جرج لوکاچ، ارنست لوهوف، پل ماتیک (پسر)، کارل مارکس، جمال محبوب، سیاوش محمودی، حسن مرتضوی، یحیی مرادی، ساندرو مزادرا، میلا مسافر، عادل مشایخی، البرز مشیری، م. رضا ملکشا، ارنست مندل، کریم منیری، پاتریک مورای، منصور موسوی، ریچارد مولر، امی نامدار، زهره نجفی، آنتونیو نگری، دانیل نوبولد، مارتین نیکلاوس، کامران نیری، سهراب نیکزاد، مگنوس نیلسون، حمیدرضا واشقانی فراهانی، کارلو ورچه‌لونه، فرد وستون، اریک جی. هابسبام، هوشنگ هادیان، مایکل هارت، یوئن ینگ، پیتر هیودیس، الیس یلدیریم.


https://t.me/naghd_com/534

🖋@naghd_com
▫️ مزد و تورم
▫️پالایش گفتمان
نقد - یادداشت هفتم

✊🏼 به‌ مناسبت اول ماه مه، یازده اردیبهشت، روز جهانی کارگر

نوشته‌ی: کمال خسروی
30 آوریل 2021

🔸 سرمایه‌داران به کارگران خود توصیه می‌کنند که بهتر است مزدهای‌شان بالا نباشد و تا جایی‌که امکان دارد از آن‌چه هست بالاتر نرود. از نظر آن‌ها این توصیه نه از آن‌روست که مزدهای پائین به‌سود سرمایه‌داران است، بلکه فقط از سرِ خیرخواهی برای خودِ کارگران و بقیه‌ی قاطبه‌ی اهالی و رفاه ملت است. هم‌چنین از نظر آن‌ها، دلایل این توصیه نیز از آفتاب روشن‌تر است وکارگران هم می‌توانند هر روز این واقعیت ‌را به‌چشم خود ببینند: دلایلی «علمی»، کاملاً مستند و مستدل و قوی. مهم‌تر از همه، این دو دلیلِ خیلی روشن: اولاً، اگر مزدها بالا بروند خودبه‌خود هزینه‌ی تولید اجناس بالا می‌رود و به این ترتیب قیمت اجناس افزایش می‌یابد؛ و این طبعاً به‌سود کارگران و بقیه‌ی مردم نیست. اگر هم کارگران بخواهند بالاتررفتنِ قیمت‌ها را که تقصیر خودِ آن‌هاست بهانه کنند و مزد بیش‌تری بخواهند، این دورِ شیطانی ادامه می‌یابد و وضع بدتر و بدتر می‌شود؛ یعنی مزدها بیش‌تر می‌شوند، قیمت‌ها بالاتر می‌روند، کارگران مزد بیش‌تر طلب می‌کنند و قیمت‌ها را باز هم بیش‌تر می‌کنند. بعلاوه کسانی‌که بیکارند و «درآمد»ی ندارند یا مثل بازنشستگان مستمری‌های نسبتا ثابتی دارند، بیش از پیش تحت فشار قرار می‌گیرند؛ و بدیهی است که علت این وضع مزدهای بالا و بالارونده است. ثانیاً، از نظر این سرمایه‌داران، بقیه‌ی سرمایه‌داران مثل خودِ این‌ها لزوماً شریف و خیرخواه نیستند و می‌توانند شریر و دزد و کلاش باشند و وقتی ببینند مزدها بالا رفته و کارگران پول بیش‌تری در جیب دارند، بلافاصله قیمت اجناس‌شان را بالاتر ببرند: صاحب‌خانه اجاره‌اش را بالاتر می‌برد، نانوا و قصاب، بی آن‌که هزینه‌ی تولیدشان بیش‌تر شده باشد نان و گوشت را گران‌تر می‌فروشند. کارگران اگر منصف و معقول باشند، با چشمان خود می‌بینند که این وضع همیشه اتفاق می‌افتد و می‌توانند به آن اعتراف کنند.

🔸 این «خیرخواهی» سرمایه‌دارانِ مذکور را، که خیلی «خالصانه» و با زبانی عامه‌فهم طرح شده است، علمای ریز و درشت «علم» اقتصاد (که در این چهل‌ و چندساله‌ی گذشته، ما متأسفانه بیش‌تر ریزش را داشته‌ایم تا درشتش را) در عبارت‌ها و فرمول‌های بسیار «علمی» و البته کم‌تر عامه‌فهم صورتبندی می‌کنند، در مقالات و کتاب‌ها و رساله‌های‌شان می‌نویسند و به‌قصد تولید علمای عمدتاً ریزِ دیگر، در دانشگاه‌ها تدریسش می‌کنند...

🔸 بنابراین زیان‌بخش‌بودنِ افزایش مزدها، به دو دلیل است که درواقع ربط مستقیمی به‌هم ندارند. یکی افزایش قیمت‌ها در اثر افزایش هزینه‌ی تولید؛ دوم افزایش قیمت‌ها به‌دلیل افزایش تقاضای کل. اِشکال کار در این‌جاست که این‌دو دلیل، تا جایی‌که به سازوکار تشکیل قیمت‌ها مربوط است، در اساس متناقض‌اند؛ و با این‌که «علم» اقتصادِ عامیانه و مبتذل از دست‌کم دویست سال پیش نمی‌خواهد به این تناقض اعتراف کند، باید منصفانه گفت که ناتوانی این «علم» در اعتراف به، و حل آن، لزوماً ناشی از دانش اندک یا خرفتیِ «دانشمندان» نیست، بلکه ناشی از تناقض واقعی شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری و برخاسته از هویت و ماهیت آن است. بدون این تناقض، اساساً سرمایه‌داری وجود ندارد. ببینیم چرا.

🔸 کالاهای درون سبد معاش، هریک ارزشی دارند و مجموع مقدارِ ارزش‌های‌شان ــ که برابر است با مقدار معینی کارِ اجتماعاً لازم ــ هم‌چنین برابر است با مقدار ارزش کالای دیگری به‌نام «نیروی کار»، که با آن مبادله می‌شود. بنابراین زمانی‌که مقدار ارزش نیروی کار وارد مقدار ارزش محصول کار، یا کالا، می‌شود، چه این مقدار بر حسب زمان کارِ اجتماعاً لازم محاسبه شود و چه بر حسب بیان پولی‌اش یا قیمت، نمی‌تواند دو بار در محاسبه‌ی مقدار ارزش محصول نقش ایفا کند. بنابراین «تورم»ی که در قیمت کالاهای سبد معاش لحاظ شده است، نمی‌تواند یک‌بارِ دیگر، این‌بار به‌مثابه مزد، نقش تورم‌آفرین داشته باشد...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-2aB

#روز_جهانی_کارگر
#کمال_خسروی
#مزد #پول #تورم #نقد_اقتصاد_سیاسی
👇🏽

🖋@naghd_com
Naghd_Book-1400-Final.pdf
16.9 MB
🖌 در نقد بخوانید

کارنامه‌ی سال چهارم ما:
«سالنامه ۱۳۹۹-۱۴۰۰»


#سالنامه #نقد
#نقد_اقتصاد_سیاسی #نقد_ایدئولوژی #نقد_بتوارگی

🖋@naghd_com
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ نقدی پیرامون شعار جدایی دین از دولت

نوشته‌ی: محمود بیگی

12 ژوئیه 2022

🔸 اگر به دو نوع سیاست سوسیال دموکراسی و مارکسی نظر اندازیم، نظرگاه اولی مزد را درآمد کارگر قلمداد و بدین‌سان واقعیت مزد را پنهان می‌کند تا آن را به امری درون‌ماندگار در این جامعه مبدل سازد، و عدالت اجتماعی در این رابطه را تنها به افزایش مزد و نه توضیح استثمار نیروی کار تقلیل می‌دهد و با مثبت و خوب جلوه دادن این سیاست مبارزه‌ی کارگران را حول آن محدود می‌کند. برعکس سیاست مارکسی مزد را نه درآمد کارگر، بلکه یک مبادله‌ی ساده‌ی کالایی به‌شمار می‌آورد و افزایش مزد را به مناسباتش با استثمار نیروی کار پیوند می‌زند تا مبارزه‌ی کارگران را حول نفی استثمار و سلطه‌ی سرمایه سازماندهی کند و روشن می‌سازد که خواسته‌ی افزایش مزد به مثابه‌ی امری مثبت تنها در افشای راز مزد، که در این جامعه استثمار را پنهان می‌دارد، می‌تواند معنا پیدا کند و اگر از این امر خطیر غافل شویم، این خواسته‌ی مثبت تاکتیکی، به موضوعی راهبردی و درون‌ماندگار و سرانجام منفی بدل می‌شود، که خود به سدی در برابر کسب آگاهی اکثریت عظیم کارگران تبدیل خواهد شد. بنابراین درحالی‌که سوسیال دموکرات‌ها مناسبات کارگران با مزد را که در این نظام درون‌ماندگار شده است به‌عنوان عدالت اجتماعی میان کارگران و سرمایه‌داران قلمداد می‌کنند، مارکسیست‌ها، برعکس، گرچه در توضیح منشاء مزد و رابطه‌اش با استثمار از خواسته‌ی افزایش مزد دفاع می‌کنند اما در روشن‌گری‌شان در خصوص مزد، مضمون مزد را به‌عنوان یک انتزاع پیکریافته که پوشاننده‌ی استثمار نیروی کار است، آشکار می‌کنند تا بتوانند خواست افزایش مزد را به‌عنوان وجهی از مبارزه‌ی کارگران برای بازپس‌گیری بخشی از ارزش اضافی از سرمایه‌داران به مبارزه‌ی طبقاتی‌شان ارتقاء دهند.

🔸 سیاست سوسیال دموکراسی مزد را صرفاً امری اقتصادی و رابطه‌ی لازم و ملزوم با سرمایه به حساب می‌آورد تا مکانیسم میان مزد و سرمایه را بی‌طرفانه جا زند، حال‌آن‌که سیاست مارکسی دقیقاً روشن می‌کند که رابطه‌ی میان مزد و سرمایه بی‌طرفانه نیست، زیرا هر دو به‌عنوان انتزاعات پیکریافته رابطه‌ی استثمار را پنهان می‌سازند تا تضاد آشتی‌ناپذیر بین این دو انتزاع را که بیان‌گر مبارزه‌ی طبقاتی در این جامعه است، به آشتی طبقاتی بین سرمایه‌داران و کارگران مبدل سازند.

🔸 «نقد اقتصاد سیاسی» در واقع نقد خاص شرایط اجتماعی – تاریخی ویژه‌ی جامعه‌ی سرمایه‌داری است که از طریق نقد ایدئولوژی خاص آن، یعنی «بت‌وارگی کالایی»، به‌عنوان محور تنظیم‌کننده‌ی زندگی اجتماعی، بنیاد نظریه‌ی مارکس می‌شود، نقدی که فرایند پیروزی پراتیکی نظری و عملی این دانش ویژه بر مناسبات استثماری این جامعه را نوید می‌دهد. کشف «بت‌وارگی کالایی» به‌عنوان ایدئولوژی محوری در این نظام مارکس را قادر ساخت تا نقد آن را برای آن دسته از انسان‌ها که با استثمار و سلطه سر سازش ندارند و خواستار براندازی این جامعه‌اند، به مثابه‌ی علم اجتماعی ویژه‌اش در مبارزه‌ی طبقاتی برای ایجاد جامعه‌ای خالی از استثمار و سلطه عرضه کند.

🔸 در این مقاله ابتدا برداشتم را از ایدئولوژی شرح می‌دهم و در رابطه با آن فرازهایی از نظریات بنیان‌گذاران سوسیالیسم علمی ‌در این زمینه را می‌آورم تا با روشن کردن مضمون ایدئولوژی و نقد آن، بتوانم به نقد شعار جدایی دین از دولت، چه از نظر تاریخی و چه به‌لحاظ کارکردی در جوامع سرمایه‌داری، بپردازم.

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-32B


#محمود_بیگی #نقد_اقتصاد_سیاسی #نقد_دین #نظریه‌_دولت
👇🏼

🖋@naghd_com‏ ‏
naghd-book-1401.pdf
14.3 MB
🖌 کارنامه‌ی سال پنجم ما:
«سالنامه‌ی ۱۴۰۰-۱۴۰۱»


#سالنامه #نقد
#نقد_اقتصاد_سیاسی #نقد_ایدئولوژی #نقد_بتوارگی

🖋@naghd_com
📚 در نقد بخوانید 📚

کارنامه‌ی سال پنجم ما:

حدود 110 تالیف و ترجمه، در نزدیک به 1600 صفحه، با آثاری از (به ترتیب الفبا) :
داریوش آرام، مژده ارسی، گیدو استاروستا، پل استیسی، آرش اسدی، تونی اسمیت، کریستین آلف، بهنام امینی، آن الکساندر، زیدون الکینانی، جوزپ ماریا آنتنتاس، ولودیمیر ایشچنکو، جووی ایوب، همایون ایوانی، توماس بارنز، اتین بالیبار، فرنگیس بختیاری، مژگان بدیعی، آلن بدیو، هتر براون، ناصر برین، ریکاردو بلوفیوره، جوئل بنین، تارا بهروزیان، کاووس بهزادی، محمود بیگی، فردریک هری پیتس، ناصر پیشرو، نوربرت ترنکله، پیتر دی توماس، جاد ثاب، آرون جیکز، لیلا حبیبی، امین حصوری، کمال خسروی، مارتا ای. خیمه‌نس، رویا دارابی، راجو داس، خوان دال ماسو، فرانک دپِه، عبدالسلام دلال، فرزانه راجی، داریوش راد، کامیلا رویل، علی رها، کیومرث زمانی، بیژن سپیدرودی، خورشید سیادتی، مهرزاد شجاعی، احمد شکر، جلیل شکری، امیر شوری جزه، بهرام صفایی، دلشاد عبادی، سیلویا فدریچی، ارغوان فراهانی، علی فرزانه، مریم فرهمند، گلشن فیال، مهدی فیضی، خوان اینیگو کاررا، اسماعیل کرمی، کارلوس نلسون کوتینو، گوئیدو لاباربرا، پیتر لاینباو، جرج لوکاچ، ارنست لوهوف، میشل لووی، کارل مارکس، یحیی مرادی، حسن مرتضوی، کامران معتمدی، م. رضا ملکشا، کریم منیری، لیلیا دی. مونزو، مارچلو موستو، تیموتی میچل، آراز امین ناصری، تام نیرن، سهراب نیکزاد، سوزان واتکینز، لاورنس وایلد، شیمنا ورگارا، گابریل ولنر، تونی وود، اریک هابسبام، جولیا هرن، آدام هنیه، رالف هوف ‌‌روگر.

👇🏽👇🏽

https://t.me/naghd_com/872

#سالنامه #نقد
#نقد_اقتصاد_سیاسی #نقد_ایدئولوژی #نقد_بتوارگی

🖋@naghd_com
▫️ کارل مارکس و نقد
▫️در سالگرد خاموشی «پیرمرد»

13 مارس 2022

نوشته‌ی: کمال خسروی

🔸 کارل مارکس زنده است؛ در حضور بی‌میانجی اندیشه‌ی انقلابی و مبارز. کارل مارکس معاصرِ ماست، معاصر نسل ما، نسل‌های پیش از ما و نسل‌هایی که از پسِ ما، تا برچیده‌شدنِ بساط سلطه و ستم و استثمار، زاده خواهند شد و با سلاح اندیشه‌ی مبارز و انقلابیِ او پا در راه نبرد برای رهایی خواهند نهاد. کارل مارکس زنده است، حتی آن‌گاه که ستم‌دیدگانی که قلب او برای زندگی و سرنوشتشان می‌تپید، از خستگی کار روزانه، از دل‌مردگیِ زمان کش‌دار و ملال‌آور بی‌کاری، از غرقه‌شدن در روزمرگی و در لابلای چرخ‌دنده‌های رنج و جنگ و گرسنگی و آوارگی او را فراموش می‌کنند. دشمنان خیره‌سر کارل مارکس گواه همیشهْ زنده‌ی سرزندگی و شادابیِ اندیشه‌ی مبارز و انقلابی او هستند. کارل مارکس، انقلابیِ اندیشمند و اندیشمندِ انقلابی، انسانِ معاصرِ ماست؛ امروزین و به‌روز.

🔸 امروز در صد و چهلمین سالگرد روز خاموشیِ «پیرمرد»، از خود می‌پرسیم: اندیشه‌ی انقلابی و زندگی سیاسی کارل مارکس را در کدام آینه و چگونه باید بنگریم تا ناگزیر نباشیم برای دفاعی تصنعی از «وحدت اندیشه»ی او، از نقد نارسایی‌های مفهومی و تأویل‌های ایدئولوژیک و «فلسفی» در آثار نخستین‌اش چشم‌پوشی کنیم یا ناگزیر نباشیم برای برپا نگه‌داشتنِ ادعای «گسست»ی تصنعی در اندیشه‌ی او، جایگاه دیالکتیک و به‌ویژه بتوارگی را در آثار دوران بالندگی‌اش تحقیر کنیم و دست‌کم بگیریم؟ کم نیستند ره‌آوردهای شگفت‌انگیز، ارج‌مند و بی‌همتای اندیشه‌ی او برای تاریخ تاکنونی ما و کم نیستند کلیدْ واژه‌هایی که پیوندشان با نام کارل مارکس ناگسستنی بوده یا شده است: شیوه‌ی تولید، دیالکتیک، ماتریالیسم تاریخی، مبارزه‌ی طبقاتی، انقلاب، پرولتاریا، کار مجرد، ارزش و سوسیالیسم. همه‌ی این مفاهیمْ زادراه و هم‌پای کاروند اندیشه‌ی مارکس‌اند و نگاه از منظر هر یک از آن‌ها، با هر انگیزه و منطق و روند و استدلالیْ برحق و بجاست و می‌تواند دریچه‌های روشنگری به اندیشه‌ی او و در برابر اندیشه و مبارزه‌ی امروز ما بگشاید. بی‌گمان.

🔸 اما، آیا آینه‌ای روشن‌تر، گسترده‌تر، آشکارتر، تمام‌نماتر، بی‌دغدغه‌تر، بی‌خدشه‌تر و بی‌مناقشه‌تر وجود ندارد که بتوان در آنْ جانِ ناآرامی را دید که نه «شوریدگیِ سر»، بلکه همانا «سرِ شوریدگی» می‌خواهد؛ هم بی‌پرواییِ ژاکوبینیِ بسا گستاخانه می‌خواهد برای واژگونی واقعی و عملی وضع موجود، هم اندیشه‌ورزیِ انتقادی و متأملانه می‌خواهد و هم نگاه «علمی»؛ هم «سلاحِ نقد» می‌خواهد و هم «نقدِ سلاح»؟ در یک کلام: آیا نقد، در جلوه‌ها و تعابیر گوناگونش، رشته‌‌ای پیوسته و پیوندی انکارناپذیر در این کاروند اندیشه و مبارزه و سیاست نیست؟...

🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3qX

#مارکس #نقد
#نقد_اقتصاد_سیاسی
#نقد_بتوارگی
#نقد_ایدئولوژی

👇🏽

🖋@naghd_com
naghd-book-1402-a4.pdf
11.3 MB
🖌 کارنامه‌ی سال ششم ما:
«سالنامه‌ی ۱۴۰۱-۱۴۰۲»


#سالنامه #نقد
#نقد_اقتصاد_سیاسی #نقد_ایدئولوژی #نقد_بتوارگی

🖋@naghd_com
📚 در نقد بخوانید 📚

کارنامه‌ی سال ششم ما:

نزدیک به 80 مقاله تالیف و ترجمه، در بیش از 1420 صفحه، با آثاری از (به ترتیب الفبا):

الهه ابراهیمی، جعفر ابراهیمی، اقبال احمد، حسن آزاد، سام اشمن، مریم الدوساری، آنه الکساندر، دومینیک الکساندر، مهرداد امامی، برتل اولمان، سما اوریاد، ولودیمیر ایشچنکو، همایون ایوانی، جیمز.ا آینر، فرنگیس بختیاری، مژگان بدیعی، رابرت برنر، تارا بهروزیان، کاووس بهزادی، ماری بوکچین، م. بیگی، لئو پانیچ، لوچا پرادلا، ناصر پیشرو، وانگ پو، چاندرا تالپاد موهانتی، نوربرت ترنکله، جیهان توغال، ایان تیلور، لارس تی لی، لیلا حبیبی، توفیق حداد، امین حصوری، جی. زد. جرود، فردریک جیمسون، س. ر. جوزی، علیرضا خزائی، کمال خسروی، آلخاندرا خیمنز، یاشار دارالشفاء، راجو داس، بهروز دانش، آرنه دو بوور، ویلیام آی. رابینسون، فرزانه راجی، مهرناز رزاقی، علی رها، سمیه رستم‌پور، پل رینولدز، جان ریدل، علی زکایی، پارسا زنگنه، رولینک سولی، ریما صالحه فضه، ساسان صدقی‌نیا، بهرام صفایی، دلشاد عبادی، بن فاین، داریوش فلاحی، روبرتو فینچی، میخال کاسپرژاک، آلکس کالینیکوس، خوآئو کامارگو، غاده کرمی، استاتیس کوولاکیس، شیرین کمانگر، توماس کونیش، علی کیا، بیژن کیارسی، ریچارد گان، یاکوب گراف، دُنی گلاکستین، سام گیندین، جُرج لوکاچ، رزا لوکزامبورگ، میشل لوی، آنا لندهِر، کارل مارکس، آندرئاس مالم، ساندرو متزادرا، امیرحسین محمودی، حسن مرتضوی، فریبرز مسعودی، لاورا مِشِده، امیر مصباحی، کامران معتمدی، شیلا مک‌گرگور، م. رضا ملکشا، مارچلو موستو، جیمز مولدون، آنتونیو نگری، ن. ناجی، هوای‌آن نگویان، سهراب نیکزاد، برت نیلسون، ریچارد واکر، دیوید هاروی، هانو هاوین‌اشتاین، نانسی هولمستروم.


👇🏽👇🏽

https://t.me/naghd_com/994

#سالنامه #نقد
#نقد_اقتصاد_سیاسی #نقد_ایدئولوژی #نقد_بتوارگی

🖋@naghd_com