▫️ حق به شهر و انقلاب نئولیبرالی در سوئد
نوشتهی: اریک کلارک
ترجمهی: محمد غزنویان
19 اکتبر 2018
🔸انقلاب نئولیبرالی در سوئد شهری آفریدهاست که در آن محلات ثروتمندنشین ثروتمندتر و محلات فقیرنشین فقیرتر شدهاند. به سیاستی نو نیاز است تا نیرویی در برابر این انقلاب ایستاده و بتواند نئولیبرالیسم لجامگسیخته را بهمدد نهادهای اجتماعی و مالکیتِ جمعی مهار کند. آری در سوئد یک انقلاب در جریان است؛ انقلابی نئولیبرالی و موفقیتآمیز که توسط طبقهی مرفه کوچکِ سازمان یافته تا قدرتِ از دسترفتهاش را بازتسخیر کرده و سلطهی اقتصادی خود را بر جامعه بگستراند. خصوصیسازی، بازاریسازیِ حوزهی عمومی، چوبِ حراجزدن به امنیت و اموالِ همگانی، توسعهی نابرابر و افزایش فاصلهی طبقاتی، کلیدواژههایی هستند در جهت ایضاح نئولیبرالیسم.
🔸حق به شهر مشروط است به یک نگاه از پایین، اینکه چطور ما همراه شکلدهیِ محیط شهری و تجدید آرایش اجتماعی که در آن زندگی میکنیم خود نیز متاثر میشویم. پروسهای که برسازندهی جنبشی اجتماعی است. پروسهای که توامان با دموکراسی بنیادین و رادیکال همراه و با دولت مقتدر و ابرپروژههای سرمایهدارانه ناسازگار است.
🔸اگر این انقلاب نئولیبرالی است لاجرم ما نیز به یک ضدانقلاب نیاز داریم، به سیاستی نو برای اینکه افسار نولیبرالیسم افسارگسیخته را بکشیم. ما باید که برای نجاتِ ایدهی حق به شهر برخیزیم و همراه یکدیگر به شهرمان، کشورمان و جهانمان آنگونه که قلبمان خواستار است شکل دهیم. نباید به امیدهای کاذبی که مدعی بازیابی حق به شهر بدون نیاز به رزم است دل ببندیم.
🔸هستهی جغرافیا ـ نه موضوعی بیربط به زیست واقعی ـ در پایه و اساس خود مبارزه برای استیلای بر حوادث و هستیبخشی به فضا و زمان است. ما باید خود را برای این مبارزه مهیا سازیم. وفاقی که بر ترس و بیتفاوتی استوار باشد جز بازتولید وضع موجود، مازادی در بر ندارد و وضع موجود نیز یعنی سلطهی نئولیبرالیسم.
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-vL
#اریک_کلارک #محمد_غزنویان
#نئولیبرالیسم #حق_به_شهر
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: اریک کلارک
ترجمهی: محمد غزنویان
19 اکتبر 2018
🔸انقلاب نئولیبرالی در سوئد شهری آفریدهاست که در آن محلات ثروتمندنشین ثروتمندتر و محلات فقیرنشین فقیرتر شدهاند. به سیاستی نو نیاز است تا نیرویی در برابر این انقلاب ایستاده و بتواند نئولیبرالیسم لجامگسیخته را بهمدد نهادهای اجتماعی و مالکیتِ جمعی مهار کند. آری در سوئد یک انقلاب در جریان است؛ انقلابی نئولیبرالی و موفقیتآمیز که توسط طبقهی مرفه کوچکِ سازمان یافته تا قدرتِ از دسترفتهاش را بازتسخیر کرده و سلطهی اقتصادی خود را بر جامعه بگستراند. خصوصیسازی، بازاریسازیِ حوزهی عمومی، چوبِ حراجزدن به امنیت و اموالِ همگانی، توسعهی نابرابر و افزایش فاصلهی طبقاتی، کلیدواژههایی هستند در جهت ایضاح نئولیبرالیسم.
🔸حق به شهر مشروط است به یک نگاه از پایین، اینکه چطور ما همراه شکلدهیِ محیط شهری و تجدید آرایش اجتماعی که در آن زندگی میکنیم خود نیز متاثر میشویم. پروسهای که برسازندهی جنبشی اجتماعی است. پروسهای که توامان با دموکراسی بنیادین و رادیکال همراه و با دولت مقتدر و ابرپروژههای سرمایهدارانه ناسازگار است.
🔸اگر این انقلاب نئولیبرالی است لاجرم ما نیز به یک ضدانقلاب نیاز داریم، به سیاستی نو برای اینکه افسار نولیبرالیسم افسارگسیخته را بکشیم. ما باید که برای نجاتِ ایدهی حق به شهر برخیزیم و همراه یکدیگر به شهرمان، کشورمان و جهانمان آنگونه که قلبمان خواستار است شکل دهیم. نباید به امیدهای کاذبی که مدعی بازیابی حق به شهر بدون نیاز به رزم است دل ببندیم.
🔸هستهی جغرافیا ـ نه موضوعی بیربط به زیست واقعی ـ در پایه و اساس خود مبارزه برای استیلای بر حوادث و هستیبخشی به فضا و زمان است. ما باید خود را برای این مبارزه مهیا سازیم. وفاقی که بر ترس و بیتفاوتی استوار باشد جز بازتولید وضع موجود، مازادی در بر ندارد و وضع موجود نیز یعنی سلطهی نئولیبرالیسم.
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-vL
#اریک_کلارک #محمد_غزنویان
#نئولیبرالیسم #حق_به_شهر
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
حق به شهر و انقلاب نئولیبرالی در سوئد
نوشتهی: اریک کلارک ترجمهی: محمد غزنویان شهرهای بزرگ راه را نشان میدهند. در استکهلم نیمی از خدماتِ بخشِ درمان و آموزش در اختیار شرکتهای بخش خصوصی است. برآورد میشود که طی چهار سال، نیمی از خدمات…
▫️ واقعیت نئولیبرالیسم سوئدی
نوشتهی: پِر اولسون
ترجمهی: محمد غزنویان
22 ژانویه 2019
🔸 زمانی سوئد با خدمات عمومی و حمایتهای اجتماعی فراگیر به عنوان «مدل سوسیال دموکراتیک» مشهور بود. اما تمام این خدمات و حمایتها طی دو دهه تهاجم که مجلهی اکونومیست «انقلاب خاموش» مینامدش، برچیده شدهاند.
سوئد به سلامت از بحران عبور کرده و وضعیت کشور موید آن است که کاهش خدمات رفاهی، پایین آوردن مالیاتها و تعیین سقفِ هزینههای دولتی، جواب داده است. این پیامی است که مطبوعات سرمایهداری، اتاق فکرها و دولتهای راستگرا در سراسر جهان مخابره میکنند. مجلهی تایمز مالی حتی «آندرس بورگ»، وزیر دارائی سوئد، را بهترین وزیر مالیهی اروپا معرفی کرد. اما سوئد از قاعده مستثنی نیست؛ سالها ریاضت اقتصادی و سیاستهای راستگرایانه، بافت اجتماعی جامعه را بهشدت تضعیف کرده است، درحالیکه سرمایهداریِ سوئد بیش از پیش ناپایدار و نامتوازن شده است.
🔸حال مدل قدیمی سوئد دیگر وجود ندارد. برعکس، سوئد به مدلی از نئولیبرالیسم بدل شده است. آزادسازی اقتصادی در قالب خصوصیسازی و مقرراتزدایی از بازار، سریعتر از هر اقتصاد پیشرفتهی دیگر در جریان است. این نتیجهای است که بنیاد هریتیج، اتاق فکر آمریکایی،گرفته است.
🔸 این «انقلاب خاموش»، سوئد را چنان متحول ساخته که مجلهی اکونومیست نتیجه میگیرد: «میلتون فریدمن در استکهلم [پایتخت] بیش از واشنگتن احساسِ در خانه بودن خواهد کرد». تغییرات عمیقی که طی ۲۵ سال اخیر در سوئد رخ دادهاند، به عنوان یک ضدانقلاب علیه تمامی دستاوردهای اجتماعی گذشته توصیف میشود.
آنچه که امروز در سوئد به «تغییر سیستم» شناخته میشود، توسط حکومت سوسیال دموکرات در اواخر دههی ۸۰ آغاز شد. از آن زمان تاکنون، فارغ از این که کدام حزب یا احزابْ قدرت را در دست داشته باشند، تهاجم وسیع به حوزهی عمومیْ با مقرراتزدایی و خصوصیسازی صورت گرفته است؛ همان اصلاحات کذایی بازارمدار.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-HH
#پر_اولسون #محمد_غزنویان
#دولت_مدرن #نئولبیرالیسم
#سندیکا #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: پِر اولسون
ترجمهی: محمد غزنویان
22 ژانویه 2019
🔸 زمانی سوئد با خدمات عمومی و حمایتهای اجتماعی فراگیر به عنوان «مدل سوسیال دموکراتیک» مشهور بود. اما تمام این خدمات و حمایتها طی دو دهه تهاجم که مجلهی اکونومیست «انقلاب خاموش» مینامدش، برچیده شدهاند.
سوئد به سلامت از بحران عبور کرده و وضعیت کشور موید آن است که کاهش خدمات رفاهی، پایین آوردن مالیاتها و تعیین سقفِ هزینههای دولتی، جواب داده است. این پیامی است که مطبوعات سرمایهداری، اتاق فکرها و دولتهای راستگرا در سراسر جهان مخابره میکنند. مجلهی تایمز مالی حتی «آندرس بورگ»، وزیر دارائی سوئد، را بهترین وزیر مالیهی اروپا معرفی کرد. اما سوئد از قاعده مستثنی نیست؛ سالها ریاضت اقتصادی و سیاستهای راستگرایانه، بافت اجتماعی جامعه را بهشدت تضعیف کرده است، درحالیکه سرمایهداریِ سوئد بیش از پیش ناپایدار و نامتوازن شده است.
🔸حال مدل قدیمی سوئد دیگر وجود ندارد. برعکس، سوئد به مدلی از نئولیبرالیسم بدل شده است. آزادسازی اقتصادی در قالب خصوصیسازی و مقرراتزدایی از بازار، سریعتر از هر اقتصاد پیشرفتهی دیگر در جریان است. این نتیجهای است که بنیاد هریتیج، اتاق فکر آمریکایی،گرفته است.
🔸 این «انقلاب خاموش»، سوئد را چنان متحول ساخته که مجلهی اکونومیست نتیجه میگیرد: «میلتون فریدمن در استکهلم [پایتخت] بیش از واشنگتن احساسِ در خانه بودن خواهد کرد». تغییرات عمیقی که طی ۲۵ سال اخیر در سوئد رخ دادهاند، به عنوان یک ضدانقلاب علیه تمامی دستاوردهای اجتماعی گذشته توصیف میشود.
آنچه که امروز در سوئد به «تغییر سیستم» شناخته میشود، توسط حکومت سوسیال دموکرات در اواخر دههی ۸۰ آغاز شد. از آن زمان تاکنون، فارغ از این که کدام حزب یا احزابْ قدرت را در دست داشته باشند، تهاجم وسیع به حوزهی عمومیْ با مقرراتزدایی و خصوصیسازی صورت گرفته است؛ همان اصلاحات کذایی بازارمدار.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-HH
#پر_اولسون #محمد_غزنویان
#دولت_مدرن #نئولبیرالیسم
#سندیکا #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
واقعیت نئولیبرالیسم سوئدی
نوشتهی: پِر اولسون ترجمهی: محمد غزنویان سرمایهداری سوئد شدیداً به تعداد محدودی از محصولات وابسته شده است، در حالی که وابستگی به تقاضای جهانی، اقتصاد این کشور را بیش از پیش نامتوازن و وابسته به ر…
▫️ گفتگو با سونیا گواجاجارا فعال حقوق بومیانِ برزیل
▫️ زنان بومی پیشتازان مبارزه برای برابری در برزیل
ترجمهی: محمد غزنویان
29 ژوئن 2020
🔸 از ۱۶ ژوئن، برزیل ۸۸۸۲۷۱ نفر مبتلا به کوییدـ۱۹، و ۴۳۹۵۹ مرگ را گزارش کرده است، برزیل با این آمار در مقام دوم پس از آمریکاست، گرچه گمان میرود که ارقام واقعی بهمیزان چشمگیری بیش از این باشد.
بولسورانو رئیسجمهور راستگرای برزیل با اصرار بر بازماندن کسبوکارها در برزیل و درخواست از هوادارانش برای رفتوآمد در خیابانها بدون ماسک، فاصلهگذاری اجتماعی را به سخره گرفته است. ادبیات نژادگرایانه، جنسیتزده، دگرباشهراسانه، و الفاظ زنستیزانه مرتب از دهان او میجوشد و از طریق پاکسازی میلیونها هکتار جنگلهای بارانخیز آمازون برای بخش خصوصی بهطور خاص بومیان را هدف قرار داده که به زنجیرهای از قتل رهبران بومیان انجامیده است. در همینحال، پاندِمی نیز با سرعتی نگرانکنندهای بومیان را میکشد و قبایل بومی از حیث جغرافیایی منزوی را با نسلکشی تهدید میکند.
این گفتگو با سونیا گواجاجارا یکی از شخصیتهای برجستهی بومیان برزیل توسط فابیان رینهلز و کاتیا مارکو از Rio Grande do Sul branch of Brasil de Fato انجام شده است، یکی از رسانههای مستقل و پیشرو در برزیل که در سال ۲۰۰۳ در پیوند با فوروم اجتماعی جهان (World Social Forum) در پورتو الگره راهاندازی شد.
از متن گفتوگو:
🔸 زنِ بومیبودن در برزیل بهمعنای زندگی همچون چالشی بیپایان، مبارزهکردن، اشغال فضا و تشخصیافتگی در تاریخ خودتان است. در طول تاریخ بهما القا کردند که نتوانستهایم فضاهای خاص خودمان را اشغال کنیم. برای دورانی طولانی، زنان بومی نامرئی بودند، کار ما منحصر به روستاهایمان بود، که همواره کارهای مهمی بودند چرا که ما نقش راهبر را ایفا میکردیم. اما زمانی فرا رسید که دریافتیم قادر به انجام کارهایی بیش از این هستیم و میتوانیم در خط مقدم مبارزات جای داشته باشیم.
این برای ما یک چالش واقعی است که از این سد بگذریم و روستا را ترک و فضاهای دیگر را در اختیار بگیریم. تصور کنید که فضاهایی را بیرون از اینجا اشغال کنید؛ آنجا تعصب موجود است و بر نژادپرستیِ نهادینهشده چیره نشده، حتی اگر گمان کنیم پیشرفتی هم حاصل شده باشد. و ما اکنون در مبارزهای نوین علیه فاشیسم و تعصبی که بهطور فزاینده در تمام جامعه بیان میشود، به سر میبریم.
زنِ بومیبودن مبارزهای است دائمی برای بهرسمیت شناساندنِ فرهنگ، هویت و بهویژه جنسیتات.
🔸 در حال حاضر دو موقعیت حاد پیش روی ماست و فکر میکنم ایندو به موازات هم عمل میکنند، زیرا اگرچه محافظهکاری در حال رشد است (حتی به روستاها نیز تسری یافته) ما زنان بومی نیز موانع را درهم میشکنیم، فضای روستایی را ترک میکنیم و حتی فضاهای بیرونی را به اشغال درمیآوریم. نمونهی شاخص این روند نخستین راهپیمایی زنان بومی بود که سال گذشته در پایتخت برزیل برگزار کردیم. این نخستین راهپیمایی زنان بومی در جهان بود و الهامبخش زنان دیگر قارههاست که میخواهند راهپیماییهای خود را سازمان دهند.
ما راهپیمایی کردیم تا اتحادمان را نشان دهیم، که بگوئیم کنار هم میجنگیم و سیاستهای نسلکشیِ بولسونارو را در سکوت تاب نمیآوریم. این راهپیمایی واکنشی بود به تمام حملات و فاشیسم خزنده...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1y2
#سونیا_گواجاجارا #محمد_غزنویان
#محیط_زیست #کرونا #بومیان_برزیل #جنبش_زنان
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ زنان بومی پیشتازان مبارزه برای برابری در برزیل
ترجمهی: محمد غزنویان
29 ژوئن 2020
🔸 از ۱۶ ژوئن، برزیل ۸۸۸۲۷۱ نفر مبتلا به کوییدـ۱۹، و ۴۳۹۵۹ مرگ را گزارش کرده است، برزیل با این آمار در مقام دوم پس از آمریکاست، گرچه گمان میرود که ارقام واقعی بهمیزان چشمگیری بیش از این باشد.
بولسورانو رئیسجمهور راستگرای برزیل با اصرار بر بازماندن کسبوکارها در برزیل و درخواست از هوادارانش برای رفتوآمد در خیابانها بدون ماسک، فاصلهگذاری اجتماعی را به سخره گرفته است. ادبیات نژادگرایانه، جنسیتزده، دگرباشهراسانه، و الفاظ زنستیزانه مرتب از دهان او میجوشد و از طریق پاکسازی میلیونها هکتار جنگلهای بارانخیز آمازون برای بخش خصوصی بهطور خاص بومیان را هدف قرار داده که به زنجیرهای از قتل رهبران بومیان انجامیده است. در همینحال، پاندِمی نیز با سرعتی نگرانکنندهای بومیان را میکشد و قبایل بومی از حیث جغرافیایی منزوی را با نسلکشی تهدید میکند.
این گفتگو با سونیا گواجاجارا یکی از شخصیتهای برجستهی بومیان برزیل توسط فابیان رینهلز و کاتیا مارکو از Rio Grande do Sul branch of Brasil de Fato انجام شده است، یکی از رسانههای مستقل و پیشرو در برزیل که در سال ۲۰۰۳ در پیوند با فوروم اجتماعی جهان (World Social Forum) در پورتو الگره راهاندازی شد.
از متن گفتوگو:
🔸 زنِ بومیبودن در برزیل بهمعنای زندگی همچون چالشی بیپایان، مبارزهکردن، اشغال فضا و تشخصیافتگی در تاریخ خودتان است. در طول تاریخ بهما القا کردند که نتوانستهایم فضاهای خاص خودمان را اشغال کنیم. برای دورانی طولانی، زنان بومی نامرئی بودند، کار ما منحصر به روستاهایمان بود، که همواره کارهای مهمی بودند چرا که ما نقش راهبر را ایفا میکردیم. اما زمانی فرا رسید که دریافتیم قادر به انجام کارهایی بیش از این هستیم و میتوانیم در خط مقدم مبارزات جای داشته باشیم.
این برای ما یک چالش واقعی است که از این سد بگذریم و روستا را ترک و فضاهای دیگر را در اختیار بگیریم. تصور کنید که فضاهایی را بیرون از اینجا اشغال کنید؛ آنجا تعصب موجود است و بر نژادپرستیِ نهادینهشده چیره نشده، حتی اگر گمان کنیم پیشرفتی هم حاصل شده باشد. و ما اکنون در مبارزهای نوین علیه فاشیسم و تعصبی که بهطور فزاینده در تمام جامعه بیان میشود، به سر میبریم.
زنِ بومیبودن مبارزهای است دائمی برای بهرسمیت شناساندنِ فرهنگ، هویت و بهویژه جنسیتات.
🔸 در حال حاضر دو موقعیت حاد پیش روی ماست و فکر میکنم ایندو به موازات هم عمل میکنند، زیرا اگرچه محافظهکاری در حال رشد است (حتی به روستاها نیز تسری یافته) ما زنان بومی نیز موانع را درهم میشکنیم، فضای روستایی را ترک میکنیم و حتی فضاهای بیرونی را به اشغال درمیآوریم. نمونهی شاخص این روند نخستین راهپیمایی زنان بومی بود که سال گذشته در پایتخت برزیل برگزار کردیم. این نخستین راهپیمایی زنان بومی در جهان بود و الهامبخش زنان دیگر قارههاست که میخواهند راهپیماییهای خود را سازمان دهند.
ما راهپیمایی کردیم تا اتحادمان را نشان دهیم، که بگوئیم کنار هم میجنگیم و سیاستهای نسلکشیِ بولسونارو را در سکوت تاب نمیآوریم. این راهپیمایی واکنشی بود به تمام حملات و فاشیسم خزنده...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1y2
#سونیا_گواجاجارا #محمد_غزنویان
#محیط_زیست #کرونا #بومیان_برزیل #جنبش_زنان
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
گفتگو با سونیا گواجاجارا
زنان بومی پیشتازان مبارزه برای برابری در برزیل سونیا گواجاجارا: فعال حقوق بومیانِ برزیل ترجمهی: محمد غزنویان سونیا گواجاجارا (نام شناسنامهای سونیا بونه) در قلمرو بومیان آراریبوا (Araribóia) واقع…
▫️ از طبقه در خود به طبقه برای خود
نوشتهی: مگنوس نیلسون
ترجمهی: محمد غزنویان
22 ژانویه 2021
🔸 چه کسی به طبقهی کارگر تعلق دارد؟ این بسته به آن است که ما از طبقه در معنای ساختاری یا تاریخیِ آن صحبت کنیم. مگنوس نیلسون، پیرامونِ مفهومِ مارکسیستیِ طبقه بحث میکند که در نوشتههای مارکس بسط نیافته و همچنان جدالبرانگیز است. در اندیشهی مارکس، طبقه مفهومی کانونی است. او و انگلس در مانیفست کمونیست مدعی میشوند که: «تاریخ تمام جوامع تاکنونی تاريخ مبارزهی طبقاتی بوده است.»
در تحلیلهای مارکس از رخدادهای تاریخی و بنیانهای اقتصادی پدیدارهای طبقه و مبارزهی طبقاتی بهطور مداوم در مرکز توجه قرار دارند.
🔸 همچنین در متونِ سیاسیِ مارکس، طبقه جایگاه ممتازی دارد و نقشی کلیدی ایفا میکند. هدف او در مبارزات سیاسی چیزی کمتر از سرنگونسازیِ جامعهی طبقاتی نیست و نیرویی که قادر به تحقق این خواست باشد نیز جز طبقهی کارگر نیست. آنان که میبایست سرمایهداری را واژگون کنند ــ چنانکه در مانیفست کمونیست تاکید شده است ــ کارگران نوین یا پرولتاریا هستند که همزمان با سرنگونکردنِ سرمایهداری، طبقات را نیز از میان برمیدارند.
با اینوجود، مارکس هرگز نظریهای متعین و منسجم پیرامون پدیدارِ طبقه نیافرید. برای مثال در جلد سوم سرمایه، فصل مربوط به طبقه تنها کمی بیش از یک صفحه است که آنهم ناتمام بوده و با جملهای از ویراستار پایان میگيرد: «دستنویس در اینجا تمام میشود». در نتیجه تکوینِ نظاممندِ محوریترين مفهوم در اندیشهی مارکس، به وظیفهای برای مارکسیستها تبدیل شده است.
🔸 در رابطه با طبقات اجتماعی میتوان دو معنی را مستفاد کرد؛ از نقطه نظر ساختاری، طبقات به میانجیِ موقعیت خود در فرایند تولید اجتماعی متعین میشوند. بدینمعنا که کسی میتواند به طبقهای تعلق داشته باشد حتی اگر خود از آن آگاهی نداشته باشد. در تمایز با این گزاره میتوان در طبقه از حیث تاریخی مداقه کرد؛ گروههای اجتماعی که در یک موقعیت انضمامیِ تاریخی خود را به عنوان طبقهای متمایز از دیگر طبقات درک میکنند. یعنی باشندگانِ طبقه، به میانجیِ یک آگاهیِ طبقاتی مشترک متمایز میشوند.
🔸 بر حسب نظر مارکس و انگلس تضادهای طبقاتی درون سرمایهداری سادهسازی شده است: تمام جامعه بهطور فزاینده به دو بخش متضاد تقسیم میشود؛ پرولتاریا و بورژوازی. اینکه آیا این صورتبندی صحیح است، سوالی گشوده است. پیشفرضها جهت پاسخگویی نیز در هر دو سطح مباحث نظری و تحقیقات تجربی کماکان ادامه دارند. لیکن به نظر میرسد که مارکس در درک تاریخی از طبقهی کارگر دچار اشتباه شده است. در سوئد نیز همچون دیگر نقاط جهان بهنظر میرسد که افراد هرچه کمتری خود را به طبقهی کارگر متعلق میدانند. علاوه بر این، سیاست نیز بهطور فزایندهای توسط طبقهی کارگری که در دفاع از منافع طبقاتی خود شکل میگیرد، مشخص میشود. با اینحال این پیشرفتی سرنوشتساز نیست، بلکه چیزیست که میتواند متاثر از مبارزهی سیاسی باشد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1Xt
#مگنوس_نیلسون #محمد_غزنویان
#مبارزه_طبقاتی #کار_مولد #کار_نامولد #طبقه_کارگر
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: مگنوس نیلسون
ترجمهی: محمد غزنویان
22 ژانویه 2021
🔸 چه کسی به طبقهی کارگر تعلق دارد؟ این بسته به آن است که ما از طبقه در معنای ساختاری یا تاریخیِ آن صحبت کنیم. مگنوس نیلسون، پیرامونِ مفهومِ مارکسیستیِ طبقه بحث میکند که در نوشتههای مارکس بسط نیافته و همچنان جدالبرانگیز است. در اندیشهی مارکس، طبقه مفهومی کانونی است. او و انگلس در مانیفست کمونیست مدعی میشوند که: «تاریخ تمام جوامع تاکنونی تاريخ مبارزهی طبقاتی بوده است.»
در تحلیلهای مارکس از رخدادهای تاریخی و بنیانهای اقتصادی پدیدارهای طبقه و مبارزهی طبقاتی بهطور مداوم در مرکز توجه قرار دارند.
🔸 همچنین در متونِ سیاسیِ مارکس، طبقه جایگاه ممتازی دارد و نقشی کلیدی ایفا میکند. هدف او در مبارزات سیاسی چیزی کمتر از سرنگونسازیِ جامعهی طبقاتی نیست و نیرویی که قادر به تحقق این خواست باشد نیز جز طبقهی کارگر نیست. آنان که میبایست سرمایهداری را واژگون کنند ــ چنانکه در مانیفست کمونیست تاکید شده است ــ کارگران نوین یا پرولتاریا هستند که همزمان با سرنگونکردنِ سرمایهداری، طبقات را نیز از میان برمیدارند.
با اینوجود، مارکس هرگز نظریهای متعین و منسجم پیرامون پدیدارِ طبقه نیافرید. برای مثال در جلد سوم سرمایه، فصل مربوط به طبقه تنها کمی بیش از یک صفحه است که آنهم ناتمام بوده و با جملهای از ویراستار پایان میگيرد: «دستنویس در اینجا تمام میشود». در نتیجه تکوینِ نظاممندِ محوریترين مفهوم در اندیشهی مارکس، به وظیفهای برای مارکسیستها تبدیل شده است.
🔸 در رابطه با طبقات اجتماعی میتوان دو معنی را مستفاد کرد؛ از نقطه نظر ساختاری، طبقات به میانجیِ موقعیت خود در فرایند تولید اجتماعی متعین میشوند. بدینمعنا که کسی میتواند به طبقهای تعلق داشته باشد حتی اگر خود از آن آگاهی نداشته باشد. در تمایز با این گزاره میتوان در طبقه از حیث تاریخی مداقه کرد؛ گروههای اجتماعی که در یک موقعیت انضمامیِ تاریخی خود را به عنوان طبقهای متمایز از دیگر طبقات درک میکنند. یعنی باشندگانِ طبقه، به میانجیِ یک آگاهیِ طبقاتی مشترک متمایز میشوند.
🔸 بر حسب نظر مارکس و انگلس تضادهای طبقاتی درون سرمایهداری سادهسازی شده است: تمام جامعه بهطور فزاینده به دو بخش متضاد تقسیم میشود؛ پرولتاریا و بورژوازی. اینکه آیا این صورتبندی صحیح است، سوالی گشوده است. پیشفرضها جهت پاسخگویی نیز در هر دو سطح مباحث نظری و تحقیقات تجربی کماکان ادامه دارند. لیکن به نظر میرسد که مارکس در درک تاریخی از طبقهی کارگر دچار اشتباه شده است. در سوئد نیز همچون دیگر نقاط جهان بهنظر میرسد که افراد هرچه کمتری خود را به طبقهی کارگر متعلق میدانند. علاوه بر این، سیاست نیز بهطور فزایندهای توسط طبقهی کارگری که در دفاع از منافع طبقاتی خود شکل میگیرد، مشخص میشود. با اینحال این پیشرفتی سرنوشتساز نیست، بلکه چیزیست که میتواند متاثر از مبارزهی سیاسی باشد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1Xt
#مگنوس_نیلسون #محمد_غزنویان
#مبارزه_طبقاتی #کار_مولد #کار_نامولد #طبقه_کارگر
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
از طبقه در خود به طبقه برای خود
نوشتهی: مگنوس نیلسون ترجمهی: محمد غزنویان بر اساس درک مارکسیستی از مناسبات طبقاتی سرمایهداری، میتوان گفت که جنبش کارگری کنونیِ سوئد درکی گسترده نسبت به طبقهی کارگر دارد. بهعنوان مثال کنفدراسی…
▫️ شهر اشتراکی: تحقق یک رویا
▫️ گفتوگویی با جنیفر لموس و خوزه لوئیس سیفونتس
ترجمهی: محمد غزنویان
2فوریه 2021
🔹 المویزال یک کمونِ روستاییست که در حدفاصلِ ایالاتِ لارا و پورتوگسا واقع شده و عمیقا به شعارِ چاوز «یا کمون یا هیچچیز» متعهد است. اکنون در اوایل سال ۲۰۲۱ کموناردها در حال ترویجِ آرمانِ هوگو چاوز یعنی شهرهای اشتراکی هستند. این ساختِ دمکراتیکِ نوین طی فرایندی هفت کمون را گرد هم خواهد آورد که به گفتهی کمونارد ویندلی ماتوس «بهجایِ سرمایه، مردم را در کانونِ تشکیلاتِ محلی قرار خواهد داد.»
با دو کمونارد متعهد جنیفر لموس و خوزه لوئیس سیفونتس به گفتگو مینشینیم که ما را با روندِ تکوینِ سیاسی و نظریِ این شهر اشتراکیِ نوین آشنا خواهند ساخت. لموس شخصیتی کلیدی در سازمانِ شهر اشتراکیِ هوگو چاوز است و سیفونتس کموناردی است که آسایشِ خود را در کاراکاس برای زندگی در المویزال ترک کرد.
🔸 از نظر فنی یک شهر اشتراکی حاصلِ جمعِ چندین کمون در منطقه است. فرایِ آن این شهر فضاییست برای اِعمالِ حاکمیتی خودگردان و خودمختار. اما باید حرفم را محدود کنم: ما کموناردها هنگامیکه از حکومت حرف میزنیم، دربارهی مردمانی حرف میزنیم که میخواهند حاکمیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را در قلمرو بهدست بگیرند. در دو کلمه: قدرتِ مردمی.
🔸 کمون ــ و متعاقبا شهر اشتراکی ــ فضایِ مواجهه و توانمندسازیِ افرادیست که جامعه، فرهنگ، اقتصاد و خصایص سیاسی را به اشتراک میگذارند و در منطقه زندگی میکنند. در کمون، ما در مواجهه با هم، خود را بخشی از یک جامعه معرفی میکنیم و به رویاهایمان جامهی عمل میپوشانیم. از طریق بسطِ این فضای گرهخورده با هویتهایمان، شهر اشتراکی خلق میشود. شهرهای اشتراکی، میراثِ فرمانده چاوز بوده و با ایدهی «همهی قدرت به دستِ مردم» پیوندی ژرف دارد.با اینوجود، مارکس هرگز نظریهای متعین و منسجم پیرامون پدیدارِ طبقه نیافرید. برای مثال در جلد سوم سرمایه، فصل مربوط به طبقه تنها کمی بیش از یک صفحه است که آنهم ناتمام بوده و با جملهای از ویراستار پایان میگيرد: «دستنویس در اینجا تمام میشود». در نتیجه تکوینِ نظاممندِ محوریترين مفهوم در اندیشهی مارکس، به وظیفهای برای مارکسیستها تبدیل شده است.
🔸 ما همچنین باید در رابطه با قانون پارلمان اشتراکی که در مجلس ملی، محل بحث خواهد بود هشیار باشیم، چرا که برخی قصد دارند کمونها را در همان ساختارهای دولت بورژوایی مستقر کنند... بر اساس هرم کلسن، یک تشکیلات پارلمانی در سطح ملی وجود دارد (مجلس ملی)، در زیر آن ارگانهای قانونگذاری در سطح منطقهای و در لایهی زیرین شوراهای شهری قرار میگیرند. همانطور که جنیفر اذعان کرد، باید مراقب گرایشاتی باشیم که قصد دارند شوراهای همگانی و کمونها را با قوانین شهرداریها منطبق کنند چرا که چنین اقدامی اشتباه فاحشی است. اگر شوراهای همگانی در هرم کلسن وارد شوند لاجرم تحت انقیاد ساختهای دولت قدیم قرار میگیرند. از نظر ما، قوانین پارلمان اشتراکی باید به تدریج فضایی را برای نظامِ یکپارچهی کمونها بگشاید که در عین حال حامل دولت اشتراکی نوین است.
🔸 تضادِ اصلی با حزب متحد سوسياليست ونزوئلا و نهادهای دولتی است. سوال این است که چه کسی به اعتلای سازمانهای تودهای و دولت اشتراکی نوین یاری میرساند؟ در این باره، یک مجادلهی داخلیِ نه چندان آشکار در رابطه با لزومِ غلبه بر دولت بورژوایی قدیمی وجود دارد. تا نوبت به این پرسش میرسد، مقاومت و مانعتراشیها آغاز میشود. در مباحثات مردمی، ما به نفعِ دولت اشتراکی نوین استدلال میکنیم...
🔹متن کامل این مصاحبه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1YN
#جنیفر_لموس #خوزه_لوئیس_سیفونتس #محمد_غزنویان
#هوگو_چاوز #ونزوئلا #شهر_اشتراکی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ گفتوگویی با جنیفر لموس و خوزه لوئیس سیفونتس
ترجمهی: محمد غزنویان
2فوریه 2021
🔹 المویزال یک کمونِ روستاییست که در حدفاصلِ ایالاتِ لارا و پورتوگسا واقع شده و عمیقا به شعارِ چاوز «یا کمون یا هیچچیز» متعهد است. اکنون در اوایل سال ۲۰۲۱ کموناردها در حال ترویجِ آرمانِ هوگو چاوز یعنی شهرهای اشتراکی هستند. این ساختِ دمکراتیکِ نوین طی فرایندی هفت کمون را گرد هم خواهد آورد که به گفتهی کمونارد ویندلی ماتوس «بهجایِ سرمایه، مردم را در کانونِ تشکیلاتِ محلی قرار خواهد داد.»
با دو کمونارد متعهد جنیفر لموس و خوزه لوئیس سیفونتس به گفتگو مینشینیم که ما را با روندِ تکوینِ سیاسی و نظریِ این شهر اشتراکیِ نوین آشنا خواهند ساخت. لموس شخصیتی کلیدی در سازمانِ شهر اشتراکیِ هوگو چاوز است و سیفونتس کموناردی است که آسایشِ خود را در کاراکاس برای زندگی در المویزال ترک کرد.
🔸 از نظر فنی یک شهر اشتراکی حاصلِ جمعِ چندین کمون در منطقه است. فرایِ آن این شهر فضاییست برای اِعمالِ حاکمیتی خودگردان و خودمختار. اما باید حرفم را محدود کنم: ما کموناردها هنگامیکه از حکومت حرف میزنیم، دربارهی مردمانی حرف میزنیم که میخواهند حاکمیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را در قلمرو بهدست بگیرند. در دو کلمه: قدرتِ مردمی.
🔸 کمون ــ و متعاقبا شهر اشتراکی ــ فضایِ مواجهه و توانمندسازیِ افرادیست که جامعه، فرهنگ، اقتصاد و خصایص سیاسی را به اشتراک میگذارند و در منطقه زندگی میکنند. در کمون، ما در مواجهه با هم، خود را بخشی از یک جامعه معرفی میکنیم و به رویاهایمان جامهی عمل میپوشانیم. از طریق بسطِ این فضای گرهخورده با هویتهایمان، شهر اشتراکی خلق میشود. شهرهای اشتراکی، میراثِ فرمانده چاوز بوده و با ایدهی «همهی قدرت به دستِ مردم» پیوندی ژرف دارد.با اینوجود، مارکس هرگز نظریهای متعین و منسجم پیرامون پدیدارِ طبقه نیافرید. برای مثال در جلد سوم سرمایه، فصل مربوط به طبقه تنها کمی بیش از یک صفحه است که آنهم ناتمام بوده و با جملهای از ویراستار پایان میگيرد: «دستنویس در اینجا تمام میشود». در نتیجه تکوینِ نظاممندِ محوریترين مفهوم در اندیشهی مارکس، به وظیفهای برای مارکسیستها تبدیل شده است.
🔸 ما همچنین باید در رابطه با قانون پارلمان اشتراکی که در مجلس ملی، محل بحث خواهد بود هشیار باشیم، چرا که برخی قصد دارند کمونها را در همان ساختارهای دولت بورژوایی مستقر کنند... بر اساس هرم کلسن، یک تشکیلات پارلمانی در سطح ملی وجود دارد (مجلس ملی)، در زیر آن ارگانهای قانونگذاری در سطح منطقهای و در لایهی زیرین شوراهای شهری قرار میگیرند. همانطور که جنیفر اذعان کرد، باید مراقب گرایشاتی باشیم که قصد دارند شوراهای همگانی و کمونها را با قوانین شهرداریها منطبق کنند چرا که چنین اقدامی اشتباه فاحشی است. اگر شوراهای همگانی در هرم کلسن وارد شوند لاجرم تحت انقیاد ساختهای دولت قدیم قرار میگیرند. از نظر ما، قوانین پارلمان اشتراکی باید به تدریج فضایی را برای نظامِ یکپارچهی کمونها بگشاید که در عین حال حامل دولت اشتراکی نوین است.
🔸 تضادِ اصلی با حزب متحد سوسياليست ونزوئلا و نهادهای دولتی است. سوال این است که چه کسی به اعتلای سازمانهای تودهای و دولت اشتراکی نوین یاری میرساند؟ در این باره، یک مجادلهی داخلیِ نه چندان آشکار در رابطه با لزومِ غلبه بر دولت بورژوایی قدیمی وجود دارد. تا نوبت به این پرسش میرسد، مقاومت و مانعتراشیها آغاز میشود. در مباحثات مردمی، ما به نفعِ دولت اشتراکی نوین استدلال میکنیم...
🔹متن کامل این مصاحبه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1YN
#جنیفر_لموس #خوزه_لوئیس_سیفونتس #محمد_غزنویان
#هوگو_چاوز #ونزوئلا #شهر_اشتراکی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
شهر اشتراکی: تحقق یک رویا
گفتوگویی با جنیفر لموس و خوزه لوئیس سیفونتس ترجمهی: محمد غزنویان نخستین هدفِ ما پیشبردِ ایدهی چاوز برای ایحادِ دولتِ اشتراکی است، یعنی چیزی که او «هدفِ غایی در راهِ سوسیالیسم» مینامید. او به م…