نقد
3.35K subscribers
200 photos
17 files
792 links
نقد اقتصاد سیاسی- نقد بتوارگی- نقد ایدئولوژی

بهترین، انقلابی‌ترین و نبوغ‌آمیزترین نظریه، بدون پیوند اندام‌وار با نبض، متن و کنشگران یک جنبش اجتماعی و سیاسیِ واقعی، به‌طور بلاواسطه، هیچ هوده‌ای ندارد.

www.naghd.com

Naghd.site@gmail.com
Download Telegram
▫️ شیلی: نقطه‌ی پایان مس؟

نوشته‌ی: مایکل روبرتز
ترجمه‌ی: کاووس بهزادی

1 ژانویه 2022

🔸 پیروزی گابریل بوریچ رهبر و فعال دانشجویی سابق در انتخابات ریاست جمهوری شیلی نقطه‌ی عطف تغییرات گسترده‌ی روحیات و سمت‌گیری رای‌دهندگان در این کشور است. در این انتخابات با میزان مشارکت 56 درصد، بالاترین نرخ مشارکت از زمان انتخابات آزاد در شیلی، بوریچ سی و پنچ ساله، 56 درصد آراء را در مقایسه با 44 درصد آرای آنتونیو کاست از راست افراطی به خود اختصاص داد.

🔸 بوریچ وعده‌ی بستن پروژه‌های معادنی که استخراج آن‌ها به محیط زیست آسیب می‌رسانند، افزایش مالیات ثروتمندان، پایان‌دادن به طرح‌های سیستم بازنشستگی خصوصی و لغو بدهی‌های دانشجویان را داد. بوریچ که بخشی از یک ائتلاف فراگیر چپ از جمله حزب کمونیست شیلی است، در سخنرانی پیروزی خود بعد از انتخابات گفت که با طرح‌های معادنی که استخراج آن‌ها به محیط زیست «آسیب می‌رسانند»، مخالفت خواهد کرد. این طرح‌ها شامل پروژه‌ی مناقشه‌برانگیز 5/2 میلیارد دلاری معدن دومینگا است که در سال جاری تصویب شد.

🔸 موفقیت نسبی اقتصادی شیلی همواره مبتنی بر صادرات مس و مواد معدنی این کشور بوده است. اگر قیمت مس و مواد معدنی بالا و درحال افزایش باشند به‌همان نسبت هم وضعیت اقتصاد شیلی بهتر است و برعکس ـ اما بدیهی است که مقدار بسیار کمی از سود شرکت‌های چندملیتی به جیب خانوار متوسط در شیلی «فروبارش» می‌شود.

🔸 برخی واکاوی‌های مارکسیستی انجام‌شده از اقتصاد شیلی نشان‌دهنده‌ی چگونگی هدایت سودآوری سرمایه در شیلی توسط چرخه‌ی مس هستند. دیگو پولانکو در واکاوی‌اش پیرامون نرخ سود شیلی برای کل سده‌ی بیستم خاطر نشان کرد که «انباشت سرمایه توسط سودآوری هدایت می‌شود» و «نرخ سود متغیر برای رشد اقتصادی حیاتی است». بر اساس برآورد پولانکو ریزش سودآوری توضیح‌دهنده‌ی مراحل بحرانی در اقتصاد سرمایه‌دارانه‌ی شیلی است. «زمانی‌که اقتصاد شیلی مازاد نیروی کار داشت دگرگونی‌های فناوری سهم مطلوبی در نرخ سود داشت. اما به‌مجرد گسترش فرآیند شهرنشینی دگرگونی‌های فناوری شکل گرفت که همان‌طور که مارکس خاطرنشان کرد نقش منفی در سودآوری داشت». بازه‌ی زمانی نئولیبرالی تحت حکومت پینوشه از دهه‌ی 1970شاهد افزایش سودآوری بود که رژیم را قادربه حفظ سلطه‌اش برای چندین دهه کرد.

🔸 آیا آزمایش سوسیالیستی بوریچ می‌تواند احیاکننده‌ی راهی باشد که سالوادور آلنده در اوایل دهه‌ی 1970 آغاز کرد؟ این امر تاکنون با توجه به مفاد معتدل برنامه‌ی بوریچ بعید به‌نظر می‌رسد، چرا که این برنامه حاوی طرح‌هایی برای اجتماعی‌سازی اقتصاد نیست و صرفاً تلاشی برای بازتوزیع نسبتاً یک‌سان و سخاوتمندانه‌ی سرمایه‌ی تصاحب‌شده است. شرکت‌های چندملیتی و نیروهای راست ارتجاعی در بخش اقتصادی شیلی، کنگره و رسانه‌ها برای فعالیت‌های سازمان‌یافته‌ی دایمی علیه رئیس جمهور جدید آماده می‌شوند.


🔹متن کامل را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-2IN

#مایکل_روبرتز #کاووس_بهزادی
#گابریل_بوریچ #اقتصاد_سیاسی #شیلی

👇🏽

🖋@naghd_com
▫️ روایت رنج و خشم
▫️ ابعاد غیرطبیعی زلزله‌ی ترکیه و سوریه

نوشته‌ی: آرش اسدی

26 فوریه 2023


🔸 آن‌چه در میان تصاویر زلزله‌ی اخیرِ ترکیه و سوریه بیش از همه جلب‌نظر می‌کند، سرنوشت غم‌بار «روایتِ انقلاب» مردم سوریه است. انقلابی که اکنون بخشی از بازماندگان آن با فاجعه‌ای طبیعی به عینی‌ترین شکل ممکن حذف و ناپدید شده‌اند، در اعماق زمین و گوشه‌های تاریکِ تاریخ فرو بلعیده شده‌اند. گشوده شدن زمین، تجسد رنج و خشمی است که عمق و انتهایِ وادیِ آن ناپیداست.

🔸 «روایتِ انقلاب» مردم سوریه در طول تاریخ ۱۲ ساله‌یِ آن در مقاطع مختلف انقلاب، کنترل گفتمان خود را به ضدانقلاب سوریه واگذار کرد. با افول تدریجی انقلاب، «روایتِ انقلاب» سوریه در بنگاه‌های خبری به داعش، سکولاربودن حداقلی رژیم اسد در قیاس با مخالفان جهادی‌اش، غرق‌شدن زنان و مردان سوری در دریا، کوچ عظیم پناهندگان و... تقلیل یافت. در زبان دیپلماتیک و رسانه‌ای «روایتِ انقلابِ» مردم سوریه به دال اعظم ویرانی و تلاشی یا جاه‌طلبی مردمانی ناشکیبا بدل شد؛ این‌که انقلاب یعنی تباهی، و هر انقلابی به انهدام و قحطی و خشک‌سالی سیاسی می‌انجامد؛ این‌که مردم سوریه به جای انقلاب باید به اصلاحات سیاسی رژیم اسد دل می‌بستند و بدین طریق از بازار هزارساله‌ی حلبِ زیبا، تلی آوار نمی‌ساختند. از شوراهای انقلاب در منبیج یا درعا تنها «روایت» تباهی و شکست و ویرانی برجای ماند. ما شاهدان دور انقلاب سوریه، آگاهانه و ناآگاهانه روایتِ رژیم جمهوری اسلامی، رژیمِ اسد و پروپاگاندای روسیه را پذیرفتیم که تمامی این هیاهو برای هیچ بود، که مردم سوریه از اساس مسلمانانی افراطی هستند، که تمام بازماندگان و آوارگان سوری هواداران فعال داعش بوده و هستند و لاجرم مستحق مرگ و عقوبت‌اند. به این ترتیب از نگاه رسانه‌ای و بی‌طرف، از نگاه «روایتِ رسمی» از انقلاب سوریه، عجیب نیست که زلزله این میراث شکست را به زیر خاک کشید؛ گویا طبیعت در پیِ تطهیر پلشتی‌های تاریخ معاصر خاورمیانه بوده است. از این جهت، «روایتِ رسمی» انقلاب سوریه، بیانِ سکولار باوری مذهبی به جبر مکانیکیِ تاریخ است، این‌که «تقدیر» با ایجاد بلا و جنگ و مصیبت نهایتاً تعیین‌کننده‌ی غایی است.

🔸 روایت‌های فردی با هر فراز و فرودیْ ردای ناخواستنیِ اجبار و سکوت را کنار می‌زنند و لحظه‌ای از روایت جمعیِ سرکوب‌شده یا به‌حاشیه‌رفته را آشکار می‌کنند. اگرکه کامیاب باشند به تجسمِ تصویری کوچک یا بزرگْ در ذهن مخاطبان خود یاری می‌دهند. اما زمانی که دست قهار شرایط راویان را می‌بلعد، چه کسی زحمت یادآوری قصه‌ی گاه پررنج بازماندگان را به خود می‌دهد؟ چه بستری برای مبارزه‌ی علیه فراموشی بر جای می‌ماند؟ پس از اندک زمانی، داستان کسانی مثل یارا و باسل از آنِ دنیای دیگری می‌شود، بی‌ربط به زندگی روزمره‌ی دیگران و به‌آهستگی بی‌اهمیت و فراموش می‌شود.

🔸 شاید برجسته ساختن یا اشاره به وجوهِ غیرطبیعیِ زلزله‌ی اخیر به تلاش برای بازیابی «روایت انقلاب» مردم سوریه کمک کند. نشان دادن ابعاد غیرطبیعی این زلزله و تمایز نهادن میان شکست انقلابی و بی‌حاصل بودن انقلاب (فرمول روایت رسمی) گام برداشتن در مسیر برهم زدنِ معادل بدشگون و افواهی از قیام مردم سوریه است، این‌که «انقلاب سوریه معادلِ شومِ تباهی است». اشارات کوچکی که ابعاد مصنوعی و ساخته‌شده‌یِ این زلزله را نشان دهند، تلاشی است بی‌اندازه ناچیز برای بازیابی روایت‌های فردی جان‌باختگان این زلزله؛ کوششی است برای نشانه رفتن رنج و خشم آن‌ها، اما نه به سوی انقلاب بلکه به سوی شرایط هم‌چنان پابرجایی که زمینه‌ساز انقلاب شدند.

🔸 این جستار کوتاه توان و امکان بررسی همه‌جانبه و دقیق ابعاد غیرطبیعی زلزله‌یِ اخیر را ندارد، پرداختن به تبعات سیاست‌های سرمایه‌داری در ترکیه که منجر به این فاجعه‌ی بزرگ شد خارج از توان این مقاله است. در این‌جا موضوع بحث تنها به برجسته ساختن نقش رژیم ترکیه و پروژه‌ی اشغال‌گری این رژیم در تعمیق فاجعه‌یِ اخیر در جغرافیای سوریه محدود می‌شود...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3pC

📷 ترجمه‌ی دیوارنوشته‌روی آوارهای زلزله در تصویری که برای این مقاله انتخاب کرده‌ایم: «ما مُردیم ... سپاس از یاری‌نکردن‌تان.»

#آرش_اسدی
#زلزله_ترکیه_سوریه
#اقتصاد_سیاسی #خاورمیانه
#انقلاب_سوریه
#عفرین #روژاوا

👇🏼

🖋@naghd_com‏ ‏
🔹نوشته‌های دریافتی 🔹

▫️ پیش‌نویس مقاله‌‌ای ‌درباره‌ی کتاب فردریش لیست: «نظام ملی اقتصاد سیاسی»

نوشته‌ی: کارل مارکس
ترجمه‌ی: علی رها

16 آوریل 2023

📝 توضیح: متن پیش‌رو برگرفته از ترجمه‌ی انگلیسی پیش‌نویس مقاله‌ای است که در جلد چهارم مجموعه‌ آثار مارکس و انگلس سپتامبر 1845 منتشر شده است. این مقاله نقدی است بر کتاب فریدریش لیست (1846-1789)، اقتصاددان آلمانی. این مقاله بنا بر گزارش ویراستار انگلیسی به‌تازگی کشف شده و نسخه‌ی اصلی آن نزد نوه‌های جنی لانگه، دختر بزرگ مارکس، بود. چندین صفحه‌ی این مقاله مفقود شده است.

🔸 آگاهی از مرگ بورژوازی پیشاپیش در ذهنیتِ حتی بورژوای آلمانی نفوذ کرده است، به‌طوری‌که خودِ بورژوای آلمانی به حدی ساده‌لوح است که به این «واقعیت غم‌انگیز» اذعان می‌کند. حقیقتاً غم‌انگیز است که در برابر شهروند آلمانی که هنوز موفق به توسعه‌ی صنعت نشده، نقداً پرولتاریایی وجود دارد و نقداً به طرح مطالباتی می‌پردازد و نقداً وحشت ایجاد می‌کند. تا جایی که به خود پرولتاریا مربوط می‌شود، هنگامی‌که بورژوازی حاکم خزانه ای پر و قدرتی ملی داشته باشد، قطعاً وضعیت اجتماعی شادکامی خواهد داشت. آقای لیست فقط درباره‌ی آن‌چه برای بورژوا غم‌انگیز است سخن می‌گوید. و ما اذعان می‌کنیم که برای او خواست برقراری سلطه‌ی صنعت بسیار غم‌انگیز است، آن هم در وهله‌ای نامساعد ‌که بردگی اکثریت که ناشی از این سلطه است، یک واقعیت عمومی شناخته شده است. بورژوای آلمانی شوالیه‌ای با چهره‌ای غمگین است که درست هنگامی که پلیس و پول وارد ماجرا شدند، خواستار معرفی شوالیه‌ای سرگردان بود.

🔸 بورژوای آلمانی حتی وقتی‌که کارخانه‌دار است، مذهبی است. او اکراه دارد که درباره‌ی ارزش‌های مبادله‌ا‌ی بد که به آن چشم طمع دارد سخن بگوید و از نیروهای مولد سخن می‌گوید؛ از سخن‌گفتن درباره‌ی رقابت اکراه دارد و از کنفدراسیون ملی نیروهای مولد ملی سخن می‌گوید؛ از سخن گفتن درباره‌ی منافع خصوصی‌اش اکراه دارد و از منافع ملی سخن می‌گوید. هنگامی که به کلبی‌گری بی‌پرده و کلاسیکی می‌نگریم که در سایه‌ی آنْ بورژوازی انگلستان و فرانسه، آن‌گونه که سخن‌گویان علمیِ اقتصاد سیاسی در ابتدا ــ دست‌کم در آغاز سلطه‌اش ــ آن‌ها را نمایندگی می‌کردند، ثروت را به خدایی ارتقا دادند و بی‌رحمانه همه چیز را، حتی در علم، فدای این مولوخ کردند، و از سوی دیگر، هنگامی که به لفاظی‌های گزاف‌گوی آرمان‌گرایانه‌ی آقای لیست می‌نگریم که در کانون اقتصاد سیاسی، ثروت «مردان پارسا» را تحقیر می‌کند و اهداف والاتر را می‌شناسد، به‌ناچار درمی‌یابیم که زمان کنونی «نیز غم‌انگیز» است، چراکه که دیگر زمان ثروت نیست.

🔸 می‌توان به صنعت با دیدگاهی کاملاً متفاوت با دیدگاه مبتنی بر منافع پست دلالی توجه کرد؛ دیدگاهی که این روزها نه فقط توسط تاجر و کارخانه‌داری منفرد، بلکه هم‌چنین توسط ملت‌های صنعتی و تاجر موردتوجه است. می‌توان صنعت را کارگاه عظیمی در نظر گرفت که انسان در آن ابتدا نیروهای خود و نیروهای طبیعت را تصاحب می‌کند، به خود عینیت می‌بخشد، و برای خود شرایط زیست انسانی را می‌آفریند. چنان‌چه صنعت این‌گونه مدنظر باشد، از وضعیتی که اکنون تحت آن کار می‌کند، و به‌مثابه‌ی صنعت موجودیت دارد، منتزع شده‌ایم؛ چنین دیدگاهی نه درون عصر صنعتی، بلکه برفراز آن است؛ صنعت نه به واسطه‌ی آن‌چه امروز برای انسان است بلکه به واسطه‌ی آن‌چه انسان امروزی برای تاریخ انسان است، آن‌چه تاریخاً به شمار می‌آید، موردتوجه است؛ آن‌چه به رسمیت شناخته شده، نه موجودیت کنونی او (نه صنعت به معنای دقیق کلمه) بلکه قدرتی است که صنعت بدون آن‌که بداند یا اراده کرده باشد، از آن برخوردار است؛ قدرتی که آن ‌را نابود می‌کند و مبنای یک هستی انسانی را می‌آفریند...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3sL

#مارکس #علی_رها
#لیست #نظام_ملی #اقتصاد_سیاسی
👇🏼

🖋@naghd_com‏ ‌‏ ‏
▫️ بحث درباره‌ی امپریالیسم «جدید»

31 ژانویه 2024

نوشته‌ی: بن فاین
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی

🔸 دیوید هاروی یکی از برجسته‌ترین مارکسیست‌ها با دو ویژگی نادر دیگر است. اولاً، او سهم عمده‌ای در اقتصاد سیاسی مارکسیستی داشته و به‌خوبی با آن آشناست، برخلاف بسیاری دیگر که فقط ردای مارکسیسم را می‌پوشند. ثانیاً، او شخصیت برجسته‌ای در دانش‌رشته‌ی جغرافیا بوده و هنوز هم است و بسیار فراتر از محدوده‌های یک گروه مارکسیستی از نفوذ و احترام برخوردار است. با توجه به کمبود مطالعات عمده در مارکسیسم (آکادمیک) که به ماهیت سیستمی سرمایه‌داری معاصر بپردازد، سهم اخیر او در کتاب امپریالیسم جدید رویدادی است بزرگ. هدف از ارزیابی در این‌جا این است که این اثر را در بافتاری گسترده‌تر از موضوع بی‌واسطه‌ی آن به دو طریق بررسی کند، اگرچه بسیاری از موضوع‌های تحت‌پوشش آن را خود هاروی به‌صراحت مطرح کرده است. ابتدا به مسائل روش‌شناسی، روش و نظریه‌ی ارزش می‌پردازیم. روابط بین قوانین درونی سرمایه‌داری و بازنمایی ظاهری آن‌ها چگونه قابل ‌بررسی و تشریح است؟ دوم، تعیین سهم هاروی در تحولات عمومی‌تر در سراسر علوم اجتماعی است. هاروی در آغاز هزاره به چه طریقی هم محیط روشن‌فکری را بازتاب می‌دهد و هم به آن کمک می‌کند؟

🔸 در‌حالی‌که چرخش به امپریالیسم بدیع است، اما هم‌چنان به طرز شگفت‌انگیزی مغشوش و نگران‌کننده است. دلایل خوبی برای این امر وجود دارد. حتی گزیده‌ای از موضوعات مطرح شده شامل موارد زیر است: اقتصاد سیاسی مناسب برای سرمایه‌داری معاصر چیست؛ آیا امپریالیسم را باید مرحله‌ای از سرمایه‌داری بدانیم و/یا به لحاظ تاریخی و/یا به لحاظ سیاسی امری خاص تلقی کنیم. رابطه‌ی بین سرمایه‌داری/امپریالیسم معاصر و دوره‌های پیشین چیست؛ چه رابطه‌ای بین قدرت اقتصادی و سایر شکل‌های قدرت به‌ویژه سیاسی، ایدئولوژیک، فرهنگی و نظامی وجود دارد؛ آیا قدرت ایالات متحد رو به افول است. اهمیت ظهور چین به‌طور خاص و تغییر موازنه‌ی فعالیت اقتصادی به‌طور عام چیست؟

🔸 چنین پرسش‌هایی، گاه به‌صورت فردی و قطعاً جمعی، شامل موضوع‌های روش‌شناختی، نظری، تجربی، تطبیقی و تاریخی است. خطر متناظر با این روند همانا ارائه‌ی راه‌حل‌های تحلیلی سریع، داور‌ی‌های بیش از حد جاه‌طلبانه، زودرس و/یا ساده است. برای مثال، وجوه ماهیت هژمونی (ایالات متحد) چند بعدی است و اگرچه این وجوه مستقل از یک‌دیگر نیستند، عناصر جداگانه‌ی آن لزوماً با یک‌دیگر مطابقت ندارند. آیا تشدید تهاجم نظامی نشان‌دهنده‌ی تضعیف یا جبران کاهش وزن اقتصادی است؟ در هر صورت، مقیاس زمانی دخیل در تغییر الگوهای قدرت ــ الگوهای چشم‌گیری مانند فروپاشی بلوک شوروی، یا خفیف‌تر ــ چیست؟ و آیا ما در موقعیتی هستیم که الگوهای آتی انباشت سرمایه را غیر از تخمین روندهای نسبتاً مختصر فعلی، به‌ویژه با در نظر گرفتن موارد پیش‌بینی‌نشده و پیش‌بینی‌ناپذیر، پیش‌بینی کنیم؟ برای قرار دادن چین در چشم‌انداز، یادآوری پیش‌بینی‌های مرتبط با چالش‌های اقتصادی که قبلاً از سرمایه‌ی آلمان (یا اتحادیه‌ی اروپا)، ژاپن و آسیای شرقی ناشی می‌شد، چه رسد به چالش شوروی، ارزش‌مند است. احتمالاً باید پذیرفت که برخی از موضوعات مطرح شده در گذشته و برخی دیگر با پاسخ‌های قطعی و آسان رفع و رجوع نمی‌شوند، به‌ویژه موضوعاتی که با توازن و اهمیت قدرت اقتصادی و سیاسی آمریکا مرتبط است.

🔸 با چنین مقدماتی است که کتاب امپریالیسم جدید دیوید هاروی را ارزیابی می‌کنم. شاید بتوان به مدد استعاره‌ای بگوییم که این کتاب تمرینی است در قایقرانی در تندآب‌ها. هاروی ما را از میان این موج‌های پرشتاب هدایت می‌کند. نکته‌ی مهم این است که اگرچه آب‌های جوشان و ناشناخته هم‌چنان پیش روی ماست، ما تا حدودی پیشرفت کرده‌ایم. حتی اگر موانع آینده به‌طور کامل تکرار نشوند، می‌توان از این تجربه درس گرفت. علاوه بر این، هاروی از گنجینه‌ی ‌ژرف آثار دیگری بهره می‌گیرد که حضور و اهمیت‌شان همیشه آشکار نیست. دنبال‌کردن سفر کنونی او نه تنها منطقی است، بلکه فهم این‌که او به چه ترتیبی آن را انجام می‌دهد نیز منطقی است...

🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3Uj

#امپریالیسم #بن_فاین #حسن_مرتضوی
#اقتصاد_سیاسی #دیوید_هاروی
👇🏽

🖋@naghd_com