▫️ سیاست مبارزاتی در زمانهی پاندمی
نوشتهی: ساندرو مزادرا
ترجمهی: کاووس بهزادی
22 آوریل 2020
🔸 وضعیت اضطراری، ممنوعیت رفت و آمد، شورش در زندانها و اعتصابات: ایتالیا مرکز اصلی پاندمی. تمام این رویکردها چه معنایی برای جنبشها، مبارزات اجتماعی و خود چپها دارند؟
🔸 زمان انتظار طولانی در مقابل داروخانهها و صفهای طولانی جلوی سوپرمارکتها: ماجراهایی از این دست در ایتالیا مدتهاست که دیگر عادی شدهاند و تصوری از چگونگی تغییر جامعهی ما بهواسطهی گسترش ویروس کرونا بدست میدهند. به بیان دقیقتر اپیدمی و اقدامات اجرایی دولتها در واقع تعمیقبخش برخی گرایشهای از مدتها پیش موجود شده است. دههها سیاست رعب و وحشت تأثیرات خود را برجای گذاشته است، تاثیری که بیش از پیش در ترس از تماس با دیگران، نگاههای مظنون برای رعایت فاصلهی امن بهچشم میخورد. بیشک این ترسها نیروهای مسلط بر زندگی ما را تقویت میکنند و یادآوری این نکته بجاست که اقدامات اتخاذشده توسط دولت، آننحو که درحال حاضر مقرر شده، زرداخانهایست در چارچوب امکانات سیاسی موجود با اینحال همهنگام تصاویر دیگری پایگرفتهاند با معانی نهفتهی کاملاً متفاوتی: مردم در خیابان به یکدیگر لبخند میزنند، از ایوان خانهها موسیقی نواخته میشود و همهجا سرشارست از احساس همبستگی، آنهم نه فقط با پزشکان و پرستاران، بلکه همچنین با کارگران اعتصابی در کارخانهها که برای حقوقشان، برای استانداردهای بهداشتی شرایط کاری خود مبارزه میکنند.
🔸 بهنظر میرسد که بحث و گفتگو بین جنبشهای اجتماعی و چپها در این روزها ترجیحاً روی نخستین جنبه، یعنی مکانیسم کنترل در وضعیت فوقالعاده متمرکز شده است. حتی بدون درنظرگرفتن مواضع فیلسوفان مطرحی که درحال تبدیلشدن به ویروسشناس و متخصصان اپیدمی هستند، بهنظر میرسد در بسیاری از مداخلات نوعی شک و تردید نسبت به ویروس کوید ـ 19 و خطر واقعی آن وجود دارد. بهزعم من این موضع کاملاً گمراهکننده است. برعکس: بحث و گفتگو بایستی از این واقعیت حرکت کند که همهگیری بیماری ویروس کرونا هم تهدیدی برای سلامتی و زندگی میلیونها نفر از مردم (بهویژه افراد سالخورده و سایر افراد در معرض خطر) و هم برای پایستگی سیستم درمانی است. در این نکته نباید شک و تردید داشت.
🔸 ما با سناریوهایی سروکار داریم که به حوزههای معیّنی از مبارزات جنبشها اشاره میکنند و مطمئناً نه به اقدامات مستقیم دولتها. به نظر من از جنبهی روشمندی مهم است که از اینجا شروع کنیم. ویروس کرونا بهنحو ریشخندآمیزی خصلت اوهامگرایانه سلطه و بتوارگی مرزهای ملی را نشان داده است. این امر پیششرط مناسبی برای گشایش تامل دوباره پیرامون اروپا است. بدیهی است که اتحادیهی اروپا تاکنون کار زیادی انجام نداده و برخوردی متناقض و گهگاه زیانآور داشته است. اما اینک چگونه میتوان نادیده گرفت که سیاستهای ریاضت اقتصادی دولتها با اعتقاد جزمی به بودجهی متوازن دیگر درحال فروپاشی است؟ همچنین گرایشهایی «عینی» قابل توجهاند که بانک مرکزی اروپا را تحت فشار گذاشتهاند تا نقشِ تامینکنندهی نقدینگی را برعهده بگیرد. این گرایشها «عینی» هستند، زیرا از امیال سیاسی شخصی مستقلاند، اما شرایط مبارزات را در پهنهی اروپا تبیین میکنند. این گرایشها سپهری را برای مبارزات در سطح اروپا میسازند که در بسیاری از مناطق این قاره بسط و تکامل پیدا خواهند کرد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1md
#ساندرو_مزادرا #کاووس_بهزادی
#کرونا #مبارزه_طبقاتی #جنبش_اجتماعی
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: ساندرو مزادرا
ترجمهی: کاووس بهزادی
22 آوریل 2020
🔸 وضعیت اضطراری، ممنوعیت رفت و آمد، شورش در زندانها و اعتصابات: ایتالیا مرکز اصلی پاندمی. تمام این رویکردها چه معنایی برای جنبشها، مبارزات اجتماعی و خود چپها دارند؟
🔸 زمان انتظار طولانی در مقابل داروخانهها و صفهای طولانی جلوی سوپرمارکتها: ماجراهایی از این دست در ایتالیا مدتهاست که دیگر عادی شدهاند و تصوری از چگونگی تغییر جامعهی ما بهواسطهی گسترش ویروس کرونا بدست میدهند. به بیان دقیقتر اپیدمی و اقدامات اجرایی دولتها در واقع تعمیقبخش برخی گرایشهای از مدتها پیش موجود شده است. دههها سیاست رعب و وحشت تأثیرات خود را برجای گذاشته است، تاثیری که بیش از پیش در ترس از تماس با دیگران، نگاههای مظنون برای رعایت فاصلهی امن بهچشم میخورد. بیشک این ترسها نیروهای مسلط بر زندگی ما را تقویت میکنند و یادآوری این نکته بجاست که اقدامات اتخاذشده توسط دولت، آننحو که درحال حاضر مقرر شده، زرداخانهایست در چارچوب امکانات سیاسی موجود با اینحال همهنگام تصاویر دیگری پایگرفتهاند با معانی نهفتهی کاملاً متفاوتی: مردم در خیابان به یکدیگر لبخند میزنند، از ایوان خانهها موسیقی نواخته میشود و همهجا سرشارست از احساس همبستگی، آنهم نه فقط با پزشکان و پرستاران، بلکه همچنین با کارگران اعتصابی در کارخانهها که برای حقوقشان، برای استانداردهای بهداشتی شرایط کاری خود مبارزه میکنند.
🔸 بهنظر میرسد که بحث و گفتگو بین جنبشهای اجتماعی و چپها در این روزها ترجیحاً روی نخستین جنبه، یعنی مکانیسم کنترل در وضعیت فوقالعاده متمرکز شده است. حتی بدون درنظرگرفتن مواضع فیلسوفان مطرحی که درحال تبدیلشدن به ویروسشناس و متخصصان اپیدمی هستند، بهنظر میرسد در بسیاری از مداخلات نوعی شک و تردید نسبت به ویروس کوید ـ 19 و خطر واقعی آن وجود دارد. بهزعم من این موضع کاملاً گمراهکننده است. برعکس: بحث و گفتگو بایستی از این واقعیت حرکت کند که همهگیری بیماری ویروس کرونا هم تهدیدی برای سلامتی و زندگی میلیونها نفر از مردم (بهویژه افراد سالخورده و سایر افراد در معرض خطر) و هم برای پایستگی سیستم درمانی است. در این نکته نباید شک و تردید داشت.
🔸 ما با سناریوهایی سروکار داریم که به حوزههای معیّنی از مبارزات جنبشها اشاره میکنند و مطمئناً نه به اقدامات مستقیم دولتها. به نظر من از جنبهی روشمندی مهم است که از اینجا شروع کنیم. ویروس کرونا بهنحو ریشخندآمیزی خصلت اوهامگرایانه سلطه و بتوارگی مرزهای ملی را نشان داده است. این امر پیششرط مناسبی برای گشایش تامل دوباره پیرامون اروپا است. بدیهی است که اتحادیهی اروپا تاکنون کار زیادی انجام نداده و برخوردی متناقض و گهگاه زیانآور داشته است. اما اینک چگونه میتوان نادیده گرفت که سیاستهای ریاضت اقتصادی دولتها با اعتقاد جزمی به بودجهی متوازن دیگر درحال فروپاشی است؟ همچنین گرایشهایی «عینی» قابل توجهاند که بانک مرکزی اروپا را تحت فشار گذاشتهاند تا نقشِ تامینکنندهی نقدینگی را برعهده بگیرد. این گرایشها «عینی» هستند، زیرا از امیال سیاسی شخصی مستقلاند، اما شرایط مبارزات را در پهنهی اروپا تبیین میکنند. این گرایشها سپهری را برای مبارزات در سطح اروپا میسازند که در بسیاری از مناطق این قاره بسط و تکامل پیدا خواهند کرد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1md
#ساندرو_مزادرا #کاووس_بهزادی
#کرونا #مبارزه_طبقاتی #جنبش_اجتماعی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
سیاست مبارزاتی در زمانهی پاندمی
نوشتهی: ساندرو مزادرا ترجمهی: کاووس بهزادی بهنظر میرسد که بحث و گفتگو بین جنبشهای اجتماعی و چپها در این روزها ترجیحاً روی نخستین جنبه، یعنی مکانیسم کنترل در وضعیت فوقالعاده متمرکز شده است. ح…
▫️ مبارزهی طبقاتی کافی نیست
نوشتهی: لوتار گالو برگمن
ترجمهی: میلا مسافر
14 مه 2020
🔸بسیاری از چپها که چندین دهه است سرگرم پرداختن به سیاست هویتی خویشاند و معضلات اجتماعی را فراموش کردهاند، بهحق مشغول انتقاد از خویشاند، اما از اینطریق، تفسیرکشاکشهای اجتماعی را به لیبرالها، محافظهکاران و فاشیستها سپردهاند. اگرچه برخی طبقه کارگر را فراموش کردهاند، ولی این طبقه وجود دارد و مبارزات طبقاتی ضروریاند. اما مبارزه طبقاتی امروزه در بهترین شرایط فقط میتواند موفقیتهای عاجل و ناپایدار برای گروههای منفرد طبقه کارگر بهبار بیاورد و دیگر نمیتواند پاسخهایی پایدار بهمعضلات اجتماعی ارائه دهد. از آنجاکه ناگزیریهای ارزشافزایی سرمایه، مانع حل هرگونه مسائل تعیینکنندهی آیندهاند، مبارزات اجتماعی امروز باید بلاواسطه ــ نظراً و عملاً ــ مسئله اصل نظام [سرمایهداری] را مطرح سازند. و دقیقاً در اینجاست که مشکلات مبارزه طبقاتی آغاز میشوند. منافع طبقاتی طبقه کارگر دیرزمانی است که خود را بهعنوان منافعی درونماندگار و ذاتیِ نظام برملا کردهاند، منافع کسانیکه ناگزیر بهفروش نیروی کار خویشند. توان بالقوهی درهمشکنندهی نظام، غایب است.
🔸 مبارزهی طبقاتی توان لازم برای درگیریهای ضروری اجتماعی را ندارد. فقط مبارزاتی که بندهای تئوریک و عملی «منافع طبقه کارگر» را بگسلند، میتوانند سرشت ضدِسرمایهداری بهخود بگیرند. برای مثال مسئله زمان کار را درنظر بگیریم. موج فزایندهی دیجیتالیزهشدن، تمامی رهآوردهای تاکنونی سرمایهداری برای افزایش بارآوری وصرفهجویی در نیروی کار انسانی را بهمحاق بردهاست. در منطق ارزشافزایی سرمایه هنوز تعداد بیشتری از انسانها «زائد» خواهند شد. کسیکه کارمزدی را بهعنوان شالودهی طبیعی زندگی میپذیرد و مسئله منافع کارگران مزدی را در مرکز توجه قرار میدهد، تنها دلمشغول یک پرسش است: چگونه میتوان با اینوجود سطح اشتغال را حفظ کرد؟ برعکس کسیکه تفاوت اساسی بین ثروت مجرد و مادی را درنظر میگیرد، جهان برای او میتواند کاملاً بهگونهای دیگر سامان پذیرد. ثروت مادی (موادغذایی، لباس، تکنیک، علم، فرهنگ) را ما برای زندگی لازم داریم، ثروت مجرد (ارزش، پول، سرمایه) صرفاً نیاز ارزشافزاییِ سرمایه است...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1qT
#لوتار_گالو_برگمن #میلا_مسافر
#مبارزه_طبقاتی #جنبش_اجتماعی
#فمینیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: لوتار گالو برگمن
ترجمهی: میلا مسافر
14 مه 2020
🔸بسیاری از چپها که چندین دهه است سرگرم پرداختن به سیاست هویتی خویشاند و معضلات اجتماعی را فراموش کردهاند، بهحق مشغول انتقاد از خویشاند، اما از اینطریق، تفسیرکشاکشهای اجتماعی را به لیبرالها، محافظهکاران و فاشیستها سپردهاند. اگرچه برخی طبقه کارگر را فراموش کردهاند، ولی این طبقه وجود دارد و مبارزات طبقاتی ضروریاند. اما مبارزه طبقاتی امروزه در بهترین شرایط فقط میتواند موفقیتهای عاجل و ناپایدار برای گروههای منفرد طبقه کارگر بهبار بیاورد و دیگر نمیتواند پاسخهایی پایدار بهمعضلات اجتماعی ارائه دهد. از آنجاکه ناگزیریهای ارزشافزایی سرمایه، مانع حل هرگونه مسائل تعیینکنندهی آیندهاند، مبارزات اجتماعی امروز باید بلاواسطه ــ نظراً و عملاً ــ مسئله اصل نظام [سرمایهداری] را مطرح سازند. و دقیقاً در اینجاست که مشکلات مبارزه طبقاتی آغاز میشوند. منافع طبقاتی طبقه کارگر دیرزمانی است که خود را بهعنوان منافعی درونماندگار و ذاتیِ نظام برملا کردهاند، منافع کسانیکه ناگزیر بهفروش نیروی کار خویشند. توان بالقوهی درهمشکنندهی نظام، غایب است.
🔸 مبارزهی طبقاتی توان لازم برای درگیریهای ضروری اجتماعی را ندارد. فقط مبارزاتی که بندهای تئوریک و عملی «منافع طبقه کارگر» را بگسلند، میتوانند سرشت ضدِسرمایهداری بهخود بگیرند. برای مثال مسئله زمان کار را درنظر بگیریم. موج فزایندهی دیجیتالیزهشدن، تمامی رهآوردهای تاکنونی سرمایهداری برای افزایش بارآوری وصرفهجویی در نیروی کار انسانی را بهمحاق بردهاست. در منطق ارزشافزایی سرمایه هنوز تعداد بیشتری از انسانها «زائد» خواهند شد. کسیکه کارمزدی را بهعنوان شالودهی طبیعی زندگی میپذیرد و مسئله منافع کارگران مزدی را در مرکز توجه قرار میدهد، تنها دلمشغول یک پرسش است: چگونه میتوان با اینوجود سطح اشتغال را حفظ کرد؟ برعکس کسیکه تفاوت اساسی بین ثروت مجرد و مادی را درنظر میگیرد، جهان برای او میتواند کاملاً بهگونهای دیگر سامان پذیرد. ثروت مادی (موادغذایی، لباس، تکنیک، علم، فرهنگ) را ما برای زندگی لازم داریم، ثروت مجرد (ارزش، پول، سرمایه) صرفاً نیاز ارزشافزاییِ سرمایه است...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1qT
#لوتار_گالو_برگمن #میلا_مسافر
#مبارزه_طبقاتی #جنبش_اجتماعی
#فمینیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
مبارزهی طبقاتی کافی نیست
نوشتهی: لوتار گالو برگمن ترجمهی: میلا مسافر دیگر منافع فروشندگان نیروی کار کمکی نمیکند. حتی مبارزترین کارگران و «انقلابیترین» اتحادیهها تا زمانیکه عاقلانه عمل میکنند، شرکتهای «خودشان» را با…
▫️ واژهی انعطافپذیر طبقه
نوشتهی: ارنست لوهوف
ترجمهی: مژده ارسی
6 ژوئن 2020
🔸 نه تنها طبقهی کارگر، بلکه خودِ مفهومِ طبقه نیز ــ پیوسته و وابسته به خودِ طبقه ــ تاریخی طولانی با تحولاتی ژرفپو را پشتِ سر گذاشته است. این تاریخ با کارل مارکس آغاز شده است. تصور او از طبقه وحدتِ دو وجهِ وجودیِ کاملاً متفاوت است. از یکسو مفهوم طبقه در تئوری رهاییبخشِ وی نقش کلیدی بازی میکند؛ طبقه کارگر در تز اصلی او، بهویژه آنگونه که در نوشتههای آغازین صورتبندی شده بود، به سرنگونی مناسبات سرمایه و مبارزه برای رهایی از هر نوع ظلم و ستم فراخوانده میشود. از سوی دیگر، مفهوم طبقه، بخش جداییناپذیر نقد اقتصاد سیاسیِ اوست. در آنجا سه طبقه اصلی جامعه بورژوایی، سرمایهداران، رانتخوارانِ زمین و کارگرانِ مزدبگیر، بهعنوان «شخصیتیابی انسانیِ مقولههای اقتصادی» عمل میکنند. در نتیجه بین ایندو وجه وجودی تنشی وجود دارد؛ در جاییکه ماركسِ نظریهپرداز، رهاییِ طبقه كارگر را قدرتی میدانست كه از مناسبات سرمایه فراتر میرود، [مارکسِ] اقتصاد سیاسیدان، منافع طبقاتی را بهعنوان امری كاملاً درونماندگار و ذاتیِ مناسبات سرمایه تلقی میکرد. طبقه کارگر بهعنوان شخصیتیابی کالای نیروی کار، تنها به فروش کالای خود با شرایط مطلوب یعنی رسیدن به دستمزدِ بالا و محدودکردن ساعات کار علاقه دارد.
🔸 مارکس، این وجوهِ وجودیِ واگرا [و متضاد] در مفهوم طبقه از دید خود را، با این نظریه درآمیخت که طبقه کارگر نهایتاً نمیتواند وضعیت خود را در چارچوب جامعهی سرمایهداری بهبود بخشد. درست همین صاحبان کالای اساسیِ سیستم سرمایهداری، [یعنی] نیروی کارِ آفرینندهی ارزش اضافی، بهطور سیستماتیک از نعمتهای آن محروم میمانند و این امر آنها را به تبلور انسانِ نافی نظم سرمایهداری و به نیروی پیشبرندهی آزادی جهانی بدل میسازد.
🔸 با توجه به فلاکت پرولتاریای قرن نوزدهمی، این دیدگاه احتمالاً قابل قبول بهنظر میرسید. اما از طنزِ روزگار، همین جنبش کارگری بود که در ابتدا زیر پرچم مارکسیسم جنگید و دقیقاً همان چیزهای ظاهراً دستنیافتنی را [در چارچوب سرمایهداری] بهدست آورد. در مبارزات سخت و طاقتفرسا که چندین دهه ادامه داشت، فروشندگان نیروی کار توانستند خود را بهعنوان سوژهی ذینفعِ آزاد و دارای حقوقِ برابر بهکرسی بنشانند و لقمهای از خوان سرمایهداری را برای خود تضمین کنند. بنابراین منافع طبقاتی به آن چیزی تقلیل یافت که همیشه مورد نظر اقتصادسیاسی بود: علاقهای پیشپاافتاده به پول، که بههیچوجه فراتر از جامعه سرمایهداری نمیرود. به این ترتیب تعبیر همدلانهی مارکس از مفهوم طبقه، به وارونه، همچون دریافتی نظرورزانه و متکی بر فلسفهی تاریخ از آب درآمد...
🔹 متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1tX
#ارنست_لوهوف #مژده_ارسی #مبارزه_طبقاتی #جنبش_اجتماعی #طبقه_کارگر
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: ارنست لوهوف
ترجمهی: مژده ارسی
6 ژوئن 2020
🔸 نه تنها طبقهی کارگر، بلکه خودِ مفهومِ طبقه نیز ــ پیوسته و وابسته به خودِ طبقه ــ تاریخی طولانی با تحولاتی ژرفپو را پشتِ سر گذاشته است. این تاریخ با کارل مارکس آغاز شده است. تصور او از طبقه وحدتِ دو وجهِ وجودیِ کاملاً متفاوت است. از یکسو مفهوم طبقه در تئوری رهاییبخشِ وی نقش کلیدی بازی میکند؛ طبقه کارگر در تز اصلی او، بهویژه آنگونه که در نوشتههای آغازین صورتبندی شده بود، به سرنگونی مناسبات سرمایه و مبارزه برای رهایی از هر نوع ظلم و ستم فراخوانده میشود. از سوی دیگر، مفهوم طبقه، بخش جداییناپذیر نقد اقتصاد سیاسیِ اوست. در آنجا سه طبقه اصلی جامعه بورژوایی، سرمایهداران، رانتخوارانِ زمین و کارگرانِ مزدبگیر، بهعنوان «شخصیتیابی انسانیِ مقولههای اقتصادی» عمل میکنند. در نتیجه بین ایندو وجه وجودی تنشی وجود دارد؛ در جاییکه ماركسِ نظریهپرداز، رهاییِ طبقه كارگر را قدرتی میدانست كه از مناسبات سرمایه فراتر میرود، [مارکسِ] اقتصاد سیاسیدان، منافع طبقاتی را بهعنوان امری كاملاً درونماندگار و ذاتیِ مناسبات سرمایه تلقی میکرد. طبقه کارگر بهعنوان شخصیتیابی کالای نیروی کار، تنها به فروش کالای خود با شرایط مطلوب یعنی رسیدن به دستمزدِ بالا و محدودکردن ساعات کار علاقه دارد.
🔸 مارکس، این وجوهِ وجودیِ واگرا [و متضاد] در مفهوم طبقه از دید خود را، با این نظریه درآمیخت که طبقه کارگر نهایتاً نمیتواند وضعیت خود را در چارچوب جامعهی سرمایهداری بهبود بخشد. درست همین صاحبان کالای اساسیِ سیستم سرمایهداری، [یعنی] نیروی کارِ آفرینندهی ارزش اضافی، بهطور سیستماتیک از نعمتهای آن محروم میمانند و این امر آنها را به تبلور انسانِ نافی نظم سرمایهداری و به نیروی پیشبرندهی آزادی جهانی بدل میسازد.
🔸 با توجه به فلاکت پرولتاریای قرن نوزدهمی، این دیدگاه احتمالاً قابل قبول بهنظر میرسید. اما از طنزِ روزگار، همین جنبش کارگری بود که در ابتدا زیر پرچم مارکسیسم جنگید و دقیقاً همان چیزهای ظاهراً دستنیافتنی را [در چارچوب سرمایهداری] بهدست آورد. در مبارزات سخت و طاقتفرسا که چندین دهه ادامه داشت، فروشندگان نیروی کار توانستند خود را بهعنوان سوژهی ذینفعِ آزاد و دارای حقوقِ برابر بهکرسی بنشانند و لقمهای از خوان سرمایهداری را برای خود تضمین کنند. بنابراین منافع طبقاتی به آن چیزی تقلیل یافت که همیشه مورد نظر اقتصادسیاسی بود: علاقهای پیشپاافتاده به پول، که بههیچوجه فراتر از جامعه سرمایهداری نمیرود. به این ترتیب تعبیر همدلانهی مارکس از مفهوم طبقه، به وارونه، همچون دریافتی نظرورزانه و متکی بر فلسفهی تاریخ از آب درآمد...
🔹 متن کامل این نوشته را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1tX
#ارنست_لوهوف #مژده_ارسی #مبارزه_طبقاتی #جنبش_اجتماعی #طبقه_کارگر
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
واژهی انعطافپذیر طبقه
نوشتهی: ارنست لوهوف ترجمهی: مژده ارسی نه تنها طبقهی کارگر، بلکه خودِ مفهومِ طبقه نیز ــ پیوسته و وابسته به خودِ طبقه ــ تاریخی طولانی با تحولاتی ژرفپو را پشتِ سر گذاشته است. این تاریخ با کارل م…
▫️ تقابل امکانها
▫️ ارزیابی مقدماتی نیروهای بدیل احتمالی در برابر جمهوری اسلامی
نوشتهی: تارا بهروزیان
18 ژوئن 2020
🔸 بحرانهای چند سال گذشته، به ویژه از آبان 98 به این سو، تاثیرات عمیقی بر زندگی و آگاهی فردی و جمعی تودههای مردم گذاشته است. واکنش تودهها به این دگرگونیهای عمیق، اجتنابناپذیر و قریبالوقوع نظر میرسد؛ مسئلهی دشوار اما ارزیابی چیستی و چگونگی این واکنش، شکل تجلی آن و نتایج و پیامدهایش برای حیات اجتماعی سیاسی مردمان ایران و حتی فراتر از آن منطقهی خاورمیانه است. به عبارت دیگر پرسش این است که چگونه میتوان رابطهی میان این دگرگونیها و واکنش مردم را تحلیل کرد؟ اغلب پاسخها به این پرسش و تلاشهایی که در جهت پرتو افکندن بر چشماندازهای واکنش اجتماعی و سمتوسوی احتمالی آن انجام میشود، همچنان مبهم است.
🔸 پرسش این است که در شرایط جوامعی مانند ایران که سازمانیابی مردمپایهی ریشهداری وجود ندارد، واکاوی و تحلیلِ فرایندِ کنش و واکنش اجتماعی از چه راهی ممکن است؟ اگر واکاویِ رابطهی میان دگرگونیهای ذهنی و واکنش مردم را به تجزیه تحلیل نسبت سازماندهی و آگاهی موکول و منوط نکنیم، چه روشهایی را میتوان برای رفع این ابهام پیشنهاد داد؟ به گمان من اگر برمبنای ترکیب طبقاتی جامعه تجزیه و تحلیلی، و ولو مقدماتی و اولیه، از وضعیت گفتمانها، جریانها و نیروهای سیاسی موجود و نسبتشان با تودهها، و پایگاه طبقاتی و اجتماعی هر کدام (اعم از راست یا چپ)، ارائه دهیم شاید بتوانیم چشماندازها و امکانهای پیشرو را روشنتر سازیم. به بیان دیگر در فقدان شکلهای متنوع سازمانیابیِ نیروها و گروههای معترض، که ترجمان و تجلی رادیکالیسم موجود باشند باید دید کدام گفتمانها، نیروها و جریانهای سیاسی میتوانند از این پتانسیل برای جهت دهی و ایجاد شکل معینی از سازماندهی سیاسی به نفع خود بهره بگیرند و از آن مهمتر، طبقات و گروههای اجتماعی معترض خود چه بالقوگیهایی برای سازمانیابی، اعمال سوژگی و تحمیل مطالبات خود به گروهها و گفتمانهای سیاسی دارند... در این نوشته میکوشم باب بحثی مقدماتی را در این باره بگشایم و بر مبنای آن به این پرسش بپردازم که آیا امکان جهشی کیفی وجود دارد تا آگاهی مردم – فارغ از سویهی مترقی یا ارتجاعی آن - بتواند تجلی یا بروز عینی پیدا کند؟ و آیا رادیکالیسم خودانگیخته میتواند شکل یک جنبش مردمی آگاه مترقی را به خود بگیرد؟
🔸 سوگیری خواست تغییر به سمت گفتمانها و جریانهایی خاص را نباید به معنای توانایی ارادهگرایانهی نیروها و گفتمانهای سیاسی موجود برای شکلدهی به اعتراضات بنا میل خود تلقی کرد، بلکه باید آن را به شکل یک رابطهی دوسویهی پیچیده میان آگاهی و خواست طبقات و گروههای اجتماعی معترض از یک سو، و توانایی و پتانسیلهای گفتمانها و جریانات سیاسی از سوی دیگر درک کرد. ترکیب و پایگاه طبقاتی هر کدام از گفتمانها و جریانهای سیاسی و جذابیتشان برای تودهها در جهت پاسخگویی به مطالبات انباشته شده، میتواند ترکیب اجتماعی اتئلافهای سیاسی را در مراحل گوناگون شورشها و اعتراضات دستخوش تغییر کند. روشهایی که هر یک از این جریانها و گفتمانهای سیاسی میتوانند برای بسیج به کار میگیرند، منابع مادی و معنوی که برای این کار در اختیار دارند، دالهای محوری مورد اتکای هر کدام، و در نهایت امکانهایی که پراتیک گروههای ناراضی اجتماعی برای وادار کردن گروهها و جریانهای سیاسی به گردن نهادن به مطالبات آنها میآفریند، همه و همه در تعریف چشماندازهای آتی تعیینکننده هستند. هنگامی که موانع جهش کیفی از میان برداشته میشوند در نتیجهی برهمکنش نیروهای اجتماعی، پویایی سیاسی جدیدی پا به عرصه میگذارد و امکانهای گوناگون جدیدی را ترسیم میکند که پیش از این تصورش ممکن نبود. مساله تقابل این امکانهاست.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1wm
#تارا_بهروزیان
#جمهوری_اسلامی #بحران #جنبش_اجتماعی #انسان_آبان #بدیل #چپ
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ ارزیابی مقدماتی نیروهای بدیل احتمالی در برابر جمهوری اسلامی
نوشتهی: تارا بهروزیان
18 ژوئن 2020
🔸 بحرانهای چند سال گذشته، به ویژه از آبان 98 به این سو، تاثیرات عمیقی بر زندگی و آگاهی فردی و جمعی تودههای مردم گذاشته است. واکنش تودهها به این دگرگونیهای عمیق، اجتنابناپذیر و قریبالوقوع نظر میرسد؛ مسئلهی دشوار اما ارزیابی چیستی و چگونگی این واکنش، شکل تجلی آن و نتایج و پیامدهایش برای حیات اجتماعی سیاسی مردمان ایران و حتی فراتر از آن منطقهی خاورمیانه است. به عبارت دیگر پرسش این است که چگونه میتوان رابطهی میان این دگرگونیها و واکنش مردم را تحلیل کرد؟ اغلب پاسخها به این پرسش و تلاشهایی که در جهت پرتو افکندن بر چشماندازهای واکنش اجتماعی و سمتوسوی احتمالی آن انجام میشود، همچنان مبهم است.
🔸 پرسش این است که در شرایط جوامعی مانند ایران که سازمانیابی مردمپایهی ریشهداری وجود ندارد، واکاوی و تحلیلِ فرایندِ کنش و واکنش اجتماعی از چه راهی ممکن است؟ اگر واکاویِ رابطهی میان دگرگونیهای ذهنی و واکنش مردم را به تجزیه تحلیل نسبت سازماندهی و آگاهی موکول و منوط نکنیم، چه روشهایی را میتوان برای رفع این ابهام پیشنهاد داد؟ به گمان من اگر برمبنای ترکیب طبقاتی جامعه تجزیه و تحلیلی، و ولو مقدماتی و اولیه، از وضعیت گفتمانها، جریانها و نیروهای سیاسی موجود و نسبتشان با تودهها، و پایگاه طبقاتی و اجتماعی هر کدام (اعم از راست یا چپ)، ارائه دهیم شاید بتوانیم چشماندازها و امکانهای پیشرو را روشنتر سازیم. به بیان دیگر در فقدان شکلهای متنوع سازمانیابیِ نیروها و گروههای معترض، که ترجمان و تجلی رادیکالیسم موجود باشند باید دید کدام گفتمانها، نیروها و جریانهای سیاسی میتوانند از این پتانسیل برای جهت دهی و ایجاد شکل معینی از سازماندهی سیاسی به نفع خود بهره بگیرند و از آن مهمتر، طبقات و گروههای اجتماعی معترض خود چه بالقوگیهایی برای سازمانیابی، اعمال سوژگی و تحمیل مطالبات خود به گروهها و گفتمانهای سیاسی دارند... در این نوشته میکوشم باب بحثی مقدماتی را در این باره بگشایم و بر مبنای آن به این پرسش بپردازم که آیا امکان جهشی کیفی وجود دارد تا آگاهی مردم – فارغ از سویهی مترقی یا ارتجاعی آن - بتواند تجلی یا بروز عینی پیدا کند؟ و آیا رادیکالیسم خودانگیخته میتواند شکل یک جنبش مردمی آگاه مترقی را به خود بگیرد؟
🔸 سوگیری خواست تغییر به سمت گفتمانها و جریانهایی خاص را نباید به معنای توانایی ارادهگرایانهی نیروها و گفتمانهای سیاسی موجود برای شکلدهی به اعتراضات بنا میل خود تلقی کرد، بلکه باید آن را به شکل یک رابطهی دوسویهی پیچیده میان آگاهی و خواست طبقات و گروههای اجتماعی معترض از یک سو، و توانایی و پتانسیلهای گفتمانها و جریانات سیاسی از سوی دیگر درک کرد. ترکیب و پایگاه طبقاتی هر کدام از گفتمانها و جریانهای سیاسی و جذابیتشان برای تودهها در جهت پاسخگویی به مطالبات انباشته شده، میتواند ترکیب اجتماعی اتئلافهای سیاسی را در مراحل گوناگون شورشها و اعتراضات دستخوش تغییر کند. روشهایی که هر یک از این جریانها و گفتمانهای سیاسی میتوانند برای بسیج به کار میگیرند، منابع مادی و معنوی که برای این کار در اختیار دارند، دالهای محوری مورد اتکای هر کدام، و در نهایت امکانهایی که پراتیک گروههای ناراضی اجتماعی برای وادار کردن گروهها و جریانهای سیاسی به گردن نهادن به مطالبات آنها میآفریند، همه و همه در تعریف چشماندازهای آتی تعیینکننده هستند. هنگامی که موانع جهش کیفی از میان برداشته میشوند در نتیجهی برهمکنش نیروهای اجتماعی، پویایی سیاسی جدیدی پا به عرصه میگذارد و امکانهای گوناگون جدیدی را ترسیم میکند که پیش از این تصورش ممکن نبود. مساله تقابل این امکانهاست.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1wm
#تارا_بهروزیان
#جمهوری_اسلامی #بحران #جنبش_اجتماعی #انسان_آبان #بدیل #چپ
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
تقابل امکانها
ارزیابی مقدماتی نیروهای بدیل احتمالی در برابر جمهوری اسلامی نوشتهی: تارا بهروزیان بدون وجود تضادها و کشمکشهای عمیقی که در واقعیت اجتماعی- تاریخی و زیست هر روزهی مردم ریشه دارد هرگز خیزشی روی نخو…
🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ خواستههای مشترک، نقطهی پیوند اجتماعی
▫️ فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش چهارم (پایانی)- 1396–1399
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
6 اوت 2020
🔸 فرآیند سازمانیابی معلمان پس از دهه۶۰ تاکنون ۳ دوره را پشت سر گذاشته است. بخش نخستِ این فرآیند، دورهی اول نوزایش سازمانیابی آنهاست که از ۱۳۷۷ تا اسفند ۱۳۸۵ در «روز سیاه تعلیم و تربیت» ادامه مییابد. بخش دوم از ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۳، دورهی سرکوب فعالان صنفی و کارگری و گزارش مقاومت و ایستادگی آنها در غیاب حضور مردم است؛ دورهای که نوزایش سازمان معلمان را به پایان میبرد. بخش سوم که از تجمعات سکوت در ۱۳۹۳ شروع میشود و جنبش دی در ۱۳۹۶ را پشتِ سر میگذارد، دورهای از جنبش کارگری است که با فعال شدن اَپهای اینترنتی، شکل مبارزهی طبقاتی در حال تغییر و تحول است و معلمان طلایهدار این تحول در تشکلگرایی نوین هستند.
🔸 این بخش، دورهی جاری است و تداوم فعالیت معلمان را از سال ۱۳۹۷ شروع میکند؛ سالی که جنبش کارگران کلاسیک چون غولی برخاست و ظرفیت ضدسرمایهدارانهی غیرقابل انکار آن، کشور را ماهها در تبوتابِ امکان گذار از این رژیم فرو برد؛ امکانی که کوتاهمدتی بعد در خیزش انسان آبان تکرار شد. در این دوره امواج رادیکالیزمِ بیکاران دیماه ۹۶، کارگران کلاسیک و بهحاشیهرانده شدگانِ آبان، وارد جنبش معلمان میشود و ظرفیت ضدسرمایهدارانهی آن، چنان تکانی به جنبش معلمان میدهد که برخی نهادهای اتحادیهای آن، از جمله کانونها، فرای ماهیت خود ـ و نه هنوز شکلِ خود ـ رفتند و در کشاکش مبارزهی طبقاتی برای رسیدن به توانِ لحظهی انقلاب، آبدیدهتر شدند. در این بخش با مستندکردن رادیکالیزمِ خودگستر در جنبش معلمان نشان خواهیم داد که: «خیزشهای اجتماعی این دوره نه تنها میتوانند بر بستر خودزایندگیِ پراتیک چنان دامنگستر شوند که توان لحظهی انقلابی را بهدست آورند و به این لحظه فرا روند، بلکه، و عمدتاً، کمنظیرترین اوضاع و احوال اجتماعی برای آموختن، تجربهکردن و فراهمآوردن نهادهایی هستند که ویژگیهای توانِ لحظهی انقلابیاند». وظیفهی این تحقیق، شناختِ ظرفیت سیاسی و سازمانی ضدسرمایهدارانهی جنبش معلمان و امکان دگردیسی تشکلهای آنها از کارکردِ چانهزنی به توان گذار از مناسبات سیاسی موجود است. شاید بتوان گام کوچکی در ذخیره، ارزیابی و نقد تجربهها و دستاوردهای این جنبش برداشت. نگارنده باور دارد جنبش کارگری در بخش معلمان، با سازمانیابی رشدیابندهی غیرمتمرکز، با تشکلهای متمرکزِ مورد اعتمادِ بدنه و با نقد مدام فعالان صنفی خود، در برداشتن برخی از گامهای تعیینکننده در تغییر سازوکار زندگی اجتماعی، از توانی پویا و خودگستر برخوردار است.
🔹 بخش چهارم و پایانی سلسلهمقالههای فرایندِ سازمانیابی معلمان را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1E3
#فرنگیس_بختیاری #جنبش_معلمان #جنبش_کارگری
#سازمانیابی #جنبش_اجتماعی #خیزش_آبان
▪️بخشهای پیشین این مقالات در لینکهای زیر در دسترس است:
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش اول 1377–1385
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش دوم 1386–1393
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش سوم 1393–1396
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ خواستههای مشترک، نقطهی پیوند اجتماعی
▫️ فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش چهارم (پایانی)- 1396–1399
نوشتهی: فرنگیس بختیاری
6 اوت 2020
🔸 فرآیند سازمانیابی معلمان پس از دهه۶۰ تاکنون ۳ دوره را پشت سر گذاشته است. بخش نخستِ این فرآیند، دورهی اول نوزایش سازمانیابی آنهاست که از ۱۳۷۷ تا اسفند ۱۳۸۵ در «روز سیاه تعلیم و تربیت» ادامه مییابد. بخش دوم از ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۳، دورهی سرکوب فعالان صنفی و کارگری و گزارش مقاومت و ایستادگی آنها در غیاب حضور مردم است؛ دورهای که نوزایش سازمان معلمان را به پایان میبرد. بخش سوم که از تجمعات سکوت در ۱۳۹۳ شروع میشود و جنبش دی در ۱۳۹۶ را پشتِ سر میگذارد، دورهای از جنبش کارگری است که با فعال شدن اَپهای اینترنتی، شکل مبارزهی طبقاتی در حال تغییر و تحول است و معلمان طلایهدار این تحول در تشکلگرایی نوین هستند.
🔸 این بخش، دورهی جاری است و تداوم فعالیت معلمان را از سال ۱۳۹۷ شروع میکند؛ سالی که جنبش کارگران کلاسیک چون غولی برخاست و ظرفیت ضدسرمایهدارانهی غیرقابل انکار آن، کشور را ماهها در تبوتابِ امکان گذار از این رژیم فرو برد؛ امکانی که کوتاهمدتی بعد در خیزش انسان آبان تکرار شد. در این دوره امواج رادیکالیزمِ بیکاران دیماه ۹۶، کارگران کلاسیک و بهحاشیهرانده شدگانِ آبان، وارد جنبش معلمان میشود و ظرفیت ضدسرمایهدارانهی آن، چنان تکانی به جنبش معلمان میدهد که برخی نهادهای اتحادیهای آن، از جمله کانونها، فرای ماهیت خود ـ و نه هنوز شکلِ خود ـ رفتند و در کشاکش مبارزهی طبقاتی برای رسیدن به توانِ لحظهی انقلاب، آبدیدهتر شدند. در این بخش با مستندکردن رادیکالیزمِ خودگستر در جنبش معلمان نشان خواهیم داد که: «خیزشهای اجتماعی این دوره نه تنها میتوانند بر بستر خودزایندگیِ پراتیک چنان دامنگستر شوند که توان لحظهی انقلابی را بهدست آورند و به این لحظه فرا روند، بلکه، و عمدتاً، کمنظیرترین اوضاع و احوال اجتماعی برای آموختن، تجربهکردن و فراهمآوردن نهادهایی هستند که ویژگیهای توانِ لحظهی انقلابیاند». وظیفهی این تحقیق، شناختِ ظرفیت سیاسی و سازمانی ضدسرمایهدارانهی جنبش معلمان و امکان دگردیسی تشکلهای آنها از کارکردِ چانهزنی به توان گذار از مناسبات سیاسی موجود است. شاید بتوان گام کوچکی در ذخیره، ارزیابی و نقد تجربهها و دستاوردهای این جنبش برداشت. نگارنده باور دارد جنبش کارگری در بخش معلمان، با سازمانیابی رشدیابندهی غیرمتمرکز، با تشکلهای متمرکزِ مورد اعتمادِ بدنه و با نقد مدام فعالان صنفی خود، در برداشتن برخی از گامهای تعیینکننده در تغییر سازوکار زندگی اجتماعی، از توانی پویا و خودگستر برخوردار است.
🔹 بخش چهارم و پایانی سلسلهمقالههای فرایندِ سازمانیابی معلمان را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1E3
#فرنگیس_بختیاری #جنبش_معلمان #جنبش_کارگری
#سازمانیابی #جنبش_اجتماعی #خیزش_آبان
▪️بخشهای پیشین این مقالات در لینکهای زیر در دسترس است:
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش اول 1377–1385
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش دوم 1386–1393
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش سوم 1393–1396
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
خواستههای مشترک، نقطهی پیوند اجتماعی
فرایندِ سازمانیابی معلمان – بخش چهارم (پایانی) نوشتهی: فرنگیس بختیاری با بروز و شیوع کرونا، بیشترین خطر متوجه زندانها میشود. تشکلهای صنفی نیز روی آزادی و مرخصی آنها تمرکز میکنند و مینویسند…
🔹 نوشته های دریافتی 🔹
▫️ تراژدی کایروس
▫️ تصویری از جنبشهای دههی 2020
نوشتهی: م. کاز
21 اوت 2020
🔸 در فاصلهی سالهای میان 1920 تا 2020 دو دوره مشخص در توالی ویژهای از لیبرالیسم تا نئولیبرالیسم تجربهشد. توالیای که با نمودهای مبارزاتی، زیستی و تاریخی خاصی بروز یافته، همانچه که امروز به بحران اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و الخ منجر شده است. وضع چنان است که از ویدئوهای کمیک اینترنتی تا سخنرانیهای جدی سیاسی و نوشتارهای فلسفی در همه جا میتوان سرکلهی لغت «آخرالزمان» را یافت!
🔸 در نظام لیبرالیسم فوردیستی ایدهی اصلی رهیافتن به آرمانشهریست که در آن بازار و دولت از یکدیگر جدا و در عین حال در متن یکدیگر هستند، بدین ترتیب دولت در استثناهایی، حقوقی را از فرد به نفع جامعه سلب میکرد، در همین میل در متن «درباره آزادی» میل ابتدا میگوید: «غیرممکن است که فرد مرتکب رفتاری شود که به طور جدی و دائمی به او آسیب برساند، بدون اینکه ضرر آن دست کم به نزدیکانش وغالبا به دورترانش نیز برسد» سپس او در همین متن بر ضرورت مراقبت جامعه از افرادش پافشاری میکند در حالی که از بارزترین تفاوتهای نئولیبرالیسم با لیبرالیسم را میتوان طرفداری از لغو تمامی برنامههای مراقبت اجتماعی دانست. نئولیبرالیسم از پایان عصر امپریالیسم آغاز میشود. آنجایی که بازار، نه به عنوان یک مناسبات موازی با دولت (به عنوان نمایندهی اجتماعی در متن میل) که به عنوان یگانه مناسبات جهانی که دولتهای نئولیبرال ماموران و راه صافکن برنامههای آن، همه برای سود بیشتر هستند. دیگر به امپریالیسم بریتانیایی برای آموزش «بربرها» و «وحشیها» نیازی نیست، دیگر نیازی نیست که خرونوس جهان را ببلعد در دوران پادشاهی زئوس برای هر پدیدهای یک خدای-شرکت مخصوص تعریف شده است. استعمار در این دوران امپراتوری جهانی بازار، در استثمار حل شده و دولت بومیِ آن به اصطلاح «بربرها» مدافع و کارگزار همان بازار جهانیای هستند که دولت بریتانیا و تمام دیگر دولتهای این کرهی خاکی آنرا نمایندگی و پاسداری میکنند. در ادامهی همین رهگذر، دولتها کارگزاران گسترش دادن عرصههای جدید بازار نیز شدند، از جملهی این بازارها البته میتوان به بازار آموزش، بازار بهداشت و بازار خدمات رفاهی اجتماعی و بازار بیمه و مراقبتها و باقی داراییهای عمومی اشاره کرد. بازارهایی که در رهگذر خصوصیسازی بیمارستانها و مدارس و غیره شکل میگیرند...
🔸 ... دو جنبش عمده نیز علیه نئولیبرالیسم در سراسر جهان شکل گرفتهاند، از یکسو جنبشهای نوستالژیک «دولت-رفاه» و «سوسیالیستی» مثل جنبش سندرز و کوربین و از سمت دیگر جنبشهای نوین بیچهره و مردمی، چیزی که میتوان در بهار عربی و بخش دیگری از جنبش یونان و الخ نشانههای پیدایشش را دنبال کرد. در مصر، تونس، لبنان، سوریه و… این جنبشها ویژگیهای منحصر به فردی از لحاظ طبقاتی و اجتماعی داشتند که دستهبندی آنها را از جنبشهایی که پیشتر در تاریخ دیده میشد، متفاوت میکنند. جنبش 88 و 96 اکنون نیز از این قواعد مستثنا نیستند، گرچه نمیتوان یک اشل سلب ایدهآل را به تمام واقعیت بسط داد اما با توجه به وقایع، روایات، نشانهها و سمپتومهای موجود در این دو جنبش، دو صورت کلی در هر دو جنبش به نسبتهای متفاوتی میتوان دید، در یک صورت میتوان نقش آن الگوی نوستالژیک دولت رفاه نیم-بند اصلاحات و سلطنتطلبی را جستجو کرد و در صورت دیگر الگویی بیچهره و بیپرچم یا بهتر بگوییم متکثرالصورت و مستقل را میتوان دید. این خصلت نه الزاما مثبت که خصلت تاریخی این جنبشهاست.
🔸 جنبشهای دههی 2020 در نسبت جهانی خود، آگاهانه و یا غیرآگاهانه علیه نظامهای مدرن نمایندگی یا بازنمایی، قدبلند کردهاند چه در جغرافیای آن به اصطلاح «لیبرال دموکراسی» غرب و چه در باقی جهان، بالطبع در بسیاری از تجربیات هنوز به پیروزی نهاییشان دست نیافتهاند، گرچه با توجه به ماهیت این جنبشها باید پرسید آیا اینبار اساسا وجود غایت و نهایتی ممکن است؟ آنهم وقتی که دقیقا بیچهرگی را میتوان عاملیت بقای این جنبشها دانست.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1FV
#م_کاز #فوردیسم #نئولیبرالیسم #جنبش_اجتماعی #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ تراژدی کایروس
▫️ تصویری از جنبشهای دههی 2020
نوشتهی: م. کاز
21 اوت 2020
🔸 در فاصلهی سالهای میان 1920 تا 2020 دو دوره مشخص در توالی ویژهای از لیبرالیسم تا نئولیبرالیسم تجربهشد. توالیای که با نمودهای مبارزاتی، زیستی و تاریخی خاصی بروز یافته، همانچه که امروز به بحران اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و الخ منجر شده است. وضع چنان است که از ویدئوهای کمیک اینترنتی تا سخنرانیهای جدی سیاسی و نوشتارهای فلسفی در همه جا میتوان سرکلهی لغت «آخرالزمان» را یافت!
🔸 در نظام لیبرالیسم فوردیستی ایدهی اصلی رهیافتن به آرمانشهریست که در آن بازار و دولت از یکدیگر جدا و در عین حال در متن یکدیگر هستند، بدین ترتیب دولت در استثناهایی، حقوقی را از فرد به نفع جامعه سلب میکرد، در همین میل در متن «درباره آزادی» میل ابتدا میگوید: «غیرممکن است که فرد مرتکب رفتاری شود که به طور جدی و دائمی به او آسیب برساند، بدون اینکه ضرر آن دست کم به نزدیکانش وغالبا به دورترانش نیز برسد» سپس او در همین متن بر ضرورت مراقبت جامعه از افرادش پافشاری میکند در حالی که از بارزترین تفاوتهای نئولیبرالیسم با لیبرالیسم را میتوان طرفداری از لغو تمامی برنامههای مراقبت اجتماعی دانست. نئولیبرالیسم از پایان عصر امپریالیسم آغاز میشود. آنجایی که بازار، نه به عنوان یک مناسبات موازی با دولت (به عنوان نمایندهی اجتماعی در متن میل) که به عنوان یگانه مناسبات جهانی که دولتهای نئولیبرال ماموران و راه صافکن برنامههای آن، همه برای سود بیشتر هستند. دیگر به امپریالیسم بریتانیایی برای آموزش «بربرها» و «وحشیها» نیازی نیست، دیگر نیازی نیست که خرونوس جهان را ببلعد در دوران پادشاهی زئوس برای هر پدیدهای یک خدای-شرکت مخصوص تعریف شده است. استعمار در این دوران امپراتوری جهانی بازار، در استثمار حل شده و دولت بومیِ آن به اصطلاح «بربرها» مدافع و کارگزار همان بازار جهانیای هستند که دولت بریتانیا و تمام دیگر دولتهای این کرهی خاکی آنرا نمایندگی و پاسداری میکنند. در ادامهی همین رهگذر، دولتها کارگزاران گسترش دادن عرصههای جدید بازار نیز شدند، از جملهی این بازارها البته میتوان به بازار آموزش، بازار بهداشت و بازار خدمات رفاهی اجتماعی و بازار بیمه و مراقبتها و باقی داراییهای عمومی اشاره کرد. بازارهایی که در رهگذر خصوصیسازی بیمارستانها و مدارس و غیره شکل میگیرند...
🔸 ... دو جنبش عمده نیز علیه نئولیبرالیسم در سراسر جهان شکل گرفتهاند، از یکسو جنبشهای نوستالژیک «دولت-رفاه» و «سوسیالیستی» مثل جنبش سندرز و کوربین و از سمت دیگر جنبشهای نوین بیچهره و مردمی، چیزی که میتوان در بهار عربی و بخش دیگری از جنبش یونان و الخ نشانههای پیدایشش را دنبال کرد. در مصر، تونس، لبنان، سوریه و… این جنبشها ویژگیهای منحصر به فردی از لحاظ طبقاتی و اجتماعی داشتند که دستهبندی آنها را از جنبشهایی که پیشتر در تاریخ دیده میشد، متفاوت میکنند. جنبش 88 و 96 اکنون نیز از این قواعد مستثنا نیستند، گرچه نمیتوان یک اشل سلب ایدهآل را به تمام واقعیت بسط داد اما با توجه به وقایع، روایات، نشانهها و سمپتومهای موجود در این دو جنبش، دو صورت کلی در هر دو جنبش به نسبتهای متفاوتی میتوان دید، در یک صورت میتوان نقش آن الگوی نوستالژیک دولت رفاه نیم-بند اصلاحات و سلطنتطلبی را جستجو کرد و در صورت دیگر الگویی بیچهره و بیپرچم یا بهتر بگوییم متکثرالصورت و مستقل را میتوان دید. این خصلت نه الزاما مثبت که خصلت تاریخی این جنبشهاست.
🔸 جنبشهای دههی 2020 در نسبت جهانی خود، آگاهانه و یا غیرآگاهانه علیه نظامهای مدرن نمایندگی یا بازنمایی، قدبلند کردهاند چه در جغرافیای آن به اصطلاح «لیبرال دموکراسی» غرب و چه در باقی جهان، بالطبع در بسیاری از تجربیات هنوز به پیروزی نهاییشان دست نیافتهاند، گرچه با توجه به ماهیت این جنبشها باید پرسید آیا اینبار اساسا وجود غایت و نهایتی ممکن است؟ آنهم وقتی که دقیقا بیچهرگی را میتوان عاملیت بقای این جنبشها دانست.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-1FV
#م_کاز #فوردیسم #نئولیبرالیسم #جنبش_اجتماعی #سوسیالیسم
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
تراژدی کایروس
تصویری از جنبشهای دههی 2020 نوشتهی: م. کاز جنبشها و انقلابهای مردمی اینبارعلیه نئولیبرالیسم در سراسر جهان، اعم از لبنان، عراق، باقی جاهای خاورمیانه، شیلی، فرانسه و الخ در حال وقوع است، اقتصاد…
▫️ مقدمهای در باب هژمونی
▫️ و الزامهای دستیابی به آن
نوشتهی: حشمت محسنی
14 فوریه 2022
🔸 بلوک طبقاتی معطوف به سوسیالیسم چگونه میتواند استقلال جنبشهای اجتماعی را در مبارزه با این یا آن شکل از ستم بهعنوان نمونه ستم جنسی، ستم طبقاتی، مذهبی… بهرسمیت بشناسد، در جهت توانمندسازی آنها بکوشد و همزمان با آنها، نه از فراز سر آنها، در راستای اهداف مشترک مبارزه کند و زمینه گذار به سوسیالیسم را فراهم سازد. مبارزه برای دموکراسی علیه استبداد سیاسی و مبارزه علیه استبداد سرمایه به طور موازی و همزمان اگرچه با ضربآهنگ کُند و بطئی، تا حد معینی امری پذیرفته شده است، اما معمای انقلاب ایران در نسبت و رابطه این دو سنخ مبارزه و تشریح الزامات نظری و عملی آن نهفته است کاری که جنبش چپ سخت به آن نیاز دارد و به یک معنا هویت مشخص آن را در جامعه ما روشن میسازد. به سخن دیگر، پرسش بنیادین در عرصهی سیاسی ما بهعنوان یک نیروی سوسیالیست این است که چگونه میتوانیم از یک سو، در مبارزات جنبشهای سیاسی مشخص مداخله کنیم بدون اینکه در کادر وضع موجود بیتوته کنیم و تسلیم هژمونی ایدئولوژی بورژوازی شویم؛ و از دیگر سو، به درک جزمی از اصول و فرقهگرایی در نغلطیم؟ و اسباب هژمونی جنبش کارگری را فراهم کنیم و گذار به سوسیالیسم را از متن پیکار برای دموکراسی سازمان دهیم؟ نوشتار حاضر میکوشد منطق و الزامات دستیابی به هژمونی را مورد تاکید قرار دهد، الزامهای دستیابی به آن را در شرایط مشخص ما برشمارد، و طرحی را برای نبرد هژمونیک با مخالفان سیاسی ما ارائه کند.
🔸 هژمونی بلوک طبقاتی معطوف به سوسیالیسم از رهگذر دفاع از منافع جنبشهای اجتماعی دست یافتنی است، بدون دفاع از منافع واقعی این جنبشها سخنی از فرادستی گفتمان سوسیالیستی در بین نیروهای همسرنوشت با این بلوک، نمیتواند در میان باشد. هر جا ظلم و ستمی بر نیرویی روا میشود صرف نظر از این که نیروی مورد ستم بهاییها باشند و یا لیبرالها، ناسیونالیستها باشند یا جمهوریخواهان مدافع نظم مستقر، بلوک طبقاتی پرولتاریا باید در آنجا حاضر باشد و به آن اعتراض کند و علیه آن دست به نبرد زند. کسانی که این عرصه را وا مینهند و آن را بی اهمیت میپندارند و به کار «اصلی» خود مشغولاند، فراموش میکنند که آموزش سیاسی پرولتاریا و ارتقاء آن به مقام طبقه در قلمروی ملی از رهگذر مداخله و دفاع از تحول اجتماعی در کل و تامین منافع عمومی دستیافتنی است. کسانی که مشارکت بلوک طبقاتی در این قلمرو را انکار میکنند راه هژمونی آن را مفروش نمیکنند بلکه مسیر سلطهی پرولتاریا بر دیگران را فراهم میکنند که صد البته با مفهوم هژمونی فرق دارد.
🔸 هژمونی طبقه کارگر نمیتواند با درک رایج و مالوف همچون حلال همهی مشکلات و همچون نیرویی رهاییبخش سایر جنبشها تکوین یابد. امر رهایی نیروهای اجتماعی غیرپرولتری از باب نمونه جنبش زنان تنها بدست توانایی خود این جنبشها امکانپذیر است. تردیدی نیست که پرولتاریا یک نیروی رهاییبخش است و دارای این ظرفیت است که مساله استثمار را از ریشه و اساس حل کند. اما این انتظار و تصور که پرولتاریا میتواند به جای فعالیت مستقل این جنبشها پیشگام مبارزه علیه همهی اشکال ستم باشد در سطح نظری با مبارزه جنبشهای اجتماعی برای خودرهانی و حقوق خود آنها مباینت دارد، بلکه در سطح تجربه نیز تاکنون از بوته آزمون موفق در نیامده است.
🔸 برای این که استراتژی مفصلبندی جنبشهای تودهای و محاصره سیاسی رژیم اسلامی برای درهم شکستن ساختارهای استبداد سیاسی و نظام بهرهکشی مسلط موفق شود، چپ باید با استراتژیهای ضددموکراتیک نیروهای مخالف رژیم اسلامی همزمان مبارزه و مقابله کند. وظیفه اصلی در مبارزه با رژیم، وظیفه بنیادی برای خود چپ و وظیفه عمده در پیکار با دشمن هر کدام منطق و الزامات خاصی دارد که باید در جای خود با آن مواجه شد....
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2OC
#حشمت_محسنی #هژمونی #بلوک_طبقاتی #جنبش_اجتماعی #سوسیالیسم #طبقه_کارگر
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ و الزامهای دستیابی به آن
نوشتهی: حشمت محسنی
14 فوریه 2022
🔸 بلوک طبقاتی معطوف به سوسیالیسم چگونه میتواند استقلال جنبشهای اجتماعی را در مبارزه با این یا آن شکل از ستم بهعنوان نمونه ستم جنسی، ستم طبقاتی، مذهبی… بهرسمیت بشناسد، در جهت توانمندسازی آنها بکوشد و همزمان با آنها، نه از فراز سر آنها، در راستای اهداف مشترک مبارزه کند و زمینه گذار به سوسیالیسم را فراهم سازد. مبارزه برای دموکراسی علیه استبداد سیاسی و مبارزه علیه استبداد سرمایه به طور موازی و همزمان اگرچه با ضربآهنگ کُند و بطئی، تا حد معینی امری پذیرفته شده است، اما معمای انقلاب ایران در نسبت و رابطه این دو سنخ مبارزه و تشریح الزامات نظری و عملی آن نهفته است کاری که جنبش چپ سخت به آن نیاز دارد و به یک معنا هویت مشخص آن را در جامعه ما روشن میسازد. به سخن دیگر، پرسش بنیادین در عرصهی سیاسی ما بهعنوان یک نیروی سوسیالیست این است که چگونه میتوانیم از یک سو، در مبارزات جنبشهای سیاسی مشخص مداخله کنیم بدون اینکه در کادر وضع موجود بیتوته کنیم و تسلیم هژمونی ایدئولوژی بورژوازی شویم؛ و از دیگر سو، به درک جزمی از اصول و فرقهگرایی در نغلطیم؟ و اسباب هژمونی جنبش کارگری را فراهم کنیم و گذار به سوسیالیسم را از متن پیکار برای دموکراسی سازمان دهیم؟ نوشتار حاضر میکوشد منطق و الزامات دستیابی به هژمونی را مورد تاکید قرار دهد، الزامهای دستیابی به آن را در شرایط مشخص ما برشمارد، و طرحی را برای نبرد هژمونیک با مخالفان سیاسی ما ارائه کند.
🔸 هژمونی بلوک طبقاتی معطوف به سوسیالیسم از رهگذر دفاع از منافع جنبشهای اجتماعی دست یافتنی است، بدون دفاع از منافع واقعی این جنبشها سخنی از فرادستی گفتمان سوسیالیستی در بین نیروهای همسرنوشت با این بلوک، نمیتواند در میان باشد. هر جا ظلم و ستمی بر نیرویی روا میشود صرف نظر از این که نیروی مورد ستم بهاییها باشند و یا لیبرالها، ناسیونالیستها باشند یا جمهوریخواهان مدافع نظم مستقر، بلوک طبقاتی پرولتاریا باید در آنجا حاضر باشد و به آن اعتراض کند و علیه آن دست به نبرد زند. کسانی که این عرصه را وا مینهند و آن را بی اهمیت میپندارند و به کار «اصلی» خود مشغولاند، فراموش میکنند که آموزش سیاسی پرولتاریا و ارتقاء آن به مقام طبقه در قلمروی ملی از رهگذر مداخله و دفاع از تحول اجتماعی در کل و تامین منافع عمومی دستیافتنی است. کسانی که مشارکت بلوک طبقاتی در این قلمرو را انکار میکنند راه هژمونی آن را مفروش نمیکنند بلکه مسیر سلطهی پرولتاریا بر دیگران را فراهم میکنند که صد البته با مفهوم هژمونی فرق دارد.
🔸 هژمونی طبقه کارگر نمیتواند با درک رایج و مالوف همچون حلال همهی مشکلات و همچون نیرویی رهاییبخش سایر جنبشها تکوین یابد. امر رهایی نیروهای اجتماعی غیرپرولتری از باب نمونه جنبش زنان تنها بدست توانایی خود این جنبشها امکانپذیر است. تردیدی نیست که پرولتاریا یک نیروی رهاییبخش است و دارای این ظرفیت است که مساله استثمار را از ریشه و اساس حل کند. اما این انتظار و تصور که پرولتاریا میتواند به جای فعالیت مستقل این جنبشها پیشگام مبارزه علیه همهی اشکال ستم باشد در سطح نظری با مبارزه جنبشهای اجتماعی برای خودرهانی و حقوق خود آنها مباینت دارد، بلکه در سطح تجربه نیز تاکنون از بوته آزمون موفق در نیامده است.
🔸 برای این که استراتژی مفصلبندی جنبشهای تودهای و محاصره سیاسی رژیم اسلامی برای درهم شکستن ساختارهای استبداد سیاسی و نظام بهرهکشی مسلط موفق شود، چپ باید با استراتژیهای ضددموکراتیک نیروهای مخالف رژیم اسلامی همزمان مبارزه و مقابله کند. وظیفه اصلی در مبارزه با رژیم، وظیفه بنیادی برای خود چپ و وظیفه عمده در پیکار با دشمن هر کدام منطق و الزامات خاصی دارد که باید در جای خود با آن مواجه شد....
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2OC
#حشمت_محسنی #هژمونی #بلوک_طبقاتی #جنبش_اجتماعی #سوسیالیسم #طبقه_کارگر
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
مقدمهای در باب هژمونی
و الزامهای دستیابی به آن نوشتهی: حشمت محسنی عروج گفتمان سوسیالیستی و تامین الزامات هژمونی ابدا به صورت خطی و مستقیم پیش نمیرود. بدین معنا که نخست پرولتاریایی متشکل با افق روشن شکل میگیرد، آنگاه…
▫️ واکاوی طبقاتی و سیاست جنبشهای اجتماعی جدید
نوشتهی: لاورنس وایلد
ترجمهی: حسن مرتضوی
18 دسامبر 2022
🔸 آیا ممکن است سوسیالیستها به واکاوی طبقاتی مارکسیستی پایبند باشند و همهنگام با شور و شوق دربارهی پتانسیل رهاییبخش جنبشهای اجتماعی جدید سخن بگویند؟ در این مقاله میخواهم با ارائهی استدلالی در هشت نکته که حاوی تفسیری از واکاوی طبقاتی مارکسیستی و این گزاره است که راههای بسیاری برای آگاهی طبقاتی منطبق با آن وجود دارد، به این سوال پاسخ مثبتی بدهم. برخی از پیامدهای عملی این دیدگاه مورد بحث قرار خواهد گرفت. این استدلال به طور ضمنی از واکاوی طبقاتی در برابر حملات اخیر «پسامارکسیسم» دفاع میکند، در حالی که مفهوم محدود مبارزهی طبقاتی را که تعدادی از گروههای مارکسیستی از آن حمایت میکنند رد میکند، مفهومی که بنا به آن مبارزات جنبشهای اجتماعی جدید را انحرافی از مبارزهی طبقاتی در محل کار میدانند. من به این مواضع مخالف و ملاحظات روششناختی مهمی که آنها در نتیجهگیری مطرح میکنند باز خواهم گشت.
🔸 طرح نکاتی مقدماتی دربارهی ماهیت جنبشهای اجتماعی جدید و فعالیتهای سیاسی مرتبط با آنها لازم است. اکنون آثار گستردهای در تعریف «جنبشهای اجتماعی جدید» و اینکه آیا آنها شکل جدیدی از سیاست را تشکیل میدهند یا نه نوشته شده است. منظور من از «جنبشهای اجتماعی جدید» گروههایی است که حول محور فمینیسم، بومپایی (environmentalism)، ضدنژادپرستی، صلح و ضدامپریالیسم گرد میآیند. این جنبشها از جهات مختلفی از احزاب سیاسی یا گروههای فشار متمایز میشوند. یکم، منافع آنها بینالمللی است و فعالیتهای آنها فراتر از مرزهای ملی است؛ دوم، آنها مجموعهای از مطالبات را بیان میکنند که اساساً روابط اقتصادی و اجتماعی حاکم بر جهان را تهدید میکنند؛ سوم، آنها ساختارهای سازمانی تثبیتشدهی احزاب دولتی و گروههای فشار را به چالش میکشند. این بدان معنا نیست که این جنبشها نمیتوانند در احزاب سیاسی (مانند سبزهای آلمان) یا در گروههای فشار تجلی پیدا کنند، اما جنبش همیشه گستردهتر از هر شکل سازمانی واحدی است و دائماً مراقب خطرات ادغام است. این جنبشها دستور کار سیاست «قدیمی» را که عمدتاً به تعداد محدودی از شاخصهای کلیدی در مدیریت اقتصاد ملی توجه داشته است به چالش میکشند. چنین جنبشهایی احزاب چپ را چالشگر مناصب سیاسی و کار در چارچوب انتخاباتی میبینند که در آنها فرصت محدودی برای دیکته کردن «مسائل» دارند. این امر در مورد احزاب کوچکتر «پیشگام» که بیشتر بر درگیری در محل کار یا مسائل منفرد تمرکز میکنند صدق نمیکند، اما «قدیمی بودن» آنها در رویهشان نهفته است ــ پیروی دقیق از یک «خط»، اولویتبندی مسائل توسط یک کمیتهی مرکزی و تمایل به رهبری همه چیز.
🔸 تقریباً در تمام آثاری که دربارهی جنبشهای اجتماعی جدید بحث میکنند، خواه از موضع حمایتی باشد یا شکاکانه، فعالیت آنها بهعنوان میان طبقاتی، غیرطبقاتی یا افزودهای به سیاستهای «طبقاتی ناب» در نظر گرفته میشود. استدلال زیر این دیدگاه را به چالش میکشد. برخی از نکات ذکر شده برای خوانندگانی که بحثهای نظریهی طبقاتی را در طول سالها دنبال کردهاند آشنا خواهند بود، اما ما بسط استدلال در نکات هفتم و هشتم تلاش میکنیم تا واکاوی طبقاتی را در مناطقی جای دهیم که بسیاری از نظریههای اجتماعی تمایل به پنهانکردن آن دارند. از آنجایی که بحث در سطحی بسیار کلی مطرح میشود، ارجاعات به آثار مربوطه معمولاً گذرا هستند تا محتوایی، اما در انجام این کار، امید داریم بحث بیشتر باز شود و نه بسته...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3k0
#هژمونی
#جنبش_اجتماعی
#طبقه
#حسن_مرتضوی
#لاورنس_وایلد
👇🏼
🖋@naghd_com
نوشتهی: لاورنس وایلد
ترجمهی: حسن مرتضوی
18 دسامبر 2022
🔸 آیا ممکن است سوسیالیستها به واکاوی طبقاتی مارکسیستی پایبند باشند و همهنگام با شور و شوق دربارهی پتانسیل رهاییبخش جنبشهای اجتماعی جدید سخن بگویند؟ در این مقاله میخواهم با ارائهی استدلالی در هشت نکته که حاوی تفسیری از واکاوی طبقاتی مارکسیستی و این گزاره است که راههای بسیاری برای آگاهی طبقاتی منطبق با آن وجود دارد، به این سوال پاسخ مثبتی بدهم. برخی از پیامدهای عملی این دیدگاه مورد بحث قرار خواهد گرفت. این استدلال به طور ضمنی از واکاوی طبقاتی در برابر حملات اخیر «پسامارکسیسم» دفاع میکند، در حالی که مفهوم محدود مبارزهی طبقاتی را که تعدادی از گروههای مارکسیستی از آن حمایت میکنند رد میکند، مفهومی که بنا به آن مبارزات جنبشهای اجتماعی جدید را انحرافی از مبارزهی طبقاتی در محل کار میدانند. من به این مواضع مخالف و ملاحظات روششناختی مهمی که آنها در نتیجهگیری مطرح میکنند باز خواهم گشت.
🔸 طرح نکاتی مقدماتی دربارهی ماهیت جنبشهای اجتماعی جدید و فعالیتهای سیاسی مرتبط با آنها لازم است. اکنون آثار گستردهای در تعریف «جنبشهای اجتماعی جدید» و اینکه آیا آنها شکل جدیدی از سیاست را تشکیل میدهند یا نه نوشته شده است. منظور من از «جنبشهای اجتماعی جدید» گروههایی است که حول محور فمینیسم، بومپایی (environmentalism)، ضدنژادپرستی، صلح و ضدامپریالیسم گرد میآیند. این جنبشها از جهات مختلفی از احزاب سیاسی یا گروههای فشار متمایز میشوند. یکم، منافع آنها بینالمللی است و فعالیتهای آنها فراتر از مرزهای ملی است؛ دوم، آنها مجموعهای از مطالبات را بیان میکنند که اساساً روابط اقتصادی و اجتماعی حاکم بر جهان را تهدید میکنند؛ سوم، آنها ساختارهای سازمانی تثبیتشدهی احزاب دولتی و گروههای فشار را به چالش میکشند. این بدان معنا نیست که این جنبشها نمیتوانند در احزاب سیاسی (مانند سبزهای آلمان) یا در گروههای فشار تجلی پیدا کنند، اما جنبش همیشه گستردهتر از هر شکل سازمانی واحدی است و دائماً مراقب خطرات ادغام است. این جنبشها دستور کار سیاست «قدیمی» را که عمدتاً به تعداد محدودی از شاخصهای کلیدی در مدیریت اقتصاد ملی توجه داشته است به چالش میکشند. چنین جنبشهایی احزاب چپ را چالشگر مناصب سیاسی و کار در چارچوب انتخاباتی میبینند که در آنها فرصت محدودی برای دیکته کردن «مسائل» دارند. این امر در مورد احزاب کوچکتر «پیشگام» که بیشتر بر درگیری در محل کار یا مسائل منفرد تمرکز میکنند صدق نمیکند، اما «قدیمی بودن» آنها در رویهشان نهفته است ــ پیروی دقیق از یک «خط»، اولویتبندی مسائل توسط یک کمیتهی مرکزی و تمایل به رهبری همه چیز.
🔸 تقریباً در تمام آثاری که دربارهی جنبشهای اجتماعی جدید بحث میکنند، خواه از موضع حمایتی باشد یا شکاکانه، فعالیت آنها بهعنوان میان طبقاتی، غیرطبقاتی یا افزودهای به سیاستهای «طبقاتی ناب» در نظر گرفته میشود. استدلال زیر این دیدگاه را به چالش میکشد. برخی از نکات ذکر شده برای خوانندگانی که بحثهای نظریهی طبقاتی را در طول سالها دنبال کردهاند آشنا خواهند بود، اما ما بسط استدلال در نکات هفتم و هشتم تلاش میکنیم تا واکاوی طبقاتی را در مناطقی جای دهیم که بسیاری از نظریههای اجتماعی تمایل به پنهانکردن آن دارند. از آنجایی که بحث در سطحی بسیار کلی مطرح میشود، ارجاعات به آثار مربوطه معمولاً گذرا هستند تا محتوایی، اما در انجام این کار، امید داریم بحث بیشتر باز شود و نه بسته...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3k0
#هژمونی
#جنبش_اجتماعی
#طبقه
#حسن_مرتضوی
#لاورنس_وایلد
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
واکاوی طبقاتی و سیاست جنبشهای اجتماعی جدید
نوشتهی: لاورنس وایلد ترجمهی: حسن مرتضوی «آگاهی طبقاتی» برای پرولتاریا دارای دو بُعد است و این ابعاد لزوماً مکمل هم نیستند. از آنجایی که سرچشمهی استثمار در فرآیند تولیدی است، طبیعی است که در آن…