به بهانه ی زادروز محمود دولت آبادی، چند سطری از تازه ترین اثرش، «بیرون در» را میخوانیم:
«...تردیدی نبود که شب و روز آن لنگه در فلزی نابسته خواهد ماند و در وضعیت پیشآمده، گویی زنی میان دهانهی آن در گرفتار مانده است چنان که نه میتواند درون برود و نه بیرون بیاید. تصوّر تصویری از خود که بار و بارها پا میان آن دهانهی نیمگشوده گذاشته به ورود، و پا بیرون گذاشته به خروج. تصویری مکرّر که یکبار آن را شکانده، رفته و نشسته است مقابل روی آن مرد خاموش و باز هم بی هیچ سخن و سرانجامی. باید قدم برمیداشت و چیره میشد بر ذهن. میبایست میرفت؛ میرفت ...»
این کتاب را میتوانید از هرکجای جهان از #ناکجا سفارش دهید:
https://bit.ly/2ZrRqxy
عکس بالا اثر #الک_ساث، ۲۰۰۲
#بیرون_در #محمود_دولت_آبادی
#ناکجاکتاب #کتابخوانی #خرید_کتاب_آنلاین
«...تردیدی نبود که شب و روز آن لنگه در فلزی نابسته خواهد ماند و در وضعیت پیشآمده، گویی زنی میان دهانهی آن در گرفتار مانده است چنان که نه میتواند درون برود و نه بیرون بیاید. تصوّر تصویری از خود که بار و بارها پا میان آن دهانهی نیمگشوده گذاشته به ورود، و پا بیرون گذاشته به خروج. تصویری مکرّر که یکبار آن را شکانده، رفته و نشسته است مقابل روی آن مرد خاموش و باز هم بی هیچ سخن و سرانجامی. باید قدم برمیداشت و چیره میشد بر ذهن. میبایست میرفت؛ میرفت ...»
این کتاب را میتوانید از هرکجای جهان از #ناکجا سفارش دهید:
https://bit.ly/2ZrRqxy
عکس بالا اثر #الک_ساث، ۲۰۰۲
#بیرون_در #محمود_دولت_آبادی
#ناکجاکتاب #کتابخوانی #خرید_کتاب_آنلاین
naakojaa
بیرون در | naakojaa
اما چه مدتی از زمان لازم است تا متوجه بشوی سرانجام نشانهای از حیات در خلوت مکان جاری خواهد شد یا نخواهد شد؟ چنین لحظاتی زمان نمیایستد، کند میشود. شاید به طول سالیان باشد، چه میدانی! شاید به همان میزان زمان میبرد تا لنگهی در ساختمان گشوده شود و آن یکی…