Naakojaa ناکجا
2.47K subscribers
6.08K photos
539 videos
4 files
3K links
وب‌سایت نشر ناکجا در فرانسه، شامل جدیدترین کتاب‌های داخل و خارج کشور است. می‌توانید کتاب‌های مورد علاقه‌ی خود را سفارش بدهید
www.naakojaa.com
تماس مستقیم با ما
@Naakojaapub
Download Telegram
یکی از مهم‌ترین بحث‌ها در سیستم دمکراسی، مبحث برابری یا نابرابریِ عقل و خرد جمعی‌ست. همان مبحثی که خطر پوپولیسم (عوام‌گرایی) را در برابرٍ الیتیسم (نخبه‌گرایی) قرار می‌دهد. این تفکر رایجی که می‌گوید مردم (دیگران) احمق هستند و تنها کاری که می‌شود برای برخی از آن‌ها کرد، تنزل به سطح فکری آن‌هاست تا شاید بشود قدری بهشان آگاهی بخشید و سطح‌شان را اندکی بالا برد تا این «فرودستانِ ذهنی» بتوانند آن حداقل وظیفه‌ای را که ازشان انتظار می‌رود برای تشکیل یک دمکراسی (رای در انتخابات) ادا کنند. تو گویی این اصل نابرابریِ هوش و ذکاوت در جامعه‌ی دمکراتیک یک اصل ازلی و ابدی‌ست!
در حالی که اکثر اوقات قضاوت ما در مورد مردمی که فکر می‌کنیم ابله یا بی‌شعور هستند اشتباه است. «مردم» لزوما به خاطر ناآگاهی‌شان به یک ایدئولوژی باور نمی‌کنند. اگر به یک ایدئولوژی باور می‌کنند، پیش از هر چیز دلیلش این است که از آن ایدئولوژی خوش‌شان می‌آید.
در واقع این فرضیه‌ی «نابرابری عقل و خرد» در جامعه هرگز ثابت نشده. بر عکس، می‌توان همچنان بر جمله‌ی مشهور دکارت استوار بود: عقل سلیم چیزی‌ست که در جهان بهتر از هر چیز دیگری میان مردم تقسیم شده. یعنی استدلال و آن‌چه عقل سلیم به ما می‌گوید، سرانجام توسط هرکسی در جهان، جدا از سواد و فرهنگش، درک و فهمیده و پذیرفته می‌شود.
از همین روی، باید از همان اول برابریِ عقل و خرد را به عنوان اصل یک جامعه‌ی دمکراتیک در نظر گرفت، با این استدلال و تصور که هر کسی (همه کس) قادر است به فهمیدن و اظهار نظر راجع به مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه. در واقع برابری اینجا هدف نیست، نقطه‌ی آغاز است.
برای این مهم باید شرایطی را فراهم کرد و موقعیت‌هایی را خلق کرد که در آن، هر کسی (همه کس) که تصور می‌کند هوش و خردِ لازم جمعی ندارد، ناخودآگاه متوجه شود که تفکرش اشتباه بوده و بتواند در خود این عقل و خرد لازم و برابر با هر کس دیگر را کشف کند. چرا که مشکل اصلی این نیست که «مردم» نادان هستند. اصلِ مشکل این است که «مردم» به هوش و خردِ خود اطمینان و اعتماد ندارند. پس راه حل فقط تعلیم «مردم» به معنای انتقالِ دانش از «فردِ دانا» به «فردِ نادان» نیست. راه حل رهایی و شکوفاییِ هوش و عقل و خردِ هرکدام از ماست.
یکی از این تجربیات، همین مناظرات پیشاسقوطی‌ست که در همان اوایل انقلاب ۱۴۰۱، هر هفته در ناکجا راه انداختیم. با وجود اصرارهای متعدد برای دعوت از «استادان» و «متخصصین» و «پیشکسوتان»، فرضیه‌ی من در این مناظرات برابریِ افراد در خرد، در اظهار نظر و مشروعیتِ هر فرد برای شرکت در امور عمومی بود.
هر بار که در جامعه برابری آن‌هایی که زیردست محسوب می‌شدند (رعیت، زنان، سیاه‌پوستان) با بالادستان پذیرفته شد و هربار که امور خصوصیِ بیشتری تبدیل به امور عمومی شد، دمکراسی پیشرفت کرد و جامعه مردم‌سالارانه‌تر شد.
تجربه نشان داده است که نتیجه‌ی حاصل از خرد جمعی اغلب اوقات شگفت‌انگیز است وقتی مردم تشنه‌ی دانش هستند و حاضرند برای جامعه‌شان وقت بگذارند و به مناظره بنشینند.
#مهسا_امینی
آزادی در آغاز راه نیست هرگز، در پایان راه است... نتیجه‌ی گام‌های سخت و کند ماست...
‏€از یادداشت‌های ⁧ #پیشاسقوط⁩ ۲۰۱۶)
‏⁧ #مهسا_امینی
‏«دیدهٔ یعقوب را دیدار یوسف توتیاست
سینهٔ ‎#فرهاد باید تا غم شیرین کشد»
سنایی.

بماند به یادگار بر این صفحه؛
آزادی دکتر ‎#فرهاد_میثمی مبارک همه‌مان.
بیش باد.

#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
آنگاه که ظلمات
در تکاپوی دوباره از راه رسیدنند
وقایع را باید چون مشعلی برافروخت.

#ویکتور_هوگو

۲۲ بهمن در پاریس
از عکس‌های دیروز

عکس‌ها از توییترِ آقای «حسین» akkasnabashi

#نشر_ناکجا
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
یکی از مهم‌ترین بحث‌ها در سیستم دمکراسی، مبحث برابری یا نابرابریِ عقل و خرد جمعی‌ست. همان مبحثی که خطر پوپولیسم (عوام‌گرایی) را در برابرٍ الیتیسم (نخبه‌گرایی) قرار می‌دهد. این تفکر رایجی که می‌گوید مردم (دیگران) احمق هستند و تنها کاری که می‌شود برای برخی از آن‌ها کرد، تنزل به سطح فکری آن‌هاست تا شاید بشود قدری بهشان آگاهی بخشید و سطح‌شان را اندکی بالا برد تا این «فرودستانِ ذهنی» بتوانند آن حداقل وظیفه‌ای را که ازشان انتظار می‌رود برای تشکیل یک دمکراسی (رای در انتخابات) ادا کنند. تو گویی این اصل نابرابریِ هوش و ذکاوت در جامعه‌ی دمکراتیک یک اصل ازلی و ابدی‌ست!
در حالی که اکثر اوقات قضاوت ما در مورد مردمی که فکر می‌کنیم ابله یا بی‌شعور هستند اشتباه است. «مردم» لزوما به خاطر ناآگاهی‌شان به یک ایدئولوژی باور نمی‌کنند. اگر به یک ایدئولوژی باور می‌کنند، پیش از هر چیز دلیلش این است که از آن ایدئولوژی خوش‌شان می‌آید.
در واقع این فرضیه‌ی «نابرابری عقل و خرد» در جامعه هرگز ثابت نشده. بر عکس، می‌توان همچنان بر جمله‌ی مشهور دکارت استوار بود: عقل سلیم چیزی‌ست که در جهان بهتر از هر چیز دیگری میان مردم تقسیم شده. یعنی استدلال و آن‌چه عقل سلیم به ما می‌گوید، سرانجام توسط هرکسی در جهان، جدا از سواد و فرهنگش، درک و فهمیده و پذیرفته می‌شود.
از همین روی، باید از همان اول برابریِ عقل و خرد را به عنوان اصل یک جامعه‌ی دمکراتیک در نظر گرفت، با این استدلال و تصور که هر کسی (همه کس) قادر است به فهمیدن و اظهار نظر راجع به مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه. در واقع برابری اینجا هدف نیست، نقطه‌ی آغاز است.
برای این مهم باید شرایطی را فراهم کرد و موقعیت‌هایی را خلق کرد که در آن، هر کسی (همه کس) که تصور می‌کند هوش و خردِ لازم جمعی ندارد، ناخودآگاه متوجه شود که تفکرش اشتباه بوده و بتواند در خود این عقل و خرد لازم و برابر با هر کس دیگر را کشف کند. چرا که مشکل اصلی این نیست که «مردم» نادان هستند. اصلِ مشکل این است که «مردم» به هوش و خردِ خود اطمینان و اعتماد ندارند. پس راه حل فقط تعلیم «مردم» به معنای انتقالِ دانش از «فردِ دانا» به «فردِ نادان» نیست. راه حل رهایی و شکوفاییِ هوش و عقل و خردِ هرکدام از ماست.
یکی از این تجربیات، همین مناظرات پیشاسقوطی‌ست که در همان اوایل انقلاب ۱۴۰۱، هر هفته در ناکجا راه انداختیم. با وجود اصرارهای متعدد برای دعوت از «استادان» و «متخصصین» و «پیشکسوتان»، فرضیه‌ی من در این مناظرات برابریِ افراد در خرد، در اظهار نظر و مشروعیتِ هر فرد برای شرکت در امور عمومی بود.
هر بار که در جامعه برابری آن‌هایی که زیردست محسوب می‌شدند (رعیت، زنان، سیاه‌پوستان) با بالادستان پذیرفته شد و هربار که امور خصوصیِ بیشتری تبدیل به امور عمومی شد، دمکراسی پیشرفت کرد و جامعه مردم‌سالارانه‌تر شد.
تجربه نشان داده است که نتیجه‌ی حاصل از خرد جمعی اغلب اوقات شگفت‌انگیز است وقتی مردم تشنه‌ی دانش هستند و حاضرند برای جامعه‌شان وقت بگذارند و به مناظره بنشینند.
#مهسا_امینی
به خیابان بازمی‌گردیم.
#اکباتان
#مهسا_امینی
حکومت اسلامی ایران یک بار‌ زمان جنگ کودکان و جوانان ایران را هزار به هزار در جبهه فدا کرد و به فنا داد، یک بار دیگر با اعدام‌های سال‌های ۶۰ در زندان‌های مخوفش، و از سال ۸۸ تا امروز بی‌وقفه با سرکوب اعتراضات در خیابان‌ها و با اعدام جوانان این خاک و زمین.
هدف حکومت اسلامی بازسازی و باززایش، احیای نسلی سرسپرده و تسلیم به استبداد، با حذف نسل آگاه و بیدار و معترض است. این بازسازی و احیا régénération پیش‌تر از جمهوری اسلامی در انقلاب‌های دیگر مانند انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و انقلاب فرانسه در زمان وحشتش با اعدام‌های پی‌درپی تجربه شده بود.
انقلابی‌های فرانسوی مانند سی‌یس (۱۷۹۱) برای توجیه این اعدام‌ها (با گیوتین) از استعاره‌ی عملیات جراحی در بدن برای حذف غده‌ی بیمار و حتی قطع اعضای زائد استفاده می‌کردند. استعاره‌ای که بعدها هم توسط هواداران نازی برای توجیه جنایت‌های نازی در ادبیات آلمانی سال‌های ۱۹۳۰ به کار رفت.
در دوره‌ی وحشت انقلاب فرانسه، مانند انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و امروز در حکومت اسلامی ایران، این تفکر که خشونت و حذف می‌تواند بدنه‌ی جامعه را بازسازی و احیا کند، تفکری‌ست که از سوی مستبدین و افراط‌گرایان حمایت می‌شود.
#مهسا_امینی
کمتر کسی به این نکته اشاره کرده است اما انقلاب کبیر فرانسه نیز با زنان به اوج خود و به ثمر رسید. در اکتبر ۱۷۸۹، یعنی همان ماه‌های اول انقلاب، زنان به سوی کاخ ورسای حرکت کردند و پادشاه لویی شانزدهم را وادار به آمدن به پاریس کردند. این اقدام آغازشده در بازار بزرگ پاریس واکنشی بود به قطعی نان که نتیجه‌ی عملیات ضدانقلابی سربازان شاه بود. این حرکت زنان فرانسه، شاه لویی شانزدهم را متزلزل کرد و ابهتش را به‌باد داد. زنان با این ابتکار به سلطنت مطلقه که از پایان تابستان رو به افول بود پایان دادند و حکومت مشروطه برای دوره‌ی بسیار کوتاهی پیش از فرارسیدن نخستین جمهوری در فرانسه آغاز گردید.

شب چهارم اکتبر ۱۷۸۹ زنی در میدان بازار پاریس سخنرانی کرد و از خواهران انقلابی‌اش در بازار خواست که با او به کاخ ورسای سراغ شاه بروند. صبح روز بعد زنی با طبلی بزرگ بر گردن در خیابان‌های پاریس به حرکت افتاد و خیلی زود زنان دیگر با هرچه در دست داشتند او را همراهی کردند.

زنان وارد کلیسای سنت‌مارگریت شدند و ناقوس کلیسا را به صدا درآوردند تا زنان پاریس به آنها بپیوندند. به شهرداری که رسیدند جمعیت آنها به هفت‌هزار زن و مرد رسیده بود که یکصدا شعار «نان ما کجاست» را فریاد می‌زدند. با وجود مقاومت گارد ملی جمعیت وارد شهرداری شد و مسلح شد.

جمعیت خشمگین فقط به شرطی شهرداری پاریس را به آتش نکشید که ماموران آنها را به سوی ورسای هدایت کنند. زیر بارانی تند جمعیت زنان با توپ و تفنگ رفت که لویی شانزدهم «باباجان» را با خودشان به پاریس بیاورند. لافایت با ارتش پانزده‌هزار نفره‌اش زیر همان باران آنها را تعقیب کرد.

پس از ۶ساعت راه‌پیمایی جمعیت خسته و خشمگین به ورسای رسید و اعلام کرد اشراف‌زاده‌ها میخواهند مردم از گرسنگی بمیرند. یکی از زنان سیلی آبداری به کشیشی زد که میخواست به او دست بدهد و گفت من آن زنی نیستم که دست سگ را ببوسد! سرانجام جمعیت شش زن را انتخاب کرد تا به نزد شاه بروند.

یکی از زنان ۱۷ساله در برابر شاه هیجان‌زده غش کرد. شاه دستور داد برایش نمک بیاورند و بلندش کرد. با وجود تلاش‌های بسیار دربار و گارد پادشاهی و درگیری‌هایی که بین گارد ملی و جمعیت و محافظان شاه رخ داد، سرانجام لافایت موفق شد لویی و خانواده‌اش را قانع کند به پاریس بیایند.

جمعیت شصت‌هزارنفره شاه و ماری‌آنتوآنت و خانواده‌اش را به کاخ توییلری در پاریس هدایت کرد و این حرکت بزرگ زنان پاریس به سلطنت مطلق در فرانسه پایان داد. کاخ ورسای برای همیشه بسته شد و تبدیل به موزه‌ی بزرگی که امروز می‌شناسیم شد.
#مهسا_امینی
#اعتراضات_سراسری
#کلود_لوفور، فیلسوف فرانسوی، در کتاب #اختراع_دمکراتیک می‌نویسد: دمکراسی قدرت را تبدیل به یک «فضای خالی» می‌کند، فضایی که مردم -که هم سرچشمه‌ی مشروع و هم صاحب آن هستند- نمی‌توانند خودشان اشغال کنند. بنابراین اقتدار جمعی به دست آنانی سپرده می‌شود (نمایندگان مردم) که فقط می‌توانند در این فضا قرار بگیرند بی‌آنکه هرگز بتوانند صاحب این مکان شوند یا آن را از آن خود کنند. به همین دلیل است که دمکراسی مقابل قدرت مطلقه قرار می‌گیرد. در چگونگی اشغال این «فضای خالی».
#مهسا_امینی
آرمان آن نیست که شدنی نباشد، آرمان آن است که شدنی نشده.

#مهسا_امینی
عکس از تهمینه منزوی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ایران، دو سال پیش، شنبه ۲۶ شهریور

روزشمار انقلاب ۱۴۰۱، حکایتی جانکاه از دل ایران…
از مجله‌های «دفترهای پیشاسقوط» منتشرشده در «نشر ناکجا»

#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایران… دو سال پیش در چنین روزهایی…

روزشمار انقلاب ۱۴۰۱، حکایتی جانکاه از دل ایران…
از مجله‌های «دفترهای پیشاسقوط» منتشرشده در «نشر ناکجا»

#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ایران… دو سال پیش در چنین روزهایی…

روزشمار انقلاب ۱۴۰۱، حکایتی جانکاه از دل ایران…
از مجله‌های «دفترهای پیشاسقوط» منتشرشده در «نشر ناکجا»

#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ایران… دو سال پیش در چنین روزهایی…

روزشمار انقلاب ۱۴۰۱، حکایتی جانکاه از دل ایران…
از مجله‌های «دفترهای پیشاسقوط» منتشرشده در «نشر ناکجا»

#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی