لباس‌هایم را یکی یکی در می‌آورد، انگار خودش را لخت می‌کند و دوباره نخودی می‌خندد و می‌گوید: «می‌خوای دنده‌هاتو بشمرم؟» و شروع به شمردن می‌کند...
.
اصلا مهم نیست، به قلم ماریا تبریزپور در نشر #ناکجا، بدون هیچ سانسوری منتشر شده است. نسخه‌ی چاپی و الکترونیکش را هرکجای دنیا که باشید می‌توانید از روی سایت ناکجا دریافت کنید.
.
https://goo.gl/CdKpmz
.
#اصلا_مهم_نیست #ماریا_تبریزپور #نشر_ناکجا #کتاب #ناکجاکتاب #ناکجا #بدون_سانسور #خرید_کتاب_آنلاین #کتابخوانی

قابل توجه دوستان ساكن وين،
انجمن هنرهای نمایشی تئاترون برگزار میکند
صدای واژه ها
شبی با ادبیات، تئاتر و موسیقی

ماریا تبریزپور – خانه اجاره ای
اسکندر آبادی – از چشم نابینایان
.
با حضور دکتر ماریا تبریزپور و دکتر اسکندر آبادی.
به همراه Try Out از نمایشنامه فیل ها تنها می میرند نوشته شهرام رحیمیان با اجرای کارگاه نمایش وین
.
روز شنبه ، مورخ 16. مارچ.2019 .
ورود 19:00. آغاز برنامه: 19:15 - سالن بزرگ آفرو آسیا انستیتو - وین. ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
.
#ماریا_تبریزپور #اسکندر_آبادی #ناکجا #تئاتر #موسیقی #ادبیات

تازه های ناکجا:
کوچ
به باغ نگاه می‌کنم، به طلوع باغ نگاه می‌کنم.به داس ماه که کنج آسمان بی‌صدا آویزان است و خورشیدی که طلوع کردن برایش کار دشواری است، به جمال تاریکی و روشنایی. صدای هیچ پرنده‌ای نمی‌آید فقط صدای نفس‌های خودم را می‌شنوم. از دودکش خانه‌مان دود راهی آسمان می‌شود، مردی روی نیمکت نشسته و خستگی درمی‌کند. به باغ خودم نگاه می‌کنم، به این منظره‌ی زیبا و جاوانی. چشم‌هایم را می‌بندم و انگار بوی بهارنارنج فضای اتاقم را پر می‌کند.
.
کوچ، به قلم ماریا تبریزپور در نشر #ناکجا، بدون هیچ سانسوری منتشر شده است. نسخه‌ی چاپی و الکترونیکش را هرکجای دنیا که باشید می‌توانید از روی سایت ناکجا دریافت کنید.
.
https://bit.ly/2VvlxkI
.
#کوچ #ماریا_تبریزپور #نشر_ناکجا #کتاب #ناکجاکتاب #ناکجا #خرید_کتاب_آنلاین #کتابخوانی #تازه_های_ناکجا

‌‌📚🎵

قسمتی‌ از داستان «کوچ» با صدای ماریا تبریزپور، نویسنده‌ی کتاب.

‌«از مخفیگاهم در انباری برای خودم یک لیوان عرق کشمش می‌ریزم تا با صبحانه‌ام بخورم. مادرم نفرینم می‌کند من یک قلپی لیوانم را سر می‌کشم. صدای آواز خواندن رعنا می‌آید. شب قبلش عزیزکم کتک خورده بود و من نتوانسته بودم برایش کاری بکنم. از کنار سجاده مادرم رد می‌شوم، درحالی که استغرالله می‌گوید نفرینم می‌کند و من خنده‌ام می‌گیرد.» ‌‌

کوچ را می‌توانید از هرکجای جهان از #ناکجا سفارش دهید:

https://bit.ly/2VvlxkI‌‌

#کوچ #ماریا_تبریزپور
#ناکجا #ناکجاکتاب #کتابخوانی #خرید_کتاب_آنلاین

«ما دوریم و روزبه‌روز بیشتر عاشق همدیگه می‌شیم، ما می‌خوایم عاشق بمونیم و همچنان از هم دوری می‌کنیم و فقط سایه‌های همدیگه رو تعقیب می‌کنیم و هیچ‌وقت هم به روی هم نمی‌یاریم. ولی وقتی بعد از یه مدتی می‌خوایم همدیگه رو ببینیم، دلمون میشه قدر یه گنجشک، یه کبوتر. پرپر می‌زنیم واسه همدیگه. ما از همدیگه دوریم و صاحب هم نیستیم. هیچ موقع هم صاحب‌خونه‌ی هم نمی‌شیم. همیشه یه چیزی واسه جنگیدن داریم. ما گوشت و پوست و استخون‌مون بدون جنگ معنی نداره.
‌
ما بچه‌های جنگیم. ما همیشه جنگ‌جو باقی می‌مونیم.»
‌
#خانه‌ی_اجاره‌ای به قلم #ماریا_تبریزپور بدون هیچ سانسوری در نشر ناکجا منتشر شده است. از هر کجای جهان می‌توانید این کتاب را سفارش دهید تا آن را به‌ دستتان برسانیم:
‌‌
🌐 https://bit.ly/2LKbed8
‌
#ناکجا
#ناکجاکتاب
#خرید_آنلاین_کتاب

‌‌📚🎵

قسمتی‌ از داستان «کوچ» با صدای ماریا تبریزپور، نویسنده‌ی کتاب.

‌«از مخفیگاهم در انباری برای خودم یک لیوان عرق کشمش می‌ریزم تا با صبحانه‌ام بخورم. مادرم نفرینم می‌کند من یک قلپی لیوانم را سر می‌کشم. صدای آواز خواندن رعنا می‌آید. شب قبلش عزیزکم کتک خورده بود و من نتوانسته بودم برایش کاری بکنم. از کنار سجاده مادرم رد می‌شوم، درحالی که استغرالله می‌گوید نفرینم می‌کند و من خنده‌ام می‌گیرد.» ‌‌

کوچ را می‌توانید از هرکجای جهان از #ناکجا سفارش دهید:

https://bit.ly/2VvlxkI‌‌

#کوچ #ماریا_تبریزپور
#ناکجا #ناکجاکتاب #کتابخوانی #خرید_کتاب_آنلاین