کُنجِ آسمون
بیدار شدم و شب بود. چراغِ کوچکِ مطالعه زیر میز، "نور" داد میزد. کسی خانه نبود. یادم افتاد جایی خوانده بودم: با کسی که در سختی ها کنارت بوده برقص. بلند شدم و جلوی آیینه به خودم درخواستِ رقص دادم. کلامی حرف نزدم و کلامی نخواندم. زیر نور رقصیدم و چرخیدم و چرخیدم.…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اینا رو میبینی آقای رنگو؟
اینا الان خیلی کیف نمیده. الان بی کیفیته. الان خوشگل نیوفتادیم. دو سالِ دیگه یه طور خاطره میشن انگار که چه روز های خوبی بودن.
#آسمون
اینا الان خیلی کیف نمیده. الان بی کیفیته. الان خوشگل نیوفتادیم. دو سالِ دیگه یه طور خاطره میشن انگار که چه روز های خوبی بودن.
#آسمون
کُنجِ آسمون
امروز چطور بود؟ امروز؟ آه امروز! بسیار دلنشین...بسیار! پر از احساسات عمیق، هم خوب و هم بد. پر از تراژدی ها و قصه های تمام و ناتمام دوستی. امروز پر از داستان های مختلف رفاقت بود. مخصوصا از جنبه ی بدش. پر از تعریف کردن ها و دیدن ها و گریه کردن و خندیدن ها.…
انگار که یک سری روز ها پین شده باشن تو کانالِ زندگی.
پ.ن: این دوتا فیلم رو از روزی که ریپلایش کردم تازه پیدا کردم.
#آسمون
پ.ن: این دوتا فیلم رو از روزی که ریپلایش کردم تازه پیدا کردم.
#آسمون
امروز شبهِ عید دیدنی بود. قرار بر این بود که اولِ کار عیدی رو از عزیز جون بگیریم و از فردا شب یالله بگیم به بقیه یِ عید دیدنی ها. لباسمم شبهِ لباسِ نو بود. مکانِ عکاسیم هم همین طور چون از خونه تا خونه ی عزیز راهی نیست که بخوام عکسِ خوشگل بگیرم. ژستم اما کامل بود؛ مدیونید فکر کنید که چون ژست بلد نیستم بگیرم میگم.
خلاصشو بخواید اسمِ این عکسو میذارم شبهانه.
#آسمون
خلاصشو بخواید اسمِ این عکسو میذارم شبهانه.
#آسمون
کوهِ بیستون، کرمانشاه
#آسمون
#آسمون