Forwarded from محمد رضا نائینی
#آخوند_خاص /۳
🖌 شروع طلبگی من از اصفهان بود و بعدتر در کرج تا این که اوائل دهه شصت آمدم به قم؛
🔻 در آن زمان کرج تنها یک مدرسه علمیه داشت و مدت کمی دو تا؛
↩️ مدیران آن مدارس خودشان هم می دانستند که امکان نگه داشتن زیاد #طلبه در شهرستان را ندارند؛
حوزه قم هم به این مطلب آگاه بود؛
✅ نه آن ها خیلی به تو اصرار می کردند در شهرستان بمانی و نه قم مانع جدی برای پذیرش طلبه ایجاد می کرد؛
⬅️ در نتیجه اگر کسی مرد تلاش و کوشش بود، خودش را زود می رساند به مرکز؛
این جا هم پیشرفت، ساز و کار خودش را داشت؛
⭕️ همه می دیدند راه #آخوند_خاص شدن دود چراغ خوردن است و سحر خیزی و روزی ده دوازده ساعت درس خواندن؛
↩️ در #مدرسه_علوی که من #حجره داشتم تقریبا دو سوم چراغ های حجره ها یک ساعت به اذان صبح روشن بودند؛
خروجی آن ایام هم بدک نبود؛
به هر دلیلی که بود به این نتیجه رسیدند که حوزه های شهرستان ها باید تقویت شوند؛
حرف بدی هم نبود؛
اما عملا این طور شد که آرام آرام در هر کوره شهری یک حوزه تأسيس شد؛
⬅️ و حالا مائیم و انبوهی از این حوزه های علمیه که استاد کافی ندارند نه برای درس و نه برای اخلاق؛
🔻 طبعا طلابی که در این مدارس، بزرگ می شوند نمی توانند آمال و آرزوهای خودشان را در علم و دانش بیابند؛
خیلی هایشان اصلا امکان این که شهد شیرین علم و تقوا را بچشند نداشته اند؛
⏪ در نتیجه این ها نمی توانند آخوندهای خاصی بشوند مثل محقق و علامه و بروجردی و خمینی و...
آن وقت #آخوند_خاص می شوند اما با توپ و لباس آبی کنار زمین فوتبال، یا تار به دست، در پیج اینستا، یا جای #ممد_بوقی لیدر می شوند برای تشویق یک تیم؛
راستی لازم بود این همه مدرسه بدون مربی آزموده بسازیم❓
یک دانه آقای #علاقه_بند در یزد می تواند به تنهائی کار صدها طلبه مربی ندیده را انجام دهد❗️
با من موافقید❓
پی نوشت: #ممد_بوقی لیدر معروف فوتبال در دهه پنجاه بود که با شیپورش تیم مورد علاقه را تشویق می کرد.
T.me/mr_naeinii
🖌 شروع طلبگی من از اصفهان بود و بعدتر در کرج تا این که اوائل دهه شصت آمدم به قم؛
🔻 در آن زمان کرج تنها یک مدرسه علمیه داشت و مدت کمی دو تا؛
↩️ مدیران آن مدارس خودشان هم می دانستند که امکان نگه داشتن زیاد #طلبه در شهرستان را ندارند؛
حوزه قم هم به این مطلب آگاه بود؛
✅ نه آن ها خیلی به تو اصرار می کردند در شهرستان بمانی و نه قم مانع جدی برای پذیرش طلبه ایجاد می کرد؛
⬅️ در نتیجه اگر کسی مرد تلاش و کوشش بود، خودش را زود می رساند به مرکز؛
این جا هم پیشرفت، ساز و کار خودش را داشت؛
⭕️ همه می دیدند راه #آخوند_خاص شدن دود چراغ خوردن است و سحر خیزی و روزی ده دوازده ساعت درس خواندن؛
↩️ در #مدرسه_علوی که من #حجره داشتم تقریبا دو سوم چراغ های حجره ها یک ساعت به اذان صبح روشن بودند؛
خروجی آن ایام هم بدک نبود؛
به هر دلیلی که بود به این نتیجه رسیدند که حوزه های شهرستان ها باید تقویت شوند؛
حرف بدی هم نبود؛
اما عملا این طور شد که آرام آرام در هر کوره شهری یک حوزه تأسيس شد؛
⬅️ و حالا مائیم و انبوهی از این حوزه های علمیه که استاد کافی ندارند نه برای درس و نه برای اخلاق؛
🔻 طبعا طلابی که در این مدارس، بزرگ می شوند نمی توانند آمال و آرزوهای خودشان را در علم و دانش بیابند؛
خیلی هایشان اصلا امکان این که شهد شیرین علم و تقوا را بچشند نداشته اند؛
⏪ در نتیجه این ها نمی توانند آخوندهای خاصی بشوند مثل محقق و علامه و بروجردی و خمینی و...
آن وقت #آخوند_خاص می شوند اما با توپ و لباس آبی کنار زمین فوتبال، یا تار به دست، در پیج اینستا، یا جای #ممد_بوقی لیدر می شوند برای تشویق یک تیم؛
راستی لازم بود این همه مدرسه بدون مربی آزموده بسازیم❓
یک دانه آقای #علاقه_بند در یزد می تواند به تنهائی کار صدها طلبه مربی ندیده را انجام دهد❗️
با من موافقید❓
پی نوشت: #ممد_بوقی لیدر معروف فوتبال در دهه پنجاه بود که با شیپورش تیم مورد علاقه را تشویق می کرد.
T.me/mr_naeinii