5️⃣
🔘 مادران کربلا: زینب کبری(س)
🔷 مادر شهید
▪️ حضرت #زینب_کبری (س), سومین فرزند امیرمؤمنان علی(ع) و فاطمه زهرا(س), حدوداً پنج ساله بود که مادرش به شهادت رسید و در جوانی پدرش و کمی بعد, برادر بزرگش حسن مجتبی(ع) و حدوداً در پنجاه سالگی، در #کربلا برادر مجبوبش امام حسین(ع) به #شهادت رسید.
▪️ از نقش ایشان در کربلا، همین جمله بس که
سرّ نی در #نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود...
▪️ حضرت زینب (س)، مادر دو شهید کربلا بودند: #عون و #محمد بن #عبدالله_بن_جعفر_طیار.
🔷 آخرین لحظه ی شهید
▪️ اول محمد رجز خواند:
از این دشمنان به خداوند شکوه میبرم؛ این قوم و مردمی که در گمراهی و کوردلی به سر میبرند...
▪️ و بعد عون خواند:
اگر مرا نمی شناسید، من پسر جعفرم؛ شهید صدق و صفاست و رویش چون مهتاب درخشنده است و در باغ های بهشت با بالهای سبز پرواز می کند و همین برای سربلندی من کافی است.
▪️ دورشان را گرفتند و جنگیدن آغاز شد. دو برادر، فرزند بزرگان بودند. پشت به پشت هم، همچون علی(ع) جنگیدند و کربلا, محراب خونین شهادتشان شد...
🔷 وداع
▪️حسین (ع)، عون رو با یک دست و محمد را با دست دیگر در آغوش گرفته بود و به سمت خیمه شهدا می آورد. اشک بر گونه هایش جاری بود. تا پیکر خونین آن دو رسید، زنان بر سر زنان جمع شدند.
▪️ هر شهیدی که می آوردند، اول از همه زینب(س) به سمتش می دوید. فرزندانش که آمدند، از گوشه خیمه چند دانه اشک به استقبالشان ریخت.
▪️بیرون نیامد که مبادا رخساره زیبای برادر را شرمنده ببیند...
📚 مجلسی، محمد باقر، محن الابرار، ترجمه ی مقتل بحارالانوار، ص 927.
#مادران_کربلا
#مهدیه_ثارالله
#ماه_محرم
@mouood_org
🔘 مادران کربلا: زینب کبری(س)
🔷 مادر شهید
▪️ حضرت #زینب_کبری (س), سومین فرزند امیرمؤمنان علی(ع) و فاطمه زهرا(س), حدوداً پنج ساله بود که مادرش به شهادت رسید و در جوانی پدرش و کمی بعد, برادر بزرگش حسن مجتبی(ع) و حدوداً در پنجاه سالگی، در #کربلا برادر مجبوبش امام حسین(ع) به #شهادت رسید.
▪️ از نقش ایشان در کربلا، همین جمله بس که
سرّ نی در #نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود...
▪️ حضرت زینب (س)، مادر دو شهید کربلا بودند: #عون و #محمد بن #عبدالله_بن_جعفر_طیار.
🔷 آخرین لحظه ی شهید
▪️ اول محمد رجز خواند:
از این دشمنان به خداوند شکوه میبرم؛ این قوم و مردمی که در گمراهی و کوردلی به سر میبرند...
▪️ و بعد عون خواند:
اگر مرا نمی شناسید، من پسر جعفرم؛ شهید صدق و صفاست و رویش چون مهتاب درخشنده است و در باغ های بهشت با بالهای سبز پرواز می کند و همین برای سربلندی من کافی است.
▪️ دورشان را گرفتند و جنگیدن آغاز شد. دو برادر، فرزند بزرگان بودند. پشت به پشت هم، همچون علی(ع) جنگیدند و کربلا, محراب خونین شهادتشان شد...
🔷 وداع
▪️حسین (ع)، عون رو با یک دست و محمد را با دست دیگر در آغوش گرفته بود و به سمت خیمه شهدا می آورد. اشک بر گونه هایش جاری بود. تا پیکر خونین آن دو رسید، زنان بر سر زنان جمع شدند.
▪️ هر شهیدی که می آوردند، اول از همه زینب(س) به سمتش می دوید. فرزندانش که آمدند، از گوشه خیمه چند دانه اشک به استقبالشان ریخت.
▪️بیرون نیامد که مبادا رخساره زیبای برادر را شرمنده ببیند...
📚 مجلسی، محمد باقر، محن الابرار، ترجمه ی مقتل بحارالانوار، ص 927.
#مادران_کربلا
#مهدیه_ثارالله
#ماه_محرم
@mouood_org